342
بازدید
برزخ تن (خاطرات یک جراح از بیماران دوجنسی)
«اسم شناسنامهای این یکی س- ن بود وقتی دانشجوی سال سوم مدیریت بازرگانی بود، او را برای اولینبار دیدم لهجهی غلیظ آذری داشت. با پوششی که برای دانشجویان دختر مناسب است، روبهرویم قرار گرفت و به معرفی خود پرداخت با وجود ظاهر کاملا زنانه حرکتهای بدن و شیوهی گفتارش، از ذاتی متناقض و دوگانه حکایت میکرد. در این زمان در زمینهی جراحیهای دوجنسیها کاملا شناخته شده بودم این بیمار هم بعد از تحقیق و تفحص بسیار به سراغ من آمده بود.
بیمار اهل تبریز و فرزند طلاق بود و در آن زمان به چهار برادر بزرگتر، متعصب و درگیر روزمرگی زندگی وابستگی داشت. بعد از قبولی در دانشگاهی دولتی برای ادامهی تحصیل به تهران آمده و در بدو امر در خانهی کوچکی در جنوب شهر سکنی گرفته بود از قراین به دلیل عدم حمایت مالی برادرانش که گفتم خود گرفتار تنگناهای دست و پاگیر زندگی بودند، الزاما به خوابگاهی دخترانه منتقل شده و با سه دختر دانشجوی دیگر در یک اتاق زندگی میکرد! خودش میگفت این همزیستی عذابآور و موقعیت بازدارندهای که در این دوره متحمل شده است، ذات واقعی او را برایش هویدا و آشکار ساخته است.
از من جراح فوق تخصص این رشته بپذیرید؛ که در تمام این دوره آن سه دختر با یک مرد، خلاف همهی موازینی که با عنایت به آنها زنها و مردها را از هم جدا میسازند، روزگار گذرانده و این سه بیآنکه نیت بدی داشته باشند، شکنجهی سختی را به این هم اتاق خود روا داشتهاند!
این شکنجهی دردآور قریب سه سال به درازا کشیده بود. البته این بیمار تناقض جسم و ذات جنسی خود را از مدتها پقبل و در اوان کودکی در شیوهی بازی، گزینش همبازی و کشش غریبش به دخترها به همگان نشان داده تا حدی که چندینبار مورد سرزنش و حتی تنبیه دشوار بدنی قرار گرفته بود…»
سطرهای بالا بخشی از خاطرات منتشرشده در کتاب برزخ تن با عنوان گرگ و میش؛ خبرنگاری در کپنهاک است. کتابی نوشتهی شهریار کهنزاد که به خطرات یک جراح از بیماران دوجنسی اختصاص دارد و به تازگی توسط انتشارات کتابسرا روانهی بازار کتاب شده.
این کتاب نشان میدهد بیماران چهگونه بعد از جراحی سلامتی روحیوروانی خود را بازیافتهاند و چهگونه با روحیهای سالم در اجتماع و خانواده ابراز وجود میکنند.
«اسم شناسنامهای این یکی س- ن بود وقتی دانشجوی سال سوم مدیریت بازرگانی بود، او را برای اولینبار دیدم لهجهی غلیظ آذری داشت. با پوششی که برای دانشجویان دختر مناسب است، روبهرویم قرار گرفت و به معرفی خود پرداخت با وجود ظاهر کاملا زنانه حرکتهای بدن و شیوهی گفتارش، از ذاتی متناقض و دوگانه حکایت میکرد. در این زمان در زمینهی جراحیهای دوجنسیها کاملا شناخته شده بودم این بیمار هم بعد از تحقیق و تفحص بسیار به سراغ من آمده بود.
بیمار اهل تبریز و فرزند طلاق بود و در آن زمان به چهار برادر بزرگتر، متعصب و درگیر روزمرگی زندگی وابستگی داشت. بعد از قبولی در دانشگاهی دولتی برای ادامهی تحصیل به تهران آمده و در بدو امر در خانهی کوچکی در جنوب شهر سکنی گرفته بود از قراین به دلیل عدم حمایت مالی برادرانش که گفتم خود گرفتار تنگناهای دست و پاگیر زندگی بودند، الزاما به خوابگاهی دخترانه منتقل شده و با سه دختر دانشجوی دیگر در یک اتاق زندگی میکرد! خودش میگفت این همزیستی عذابآور و موقعیت بازدارندهای که در این دوره متحمل شده است، ذات واقعی او را برایش هویدا و آشکار ساخته است.
از من جراح فوق تخصص این رشته بپذیرید؛ که در تمام این دوره آن سه دختر با یک مرد، خلاف همهی موازینی که با عنایت به آنها زنها و مردها را از هم جدا میسازند، روزگار گذرانده و این سه بیآنکه نیت بدی داشته باشند، شکنجهی سختی را به این هم اتاق خود روا داشتهاند!
این شکنجهی دردآور قریب سه سال به درازا کشیده بود. البته این بیمار تناقض جسم و ذات جنسی خود را از مدتها پقبل و در اوان کودکی در شیوهی بازی، گزینش همبازی و کشش غریبش به دخترها به همگان نشان داده تا حدی که چندینبار مورد سرزنش و حتی تنبیه دشوار بدنی قرار گرفته بود…»
سطرهای بالا بخشی از خاطرات منتشرشده در کتاب برزخ تن با عنوان گرگ و میش؛ خبرنگاری در کپنهاک است. کتابی نوشتهی شهریار کهنزاد که به خطرات یک جراح از بیماران دوجنسی اختصاص دارد و به تازگی توسط انتشارات کتابسرا روانهی بازار کتاب شده.
این کتاب نشان میدهد بیماران چهگونه بعد از جراحی سلامتی روحیوروانی خود را بازیافتهاند و چهگونه با روحیهای سالم در اجتماع و خانواده ابراز وجود میکنند.
منبع: هزار کتاب
به نکات زیر توجه کنید