بازدید
اسمم آلین دپن است. از شانزدهم اوت یازده ساله شده ام. استل دوازده ساله است و ریک شش سال و نیم دارد. ما در محله سیزدهم، خیابان ژکومان، در خانه ای که درست روبروی زغال فروشی است زندگی می کنیم. برای بابا خیلی راحت است چون پیش آقای مارتن نجار کار میکند. که مغازه اش درست نبش خیابان است و راه زیادی نباید برود اما برای ما سخت است. برای اینکه پیاده رو آنقدر باریک است که حتی نمیتوانیم لی لی بازی کنیم اما خب چاره ای نیست. اتاقی که من و استل توی آن می خوابیم چسبیده به آشپزخانه و رو به حیاط است . هر دو یک تخت داریم . این باعث دردسر است ، چون استل دائم لگد می زند . تازه مرتب پتو را هم به طرف خودش می کشد ، طوری که وقتی از خواب بلند می شوم از سرما یخ کرده ام . اما ، خب قبل از خواب حسابی می خندیم ، چون ….. برای دانلود کتاب شادی های کوچک یک خانه با ما همراه باشید .
ادامه مطلب + دانلود...