جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

آزادى و عدالت در اندیشه امام خمینى(ره)

407

بازدید

تاریخ معاصر

پیشگفتار
در نگاه نخستین به مفاهیم آزادى و عدالت، ارتباط و هماهنگى خاصى میان این دو مفهوم نمى‏یابیم و آنچه را از این دو مفهوم دریافت مى‏کنیم دو گانگى و تا حدى بیگانگى است.
لیکن پس از بررسى این دو حقیقت و دریافت واقعیت آنها، هیچ گونه بیگانگى را در این دو مفهوم درک نمى‏کنیم و درمى‏یابیم که وابستگى میان آنها به اندازه‏اى است که هر کدام با نبود دیگرى، تحقق نیافته و به وجود نمى‏آید; آزادى از عدالت‏سرچشمه مى‏گیرد و عدالت در پناه آزادى اجرا مى‏گردد و در نتیجه، پیدایش یکى از آنها بدون دیگرى امکان ندارد. تلاش ما در این مقاله، روشنگرى حقیقت این دو مفهوم از دیدگاه امام خمینى قدس سره و بیان ارتباط و وابستگى میان آنها در اندیشه والاى بزرگترین مجرى عدالت و سخت کوشترین آزادى خواه و آزادى بخش معاصر بنیانگذار جمهورى اسلامى امام راحل قدس سره است که در گفتار و کردار خود، این دو مفهوم را روشن کرده و با تلاشى همه جانبه، خواهان اجرا و پیاده ساختن آنها در جامعه اسلامى بود و روشن است که سخن ما، در روشنگرى مفهوم سیاسى آزادى و عدالت است، نه مفهوم کلامى و فلسفى و دیگر مفاهیم آنها.
مفهوم آزادى
آزادى از مفاهیم بسیار روشنى است که هر کس آن را مى‏شناسد و نیازى به مراجعه به کتابهاى لغت و آوردن شواهد و نمونه‏ها از نثر و شعر و محاورات مردم و اهل سخن ندارد.
اگر به کتاب لغت مراجعه کنى، همان را مى‏بینى که از مردم کوچه و بازار مى‏شنوى و همگان در پرسش از این مفهوم، پاسخ مى‏گویند: آزادى به معناى رهایى، در قید و بند نبودن و با اراده و اختیار خود کارها را انجام دادن است و بر همین اساس، زمانى که از امام خمینى درخواست مى‏شود معناى آزادى را بیان کنند، در پاسخ چنین مى‏گویند:
«آزادى یک مساله‏اى نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده شان آزاد است. کسى الزامشان نمى‏کند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید. کسى الزام به شما نمى‏کند که حتما باید این راه را بروید. کسى الزام به شما نمى‏کند که باید این را انتخاب کنید. کسى الزامتان نمى‏کند که در کجا مسکن داشته باشید یا در آنجا چه شغلى داشته باشید. آزادى یک چیز واضحى است‏». (1)
در این سخن، امام به جاى پرداختن به تعریف مفهوم آزادى، به برخى از مصادیق آن اشاره مى‏کند; زیرا مفهوم آن نیاز به بیان ندارد و بر همگان روشن است و از بدیهیات است. آنچه مهم است، پیاده کردن این مفهوم در عینیت‏خارجى و بیان پیش نیازها و شروط آن و چگونگى و همین طور شکل‏گیرى آن در زمانها و مکانها و دیگر نیازمندى‏هاى آزادى است که باید مطرح شود.
آزادى از مفاهیمى است که براى شناخت آن، در آغاز، باید مفهوم مقابل آن را درک کرد تا بتوان گستره این مفهوم را دریافت نمود. زمانى که مى‏گوییم آزادى، اگر هیچ کدام از مفاهیمى که در برابر آن قرار گرفته‏اند را درک نکنیم، نمى‏توانیم حقیقت و گستره این مفهوم را نیز دریافت کنیم. در آغاز باید مقید بودن به یک قیدى را در نظر بگیریم، سپس حدود و مرزهاى آن قید را مشخص نماییم، آنگاه رهایى از آن قید را تصور نماییم و نام آزادى را بر آن قرار بدهیم، مقید بودن به سکونت در یک محل، خلاف آزادى است و رهایى از این قید، آزادى نسبى است که در برابر آن قرار گرفته است. محدود بودن در گفتار و یا در کردار و یا در اندیشه، خلاف آزادى است و رها بودن از محدودیتها، آزادى است.
و بر همین اساس است که عنوان آزادى در هر جایى به کار برده شود، نمى‏توان آن را به معناى رهایى از هر قید و بندى تلقى کرد; بلکه باید گفت که این کلمه در برابر چه قید و بندى منظور شده است. اگر در کلام خدا و یا در سخن پیامبر خدا و یا یکى از امامان معصوم علیهم السلام و یا یکى از بزرگان و اندیشمندان دینى و غیر دینى، این واژه آمده باشد، نمى‏توان آن را به معناى رها بودن از هر قید و بند و تکلیف و عادت و رسم استفاده کرد و مفهوم مطلق آن را به کار گرفت. این سخن نه تنها در مورد خداپرستان و اهل ادیان صادق است; بلکه در مورد اندیشمندانى که عقیده به خدا و دین ندارند نیز چنین است و هیچ اندیشمندى هر چند خداپرست نباشد و دینى را در زندگانى خود انتخاب نکرده باشد، آزادى را رهایى مطلق و بى بندوبارى بى حد و مرز ندانسته و گستره مفهوم آزادى را هر چند وسیع تلقى کند، در آخر براى آن حد و مرزى هر چند کم و کوتاه در برخوردها، رفتارها، پوشیدن لباس و دیگر نیازها قرارداده است و در هیچ زمانى و هیچ ملتى آزادى مطلق و بى بندوبارى از هر حد و مرزى اراده نشده‏است. هیچ آزادیخواهى از آغاز آفرینش تا امروز پیدا نشده است که بگوید انسان از حیوانات دیگر پست‏تر است و به هیچ گونه عادت و رسمى براى زندگانى نیاز ندارد و مى‏تواند در رهایى بى حد و مرزى زندگى کند.
پس در هر موردى که واژه آزادى به کار گرفته شده است، باید گفت که این واژه در برابر چه مفهوم مخالفى از آزادى به کار گرفته شده است و رهایى از کدام قید مقصود بوده است.
آزادى سیاسى در اسلام
از دیدگاه اسلام، انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگى مى‏کند و از بهترین و بالاترین نوع آزادى برخوردار است، لیکن آزادى به شکل درست و معقول آن و در حد و مرز قانون. قانون براى تامین آزادى تمام افراد جامعه آمده است نه براى محدود ساختن و در تنگنا قرار دادن و گرفتن آزادى.
اگر قانون نباشد، جامعه از آزادى محروم خواهد شد; زیرا اگر خواستها و خواهشها در افراد بدون مرز به کار گرفته شود، همه ناکام خواهند ماند و آرزوها در نزاع و کشمکش از میان مى‏روند و یا زورمند، ضعیف را پامال کرده و حق زندگانى را از او مى‏گیرد و گاهى همه افراد نابود خواهند شد. رانندگى در جاده‏هاى یک کشور براى رانندگان آزاد است و راننده حق رانندگى آزاد را در جاده‏ها دارد; لیکن این آزادى با قوانین راهنمایى و رانندگى مرز بندى مى‏شود.
قانون رانندگى سرعتها را کنترل مى‏کند، حرکت‏ها را منظم مى‏کند، حق تقدمها را روشن مى‏سازد و در نتیجه، رانندگى سالم و آزادى را در اختیار رانندگان قرار مى‏دهد. قوانین اسلام براى کنترل خواهشها و تنظیم خواستها آمده است تا هر انسانى در سایه قانون از حق آزادى بهره‏مند گردد. آزاد اندیشه کند; آزاد، زندگى کند; آزاد، نیازهاى خود را به کار گیرد و از هر قید و بندى رها بوده و تنها در سایه قانون قرار گیرد.
امام خمینى در موضوع آزادى در اسلام چنین مى‏گوید:
«شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام است. اسلام، انسان را آزاد قرار داده است. انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش ساخته است و مى‏گوید; هر انسانى در مسکن آزاد است، در مشروب و ماکول، آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد، آزاد است. در مشى آزاد است. [این] حکم اسلام است [که] اگر کسى به منزل کسى حمله برد، براى آن کسى که مورد حمله واقع شده است، کشتن حمله کننده جایز است. [آیا] اسلام که این قدر با آزادیها موافق است، ارتجاع سیاه است؟…
اگر اسلام را که همه ما تابع او هستیم قبول دارید و اسلام سرمنشا همه آزادیها و همه آزادگیها، همه بزرگیها و همه استقلالهاست ; اگر اسلام را قبول دارید، این احکام اسلام است. کجایش ارتجاع است؟.» (2)
و هم ایشان در موضوع محدود بودن آزادى در قانون چنین مى‏گوید:
«آقایانى که اسم از آزادى مى‏آورند; چه آقایانى که در داخل مطبوعات هستند و چه قشرهاى دیگرى [که] فریادى از آزادى مى‏زنند، اینها آزادى را درست‏ بیان نمى‏کنند ویا نمى‏دانند در هر مملکتى، آزادى در حدود قانون است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند و معناى آزادى این نیست که هر کس بر خلاف قانون اساسى یک ملت‏بر خلاف قوانین ملت هر چه دلش مى‏خواهد بگوید.» (3)
پس آزادى در اسلام تنها به قانون خدا محدود شده است و جز قانون خدا براى آن، حد و مرزى نیست. زمانى که مى‏گوییم آزادى اسلامى ; یعنى رهایى از تمام قیدها و بندها جز قانون خدا، رهایى از بردگى در برابر زورمندان، رهایى از وابستگیهاى مادى، رهایى از شهوت و خواست نفس، رهایى از ستم پذیرى و چاپلوسى، رهایى از اندیشه، رهایى از عقیده، رهایى از انتخاب در سایه قانون خدا و حکم اسلام که تنظیم کننده تمام این رهاییها و آزادیها است.
اما رهایى از همه چیز حتى قانون خدا، آزادى سالم نیست ; بلکه حقیقت و واقعیت آن آزادى نیست ; خدا خواسته که انسان از این قید و بندها رها باشد و سرورى و سیادت و عزت را افتخار و سربلندى و کرامت داشته باشد; چنانچه مى‏فرماید: «و لقد کرمنا بنى آدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطیبات.» (4) «به تحقیق فرزندان آدم را گرامى داشتیم و به آنها کرامت‏بخشیدیم و در خشکى و دریا وسیله سوارى براى آنها قرار دادیم و روزى آنها را از نعمتهاى پاکیزه و گوارا قرار دادیم.»
انسان آزاده و با کرامت، آزادى را به معناى بى‏بند و بارى و رهایى از قانون خدا نمى‏داند و آن را به معناى پیروى از خواست و خواهش نفس قرار نمى‏دهد ; بلکه آزادى را در حد قانون خدا محدود مى‏داند.
امام خمینى قدس سره در معناى صحیح آزادى چنین مى‏گوید:
«حالا که من آزادم که هر کارى مى‏خواهم بکنم، آزادم که هر که را مى‏خواهم اذیت‏بکنم، آزادم که هر چه مى‏خواهم بکنم ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملکت‏باشد; [آیا] این آزادى است؟[آیا] این را ما مى‏خواستیم؟ ما آزادى مى‏خواستیم در پناه اسلام، ما مى‏خواستیم… اسلام هم آزادى دارد; اما آزادى بى‏بندوبارى نه، آزادى غربى ما نمى‏خواهیم، بى‏بندوبارى است او.» (5) و در موضوع آزادى غلط در غرب، چنین مى‏گوید:
«باید همه بدانیم که آزادى به شکل غربى که آن موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح کشور حرام است. و برهمه ما و مسلمانان، جلوگیرى از آنها واجب است و از آزادى مخرب باید جلوگیرى شود.» (6)
مفهوم عدالت
راغب اصفهانى در مفردات، عدل و عدالت را به معناى مساوات قرار داده و گفته است:
«عدل، تقسیم کردن به طور مساوى است و بر این اساس، روایت‏شده است که آسمان و زمین بر پایه عدالت‏برقرار شده است، براى آگاهى دادن به اینکه اگر یک رکن از چهار رکن جهان بر دیگرى بیشتر و یا کمتر باشد، بر مقتضاى حکمت جهان با نظم نخواهدبود.» (7)
ابن منظور در لسان العرب نیز عدل را به معناى تساوى میان دو چیز معنا کرده است. (۸)
شیخ طوسى در معناى آن چنین مى‏گوید: «العداله فى اللغه ان یکون الانسان متعادل الاحوال متساویا.» (9)
عدالت در لغت، به معناى این است که انسان احوال متعادل و متساوى داشته باشد و علامه طباطبایى آن را چنین معنا کرده است: «هى اعطاء کل ذى حق من القوى حقه و وضعه فى موضعه الذى ینبغى له.» (10)
عدالت، این است که هر صاحب حقى از نیروها را به حقش برسانى و آن را در جایگاه مناسب خویش قرار دهى و این معنا، با معناى لغوى عدالت که تساوى است، منافات ندارد; زیرا مقصود از تساوى، تقسیم به طور متساوى نیست که به هر یک مقدارى مخصوص برسد و همه به یک اندازه بهره‏مند شوند; بلکه مقصود، رعایت تناسب و اعتدال است ; یعنى هر چیزى را مناسب با وضع خود رعایت کردن و به طور شایسته به کار گرفتن.
از ارسطو نیز براى عدالت همین معنا نقل شده است:
«عدالت، به معناى خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوى ریاضى نیست، مهم این است که میان سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایت‏شود. پس در تعریف عدالت مى‏توان گفت ; فضیلتى است که به موجب آن، باید به هر کس آنچه را که حق اوست، داد.» (11)
از پیشوایان راستین و امامان دین نیز عدالت‏به همین معنا نقل شده است:
امام هفتم موسى‏ابن جعفر علیه السلام فرمود:
«خداوند هیچ گونه مالى را رها نکرده ; بلکه آن را قسمت کرده و حق هر صاحب حقى را به او داده است. اگر عدالت در میان مردم برقرار شود، خواص و عوام، فقرا و مساکین و همه قشرهاى مردم، بى نیاز خواهند شد.» (12)
ارتباط آزادى با عدالت
آزادى فردى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، قضایى، جزایى و آزادى در تمام انواع و بخشها از عدالت‏سرچشمه مى‏گیرد. عدالت است که فرد را آزاد ساخته و به افراد اجتماع در روابط و مناسباتى که با هم دارند، آزادى داده و نیز عدالت است که در سیاست ،اقتصاد، قضا، اندیشه و دیگر کارها به انسان آزادى بخشیده است. در طول تاریخ ، هرگاه انسانها از آزادى محروم شده‏اند، از بى عدالتى بوده است. به زندان رفتن آزادیخواهان و آواره شدن آنها از وطن و کشته شدن مردان خدا از امامان معصوم علیهم‏السلام تا افراد عادى، همه از بى عدالتى حاکمان و زمامداران خودسر بوده است.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

