دانلود کتاب داستان پائوچائو - دانلود داستان تخیلی پائوچائو - دانلود رمان بلند پائوچائو - داستان تخیلی

دانلود کتاب داستان پائوچائو

کتاب پائوچائو قصه‌ای تخیلی از سرزمین چین است . در این کتاب داستان می خوانیم :
پائوچائو گفته بود : ولی من پدر نیستم ! و به ناگهانی لحنش را عوض کرده بود و گفته بود : راستی ، یک چیزی ! شما می دانید که من هر چیزم خوب نباشد ، نقاشیم توش حرف ندارد .

اگر نقش یک سکه طلا را روی کاغذ خان بالغ بکشم ، توی خیابان بگذارم کف پیاده رو ، خزانه دار باشی هم که رد بشود ، خم می شود برش دارد !

مادرش بی اختیار زده بود زیر خنده و پدرش هم زورکی لبخندی زده بود و گفته بود : بله نقاشیت عالی است . این را دیوارهای اتاقمان و چشم دلمان تصدیق می کنند .

اما نقاشی خوب ، چه ربطی به آن خطری دارد که روی سرت چرخ می زند ؟ پائوچائو با خوشحالی از جا بلند شده بود و گفته بود : همین الآن برای آرامش خاطر همه مان ، دست به کار می شوم .

روی یک تکه کاغذ خان بالغ ضخیم یک حدقه خالی چشم ، از روی حدقه چپ شما که لعنتیهای خبیث چشم آن را درآورده اند نقاشی می کنم می چسبانم روی یک تکه مقوای بیضی شکل به اندازه حدقه چشم خودم .

هر وقت خواستم از خانه بروم بیرون ، می چسبانم روی چشم چپم . از این گذشته ، سعی می کنم خیلی کم از خانه بیرون بروم و آن هم وقتی که خیلی لازم باشد .

پدرش سری جنبانده بود و گفته بود : من که هیچ دلم نمی خواهد بدانم فردا چه پیش خواهد آمد . فکر آینده برای آن هایی خوب است که دیروزشان را با آرامش خیال گذرانده باشند ، نه برای ما که می خواهیم فردا هیچوقت نیاید !

و چائوپائو که از جا برخاسته بود ، برود اسباب نقاشیش را بیاورد ، گفته بود : این قدر مأیوس نباشید ، پدر ..

دانلود کتاب داستان پائوچائو ، از کلید زیر :