دانلود کتاب رمان کدامین گِل به غم بسرشته تر - دانلود کتاب رمان - دانلود کتاب داستان

دانلود کتاب رمان کدامین گِل به غم بسرشته تر

دانلود کتاب رمان کدامین گِل به غم بسرشته تر

کتاب رمان کدامین گِل به غم بسرشته تر شامل ۷ وادی است به قلم مجید خادم که آنرا تقدیم وبسایت تک بوک نموده اند . در بخشی از داستان می خوانیم :
… روی تخت دراز کشیده بودم و هنوز خوابم نبرده بود . تخت من طبقه ی بالایی بود . یکی از شش تخت توی اتاق که جفت جفت روی سر هم سوار بودند . یک میز تحریر کوچک و یک صندلی هم گوشه ی اتاق ی اتاق داشتیم و شش کمد باریک و بلند که محتویات شان مثل شکم پاره شده که دل و روده اش بیرون ریخته باشد ، از توی کمدها شروع می شد و پخش می شد تا تمام کف اتاق . طوری که جای راه رفتن هم نبود . داشتم قصه های آن روز را مرور می کردم که آمد . نه خزنده و لغزان که ناگهانی و با خیزی بلند به مغزم هجوم آورد . حیرت آور بود . هیجان زده شده بودم . نمی توانستم رهایش کنم و رهایم هم نمی کرد . هیچ چیز توی زندگی تلخ تر از بلند شدن از رخت خواب ، آن هم وقتی که تازه دارد خوابت می گیرد نیست .
تشک ابری نازک و یک لای روی تخت محکم در آغوش گرفته بودم و من آن را که این طور بی مهابا به سراغم آمده بود ، در آغوش می فشردم . نمی دانستم باید چه کنم . توی رخت خواب عرقم زده بود و دیگر بیش تر از آن نمی توانستم نگهش دارم . از جا پریدم . هیجانش داشت می کشتم . روزها و شب ها بود که منتظرش بودم و حالا چه هولناک و چه قدرتمند آمده بود . نفس نفس نمی زدم . اصلن نفسم به کل بند آمده بود . تصاویر در هم و مغشوش بودند . ولی بودند و چه با شکوه بودند . چه عظیم . عظمتی فراتر از من و قصه های تا آن روز و تا امروز من .
طرحی بزرگ از میان تصاویر درهم شکل می گرفت که فقط کافی بود ، فقط و فقط کافی بود بنویسمش . نیاز به هیچ شدنی نداشت . همه اش بودن بود . آن شب و در آن لحظه دانستم که اصلن انگار شدنی وجود ندارد …
برای دانلود کتاب رمان کدامین گِل به غم بسرشته تر ، به لینک زیر بروید .