عدالت و رابطه آن با وحدت و همبستگی

1,517

بازدید

جامعه اسلامی در وحدت، همبستگی و عدالت تعالی می یابد.
از اولین اقداماتی که رسول گرامی اسلام بعد از تشکیل حکومت اسلامی در شهر مدینه انجام داد و به وسیله آن آیین آسمانی خود را تقویت کرد، همبستگی و اتحاد مسلمانان در ظاهر و باطن بود.
آن حضرت مسلمانان را همچنان که در ظاهر به گرد پرچم اسلام جمع شده بودند و همه آنان لا اله الا الله گویان در اطراف پیامبر حلقه می زدند، دلها و باورهایشان را نیز با اسلام و کلمه توحید به هم نزدیک کرد و روح برادری و همدلی را بر وجود آنان دمید و به این ترتیب ، از سویی همبستگی ملی مسلمانان کامل شد و از سوی دیگر خطر تفرقه ، یکی از مهمترین خطراتی که این آیین جهانی را تهدید می کرد و بیم آن می رفت که جمعیت نوپای مسلمانان را پراکنده کند، از میان برداشته شد.
اعلام همبستگی میان مسلمانان با اجرای برنامه عقد اخوت از سوی پیامبر عظیم الشان اسلام که از سوی خداوند متعال ماموریت یافته بود، به نحو شایسته ای پایان پذیرفت.
آن حضرت به این وسیله میان یاران و هواداران خویش پیمان برادری جاری کرد و در محفل انسی که تشکیل یافته بود، به مسلمانان فرمود: هر یک از شما با یک نفر از مسلمانان پیمان اخوت ببندد.
مورخان اسامی افرادی را که در محفل اخوت با یکدیگر پیمان برادری بستند ثبت کرده اند. رسول اکرم آن روز طرفین عقد را خودش تعیین می کرد و خطاب به تک تک مسلمانان می فرمود: فلانی! تو برادر فلانی هستی! سیره نویسان در حاشیه این مراسم سرنوشت ساز گزارش کرده اند که : کار اخوت به پایان رسیده بود.
ناگهان علی ع با چشمان اشکبار عرض کرد: یا رسول الله! یاران خود را با یکدیگر برادر کردی ولی میان من و یک نفر از مسلمانان عقد اخوت جاری نکردی! پیامبر به علی ع فرمود: یا علی! انت اخی فی الدنیا و اخی فی الاخره. علی جان! تو در دنیا و آخرت برادر من هستی. به این ترتیب ، پیام قرآنی همبستگی را در قالب «انما المومنون اخوه»
از شهر مدینه به سرتاسر جهان و تمام نسلهای آینده اعلام کرد. به مناسبت اهمیت این پیام قرآنی و ضرورت همبستگی مسلمانان عالم بویژه امت اسلامی ایران ، شیوه های حفظ همبستگی در پرتو قرآن را در این نوشتار پیگیری و موارد اهم آن را بررسی می کنیم.

