جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

دانلود کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان

9,173

بازدید

دانلود کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان ۲٫۵۰/۵ (۵۰٫۰۰%) ۲ امتیازs

دانلود کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان

کتابی که پیش روی شماست شامل ۱۱ گفتار از آیت الله شهید دکتر بهشتی درباره مسائل گوناگون تربیتی است . افزون بر نکات جالب و سودمند درباره تعلیم و تربیت ، آنچه در لابلای سطور این گفتارها و نوشتارها به چشم می خورد ، تاثیر انسان شناسی دکتر بهشتی است که ملهم از انس و الفت دیرینه و کاوشهای ژرف ایشان در کتاب و سنت است که در آن آزادی و انتخابگری به عنوان ویژگیهای برجسته انسان ، نقشی بس مهم ایفا می کند .



نويسنده / مترجم : شهید بهشتی
زبان کتاب : فارسی
حجم کتاب : 965 کیلوبایت
نوع فايل : PDF
تعداد صفحه : 184

 ادامه مطلب + دانلود...

تربیت و اخلاق دراسلام

846

بازدید



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

خانواده از دیدگاه پیامبر

812

بازدید

خانواده از دیدگاه پیامبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs
مقدمه
تعلیم و تربیت اسلامی در بین مسلمان به دست فراموشی سپرده شده و دستورهای تربیتی این دین آسمانی در لابلای کتب مدفون و متروک مانده و غبار فراموشی و غفلت برآنها فرو نشسته است. از طرف دیگر ، غربیان با سعی و تلاش خود به اصول و نکات تربیتی و روانی دقیق برخورد می‌کنند، و بر ملل دنیا عرضه می‌دارند و چون مطابق منطق و برهان است مردم آنها را می‌پذیرند و خود را رهین خدمات علمی ایشان می‌دانند پس از آنکه چیست‌ و حسن شهرت ایشان در سراسر جهان گسترش می‌یابد ما از خواب بیدار می‌شویم و می‌گوییم این اصول و نکات در اسلام هم وجود دارد مثلا وقتی که غریبان درباره شعور باطن یا ضمیر مخفی مطالبی را بیان می‌دارند و آن را مدلل می‌سازند می‌گوییم این مطلب از آیات و روایات استفاده می‌شود یا هنگامی که درباره شخصیت و چگونگی تشکیل آن با استدلال به بحث می‌پردازند می‌گوییم که اینها دربیانات ائمه اطهار (ع) آمده است و …. از خود بپرسیم که چرا این طور نباشد که ما خودمان مستقلا در آیات و روایات به غور و بررسی بپردازیم و پیش از آنکه که دنباله رو دیگران باشیم با فکر و رای خود و با الهام از منابع اسلامی مطالبی را بر دنیا عرضه بداریم و نکات علمی و تربیتی اسلام را در دسترس پژوهندگان قرار دهیم و عظمت اسلام را به دیگران نشان دهیم .
جاذبه تربیتی اسلام به قدری قوی است که پیامبر اسلام(ص)  توانست مردم شبه جزیره عربستان را در مدتی اندک به بالاترین درجه کمال و فضیلت سوق داده و جمعیتی را که هیچگونه برجستگی و نقطه مثبتی نداشته و از خصایص انسانی برخوردار نبودند به اوج سعادت و برازندگی برساند در زمان بعثت پیامبر اکرم (ص)‌ به فرموده امیرمومنان علی (ع) ساکنان حجاز پیرو بدترین کیش – که شرک و بت پرستی است بودند و در بدترین جایی که قحطی و فلاکت آنجا را فراگرفته بود، در سرزمینهای سنگلاخ و در میان مارهای زهر‌اگینی که از صداها نمی‌رمیدند ، اقامت داشتند آب لجن سیاه می‌آشامیدند و غذاهای خشن مانند نانی که از آرد هسته خرما درست می شد می‌خوردند صله‌ی رحم نمی‌کردند، خون یکدیگر را می‌ریختند ….
به برکت تربیت اسلام و قرآن و استقامت پیامبر (ص) کار همین مردم به جایی رسید که در بین مردم دنیا نمونه شدند و بزرگترین قدرتهای ستمگر را در هم شکستند و آن قدر برتری فکری پیدا کردند که زمامداران جور و طاغوتان زمان را به عدل و دادگری و وسعت نظر فرا می‌خواندند و آنان را از غرور و تجمل پرستی بر حذر می‌داشتند در سال چهاردهم هجری وقتی که مسلمین برای جهاد و برافراشتن پرچم تقوا و فضیلت با جمعی از بزرگان ایران که یزدگرد جزو آنان بود روبرو شدند نعمان بن مقرن به نمایندگی از طرف جمعیتی که همراه او بودند آغاز سخن کرد و بر ایرانیان چنین گفت : همانا خداوند به ما رحم کرد و پیامبری برای ما فرستاد که ما را به خوبی دستور می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و به ما وعده کرده است که اگر دعوتش را اجابت کنیم از خیر دنیا و آخرت بهره‌مند می‌شویم…. راستی مردمی که پیش از اسلام در عبودیت ابرقدرتهای زمان بودند و نمی‌توانستند حق خود را از ستمگران بگیرند چه شد که پس از طلوع فجر اسلام این گونه رشد فکری پیدا کردند و توانستند در برابر پادشاهی همچون یزدگرد بدین سان اظهار وجود کنند وعقیده خود را بیان دارند؟ این مزایا حاصل نشد مگر بر اثر تعلیم و تربیت قرآن که دلهای مردم را زنده کرد و مردمی را که با نیکوییها و برتریها فرسنگها فاصله داشتند به اوج عظمت و سروری رسانید. اما چه شده که امروزه جوامع اسلامی عظمت دیرین خود را از دست داده‌اند. ؟ پاسخ این است که تعلیم و تربیت اسلامی از بین مسلمین رخت بربسته و عمل به آن متروک شده است ، اینک برآنیم که به اندازه فرصت و استطاعت و فهم خویش درباره‌این موضوع بسیار مهم که ترقی و تعالی مسلمین به آن بستگی دارد بحث و گفتگو کنیم تا وسیله‌ای باشد که محققان و پژوهندگان در این زمینه به طور کافی مطالبی را ارائه دهند، باشد پویندگان راه حق را سودمند افتد 
 
