کتاب داستان - صفحه 2 از 7 - پایگاه دانلود رایگان کتاب | دانلود کتاب

شب شرجی ، گرم و طاقت فرسا ، مثل سرب غلیظ و سنگین بود . دیر وقت به خانه رسید ، مست و از دست گرما کلافه ی کلافه ، دوش آب خنکی گرفت و آبچکان به طرف رختخواب رفت . همانطور که عادتش بود روی پهلوی راست دراز شد و بعد از مدتی صدای نفس هاش بلند و یکنواخت شد . شب شرجی طاقت شکن اما آرام نبود .

خلاصه داستان کلاف سر در گم : همسر جاناتان گوردون (کارآگاه پلیس جنایی میشیگان) با اینکه زندگی عاشقانه ای داره ، در اقدامی غیرمنتظره، به جاناتان دادخواست طلاق می ده و به کمک وکیلش اون رو از خونه بیرون میندازه. جانی بی خبر از همه جا، به اجبار، شب رو در موتلی اقامت می کنه و نیمه های شب با خبر کشته شدن همسر و دخترش راهی صحنه ی جرم میشه و …
از شدت سرما از خواب بیدار شدم . به ساعت کنار تخت نگاه کردم ، ساعت چهار صبح رو نشون می داد .

آیا تا به حال اسمی از پارامنزیا شنیده اید. پارامنزیا یا حافظه موازی در واقع همان چیزی است که آن را همزاد چنداری یا اختلات مغز می نامیم. این که چرا بعضی اتفاقات برای ما خیلی آشناست. آیا واقعا قبلا آن ها را در خواب دیدیم یا فرضیه تناسخ حقیقت دارد این که ما چندین بار به دنیا بر می گردیم و زندگی می کنیم؟

عشق چیست ؟ عاشق کیست ؟ انتظار دیدن را چه کسی درک می کند ؟ پسری که به پدرش می گوید تو از عاشقی چیزی نمی دانی ؟ یا پدر که به پسرش می گوید: عشق کشکه با این که خود آنرا تجربه کرده  و خوب می داند که نیست . این سوالات هر روز در ذهن رامین چنگ می زد و می گذشت ….. کتاب رمان ناممکن تقدیم علاقمندان می شود .

کتاب زندگی تلخ من با پایان خوش برگرفته از یه حقیقت هست امیدوارم از این رمان خوشتون بیاد ….

 منتشر شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک شماره ۳۹ سال ۹۲
پراناب چاکرابورتی در اصل برادر کوچک‌تر پدرم نبود. او یک مرد بنگالی و اهل کلکته بود که در اوایل دهه هفتاد سر و کله‌اش در زندگی اجتماعی والدینم پیدا شد، زمانی‌که در یک آپارتمان اجاره‌ای در میدان مرکزی زندگی می‌کردند و می‌توانستند تعداد دقیق آشنایان خود را با یک دست بشمارند. اما من هیچ عمویی نداشتم که واقعاً آمریکایی باشد، و به من یاد داده شده بود که او را عمو صدا بزنم…..

توجه : لینک دانلود این کتاب به درخواست مترجم آن حذف گردید.

کتاب درد دل میرزا یدالله مشتمل است بر :
۱ – حکایت با نتیجه
۲ – شبهای ورامین
۳ – درد دل میرزا یدالله
۴ – مرداب حبشه
۵ – کلاغ پیر
۶ – تمشک تیغ دار

هوا خیلی سرد بود . داشتم از پادرد می مردم . فقط می خواستم زودتر برسم خونه . بارون خیس خسیم کرده بود . تا رسیدم صد بار به خودم گفتم آخه دختر تو که فهمیدی هوا ابریه چرا رفتی مرکز شهر ؟! سریع کلید رو از کیفم درآوردم . به ساعتم نگاهی کردم . هشت و نیم شب بود . در رو باز کردم . توی هال که رسیدم مامانم رو دیدم که نگران نشسته و با دیدن من که خیس آب بودم مثل برق به طرفم اومد . اولاش قربون صدقم رفت ، ولی یهو کانالش عوض شد و کلی سرم داد کشید که چرا دیر کردم ؟!!!!

کتاب انسیه خانوم از مجموعه داستانهای کوتاه جعفرشهری است که به خوبی رد پای (طهران قدیم) در آن دیده می شود. قصه عشقها و هوسها و دلمشغولیهای مردم کوچه و بازار…