پیروی از پیامبر و اهل بیت
یکی دیگر از شیوه های کلام الهی برای حفظ وحدت و همبستگی تمسک به ولایت و امامت اهل بیت است. عشق به اهل بیت ، الگوبرداری از سیره اخلاقی و رفتاری آنان ، یادآوری فضایل و مناقب علی ع و پیشوایان معصوم بعد از آن حضرت از جمله سفارش های قرآن در زمینه همبستگی امت اسلام است.
امام باقردر تفسیر آیه «به ریسمان الهی تمسک کنید و پراکنده نشوید»، می فرماید: آل محمد (صلی الله علیه وآله) همان حبل الله متین است که خداوند امر کرده مردم به آن تمسک کنند و امام کاظم فرمود: علی بن ابی طالب (علیه السلام) همان حبل الله متین است.
همچنان که در برخی روایات حبل الله به قرآن تفسیر شده است. طبق این بینش ، فرمان خداوند در پیروی و تمسک به قرآن و اهل بیت در این آیه با کلام نبوی در آخرین لحظات زندگی پربارش توضیح داده شده است که آن حضرت وصیت کرد: من در میان شما ۲ امانت ارزشمند می گذارم ، کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند و آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا این که در کنار حوض کوثر به نزد من آیند، مادامی که به آن دو تمسک می کنید، هیچ گاه گمراه نخواهید شد.
ترغیب به گردآمدن مردم در حول رهبری آل محمد (صلی الله علیه وآله) ، یکی از شیوه های قرآنی است که آنان را از تفرقه و تشتت دور نگه می دارد و به وحدت و یکپارچگی نزدیک می کند.
حضرت فاطمه زهرا در این رابطه فرمود: خداوند متعال اطاعت ما اهل بیت را مایه نظم و آرامش و امانت و رهبری ما را برای جلوگیری از تفرقه و جهاد را برای حفظ عزت اسلام قرار داد.
آیات تطهیر، مودت ذی القربی ، اکمال ، ابلاغ ، منزلت ، مباهله و هل اتی بیانگر همین شیوه قرآن درخصوص همبستگی بر محور محمد و آل محمد (صلی الله علیه وآله) است. اگر ما بتوانیم اهل بیت را به عنوان الگوهای ممتاز انسانیت و مروجان کامل ترین معارف بشری در عرصه جامعه مطرح کنیم و به عموم بشناسانیم ، نوعی وحدت و همبستگی ارزشمندی تحت پرچم اهل بیت در میان پیروان و مشتاقان فضیلت و کرامت ایجاد خواهد شد.
خداوند متعال درباره محوریت ارزشهای الهی و رهبری پیامبر اسلام و اولیای خدا میفرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! و پیامبر خدا و کسانی را که از میان شما صاحبان امر هستند، اطاعت کنید و هر گاه در موضوعی اختلاف داشتید، به خدا و رسول عرضه کنید و از آنان داوری بخواهید.»
به این ترتیب ، خداوند متعال در قرآن کریم وحدت بر محور رهبری خدا و رسول و جانشینان آن حضرت را عامل حفظ همبستگی و اتحاد مردم معرفی می کند. حتی در سوره انفال ، پی آمد فاصله گرفتن از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و رهنمودهای حیاتبخش آن بزرگوار را موجب اختلاف و تشتت و خواری مردم قلمداد می کند و با تاکید بیشتری بر این عامل همبستگی پای می فشارد و می فرماید: «از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و نزاع و کشمکش نکنید تا سست و ضعیف شوید، در این صورت قدرت و شوکت شما از میان می رود، بلکه در پاسداری از همبستگی و اطاعت از فرمان پیامبر صبر و استقامت ورزید که خدای سبحان به همراه استقامت کنندگان است.»
همچنان که رسول اکرم به عنوان محور وحدت و همبستگی مسلمانان برکات و آثار فراوانی را به آنان به ارمغان آورد، کینه های دیرینه و خصومت های قدیم تبدیل به مهر و محبت شد و آنان توانستند پرچم اسلام را در مدت کوتاهی در مناطق دورافتاده جهان برافرازند و انسان های تشنه عدالت و فضیلت را از معارف ناب نبوی سیراب کنند.
مولوی در این زمینه می گوید:
نفس واحد از رسول حق شدند
ورنه هر یک دشمنی مطلق برند
کینهای کهنه شان از مصطفی
محو شد در نور اسلام و صفا
آفرین بر عشق کل اوستاد
صدهزاران ذره را داد اتحاد
همچو خاک مفترق در رهگذر
یک سبوشان کرد دست کوزه گر
آری عشق راستین به خدا و اولیای الهی و پیروی از رهنمودهای انسان ساز آن گرامیان ، می تواند باعث وحدت و همبستگی شود. همان طور که موجودات مادی مانند خاکهای پراکنده با دست هنرمند کوزه گر موجب یگانگی و اتحاد آنان می شود.
البته همبستگی اجسام که برمبنای آب و گل پدید می آید، ناقص و خیلی متفاوت از اتحاد ارواح و قلبهای مردم است؛ زیرا جسم برای مدتی محدود و کوتاه ادامه می یابد و با مرگ همبستگی مادی زایل میشود؛ ولی وحدت راستین ارواح انسان های پاک جاودانه است و در سرای آخرت نیز ادامه خواهد داشت.
در هر صورت ، اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشینان آن پاک سیرت ، موجب همبستگی امت اسلام است و وحدت حقیقی شوکت و عزت و استقلال مسلمانان را به همراه دارد.

تعمیق روابط حسنه ومعاشرت های اسلامی
بدون تردید، ایجاد روابط سالم و پسندیده در افراد جامعه ، موجب اعتماد و اتحاد آنان خواهد بود. گسترش اخلاق اسلامی و فضایل انسانی ، محبت ، صمیمیت و اعتماد عمومی را در بین افراد رواج می دهد و بدون کمترین مشکلی همبستگی ملی را به وجود می آورد.
قرآن کریم با بهره گیری از شیوه های کارآمد تربیتی در این مسیر کوشیده و پیروان خود را به سوی وحدت حقیقی هدایت می کند.
امانت داری ، صله رحم، راستگویی ، عیادت از بیماران ، کمک به مستمندان، شرکت در تشییع جنازه مسلمانان ، خودداری از آزار دیگران، رعایت حقوق فردی و اجتماعی سایر مسلمانان، پرهیز از غیبت و بهتان و آبروریزی انسان های دیگر، انفاق، احسان ، عفو و گذشت ازجمله آموزه های قرآنی در راه ترویج خصایل و صفات والای اخلاقی و انسانی است.
در جامعه ای که معاشرت صحیح و آداب انسانی در میان اقشار مختلف و لایه های درونی آن نفوذ یافته باشد، وحدت و همبستگی حقیقی محقق خواهد شد.
همه به همدیگر عشق می ورزند و از حقوق یکدیگر محافظت می کنند و همانند اعضای یک پیکر منسجم و هماهنگ زندگی خواهند کرد.اساسا وحدت بر محور ارزشهای والای انسانی مستحکم و قوی بوده و پایدار خواهد ماند، اما همبستگی بر ارزشهای موقتی و ساختگی و غیرالهی ناپایدار و زودگذر است.
قرآن معیار و برتری را تقوا و پارسایی می داند و می فرماید: «ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را گروهها و قبیله های مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بهتر بشناسید،{اما هیچ کدام از اینان مایه برتری و محور همبستگی واقعی نیست} بلکه گرامی ترین شما نزد خداوند پارساترین شماست.»
اصلاح ذات البین از دیگر شیوه های قرآنی در همین موضوع است. قرآن بیشترین اهمیت را به سالم سازی روابط انسانی می دهد و می فرماید: «مومنان برادر یکدیگرند پس میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار کنید.»
براساس این شیوه اگر فضایل اخلاقی در تمام سطوح و لایه های درونی جامعه توسعه پیدا کند فضایی آکنده از انسانیت و اخلاق اسلامی همه جا را فرا می گیرد و یک نوع همبستگی درونی و معنوی میان مردم حاکم می شود.
آنان نه تنها با همدیگر اختلاف ندارند و هر کس راه جداگانه ای را برای خود انتخاب نمی کند، بلکه همه به یکدیگر احترام و شخصیت قائلند پیشنهادها و خواسته های همدیگر را می پذیرند و یاری به همنوع خود را افتخار خود می دانند.
چرا که تفرقه در روح حیوانی بودنفس واحد روح انسانی بودرشد فضایل موجب می شود مرد و زن و کودک و جوان و پیر و دیگر آحاد جامعه حقوق همدیگر را رعایت کنند و به این ترتیب همه از همدیگر راضی خواهند بود و آزار و ناراحتی برادر دینیاش را تحمل نخواهد کرد.
امام صادق فرمود: مومنان با یکدیگر برادرند و همگی فرزندان یک پدر و مادر هستند و هرگاه به یکی از آنان ناراحتی و مصیبت وارد شود، دیگران در غم او خوابشان نمی برد.
در این فضای الهی خودخواهی ها از میان رفته و به همکاری و همیاری بدل می شود. امیرمومنان علی (علیه السلام) در این زمینه بیشتر توضیح داده و ریشه تفرقه را وجود صفات زشت انسانی و رذائل اخلاقی بیان می کند و در خطبه ۱۱۳نهج البلاغه می فرماید: شما برادران دینی یکدیگر چیزی جز پلیدی درون ، نیت زشت شما را از هم جدا نساخته و موجب تفرقه نشده است.
نه یکدیگر را یاری می دهید و نه همکاری و خیرخواهی و بخشش و دوستی می کنید در نتیجه تعاون همیاری و نصیحت و بذل و بخشش و دوستی و محبت از میان شما رفته است.

