دانلود کتاب خاطرات مشترک من و همکارم آقا همت | دانلود کتاب داستان | دانلود کتاب رمان | دانلود داستان واقعی | دانلود رمان | خاطرات مشترک من و همکارم آقا همت

دانلود کتاب خاطرات مشترک من و همکارم آقا همت

این کتاب خاطرات مشترک من و همکار مرحومم سید همت شهریاری است که ایشان طی یک حادثه تلخ جان خودش را مقابل دیدگان بنده از دست داد …این دلنوشته تقدیم به همکار عزیزی که حین کار در سن جوانی جان خود را از دست داد … بخشی از کتاب : هنوز سرباز بودم . پدرم پستچی اداره پست بود . بخاطر من خودشو بازخرید کرد تا جای منو تو اداره پست کرمانشاه باز کند . اواخر سربازیم بود که برا مصاحبه رفتم اداره پست . خیلی ضعیف به سوالات جواب می دادم . یجا مصاحبه کننده پرسید شغل پدر شما چیست ؟ من گفتم پدرم و عمویم در اداره پست هستند . ناگهان به کل تغییر کرد و گفت از اول بگو و وقت ما رو هم نگیر . آنجا بود که متوجه شدم به احتمال قطع به یقین کارم در اداره پست درست می شود . پدرم بسیار انسان اولاد دوست و مهربانی هست . این فداکاری را نیز برای من انجام داد و خودش را بخاطر من بازخرید کرد . یادم میاد هنگامی که برادرم داشت دیپلم می گرفت چند نمره ی تجدیدی آورد پدرم یک آلبوم بسیار نفیس از تمبرهای اداره پست که هر کدام را به زحمت بسیار جمع آوری کرده بود به مدیر دبیرستان داد تا برادرم قبول شود . هر چند که خیلی من مخالفت کردم و گفتم پدر حیف است این کارو نکن . اما باز کار خودش را کرد . من و پدرم عین یک دوست بودیم . خیلی برای همدیگه حرف می زدیم . قبل از اینکه بخواهم کاشان بیایم بحثی بین من و پدرم رخ داد که از آن به بعد رابطه ی من و پدرم مثل قبل نشد . اما الآن با همدیگه خیلی خوب هستیم نه مثل سابق . به هر زحمتی بود در پست مشغول شدم . به عنوان پستچی . حقوق بازنشستگان را می دادم . بعضی ها هم که خیلی از دیدن حقوق خوشحال می شدند انعام هم می دادند . بعدها که حقوق ها زیاد شد و حملش مشکل ، دیگر با این سیستم حقوق دادن کنسل شد و عابر بانکی شد . اما خرید اینترنتی جایگزین آن شد . این بود که همیشه پول در دست ما بود و باید بسیار با دقت از پول ها نگهداری می کردیم …. برای دانلود کتاب خاطرات مشترک من و همکارم آقا همت در معیت ما باشید .