دانلود کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد / دانلود کتاب صوتی / دانلود کتاب گویا / آنا گاوالدا / داستانهای کوتاه فرانسوی / داستان صوتی / رمان صوتی

دانلود کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

دانلود کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

کتاب صوتی «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» نوشته آنا گاوالدا ( -۱۹۷۰) نویسنده فرانسوی است. گاوالدا که معلم دبیرستان است با همین کتاب، یعنی نخستین مجموعه داستانش، در سال ۱۹۹۹ به شهرت رسید. کتاب صوتی «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» که شامل ۱۲ داستان کوتاه است، در فرانسه بیش از ۳۰۰ هزار نسخه فروش رفت و در سال ۲۰۰۰ برای نویسنده‎اش «جایزه ادبی فرانسه» را به ارمغان آورد .
اما این موفقیت به فرانسه و زبانش محدود نشد؛ چرا که سه سال بعد با ترجمه کتاب به زبان‌های دیگر، در بیش از ۲۷ کشور به فروش رسید و آنا گاوالدا را پرآوازه‌تر کرد.
موفقیت کتاب نخست، محرک نویسنده جوان شد و او به ترتیب دیگر آثارش را منتشر کرد: «۳۵ کیلو امیدواری»، «دوستش داشتم»، «گریز دلپذیر» و … .
هر یک از کتاب‌های او در زمره پرفروش‌ترین آثار در زبان فرانسه است و با اقبال قشرهای مختلف مردم مواجه شده است.
شاید یکی از دلایل اقبال به آثار گاوالدا و به‌ویژه کتاب صوتی «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» این باشد که داستان‌های او برش‌های کوتاهی‌ است از زندگی که گویی محدود به یک جغرافیای خاص نیست، بلکه به وسعت روابط افراد در هر جای هستی ربط می‌یابد. او روزمرگی‌های زندگی را از منظر روان‌شناسانه می‌نویسد.
در بخشی از داستان «سال‌ها» از کتاب صوتی «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» می‌شنویم:
«سال‌ها باور داشتم این زن بیرون از زندگی من بوده است، شاید نه خیلی دور اما بیرون از زندگی من.
باور داشتم که او دیگر وجود ندارد، که جایی بسیار دور از من زندگی می‌کند، که دیگر هرگز به زیبایی آن روزها نیست، که متعلق به دنیای گذشته است. دنیای روزگار جوانی من، آن زمان که سرشار از احساسات پر سوز و گداز بودم، زمانی که باور داشتم عشق جاودانی است و هیچ چیز والاتر از عشقی که به او دارم نیست. از این دست حماقت‌ها.
بیست‌و‌شش سال داشتم، روی سکوی ایستگاه ایستاده بودم. نمی‌فهمیدم چرا او آن‌قدر گریه می‌کرد. او را در آغوش گرفته بودم و می‌بوییدم. فکر می‌کردم از رفتن من آن‌قدر غمگین است و می‌خواهد اندوهش را به من نشان دهد. چند هفته بعد، وقتی بر غرورم چون چیزی وقیح پا گذاشتم، تلفن زدم، یا در نامه‌های بسیار بلند شکوه‌آمیزی که نوشتم، بالاخره فهمیدم.
فهمیدم آن روز مثل ابر بهار اشک می‌ریخت، چون می‌دانست آخرین باری است که چهره مرا می‌بیند، داشت بر مرده من گریه می‌کرد. زندگی در پانسیون را دوست نداشت. ماه‌ها گیچ و گنگ بودم. به این ور و آن ور می‌خوردم.»
خرید آنلاین و دانلود کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد از اینجا