گسترش عدالت
یکی از مهمترین راهکارهای قرآن برای تقویت و حفظ همبستگی ملی در جامعه اهمیت دادن به عدالت در همه ابعاد آن میان آحاد جامعه است.
قرآن در آیات متعددی بر اجرای عدالت تاکید می کند و حتی مهمترین فلسفه بعثت انبیا را برپایی قسط و عدل می داند و می فرماید: «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و آنها بر کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.»



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

عدل‌ الهی‌

501

بازدید

عدل‌ الهی‌ 2.50/5 (50.00%) 2 امتیازs
 ما افراد بشر، فردی‌ از نوع‌ خود را که‌ نسبت‌ به‌ دیگران‌ قصد سوئی‌ نداشته‌ باشد و به‌ حقوق‌ آنها تجاوز نکند هیچگونه‌ تبعیضی‌ میان‌ افراد قائل‌ نگردد در آنچه‌ مربوط‌ به‌ حوزه‌ حکومت‌ و اداره‌ او است‌ با نهایت‌ بی‌ طرفی‌ به‌ همه‌ بیک‌ چشم‌ نگاه‌ کند در مناقشات‌ و اختلافات‌ افراد دیگر طرفدار مظلوم‌ و دشمن‌ ظالم‌ بوده‌ باشد چنین‌ کسی‌ را دارای‌ نوعی‌ از کمال‌ می‌دانیم‌ و روش‌ او را قابل‌ «تحسین‌» می‌شماریم‌ و او را «عادل‌ می‌خوانیم‌.
 عقل‌ نیک‌ می‌شناسد ترک‌ نمی‌کند و کاری‌ را که‌ عقل‌ زشت‌ می‌شمارد انجام‌ نمی‌دهد.
 ولی‌ حکماء الهی‌ مفاهیم‌ حسن‌ وقبح‌ را در ساحت‌ کبریائی‌ راه‌ نمی‌دهند، مدعی‌ هستند که‌ فعل‌ ذات‌ باری‌ را با این‌ معانی‌ و مفاهیم‌ نمی‌توان‌ تفسیر کرد، حکما بر خلاف‌ گروهی‌ دیگر از متکلمین‌ (اشاعره‌) منکر حسن‌ وقبح‌ عقلی‌ نیستند، چیزی‌ که‌ هست‌ حسن‌ وقبح‌ عقلی‌ را معیار و مقیاس‌ فعل‌ ربوبی‌ قرار نمی‌دهند.
 از نظر حکما خداوند عادل‌ است‌ ولی‌ نه‌ بدان‌ جهت‌ که‌ چون‌ عدالت‌ نیک‌ است‌ و اراده‌ الهی‌ همواره‌ بر این‌ است‌ که‌ کارهای‌ نیک‌ را انجام‌ دهد، عدالت‌ می‌کند.
 و همچنین‌ خداوند ظالم‌ نیست‌ و ستم‌ نمی‌کند ولی‌ نه‌ بدان‌ جهت‌ که‌ چون‌ ظلم‌ زشت‌ است‌ و خداوند نمیخواهد کار زشتی‌ انجام‌ دهد ظالم‌ نمی‌کند، ملاک‌ عدل‌ الهی‌ از نظر حکماء چیز دیگر است‌ که‌ در آینده‌ ذکر خواهد شد.
 در جهان‌ مشاهده‌ می‌شود که‌ خواه‌ ناخواه‌ بر ضد استدلالی‌ است‌ که‌ بروجود خداوند و عدل‌ کامل‌ او اقامه‌ می‌شود. و لهذا می‌بینیم‌ دسته‌ اول‌ یعنی‌ حکما و متکلمین‌ نیز، مشکل‌ شرور و آفات‌ را در کتب‌ خود طرح‌ و به‌ حل‌ آن‌ می‌پردازند.
 اصولا شناخت‌ خدا بعنوان‌ «امرکننده‌ به‌ عدل‌» و «به‌ پادارنده‌ عدل‌» اساسی‌ترین‌ معرفتی‌ است‌ که‌ در ادیان‌ آسمانی‌ رابطه‌ بشر با خدا بر آن‌ استوار شده‌ است‌.
 فرضاً خدای‌ فلاسفه‌، مثلاً «محرک‌ اول‌» ارسطو که‌ صرفاً یک‌ اعتقاد فکری‌ و نظری‌ است‌ و تنها با اندیشه‌ علمی‌ و فلسفی‌ بشر سرو کار دارد و هیچگونه‌ سرو کاری‌ با عواطف‌ و احساسات‌ او ندارد، از نظر عدل‌ و ظلم‌ موضوع‌ بحث‌ نباشد، خدای‌ پیامبران‌ که‌ علاوه‌ بر همه‌ اینها با ضمیر و دل‌ و احساسات‌ بشر سرو کار دارد و بشر با او در حال‌ داد و ستد و محبت‌ ورزی‌ است‌ و رابطه‌ بشر با او رابطه‌ یک‌ نیازمند با یک‌ بی‌ نیاز قادر عطوف‌ و مهربان‌ است‌، قطعاً باید عادل‌ و مهربان‌ باشد.
 عدل‌ به‌ مفهوم‌ اجتماعی‌ هدف‌ «نبوت‌» و به‌ مفهوم‌ فلسفی‌ مبنای‌ «معاد» است‌. قرآن‌ کریم‌ در بیان‌ هدف‌ فرستادن‌ انبیاء چنین‌ می‌فرماید: لقد ارسلنا بالبینات‌ و انزلنا معهم‌ الکتاب‌ و المیزان‌ لیقوم‌ الناس‌ بالقسط‌.  
 عدل‌ چیست‌؟
 اولین‌ مسئله‌ای‌ که‌ باید روشن‌ شود اینست‌ که‌ عدل‌ چیست‌؟ ظلم‌ چیست‌؟ باید مفهوم‌ کلمه‌ عدل‌ روشن‌ شود تا از برخی‌ اشتباهات‌ مصون‌ بمانیم‌. مجموعاً سه‌ معنی‌ و یا سه‌ مورد استعمال‌ برای‌ این‌ کلمه‌ هست‌:
 الف‌ ـ موزون‌ بودن‌، اگر یک‌ مجموعه‌ و یا یک‌ مرکبی‌ را در نظر بگیریم‌ که‌ در آن‌ اجزاء و ابعاض‌ مختلفی‌ بکار رفته‌ است‌ و هدف‌ خاصی‌ از او منظور است‌، باید شرائط‌ خاصی‌ در آن‌ از حیث‌ مقدار لازم‌ هر جزء و از لحاظ‌ کیفیت‌ ارتباط‌ اجزاء با یکدیگر رعایت‌ شود و تنها در این‌ صورت‌ است‌ که‌ آن‌ مجموعه‌ یا مرکب‌ میتواند باقی‌ بماند و اثر مطلوب‌ خود را بدهد و نقش‌ منظور را ایفا نماید. مثلاً یک‌ اجتماع‌ اگر بخواهد باقی‌ و برقرار بماند باید متعادل‌ باشد، یعنی‌ هر چیزی‌ در او بقدر لازم‌ (نه‌ بقدر مساوی‌) وجود داشته‌ باشد، یک‌ اجتماع‌ متعادل‌ به‌ کارهای‌ فراوان‌: اقتصادی‌، سیاسی‌، فرهنگی‌، قضائی‌، تربیتی‌ احتیاج‌ دارد و این‌ کارها باید میان‌ افراد تقسیم‌ شود و برای‌ هر کدام‌ از آن‌ کارها بآن‌ اندازه‌ که‌ لازم‌ و ضروری‌ است‌ افراد گماشته‌ شوند. از جهت‌ تعادل‌ اجتماعی‌ آنچه‌ ضروری‌ است‌ اینست‌ که‌ میزان‌ احتیاجات‌ در نظر گرفته‌ شود و متناسب‌ با آن‌ احتیاجات‌ بودجه‌ و نیرو مصرف‌ شود.
 جهان‌ موزون‌ و متعادل‌ است‌، اگر موزون‌ و متعادل‌ نبود بر پا نبود، نظم‌ و حساب‌ و کار معین‌ و مشخصی‌ نبود، در قرآن‌ کریم‌ آمده‌ است‌:
 و السماء رفعها و وضع‌ المیزان‌  همانطور که‌ مفسران‌ گفته‌اند مقصود اینست‌ که‌ در ساختمان‌ جهان‌ رعایت‌ تعادل‌ شده‌ است‌، در هر چیزی‌ از هر ماده‌ای‌ بقدر لازم‌ استفاده‌ شده‌ است‌، فاصله‌ها اندازه‌گیری‌ شده‌ است‌، در حدیث‌ نبوی‌ آمده‌ است‌: بالعدل‌ قامت‌ السموات‌ و الارض‌.   نقطه‌ مقابل‌ عدل‌ به‌ این‌ معنی‌، بی‌ تناسبی‌ است‌ نه‌ ظلم‌، لهذا عدل‌ به‌ این‌ معنی‌ از موضوع‌ بحث‌ ما خارج‌ است‌. بسیاری‌ از کسانی‌ که‌ خواسته‌اند به‌ اشکالات‌ مربوط‌ به‌ عدل‌ الهی‌ از نظر تبعیضها، تفاوتها، بدیها جواب‌ بدهند به‌ جای‌ آنکه‌ مسئله‌ را از نظر عدل‌ و ظلم‌ طرح‌ کنند از نظر تناسب‌ و عدم‌ تناسب‌ طرح‌ کرده‌اند و به‌ این‌ جهت‌ قناعت‌ کرده‌اند که‌ همه‌ این‌ تبعیضها و تفاوتها و بدیها از نظر نظام‌ کلی‌ عالم‌ لازم‌ و ضروری‌ است‌.
 ایرادها و اشکالها
 استحقاقهای‌ متساوی‌، البته‌ معنی‌ درستی‌ است‌، عدل‌ ایجاب‌ میکند اینچنین‌ مساواتی‌ را، و اینچنین‌ مساوات‌ از لوازم‌ عدل‌ است‌ ولی‌ در اینصورت‌ بازگشت‌ این‌ معنی‌ به‌ معنی‌ سومی‌ است‌ که‌ عن‌ قریب‌ ذکر می‌شود.
 ج‌ ـ رعایت‌ استحقاقها و عطا کردن‌ بهرذی‌ حقی‌ آنچه‌ استحقاق‌ آن‌ را دارد، معنی‌ حقیقی‌ عدالت‌ اجتماعی‌ بشری‌، یعنی‌ عدالتی‌ که‌ در قانون‌ بشری‌ باید رعایت‌ شود و افراد بشر باید آنرا محترم‌ شمارند همین‌ معنی‌ است‌.
 این‌ عدالت‌ متکی‌ بر «حقوق‌» است‌ و خود حقوق‌ اعم‌ از حقوق‌ طبیعی‌ و اکتسابی‌ ریشه‌ طبیعی‌ دارد.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

عـدالـت در قـرآن

656

بازدید

عـدالـت در قـرآن ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

مهدی موعود(عج)

567

بازدید

مقدمه

از مطالعه سرگذشت فرهنگ بشریت و بررسی تاریخ تفکر در طول حیات انسان این حقیقت به وضوح معلوم می شود که بشر در تمام دوره های زندگی خود به یک سلسله مسائل بنیادین اعتقاد راسخ  داشته است که هر یک از آنها در تعیین مسیر زندگی و جهت گیری او در نظام هستی عمیق ترین تأثیر را دارند و حتی با گذشت قرون متمادی و وقوع تحولات بسیار عظیم در عرصه های تفکر و اندیشه و پیدایش مکاتب مهم فکری و اعتقادی نه تنها از اهمیت آن مسائل بنیادی کاسته نشده است بلکه دستاوردهای خوب و بد تمدن جدید حقانیت و ضرورت پایبندی به این بخش از مسائل اعتقادی را بیش از پیش به اثبات رسانده است .
یکی از این موارد اعتقاد به ظهور یک منجی بزرگ جهانی است که در یکی از سخت ترین برهه های زندگی انسان ها با هدف از بین بردن تماک نابسامانی ها و بی عدالتی ها ناشی از نفس پرستی انسان های هوا پرست از پس پرده غیبت بیرون آمده و با یاری گروهی از انسان های صالح و با ایمان از طریق به اجرا در آوردن کاملترین احکام و مقررات و حاکمیت بخشیدن به ارزش های متعالی زمینه را از هر جهت برای کمال واقعی افراد بشر در سرتاسر عالم فراهم خواهد نمود و بدین ترتیب آرزوها و اهداف رهبران راستین بشریت به ویژه انبیاء و اوصیاء تحقق بخشیده و صلح و امنیت و آسایش را در همه جوامع مستقر خواهد ساخت .
با توجه به مقدمه اخیر ، در این تحقیق سعی شده است تا با بررسی مسأله ولایت در قرآن کریم و احادیث به مسأله موعود جهانی از دیدگاه ادیان بزرگ توحیدی پرداخته گردد و اندیشه ظهور منجی از دیدگاه شیعه مورد کنکاش قرار گیرد . امید است که انتظار حجت در لحظه لحظه حیات ما جاری گردیده و زندگی فردی و اجتماعی ما را متحول سازد .

«اِنّما وُلیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکاه و هم راکعون» آیه ۵۵ سوره مائده (آیه ولایت)
« ولی شما تنها خدا و رسول او و کسانیکه ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می باشند. »

بر  طبق بینش اسلامی و بر پایه حکم عقلانی ، آدمی مأمور به تبعیت و اطاعت همه جانبه از خالق خویش و پروردگار جهان است ؛ چرا که انسان از ساعات و یا حتی دقائق بعدی عمر خویش آگاه نیست و در جزئی ترین امور ، نیازمند خداوند است ؛ اما در مقابل ، خداوندی که اورا خلق نموده ، حتی بر کوچکترین اسرار وجودی مخلوق خود واقف است و مقصد و منتهای حرکت  او را نیز می داند . لذاست که عقل بشر ، او را به درگاه او رهنمون می سازد ؛ چرا که علاوه بر  این مطالب ،او  بی نیاز مطلق و غنی دز تمام امور است و به مخلوقات خود کمترین نیازی ندارد ، لذا  جز خیر آدمی را نمی خواهد .اما این اطاعت در دیدگاه اسلام و قرآن کریم  ، تنها به خداوند منحصر نمی شود . بلکه به امر الهی و فرمان خداوند ، یک مسلمان باید از وجود مقدس رسول اکرم  ( صلی الله علیه و آله وسلم ) و امامان معصوم  (علیهم السلام ) نیز پیروی و تبعیت نماید . بنا بر این نگرش ، تبعیت به طور مطلق و بدون قید و شرط تنها مختص خداوند است و بر طبق فرمان اوست که ما مأمور به اطاعت و پیروی از رسول اکرم  و امامان معصوم در تمامی امور می باشیم  . رفتار و گفتار آنان هم در تمامی امور  ، راهی را که به رضایت پروردگار و سعادت ابدی انسان منتهی می شود ، مسخص می نماید . به این دلیل که در اعمال و رفتار آنان ، هوا و هوس راهی ندارد و آنان به لطف خداوند و عنایت او ، معصوم از هر خطا و اشتباه می باشند .بر طبق آموزه های اسلامی ، به جز خداوند و به واسطه او رسول اکرم و امامان معصوم  ، آدمی نباید در برابر هیچکس ویا هیچ چیز دیگر به طور مطلق و بدون قید و شرط ، مطیع و فرمانبردار باشد . منشأ آغازین اطاعت از خداوند و معصومین ( همان گونه که ذکر گردید ) ، عقل بشری است ؛ اما در ادامه و همراه با عقلانیت  آدمی ، این رابطه محبت نسبت به پروردگار است که آنرا تکمیل می کند .آن هنگام که انسان قدری بیشتر می اندیشد ، خود را در دریای لطف و نعمتهای الهی غرق می بیند . او می یابد هر چه که دارد همه ازخداوندست و علی رغم نا سپاسی های فراوان آدمی ، نه تنها لطف و مهربانی او  قطع نگشته بلکه لحظه به لحظه نیز ادامه دارد . بنا بر این هر چه بیشتر سعی می نماید تا در مسیر اطاعت چنین پروردگار مهربانی ، گام  بر دارد . مسیری که جز به کمال و سعادت او ، به چیز دیگری ختم نمی گردد .
حقیقت و مفهوم کلی ولایت نیز که در دیدگاه اسلامی تبیین می شود ، چیزی خارج از اطاعت و پیروی از خداوند و معصومین نمی باشد . از سوی دیگر  رابطه میان مسلمانان و شیعیان با نبی اکرم  و تک تک ائمه معصومین ، رابطه ای بسیار عمیق و دو طرفه است . طرف اول این رابطه از پیامبر اکرم  و ائمه آغاز می گردد . آنان چنان مهربانی و شفقتی نسبت به فرد فرد مسلمین دارند که کوچکترین ناراحتی و اندوه یک مسلمان ، باعث رنجش خاطر آنان می گردد . ( که شواهد بسیاری از آن در متون اسلامی موجود می باشد .) اما در طرف دیگر ، مسلمانان نیز به خاطر جمع بودن مکارم اخلاقی و کمالات روحانی در وجود معصومین ، از صمیم جان به آنان عشق می ورزند .این رابطه عمیق آنچنان تبعیتی را رقم می زند که مسلمانان نه تنها در برابر کلام و رفتار امام و ولی خویش مطیع و فرمانبردار هستند ، بلکه حتی در ذهن خویش نسبت به آن کوچکترین دغدغه ای احساس نمی نمایند  .
در قرآن کریم (که کلام خداوند و نازل شده از جانب اوست) ، دلائل متعددی در جهت اثبات مقام ولایت رسول اکرم و امام علی (امام اول ) از جانب خداوند وجود دارد . اما ولایت سایر ائمه بنا بر ابلاغ رسول اکرم از جانب خداوند تأیید می گردد .
 ما در این حال به بررسی و دقت و تأمل در یکی از آیات شریفه قرآن می‌پردازیم که در آن مسأله ولایت بر مؤمنین مطرح شده و این مقام علاوه بر خداوند ، برای رسول اکرم و امام علی اثبات گشته است . به همین منظور ابتدا به بررسی کلمات (۱) به کار رفته در این آیه به صورت مجزا می‌پردازیم، و سپس به شأن نزول آیه اشاره می‌نمائیم و در پایان فرازهای مختلف آیه را هر چه بیشتر مورد دقت و توجه قرار می‌دهیم.
 
بررسی کلمات آیه به صورت مجزا
انما:
کلمه ایست که در زبان عربی که برای نشان دادن یک انحصار به کار میرود ؛ بدین معنا که گوینده منظور خویش را به معنی و مفهومی خاص و یا اشخاصی معین محدود می‌نماید وآنرا را از سایر مفاهیم و یا اشخاص نفی می‌نماید . به عنوان مثال اگر گفته شود فقط خداوند معبود ماست ، به این معناست که الوهیت و معبود بودن، تنها منحصر در خداوند است و سایر موجودات، از جایگاه الوهیت ، خارج شده‌اند. بر این اساس و بر طبق سایر قوانین مربوط به استفاده از این کلمه در زبان عرب (که در توضیح بیشتر آمده است.) آوردن انما در آغاز این آیه، مقام ولایت بر مؤمنین را در  عده‌ای خاص منحصر می‌کند. به بیان دیگر، تنها سه مورد را در هنگام نزول آیه به عنوان ولی مؤمنین معرفی می‌کند و این مقام را از سایرین نفی می‌نماید. پس معنای این آیه بدین گونه می‌باشد که : « ولی شما تنها خدا و رسول او و کسانیکه ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می باشند. »

توضیح بیشتر مربوط به انما
در زبان عربی برای بیان یک مفهوم، دو نوع جمله از لحاظ ساختاری وجود دارد. (یکی را  فعلیه و دیگری را اسمیه گویند. جمله فعلیه جمله ایست که با فعل شروع شود و جمله اسمیه به جمله ای گفته می شود که با اسم شروع گردد . هر یک از انواع مختلف جمله، دارای پایه‌ها و ارکانی اصلی می‌باشند که بوسیله آنها، معنای جمله تکیمل می‌شود و در صورتی که هر یکی از آنها حذف گردد، معنا ناقص باقی می‌ماند.
گوینده با توجه به مقصود خود از کلام، می تواند این ارکان را در محلهای مختلف کلام خود ذکر کند و ترتیب قرار گرفتن آنها را تغییر دهد.
انما بر سر هر دو نوع جمله می آید و آخرین رکن جمله (و یا رکنی را که پیش از ذکر تمامی ارکان ذکر گردیده است) حصر می‌نماید. حال برای روشن تر شدن بحث مثالی را ذکر می‌کنیم. فرض کنیم فردی به نام محمد ایستاده است . این واقعیت را می‌توان به دو صورت بیان نمود :      1- فرد ایستاده محمد است.           
      2-  محمد ایستاده است.
در حالت اول اگر از انما استفاده شود و بر سر جمله بیاید، محمد را که در انتها آمده حصر می‌نماید. بدین معنا که فرد ایستاده فقط محمد است.( یعنی کس دیگری ایستاده نیست .) اما در حالت دوم در صورتی که از انما استفاده گردد،ایستادن که در انتها آمده حصر می شود. یعنی محمد فقط ایستاده است. (و کار دیگری غیر از ایستادن انجام نمی‌دهد). در آیه محل بحث نیز ، آخرین رکنی که از جمله ذکر شده است، معرفی افرادی است که بر مومنین ولایت دارند. در نتیجه بنا بر مطالبی که ذکر گردید، انما این اشخاص را حصر می‌نماید و آیه بیان می‌کند که ولی شما تنها خدا و رسول و مومنینی که نماز می‌گذارند و در حال رکوع زکات می‌دهند، می‌باشند.
 
ولی:
 در کتب لغت عرب همانند مفردات القرآن و لسان العرب و …  برای این کلمه ، معانی متعددی آورده شده است. که می‌توان از آن جمله داماد، هم قسم، دوست، سرپرست، یاور و … را ذکر نمود. بسیاری از این معانی گفته شده در توضیح کلمه «ولی« نه تنها در این آیه بلکه در آیات دیگر قرآن کریم (که در آنها نیز، کلمه ولی بکار رفته است) مفهوم درستی را نمی‌رساند . {بعنوان مثال اگر معنای داماد را از بین معانی ولی در این آیه جایگزین نمائیم معنای آیه اینگونه می‌شود: «فقط خدا و رسولش و کسانی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، داماد شما هستند.«که عدم صحت این معنی کاملا آشکار است} با توجه به این مطلب مفسرین و صاحبنظران اسلامی درباره معنای ولی در این آیه فقط یکی از سه معن       
۱-  دوست              
     2- یاور و ناصر      
     3-  سرپرست و صاحب اختیار
را برگزیده‌اند. (ما در قسمت‌های بعد این سه معنی را بررسی بیشتری خواهیم کرد.)
 
زکات:
زکات یعنی «اعطای مال در راه رضای خداوند متعال« و یکی از موارد آن اعطای مال به مستمندان می‌باشد. که در این آیه به آن اشاره شده است.
 رکوع:
به این دلیل که پیش از آوردن لفظ رکوع صحبت از به جای آوردن نماز توسط مومنین می‌باشد (یقیمون الصلوه) ، رکوع در این آیه به همان معنی عمل خاص در نماز است که پس از قرائت حمد و سوره می‌باشد و عبارتست از خم شدن و انحنای سر).
 