چکیده
فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رسانیدن امکانات بالقوه موجود در درون او را تربیت نامند. هسته سیبی را در نظر بگیرید این هسته استعداد تبدیل شدن به سیب را در درون خود دارد و در صورت فراهم بودن شرایط این استعداد درونی به فعلیت می‌رسد و دانه مزبور به درخت سیب و سپس به میوه‌های سیب تبدیل خواهد شد دانه مذکور اگرچه بالفعل دانه‌ای بیش نیست. اما چون امکان تبدیل شدن به سیب را داراست بالقوه سیب است تربیت این دانه فراهم آوردن شرایط لازم جهت پرورانیدن همین استعداد درونی و به فعلیت درآوردن خصوصیات بالقوه آن است در مورد انسان نیز فراهم آوردن برای شکوفایی همه استعدادهای درونی در جهت رسیدن به هدف مطلوب «با برنامه‌های حساب شده» تربیت نامیده می‌شود.
 
موضوع تعلیم و تربیت
چنان که می‌دانیم هر علمی موضوعی دارد که تمام مطالب آن علم بر محور موضوع دور می‌زند، مثلا موضوع علم صرف کلمه است که در آن علم، از کلمه از لحاظ تغییراتی که بر آن وارد می‌گردد بحث می‌شود یا موضوع علم حساب عدد است که عوارض عدد در آن علم مورد بررسی قرار می‌گیرد و یا موضوع علم فقه افعال مکلفین است که در آن علم از لحاظ عروض احکام خمسه بر آن افعال ، گفتگو می‌شود .و….
می‌توان گفت که موضوع علم تعلیم و تربیت وجود آدمی است از لحاظ این که استعداد و نیروهایش در جهت کمال پرورش یابد و در خور توانایی‌اش معلوماتی به وی انتقال داده شود لذا دانشمندان علوم تربیتی از دیرباز درباره انسان از لحاظ پرورش استعدادها و راههای تعلیم و تربیت وی به تحقیق و گفتگو پرداخته، در نظر داشته‌اند که او را به عالیترین مقامی که مورد توجهشان بوده است، برسانند. 
 
ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت
در ضرورت و اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که اگر به کسی بگویند تو بی‌تربیت و نادانی ، بدش می‌آید و از اینکه چنین نسبتی به وی داده‌اند ناراحت می‌شود. پس درباره اهمیت چنین امری سخن گفتن و توضیح دادن مانند این است که کسی در وسط روز در وقتی که اشعه تابناک خورشید سراسر فضا را فرا گرفته ، برای وجود خورشید و نتایج آن دلیل بیاورد.
برای اینکه به  اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت پی ببریم باید موقعیتی را در نظر بگیریم که در آن زمینه تربیت، یعنی تأثیر دیگران ، در انسان وجود نداشته باشد یعنی چنین فرض کنیم که تمام ساکنان کره زمین به جز کودکان متولد شده ، به طور معجزه آسا به کره دیگر مسافرت کنند و نیز این کودکان به طریق غیر عادی تا بیست سال زنده بمانند و آنچه در نهاد آنهاست طبیعتا بتدریج رشد نماید بدون اینکه تحت تأثیر مربی و معلمی قرار بگیرند . بدیهی است که پس از آن مدت انسانهای کره زمین شباهت تمام به حیوانات خواهند داشت: زیرا آنان تنها در دامان طبیعت پرورش یافته و کسی آنها را تربیت نکرده است علم ، هنر ، ادب، معنویت ،‌فضیلت ، انسانیت و رسوم اجتماعی در بین ایشان وجود نخواهد داشت آنچه از تمدن و وسایل و اسباب آن از قبیل کتاب و ماشین آلات و غیره روی کره زمین باقی مانده برای آنان نامفهوم است ایا کسی حاضر است که بشر تحت تعلیم و تربیت قرار نگیرد و نسل آینده‌اش چنین حالتی پیدا کند.  
ملل متمدن امروز برای تعلیم و تربیت اهمیت بسزایی قائلند آن را در صدر اولویتهای برنامه خود قرار می‌دهند و از امور زیربنایی و حیاتی به حساب می‌آورند.
رفاه و عظمت هر جامعه با تعلیم و تربیت نسبت مستقیم دارد بدین معنی که هر اندازه سطح آموزش و پرورش مردم بالاتر باشد به همان اندازه آسایش و رفاه و سعادت بیشتری بر آن جامعه حکمفرماست.
در دنیای کنونی مردم به این واقعیت پی برده‌اند که امکانات رشد به طبقه معینی اختصاص ندارد و از راه تعلیم و تعلم می‌توانند آنچه را که در زمانهای گذشته به طبقه خاصی از جامعه تعلق داشت برای خودشان تامین کنند. 
اهمیت دادن اسلام به تعلیم و تربیت
پیامبر اسلام که آخرین برنامه کمال و سعادت بشر را در متجاوز از چهارده قرن قبل بر انسان عرضه داشت، هنگامی که مردم در تاریکی جهل راه خود را گم کرده بودند و از تعلیم و تربیت به کل بی‌خبر بودند مردم را به فراگیری علم و دانش و کسب فضایل و آداب نیکو فرا خواند   و فراگرفتن دانش را بر هر مسلمانی واجب دانست   از نظر اسلام کسی که از تعلیم و تربیت بی‌بهره است همچون کسی است که در بیابان خشکی سرگردان و متحیر است و نمی‌داند از کدام راه برود تا به سرمنزل مقصود برسد و سرانجام چنین فردی هلاکت و بدبختی است.
خداوند در قرآن کریم فرموده است : پیامبران برای تزکیه و تعلیم بشر برانگیخته شده‌اند که آیات خدا و کتاب و حکمت را به  آنان تعلیم دهند.  
امام سجاد (ع) در دعای خود از خدا می‌خواهد که او را کمک نماید تا فرزندانش را تربیت و تأدیب کند و نسبت به آنان نیکی نماید.  
تعلیم و تربیت گام به گام در مهد خانواده
همه مکاتب و ادیان ، درباره‌ی تعلیم و تربیت کودکان به خانواده‌ها توصیه‌هایی کرده‌اند اما کمتر دین و مکتبی پیدا می‌شود که درباره مسایل جزئی تعلیم و تربیت اظهار نظر کرده باشد و اگر هم احیانا به مسائل جزئی پرداخته باشد مسلما به جامعیت اسلام نیست . اسلام به مسائل جزئی تعلیم و تربیت توجه کرده و دارای تز خاصی است.  
از نظر اسلام ، تعلیم و تربیت کودک ، گام به گام انجام می‌گیرد و اگرچه معلم و مدرسه و امکانات دیگر به کمک خانواده‌ها می‌شتابند. لیکن اولین گام را خانواده‌ها بر می‌دارند و تا آخرین گام نیز به همراه کودکان و نوجوانان خواهند بود.
خانواده، مأمن و مأوا و مهد کودکان است و تنها نهادی است که تا روزی که به مرحله‌ی استقلال می‌رسند و به تشکیل خانواده جدید می‌پردازند با آنهاست. بعد نیز این پناهگاه همچنان موقعیت خود را از لحاظ عاطفی و ارشادی و حمایتهای مادی و معنوی حفظ می‌کند و خانواده جدید را با چندین خانواده، ارتباط می‌دهد .
نکته مهمی که تذکر آن را به همه خانواده‌های مسلمان و علاقمند به رهنمودهای تربیتی این دین مبین لازم می‌بیند این است که روش‌های جدید تعلیم و تربیت موجود، خانواده را از لحاظ تربیتی در حاشیه قرار می‌دهد و وظیفه اصلی را به دست مهدهای کودک و کودکستان و پانسیون‌ها می‌سپارد اما در روش تربیتی اسلام ، خانواده در متن است و در حقیقت، مسئول اصلی خانواده است و در عین حال،‌ هیچ مانعی نیست که اشخاص یا موسسات در ادای این وظیفه بزرگ، پشتیبان و مالی خانواده‌ها باشند کودکان هرچه به خانواده نزدیکتر باشند بر استحکام پیوند والدین خود می‌افزایند و چه بسیار رنجش‌ها و گلایه‌ها را که آنها به لبخند نشاط بخش ثمره هستی خویش، از جان و دل می‌زدایند .
اهمیت تشکیل خانواده در اسلام
ازدواج و تشکیل خانواده، روشی است که خداوند برای تنظیم زندگی انسان به آن دستور داده است. این دستور، از آن رو صادر شده است تا نیازهای طبیعی انسان به طور مشروع و با روشی سالم تامین گردد. و از بحرانهای روحی و گسترش بیماریهای جنسی و درگیریهای اجتماعی و اخلاقی پرهیز شود .
در اهمیت تشکیل خانواده همین بس که خداوند متعال این وظیفه را از سنت پیامبران آسمانی دانسته و فرموده است ما پیش از تو پیامبرانی گسیل داشتیم و بر ایشان همسران و فرزندانی قرار دادیم . (تا نسل هدایتگران برقرار بماند.) 
همچنین خداوند تشکیل خانواده را وسیله‌ای برای بقای نوع انسانی و افزایش جمعیت و عامل وحدت و مساوات بشریت قرار داده است. «ای مردم پروا کنید از پروردگارتان که شما را از یک جان آفرید و جفت او را همجان آفرید و از این رو ،‌مردان بسیار و زنان بر پهنه‌ی گیتی پراکند. 
