دانلود کتاب ریشه هایی که در من مانده - دانلود داستان کوتاه - داستان کوتاه ریشه هایی که در من مانده

دانلود کتاب ریشه هایی که در من مانده

دانلود کتاب ریشه هایی که در من مانده

ریشه هایی که در من مانده داستان کوتاهی ست با زبان محاوره که از زبان اول شخص روایت شده . قسمت کوچکی از جامعه ی سنتی مرد محور را نمایش می دهد که پیرامون هر نوع تلاش کوچک زنانه ای را دیوار می کشد . بسته بودن و خفقانی که نهایتاً منجر به اتفاقاتی می شود که همان جامعه با همان دیدگاه و تفکر منحط ، آدمهایش را ، شاید در بهترین حالت طرد می کند. چند سطر از ابتدای داستان را با هم مرور می کنیم :
اونقدرا هم که فکر میکنی آدم خوش اقبالی نبودم . دست کم تجربه ی دو تا زندگیم اینو میگه . تو زندگی اولم شونزده سالم بود شوهر کردم به یه تن لش کفتربازی که تا بهش می گفتی پاشو برو سر کار خودشو پهن می کرد پا منقل که دیوونت کنه ؛ که توی جونت زغال بریزه دهنتو ببنده نتونی حرف بزنی . توی محلمون پشت سرش میگفتن : برام بچه اش نمیشه مشکل داره زن قبلیشم داداشیاش اومدن طلاقشو گرفتن ،بردنش شهر واسه کارگری خونه مردم . میگن زن دوم باغبون یکی از خونه هایی که توش کار می کنه شده . خاله منیر همیشه متلک مینداخت می گفت : تو که چش بازارو کور کردی با این شوهر کردنت .
بد اقبال بودم دیگه . میگن پیشونی منو کجا میشونی . یه روزم ابرام سر کفتر پاپریش با منوچ بی کله دعواش شد تو دالون به هم گلاویز شدن . منوچ دسش کج بود مرتیکه مفنگی دله دزد بود . تخم کفترا رو بلند می کرد . شب قبل از دعوا هم مثل این که خودشو زده بوده به لونه درشم واگذاشته بود پاپری هم گربه کرک و پرش کرده بود … فکر کنم باید اول ِخوشبختیم می شد ولی همه چیز یه جور دیگه جلو رفت . پنجه آفتاب بودم واسه خودم . صبحا می رفتم پیش بدری خیاطی یادم می داد . از هر ۵ تا پیرهن که می دوختم پول یکیشو می داد به خودم . بدری خیلی با معرفت بود مثل اون سلیطه های محلمون که چاک دهاناشونو وا می کردن و زر مفت می زدن نبود . صبح به صبح یه بربری دستش ، چادرشو میزد زیر بغلش و هن هن کنون پله های زیر زمینو پایین می رفت که در کارگاهشو وا کنه…
برای دانلود کتاب ریشه هایی که در من مانده ، به لینک زیر بروید .