توضیح بیشتر مربوط به رکوع
 رکوع دارای سه معنی لغوی و اصطلاحی و مجازی است . معنای لغوی آن انحنای سر و خم شدن می‌باشد، که اگر این حالت با قصد قربت و در نماز باشد به عنوان فعلی در نماز به حساب می‌آید و این همان معنای اصطلاحی است. به عبارت دیگر معنای اصطلاحی رکوع از همان معنی انحنای سر و خم شدن گرفته شده است، با این تفاوت که یک عمل اصلی در نماز است و به همین خاطر باید با قصد قربت انجام شود. (قصد قربت یعنی همه توجه به سمت پروردگار باشد وعمل فقط برای رضایت او انجام شود، نه به منظور دیگر). معنای مجازی آن ذلت و خضوع در مقابل یک فرد می‌باشد.
همیشه در هنگام مطالعه یک متن ابتدا معنای لغوی کلملات به ذهن می‌رسد و اگر دلیل و قرینه ای وجود داشته باشد، معنای اصطلاحی یا مجازی آن کلمه در نظر گرفته می‌شود. قرآن هم ، اینگونه است که باید اول معنای لغوی بررسی شود و در صورت وجود قرینه و دلیل ، به معنای اصطلاحی یا مجازی آن روی آوریم. رکوع نیز مستثنای از این قاعده نیست و هر جا در قرآن با این کلمه مواجه شدیم ، باید  ابتدا معنای لغوی آن در نظر گرفته شود . مثلا در صورتی که در آن صحبت از نماز و نمازگزاران بود به قرینه نماز ،ناگزیر به معنای اصطلاحی برمی‌گردد و در صورت وجود قرائن دیگر به معنای مجازی آن روی می‌آوریم. در این آیه هم به علت اینکه در ابتدای آیه صحبت از بر پا داشتن نماز است ( یقیمون الصلوه )رکوع را باید در معنای اصطلاحی آن ( یعنی یکی از اعمال خاص نماز ) ، به کار برد . (۲)
 در ابتدای بحث گفتیم که ولی با سه معنی دوست، ناصر (یاور) و سرپرست مورد بحث و کفتگوی مفسرین است. ما نیزدو معنی دوست و ناصر (معنای اول و دوم) را بررسی می‌کنیم و بعد به معنای سوم می‌پردازیم، تا به معنای بهتر «ولی» در این آیه دست یابیم.
 1) دوست   
۲) ناصر (یاور)
 با در نظر گرفتن این دو معنی آیه اینگونه معنا می‌شود:
«تنها دوست یا ناصر شما خدا و رسولش و آن کسانی هستند که ایمان آوردند. کسانیکه در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.»
گفتیم «انما»برای حصر نمودن بکار می‌رود. پس با توجه به انما و معنای دوست یا ناصر نتیجه می‌گیریم که فقط دوست و یاور ما، خدا و رسولش و آنهایی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، می‌باشند. با توجه به این معنی ما دیگر نباید هیچ دوست و یاوری داشته باشیم. و نمی‌توانیم کس دیگری را (که مثلاً زکات در حال رکوع نداده است) دوست یا ناصر خطاب کنیم.
این دو معنی با آیات دیگر قرآن در تناقض می‌باشند. (لازم به توضیح نیست که در قرآن چون کلام خداست و در آن اشتباه جای ندارد ، تناقض یافت نمی‌شود) همانند:
«و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر» (سوره انفال آیه ۷۲ )
« اگر در دین یاری خواستند پس بر شما است یاری کردن »
این آیه معلوم می‌نماید یاری رساندن و نصرت دادن به دیگران فقط مختص افرادی خاص نیست و می‌گوید هر آنکس، از شما در دینش یاری خداست به او یاری نمائید.
 
« تعاونوا علی البر و التقوی » (سوره مائده آیه ۲ )
« کمک کنید همدیگر را بر نیکو کاری و پرهیزکاری »
در این آیه هم کمک کردن به یکدیگر بر اساس نیکی و تقوا خواسته شده است و اختصاص به افراد خاص ندارد.
 
«انما المومنون اخوه» (سوره حجرات آیه ۱۰)
« جز این نیست که مؤمنان برادرند »
خداوند متعال در این آیه مومنین را با یکدیگر برارد خوانده است ، حال آنکه مشخص است رابطه برادری اسلامی، بالاتر از رابطه دوستی است . (یا بالاتر از به هم یاری رساندن می‌باشد.) پس چگونه ممکن است که ما بتوانیم فقط از زکات دهندگان در حال رکوع دوست انخاب کرده و از آنها یاری بخواهیم ، در حالیکه قرآن همه مومنان را برادران یکدیگر معرفی می‌کند!
پس معلوم می‌شود معنای ولی در آیه مورد بحث، نمی‌تواند دوست یا ناصر باشد. چون معنای دوست و ناصر معنای کلی می‌باشد و در افرادی خاص منحصر نمی‌شود.
 
ولی به معنای سرپرست
حال اگر ما ولی را به معنای سرپرست و صاحب اختیار  معنی کنیم ،  با سایر آیات قرآن در تناقض نیست. چون امر سرپرستی نمی‌تواند مختص همه باشد. و اینگونه نیست که هر کس، بتواند بر ما امر و فرمان کند و سرپرست ما شود. مگر فرد یا افرادی خاص که از جانب خدا باشد. و این آیه می‌گوید که امر ولایت به معنای سرپرستی بعد از خدا و رسولش بعهده فرد یا افرادی است که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.
در اینجا باید ببینیم که زکات دهندگان در حال رکوع نماز چه کسی یا کسانی در هنگام نزول آیه می‌باشند که امر مهم سرپرستی بعد از خدا و رسولش در اختیار آنان می‌باشد. که بهترین شاهد و گواه برای این موضوع، مراجعه به شأن نزول این آیه می‌باشد.
شأن نزول آیه
مفسرین و صاحبنظران شیعی (۳) و اهل تسنن (۴) این مطلب را گفته‌اند که:
فقیری به مسجد النبی آمد و از مسلمانان طلب کمک کرد و هیچ کس به فقیر کمک نکرد مگر حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) که در حال رکوع نماز، انگشتری خود را به فقیر بخشید و این آیه (آیه ۵۵ سوره مائده) بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و سلم نازل گشت.

بررسی قسمتهای مختلف آیه
وصف مؤمنینی که دارای مقام ولایت هستند
در این آیه خداوند برای آن دسته از مؤمنین که دارای مقام ولایت هستند ، نشانی خاصی را بیان نموده است و آنان را کسانی معرفی می نماید که در حال رکوع نماز ، زکات می دهند .
برای فهم بهتر  این آیه لازم است این مطلب را بررسی نمائیم که چگونه می توان شخصی را به وسیله توصیف نمودن او  به مردم معرفی نمود ، تا مردم به او مراجعه نمایند .
بطور کلی می‌توان شخص را به دو گونه وصف نمود. یکی آنکه گوینده نشانی خاصی را می‌دهد و منظور گوینده فقط فرد خاصی است و کس دیگری را در بر نمی‌گیرد. نوع دوم آنست که گوینده نشان عامی را می‌‌دهد و هر کس که آن خصوصیت را داشته باشد مورد نظر گوینده قرار می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن مسأله مثالی را برای هر دو وصف به ترتیب می‌آوریم.

مثال وصف نوع اول
از استادی سئوال می‌شود: کدامیک از شاگردانت، از بقیه عالم تر می‌باشد؟ استاد در جواب می‌گوید: آن شاگردی که از همه تمیزتر است.
چون تمیز بودن و عالم بودن با یکدیگر تناسبی ندارد، پس استاد با دادن این پاسخ خواسته است نشانه‌ای را مشخص نماید و بگوید فقط این فرد (و با این مشخصه) ، مورد نظر من است. در واقع استاد با این نشانه ملاکی خاص را برای فردی خاص معین کرده است. و اینگونه نیست که اگر کسی بعد از این خود را تمیز نماید جزء جواب استاد قرار گیرد. چون پاسخ استاد در زمانی خاص داده شده است و اشاره به عالم ترین فرد دارد و در غیر آن زمان، دیگر معنایی ندارد.در این مورد و در موارد مشابه ، از پاسخ استاد این نکته نیز می تواند به ذهن بیاید که یکی از موارد مورد پسند استاد تمیز بودن است و او تمیز بودن را دوست دارد. همچنین استاد بطور غیر مستقیم خواسته به بقیه شاگردان بگوید که اگر نمی‌توانید عالم‌ترین بشید ولی خود را تمیز نگاه دارد.