پاک و پاکیزه ماندن یک جوان ، چه پسر و چه دختر ، چه مرد و چه زن . در صورتی که ازدواج نکند از فساد و افساد، امری غیر ممکن به نظر می‌رسد. اگر جوانی را در پاکی و پاکیزگی ظاهر و باطن یافتیم ، در حالی که ازدواج نکرده باشد ، باید بگوییم او از اولیای الهی است . بنای یک خانه در جامعه در صورتی با سلامت و آرامش قرین می‌شود که مرد و زنی با تحقق دادن ازدواج و رعایت حقوق یکدیگر در آن زندگی کنند.
تنهایی انسان را در دریایی از خیالات ،‌اوهام ، افکار غیر منطقی، و بیماریهای اخلاقی و روانی فرو می‌برد و امواجی از مشکلات گوناگون را برای انسان به ارمغان می‌آورد .  
انسان با ازدواج ، غرایز جنسی خود را مهار و آرامش روحی و روانی و خوشبختی خود را تامین می‌کند و برخوردهای سالم اجتماعی در سایه تشکیل خانواده حاصل می‌گردد. زیرا آدمی با ازدواج و فرزند دار شدن ، به ارزش زحمات پدر و مادر پی می‌برد و لذت و زینت بچه دار شدن و پدر مادر شدن را کسب می‌کند . پیداست که چنین اموری بدون تشکیل خانواده به دست نمی‌آید و جامعه از ارزشهای معنوی آن برخوردار نمی‌گردد. 
رسول خدا (ص) فرمود: اکثر اهل آتش در قیامت ، آنانی هستند که از ازدواج و تشکیل خانواده امتناع کردند. و نیز فرمودند: فرومایه‌ترین مردگان شما عزب‌ها هستند. و در سختی حکیمانه فرموند: شرترین شما عزبهایند و عزبها برادران شیطانند. و در کلامی عرشی و بیانی ملکوتی فرمود: بهترین امت من زن داران و بدترین آنها عزبها هستند و در حدیثی  فرمود: خداوند مردی که از زن گرفتن خودداری کند ، لعنت نموده است. 
تعبیر رسول با کرامت اسلام از آنان که از ازدواج امتناع می‌کنند به اهل آتش ، فرومایگان ، برادران شیطان، اشرار و لعنت شدگان به خاطر این است که روی گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، شیطنت و گناه و معصیت خواهند افتاد و برای جامعه و خانواده ایجاد مزاحمت نموده و باعث مشکلات فراوانی در تمام زوایای زندگی خواهند شد. با توجه به آیات و روایات و تجربه حیات ، ازدواج انسان را کرامت و شرافت می‌دهد. از علل استحقاق عذاب الهی می‌رهاند . از پستی و فرومایگی حفظ می‌کند ، از افتادن در بند شیطان مصون می‌دارد و از اینکه آدمی منبع شرو فساد گردد و مورد لعنت حق قرار گیرد، در امان می‌دارد و این همه موجب راحتی و استراحت آرامش و امنیت،‌پاکی و تقوا و آسان شدن موارد زندگی و سبک شدن بار حیات می‌گردد ، به همین خاطر در قرآن مجید بدینگونه به علت تشریع ازدواج اشاره فرمود :  یرید الله ان یخفف عنکم : خداوند اراده فرموده : برنامه زندگی را برای شما سهل و آسان نماید.   
دلیل تشکیل خانواده
در یک نگاه ظاهری متوجه می‌شویم که عناصر اصلی تشکیل خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بسته‌اند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است .
خانواده را با همین نگاه ظاهری می‌شود تعریف کرد ولی این اندازه کافی نیست . عمده این است که ببینیم چرا زن و مرد، به دنبال تشکیل زندگی مشترک می‌روند و آیا این یک نیاز فطری و طبیعی است یا به قول مارکسیست‌ها که همه چیز را رو بنای اقتصاد می‌دانند یک نیاز غیر طبیعی و طبقاتی است. 
در اینجا نمی‌خواهیم درباره‌ی نظریه‌ی مارکسیسم بحثی داشته باشیم شاید کسانی باشند و هستند که زناشویی آنان انگیزه‌ی اقتصادی دارد و در مجموع،‌برای کسانی که به خاطر مال یا جمال یا قدرت ، تشکیل خانواده می‌دهند، خانواده کانون بهره‌گیری مرد یا زن از ثروت یا قدرت یا زیبایی دیگری است و چون فلسفه‌ی تشکیل خانواده را همین امور می‌دانند، دوام و استحکام خانواده نیز در نظر آنان به همین امور بستگی دارد و هیچ مانعی نیست که با از بین رفتن آنها ، زندگی خانوادگی نیز همچون سایه‌ای به دنبال آنها محو و زایل گردد. البته اسلام مخالف این نیست که زن و شوهر از مال و مقام و قدرت و جمال یکدیگر بهره‌مند شوند اما به طور حتم مخالف این است که اساس تشکیل خانواده این امور مادی و غیر قابل داوم باشد.
می‌توان علت تشکیل خانواده را رفع نیاز جنسی دانست، اما پر واضح است که نیاز نمی‌تواند علت تامه‌ی تشکیل خانواده باشد. چون در اینصورت زندگی خانوادگی باید تابع آن بوده، همچون خود آن نیاز در معرض تغییر باشد.
برخی داشتن فرزند را اصل قرار داده‌اند و گفته‌اند مردان و زنانی که توانسته‌اند فرزندانی سالم و صالح تحویل جامعه دهند، احساس سرافرازی می‌کنند شاید به جا باشد که گفته شود: تشکیل خانواده به خاطر توالد وتناسل است و لیکن با همه‌ی اهمیتی که برای این جنبه قائلیم، نمی‌توانیم این را نیز اصل و پایه یگانه و منحصر به فرد قرار دهیم 
تشکیل خانواده فایده‌ی دیگری نیز دارد که ممکن است گفته شود : علت این که زنان و مردان به تشکیل خانواده می‌پردازند، همان است. انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به تعاون و معاضدت دارد. در محیط خانواده، برنامه‌ تعاون و معاضدت به طور بسیار مطلوبی اجرا می‌شود اگر یکی بیمار شود دیگری از او پرستاری می‌کند و اگر یکی دچار فتور و ضعف گردد دیگری نیز بازوی او را می‌گیرد و اگر یکی از نظر مالی ناتوان شود دیگری به او کمک می‌کند و حتی گاهی عواطف خانوادگی آنچنان قدرت پیدا می‌کند که اعضای خانواده،‌در قبال یکدیگر احساس مالکیت شخصی نمی‌کند.
معلوم می‌شود که در مساله‌ی تشکیل خانواده یک راز دیگری نهفته است که اگر شناخته شود و مورد توجه قرار گیرد ، انسان به واسطه‌ آن به همه چیز می‌رسد : هم نیاز جنسی‌اش رفع می‌شود هم به فرزند می‌رسد هم ازنعمت بسیار پرارزش تعاون و تعاضد بهره‌مند می‌شود و هم به فواید دیگر می‌رسد.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

