بازدید
تولیدآذوقه، کالا و خدمات، مراقبت و پرستاری ازسالخوردگان وکودکان، انتقال سرمایه و مالکیت به نسلهای بعدی، تجدیدنسل، تربیت و پرورش اجتماعی کودک، انتقال ارزشها و قواعد اجتماعی به نسل بعدی، ایجاد روابط اقتدار وکنترل وتنظیم روابط جنسی ازجمله وظایف نهاد خانواده است.
تاریخ خانواده مرتبط است با تاریخ جامعه ی طبقاتی و ایجاد مالکیت خصوصی. در واقع تاریخ تمایزات واختلافات اجتماعی وجنسیتی میان زنان و مردان به آغاز تکوین جوامع طبقاتی باز می گردد البته باید نقش سایر عوامل موثر در ایجاد و تداوم این نهاد از جمله عوامل زیست شناسی، روانشناختی، فرهنگی، اجتماعی و ۰۰۰ را حتمأ در نظر داشته باشیم و رابطه ارگانیک و هماهنگ بین این مجموعه عوامل را در تاریخ نادیده نیانگاریم.
خانواده یک نهاد اجتماعی بوده که با ظهور جامعه طبقاتی نطفه تبعیض جنسی را همواره در خود پرورده و آن را در پوشش های مختلف عملی ساخته است. خانواده در هر دوره تاریخی ویژگی های معینی داشته که آن را از دوره های قبل و بعد خود متمایز می کرده است. این نهاد دیرین سیستم طبقاتی در دورانهای ِ مختلف تاریخی دستخوش تغییر و تحولاتی گشته که این تغییرات در هماهنگی و انطباق با تغییر و تحولات اجتماعی رخ داده و طبعأ سیر این تغییرات در کشورهای به اصطلاح “پیشرفته” به فراخور روند تاریخی آن تفاوتهایی با سیر تغییرات در کشورهای به اصطلاح “جهان سوم” دارد.
همزمان باتکوین جوامع طبقاتی مردان عمدتأ به دلیل تاریخی ونه الزاماً علل طبیعی و زیستی، تمامی عرصه های تولیدی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک جوامع انسانی را در ید قدرت خود در آوردند و زنان را هم برده خود ساختند. واپس راندن زنان در عرصه های ِ مختلف زندگی اجتماعی همزمان با ایجاد سیستم هرمی قدرت در سطوح مختلف اجتماعی شکل گرفت. در واقع آنچه را که در طی تاریخ تا مقاطعی از خانواده هسته ای بورژوایی بر زنان رفته باید در درون خانواده مورد بررسی قرار داد. ( امروزه دیگر در غرب خانواده هسته ای بورژوایی نقش سابق را نداشته و تحت تاثیر عوامل مختلف اهمیت و جایگاه سابق خود را از دست داده، در غرب این نه خانواده بلکه فرد و احد تولید و مصرف است، لذامی توان نقش زن را خارج از چارچوب خانواده مورد بررسی قرار داد.)
در سیر تکامل تاریخی انسان، جانشینی زندگی گروهی وکار جمعی، شکاف بزرگی میان زندگی انسانی و قلمر و زندگی حیوانی ایجاد نمود. انسان می بایست به پشتوانه قدرت بدنی خود در اشکال جمعی به مصاف با طبیعت برود. آنچه تاریخ نمایانگرآن است تولدِ انسانِ اجتماعی است. انسان در فرآیندکار روابط طبیعی را تغییرداده و باکار ِجمعی مناسباتِ تازه ای را جانشین آن ساخته ، پس ازآنجایی که انسان موجودی اجتماعی است انسانهای نخستین درقالب ساختارهای اجتماعی گردهم آمدند. خاندانِ مادری شکلِ بدوی ساختارِ اجتماعی بوده وقدمتی به اندازه خود بشریت دارد.
جامعه مادری چیزی پیش از یک مادرسالاری و نوعی اخوت مادرسالارانه بود، زنان در اولین مرحله بربریت که با کشاورزی آغاز شد به اوج نفوذ و اعتبار رسیدند. در این مرحله شکار شغلِ تمام وقت و اجتناب ناپذیر مردان شد.کشف کشاورزی به وسیله زنان و خانگی کردن گله های حیوانات توسط آنان باعث افزایش ذخیره مواد غذایی، افزایش جمعیت، تبدیل چادرگاههای ایلی به دهکده ها، سپس شهرهای کوچک و بزرگ شد. گر چه در اولین مرحله بربریت خانواده پا به عرصه گذاشته بود ولی خانواده مادرنسب بود در مرحله بعدی بربریت زنها از این منزلت تنزل کردند و جامعه پدرسالاری حاکم شد همزمان بازوال و انحطاط نظامات بدوی مردها نیز همراه بازنان به خفت افتادند. در اندک زمانی از دیدگاه تاریخی بارهایی مردان از شکار تقسیم کار بین زن و مرد بصورت یک واقعیت در آمد.
انقلاب کشاورزی نشاندهنده مرزبین دوره جمع آوری خوراک باتولید خوراک، در مرز بین دوران توحش و تمدن و نمایانگرسیستم نوین اجتماعی و وارونگی نقش رهبری اجتماعی و اقتصادی زن و مرد شد. فراوانی مواد غذایی برای جمعیت فزاینده نیروی جدید تولیدی را آزاد کرد و همراه باآن مناسبات تازه تولیدی بوجود آمد و مجموعه ی تازه تقسیم اجتماعی کار به جای تقسیم کارِ بین زن و مرد پدیدار شد. کارگران صنعتی شهری از کارگران کشاورزی جدا شدند وکارگران ماهر از کارگران ساده و مردان به تدریج کار زنان را به دست گرفتند، همان شرایطی که آزادی مردها را فراهم ساخت سرنگونی مادرسالاری وبردگی زنها را نیز به همراه آورد همین که تولید اجتماعی به دست مردان افتاد دستِ زنان از زندگی تولیدی کوتاه شد و به سوی وظایف بیولوژیکی مادری پس رانده شدند، بر خرابه های مادرسالاری جامعه طبقاتی به وجود آمد، مردان در رأس هرم قدرتِ خانواده و اجتماع قرارگرفتند. با رونق مالکیت خصوصی و مردسالاری حقوق و اختیارات زنان در مورد زندگی و سرنوشت و حتی پیکرشان محدود شد، با وابستگی اقتصادی زنان ونیاز آنان به حمایت مردان این محدودیت و تنزل شدیدتر گردید، نابرابری جنسی یکی از مظاهر متعدد تعدی و تبعیضی است که با مالکیت خصوصی و تقسیم جامعه به طبقات عجین شده است.
به هرحال خانواده به شکلِ “خانواده گسترده”، به نهادی “تولیدی ـ مصرفی” تبدیل شد، هم مایحتاج خود را تولید و مصرف می کرد و هم به مرور مازادی برای مبادله در بازار می آفرید.
خانواده گسترده به لحاظ اینکه تولید کننده بود نظم و انضباط خاصی را جهت تداوم حیات خود ایجادکرده بودکه مرد را عمدتأ به مثابه پدر و بزرگ ایل و طایفه و خاندان در رأس روابط خویشاوندی قرار داده بود. در درون خانواده نقشِ زن به مثابه مادر مشخص بود، وی علاوه برشرکت در تولیدکشاورزی و دامداری و صنایع دستی، انتقال دهنده نقش و جایگاه زن در جوامع طبقاتی به فرزندان به ویژه دختران بود.