مثال وصف نوع دوم
حال اگر استاد در پاسخ انیگونه گفته بود: آن فردی عالم تر است که از همه بیشتر درس می‌خواند، این دیگر ملاک خاص نبود. چون درس خواندن و عالم شدن با هم تناسب دارد و هر کس که بیشتر درس بخواند می‌تواند عالم‌ترین باشد. پس، استاد در اینجا ملاک عامی را معرفی کرده است و درس خواندن را مساوی با عالم شدن مطرح کرده است و منوط به فردی خاص نمی‌باشد.
برای استفاده از این مطلب، به سراغ آیه مورد بحث می‌رویم.
خداوند متعال در این آیه گفته است بعد از خود و رسولش، کسانی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، سرپرست مومنین می‌باشند. مشاهده می‌کنیم که بین زکات در حال رکوع و اینکه کسی سرپرست مومنین باشد هیچ گونه تناسبی وجود ندارد. پس وصفی که در این آیه بوسیله آن مومنین (آنهایی که بر سایرین ولایت دارند) مشخص شده‌اند، از نوع وصف اول می‌باشد. و خدا نشانه‌ای را در زمانی خاص داده است تا مشخص کند بعد از خود و رسولش چه کسی سرپرست مردم می‌باشد. با توجه به شأن نزول مشاهده می‌شود که منظور خدا کسی جز علی بن ابیطالب علیه السلام نمی باشد. همچنین از این آیه مشخص می‌شود که یکی از عوامل مورد پسند خداوند، زکات دادن در حال رکوع نماز می‌باشد. بدین معنی که خداوند متعال بطور غیر مستقیم به مومنین می‌گوید: با اینکه تمامی شما نمی‌توانید سرپرست سایر مومنین باشید ولی سعی در انجام این عمل پسندیده داشته باشید و دادن زکات را به علت خواندن نماز به تأخیر نیندازید، که این عمل مورد رضای خداوند می‌باشد.
کلمه جمع ، منظور از آن شخصی واحد
در اینجا لازم است به نکته مهم دیگری توجه کنیم ؛ در این آیه کلمه مومنین بصورت جمع آورده شده است، حال ممکن است این سئوال مطرح شود که چرا این کلمه بصورت جمع آمده است، در حالیکه گفته شد، مراد از مومنین حضرت علی علیه السلام می‌باشد.
در این رابطه باید این نکته را در نظر داشته باشیم که کلمه مفرد نباید بیشتر از یک نفر بکار رود، ولی عکس آن جایز و صحیح است.
بدین معنا که کلمه بصورت جمع آورده شده در حالیکه منظور از آن یک شخص واحد است. در قرآن نیز در موارد متعدد اینگونه عمل شده است. به عنوان مثال (در قرآن آمده است):
«و اذا قیل لهم تعالو یستغفر لکم رسول الله لوّؤا ر ءوسهم و رایتهم یصدّون و هم مستکبرون» (آیه ۵ سوره  منافقون)
«هم الذین یقولون لاتنفقو علی من عند رسول الله حتّی … » (آیه ۷ سوره  منافقون)
«و هرگاه به آنها گفته شود بیاید تا رسول خدا برای شما از حق آمرزش طلبد،  سرپیچند و مشاهده می‌کنی با تکبر و نخوت روی بر می‌گردانند»
«اینها همان کسانی هستند که می‌گویند بر آنان که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند…»
در این دو آیه خداوند، حکمی کلی را در مورد منافقین آورده است که با تکبر و نخوت روی بر می‌گردانند و می‌گویند بر اصحاب رسول انفاق نکنید. در حالیکه با مراجعه با شأن نزول مشاهده می‌شود در عین اینکه خدا در این آیات منافقین را مورد خطاب قرارد داده است و حکمی را صادر کرده است، ولی مصداق خارجی این آیات شخصی واحد ، به نام عبدالله بن أبی بوده است. (می توان در تفسیر طبری و همچنین در تفسیر سیوطی از قول ابن عباس در ذیل این آیات، مطلب فوق را مشاهده نمود.)
 در ادامه برای رعایت اختصار، فقط به نشانی آیات و بیان مفسرین در ذیل آن ، اشاره می‌شود.
۲) سوره آل عمران آیه ۱۸۱ (تفسیر القرطبی ج ۴ ص ۲۹۴)
۳) سوره توبه آیه ۶۱ (تفسیر القرطبی ج ۸ ص ۱۹۲، تفسیر الخازن ج ۲، ص ۲۵۳)
۴) سوره نساء آیه ۱۰ (تفسیر القرطبی ج ۵ ص ۵۳، الاصابه ج ۳، ص ۳۹۷)
۵) اللممتحنه آیه ۸ (بخاری، مسلم، احمد، ابن جریر، ابن ابی حاتم، همینطور در تفسیر القرطبی ج ۱۸ ص ۵۹)
۶) المائده آیه ۴۱ (تفسیر قرطبی ج ۶، ص ۱۷۷، لااصابه ج ۲، ص ۳۲۶)
۷) و…
از مطالب گفته شده به این نتیجه می‌رسیم که آوردن کلمه جمع برای مفرد بلا مانع است و موارد متعدد از آن وجود دارد. از سوی دیگر این آیه با آوردن جمع در و مورد نظر داشتن شخص واحدی به عنوان ولی ، معنای کاملتری را به ذهن می آورد ، بدین معنی که خداوند با آوردن جمع در این آیه بطور غیر مستقیم به مومنین گفته است با اینکه نمی‌توانید ولی و سرپرست باشید ولی می‌توانید دو عبارت را با هم جمع نمائید. همانگونه که حضرت علی (علیه السلام) دو عبارت نماز و زکات دادن را با هم جمع نمود و یکی را به علت دیگری به تأخیر نینداخت. (این مطلب در قسمت قبل با تفسیر بیشتری آورده شده است.)
در انتهای این بحث به قول زمخشری (در این رابطه) می‌پردازیم. (زمخشری از مفسرین بزرگ اهل تسنن می‌باشد که در تفسیر کشاف ذیل این آیه، مطلب زیر را آورده است).
«پس اگر بگوئیم: چگونه صحیح است که این لفظ (الذین آمنوا) در مورد حضرت علی (رضی الله عنه) باشد در صورتی که به صورت جمع آورده شده ، خواهم گفت این لفظ با وجود آنکه سبب نزول در آن یک مرد می‌باشد، به صورت جمع آورده شده تا مردم را در مانند کار او ترغیب کند، که سرانجام ایشان به ثوابی مانند ثواب او نایل شوند. و تا توجه دهد که خلق و خوی مومنین باید در چنان درجه‌ای از علاقمندی و نیکی و احسان و رسیدگی به فقرا باشد که حتی اگر در حال نماز کار نیکی برای ایشان پیش آمد که تأخیرپذیر نبود (تأخیر موجب فوت آن کار می شد) آنها تا پایان نماز هم آن کار را به تأخیر نیفکنند.»
ماهیت و سنخ ولایت رسول اکرم و امام علی
با دقتی بیشتر مطلبی دیگر نیز از آیه دریافت می‌شود: با وجود اینکه خدا ولایت بر مومنین را بعد از خودش برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وحضرت علی (علیه السلام) نیز مطرح می‌کند، ولی بجای بکار بردن کلمه اولیاء کم بصورت جمع از ولیکم که مفرد است استفاده نموده است.
از مطرح شدن کلمه ولی بصورت مفرد می‌توان فهمید که خداوند متعال خواسته است ولایت خویش را در اختیار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) نیز قرار دهد بدون آنکه این مقام را از خود صلب کند. که ولایت آنها از همان سنخ ولایت خداوند می‌باشد. بدین معنــی که اگر خداوند گفته بود اولیاء کم معلوم بود که صحبت از چند نوع ولایت متفاوت است که افرادی آنرا بر مومنین دارند.در حالیکه خدا اینگونه نگفته است و یک نوع ، ولایت را مشخص کرده است. در حقیقت ولایت خداوند و ولایت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) یک نوع ولایت است با این تفاوت که ولایت خدا، ذاتی و بطور مستقل است. بدین معنی که ولایت خداوند را کسی در اختیارش نگذاشته است. (خدا به این علت که خالق همه چیز است، باید ولی و سرپرست و صاحب اختیار همه موجودات باشد.) اما ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) را خدا به آنها اعطا نموده است و ولایت آنها به ولایت خدا وابسته می‌باشد.
همانطور که شیعه نیز قائل است رسول اکرم و ائمه معصومین (علیهم السلام ) بنده خدا می‌باشند و هر آنچه که در اختیار دارند از جانب خداوند می‌باشد و خدا به آنها اعطا کرده است. و آنها از خود به تنهایی هیچ ندارند.
نتیجه
از آنچه که تا کنون ذکر گردید ، آشکارا روشن می گردد که :
   1-  قرآن کرپم مسأله ولایت و سرپرستی بر مؤمنین را به طور دقیق و در آیات مختلف تبیین نموده است .
    2-  معنای ولایت که در این آیه از آن سخن به میان آمده است ، همان سرپرستی ، صاحب اختیار بودن می باشد .
    3- ولایت در دیدگاه قرآن کریم تنها برای عده ای خاص اثبات گردیده و از دیگران نفی شده است .
   4- از منظر قرآن ، مقام ولایت بر مؤمنین در اصل مختص به خداوند است و ولایت سایر افراد هنگامی پذیرفته است که خداوند آنرا در اختیار آنان قرار داده باشد .
  5- مؤمنین باید در تمامی امور به ولی خویش مراجعه نمایند و از او پیروی نمایند و او را الگوی    خویش قرار دهند .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi