بازدید
خاطرات چهره های مشهور از تکالیف نوروزی
با نزدیک شدن تعطیلات عید غیر از دلشوره هایی که بابت کارهای عقب مانده ی سال به وجود می آید، نگرانی دیگری هم در دل ها سر باز می کند؛ نوشتن تکلیف عید. با وجود آنکه بارها تاکید و تایید شده که نباید به دانش آموزان به شکل کنونی تکلیف داده شود اما شرایط کتاب ها، کلاس و مدرسه، معلم ها را وادار می کند که فکری به حال ایام عید بچه ها بکنند. نپمکت با چند تن از هنرمندان و معلمان فداکار و نمونه گپ زده و لحظه های دلشوره بابت مشق عید را روایت کرده است.
سیزده به درهای غم انگیز
عبدالحمید شعرانی
معلم کوچک ترین مدرسه ی دنیا، کالو
هفته ی آخر اسفند که می شد دائم منتظر بودیم و سرک می کشیدیم که ببینیم کی معلممان با دست پر از پیک نوروزی سر کلاس می آید، ذوق این را داشتیم که پیکمان امسال چه شکلی است، چند صفحه دارد، چیستان هایش را حل کنیم و صفحاتش را با مدادرنگی های شمشیرنشان نقاشی کنیم. جالب این بود که معلم هایمان می گذاشتند روز آخر پیک ها را بدهند که بچه ها به هوای آن مجبور شوند به مدرسه بیایند. کار من و خیلی از دوست هایم این بود که نصف پیک نوروزی را همان روز بیست و نهم اسفند حل می کردیم از بس که ذوق داشتیم، کلی هم برنامه ریزی می کردیم که بقیه ی پیک که معمولا صفحات ریاضی، علوم و کاردستی بود را هم تا نیمه ی اول عید حل کنیم.
دست های پینه بسته از مشق نوروزی
محمدعلی محمدیان
معلمی که موهای خودش را تراشید
من دانش آموز دهه پنجاه بودم، دهه ی گذار و سختی، آن موقع ها، اسم ها این قدر خوش آب و رنگ و زیبا نبود، همه چیز خیلی خشک و خشن بود، هیچ چیز شوخی بردار نبود، حتی مشق شب عید که این سال ها تبدیل شده به نام های شاد «پیک نوروزی» یا «پیک شادی» و تفریحی سرگرم کننده لا به لای بازی های کودکانه و دید و بازدیدهای نوروزی. اسفندماه که می شد، کل تن و بدنمان می لرزید که ای وای! باز هم سر و کله ی نوروز پیدا شد و همین روزهاست که معلم قطاری از تکالیف درسی و غیردرسی را خروار کند روی سرمان و به قول مادرمان آشی برایمان بپزد که یک وجب روغن رویش نشسته، چه لفظی به کار ببرم که به معلم هایمان توهین نکرده باشم؟
بی انصاف ها می گفتند از اولین درس کتاب فارسی، ریاضی، علوم، اجتماعی و… بنویسید و بیایید جلو، هرشب دوتا درس، از صبح علی الطلوع با گنجشک های سرمست شده از بوی بهار بیدار می شدیم و قلم به دست می گرفتیم و خم می شدیم روی این دفترهای کاهی صدبرگ تا غروب خورشید، آی می نوشتیم و می نوشتیم که دستمان پینه می بست. نه خبری از بازی بود، نه مهمانی، کل عید قیافه ی معلم عصبانی با آن خط کش چوبی کلفتش جلوی چشممان بود و دفترهایی که باید با تکالیف ناتمام پر می شد. مسافرت هم اگر می می رفتیم دائم استرس داشتیم که زودتر به مقصد برسیم تا قصه ی نوشتن را از نو سربگیریم. مشق هایی که بعد از نوروز تنها یک خط بزرگ قرمز نثارشان می شد و تمام.
یک بار من از مشق زیاد نتوانستم تکالیف جغرافی و مدنی ام را انجام دهم، معلممان هم از ماجرا نگذشت و گفت باید همه را تا آخر هفته بنویسی و بیاوری. نوشتم، وقتی بردم، ندیده یک خط بزرگ قرمز روی همه شان کشید و دفتر را داد دستم، نه آفرینی، نه نگاه محبت آمیزی، هیچ. دلم برای خودم و این همه تکلیف می سوخت. آهی را که بعد از کشیدن خط قرمز از نهانم بیرون آمد را هنوز یادم هست.