انسان کامل

814

بازدید

انسان کامل ۱٫۰۰/۵ (۲۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
مقدمه
موضوع بحث، انسان کامل و عیوب روحی و روانی انسان از دیدگاه اسلام است. انسان کامل یعنی انسان نمونه، انسان اعلی یا انسان والا. انسان مانند بسیاری از چیزهای دیگر، کامل و غیر کامل دارد و بلکه معیوب و سالم دارد وا سالم هم دو قسمت است: انسان سالم کامل و انسان سالم غیر کامل. شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام، از آن نظر برای ما مسلمین واجب است که حکم مدل والگو و حکم سرمشق را دارد. یعنی اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم چون اسلام می خواهد انسان کامل بسازد- و تحت تربیت و تعلیم اسلامی  به کمال انسانی خود برسیم، باید بدانیم که انسان کامل چگونه است، چهره انسان کامل- چهره روحی و معنوی اش- چگونه چهره ای است، سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمائی است و مشخصات انسان کامل چگونه مشخصاتی است، تا بتوانیم خود و جامعه خود را آنگونه بسازیم. اگر ما انسان کامل اسلام را نشناسیم، قطعا نمی توانیم یک مسلمان تمام و یا کامل باشیم و به تعبیر دیگر، یک انسان ولو کامل نسبی – از نظر اسلام- باشیم.

راههای شناخت انسان کامل از نظر اسلام
شناخت انسان کامل از نظر اسلام دو راه دارد: یک راه این است که ببنیم قران – در درجه اول- و سنت – در درجه دوم- انسان کامل را – اگر چه در قرآن و سنت تعبیر انسان کامل نیست و تعبیر مسلمان کامل و مومن کامل است – چگونه توصیف کرده اند. ولی به هر حال معلوم است که مسلمان کامل، یعنی انسانی که در اسلام به کمال رسیده است، و مومن کامل یعنی انسانی که در پرتو ایمان به کمال رسیده است. باید ببینیم قرآن یا سنت، انسان کامل را با چه مشخصاتی بیان کرده اند و چه خطوطی برای سیمای انسان کامل کشیه اند. از قضا در این زمینه، چه در قرآن و چه در سنت یانات زیادی آمده است.
راه دوم شناخت انسان کامل، از راه بیانها نیست که ببینیم در قرآن و سنت چه آمده است، بلکه از این راه است که افرادی عینی را بشناسیم که مطمئن هستیم آنها آنچنان که اسلام و قرآن می خواهد، ساخته شده اند و وجود عینی انسانهای کامل اسلامی هستند، چون انسان کامل اسلامی فقط یک انسان ایده آلی و خیالی و ذهنی نیست که هیچوقت در خارج وجود پیدا نکرده باشد، انسان کامل، هم در حد اعلا و هم در درجات پایینتر در خارج وجود پیدا کرده است.
خود پیغمبر اکرم نمونه انسان کامل اسلام است. علی (ع) نمونه دیگری از انسان کامل اسلام است. شناخت علی شناخت انسان کامل اسلام است.
پس دو راه شناخت انسان کامل و همچنین فائده بحث از آن را دانستیم. بنابر این مسئله انسان کامل یک بحث فلسفی و علمی نیست که اثر علمی داشته باشد. اگر انسان کامل اسلام را از راه بیان قرآن و سنت و از راه شناخت پرورده های کامل قرآن نشناسیم، نمی توانیم راهی را که اسلام معین کرده برویم ویک مسلمان واقعی و درست باشیم و همچنین جامعه ما نمی تواند یک جامعه اسلامی باشد. پس ضرورت دارد انسان کامل و عالی و متعالی اسلام را بشناسیم.

