دانلود کتاب رمان ویرانی / دانلود رایگان کتاب رمان ویرانی / کتاب رمان ویرانی / داستان ایرانی / داستان نیمه بلند / رمان فارسی / داستان ایرانی

دانلود کتاب رمان ویرانی

دانلود کتاب رمان ویرانی

قسمتی از رمان ویرانی را با هم مرور می کنیم :
… تا حالا خانه هیچ مردی نرفته بودم . نه این که ادعا کنم پاکم ، خودم را که نمی توانم گول بزنم ولی باید چند ماهی طول می کشید . باید چندین و چند بار با بعضی از پسرها پارک و سینما می رفتیم . خوب که امتحان می شدن و می فهمیدیم خیلی ریگ تو کفششون نیست و تازه اگر خانه مجردی داشتند می رفتم ( البته همیشه حد را نگه داشتم ) ولی خوب این قضیه خیلی فرق می کرد . یاسمن آژانس گرفته بود و انتخاب گل و شیرینی هم به عهده خودم بود . خیلی دلهره داشتم . رفتم پیش یک گل فروشی آشنا . نزدیک میدان تره بار ، یه پسره گل فروش بود که خیلی من رو می خواست و همیشه برام سنگ تمام می گذاشت پسر خوشکلی نیست ولی بدک هم نیست فقط اشکالش این است که دهاتی بازی درمی آورد ( نه این که خودم خیلی شهری ام ؟! وای خاک بر سرم نکنه راه بیفتن علیه من … ) دست پاچه می شود . هی نگاه می کند . هر کسی آن جا باشد متوجه می شود . تازه هم سن خودم هم هست . آخر این چه طرز یادداشت نوشتن است ؟ شاید همه این ها را نوشتم که بر هیجانم غلبه کنم و الا قضیه این گل فروشه چه ربطی به قضیه مهم و عجیب و غریب یاسمن و فضلی داره ؟ ها یادم آمد . می خواستم بنویسم که این دفعه خیلی با پسره گرم گرفتم . داشت خودش را می کشت . یاس گذاشت ، نرگس گذاشت ، رز ، الستر و مریا و خلاصه یک دسته گل حسابی درست کرد ولی آن قدر ادا درآورد و مبارکه و ایشالا مبارکه گفت که همه شک کردند . هی نزدیکم می شد و می پرسید خبریه ؟ خلاصه دسته گل را برداشتم و با راننده آژانس رفتیم سراغ شیرینی فروشی . یک جعبه خیلی خوشکل شیرینی تر فانتزی گرفتم و رفتم و نشستم تو ماشین . راننده آژانس ، خیلی پررو شده بود . نیست دیده بود که با پسره گرم گرفتم و با شیرینی فروش خوش و بش کردم . فکر کرده بود من از اونام . آدم زن و بچه دار و تقریبا میانسالی بود ولی …. برای دانلود کتاب رمان ویرانی به باکس زیر بروید .