خوشی تعطیلات حرام مشق عید
ثریا مطهرنیا
معلمی که دانش آموزانش را از آتش رهانید
مشق شب عید برای من عین معادله یک مرحله ای سخت و طاقت فرسا بود که باید خیلی زود از آن خلاص می شدم، یا باید روزهای اول عیدم را نابود می کردم و می نشستم به نوشتن یا روزهای آخر. ترجیح من همیشه روزهای اول بود چرا که زودتر می توانستم کتاب هایی که کلی برایشان نقشه کشیده بودم را بخوانم، کتاب هایی که روزهای آخر اسفند از کانون پرورشی و فکری قرض می کردم و به شوق آمدن عید هر شب ورقشان می زدم.
مشق شب عید ما شامل نوشتن زیاد از روی هر درسی بود، بیست صفحه، سی صفحه و حتی بیشتر، باید دفتر را با خط خوانا و خوش پر می کردیم و اولین روز بعد از تعطیلات جلوی میزمان باز می گذاشتیم تا معلم قدم زنان و محتاط آنها را از زیر عینک ببیند و نکته از لا به لای آن صفحات مزین شده به آب میوه و چسبناکی آجیل و رد پای شکلات پیدا کند. چقدر لحظات دلهره آوری بود، از گرفتن کارنامه ی امتحان نهایی هم سخت تر بود این روز، معلم ها یک جوری دفترها را ورق می زدند که انگار فرشته ی نکیر، کارنامه ی اعمال بشری را رصد می کند.
بعد هم که سیل امتحانات شفاهی و کتبی بود که می آمد سراغمان، خلاصه معلم ها کاری می کردند که خوشی شب عید از چشمانمان در بیاید. من اما شاگرد متوسطی بودم، از سر ذوق مشق شب عید را نمی نوشتم، فقط برای رفع تکلیف و امان ماندن از گزند معلم های ریزبین دفترم را پر می کردم، هنوز هم استرس مشق های مانده در روز سیزده به در به سراغم می آید و وجودم را اضطراب می گیرد.
مشق عید در قطار نیمه شب
گلاب آدینه
معمولا عیدهای نوروز به سرزمین بچگی هایم، آبادان، می رفتیم. همیشه در راه برگشت و در قطار مشق هایم را تند و تند می نوشتم. زمان ما پیک شادی نبود و بیشتر مشق می نوشتیم یک جور رونویسی که همیشه برایم عذاب آور بود… البته عذاب آور که نه، سخت بود. وقتی که به آن زمان ها فکر می کنم می بینم که مشق های شب عید را هیچ وقت دوست نداشتم.
تکلیف عید یک وظیفه بود
داریوش ارجمند
در زمان ما پدر و مادرها به شدت مراقب بودند و کنترلمان می کردند. نه از درس عقب بودیم نه جلوتر، همراه مدرسه پیش می رفتیم. به موقع مشق و درس هایمان را می نوشتیم. آن زمان نه پیک نوروزی وجود داشت نه بازی های کامپیوتری. تفریح ما در کنار خانواده بودن و مدرسه و مشق به عنوان یک وظیفه نگاه می کردیم و تکالیفی که باید می نوشتیم. اصلا حرف این نبود که ما از چیزی خوشمان بیاید یا نیاید. این دل خواستن ها پیامد دوران جدید است. به ما می گفتند اصلا برای چه باید خوشتان بیاید یا نیاید. بچه ها باید درس بخوانند. ما آن روزها خیلی خوب درس می خواندیم.
همه ی کارهایمان از جمله تفریح و سینما رفتنمان و بازی، همه چیز به موقع بود. این جوری نبود که بچه ها برای درس خواندن شرط گرفتن ماشین ۲۰۶ بگذارند و رفتن به ویلای عمه جان و ددی جان و مسافرت خارج از کشور بخواهند. این همه فرزندسالاری وجود نداشت. همه چیز متمرکز بر درس خواندن بود. پدر و مادرها ما را کنترل و دوستانمان را شناسایی می کردند. اصلا تمام محله مراقب ما بودند و ما را به حال خودمان رها نمی کردند. این جوری بزرگ شدیم و در گل و خاک به مدرسه رفتیم و برحسب وظیفه درس خواندیم.
معذرت می خوام!
الیکا عبدالرزاقی
من تکلیف عید رو دوست نداشتم. یادمه سیزده به در طبق رسم و رسوم کنار دریا می رفتیم و سبزه هامون رو توی آب می نداختیم و به تعداد آرزوهامون سنگ تو دریا پرتاب می کردیم تا برآورده بشن. همیشه آخرین آرزوم این بود که کسی پیک های نوروزی را نگاه نکنه. یادمه اولین سالی که باید پیک های نوروزی می نوشتیم، فقط دو- سه صفحه اونم غروب سیزدهم پرکردم و توبیخ رو به جان خریدم. اون سال برای همیشه آرزوم برآورده شد و هیچ سالی، هیچ کسی نفهمید که من هر سال پیک هایم را نانوشته تحویل می دهم.
هیچ کاری نمی کردم فقط اسم و فامیلمو می نوشتم و اون قدر صفحات پیک رو ورق می زدم تا برگه هاش کهنه بشه و همه خیال کنن که پیک رو نوشتم. با این کار فهمیدم که اون مشق ها رو کسی بررسی نمی کنه، چون بعد از عید هیچ کدام از بچه ها نه نمره ای می گرفتن و نه تنبیه و تشویق می شدن. بعد از اون سال دیگه هیچ وقت تکلیف عید ننوشتم. من از اینجا، از تمام معلم هایی که سرشون کلاه گذاشتم واقعا معذرت می خوام.
تکلیف شب عید لذت بخش بود
اردشیر رستمی
مشق شب عید برای من که شاگرد زرنگی بودم و همیشه معدلم ۲۰ بود، نه تنها سخت نبود و حتی لذت بخش هم بود. یادم می آید فقط یکسال برایم سخت گذشت و آن هم زمان موشکباران بود که به شهرستان رفتیم و نتوانستم به تکالیف ایام عید برسیم. آن سال تقریبا من و دیگر بچه ها هیچ تکلیف عیدی را ننوشته بودیم. کلا در دوره های متفاوت تحصیلم چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب درس خواندن و نوشتن در طول ایام نوروز برایم سخت نبود. پیشنهاد من این است که هرکسی از هرچیزی که می ترسد یا برایش سخت و دشوار است به دل آن قضیه برود و آن را انجام بدهد. رفتن به دل مسایل دشوار است که لحظه های سخت را آسان و شیرین می کند.
چکت می زنم ناراحت میشی ها
ارژنگ امیرفضلی
یادش به خیر. بچه که بودیم یک معلم ریاضی داشتیم که برای عید تا جایی که می توانست مشق شب عید می داد. در مقطع راهنمایی دم عید به بچه ها می گفت یه دفتر دویست برگ بخرید که فقط برای درس ریاضی پر بشود و برگردانید. یک تکه کلام داشت و می گفت: «چکت می زنم ناراحت میشی ها». ما مجبور می شدیم یه دفترچه ی دویست برگی فقط ریاضی بنویسیم. معلم فارسی لطف داشت دفتر صد برگی می داد که بنویسیم و باید چهاردهمین روز فروردین این سیصد برگ پر می شد.
ما هم که عشقمان عید بود و بازی و تفریح. روزهای عید همش به خودمان می گفتیم از فردا شروع می کنم به نوشتن… مامان از فردا می نویسم… بابا از فردا شروع می کنم و هر روز می انداختیم برای روز بعد. تا اینکه می شد ۱۲ فروردین. ۱۲ و ۱۳ فروردین همیشه لب و لوچه مان آویزان بود که نتوانستیم مشق ها را بنویسیم. آن روزها بدترین روزهای زندگی من بود و هیچی نمی فهمیدم. اون دو شب فقط تند و تند می نوشتیم تا خوابمان می برد. بقیه را همشب مامان و بابا یه چیزایی می نوشتند.
اون موقع قانون این بود و الان به نظر من می آید که آن قوانین اشتباه بود، چون آن تلخی در ذهن بچه می ماند. الان پیک های شادی چیز خوبی هستند. روزی یک ربع یا بیست دقیقه در حد یادآوری باشه تا از یاد بچه ها نرود. البته آن روش ها از دید خودشان خوب بود، چون درس ها در ذهن باید با تکرار ملکه بشود. اما در نهایتکسی که بخواهد جغرافی دان شود، جغرافی را یاد می گیرد. کسی که باید مهندس یا آرشیتکت باشد، آرشیتکت می شود. مشق عید تاثیری در این فرایند ندارد.
مشق عید با دوستان
عبدالرضا اکبری
مشق ایام عید…؟ آره مشق شب عید. برای من یک جور کابوس بود. چون ما خودمان را از چهارشنبه سوری آماده می کردیم برای چیدن سفره ی عید، عید دیدنی، عیدی گرفتن اون اسکناس های یک تومانی و دو تومانی که هنوز رنگ آبی و رنگ قهوه ای آن به یادم مانده، سینما رفتن و فیلم دیدن و تعطیلی ایام نوروز. و این مشق ها تا آخرین روزهی عید دستمان می ماند و خیلی هم زرنگ نبودیم که در چند روز اول تعطیلات تمامش کنیم.
روزهای آخر مجبور می شدیم که از خواهر و برادر و مادر کمک بگیریم تا مشق شب عید را بنویسیم که مورد غضب معلم قرار نگیریم. ما قدر آن مشق های شب عید را ندانستیم. الان فکر می کنم که آنها تکالیفی بودند که با چند بار نوشتن در کاغذ باید عمقا فهمیده می شدند و از راه تمرین در ذهنمان رسوب می کردند تا زودتر به درک مطلب برسیم. الان شنیدم که تکلیف شب عید حذف شده و یا جنبه ی سرگرم کننده پیدا کرده است که به نظرم درست نیست.
منبع : برترینها
-
جواب های بیل گیتس به سوالات همیشگی آزمون های استخدامی
بیل گیتس تا به حال هزاران نفر را در مایکروسافت و همچنین بنیاد بیل و ملیندا که یک بنیاد خیریه است، اسخدام کرده است.
از میرزا اسماعیل دولابی چه می دانید ؟ ۴٫۳۲/۵ (۸۶٫۳۶%) ۱۵۴ امتیازs از میرزا اسماعیل دولابی چه می دانید ؟ از میرزا اسماعیل دولابی چه می دانید ؟ محمد اسماعیل دولابی در روستای دولاب از توابع تهران زاده شد. در جوانی به شغل کشاورزی […]
فاصله اسلام پا برهنگان با مدیران نجومی/ فاصله اسلام پا برهنگان با مدیران نجومی/ با انتشار سلسله فیشهای حقوقی برخی مدیران دولتی در سال گذشته که نشان میداد این مدیران از بیتالمال دریافتیهای نجومی و بسیار کلان داشتهاند احساسات عمومی جریحهدار شد، رهبر معظم […]
زندگینامه استیفن هاوکینگ _ دانشمند انگلیسی ۳٫۶۷/۵ (۷۳٫۳۳%) ۳ امتیازs زندگینامه استیفن هاوکینگ _ دانشمند انگلیسی/ استیفن هاوکینگ ( انیشتین دوم و کاوشگر سیاهچاله ها) در روز هشتم ژانویه سال ۱۹۴۲ در آکسفورد چشم به جهان گشود. او از هر گونه تحرک عاجز است؛ […]
مصاحبه خواندنی از زندگی خصوصی آیت الله خامنه ای ۴٫۴۴/۵ (۸۸٫۸۹%) ۹ امتیازs مصاحبه خواندنی از زندگی خصوصی آیت الله خامنه ای/ حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در زندگی شخصی و سلوک فردی خود چگونه رفتار می کنند؟ چند […]
پیام های کوتاه تربیتی امام خمینی ـ میزان بازماندن از حق، متابعت هوای نفس است. ـ ما باید این را بفهمیم که همه چیز هستیم و از هیچ کس، کم نداریم. ـ توکل به خدای تعالی، یکی از فروع توحید و ایمان است. ـ […]
سلام
بنده مشترک سایت شما شده بودم و به آدرس ایمیلی که وارد کردم کتابهای شما ایمیل میشه
میخواستم که دیگه به آدرس ایمیل نیاد . چطور میتونم اشتراکمو لغو کنم؟؟
با سپاس فراوان