شکل خانواده در خانواده گسترده از شکل کل جامعه تبعیت میکرد. این هرم به سهمِ خود اساساً مولد هرم اجتماعی بود که در رأس آن رییس، حاکم یا پادشاه یا فرمانروایی مستبد قرار داشت و آحاد مردم گویی در مالکیت او بودند. مالکیت خصوصی از این مقطع تاریخی بلای جان وزندگی آدمیان شد. انسانها در همه مراتب اجتماعی ازشأن و منزلت انسانی خود دور شدند، جامعه در عین وحدت دچارِ ازهم گسیختگی در ابعاد عاطفی و اجتماعی گردید. از این مقطع تاریخی مالکیت خصوصی در اشکالِ مختلف، خانواده را در مداری قرار داد که انسانها و بویژه زنان را در اسارت بینش و فرهنگ بازدارنده خود درآورد، بنابراین وقتی به مسئله خانواده می پردازیم باید هم آن را درکلیت خود به عنوان یک نهاد طبقاتی بررسی کرده و هم تأثیرات فراوان آن را در ابعاد مختلف بر روی تک تک افراد مطالعه کنیم، باید فرزندانِ دختر، از بدوِ تولد، حتی پیش از تولد مورد بررسی قرارگیرند که چگونه در چار چوب روابط ظالمانه مالکیت خصوصی مردسالار در جهتِ بازتولید همان سیستم پرورش می یابند، باید فرزندانِ پسر و چگونگی نقشِ آنها در بازتولید سیستم مورد بررسی قرارگیرد، سیستمی که همه انسانها اسیرآنند ولی زنان بویژه مورد ستم چندگانهآن قراردارند، چراکه در تمام سطوح برده این سیستم هستند، در حالیکه مردان بخاطر همانندی جایگاه آنها با رأس هرم جامعه و طبقات فرادست از امتیازاتی برخوردار هستند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
تعلیم و تربیت اسلامی در بین مسلمان به دست فراموشی سپرده شده و دستورهای تربیتی این دین آسمانی در لابلای کتب مدفون و متروک مانده و غبار فراموشی و غفلت برآنها فرو نشسته است. از طرف دیگر ، غربیان با سعی و تلاش خود به اصول و نکات تربیتی و روانی دقیق برخورد میکنند، و بر ملل دنیا عرضه میدارند و چون مطابق منطق و برهان است مردم آنها را میپذیرند و خود را رهین خدمات علمی ایشان میدانند پس از آنکه چیست و حسن شهرت ایشان در سراسر جهان گسترش مییابد ما از خواب بیدار میشویم و میگوییم این اصول و نکات در اسلام هم وجود دارد مثلا وقتی که غریبان درباره شعور باطن یا ضمیر مخفی مطالبی را بیان میدارند و آن را مدلل میسازند میگوییم این مطلب از آیات و روایات استفاده میشود یا هنگامی که درباره شخصیت و چگونگی تشکیل آن با استدلال به بحث میپردازند میگوییم که اینها دربیانات ائمه اطهار (ع) آمده است و …. از خود بپرسیم که چرا این طور نباشد که ما خودمان مستقلا در آیات و روایات به غور و بررسی بپردازیم و پیش از آنکه که دنباله رو دیگران باشیم با فکر و رای خود و با الهام از منابع اسلامی مطالبی را بر دنیا عرضه بداریم و نکات علمی و تربیتی اسلام را در دسترس پژوهندگان قرار دهیم و عظمت اسلام را به دیگران نشان دهیم .
جاذبه تربیتی اسلام به قدری قوی است که پیامبر اسلام(ص) توانست مردم شبه جزیره عربستان را در مدتی اندک به بالاترین درجه کمال و فضیلت سوق داده و جمعیتی را که هیچگونه برجستگی و نقطه مثبتی نداشته و از خصایص انسانی برخوردار نبودند به اوج سعادت و برازندگی برساند در زمان بعثت پیامبر اکرم (ص) به فرموده امیرمومنان علی (ع) ساکنان حجاز پیرو بدترین کیش – که شرک و بت پرستی است بودند و در بدترین جایی که قحطی و فلاکت آنجا را فراگرفته بود، در سرزمینهای سنگلاخ و در میان مارهای زهراگینی که از صداها نمیرمیدند ، اقامت داشتند آب لجن سیاه میآشامیدند و غذاهای خشن مانند نانی که از آرد هسته خرما درست می شد میخوردند صلهی رحم نمیکردند، خون یکدیگر را میریختند ….
به برکت تربیت اسلام و قرآن و استقامت پیامبر (ص) کار همین مردم به جایی رسید که در بین مردم دنیا نمونه شدند و بزرگترین قدرتهای ستمگر را در هم شکستند و آن قدر برتری فکری پیدا کردند که زمامداران جور و طاغوتان زمان را به عدل و دادگری و وسعت نظر فرا میخواندند و آنان را از غرور و تجمل پرستی بر حذر میداشتند در سال چهاردهم هجری وقتی که مسلمین برای جهاد و برافراشتن پرچم تقوا و فضیلت با جمعی از بزرگان ایران که یزدگرد جزو آنان بود روبرو شدند نعمان بن مقرن به نمایندگی از طرف جمعیتی که همراه او بودند آغاز سخن کرد و بر ایرانیان چنین گفت : همانا خداوند به ما رحم کرد و پیامبری برای ما فرستاد که ما را به خوبی دستور میدهد و از بدی باز میدارد و به ما وعده کرده است که اگر دعوتش را اجابت کنیم از خیر دنیا و آخرت بهرهمند میشویم…. راستی مردمی که پیش از اسلام در عبودیت ابرقدرتهای زمان بودند و نمیتوانستند حق خود را از ستمگران بگیرند چه شد که پس از طلوع فجر اسلام این گونه رشد فکری پیدا کردند و توانستند در برابر پادشاهی همچون یزدگرد بدین سان اظهار وجود کنند وعقیده خود را بیان دارند؟ این مزایا حاصل نشد مگر بر اثر تعلیم و تربیت قرآن که دلهای مردم را زنده کرد و مردمی را که با نیکوییها و برتریها فرسنگها فاصله داشتند به اوج عظمت و سروری رسانید. اما چه شده که امروزه جوامع اسلامی عظمت دیرین خود را از دست دادهاند. ؟ پاسخ این است که تعلیم و تربیت اسلامی از بین مسلمین رخت بربسته و عمل به آن متروک شده است ، اینک برآنیم که به اندازه فرصت و استطاعت و فهم خویش دربارهاین موضوع بسیار مهم که ترقی و تعالی مسلمین به آن بستگی دارد بحث و گفتگو کنیم تا وسیلهای باشد که محققان و پژوهندگان در این زمینه به طور کافی مطالبی را ارائه دهند، باشد پویندگان راه حق را سودمند افتد
چکیده
فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رسانیدن امکانات بالقوه موجود در درون او را تربیت نامند. هسته سیبی را در نظر بگیرید این هسته استعداد تبدیل شدن به سیب را در درون خود دارد و در صورت فراهم بودن شرایط این استعداد درونی به فعلیت میرسد و دانه مزبور به درخت سیب و سپس به میوههای سیب تبدیل خواهد شد دانه مذکور اگرچه بالفعل دانهای بیش نیست. اما چون امکان تبدیل شدن به سیب را داراست بالقوه سیب است تربیت این دانه فراهم آوردن شرایط لازم جهت پرورانیدن همین استعداد درونی و به فعلیت درآوردن خصوصیات بالقوه آن است در مورد انسان نیز فراهم آوردن برای شکوفایی همه استعدادهای درونی در جهت رسیدن به هدف مطلوب «با برنامههای حساب شده» تربیت نامیده میشود.
موضوع تعلیم و تربیت
چنان که میدانیم هر علمی موضوعی دارد که تمام مطالب آن علم بر محور موضوع دور میزند، مثلا موضوع علم صرف کلمه است که در آن علم، از کلمه از لحاظ تغییراتی که بر آن وارد میگردد بحث میشود یا موضوع علم حساب عدد است که عوارض عدد در آن علم مورد بررسی قرار میگیرد و یا موضوع علم فقه افعال مکلفین است که در آن علم از لحاظ عروض احکام خمسه بر آن افعال ، گفتگو میشود .و….
میتوان گفت که موضوع علم تعلیم و تربیت وجود آدمی است از لحاظ این که استعداد و نیروهایش در جهت کمال پرورش یابد و در خور تواناییاش معلوماتی به وی انتقال داده شود لذا دانشمندان علوم تربیتی از دیرباز درباره انسان از لحاظ پرورش استعدادها و راههای تعلیم و تربیت وی به تحقیق و گفتگو پرداخته، در نظر داشتهاند که او را به عالیترین مقامی که مورد توجهشان بوده است، برسانند.
ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت
در ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که اگر به کسی بگویند تو بیتربیت و نادانی ، بدش میآید و از اینکه چنین نسبتی به وی دادهاند ناراحت میشود. پس درباره اهمیت چنین امری سخن گفتن و توضیح دادن مانند این است که کسی در وسط روز در وقتی که اشعه تابناک خورشید سراسر فضا را فرا گرفته ، برای وجود خورشید و نتایج آن دلیل بیاورد.
برای اینکه به اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت پی ببریم باید موقعیتی را در نظر بگیریم که در آن زمینه تربیت، یعنی تأثیر دیگران ، در انسان وجود نداشته باشد یعنی چنین فرض کنیم که تمام ساکنان کره زمین به جز کودکان متولد شده ، به طور معجزه آسا به کره دیگر مسافرت کنند و نیز این کودکان به طریق غیر عادی تا بیست سال زنده بمانند و آنچه در نهاد آنهاست طبیعتا بتدریج رشد نماید بدون اینکه تحت تأثیر مربی و معلمی قرار بگیرند . بدیهی است که پس از آن مدت انسانهای کره زمین شباهت تمام به حیوانات خواهند داشت: زیرا آنان تنها در دامان طبیعت پرورش یافته و کسی آنها را تربیت نکرده است علم ، هنر ، ادب، معنویت ،فضیلت ، انسانیت و رسوم اجتماعی در بین ایشان وجود نخواهد داشت آنچه از تمدن و وسایل و اسباب آن از قبیل کتاب و ماشین آلات و غیره روی کره زمین باقی مانده برای آنان نامفهوم است ایا کسی حاضر است که بشر تحت تعلیم و تربیت قرار نگیرد و نسل آیندهاش چنین حالتی پیدا کند.
ملل متمدن امروز برای تعلیم و تربیت اهمیت بسزایی قائلند آن را در صدر اولویتهای برنامه خود قرار میدهند و از امور زیربنایی و حیاتی به حساب میآورند.
رفاه و عظمت هر جامعه با تعلیم و تربیت نسبت مستقیم دارد بدین معنی که هر اندازه سطح آموزش و پرورش مردم بالاتر باشد به همان اندازه آسایش و رفاه و سعادت بیشتری بر آن جامعه حکمفرماست.
در دنیای کنونی مردم به این واقعیت پی بردهاند که امکانات رشد به طبقه معینی اختصاص ندارد و از راه تعلیم و تعلم میتوانند آنچه را که در زمانهای گذشته به طبقه خاصی از جامعه تعلق داشت برای خودشان تامین کنند.
اهمیت دادن اسلام به تعلیم و تربیت
پیامبر اسلام که آخرین برنامه کمال و سعادت بشر را در متجاوز از چهارده قرن قبل بر انسان عرضه داشت، هنگامی که مردم در تاریکی جهل راه خود را گم کرده بودند و از تعلیم و تربیت به کل بیخبر بودند مردم را به فراگیری علم و دانش و کسب فضایل و آداب نیکو فرا خواند و فراگرفتن دانش را بر هر مسلمانی واجب دانست از نظر اسلام کسی که از تعلیم و تربیت بیبهره است همچون کسی است که در بیابان خشکی سرگردان و متحیر است و نمیداند از کدام راه برود تا به سرمنزل مقصود برسد و سرانجام چنین فردی هلاکت و بدبختی است.
خداوند در قرآن کریم فرموده است : پیامبران برای تزکیه و تعلیم بشر برانگیخته شدهاند که آیات خدا و کتاب و حکمت را به آنان تعلیم دهند.
امام سجاد (ع) در دعای خود از خدا میخواهد که او را کمک نماید تا فرزندانش را تربیت و تأدیب کند و نسبت به آنان نیکی نماید.
تعلیم و تربیت گام به گام در مهد خانواده
همه مکاتب و ادیان ، دربارهی تعلیم و تربیت کودکان به خانوادهها توصیههایی کردهاند اما کمتر دین و مکتبی پیدا میشود که درباره مسایل جزئی تعلیم و تربیت اظهار نظر کرده باشد و اگر هم احیانا به مسائل جزئی پرداخته باشد مسلما به جامعیت اسلام نیست . اسلام به مسائل جزئی تعلیم و تربیت توجه کرده و دارای تز خاصی است.
از نظر اسلام ، تعلیم و تربیت کودک ، گام به گام انجام میگیرد و اگرچه معلم و مدرسه و امکانات دیگر به کمک خانوادهها میشتابند. لیکن اولین گام را خانوادهها بر میدارند و تا آخرین گام نیز به همراه کودکان و نوجوانان خواهند بود.
خانواده، مأمن و مأوا و مهد کودکان است و تنها نهادی است که تا روزی که به مرحلهی استقلال میرسند و به تشکیل خانواده جدید میپردازند با آنهاست. بعد نیز این پناهگاه همچنان موقعیت خود را از لحاظ عاطفی و ارشادی و حمایتهای مادی و معنوی حفظ میکند و خانواده جدید را با چندین خانواده، ارتباط میدهد .
نکته مهمی که تذکر آن را به همه خانوادههای مسلمان و علاقمند به رهنمودهای تربیتی این دین مبین لازم میبیند این است که روشهای جدید تعلیم و تربیت موجود، خانواده را از لحاظ تربیتی در حاشیه قرار میدهد و وظیفه اصلی را به دست مهدهای کودک و کودکستان و پانسیونها میسپارد اما در روش تربیتی اسلام ، خانواده در متن است و در حقیقت، مسئول اصلی خانواده است و در عین حال، هیچ مانعی نیست که اشخاص یا موسسات در ادای این وظیفه بزرگ، پشتیبان و مالی خانوادهها باشند کودکان هرچه به خانواده نزدیکتر باشند بر استحکام پیوند والدین خود میافزایند و چه بسیار رنجشها و گلایهها را که آنها به لبخند نشاط بخش ثمره هستی خویش، از جان و دل میزدایند .
اهمیت تشکیل خانواده در اسلام
ازدواج و تشکیل خانواده، روشی است که خداوند برای تنظیم زندگی انسان به آن دستور داده است. این دستور، از آن رو صادر شده است تا نیازهای طبیعی انسان به طور مشروع و با روشی سالم تامین گردد. و از بحرانهای روحی و گسترش بیماریهای جنسی و درگیریهای اجتماعی و اخلاقی پرهیز شود .
در اهمیت تشکیل خانواده همین بس که خداوند متعال این وظیفه را از سنت پیامبران آسمانی دانسته و فرموده است ما پیش از تو پیامبرانی گسیل داشتیم و بر ایشان همسران و فرزندانی قرار دادیم . (تا نسل هدایتگران برقرار بماند.)
همچنین خداوند تشکیل خانواده را وسیلهای برای بقای نوع انسانی و افزایش جمعیت و عامل وحدت و مساوات بشریت قرار داده است. «ای مردم پروا کنید از پروردگارتان که شما را از یک جان آفرید و جفت او را همجان آفرید و از این رو ،مردان بسیار و زنان بر پهنهی گیتی پراکند.
پاک و پاکیزه ماندن یک جوان ، چه پسر و چه دختر ، چه مرد و چه زن . در صورتی که ازدواج نکند از فساد و افساد، امری غیر ممکن به نظر میرسد. اگر جوانی را در پاکی و پاکیزگی ظاهر و باطن یافتیم ، در حالی که ازدواج نکرده باشد ، باید بگوییم او از اولیای الهی است . بنای یک خانه در جامعه در صورتی با سلامت و آرامش قرین میشود که مرد و زنی با تحقق دادن ازدواج و رعایت حقوق یکدیگر در آن زندگی کنند.
تنهایی انسان را در دریایی از خیالات ،اوهام ، افکار غیر منطقی، و بیماریهای اخلاقی و روانی فرو میبرد و امواجی از مشکلات گوناگون را برای انسان به ارمغان میآورد .
انسان با ازدواج ، غرایز جنسی خود را مهار و آرامش روحی و روانی و خوشبختی خود را تامین میکند و برخوردهای سالم اجتماعی در سایه تشکیل خانواده حاصل میگردد. زیرا آدمی با ازدواج و فرزند دار شدن ، به ارزش زحمات پدر و مادر پی میبرد و لذت و زینت بچه دار شدن و پدر مادر شدن را کسب میکند . پیداست که چنین اموری بدون تشکیل خانواده به دست نمیآید و جامعه از ارزشهای معنوی آن برخوردار نمیگردد.
رسول خدا (ص) فرمود: اکثر اهل آتش در قیامت ، آنانی هستند که از ازدواج و تشکیل خانواده امتناع کردند. و نیز فرمودند: فرومایهترین مردگان شما عزبها هستند. و در سختی حکیمانه فرموند: شرترین شما عزبهایند و عزبها برادران شیطانند. و در کلامی عرشی و بیانی ملکوتی فرمود: بهترین امت من زن داران و بدترین آنها عزبها هستند و در حدیثی فرمود: خداوند مردی که از زن گرفتن خودداری کند ، لعنت نموده است.
تعبیر رسول با کرامت اسلام از آنان که از ازدواج امتناع میکنند به اهل آتش ، فرومایگان ، برادران شیطان، اشرار و لعنت شدگان به خاطر این است که روی گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، شیطنت و گناه و معصیت خواهند افتاد و برای جامعه و خانواده ایجاد مزاحمت نموده و باعث مشکلات فراوانی در تمام زوایای زندگی خواهند شد. با توجه به آیات و روایات و تجربه حیات ، ازدواج انسان را کرامت و شرافت میدهد. از علل استحقاق عذاب الهی میرهاند . از پستی و فرومایگی حفظ میکند ، از افتادن در بند شیطان مصون میدارد و از اینکه آدمی منبع شرو فساد گردد و مورد لعنت حق قرار گیرد، در امان میدارد و این همه موجب راحتی و استراحت آرامش و امنیت،پاکی و تقوا و آسان شدن موارد زندگی و سبک شدن بار حیات میگردد ، به همین خاطر در قرآن مجید بدینگونه به علت تشریع ازدواج اشاره فرمود : یرید الله ان یخفف عنکم : خداوند اراده فرموده : برنامه زندگی را برای شما سهل و آسان نماید.
دلیل تشکیل خانواده
در یک نگاه ظاهری متوجه میشویم که عناصر اصلی تشکیل خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بستهاند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است .
خانواده را با همین نگاه ظاهری میشود تعریف کرد ولی این اندازه کافی نیست . عمده این است که ببینیم چرا زن و مرد، به دنبال تشکیل زندگی مشترک میروند و آیا این یک نیاز فطری و طبیعی است یا به قول مارکسیستها که همه چیز را رو بنای اقتصاد میدانند یک نیاز غیر طبیعی و طبقاتی است.
در اینجا نمیخواهیم دربارهی نظریهی مارکسیسم بحثی داشته باشیم شاید کسانی باشند و هستند که زناشویی آنان انگیزهی اقتصادی دارد و در مجموع،برای کسانی که به خاطر مال یا جمال یا قدرت ، تشکیل خانواده میدهند، خانواده کانون بهرهگیری مرد یا زن از ثروت یا قدرت یا زیبایی دیگری است و چون فلسفهی تشکیل خانواده را همین امور میدانند، دوام و استحکام خانواده نیز در نظر آنان به همین امور بستگی دارد و هیچ مانعی نیست که با از بین رفتن آنها ، زندگی خانوادگی نیز همچون سایهای به دنبال آنها محو و زایل گردد. البته اسلام مخالف این نیست که زن و شوهر از مال و مقام و قدرت و جمال یکدیگر بهرهمند شوند اما به طور حتم مخالف این است که اساس تشکیل خانواده این امور مادی و غیر قابل داوم باشد.
میتوان علت تشکیل خانواده را رفع نیاز جنسی دانست، اما پر واضح است که نیاز نمیتواند علت تامهی تشکیل خانواده باشد. چون در اینصورت زندگی خانوادگی باید تابع آن بوده، همچون خود آن نیاز در معرض تغییر باشد.
برخی داشتن فرزند را اصل قرار دادهاند و گفتهاند مردان و زنانی که توانستهاند فرزندانی سالم و صالح تحویل جامعه دهند، احساس سرافرازی میکنند شاید به جا باشد که گفته شود: تشکیل خانواده به خاطر توالد وتناسل است و لیکن با همهی اهمیتی که برای این جنبه قائلیم، نمیتوانیم این را نیز اصل و پایه یگانه و منحصر به فرد قرار دهیم
تشکیل خانواده فایدهی دیگری نیز دارد که ممکن است گفته شود : علت این که زنان و مردان به تشکیل خانواده میپردازند، همان است. انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به تعاون و معاضدت دارد. در محیط خانواده، برنامه تعاون و معاضدت به طور بسیار مطلوبی اجرا میشود اگر یکی بیمار شود دیگری از او پرستاری میکند و اگر یکی دچار فتور و ضعف گردد دیگری نیز بازوی او را میگیرد و اگر یکی از نظر مالی ناتوان شود دیگری به او کمک میکند و حتی گاهی عواطف خانوادگی آنچنان قدرت پیدا میکند که اعضای خانواده،در قبال یکدیگر احساس مالکیت شخصی نمیکند.
معلوم میشود که در مسالهی تشکیل خانواده یک راز دیگری نهفته است که اگر شناخته شود و مورد توجه قرار گیرد ، انسان به واسطه آن به همه چیز میرسد : هم نیاز جنسیاش رفع میشود هم به فرزند میرسد هم ازنعمت بسیار پرارزش تعاون و تعاضد بهرهمند میشود و هم به فواید دیگر میرسد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
بازدید
جامعه شناسی-تربیتی
تولیدآذوقه، کالا و خدمات، مراقبت و پرستاری ازسالخوردگان وکودکان، انتقال سرمایه و مالکیت به نسلهای بعدی، تجدیدنسل، تربیت و پرورش اجتماعی کودک، انتقال ارزشها و قواعد اجتماعی به نسل بعدی، ایجاد روابط اقتدار وکنترل وتنظیم روابط جنسی ازجمله وظایف نهاد خانواده است.
تاریخ خانواده مرتبط است با تاریخ جامعه ی طبقاتی و ایجاد مالکیت خصوصی. در واقع تاریخ تمایزات واختلافات اجتماعی وجنسیتی میان زنان و مردان به آغاز تکوین جوامع طبقاتی باز می گردد البته باید نقش سایر عوامل موثر در ایجاد و تداوم این نهاد از جمله عوامل زیست شناسی، روانشناختی، فرهنگی، اجتماعی و ۰۰۰ را حتمأ در نظر داشته باشیم و رابطه ارگانیک و هماهنگ بین این مجموعه عوامل را در تاریخ نادیده نیانگاریم.
خانواده یک نهاد اجتماعی بوده که با ظهور جامعه طبقاتی نطفه تبعیض جنسی را همواره در خود پرورده و آن را در پوشش های مختلف عملی ساخته است. خانواده در هر دوره تاریخی ویژگی های معینی داشته که آن را از دوره های قبل و بعد خود متمایز می کرده است. این نهاد دیرین سیستم طبقاتی در دورانهای ِ مختلف تاریخی دستخوش تغییر و تحولاتی گشته که این تغییرات در هماهنگی و انطباق با تغییر و تحولات اجتماعی رخ داده و طبعأ سیر این تغییرات در کشورهای به اصطلاح “پیشرفته” به فراخور روند تاریخی آن تفاوتهایی با سیر تغییرات در کشورهای به اصطلاح “جهان سوم” دارد.
همزمان باتکوین جوامع طبقاتی مردان عمدتأ به دلیل تاریخی ونه الزاماً علل طبیعی و زیستی، تمامی عرصه های تولیدی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک جوامع انسانی را در ید قدرت خود در آوردند و زنان را هم برده خود ساختند. واپس راندن زنان در عرصه های ِ مختلف زندگی اجتماعی همزمان با ایجاد سیستم هرمی قدرت در سطوح مختلف اجتماعی شکل گرفت. در واقع آنچه را که در طی تاریخ تا مقاطعی از خانواده هسته ای بورژوایی بر زنان رفته باید در درون خانواده مورد بررسی قرار داد. ( امروزه دیگر در غرب خانواده هسته ای بورژوایی نقش سابق را نداشته و تحت تاثیر عوامل مختلف اهمیت و جایگاه سابق خود را از دست داده، در غرب این نه خانواده بلکه فرد و احد تولید و مصرف است، لذامی توان نقش زن را خارج از چارچوب خانواده مورد بررسی قرار داد.)
در سیر تکامل تاریخی انسان، جانشینی زندگی گروهی وکار جمعی، شکاف بزرگی میان زندگی انسانی و قلمر و زندگی حیوانی ایجاد نمود. انسان می بایست به پشتوانه قدرت بدنی خود در اشکال جمعی به مصاف با طبیعت برود. آنچه تاریخ نمایانگرآن است تولدِ انسانِ اجتماعی است. انسان در فرآیندکار روابط طبیعی را تغییرداده و باکار ِجمعی مناسباتِ تازه ای را جانشین آن ساخته ، پس ازآنجایی که انسان موجودی اجتماعی است انسانهای نخستین درقالب ساختارهای اجتماعی گردهم آمدند. خاندانِ مادری شکلِ بدوی ساختارِ اجتماعی بوده وقدمتی به اندازه خود بشریت دارد.
جامعه مادری چیزی پیش از یک مادرسالاری و نوعی اخوت مادرسالارانه بود، زنان در اولین مرحله بربریت که با کشاورزی آغاز شد به اوج نفوذ و اعتبار رسیدند. در این مرحله شکار شغلِ تمام وقت و اجتناب ناپذیر مردان شد.کشف کشاورزی به وسیله زنان و خانگی کردن گله های حیوانات توسط آنان باعث افزایش ذخیره مواد غذایی، افزایش جمعیت، تبدیل چادرگاههای ایلی به دهکده ها، سپس شهرهای کوچک و بزرگ شد. گر چه در اولین مرحله بربریت خانواده پا به عرصه گذاشته بود ولی خانواده مادرنسب بود در مرحله بعدی بربریت زنها از این منزلت تنزل کردند و جامعه پدرسالاری حاکم شد همزمان بازوال و انحطاط نظامات بدوی مردها نیز همراه بازنان به خفت افتادند. در اندک زمانی از دیدگاه تاریخی بارهایی مردان از شکار تقسیم کار بین زن و مرد بصورت یک واقعیت در آمد.
انقلاب کشاورزی نشاندهنده مرزبین دوره جمع آوری خوراک باتولید خوراک، در مرز بین دوران توحش و تمدن و نمایانگرسیستم نوین اجتماعی و وارونگی نقش رهبری اجتماعی و اقتصادی زن و مرد شد. فراوانی مواد غذایی برای جمعیت فزاینده نیروی جدید تولیدی را آزاد کرد و همراه باآن مناسبات تازه تولیدی بوجود آمد و مجموعه ی تازه تقسیم اجتماعی کار به جای تقسیم کارِ بین زن و مرد پدیدار شد. کارگران صنعتی شهری از کارگران کشاورزی جدا شدند وکارگران ماهر از کارگران ساده و مردان به تدریج کار زنان را به دست گرفتند، همان شرایطی که آزادی مردها را فراهم ساخت سرنگونی مادرسالاری وبردگی زنها را نیز به همراه آورد همین که تولید اجتماعی به دست مردان افتاد دستِ زنان از زندگی تولیدی کوتاه شد و به سوی وظایف بیولوژیکی مادری پس رانده شدند، بر خرابه های مادرسالاری جامعه طبقاتی به وجود آمد، مردان در رأس هرم قدرتِ خانواده و اجتماع قرارگرفتند. با رونق مالکیت خصوصی و مردسالاری حقوق و اختیارات زنان در مورد زندگی و سرنوشت و حتی پیکرشان محدود شد، با وابستگی اقتصادی زنان ونیاز آنان به حمایت مردان این محدودیت و تنزل شدیدتر گردید، نابرابری جنسی یکی از مظاهر متعدد تعدی و تبعیضی است که با مالکیت خصوصی و تقسیم جامعه به طبقات عجین شده است.
به هرحال خانواده به شکلِ “خانواده گسترده”، به نهادی “تولیدی ـ مصرفی” تبدیل شد، هم مایحتاج خود را تولید و مصرف می کرد و هم به مرور مازادی برای مبادله در بازار می آفرید.
خانواده گسترده به لحاظ اینکه تولید کننده بود نظم و انضباط خاصی را جهت تداوم حیات خود ایجادکرده بودکه مرد را عمدتأ به مثابه پدر و بزرگ ایل و طایفه و خاندان در رأس روابط خویشاوندی قرار داده بود. در درون خانواده نقشِ زن به مثابه مادر مشخص بود، وی علاوه برشرکت در تولیدکشاورزی و دامداری و صنایع دستی، انتقال دهنده نقش و جایگاه زن در جوامع طبقاتی به فرزندان به ویژه دختران بود.
شکل خانواده در خانواده گسترده از شکل کل جامعه تبعیت میکرد. این هرم به سهمِ خود اساساً مولد هرم اجتماعی بود که در رأس آن رییس، حاکم یا پادشاه یا فرمانروایی مستبد قرار داشت و آحاد مردم گویی در مالکیت او بودند. مالکیت خصوصی از این مقطع تاریخی بلای جان وزندگی آدمیان شد. انسانها در همه مراتب اجتماعی ازشأن و منزلت انسانی خود دور شدند، جامعه در عین وحدت دچارِ ازهم گسیختگی در ابعاد عاطفی و اجتماعی گردید. از این مقطع تاریخی مالکیت خصوصی در اشکالِ مختلف، خانواده را در مداری قرار داد که انسانها و بویژه زنان را در اسارت بینش و فرهنگ بازدارنده خود درآورد، بنابراین وقتی به مسئله خانواده می پردازیم باید هم آن را درکلیت خود به عنوان یک نهاد طبقاتی بررسی کرده و هم تأثیرات فراوان آن را در ابعاد مختلف بر روی تک تک افراد مطالعه کنیم، باید فرزندانِ دختر، از بدوِ تولد، حتی پیش از تولد مورد بررسی قرارگیرند که چگونه در چار چوب روابط ظالمانه مالکیت خصوصی مردسالار در جهتِ بازتولید همان سیستم پرورش می یابند، باید فرزندانِ پسر و چگونگی نقشِ آنها در بازتولید سیستم مورد بررسی قرارگیرد، سیستمی که همه انسانها اسیرآنند ولی زنان بویژه مورد ستم چندگانهآن قراردارند، چراکه در تمام سطوح برده این سیستم هستند، در حالیکه مردان بخاطر همانندی جایگاه آنها با رأس هرم جامعه و طبقات فرادست از امتیازاتی برخوردار هستند.
خانواده گسترده به تبع تغییر و تحولات علمی و دستاوردهای بشری و کشفیات و تجارب بدست آمده باعث تحول در چگونگی معیشت و ارتزاق انسانها گردید و دچارِ تغییراتی شد تا نهایتاً با انقلاب صنعتی و حاکمیت سیستم طبقاتی سرمایه داری در اروپا به شکل خانواده هسته ای درآمد.
قسمت دوم
خانواده گسترده یک واحدتولیدی –مصرفی بوده که دارای نظام پخش کالاهم می باشد.مهم ترین تولیدآن ،موادغذایی وپس ازآن پوشاک ومسکن است،این واحددارای سلسله مراتب مشخص سنی وجنسی است وکلیه افرادازسنین پائین درامرتولیدشرکت دارند،فعالیت اقتصادی خانواده جنبه خودکفایی داشته هرچندکه درمراحلی درقرون وسطی باتولیدپیشرفته نیزروبرومی شویم. مایملک خانواده معمولأ به صورت غیرمنقول (زمین) به پدرخانواده متعلق بوده وازطریق اوبه ارث می رسید. تولیدخانواده وهمچنین شرایط تولیدی ،اجتماعی،همبستگی خانوادگی رامی طلبید،درخانواده گسترده بزرگ اهمیت پدرناشی ازمایملکی بودکه برای فرزندان به ارث می گذاشت.
درخانواده هایی که پایه اقتصاد آنهاصنایع خانگی بوداهمیت پدردرقابلیت کاری وآموزش حرفه به فرزندان وگاه تملک ابزارتولیدبود. شکل الگوی خانواده گسترده حتی دردوران پیش سرمایه داری نیز عمومیت همگانی نداشته وبیشتر درمیان ملاکین وفئودالهاودر شهرهادرمیان ثروتمندان وجود داشت. چنانچه پیشتر گفته شد،خانواده گسترده درجوامع کشاورزی غیرشهری وپیشاصنعتی رواج داشته ،زیراقادربوده خدمات خاصی راکه درشهرهاومناطق صنعتی توسط دولت وسازمانهای اختصاصی ارائه می شود،عرضه بدارد،بدین معنی که عضوخانوارمی تواندبرای کمک از اشخاص دیگریاری بطلبد.
اماخانواده مستقل درشیوه های معیشت صنعتی یاشکاروگردآوری بیشتر پیدامی شود.(بیش از ۸۸%مردم شکارگروگردآورنده جهان بیشترروزهای سال رادرگروههای خانوادگی بسرمی برند). درخانواده گسترده امکان جمع آوری سرمایه بیشتراست وامکان بکارانداختن آن ،اعم ازاینکه برای خریدگله ای جهت ازدواج باشدیاخریدزمین وتأمین وضع تحصیلی جوانی و…..البته درخانواده هسته ای امکان جمع آوری سرمایه هست ولی نه درحدتوان ووسعت خانواده گسترده.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
خانواده یکی از ارکان مهم و اساسی هر جامعه ای می باشد . خانواده محل تجلی بسیاری از خواسته های جامعه است و شکوفایی هر جامعه ای در شکوفایی نهاد خانواده نهفته است ، مدیریت هر خانواده نیز نقش بسزایی در رشد و شکوفایی سازمان ها اعم از دولتی و خصوصی دارد و بسیاری از اصول و مقررات سازمان ها نیز نشأت گرفته از اصول و مقررات حاکم بر خانواده ها می باشد . خانواده به منزله یک واحد منسجم و پویا می باشد که در جهت نیل به اهداف واحد گام برمی دارد و همه اعضای یک خانواده می بایست همگام با یکدیگر در جهت تأمین خواسته های مشروع خانواده تلاش و حرکت نمایند . به منظور تأمین خواسته های مشروع خانواده لازم است خانواده ها همانند سازمان دارای اهداف و برنامه های مشخص و معین باشند و برای رسیدن به این اهداف و برنامه ها اصول و موازینی را به کار ببرند که اهم این اصول و موازین به شرح ذیل می باشد :
۱- اصل وحدت هدف :
یکی از اصول مهم و اساسی در مدیریت خانواده ، داشتن هدف و یا اهداف واحد می باشد . هر خانواده باید برای خود هدف یا اهداف واحدی داشته باشد و تمام سعی و تلاش خانواده بر این باشد که اهداف همسو و هم جهت باشد . داشتن اهداف متضاد و متفاوت می تواند مشکلاتی را در فرآیند سازگاری خانواده ایجاد و خانواده را دچار دوگانگی یا چند گانگی نماید .
۲- اصل وحدت مدیریت :
یکی دیگر از اصول مدیریت خانواده ، وحدت رویه در مدیریت خانواده و مدیریت واحد در خانواده می باشد . منظور از وحدت مدیریت این است که خانواده دارای مدیر واحدی باشد و مدیریت و هدایت اهداف و برنامه های خانواده را پذیرفته باشد . البته داشتن یک مدیر واحد در خانواده به مفهوم این نیست که سایر اعضای خانواده نقشی در مدیریت و اداره امور خانواده ندارند بلکه به این مفهوم است که مدیر خانواده نقش هماهنگ کننده بین اعضای خانواده را دارد و صرفاً در تصمیم گیری های اساسی که اعضاء خانواده می بایست تابع نظرات مدیر خانواده باشد و در سایر موارد تصمیمات تعامل محور باشد.
۳- اصل تقسیم کار :
یکی دیگر از اصول مدیریت در خانواده اصل تقسیم کار می باشد . اصل تقسیم کار به این مفهوم است که هر کس در خانواده متناسب با نقش و توان خود مسئولیتی را بپذیرد و همگام با سایر اعضای خانواده به منظور تحقق اهداف و برنامه های خانواده ایفای نقش نماید . یکی از مزیت مهم اصل تقسیم کار در این است که از هر کس متناسب با مسئولیتی که بعهده او گذاشته شده انتظار می رود که وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و پاسخگوی سایر اعضای خانواده باشد و این احساس که همه مسئولیت ها بر دوش یک نفر باشد و سایرین وظیفه ای در قبال خانواده نداشته باشد . کاهش یافته و حس و روحیه تعاون و همکاری در خانواده جایگزین حس عدم مسئولیت پذیری گردد .
۴- اصل مشورت :
یکی از اصول مهم و اساسی در مدیریت خانواده اصل مشورت و تبادل نظر در بین اعضای خانواده می باشد . هر یک از اعضای خانواده متناسب با ظرفیت و توانایی های خود همچنین متناسب باشد مکانی و زمانی وظیفه دارد که در پیشبرد اهداف خانواده بحث و تبادل نظر نموده و هم از تجارب سایر اعضای خانواده در تصمیم گیری ها بهره مند باشد و هم خود با توجه به تجارب خود سایر اعضای خانواده را در تصمیم گیری ها بهره مند سازند . کاربرد این اصل در مدیریت خانواده موجب حس تفاهم و همدلی خانواده می گردد و خانواده احساس هویت و ارزشمندی بیشتری می یابد و میزان مشارکت و همکاری اعضاء در پیشبرد اهداف خانواده افزایش می یابد .
۵- اصل برنامه ریزی :
یکی دیگر از اصول مدیریتی خانواده اصل برنامه ریزی می باشد . منظور از اصل برنامه ریزی این است که مدیریت خانواده برای پیشبرد اهداف خانواده می بایست متناسب با منابع موجود در خانواده برنامه ریزی و نیازهایی را بر اساس سلسله مراتب نیازها و ترتیب تقدم هر کدام از نیازها اولویت بندی نماید . اصل برنامه ریزی موجب ایجاد تعادل درخواستهای منطقی خانواده می گردد و خانواده را در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده رهنمود می سازد .
۶- اصل نظم و انضباط :
شاید به جرات بتوانیم بگوئیم که یکی از اصول مدیریت در خانواده وجود نظم و انضباط دقیق و منطقی در بین تک تک اعضای خانواده در انجام وظایف و تکالیف محوله می باشد . چنانچه بدون وجود نظم و انضباط در خانواده هر سعی و تلاشی قرین موفقیت نخواهد بود . بنابراین لازمه پیشبرد اهداف و برنامه ها وجود نظم و انضباط حاکم بر فضای خانواده می باشد و این مهم بعهده مدیریت خانواده می باشد که با ایجاد نظم و انضباط و نظارت بر فعالیت های اعضای خانواده به حداکثر نتیجه مطلوب برسد .
۷- اصل تصمیم گیری :
یکی دیگر از اصول مدیریت خانواده اصل تصمیم گیری است . لازمه تصمیم گیری در اداره امور خانه این است که مدیر خانواده پیرامون موضوع یا مسئله که قرار است درباره آن تصمیم گیری شود اطلاعات لازم را کسب نموده و پس از جمع آوری اطلاعات کافی و لازم در مورد آن موضوع، با تبادل نظر بین اعضای خانواده و بحث و بررسی منطقی بر اساس اطلاعات موجود ، اقدام به تصمیم گیری نماید.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
آئین نوروزی
• به دلیل اینکه این عید عید بزرگ شیعیان است تمامی مردم شروع به خانه تکانی
می کنند و همه با اغوش باز به استقبال بهار میروند.
عید نوروز مبارک باد
نوروز، جشن ایرانیان از روزگاران کهن پر شکوه ترین جشن بهاری در جهان بوده است. نوروز بهارانه ای است که روایت های تاریخ درباره پیدایش آن بسیار گوناگون است نوروز جشن شروع فروردین یا « فرودگان » است که یاد آور اجداد و نیاکان ما بود و چنان می پنداشتند که در پنج شب ، ارواح پاک مردگان ، برای دیدار وضع زندگی و احوال بازماندگان به زمین فرود می آیند و در خانه و آشیانه خویش سرگرم تماشا وسرکشی می شوند . اگرخانه روشن و پاکیزه و ساکنان آن راحت وشاد باشند ، ارواح مسرور و سر افراز برمی گردند. اما درغیر اینصورت ، آنان غمگین وناراحت به منزلگاه خویش باز می گردند وتا سال آینده به انتظار می نشینند .
درباره پیدایش نوروز در روایتی دیگر چنین آمده است که نیشکر را جمشید در این روز یافت و مردم از کشف خاصیت آن متحیر شدند . پس جمشید دستور داد تا از ( شهد آن ) شکر ساختند و به مردم هدیه دادند . از این رو ، آن را نوروز نامیدند .
همچنین روایت شده که اهریمن ، بلای خشکسالی و قحطی را بر زمین فرو نشانید . اما جمشید به جنگ با اهریمن پرداخت و عاقبت او را شکست داد . آنگاه خشکسالی، قحطی ونکبت را بر روی زمین از ریشه بخشکانید و به زمین بازگشت با بازگشت ویدرختان و هر نهال و چوب خشکی سبز شدند . پس مرد م این روز را « نوروز » خواندند و هر کس به یمن و مبارکی در تشتی جو کاشت و این رسم سبزه نشانیدن در ایام نوروز از آن زمان به امروز باقی مانده است . در خیام نامه آمده است چون از امیری جمشید ۴۲۱ سال گذشت ، جهان از او یکسره راست همی آمد .ایران و ایرانیان هم مطیع و مرید او شدند تا بفرمود گرمابه های بسیار ساختند و سیم و زر از معادن بر آوردند و دیبای ابریشمی بافتند که آن روز ، روز اول « حمل » بود . پس جشنی بر پا ساخته و نوروزش نام نهاد تا هر سال چو فروردین آید ، آن روز را جشن گیرند . در میان اقوام آریایی که وارد ایران شدند ، جشن سال نو در اصل به دو شکل زیر بوده است :
آریاییها در روزگاران باستانی دارای دو فصل گرما و سرما بودند . فصل سرما شامل دو ماه و فصل گرما شامل ده ماه می شد . ولی پس از مدتی ، تابستان دارای هفت ماه و زمستان دارای پنج ماه شد . در هر یک از این دو فصل جشنی برگزار می کردند که هر دو این جشنها را آغاز سال نو تلقی می کردند . در جشن اول که به هنگام آغاز فصل گرما یعنی به هنگامی که گله ها را از آغل به چمنهای سبز و خرم می کشانیدند و از دیدن چهره گرمابخش خورشید شاد می شدند. جشن دوم با شروع سرما آغاز می شد . در این ایام گله را به آغل باز می گرداندند و با توشه های اندوخته از آنها نگهداری می کردند . بر اساس شواهد و قرا ئن ، جشن نوروز حتی به هنگام تدوین بخش کهن اوستا نیز در آغاز بهار بر پا می شده و شاید به نحوی که اکنون بر ما معلوم نیست آن را در برج مزبور ثابت نگاه می داشتند
عید نوروز شش روز متوالی دوام داشت و در این روزها ، سلاطین بار عام می دادند و نجبای بزرگ و اعضای خاندان خود را به ترتیب می پذیرفتند و به حاضران عیدی می دادند . در روز اول سال مردم زود از خواب برمی خواستند ، به کنار نهرها و قناتها و خود را می شستند و به یکدیگر آب می پاشیدند و شیرینی تعارف می کردند . صبح قبل از آنکه کلامی گویند ، شکر یا عسل می خورند و برای حفظ بدن از نا خوشی ها و بدبختی ها روغن به تن می مالیدند.
اما نوروز ، پس از مرگ جمشید نیز به حیات خود ادامه داد . در معنا ، نوروز ، از هجمه ها و حمله های یونانیان ، اعراب ، ترکها ومغول ها جان به در برد . و نوروز ثابت کرد که مهم ترین جشن فرهنگی میلیون ها ایرانی است که در درون ایران زندگی می کنند
هفت سین
هفت سین ، هفت واژه که با حروف « سین » شروع می شوند نیز از سنت های جالب نوروز است . در زمان امروز ، هفت سین مشخصاً معانی استعاره ای خاص خود را دارد : سمنو ، جوانه های گندم که طی مراسم خاصی پخته می شود . سیب ، سنجد ، سیر . زرتشتیان ، اوستا ، کتاب مقدس آسمانی خود را در رأس سفره هفت سین قرار می دهند . تخم مرغ های رنگین ، گلاب ، سکه ، طلا ، ماهی قرمز در آب ، آینه ، شمع و هر یک از این موارد سمبل و نماد تولد دیگر باره بهاران است . در اساطیر ایرانی در ارتباط با نوروز ، جوانه ی گندم و عناب ، نشانه و سمبل زایش دیگر باره بهاران است و سبزی ، سکه ، و سرکه سمبل و نماد افکار نیک ، کردار نیک ، خدا پرستی ، نیک بختی ، جاودانگی و داد و دهش است که به باور زرتشتیان ، زرتشت پیامبر، آنها را از جمله صفات اهورا مزدا دانسته است .
به نقل از سایت : http://www.yataahoo.com/
جاری باشید،
فلسفهی آیینهای نوروزی
سر آغاز جشن ِ نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نمیکشد ، بر سایر جشنهای ایران باستان برتری دارد.
در مورد پیدایی این جشن افسانههای بسیار است ، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد ، آیینهای بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام میگیرد.
اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز میشود ، حیرت انگیز نیست چرا که بینظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشهی آرامش و پریشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا که در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را به عمد بوجود میآوردند ، چنان که در رسم باز گشت ِ مردگان (از ۲۶ اسفند تا ۵ فروردین) چون عقیده داشتند که فروهرها یا ارواح درگذشتگان باز میگردند ، افرادی با صورتکهای سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدینگونه فاصلهی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم میریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند. باز ماندهی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت.
از دیگر آشفتگیهای ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقههای پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر میگزیدند و سلطان موقت ? بر طبق قواعدی ? اگر فرمانهای بیجا صادر میکرد ، از مقام امیری بر کنار میشد. حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشهی چشمی دارد:
سخن در پرده میگویم ، چو گل از غنچه بیرونای
که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی.
خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو میشد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانهها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمیشد ، دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن میچیدند ، سفید میشد. اثاثیهی کهنه را به دور میریختند و نو به جایش میخریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگیها و اندوههای یک ساله بود واجب میدانستند. ظرفهای مسین را به رویگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک میکردند. فرش و گلیمها را غاز تیرگیهای یک ساله میزدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان ، فروهرها (ریشهی کلمهی فروردین) در این روزها به خانه و کاشانهی خود باز میگردند ، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه ، غمگین و افسرده باز میگردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند.
در بعضی نقاط ایران رسم است که زنها شب آخرین جمعهی سال بهترین غذا را میپختند و بر گور درگذشتگان میپاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهای که در طول سال در گذشتهای داشت به پُر سه میرفتند و دعا میفرستادند و میگفتند که برای مرده عید گرفته اند.
در گیر و دار خانه تکانی و از ۲۰ روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند. ایرانیان باستان دانهها را که عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، کاجیله ، ذرت ، و ماش به شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند – یا دوازده ? شمارهی مقدس برجها ? در ستونهایی از خشت خام بر میآوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک میگرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= اندیشهی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (کردار نیک) سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند.
چهار شنبه سوری که از دو کلمهی چهارشنبه ? منظور آخرین چهارشنبهی سال ? و سوری که همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه میکردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید.
غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه منش نیک) روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان میشد ، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود. در بعضی نقاط ایران برای شگون ، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهای کهنه را میسوزاندند.
آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میکشید از رویش میپریدندو ترانههایی که در همهی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیکردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع میکرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ نخستین چهار راه میریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند:
کیست؟”
میگفت: “منم.”
– ” از کجا میآیی؟”
– “از عروسی… ”
– “چه آوردهای؟”
– “تندرستی…”
شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون میانداختند. صاحب خانه میبایست هدیهای در شال بگذارد. شهریار در بند ۲۷ منظومهی حیدر بابا به آیین شال اندازی و در بند ۲۸ به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد:
برگردان بند ۲۷:
عید بود و مرغ شب آواز میخواند
ختر نامزد شده برای داماد ،
جوراب نقشین میبافت…
و هر کس شال خود را از دریچهای آویزان میکرد
وه… که چه رسم زیبایی است ? رسم شال اندازی
هدیه عیدی بستن به شال داماد…
برگردان بند ۲۸
من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم
شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم
شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم ،
و شال را آویزان کردم…
فاطمه خالهام جورابی به شال من بست
“خانم ننهام” را به یاد آورد و گریه کرد…
شهریار در توضیح این رسم میگوید: “در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت میکردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم.”
از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که نماد گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود ، زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود میدانستند. آنها در واقع از فروهرها میخواستند که بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند ، بگشایند.
قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها… زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود.
ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند ، کسانی هم که برای قاشق زنی میرفتند ، سعی میکردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر میدانستند ، دریافتشان را خوش یُمن میپنداشتند.
اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهی هفت سین بود که به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مایه میگرفت. دکتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند که به آن هفت سینی میگفتند و بعدها با حذف (یای) نسنت به صورت هفت سین در آمد. او عقیده دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفرهی هفت سینی میگویند. چیزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنایی و افزونی ، آتشدان ، نماد پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ، شیر نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره ، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آیینه نماد شفافیت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زایش و باروری ، سیب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سکههای تازه ضرب نماد برکت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمین ، گل بید مشک که گل ویژهی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب که باز ماندهی رسم آبریزان یا آبپاشان است ( بر مبنای اشارهی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده میشود و لذا آب پاشیدن به یکد یگر نماد پاکیزگی از آن آلایش است. ) نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم (= شاخههایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، انجیر در دستههای سه ، هفت یا دوازده تایی) و کتاب مقدس.
بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام میدانستند چنانکههاتف اصفهانی میگوید:
نسیم صبح عنبر بیز شد ، بر تودهی غبرا
زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا
همایون روز نوروز است امروز و به فیروزی
بر اورنگ خـلافت کـرده شـــاه لافـتی مأوا
بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران به جای مدح ، حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را در حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دریافت نمود
مگر دارا و یا خسـرو سـت این شـاه بدین جـاه و بدین جـاه و بدین جـاه
ز کیخـسرو بســی افـتاده او پـیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش
ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشـش ریشهی ایــران در آب است
در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار را به انجام میبریم:
مگر نمیبینی که ؛
خورشید به برج بره
اندر شده
و اندازهی زمانه برابر گردیده؟
مگر نمیبینی که ؛
مرغان پس از زبان گرفتگی
به آواز خوانی پرداختهاند؟
مگر نمیبینی که ؛
زمین از پارچههای رنگین گیاهان
جامه بر تن کرده؟
پس بر نوشدن زمانه
شاد کام میباش…
نوروز به عنوان آیینی سنتی زمینه اتحاد و وفاق جمعی را در طول تاریخ برای ایرانیان فراهم کرده است. حمید بقایی با بیان این مطلب درباره مراسم ثبت ملی نوروز، گفت: ثبت ملی نوروز از ابتدای سال جاری با جدیت از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مطرح بود.
به همین دلیل کارها و تشریفات اداری این اقدام در طول سال جاری انجام شد و خوشبختانه قرار است که نوروز به عنوان آیینی سنتی با حضور رئیس جمهور ثبت ملی شود.
وی افزود: ثبت ملی مقدمهای برای ثبت جهانی است.
امیدوارم با تکمیل پرونده ثبت جهانی با همکاری کشورهای حوزه نوروز، این آیین سنتی و دیرینه ایرانیان ثبت جهانی شود.
بقایی با بیان اینکه قرار است در مراسم ثبت ملی نوروز سفرای تمامی کشورها به ویژه کشورهای فارسی زبان حضور یابند، خاطرنشان کرد: فلسفه نوروز حرکت به سمت جمع شدن و اتحاد است. چنین مراسم هایی کمتر در طول تاریخ به این شکل و در این ابعاد وجود داشته است.
به گفته قائم مقام سازمان میراث فرهنگی، آیین نوروز حتی بعد از ورود اسلام به ایران همچنان مورد توجه بوده است
این موضوع نشان میدهد که وجه معنوی نوروز بر سایر وجوح آن برتری داشته زیرا این آیین مورد توجه مسلمانان نیز قرار گرفته است.
بقایی تأکید کرد: نوروز به عنوان آیینی سنتی زمینه اتحاد و وفاق جمعی را در طول تاریخ برای ایرانیان فراهم کرده است. بنابراین ثبت ملی چنین آیینی که نشان دهنده روحیه جمعی ایرانیان است ضروری و ارزشمند است.
ادامه مطلب + دانلود...