فرق کامل وتمام
اینجا یک سوال مطرح است که اصلا معنی «کامل» چیست؟ انسان کامل یعنی چه؟
در زبان عربی دو کلمه نزدیک به یکدیگر –نه عین یکدیگر- داریم و ضد این دو کلمه یک کلمه است، یعنی آن کلمه گاهی در ضد این به کار می رود و گاهی در ضد آن. در فارسی حتی خود آن دو کلمه را هم نداریم، یعنی به جای آن دو کلمه فقط یک کلمه داریم. آن دو کلمه عربی یکی کمال است و دیگری تمام. گاهی در عربی کامل گفته می شود و گاهی تام و در مقابل هر دو ناقص گفته می شود. چناننکه در فارسی اینچنین می گوییم. این کامل است و آن ناقص. این تام است تمام است و آن دیگری ناقص.
کمال را در جهت عمودی بیان می کنند و تمام را در جهت افقی. وقتی شی در جهت افقی به نهایت وحد آخر خود برسد، می گوییم تما شد، و زمانی که شی در جهت عمودی می گویند کمال. اگر می گویند: عقل فلان کس کامل شده است یعنی قبلا هم عقل داشته اما عقلش یک درجه بالاتر آمده است، علم فلان کس کامل شده است یعنی قبلا هم علم داشت واز آن استفاده می کرد ولی علمش یک درجه کمالی را پیموده است. پس یک انسان تمام داریم که در مقابل انسانی است که از نظر افقی ناتمام است، یعنی اصلا نیمه انسان است کسر انسان است مثلا ثلث یا دو ثلث انسان است و به هر حال انسان تمام نیست وانسان دیگری هم داریم که انسان تمام هست ولی انسان تمام می تواند کامل باشد، کاملتر باشد و از آن هم کاملتر باشد، تا به آن حد نهایی نهایی که حد اعلای انسان است برسد.

تعبیر «انسان کامل»
تعبیر انسان کامل در ادبیان اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشته است. امروز در اروپا هم این تعبیر خیلی زیاد مطرح است ولی برای اولین بار در دنیای اسلام این تعبیر در مورد انسان به کار برده شده است. اولین کسی که در مورد انسان تعبیر انسان کامل را مطرح کرد عارف معروف محی الدین عربی اندلسی طائی است. محی الدین عربی پدر عرفان اسلامی است.
دیگران هم انسان کامر را – هر کسی از دید خود – به شکلی بیان کرده اند. ما می خواهیم ببینیم که انسان کامل از دید قرآن چگونه انسانی است. ابتدا از انسان تمام و انسان ناقص شروع می کنیم.

عیبهای جسمی و روانی
آیا انسان سالم و انسان معیوب هم داریم؟ سلامت و عیب گاهی مربوط به تن انسان است. شکی نیست که بعضی انسانها از نظر جسمی سالمند و بعضی معیوب و مریض. مثلا نقص عضوی دارند: نابینا، کر و یا افلیج هستند وامثال اینها. ولی اینها مربوط به شخص انسان است. هیچ توجه دارید که اگر انسانی کور باشد کر باشد افلیج باشد، بد شکل باشد کوتاه قد باشد، شما اینها را برای او از نظر فضیلت و شخصیت وانسانیت، نقصی نمی شمارید.
مثلا «ابوالعلاءمعری» و «طه حسین» کور بوده اند، آیا این کوری که نقصی درجسم و شخص این افراد بود به عنوان یک نقص در شخصیت این افراد شمرده می شود؟ نه، اینچنین نیست. این مطلب دلیل بر این است که انسان دو چیز دارد: شخصی دارد و شخصیتی تنی دارد و روحی. جسمی دارد و روانی. حساب وران از حساب جسم جدا است. این کسانی که خیال می کنند روان انسان، صددرصد تابعی از جسم اوست اشتباهشان همین جاست. اساسا آیا روان انسان می تواند بیمار باشد، در حالیکه جسم او سالم است، این خودش یک مسئله ای است. بنابر این نظر کسانی که منکر اصالت روح هستند وتمام خواص روحی را اثر مستقیم و بلاواسطه سلسله اعصاب انسان می دانند، اساسا روان، حکمی ندارند، همهچیز تابع جسم است. از نظر ایشان اگر روان بیمار باشد، حتما جسم بیمار شده که روان بیمار است و بیماری روانی همان بیماری جسمی است.
مثل کسی که دارای عقده روانی «تکبر» است. امروز ثابت شده است که تکبر واقعا بیمار است. واقعا اختلال روحی و روانی است، ولی آیا می شود یک دارو برای تکبر در داروخانه پیدا کرد؟ آیا می شود انسان یک قرص بخورد و تکبرش از بین برود و تبدیل به یک انسان متواضع شود؟ آیا می شود به یک انسان قسی القلب وجلاد مثل شمر بن ذی الجوشن یک آمپول بزنند و یا یک قرص به او بدهند تا تبدیل به یک انسان عطوف، مهربان و با شفقت ورحمت شود؟ نه، معالجه برای او هست ولی معالجه او راه دیگری دارد.
حتی گاهی بیماری جسمی از راه روانی معالجه می شود، همچنانکه گاهی بیماری روانی از راه جسم معالجه می شود. مثلا یک بیماری واقعا جسمی است ولی با یک سلسله تلقینها و تقویتهای روحی- که اینهم خودش داستانی دارد و یک مساله عجیبی است- جز دلایل قاطع بر این است که واقعا انسان، موجودی است مرکب از تن و روان، و روان انسان از تن استقلال دارد ویک تابع مطلق از تن نیست، همچنانکه تن تابع مطلق از روان نیست این دو در یکدیگر اثر دارند.
ما در صحبت از انسان کامل مقصودمان عیب و سلامت مربوط به جسم نیست، نمی خواهیم بحث پزشکی کنیم که انسانی صددرصد سالم است که اگر برود چکاپ کند، معلوم می شود همه جهازات بدنش سالم است، این بحث به ما مربوط نیست، ما اساسا به بدن کاری نداریم.
پس واقعا ممکن است انسان از نظر روانی بیمار ومعیوب باشد، همچانکه ممکن است از این نظر سالم باشد. قرآن این اصل را پذیرفته است، می فرماید: فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا در دل و روحشان بیماری است. نمی فرماید مثلا چشمشان بیمار است. قلبی که قرآن می گوید غیر از قلب پزشکی ای است که لازم است به طبیبی قلب مراجعه کنیم. قلب در قرآن یعنی همان روح و روان انسان.
یکی از برنامه های قرآن، ساختن انسان سالم است و ماقبل از آنکه بخواهیم توقع این را داشته باشیم که انسان کامل باشیم  یا به انسان کامل نزدیک باشیم، باید خود را از این نظر که اساسا «انسان سالم» یا «انسان معیوب» هستیم به خوبی بشناسیم.

آفات روح انسان
به طور اجمال ریشه های اصلی آنچه که روح انسان را آفت زده می کند برایتان عرض می کنیم. از نظر روانشناسی، محرومیتها منشا بیماریهای روانی می شود یعنی منشا بسیاری از عقده های روانی و بیماریهای روانی انسان، احساس مغبونیتها و محرومیتهاست.
این کینه چیست که وقتی انسان احساس می کند نسبت به کسی حقد و کینه دارد، دلش می خواهد از او انتقام بگیرد و تا او را به خاک و خون نکشد نمی تواند آرام گیرد؟ این حس انتقامجویی در انسان چیست؟
آدم حسود وقتی خیر و نعمتی را در دیگران می بیند، همه آرزویش این است که از او سلب نعمت شود درباره خودش فکر نمی کند. انسان سالم غبطه دارد نه حسد. او همیشه درباره خود فکر می کند که جلو بیفتد. اگر یک انسان همیشه در فکر این باشد که خودش جلو بیفتد، سالم است این دلیل بر عیب نیست اما اگر کسی همیشه در این اندیشه است که دیگری عقب بیفتد بیمار است، مریض است. حتی شما می بینید که گاهی آدمهای حسود به مرحله ای می رسند که حاضرند به خودشان صد درجه صدمه بزنند بلکه به دیگری پنجاه درجه صدمه وارد شود.
اولین برنامه قرآن تعهذیب نفس است تزکیه نفس است پاکیزه کردن روان از بیماریها عقده ها، تاریکیها، ناراحتیها، انحرافها و بلکه از مسخ شدنهاست.
هر صاحب مکتبی که مکتبی برای بشریت آورده است نظریه ای درباره کمال انسان و یا انسان کامل دارد.
مکتب عقل
یک نظر، نظر عقلیون یا اصحاب عقل است یعنی نظر کسانی که به انسان بیشتر از زاویه عقل می نگریسته اند وگوهر انسان را همان عقل او می دانسته اند ونه چیز دیگر. عقل هم یعنی قوه تفکر و قوه اندیشیدن.
انسان کامل به عقیده فلاسفه، انسانی است که عقلش به کمال رسیده است، به این معنا که نقش اندام هستی در ذهنش پیدا شده است. ولی با چه وسیله به اینجا رسیده است با قدم فکرف با قدم استدلال و برهان و با قدم منطق حرکت کرده تا به اینجا رسیده است.
مکتب عشق
مکتب دیگر در باب انسان کامل مکتب عشق است. مکتب عشق که همان مکتب عرفان است کمان انسان را در عشق که مقصود عشق به ذات حق است و در انچه که عشق انسان را به آن می رساند می داند.
در این مکتب انسان کامل در آخر عین خدا می شود. اصلا انسان کامل حقیقی خود خداست وهر انسانی که انسان کامل می شود، از خودش فانی می شود و به خدا می رسد.

مکتب قدرت
مکتب دیگری در باب انسان کامل موجود دارد که نه بر عقل تکیه دارد و نه بر عشق فقط بر قدرت تکیه دارد و نه بر عشق فقط بر قدرت تکیه دارد. انسان کامل یعنی انسان مقدتر و کمال یعنی قدرت- بههر معنی ای که قدرت را در نظر بگیرید – یعنی اقتدار، زور.
این مکتب در جواب ادیان گفته اند: تساوی حقوق زن و مرد، می گوید این هم حرف مزخرفی است، مرد، جنس برتر و قوی تر است و زن برای خدمت به مرد خلق شده و هیچ هدف دیگری در کار نیست، تساوی حقوق زنو مرد هم غلط است.
این مکتب اساسا انسان برتر و والا و انسان کامل را مساوی با انسان مقتدر وانسان زورمند می داند و کمال را مساوی با قوت و قدرت.

مکتب ضعف
همانطور که مکتب عقل نقطه مقابلی داشت که منکر آن بود مکتب عشق هم نقطه مقابلی داشت که یک عده اساسا این حرفها را از خیالات و اوهام می دانستند، مکتب قدرت هم نقطه مقابل دارد، بعضی در حد افراط، قدرت راتحقیر کرده اند واساسا کمال انسان را در ضعف او دانسته اند. از نظر اینها انسان کامل، یعنی انسانی که قدرت ندارد، زیرا اگر قدرت داشته باشد تجاوز می کند. سعدی خودمان در یک رباعی چنین اشتباه بزرگی کرده است، می گوید:
می آن مورم که در پایم بمالند        نه زنبورم کهاز نیشم بنالند
می گوید من آن مورچه ای هستم که زیر پا، لگدم می کنند، زنبور نیست که نیش بزنم و از نیشم ناله کنند.
کجا خود شکر این نعمت گزارم            که زور مردم آزاری ندارم
نه آقای سعدی! مگر امر دائر است که انسان یا باید مور باشد و یا زنبور که می گوئی من از میان مور بودن یا زنبور بودن، مور بودن را انتخاب می کنم. تو نه مور باش که زیر دست و پا له شوی، و نه زنبور باش که به کسی نیش بزنی. سعدی اینطور باید می گفت:
نه آن مورد که در پایم بمالند                نه زنبور که از نیشم بنالند
چگونه شکر این نعمت گزارم                که دارم زور و آزاری ندارم
اگر آدم زور داشته باشد و آزاری نداشته باشد، جای شکر دارد و الا اگر زور نداشته باشد وآزار هم نداشته باشد، مثل این می شود که شاخ ندارد و شاخ هم نمی زند اگر شاخ داشتی و شاخ نزدی، آنوقت هنر کرده ای.
مکتب محبت (مکتب معرفت)
مکتب دیگری در مورد انسان کامل وجود دارد که آن را، هم می توان مکتب محبت نامید و هم مکتب معرفت به معنای «معرفه النفس»
انسان کامل در این مکتب یعنی انسانی که خود را بشناسد که اگر خود را شناخت ، بر خود مسلط می شود و بعد که بر خود مسلط شد نسبت به دیگران محبت پیدا می کند. حال می خواهید اسم این مکتب را مکتب معرفت بگذارید و یا مکتب محبت. اسمش را هر چه می خواهید بگذارید.
مکتب سوسیالیزم انسان تا وقتی من است ناقص می داند و آنوقت انسان کامل می شود که من تبدیل به ما شود.

دو مکتب دیگر
در دو سه قرن اخیر یک سلسله مکتبهای دیگر پیدا شده است که اینها بیشتر به جنبه های اجتماعی گرایش پیدا کرده اند، نه به جنبه های فردی. مکتب سوسیالیزم انسان کامل را انسان بی طبقه می داند. معتقد است که اگر انسانی در طبقه ای باشد – مخصوصا در طبقه های عالیتر- همیشه یک انسان معیوب است و بلکه در جامعه طبقاتی، هیچوقت انسان درست و سالم وجود ندارد. این مکتب به انسان کامل ایده آل هم چندان معتقد نیست، چون برای انسان مقام زیادی قائل نیست. انسان کامل از نظر این مکتب، یعنی انسان بی طبقه، انسانی که همیشه با انسان های دیگر در وضعی مساوی زندگی کند.
مکتب اگزیستانسیالیسم بیشتر روی مسئله آزادی و آگاهی انسان که منظورشان از آگاهی، بیشتر آگاهیهای اجتماعی است تکیه کرده اند. مکتب اگزیستانسیالیسم تکیه اش بیشتر روی آزادی و آگاهی و مسئولیتهای اجتماعی است. از دیدگاه این مکتب انسان کامل یعنی انسان آزاد، انسان آگاه، انسان متعهد، انسان مسئول، و لازمه آزادی، حالت پرخاشگری و عصیانگری است که این هم خودش یک مکتب دیگری است.
 



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi