جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

دانلود کتاب ملکه ویکتوریا

177,293

بازدید

دانلود کتاب ملکه ویکتوریا ۴٫۴۴/۵ (۸۸٫۸۹%) ۹ امتیازs
دانلود رایگان کتاب ملکه ویکتوریا

این کتاب یکی از سرگذشتهای تاریخی است که درباره زندگی دوشیزه ای به نام ویکتوریا که دست تقدیر او را به فرمانروایی انگلستان رسانید و او به عنوان ملکه ی کشور انگلستان و کشورهای متحد آن سرزمینهای ماورای بحار ـ یعنی قلمرویی که در قرن نوزدهم و چند دهه از نیمه ی قرن حاضر،آفتاب در آن غروب نمی کرد ـ مدت ۶۴ سال به فرمانروایی پرداخت.اگر چه این سالهای دراز،برای ملل تحت سلطه ی بریتانیای کبیر ـ یعنی بزرگترین دولت استعمارگر قرون اخیر ـ سالهای روشنی به شمار نمی رود،اما برای انگلیسی ها ـ با ویژگی های خود ـ عصر درخشانی محسوب می شود….
کتاب ملکه ویکتوریا در ۸۴۲ صفحه تقدیم علاقه مندان کتاب و کاربران سایت تک بوک میشود.


نويسنده / مترجم : ذبیح اله منصوری
زبان کتاب : فارسی
حجم کتاب : 12 مگابایت
نوع فايل : PDF
تعداد صفحه : 842

 ادامه مطلب + دانلود...

لندن، مدافع حکومت شاه

610

بازدید

تاریخ معاصر



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

گنجینه نادر شاه

661

بازدید

عبدالله مریوانی تردید نداشت که اگر دروازه قلعه را نگشاید نه فقط او و سربازانش کشته خواهند شد بلکه عائله و طائفه او ، و سربازانش نابود خواهند گردید . وی بعد از دیدن سر بریده نادر وشناختن آن سر ، فهمید که نادر کشته شده و اگر وی دروازه قلعه را بگشایدو علیشاه را به کلات راه بدهد نادر که وجود ندارد از او بازخواست نخواهد کرد . پس همان بهتر که تسلیم شود و بدان وسیله نزد  علیشاه تقرب حاصل نماید و لذا گفت : ای پادشاه بزرگ ایران وقتی مرکب تو باینجا رسید من نمی‌دانستم که نادر شاه دیگر پادشاه ایران نیست و سلطان جدید کشور ، تو می‌باشی و گرنه رسم عبودیت را بجا میآوردم و اینک برای این که ثابت کنم که رعیت مطیع و فرمانبردار تو هستم ، عهد خود را زیر پا می‌گذارم و هم اکنون دستور می‌دهم که سنگ‌ها را از پشت دروازه بردارند و آن را بگشایند .
علیشاه عده‌ای از مردان افشار را که با او بودند با نردبان بداخل قلعه فرستاد که باهل قلعه کمک کنند وسنگ‌هائی که پشت دروازه چیده شده بود زودتر برداشته شود و هنگام ظهر علیشاه وارد قلعه کلات شد . علیشاه بعد از ورود به کلات به عبدالله مریوانی گفت من نسبت به تو سوء ظن ندارم  و دیدم که اطاعت کردی و دورازه قلعه را بروی من گشودی ولی سربازان تو باید خلع سلاح شوندو بآنها بگو که انعام دریافت خوا هند کرد وانبار باروت هم باید تحت مراقبت سربازان من باشد . عبدالله مریوانی اسلحه سربازان خود را تسلیم کرد وانبار باروت را تحت مراقبت سربازان علیشاه قرار داد .
آنوقت علیشاه گفت برویم بسوی گنج نادرشاه . عبدالله مریوانی گفت ای پادشاه ایران ، کلید گنج کوچک نزد من هست ولی کلید درب خزانه بزرگ نزد خود نادرشاه بود . علیشاه پرسید مگر در اینجا دو خزانه وجود دارد؟ عبدالله مریوانی گفت بلی و خزانه کوچک خزانه‌ایست که گاهی پول میآوردند و در آن می‌گذاشتند و در دستک ثبت می‌کردند  و هر زمان که خود نادرشاه بکلات میآمد پول موجود در خزانه کوچک منتقل بخزانه بزرگ می‌شد . علیشاه پرسید اکنون در خزانه کوچک چقدر پول است؟ عبدالله مریوانی جواب داد پانصد و دوازده هزار نادری .
علیشاه پرسید در خزانه بزرگ چقدر پول موجود می‌باشد ؟ عبدالله مریوانی گفت خدا می‌داند .
علیشاه پرسید مگر موجودی خزانه بزرگ در دستک‌ها ثبت نشده است . عبدالله مریوانی گفت هر چه در خزانه بزرگ هست در دستک‌ها ثبت شده مگر موجودی پول نقد و از میزان موجودی پول نقد جزنادرشاه هیچ‌کس اطلاع نداشت . علیشاه گفت در خزانه کوچک را بگشایند . عبدالله مریوانی کلید درب خزانه کوچک را آورد و آن را گشود و پانصد و دوازده‌هزار نادری موجود در آن خزانه را در دسترس علیشاه گذاشت و گفت از  پادشاه ایران خواهش می‌کنم که یک رسید بمن بدهند . علیشاه گفت برای چه بتو رسید بدهم ؟ مگر من مالک این پول نیستم . عبدالله مریوانی گفت چرا ای پادشاه ایران ، ولی رسم این  است که وقتی از تحویلدار ،‌پولی دریافت می‌کنند ، با و یک قبض رسید می‌دهند تا در آینده راجع بمبلغی که از وی گرفته شده اختلافی پیش نیاید .  علیشاه به قوچه بیک افشار اورموی گفت رسیدی بنویسد و به فرمانده پادگان کلات بدهد . بعد از او پرسید تو در خصوص موجودی خزانه بزرگ چه اطلاع داری ؟ عبدالله مریوانی چند دستک بزرگ را به علیشاه نشان داد و گفت هر چه در خزانه بزرگ وجود دارد در این دستکها ثبت شده غیر از وجه نقد و هر قسمت از اشیای خزانه ، در یکی ازاین دستک‌ها به ثبت رسیده و هر یک از این دستک‌ها دارای دو نسخه است که یکی  اینجا میماند و دیگری پیش نادرشاه هست یا بود . علیشاه پرسید این دستک‌ها چه موقع نوشته می‌شد . فرمانده پادگان کلات گفت  هر زمان که نادرشاه باینجا میآمد و می‌خواستند آنچه در خزانه کوچک است بخزانه بزرگ منتقل نمایند این دستک‌ها نوشته می‌شد . علیشاه یکی از دستک‌ها را برداشت و گشود و دید در دیباچه آن نوشته شده مربوط به شمشیرها و خنجرها و تفنگ‌ها و تپانچه‌های مرصع می باشد که در خزانه بزرگ هست و هزار و پانصد شمشیر و خنجر و هزار تفنگ و تپانچه مرصع، طبق ثبت آن دستک در خزانه بزرگ بود ، دستک دیگر را که بسیار قطور و سنگین بود بدست گرفت و باز کرد و مشاهده نمود که صورت کتابهائی است که در خزانه بزرگ وجود دارد و از روی آن دستک معلوم می شد که در خزانه بزرگ چهل هزار کتاب موجود است .
( توضیح ـ کتابهای خزانه بزرگ نادری کلات ، کتاب‌های کتاب‌خانه سلطنتی هندوستان بود که نادرشاه به ایران آورد ـ)
علیشاه بعد از مشاهده آن دستکه گفت من تعجب می‌کنم نادر که علاقه بخواندن کتاب نداشت برای چه این همه کتاب را در این جا جمع کرده بود . قوچه بیک افشار اورموی جواب داد که نادر ببهای این کتابها توجه داشت نه بآنچه در آنها نوشته‌اند . علیشاه دستک ضخیم و سنگین را نهاد و دستک دیگر را برداشت و مشاهده کرد که در آن دستک شماره تخت ‌های مرصع که در خزانه بزرگ وجود دارد ثبت شده  مشخصات هر تخت ذکر گردیده است . بعد از این که علیشاه از مشاهده اجمالی دستک‌ها فارغ شد درب خزانه بزرگ نادرشاه را از نظر گذرانید و معاینه کرد .
وی دید درب مزبور بسیار قطور و سنگین است و  از عبدالله مریوانی پرسید آیا نمی‌توان این در را بدست یک کلید ساز گشود .
عبدالله مریوانی گفت ای پادشاه ایران ، هیچ کلید ساز قادر بگشودن این در نیست . علیشاه گفت در این صورت آنرا واژگون می‌کنیم .
برادرزاده نادرشاه به سربازان افشاری دستور داد هر چه باروت در انبار بالای خزانه هست با احتیاط از آ‌نجا بنقطه‌ای دیگر که دور از خزانه باشد منتقل کنند زیرا وی عزم دارد درب خزانه بزرگ را با انفجار باروت واژگون نماید و اگر باروت ، همچنان در انبار فوقانی باشد ممکن است منفجر شود .
در حالی که سربازان افشاری باروت انبار فوقانی را به نقطه‌ای دیگر منتقل می‌کردند عده‌ای از سربازان با کلنگ و دیلم که عبدالله مریوانی در دسترس آنها قرار داد زیر آستان درب خزانه بزرگ که در واقع یک دروازه بود ،‌حفره‌هائی ایجاد نمودند و هر یک از آنها را با مقداری باروت پر کردند و فتیله‌های طولانی تا خارج خزانه کشیدند و بعد از این که همه بیرون رفتند ، فتیله‌ها را آتش زدند و دروازه خزانه نادری با صدائی هولناک واژگون گردید .
 پس از اینکه دود باروت متفرق گردید علیشاه و سرداران افشاری و دیگران بسوی خزانه بزرگ نادری روان شدند .
علیشاه موجودی پول خزانه را ضبط  کرد و آنگه طبق عهدی که با چهارتن از امرای دربار نادری ( قاتلین نادر) نموده بود آن پول را با آنها تقسیم نمود به هر یک از آن چهار تن چهل کرور رسید .
می‌گویند در خزانه بزرگ هفتادو پنج صندق جواهر وجود داشته و علیشاه آن  جواهر و تخت‌های مرصع را به نفع خود ضبط کرد و آنگاه امر نمود که هر چه در خزانه هست بین افسران و سربازان او و افسران و سربازان کلات تقسیم شود .
( گنج نادر در کلات که قسمت مهم آن از هندوستان آورده شده بوده بگفته مورخین انگلیسی آن قدر بزرگ بود که ارقام مربوط بآن گنج شبیه به یک افسانه است و هیچ معلوم نیست که آنهمه زر و گوهر وتخت‌های مرصع ( که یکی از آنها تخت طاووس بود ) و اسلحه جواهرنشان و کتابهای قیمتی و زرنگار و منسجوات زرین و سیمین چه شد بدست چه کسان افتاد . )


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

اتابکان و خوارزمشاهیان

1,466

بازدید

اتابکان و خوارزمشاهیان ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۱ امتیاز


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تمدن ایرانی

415

بازدید

چکیده
این مقاله به بررسی نقش دین در تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی می پردازد و به خوانندگان خاطرنشان می کند که اتحاد و انسجام در هیچ ملتی به وجود نمی آید مگر اینکه آحاد آن ملت با هم مراوده و آمد و رفت داشته باشند یعنی اجتماع و گردهمایی افراد در ایجاد اتحاد نقش بسزایی دارد از این رو شارع مقدس اسلام که خواهان سعادت مسلمانان بوده است برای رسیدن به این هدف والا مسلمانان را به گردهمایی های متنوع ملزم ساخته که برخی از آنها واجب و برخی مستحب می باشد :
الف :  اجتماع شبانه روزی ( برگذار کردن نمازهای یومیه به جماعت)
ب : اجتماع هفتگی ( شرکت در نماز جمعه) با شرایط خود
ج : اجتماع سالانه : اقامه نماز عید فطر و عید قربان در بیابان با شرایط ویژه
د : اجتماع بیت المللی اسلامی : اجتماع مسلمانان در خانه خدا و مکه برای انجام مناسک حج

کلید واژه : نقش ، دین ، تقویت ، اتحاد ملی ، انسجام اسلامی

مقدمه : انسان بر اساس طبیعت و سرشت خود ، خواستار عزت ، محبوبیت ، سعادت و خوشبختی است ، لیکن اگر راهنمای مطمئنی چون عقل و شرع نداشته باشد ، دچار سردرگمی می شود و به بیراهه می افتد و گمراه می گردد ، چرا که شیطان و هواهای نفسانی بویژه نفس اماره راههای دیگری به او نشان می دهند و وانمود می کنند که سعادت و عزت و محبوبیت در کسب و جمع مال است ، در نتیجه به دام شیطان می افتد و رهائی اش از آن دام بعید به نظر می رسد.
بدون تردید اگر انسان از وحی و حاملان آن که اهل بیت عصمت (ع) هستند کمک بگیرد یه راه راست هدایت می شود و به خواسته ها و آرزوهای شرعی خود می رسد خداوند سبحان راههای رسیدن به عزت را معین کرده و به وسیله پیامبر اکرم (ص) و اوصیای گرامی اش به مردم ابلاغ فرموده ، در حدیثی قدسی خداوند خطاب به موسای کلیم (ع) فرموده است : ای موسی من عزت را در بندگی و اطاعت خود قرار داده ام و مردم عزت را در معصیت و نافرمانی من می جویند پس کی آن را می یابند!  ( هرگز آن را نمی یابند).
عزت انبیاء و اوصیا و اولیای الهی ، در طول تاریخ بشر ، ریشه در بندگی خدا دارد و هر چه عبودیت و بندگی و سرسپردگی در برابر خدا بیشتر باشد ، دایره عزت وسیعتر و گسترده تر می شود ، ( آنان که منکرند بگو روبرو کنند!) هر کس در این حقیقت محسوس و ملموس شک دارد به نمونه های آشکار آن بنگرد.
پیامبران الهی بویژه پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار و اولاد طاهرین آنها و علمای عاملین و عرفای کملّین و شهدای واصلین نمونه های بارز این عزت و محبوبیت می باشند البته عزت دنیوی آنان برای محسوس و مشهود است و عزت اخرویشان بسی فراتر است چون خداوند آن را چنین توصیف کرده و فرموده است : برای بندگان شایسته ام چیزهایی در آخرت (بهشت) مهیا کرده ام که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.
لازم به ذکر است که برای رسیدن به عزت فردی بهترین راه همین بندگی و طاعت است اما تواضع هم که در بطن عبودیت است نقش بسزایی در محبوبیت و عزت فردی دارد و مفاد روایات فراوانی است که تواضع در برابر خدا و خلق خدا و موجب عزت و رفعت است پیامبر (ص) فرمود : هر کس در برابر خدا و برای خدا تواضع کند خدا به او رفعت درجه و مقام می دهد 
( سعدی : تواضع سر رفعت اندازدت        تکبر به خاک اندر اندازدت ) 
عزت جمعی : اما راه رسیدن به عزت و شوکت جمعی و برون رفت از حالت غربت که پیامبر سلام (ص) فرمود : اسلام در آغاز غریب بود و همانند آغاز ، به غربت بر می گردد  منحصر به اتحاد و انسجام و پرهیز از جدایی و تفرقه است ، و آن حاصل نمی شود مگر با ارتباط و پیوند دوستانه و برادرانه مسلمانان با یکدیگر ، و مراوده و رفت و آمد و اجتماع و گردهمایی ، از این رو خدای منان به منظور رسیدن مسلمانان به این هدف ، اجتماعاتی گوناگون برای آنها مقرر فرمود به شرح زیر :
الف : اجتماع شبانه روزی (نماز جماعت)
ب : اجتماع هفتگی (نماز جمعه)
ج : اجتماع سالانه (نماز عیدین)
د : اجتماع بین المللی (حجّ) که هر کدام مقاله ای مستقل می طلبد ، و سعی نگارنده بر اجمال است.
اتحاد ، در لغت : یکی شدن ، وحدت ، توافق ، یگانگی کردن.
اتحد یتحد اتحاد ، اتحد القوم ، آن قوم با هم متحد و هم پیمان شدند.
انسجام : انسجم الکلام ، سخن انسجام یافت یعنی منتظم شد.
انسجام : یکپارچی استواری ، روان بودن.
انساجم من المطر ، باران ریزان ، و معٌ ساجم ، اشک ریزان.
انسجام : توافق ، تناسق در اجزا ، انسجام در سلیقه ها ، مصالح ، آرا.  ( Harmony)
انسجام : هماهنگی ( unison ) ، سازش و موافقت (agrement)
انسجام از منظر قرآن کریم : با توجه به معانی گوناگونی که برای واژه در فرهنگ لغتها آمده است نوعی پیوستگی و وابستگی امت اسلام با یکدیگر در سراسر جهان است که به نظر می رسد با اتحاد کمی متفاوت است چون اتحاد ملی کمی محدودتر از انسجام اسلامی است ، انسجام اسلامی هماهنگی ، سازگاری ، همصدایی، همنوایی ، ارتباط تنگاتنگ همه ملت های اسلامی با یکدیگر است ، این انسجام مرزهای جغرافیایی را در می نوردد و به کشور خاصی مربوط نمی شود به عنوان نمونه : راهپیمایی مسلمانان جهان حتی مسلمانان اروپا و آمریکا و شوروی و غیره در روز جهانی قدس به حمایت از ملت مظلوم فلسطین و اعتراض به اشغالگری و جنایات رژیم صهیونیستی ، انسجام اسلامی محسوب می شود و نگارنده مقاله سعی دارد به خواست خدا در این محدوده و کادر از کتاب و سنت مطالبی ارائه کند. 
بدون تردید مسلمانان جهان اعم از شیعه و سنی در جای جای جهان ، غریب و مظلوم واقع شده اند همان طور که رسول اکرم (ص) خبر داد و فرمود : اسلام غریب آغاز می شود و سرانجام به غربت برمی گردد  ، وحدت اسلامی براستی چه غربتی بالاتر از این قابل تصور است که مسلمانان در نقاط مختلف جهان پراکنده اند یعنی در قاره های مختلف ، کشورهای اسلامی و مسلمانان وجود دارند و به خاطر اختلافات عقیدتی و فرقه ای و دیگر عوامل تفرقه که به دست دشمنانشان ایجاد می شود پراکنده شده و در مقابل دشمنان ”ید واحده“ نمی شوند حال آنکه پیامبر (ص) فرمود : المسلمون یدٌ واحده علی من سواهم. مسلمانان بر ضد غیر مسلمانان مشابه یک دست هستند.  و نیز فرمود : المسلمون اخوه لافضل لاحدٍ علی احدٍ الا بالتقوی ، مسلملنان برادران یکدیگرند هیچکس را بر دیگری برتر نیست مگر به تقوا  کدام غربت از این بالاتر که گروهی از مسلمانان باگروهی دیگر به خاطر امور پوچ و واهی با هم بجنگند و دشمنان شاد شوند یا یک حاکم کشور اسلامی از یک کشور دشمن اسلام ، علیه مسلمانان یک کشور کمک بگیرد ( مانند حمله صدام معدوم به ایران ) یا کمک برخی سران کشورهای اسلامی یا برخی شخصیتهای به ظاهر مسلمان با اسرائیل همسو و هم جهت باشند علیه فلسطین و سخن خدا را فراموش می کنند که فرمود : لاتجدُ قوماً یؤمنون بالله و الیوم الآخِر یوادّون من حادّ الله و رسوله  هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد ، نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند. و کدام غربت از این دردناک تر است که رهبران آزاد اندیش برخی ممالک اسلامی و در رأس آنها ایران اسلامی سران دیگر کشورهای اسلامی را به وحدت و انسجام دعوت کنند و پاسخ مثبت نشنوند در طول تاریخ اسلام وضع بدین منوال بوده است ، سید جمال الدین اسدآبادی در سالهای حکومت سلسله قاجار و سلطنت ناصرالدین شاه ضرورت چنین وحدت و انسجامی را تشخیص داد و تلاش فراوانی هم کرد و به نتیجه دلخواه نرسید اما در بیداری برخی از کشورهای اسلامی بی تأثیر نبود ، و جای بسی تأسف است که فریاد او را در گلو خفه کردند و خود مسلمانان و سران آنها مانع پیشرفت و موفقیت او شدند پادشاه عثمانی سید را به کشور خود دعوت کرد و او وارد قسطنطنیه شد و به اجبار در همانجا ماند.  و در حقیقت حبس نظر شد و سرانجام در شوال۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ هجری قمری در استانبول درگذشت و در سبب مرگ او اختلاف بسیار است که در ذیل به اجمال اشاره می شود.  دشمنان قسم خورده اسلام فریاد وحدت طلبانه دیگر آزادی خواهان و درد آشنایان اعم از علما و غیر علما را از نطفه خفه کردند ، و در هر فرصتی که زمینه های اتحاد و انسجام مسلمانان جهان فراهم شود دشمنان اسلام سنگ اندازی و توطئه می کنند و با شگردهای شیطانی خود زمینه تفرقه مسلمانان را فراهم می آورند اما در هیچ شرایطی برای یک مسلمان درد آشنا ، سکوت جایز نیست چون سکوت مایه خواری و ذلت است ، ما نباید مأیوس شویم چون تا قرآن و سنت نبوی را داریم زمینه های اتحاد و انسجام برای ما فراهم است چرا که نبی مکرم اسلام فرمود : در میان شما چیزی برجای گذاشتم که اگر به آن تمسک کنید پس از من گمراه نشوید ، کتاب خدا (قرآن) و سنتم ، و در روایت (ترمذی) بجای سنتم ، و عترتی (عترتم) آمده است. 
و نیز فرمود : شما را در راهی روشن رها کردم که شبش مانند روزش روشن است. 
پس راه روشن است و رونده گمراه نمی شود ، و رهبران بیدار و آگاه و شجاع هم داریم پس چیزی کم نداریم ، دلیلی ندارد ساکت باشیم ، چرا معطلید ، رهبران فریاد وحدت سر می دهند و رهنمود انسجام می دهند ، زمینه های جهانی و شرایط زمانی و مکانی هم فراهم است ، یا علی این گوی و این میدان !!!
امام راحل از معدود فقها و رهبرانی بود که آگاهانه و دلسوزانه به این دعوت عام اقدام کرد ولی بیشتر سران ممالک اسلامی نپذیرفتند و به انسجام اسلامی دلخواه نرسیدیم اگرچه انقلاب اسلامی به برکت خون شهدا به دیگر کشورها صادر شده واغلب ملتها را بیدار کرده است ولی اتحاد ملی در سایه رهنمودهای امام راحل و به برکت خون شهدا و مقاومت دلیرانه ملت قهرمان ایران و ابتکارات راهیانه و برنامه ریزیهای خردمندانه و آینده نگریهای مدبرانه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله تعالی ، در کشور ایران بوجود آمده و روز به روز پایه های وحدت محکمتر می شود و تأثیرات عمیقی هم در سطح جهانی گذاشته و تاحدودی مسلمانان جهان را از خواب غفلت بیدار کرده است البته نباید تلاشهای بازوان محکم رهبر عزیز انقلاب یعنی قوای سه گانه و مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان را نادیده گرفت ، اتحاد نیروهای مردمی ، قوای سه گانه در شرایط کنونی به وضوح مشاهده می شود و انتظار می رود بیش از این گسترش یابد و غربت جهانی مسلمانان به عزت جهانی تبدیل شود انشاءالله ، و آن زمانی است که همه سران کشورهای اسلامی و ملتهایشان تعصبات قومی و فرقه ای و مذهبی و سلیقه های فردی و مناقشات جغرافیایی کنار بگذارند و یک زبان را به عنوان زبان مشترک بین تمام مسلمانان معین کنند (زبان عربی) چون وحدت زبان در انسجام ملتها تأثیر بسزایی دارد – آمریکا و انگلیس برای ترویج زبان خودشان که انگلیسی است تبلیغات بسیار و هزینه های زیادی کردند یعنی بیش از صد سال تلاش کردند تا یک زبان ، زبان زنده جهان شد . دقیقاً به خاطر دارم که در سال دوم دبیرستان انگلیسی تدریس می کردم ، در سالهای ۳۹ به بعد از سوی یک مؤسسه آمریکایی برای دبیران زبان انگلیسی کلاس مکالمه رایگان گذاشتند و یک آمریکایی در آن کلاس تدریس می کرد و من آن کلاس را گذراندم ، ایجاد وحدت سیاسی ، نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی در گرو وحدت زبان است ، باید با تمام عوامل تفرقه زا در کشورهای اسلامی مبارزه کرد و عوامل ایجاد اتحاد و انسجام اسلامی را در همه کشورها تقویت کنیم.

الف : اجتماعات شبانه روزی مسلمانان (نمازهای یومیه)
خداوند در قرآن کریم فرموده است : نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و با رکوع کنندگان رکوع کنید (نماز را به جماعت برگزار کنید).  
مقصود از جمله « و ارکعوا مع الراکعین » خواندن نمازهای یومیه به جماعت است بنابراین خداوند منان در این آیه همان طوری که به اقامه نماز امر کرده ، به خواندن نماز به جماعت نیز امر فرموده است . در این جمله با این که خدا امر کرده که نماز به جماعت خوانده شود ولی از میان تمام افعال نماز فقط رکوع را بیان کرده است .
نکته : شاید خداوند به این جهت این تعبیر را آورده باشد تا خاطر نشان کند که یکی از ارکان نماز مسلمانان رکوع است تا از نماز یهود که مطلقاً رکوع ندارد ، ممتاز گردد.
نکته دیگر اینکه خداوند نمی فرماید نماز بخوانید ، بلکه می گوید : نماز را برپا دارید (اقیموالصلوه) یعنی تنها خودتان نماز خوان نباشید بلکه چنان کنید که آئین نماز در جامعه انسانی برپا شود و مردم با شور و عشق به نماز روی بیاورند.
برخی از مفسران گفته اند : معنای « اقیموالصلوه » این است که نماز شما تنها ، اذکار و اوراد نباشد بلکه آن را بطور کامل بپا دارید که مهمترین رکن آن ، توجه قلبی و حضور دل در پیشگاه خدا و تأثیر نماز در روح و جان آدمی است.  
و ارکعو مع الراکعین : یعنی در نماز جماعت مسلمانان شرکت کنید زیرا نماز جماعت ۲۷ درجه بر نماز فرادا فضیلت دارد برای این که در نماز جماعت افراد و نفوس پشتیبان هم هستند. زیرا نماز همانند جنگ است و محراب همانند میدان جنگ ، و در قتال و جنگ صفهای جماعت ضروری است بنابراین جماعت نوعی قوه و قدرت است (مخاطب در این آیه یهود است) 
مخاطب در این آیه یهود است که در نمازشان رکوع نبوده. «مع الراکعین» یعنی همانند این مسلمانان که رکوع می کنند ، نماز  بگزارید و منظور این است که نمازگزاران را تشویق کنند تا نماز را به جماعت برگزار کنند ، چون در آغاز آیه «اقیموا الصلوه» فرموده است.  
اهتمام به جماعت در روایات : در روایتی صحیح از زراره و فضیل نقل شده که به امام باقر (ع) گفتیم آیا خواندن نمازها به جماعت واجب است ؟ فرمود : خواندن نمازها واجب است ولی خواندن همه نمازها به جماعت واجب نیست لیکن مستحب است و هر کس نماز جماعت را بی دلیل به خاطر بی میلی به آن و به جماعت مؤمنان ، ترک کند نمازش ارزشی ندارد. 
۲- امام صادق (ع) فرمود : نماز جماعت بر نماز فرادا (۲۴) نماز برتری دارد که خود آن نماز (۲۵) نماز می شود. 
۳- محمدبن مسلم از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود : همسایگان مسجد که به جماعت حاضر نشوند نمازشان ارزشی ندارد مگر مریض باشد یا گرفتار و مشغول. 
۴- رسول خدا فرمود : جماعت رحمت است و تفرقه و جدایی عذاب است. 
۵- امام صادق (ع) از پدر بزرگوارشان روایت کرده که آن حضرت فرمود : رسول خدا با همسایگان مسجد شرط کرد که در نماز جماعت حاضر شوند و فرمود : گروههایی که به جماعت حاضر نمی شوند باید از این کار منتهی شوند (نهی پذیر شوند) یا دستور می دهم مؤذنی اذان بگوید آنگاه نماز اقامه شود پس از آن شخصی از اهل بیتم را فرمان می دهم (و او علی است) تا خانه کسانی را که به نماز جماعت حاضر نمی شوند با هیزم به آتش بکشند.
نتیجه گیری : براستی دلیل این همه تشویق و تأکید و تهدید برای برگزاری نمازهای یومیه به جماعت چیست به یقین نه خدا را در این عمل نفعی است و نه رسول خدا را ، بلکه منافع این کار به خود مسلمانان برمی گردد چون فلسفه برگزاری نمازهای یومیه به جماعت و تشکیل صفوک بهم پیوسته یکی از عوامل همبستگی و دلبستگی مسلمانان به یکدیگر است و این همه تشویق برای این است که علاوه بر اجر و ثواب اخروی از فواید و منافع دنیوی آن بی بهره نمانند زیرا اگر فرهنگ حضور در نماز جماعت در جامعه اسلامی شهرها ، روستاها ، وزارتخانه ها ، دانشگاهها ، کارخانه ها ، کارگاهها ، مدارس و غیره نهادینه شود و نمازگزاران در هر کوی و برزن و هر منطقه ای از احوال هم مطلع شوند و در حل مشکلات فرهنگی ، دینی ، سیاسی ، اقتصادی یکدیگر همکاری کنند ، محبت به هم در آنها ایجاد می شود و محبت و همدلی ، موجب اتحاد در برابر دشمن می شود و یکی از اهداف مهم برگزاری نماز به جماعت ایجاد اتحاد است چرا اسلام بر دو پایه مهم استوار شده است : ۱- کلمه توحید (لا اله الا الله) ؛ ۲- توحید کلمه ، همه یک سخن بگویند ، یکدست شوند در مقابل بیگانگان و دشمنان اسلام که پیامبر (ص) فرمود : مسلمانان بر ضد غیر مسلمانان (یک دست می باشند و هم نسخ) 



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تاریخ دره نیل

1,950

بازدید

تاریخ دره نیل ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۲ امتیازs

همینکه دره نیل را ترک گوییم و در قاره آسیا رو به مشرق پیش برویم به دره ای میرسیم که دو رود بزرگ آنرا دربر گرفته اند و در این دره ، تمدنی همزمان با تمدن مصری شکفته و بارورگشته است . اما در این دیار نباید بیهوده به جستجوی قصور و مقابر و معابد پابرجا برخیزیم ، زیرا اینک چیزی از این قبیل در این دره موجود نیست . هم اکنون در کناره رودخانه ها نخل ها رسته اند ولی در نواحی دیگر یعنی در شمال و جنوب و غرب تا چشم کار  می کند بیابان  است و ریگ روان … . از سوی دیگر در همان حال که در جنوب غربی ، خرابه های باروری شهر مقدس (( اریدو Eridu مشاهده       می شود و در شمال غربی نیز آثاری ا زشهر العبید Alubaid بچشم می آید .
معهذا این برجستگیها از یکنواختی صحرا نمی کاهند ، صحرای پهناوری که آفتاب بیدریغ بر آن می تابد و در آینه صیقلی آن ، سرابها یکدم نویدی از آب روان به مسافر تشنه کام می دهند ، ولی لحظه ای بعد رهرو وامانده را متوجه شوخی دردناک طبیعت می کند . حیرت آور است اگر بگوییم این سرزمین روزگاری قابل سکونت و مهد تمدن بوده است ، و حیرت آور است که بگوییم برجستگی های موجود در این صحرا ، قصرها و معبدها و قبرهایی بوده اند که روزگاری شهرهای بزرگی را زینت کرده اند .

لیکن این چنین ویرانی چگونه روی داده است ؟
یکی از رودخانه ای که دره در میان آنها واقع شده است ، فرات نام دارد ، فرات رودی است آرام و باشکوه که در مغرب قرار گرفته است و بسبب سیلان بی محابای آب ، بخش شمالی و کناره جنوبی آن قابل کشتیرانی نیست . رود دیگر دجله نام دارد که در مشرق دره واقع شده است و ا زکوهستان شمال شرقی سرچشمه می گیرد ، این رود جریانی سریع دارد و شاهراه تجارتی دره از ساحل آن می گذرد . این دو رودخانه مانند رود نیل در فصل باران سیلابی می شوند و حاصلخیزترین خاک ها را به کناره های خود می کشانند . لیکن سیل ، در عین حال که خاک حاصلخیز به ارمغان می آورد ، مغرب نیز هست ، و نه تنها مسیر رود را تغییر می دهد بلکه بناهای بی مقاومت را نیز تباه می سازد .
چنانکه بناهای بابلی ها را خراب کرد و به توده های گل مبدل ساخت ، تپه ها یا برجستگی های کنونی صحراها همان توده گلهایی است که سیلاب ها از بناها درست کرده اند .
دره به دو قسمت تقسیم شده است . قسمت پست تر یا تحتانی که حاصلخیز بود ، بابل نام داشته است و قسمت مرتفع تر یا فوقانی که کم محصول تر بود آشور نامیده شده است . این دره برخلاف مصر که از نقاط دیگر مجزا بوده و تمدنی منحصر و یکنواخت داشته است . به کشورهای دیگر مربوط بوده است ، از مغرب به صحرای عربستان و از مشرق و شمال و شمال غربی به ارتفاعاتی که همیشه جایگاه جنگجویان و شورش طلبان بوده ، ارتباط داشته است . داستان این دره داستان طوایفی است که دارای نژادهای مختلف بوده اند و همواره دچار جنگ و ستیز و فتح و شکست گشته اند   خلاصه در همین دره است که چهار تمدن مهم جهانی ظهور کرده است .
۱-    سومریها ( با تمدنی آمیخته با تمدن ساحلی )
۲-     آشوری ها
۳-     کلدانیها
۴-     ایرانیان هخامنشی
داستان ساکنان کناره های دجله و فرات از پایان عهد حجر آغاز می گردد .
بظن نزدیک به یقین تمدن آنان در آن زمان هم آهنگ با تمدن مصری پیش می آمده است . در آن عهد ، فلز کشف شده بود ، و یکنوع خط نیز رواج داشت . اما مردمی که به این پیشرفت ها نائل آمده بودند هنوز هم بر ما آشکار نیست در ابتدای دوران تاریخی در قسمت پست تر ( تحتانی ) دجله و فرات به سومریها بر می خوریم . شاید سومریها مردمی بوده اند که از ارتفاعات شرقی به این ناحیه مهاجرت کرده اند یا بوده اند .
در حال  پیشینه آنها زراعت بود و شهرهایی مانند اور Ur – و لاگاش Lagach را با دیوارهای محکم ، این طایفه بنا کرده اند .
پس از چندی از صحاری مغرب ، قبایل سامی به سومری ها هجوم آوردند و بسیاری از مبانی تمدن آنان را اقتباس کردند و از آن جمله از صحرانشینی دست کشیدند و به زراعت پرداختند ، و شهرهایی در شمال بنام کیش ـ اکد Akked و بابل بنا نهادند ، هر چند که تمدن سومری قوی تر بود و همواره برتری خود را بر تمدن سامی حفظ می کرد ، ولی بر سر حکومت پیوسته میان آنان زدوخورد وجود داشت و به همین سبب گاهی حکومت در دست سومریها و هنگامی هم در اختیار سامی ها بود . از این میان دو سلطان سامی درخور تذکارند ، یکی سارگون ۲۷۵۰ ق – م و دیگری حامورابی ۲۱۱۳-۲۰۸۱ ق – م است . در زمان حامورابی ، بابل پایتخت اولین امپراطوری بابلی ها شد .
در آن ایام سرزمین تحتانی دره دجله و فرات بصورت کشور حاصلخیزی در آمده بود – سومریها گذشته از زراعت ، بسبب داشتن روح حادثه جویی به تجارت نیز می پرداختند .
مذهب آنان خدایان پرستی بود . خدایان سومریها هر یک مظهر یکی از هنرهای طبیعی بود – آنوANW خدای آسمان و – انلیل Enlil خالق و فرمانروای زمین و ئیا Ea خداوند دریاها و آبها و خدای خیر و شفا – و نانار Nannar یا سین Sin خداوند ماه و ( شاماش – خدای خورشید ایشتار  خدای عشق و باروری بود ).
برخلاف مصریها ، سومریها به جهان آخرت توجه چندانی نداشتند و آخرت را جایی می شمردند که کسی از آنجا باز نیامده است تا خبری باز آورد .
بنابراین توجه خاصی نسبت به مراسم تدفین مردگان مبذول نمی کردند ، فقط در تدفین پادشاهان الیتی که با آنان به خاک سپرده می شد ، درخور جلال و مقام آنها بود و الا آرامگاهها برخلاف مصری هیچ گونه تزیین و نقش و نگار نداشت . در حقیقتمی توان گفت که هنر مصری هنر مرگ بود و هنر سومری هنر زندگی .
برای سومریها زندگی در همین جهان فانی اهمیت داشت . به همین سبب به ساختن قصوری پرداختند که موجبات آسایش در آنها فراهم آمده بود و معبدی که خدایان از آنجا بندگان خود را به نعمات مادی متنعم می ساختند . خدایان سومری همانند سلاطین زمینی و مالکان بزرگ صاحب مال و منال بودند .
مثلا نانار خداوند کار و مالک و سلطان شهر اور بود و مانند شاهان این جهان درباری وسیع داشت ، راهبان و کهنه در خدمتش کمر بسته بودند و حتی وزیر جنگ و وزیر دواب داشت . به همین سبب معبد نانار درشهر اور بنای باعظمتی بود و درباریان نیز شغل پردرآمد و پردردسری داشتند و علاوه بر اجرای مراسم مذهبی از معاملات پشم و میوه و عطر و منسوجات و گله گاو و گوسفند نیز فروگذار نمی کردند و حتی به معاملات ملکی و اجاره داری نیز دست می زدند .
معماری و حجاری
سومری ها از ابتدا با فقدان مواد ساختمانی مواجه بودند . در سرزمین آنها چوب کم بود و سنگ طلا وجود نداشت و تنها ماده ساختمانی در دسترس آنها گل و لای بستر رودخانه بود . این مردم به ناچار ساختن آجر و خشت پرداختند و در واقع ضروری از کشورهای دیگر سنگ به دیار خود می آوردند . هویداست که با چنین مصالح خرد و حقیری ساختمان بنای عظیم دشوار بود و پوشش و سقف بناهای بزرگ با خشت و آجر بصورت سقف معمول درمصر امکان نداشت و به همسن سبب سومریها برای نخستین بار در تاریخ معماری به فکر ساختن طاقهای هلالی برآمدند . اساس معماری سومری را اطاق های ضربدر یا هلالی تشکیل می دهند .
  یکی از نمونه های معماری اولیه سومریها معبدی است نزدیک شهر اور که برای پرستش الهه نین کورسانگ Ninkursag شناخته شده است . این معبد بر سکویی بناگشته و با رنگهای خوشایند رنگ آمیزی شده بود . مصالح ساختمانی این معبد از آجر و چوب بود . پله های سنگی به در ورودی می پیوست و در ورودی با نقش شیران تزیین شده بود تا ارواح خبیثه به هراس آیند و رانده شوند . نقش حیوانات و پرندگان جاهای خالی این در را پر کرده بود . بنا کردن ساختمان بر مصطبه و سکو و نقشهای حیوانات نگهبان و خیالی و رنگهای خوشایند اصولی است که در بناهای بابل و آشور و ایران نیز تقلید شده است .
در داخل معبد بالای در ورودی ، لوح مسی بزرگی که با نقش یک حیوان افسانه ای زینت شده است مشاهده می شود ، صورت این حیوان مانند شیر است و بالهای گسترده ای مانند عقاب دارد ، این بالها بر پشت دو گوزن که از دم به هم پیوسته اند فرود آمده است . معنای این نقش و نظایر آن در آثار سومری غالبا دیده می شود . بر ما معلوم نیست سر حیوانات در این نقش همواره به شیوه حجاری گرد یا تمام برجسته تهیه شده و بدنها به شیوه بادلیف و بالها بصورت نیمه برجسته  است .
نقش گوزنها برخلاف نقش خیالی عقاب و بالهایش به طبیعت نزدیک است . سومریها به طور کلی در کنده کاری بر روی مس مهارت زیادی داشتند .
یکی از مشخصات برجسته معماری سومری ساختن برجها یا دژهای چند طبقه ای است که بنام زیگورات معروف بوده است . در هر شهری از شهرهای سومر یکی از این برجهای مرتفع بر تمام شهر مسلط بوده است . برای نمونه دژ شهر اور را در اینجا تذکار می کنیم . این برجها چهار طبقه داشته است و هر طبقه از طبقه زیر آن کم ارتفاع تر و کوچکتر بوده است . طبقه تحتانی ۱۶ متر ارتفاع داشته و وسعت آن از تمام طبقات برج بیشتر بوده است . معمولا این برجها را مشرف بر معابد می ساخته اند . برج شهر اور دارای سه رشته پلکان یکصد پله ای بوده است که زائران را بزیارتگاه می رسانده است . مصالح ساختمانی این برج از گل و خشت خام بوده و نمای بیرونی آن با آجر ساخته شده بوده است . هر طبقه برج نه تنها از حیث وسعت و ارتفاع با طبقات دیگر متفاوت بوده ، بلکه از حیث رنگ آمیزی نیز با طبقات دیگر اختلاف داشته است . بنظر می آید که هر رنگی رازی را آشکار می ساخته است . حیاط به رنگ سفید بود و طبقه اول برج برنگ سیاه جلوه می کرده است که شاید نشانی از جهان زیرین و نامرئی بوده باشد – طبقه وسطی به رنگ قرمز ساخته شده بود که نشانی از جهان خاکی است و طبقه سوم به رنگ آبی که مظهر آسمان است و گنبد فراز برج به رنگ زرد طلائی درآمده بود که یادآور خورشید بوده است . رنگ سبز درختان و باغات و گیاهانی که در گذرگاهها می کاشتند ، این همه رنگ آمیزی را تکمیل می کرده است . دژ یازینکورات شهر اور به معبد نانار خداوند ماه و خالق و سلطان شهر اور تعلق داشته است در کنار این معبد معابد خدایان دیگر مانند (( نینگال )) Ningal الهه ماه و غیره بطرز نامرتبی قرار گرفته بود. اما معبد خدای ماه از همه معابد اطراف باشکوه و جلال تر بوده است . شک نیست که حیاط وسیع معبد بر مصطبه ای بنا شده بود و اطراف حیاط اطاقها و انبارهای زیاد ساخته بودند . آیا این همه سکو و مصطبه و ارتفاع برجها و بناها به نیت دفع سیل های بنیان کن نبوده است ؟ یا شاید چون سومری ها از سرزمین های مرتفع به این دره سرازیر شده بودند معابد خود را برفراز مصطبه ها ساختند تا خدایان خود را بر ارتفاعات جای بدهند ، در ارتفاعاتی که یادآور کوهستانها یعنی موطن اصلی آنها باشد .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

نادر شاه افشار

1,477

بازدید

نادر شاه افشار ۳٫۶۰/۵ (۷۲٫۰۰%) ۵ امتیازs
مختصری از زندگی نادر
       نادر موسس سلسله افشاریه در محرم ۱۱۰۰ هجری در دستگرد (از توابع درگز خراسان) متولد شد. ظاهراً طایفه افشار (اوشار) از اقوام ترک صحرانشین بودند. معروف است که این طایفه از بیم حمله مغول، ترکستان را ترک کرده در آذربایجان استقرار یافتند.
       شاه اسماعیل صفوی شعبه ای از این قوم را به خراسان شمالی کوچاند و در نواحی ابیورد ساکن کرد تا سدی در برابر حملات دیگر چادر نشینان به شهرهای آباد خراسان باشند. قشلاق افشارها در حوالی دستگرد و درگز بود.
       نادر به شعبه « قرقلو» (قرخلو) طایفه افشار انتساب داشت. در خانواده ای فقیر و گمنام پرورش یافت.
       وی در ایام جوانی طی منازعاتی که با ترکمنان و کردان نواحی قوچان ، ازبکان، تاتارهای مرو و جنگاوران هم قبیله خود کرد به دلاوری و بهادری معروف شد. یاران او از ایل افشار و کردان درگز و ابیورد بودند که با او خویشی داشتند. از طایفه جلایر هم سیصد چهارصد نفر به سرکردگی «طهاماسب قلی وکیل» با نادر همراهی کردند.
       نادر در آغاز به طهماسب ثانی که در پی تسلط افاغنه بر ایران در صدد احیای سلطنت رفته بود، پیوست. اما از همان آغاز ، اختلافات و درگیریهای بین او و شاهزاده جوان صفوی رخ داد که سر انجام منجر به خلع طهماسب ثانی شد.
       نادر در این روزها خود را سر گرم تسخیر نواحی شرقی ایران و جنگ با افغانان ابدالی کرد و حوزه فعالیتهای رزمی خود را به آزاد سازی نواحی ساحلی بحر خزر و بیرون راندن قوای اشغالگر معطوف ساخت.
       نبرد سرنوشت ساز نادر با اشرف افغان که به دنبال محمود افغان خود را پادشاه ایران خوانده بود، در ۶ ربیع الاول ۱۱۴۲ هجری در کنار رودخانه «مهماندوست» دامغان رخ داد که به هزیمت سپاه افغان و پیروزی لشگریان ایران انجامید. غلبه دوباره نادر بر سپاه اشرف افغان در کنار دهکده «مورچه خورت» اصفهان در ۲۰ ربیع الثانی ۱۱۴۲ هجری اتفاق افتاد و با آزاد سازی پایتخت صفویان به حکومت افغانها پایان داده شد. اما بقایای سپاه افغان بعد از کشتارهای فراوان در اصفهان و شیراز هنگام فرار به سوی بلوچستان هلاک شدند و سر اشرف افغان نیز به علامت پیروزی قطعی برای نادر فرستاده شد.از این زمان به بعد نادر در صدد قلع و قمع سرکشان محلی و بیرون راندن سپاهیان عثمانی از نواحی شهرهای غربی و شمال غربی ایران بر آمد.
       اقدام ناشیانه شاه طهماسب ثانی در حمله به عثمانیها در جمادی الثانی ۱۱۴۳ هجری و شکست وی در همدان و تن دادن به عقد قرار دادی نابرابر، بهترین بهانه را برای خلع شاه طهماسب صفوی از سلطنت و باز شدن میدان برای دستیابی نادر به حکومت را بوجود آورد. هر چند نادر به تیز هوشی یکی از فرزندان کوچک شاه طهماسب ثانی را به نام عباس ثالث به جانشینی برگزید و خود را پیشکار وی معرفی کرد، در واقع این آغاز به دست گیری سلطنت توسط نادر بود.
       بعد از این فراز و نشیبهای سیاسی، نادر مجدداً با جنگ عثمانیها را دنبال کرد تا محاصره بغداد پیش رفت، در ضمن به زیارت عتبات عالیات پرداخت. نادر در روز ۱۴ ذیقعده ۱۱۴۶ هجری خبر ولادت نوه خود شاهرخ فرزند رضا قلی میرزا (از خواهر شاه طهماسب ثانی) را شنید. وجود این طفل موجب انتقال «مشروع» سلطنت از خانواده صفری به دودمان افشاری می شد.
       به موازات فتوحات نادر در نواحی قفقاز (حمله به داغستان، محاصره تفلیس، فتح گنجه ، و ایروان) وی مهیای برگزاری «شورای مغان» شد. در ۸ رمضان ۱۱۴۸ هجری در جمعی عظیم از بزرگان و اعان و حکام نواحی مختلف ایران که در دشت معان گرد آمده بودند و با قید شرایطی چند ، رسماً خود را پادشاه ایران خواند و به نام خویش سکه زد.
       در این مرحله از زندگانی جهانگشای خراسانی اقداماتی چون لشگر کشی به قندهار برای جلوگیری از فتنه طایفه غلزائی افغان، حمله به هندوستان و فتح دهلی ، و یورش به بخارا و تصرف خوارزم دیده می شود.
       این لشگر کشی ها گر چه بافتح و پیروزی هم همراه بود، ولی در عین حال نسبت فشار و ستم مالیاتی بر ملت ایران گردید.
       حادثه ای که بعدها تاثیر سوئی بر حکومت خاندان نادر گذارد در ۲۸ صفر ۱۱۵۴ هجری اتفاق افتاد. در این روز نادر حوادثی چند از جمله تیر اندازی و زخمی شدن وی در مازندران موجبات دگرگونی در احوال و شخصیت نادر شد و در نواحی مازندران به یک سلسله اعمال خشونت منجر گردید و به فرمان وی فرزند ارشدش رضاقلی را کور کرد.
       لشگر کشی مجدد و ناموفق نادر به داغستان برای سرکوبی و تسلط طوایف آن مناطق، حاصلی جز زیانهای جانی و مالی نداشت.
       در روابط با عثمانی علاوه بر سعی در بازپس گیری نواحی متصرفی خاک ایران، نادر هماره کوشش می کرد تا روابط حسنه ای از لحاظ مذهبی نیز میان دو کشور شیعی مذهب ایران و سنی مذهب عثمانی به وجود آورد که این امر با سر سختی طرف مقابل به جائی نمی رسید.
       این برخوردها باعث فشار نظامی نادر به عثمانی و تصرف نواحی مختلف عراق و تشکیل انجمن دینی شد، اما بروز شورشهای داخلی در شروان، فارس، و گرگان توجه نادر را از حل مسائل مذهبی منحرف کرده وی را وادار به بازگشت به ایران کرد.
       در آخرین سالهای زندگانی نادر تغییر احوال و اخلاق و سخت گیریهای شدید وی و حاکمانش ، عامل وقوع طغیان هائی در ایالات شد که در این میان شورش «علیقلی میرزا» برادرزاده نادر و حاکم سیستان ، خطری جدی برای حکومت به وجود آورد.
       نادر که ۲ جمادی الثانی ۱۱۶۰ هجری برای سرکوبی شورش کردها، خیمه و خرگاه خود را در «فتح آباد» نزدیک قوچان بر افراشته بود، به تحریک علیقلی میرزا   «برادرزاده اش» و به همدستی چند تن از امرای درباری به قتل رسید.
       به دنبال این واقعه و در اوج هرج و مرجی که همه جا را فرا گرفته بود، سران افشاریه علیقلی میرزا را به نام «علیشاه» و لقب «عادلشاه» به سلطنت نشاندند.
       تمام پسران نادر به هلاکت رسیدند و فقط نوه او «شاهرخ» که ۱۴ سال داشت در مشهد محبوس شد.
       در نیمه دوم قرن هیجدهم ویرانی واحدهای تولید کشاورزی در ایران آغاز گردید و سبب زوال عمومی اقتصاد کشور شد و این امر نیز تضادهای طبقاتی و همچنین تضادهای درونی طبقه فئودال را تشدید کرد.        قیام سال ۱۷۰۹ قبیله افغان قلجی (قلزایی) علیه حکومت فرمانروایان صفوی با پیروزی قیام کنندگان پایان پذیرفت.
       سران قبایل افغان با استفاده از زوال دولت صفوی ، در سال ۱۷۲۱ به ایران لشگر کشیدند. در سال ۱۷۲۲ اصفهان گرفته شد و شاه سلطان حسین صفوی تاج خود را به میر محمود داد. در همین موقع ترکیه ایالات کنار مرزی دولت از هم پاشیده صفوری را تصرف کرد. سلطه استیلاگران افغان و ترک ، ویرانی نیروهای تولیدی کشور را به دنبال خود داشت. بهره کشی وحشیانه مالیاتی، غارت مستقیم، استداد خشن و پیگرد مذهبی، جنبش وسیع آزادی بخش توده های مردم را علیه یوغ بیگانگان به اوج رسانید.
       نادرقلی افشار، سرکرده یک دسته از فئودالهای خراسان، که اوضاع پیش آمده را به درستی ارزیابی می کرد، به اردوگاه طهماسب پسرشاه سلطان حسین که از اصفهان به استر آباد گریخته بود رفت. او پس از متحد کردن قبایل جنگجوی خراسان و مطیع کردن آنها ، به جنگ با افغانان پرداخت و در سال ۱۷۳۰ بود که آنها را از ایران       بیرون راند. عملیات نظامی نادر علیه ترکان نیز بسیار موفقیت آمیز بود: او در سال ۱۷۳۱ ، کرمانشاهان ، همدان و تبریز را دیگر اشغال کرده بود. با وجود این ، بدون جنبش های آزادی بخش و حمایت توده های وسیع مردم ایران، نادر قادر نبود در مبارزه با اشغالگران، پیروز گردد.
       بدون شک، نادر از همان ابتدای فعالیتهای سیاسی خویش، هدفهای آزمندانه داشت. با وجود این، مسأله بیرون راندن استیلاگران اجنبی به خودی خود سبب افزایش اعتبار و نفوذ او در میان محافل مختلف مردم گردید و این امر در سال ۱۷۳۶ موجب «انتخاب» او برای شاهی ایران شد.
فئودالها به دوعلت از نادر حمایت می کردند:
       یکی اینکه : آنها با رام کردن توده های مردم که در زمان جنگهای آزادی بخش علیه افغانان و ترکان فعالیت زیادر از خود نشان داده و فئودالها را متوجه خطری جدی ساخته بودند، سخت علاقه داشتند.
       طبقه فئو دال ، برای سرکوبی کشاورزانی که علیه ستم مالیاتی قیام کرده بودند و نیز برای تعدی به آنها ، به دستگاه جبر و فشار نیرومندی احتیاج داشت.
       دیگر اینکه : در شرایط رکود اقتصادی و خانه خرابی و عدم قدرت پرداخت تولید کنندگان مستقیم ، جنگ با سایر خلق ها و کشورها و غارت آنها برای طبقه فئودال ،‌ مهمترین منبع درآمد بود. الهام بخش و سازمان دهنده این جنگ های استیلا گرانه نیز نادر بود.
       تاریخ نگاران درباری انگیزه های واقعی لشگر کشی های نظامی را پرده پوشی   کرده اند. مثلاً ، آنها لشگر کشی به هندوستان را به عنوان انتقام نادر از مغول کبیر به خاطر پذیرش فراریان ایران نمودار ساخته اند. در صورتی که ، خود نادر هدف های غارتگرانه لشگر کشیهای خود را ، خیلی آشکارا و بی پرده فاش می ساخته. مثلاً او در یکی از گفتگوهایش با سرکرده های نامی چنین گفته : « … باید کشوری پیدا کرد که برای ما فایده داشته باشد» .
       برخی لشگر کشیهای استیلاگرانه نادر موفقیت آمیز بود. مثلاً ، قشون او در هندوستان و آسیای میانه فاح گردید.
       پیروزیهای نادر آنقدرها قابلیت نظامی او را نشان نمی داد که ضعف دشمن او را.
       هندوستان در سالهای قبل از جنگ دچار زوال اقتصادی و سیاسی بود، بخارا و خوارزم نیز که از خان نشین های مستقل فئودالی تشکیل می شدند، به وسیله جدالهای دائمی ویران شده بودند. در جنگ با دشمنان نیرومندتر نیز ، نادر دچار شکست شد (مثلاً لشگر کشی به داغستان و جنگ با ترکیه در سالهای ۱۷۴۶ ـ ۱۷۴۳ )
       نادر در نتیجه کشور گشاییهای خویش (به ویژه لشگر کشی به هندوستان) ثروت کلانی به چنگ آورد. او این ثروت ها را در خزاین قلعه کلات متمرکز نمود و از آنها دیناری هم خرج نمی کرد. برای را انتداختن جنگ، نگهداری قشون و دستگاه اداری دولت نیز پول زیادی لازم بود که او سعی می کرد این مبلغ را با تشدید بهره کشی از مردم مالیات دهنده ایران تأمین کند.
       توده های مردم در دوره مورد پژوهش ما ، مانند گذشته ، بی حقوق بودند. آ“ها که وابسته به محل پرداخت مالیات و احرای وظیفه بودند، نمی توانستند آزادانه سکونتگاه یا چادرگاه خود را ترک کنند و در عین حال غالباً به فرمان شاه ، به ایالات مختلف کشور کوچانده می شدند.
       حکومت شاه به تقویت واحدهای تولید کشاورزان و افزایش بازده آن علاقه ای نشان نمی داد. تدابیر گوناگونی که برای ترمیم آبیاری و کشت زمینهای رها شده انجام می گرفت بسیار محدود بود و هدفهای سیاسی و نظامی ـ استراتژیکی  داشت. مثلاً مرو  پایگاه نظامی حمله به خیوه و بخارا ، به ناحیه زراعتی ثروتمندی تبدیل گردید.
       نگاهداری دستگاه دولت و به ویژه قشونی پر عده با تمام سنگینی خود بر روی شانه های مردم مالیات دهنده ایران فشار وارد می ساخت. سنگین ترین کار برای آنها تهیه آذوقه ، علوفه ، لباس یک شکل و مهمات برای قشون بود. ضمناً ، این نوع مالیاتها بارها تا چندین برابر افزایش یافت . گذشته از مالیاتها مقرر ، مالیاتهای غیر منتظره ای نیز به نفع سپاه تعیین می گردید.
       او برای اجرای لشگر کشیهای استیلاگرانه ، پرداخت حقوق به سربازان و صاحب منصبان ، به مبالغ کلان پولی احتیاج داشت. به منظور تامین این مبالغ ، بخشی از          بره ـ مالیاتی که قبلاً به صورت محصول گرفته می شد، به فرمان نادر به مالیات پولی تبدیل گردید.
       یکی از دانشمندان می گوید : « تبدیل بهره کالایی به بره پولی باعث گسترش بیشتر بازرگانی و صنایع شهری و بطور کلی سبب توسعه تولید کالا و همراه با آن گردش پول می گردد » . در شرایطی که توسعه روابط کالایی ـ پولی کم است و کشاورزان در وضعیت بدی قرار دارند، چنین تدابیری منجر به خانه خرابی آنها می شود.
       گذشته از تهیه مایحتاج برای قشون و پرداخت جریمه های پولی ، رعایا وایلیات مجبور بودند مالیات بر در آمد، مالیات سرانه ، عوارض دیگری که طبق معمول گرفته می شد و نیز مبالغی به ماموران دستگاه اداری دولت بپردازند و «وظایف» گوناگونی هم انجام دهند.
       چنانکه ما دریافته ایم ، ویژگی اساسی این دوره ، جلب وسیع رعایا به خدمت نظامی بود ( چیزی که در زمان صفویان به چشم نمی خورد )‌ . در نتیجه این کار ، عده زیادی کشاورز از کار تولیدی جدا شدند .
       یکی از اسناد مهمی که برای بررسی سیاست مالیاتی نادر شاه وجود دارد، فرمان شاه در سال ۱۱۵۱ هجری است. این فرمان درباره گرفتن برخی مالیاتها از بخشی از مردم کشور برای مدت سه سال است. بر مبنای این فرمان و اطلاعاتی که در منابع آمده، می توان مالیاتها و «وظایف» اساسی را که در دولت نادرشاه وجود داشته معلوم کرد و اصطلاحات مربوط به آن را به طور دقیق مشخص ساخت. همچنین می توان برخی مالیاتها و «وظایفی» را که قبلاً در منابع نامی از آنها نبود، مشخص ساخت.
       بررسی متن فرمان یاد شده ما را بر آن می دارد که خبر موجود در کتابها را در مورد اینکه نادرشاه همه مردم کشور را برای سه سال از تمام مالیاتها معاف کرده رد کنیم. طبق این فرمان، بسیاری از مالیاتها و وظایف ، از جمله کمرشکن ترین آنها رساندن مایحتاج برای قشون برای مردم لغونگردید. رعایای که در زمینه های خالصه و تیول   می نشستند از پرداخت مالیات معاف نشدند. ازقرار معلوم ، این زمینها بخش اعظم زمینهای کشور را تشکیل می داده.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تاریخ تشکیلات مالی عباسیان

2,450

بازدید

تاریخ تشکیلات مالی عباسیان ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز

تاریخ قدیم

تشکیلات اداری , مالی عباسیان
مقدمه : در اوایل حضور اسلام خود خلیفه به همه کارها می رسید , دفتر اموال را نگهداری می کرد اما همین که ممالک اسلامی توسعه یافت , خلفای اسلامی به تقلید از شاهان ایرانی و امپراطوری روم کارهای مهم دولتی را میان مأمورین متعدد تقسیم کردند .۱ عباسیان نخستین فرمانروایان اسلام هستند که وزارت را تأسیس کردند . و آن را به ایرانیان واگذاردند . در ابتدای تحقیق به تشکیلات اداری که برگرفته از دولت ساسانی است می پردازیم و سپس به مباحث مالی و ثروتهای عباسیان اشاره می کنیم .
الف ) تشکیلات اداری
وزارت :
   وزارت از مهمترین پایگاههای سلطنتی و اساس همه پایگاههای پادشاهی است . زیرا نام آن بر مطلق یاری دلالت می کند , چه این کلمه یا از « موازات » به معنی معاونت و یا « وِزر » به معنی سنگینی مأخوذ است و گویی وزیر با اعمال خویش سنگینی های کار سلطنت را بر دوش می گیرد .۲
در قرآن کریم لفظ وزیر در ۲ سوره مبارکه طه آیه ۲۹ و سوره فرقان آیه ۳۵ آمده است . ابن طقطقی معتقد است وزیر واسطه میان شاهان و رعیّت است از اینرو لازم است که در سرشت وی قدری از طباع پادشاهان و قدری نیز از طباع عوام وجود داشته باشد تا بتواند با هریک از آن دو به قسمی رفتار کند که همواره مورد قبول و میلشان باشد , و به هر حال امانت و درستی سرمایه وزیر است .
قوانین وزارت در زمان عباسیان برقرار گردید . اما قبل از آن وزارت نه قاعده معینی داشت و نه قوانین
پابرجائی , بلکه هریک از سلاطین دارای اطرافیان و اتباعی بودند [ و سلطان با آنان مشورت می کرد ] .
۱- زیدان , جرجی ۰ تاریخ تمدن اسلام ج ۱ ص ۸۹          
 2- ابن خلدون , عبدالرحمن . مقدمه ابن خلدون ج ۱ ص ۴۵۲ , ت : پروین گنابادی
چون بنی عباس به سلطنت رسیدند قوانین وازرت برقرار گردید و وزیر وزیر نامیده شد , حال آنکه پیش از آن بدو کاتب و مشیر می گفتند . ۱
   اولین وزیری که برای خلیفه اول عباسی وازرک کرد حنص بن سلیمان ابوسلمه خلّال بود و او را وزیر آل محمد می گفتند . وی از موالی بنی حارث بن کعب به شمار می آمد . ابوسمه از توانگران اهل کوفه به شمار می رفت . و همواره دارایی خویش را در راه داعیان بنی عباس صرف کرد . سبب پیوستگی او با عباسیان این بود که داماد بکیربن ماهان بود و بکیربن ماهان دبیر ابراهیم امام و یکی از خواص وی به شمار می رفت . ۲  پس از او چه کسی عهده دار وزارت سفاح شد اختلاف است . بعضی گفته اند عبدالرحمان وزارت را برعهده گرفت . اما ابوالجهم مدتی برای سفاح وازرت کرد . صولی می گوید : سفاح پس از ابوسلمه خالدبن برمک را به سمت وزارت برگزید . چنانکه گفته اند خالدبن برمک کار وزیران را انجام می داد ولی به نام وزیر خوانده نمی شد . ۳ . تعداد وزیرانی که اسامی اشان در کتاب الفخری فی الآداب السلطانیه و تاریخ طبری نقل شده حدود ۲۷ وزیر بوده . مهمترین وزیران عباسی آل برمک بودند و اینان چنان در کارهای مملکتی نفوذ و قدرت و استبداد به هم زدند , که هارون از روی ناچاری ریشه برامکه را برانداخت بقسمی که بدبختی این خاندان کاملاً مشهور است .
   در دوره اول عباسی وزیر در رأس همه امور قرار گرفت . اما اوضاع وزارت در دوره بعدی عباسی تغییراتی یافت چنانکه در قرن چهارم هجری عنوان صاحب به عنوان وزیر افزودند . اسماعیل بن ابی الحسن عبادبن عباس وزیر مؤید الدوله دیلمی نخستین وزیری است که دارای آن عنوان ( صاحب ) شد . نفوذ و قدرت وزیران طبعاً مربوط به نفوذ و قدرت خلفاء بود . همینکه خلفاء ناتوان گشتند وزیران آنها نیز بیکاره
ماندند و کسان دیگر دارای قدرت و وزارت شدند که شدند که آنها را امیرالامراء می گفتند . ۴

۱- ابن طباطبا محمبن علی . تاریخ فخری ص ۶-۲۰۵ ت: محمدوحید گلپایگانی         2- همان . ص ۱۱۱
۳- اسفیاوک . اصفهانی – محمودبن محمدبن الحسین . دستورالوزراه . تصحیح دکتر رضا انزابی نژاد ص ۲۶ و …
۴-  زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلام . ج۱ ص ۱۱۷ – امیرالامراء : از قرن ۴ هـ به بعد خلفای عباسی به فرمانروایان دولتهای کوچک مانند (آل بویه) عنوان امیرالامراء می دادند . امیرالامراء در ولقع پادشاه و یا مثل پادشاه بود .  
درباره حقوق وزیران باید گفت : میزان آنان معلوم نیست اما ظاهراً باید مقدار زیادی باشد و از آن گذشته وزیران مزبور همه نوع در اموال عمومی دخل و تصرف می کردند ضمناً در صورت حساب دوران معتضد می بینیم که حقوق وزیر روزی ½ 33 دینار یا ماهی هزار دینار می باشد . حقوق وزیران دول اسلام یکسان نبوده و کم و زیاد می شده است . ۱ در بعضی زمانها ثروت وزیران به قدری زیاد شد که به اندازه ثروت خلفا و بیت المال در دوران ترقی و متعالی عصر عباسی رسید. مثل اینکه سرای آنان بیت المال شده بود و مردمان طمع کار جاه طلب با رشوه ها و هدیه ها و پیش کش ها برای گرفتن مقام و منصب وزارت دنبال این و آن افتادند . اما منابع ثروت وزیران دوره عباسی چنین بود :
۱- رشوه در موقع واگذارکردن کار ۲- رشوه برای باقی گذاردن مأمورین بر سر کار خودشان ۳- دست اندازی بی حد و حساب به املاک مرد ۴- اختلاس از اموال دولتی و مالیاتها ۵- تجارت با ارزاق عمومی ۶- سوء استفاده از عیار مکه و ضرب سکه های کم عیار که سود زیادی ببار می آورد و …
   مصادره اموال وزیران نیز وجود داشت . خلفاء اموال آنان را مصادره می کردند تا بدان وسیله کسری بیت المال را جبران نمایند و این اموال را نوعی عدالت اجتماعی می دانستند که اموال عمومی را از وزیران گرفته بخزانه عمومی برسانند . خلفای نخستین عباسی در آغاز اموال وزیران را نه از روی احتیاج بلکه برای مجازات وزیران در مقابل گناهان سیاسی و امثال آن مصادره می کردند . ۲
انواع وزارت :
   وزارت بر ۲ قسم است : وزارت تفویض و وزارت تنفیذ .
وزارت تفویض : تفویض در لغت به معنی بازگذاشتن کار برکسی , سپردگی و واگذاری و تسلیم و توکل و پناه بردن است . بنابراین وزارت تفویض قسمتی از وزارت است که در آن امام تدبیر امور را به سپرد تا او همه کارها را با فکر و اجتهادش انجام دهد . وزیر تفویض جز ۳ مورد زیر که مخصوص خلیفه بود , در همه کارها از خود اختیار داشت و آن ۳ چنین است : ۱- حق تعیین ولیعهد که وزیر در آن مداخله نداشت و

۱- زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلام ج ۲ ص ۳۴۶                 2- همان . ج ۲ ص ۳۷۰ 
مخصوص خلیفه بود  2- خلیفه می توانست هرکس را که وزیر به کار گماشته برکنار سازد ولی وزیر آن حق را نداشت ۳- خلیفه می توانست پیش خود از امامت استعفا دهد , اما وزیر آن حق را نداشت . وزرای برامکه – یحیی بن اکثم – ابن فرات از وزیران تفویضی عباسی بودند , خلفای عباسی درپاره ای موارد مهر خلافت را به وزیران ( تفویضی ) می دادند و خود از هرجهت برکنار می نشستند .
وزیر تنفیذ : وزیر تنفیذی از خود اختیار نداشت و فقط اوامر خلیفه را اجراء می کرد و در واقع رابطه میان مردم و خلیفه محسوب می شد . خلیفه می توانست ۲ وزیر تنفیذ داشته باشد اما وزیر تفویض درهرحال یکی بود . ۱
   ماوردی این تقسیم بندی را به صورت وزارت مختار و وزارت اجرا بیان می کند .
   حال به سایر ادارات عباسی می پردازیم . و قبل از آن اشاره می کنیم ۳ نشانه ( اشارات ) خلافت یعنی خطبه , سکه , طراز را عباسیان نیز داشتند . و پرچم و بیرق , منبر و تخت و صندلی و حتی موسیقی نیز از نشانه های رسمی خلیفه شناخته می شد .
دبیری : به دوران اول عباسی کار وزیران بسیار شد لازم آمد کسانی را به یاری وزیر گمارند تا در نظارت و اداره دیوان های مختلف وی را مدد کند و اینان را دبیر گفتند.معروفترین دبیران آن دوران . دبیر نامه ها , دبیر خراج , دبیر سپاه , دبیر نگهبانی و دبیر قضا بود . کار دبیر نامه ها توزیع فرمانها و عفونامه ها و انشای نامه های سیاسی بود که پس از تحریر به تصویب و مهر خلیفه می رسانید . مراجعه به نامه های رسمی و اصلاح و تصحیح آن نیز از وظایف وی بود . و در مجلس قضا با خلیفه می نشست و مهر خلیفه را براحکام می زد . خلیفگان علاقه داشتند ؛ نامه هایشان شیوا و بلیغ انشا شود ( به همین منظور ) دبیران خویش را از مردان ادب پیشه و از خاندانهای قدیم انتخاب می کردند .
حاجبی : خلیفگان نخستین , هیچ کس را بردر خویش منتظر نمی شناساندند که همه طبقات مردم بی حاجب
۱- زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلامی ج ۱ص ۱۱۸ ایضا حسن , ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۲۷ .
      ک ماوردی الاحکام …. ص ۲۵                    
 2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۳۰

و مانع ایشان را توانستند دید . عباسیان نیز به رسم امویان حاجبه گرفتند و مردم را جز برای کارهای مهم بار ندادند . میان مردم و خلیفه ۲ خانه فاصله بود خانه خاصه , خانه عامه که هر دسته را مطابق رأیحاجب در جای معین می پذیرفت . حاجب مقامی معتبر داشت و رئیس تشریفات یا وزیر دربار عصر ما بود و وظیفه داشت مردم را نسبت به مقام و اهمیتشان به حضور خلیفه برساند .
حکومت ولایات : سازمان اداری عباسیان به دوران اول براساس مرکزیت بود و حاکمان ولایات مأمورانی بودند ( از طرف خلیفه ) بجز حاکم در ولایات مأموران دیگر بودند که از همه مهمتر خزانه دار بوده , ناظر پست و قاضی . و حاکم بجز امامت نماز و فرماندهی سپاه کاری نداشت . سیدامیر , می گوید ” سازمان اداری قوانین معین داشت و از سازمانهای جدید دست کم , نداشت . یعقوبی در کتابش نام حاکمان دوران سفاح را یاد کرده است . ۱
دیوانها : مهمترین دیوانهای دولت که هریک وزارتی بود چنین است:دیوان خراج , دیوان دیه , دیوان نظارت ,
دیوان سپاه , دیوان موالی و غلامان که فهرست موالی و بندگان خلیفه را نگه می داشت . دیوان برید , دیوان مراقب خرج , دیوان نامه ها , دیوان حوائج , دیوان احشام , دیوان عطایا , دیوان آبیاری که بر پلها و ترعه ها و آب نظارت داشت . از عنوان دیوانها وظایف آن را توان دانست . دیوان رنام که چیزی شبیه دیوان محاسبات عصر ما بود از معتبرترین دیوانهای دولت به شمار می آمد که منصور پایه نهاد و این دیوان عهده دار جمع آوری خراج عراق , ثروتمندترین ولایتهای دولت بود . . دیوان دیگر که عباسیان به وجود آوردند دیوان مکاتبات و مراجعات بود . ۴ قسمت داشت : دیوان سپاه که مقرری ها در آن ثبت می شد . دیوان اعمال که ناظر مستمری و حقوق بود . دیوان عمال که نصب و عزل همه با آن بود , دیوان بیت المال که در خرج ودخل دولت نظر می کرد و هم از جمله سازمانهــا اداره ای بود که به امور مردم غیرمسلمـــان می رسید که رئیس آن دبیر جهباز عنوان داشت .

۱- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۳۱  و ایضاً ابن خلدون . مقدمه ص ۴۵۵                    
۲- همان . ص ۲۳۴ ایضاً امیرعلی . تاریخ عرب و اسلام ص ۴۰۶
   دخالت دولت عباسی در امور عامه محدود بود و هر شهر و دهکده عهده دار امور خویش بود دولت بجز به هنگام فتنه یا ندادن مالیات بکار کسی کاری نداشت با وجود این در کارهای مربوط به آبیاری مانند احداث و تعمیر کانالها سخت مراقبت می کرد .
دیوان برید :  امروز اداره پست را برید می گویند ولی در سابق برید مفهوم دیگری داشت و رئیس برید در آن ایام رئیس کارآگاهی یا رئیس کل بازرسی خلیفه محسوب می شده است و اخبار و مطالب لازم را به شخص خلیفه گزارش می داده است . و اگر بهتر بگوئیم اداره برید به منزله اداره کارآگاهی وزارت جنگ به شمار می آمده است . و از آن رو اداره برید در زمان خلفا به اشخاص بسیار مطمئن , با فکر و تدبیر واگذار می شد . از وظائف مهم اداره برید آنکه اخبار محرمانه خلیفه را به مأمورین عالی رتبه می رساند و از وضع آنان خبر می آورد . درباره اوضاع مالی – لشکری – کشوری و غیره گزارش های مرتب به خلیفه می داد . یکی دیگر از وظایف مهم امن کردن راه ها و عملیات ضد جاسوسی و دفع شر راهزنان و مراقبت و ترمیم توسعه راه های دریایی و صحرایی بود . ۱
قضا : به دوران اول عباسی سازمان قضایی تغییر بسیار یافت که از پیدایش ۴ مذهب فقه روح اجتهاد سستی گرفت و قاضی حکم خویش را طبق یکی از ۴ مذهب می داد . خلیفگان عباسی پیوسته به صدد بودند قاضیان را پیرو مقاصد خویش کنند تا اعمالشان رنگ شریعت گیرد . عنوان قاضی قاضیان را عباسیان پدید آورده بودند . وی مقیم پایتخت بود قاضیان را به نیابت خویش به شهرها می فرستاد . به دوران اول عباسی عرصه قاضی وسعت یافت و از آن پس که کار او فقط قطع دعاوی بود کار اوقاف و نصب متولی نی با او شد . ۲  همسنگ منصب قضا کار رسیدگی به مظالم بود کسیکه این مقام را داشت بهر قضیه که قاضی از آن مانده می شد رسیدگی می کرد . و او را « مأمور مظالم » می گفتند . که بر همه جا مستقیماً از طرف وزیر منصوب می شد .

۱- جرجی زیدان . همان ص ۱۸۵                                     2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۵۲

محتسب : کار قضا میان قاضی , مأمور مظالم و محتسب تقسیم شده بود که محتسب به قضایایی که با امنیت عموم و جنایات ارتباط داشت و شتاب در فیصله آن لازم بود رسیدگی می کرد .
سپاه : به دوران عباسیان سربازان بصدها هزار می رسید که سپاه رسمی دولت از ایشان بود و مقرریشان مرتب می رسید آنگاه چون شمارشان افزون شد مقرریشان کاهش یافت به دوران عباسیان سرباز ماهانه ۲۰ دهم می گرفت بجز سربازان رسمی گروهی سربازان داوطلب نیز از بدویان , زراعتگران و … بودند . ۱
دیوان سپاه مسئول ثبت اسامی سپاهیان و مقرری آنها بود .
ب) ثروت عباسیان :
   دوره خلافت عباسیان به دو قسمت تقسیم می شود و هریک از این دو قسمت اختلاف بسیاری با یکدیگر دارند . دوره نخستین که آن را عصر طلایی عباسیان می گویند از آغاز پیدایش دولت عباسی (۱۳۲ ) تا مرگ مأمون ( ۲۱۸ ) ادامه می یابد . در این مدت دولت عباسیان به منتها درجه عظمت رسید و ثروت دولت اسلام به حدی رسید که پیش از آن و پس از آن به آن میزان بالغ نگشت . اما دوره دوم که روزگار انحطاط و تنزل به شمار می آید از خلافت معتصم ۲۱۸ تا سقوط بغداد به دست مغولان است در ظرف این دوره ثروت اسلام اندک گشت و دولت اسلام روبه ضعف گذارد در ابتدا باید گفت که ثروت هر دولتی عبارت است از مقدار مالی که پس از وضع مخارج باقی می ماند وگرنه فزونی درآمد ثروت به حساب نمی آید . عباسیان در دوره نخستین ثروت بسیاری بهم رساندند و اگرچه میزان درآمد و هزینه عباسی در زمان ۵ خلیفه اول آن دوره بدست نیامده ولی میزان ثروت آنان از اموالی که ذخیره نموده بودند آشکار می گردد . اما علت معلوم نبودن میزان درآمد و هزینه دوران آن ۵ خلیفه این است که بواسطه کشمکش امین و مأمون تمام دفاتر و صورتحسابهای دولتی طعمه حریق گشت . اولین خلیفه عباسی سفاح ( ۱۳۶ – 132 ) تمام مدت خلافت را در میدان جنگ گذرانیده ثروتی نیندوخت . پس از او منصور برای مبارزه با حوادث و اتفاقــات (نه از روی لئامت ) امــوال فراوان گرد آورد . منصور به پسرش مهدی هنگـام مرگ چنین وصیت کرد :
۱- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۵۲      
« بقدری برای تو مال ذخیره کرده ام که اگر ۱۰ سال تمام مالیات وصول نشود هزینه لشکری و کشوری و مقرری اولاد پیغمبر و مصارف مرزی از این اموال پرداخت خواهد شد این اموال را به خوبی نگهدارد چه تا خزانه معمور و پرپول باشد تو محترم و گرامی خواهی بود . »
   اما در زمان خلافت مهدی آنچه را که خود گردآورد به ضمیمه موجودی پدر خود منصور بذل و بخشش کرد . در دوره خلافت مأمون ثروت دولت افزون گشت چه بواسطه جنگهای داخلی و استقرار امنیت – مردم به زراعت و تجارت پرداختند . مدت خلافت مأمون مانند مدت خلافت پدرش هارون و جدش منصور ۲۲ سال بود . اما میزان موجودی خزانه مأمون معلوم نیست . از سال ۲۰۴ دفاتر رسمی تازه مرتب شده بوجود آمد . صورت حساب درآمد و هزینه ها در دوره عباسی توسط ۳ نفر جمع آوری شده : ۱- ابن خلدون ۲- قوامه بن جعفر کاتب بغدادی ۳- ابن خردازبه . اینک خلاصه صورت حساب عباسی از روی ۳ فهرستی که نگاشته شده است . ۱ 
۱- در زمان مأمون در حدود سالهای ۲۰۴ – 210 هـ                000/155/396 درهم
۲- درزمان معتصم یا کمی پس از او تا سال ۲۲۵ هـ                 350/291/388 درهم
۳- در اواسط قرن ۳ هـ                                                      340/265/299 درهم
   از مقایسه این ۳ فهرست معلوم می شود که در نیمه اول قرن ۳ کسری درآمد شروع می شود . بخصوص اگرمقدارمالیات جنسی فهرست ابن خلدون رانیزدرنظر بگیریم در آن صورت کسری درآمد بسیار می شود .
منابع درآمد : در اوایل هجرت منابع درآمد منحصر به زکات بود . سپس غنائم و جزیه نیز افزوده شد . در زمان بنی امیه مواردی به آن افزوده شد تا زمان عباسی به ۲۲ فقره رسید . ۱- صدقه یا زکات ۲- جزیه ۳- خراج ۴- گمرک داخلی ۵- باج ماهی گیری ۶- ده یک کشتیرانی ۷- پنج یک معدنها ۸- گمرک خارجی ۹- عایدات ضرابخانه ۱۰- مستغلات ۱۱- مالیات صنعتگران و غیره ۲ . این موارد با لیست ارائــه شده توسط
۱- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی . ج ۲ ص ۲۷۵              2- همان . ص ۲۸۵ 
امیرعلی۱ کمی متفاوت است  . و در آن مالیاتی تحت عنوان مالیات اشیاء تجملی و مالیات بر واردات و رسیده ها وجود دارد . 
   از آنجا که سیاست مالی دولتها براساس توازن و خرج استوار است باید فردی مسئول نهایی حفظ اوضاع مالی باشد در دولت عباسیان این کار برعهده وزیر بود .
   درباره منابع مالی عباسیان نظرات متفاوت است . مثلاً امیرعلی به ۱۰ مورد اشاره کرده . و حسن ابراهیم حسن نیز به بعضی از این موارد اشاره دارد . به نظر او مهمترین منابع درآمد دولت خراج , جزیه , زکات و سهم غنائم و غنائم جنگ و عشور بود . تفاوت سهم غنائم و غنائم جنگ در اینجاست که در بعضی نواحی ولایتداران تیولدار به جهاد می رفتند و چیزی از غنائم جنگ سهم دولت می شد . اما آنجا که دولت با سپاه مزدور خویش به جهاد می رفت طبعاً همه عنائم به بیت المال می رفت . مگر آنچه که فرمانده جنگ یا خلیفه به مصلحت خویش به جنگجویان می داد .
   عشور درآمد دولت از عبور کالا بود و آنرا چیزی مانند گمرک این دوران توان دانست . و چون ده یک از قیمت کالا می گرفتند آن را عشور گفتند که ازعشر به معنی ده یک است . ومأمورین عشور را عشار گفتند ۲
خراج نیز عبارت است از درآمدی که به صورت اجاره از زمینهای کشاورزی و بستانهایی که در مالکیت همه مسلمانان قرار داشت و نیز مالیات سایر زمینهای مزروعی و یا باغستانهای غیرمسلمان اگر ضمن جنگ و جهاد به تصرف و غنیمت مسلمانان در می آمد و جزو مالکیت عامه مسلمانان می شد . بنابراین هرکس مسلمان یا غیر او چنانچه می خواست در زمینهای مزبور به کشاورزی بپردازد باید اجاره یا خراج آن را بپردازد در واقع اگر درگیری میان مسلمانان و کفار به صلح می انجامید طبق قرارداد صلح زمینهای کشاورزی یا در مالکیت کفار باقی می ماند و یا به به مالکیت دولت اسلامی درمی آمد . در صورت نخست , معمولاً کفار برای حفظ مالکیت خویش , حاضر به پرداخت خراج می شدند . این خراج , حکم مالیات را
۱-  امیرعلی . تاریخ عرب و اسلام . ت فخر داعی گیلانی ص ۴۱۶
 2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج۲ ص ۲۴۰         
داشت , نه اجاره , چون زمین در مالکیت صاحبان سابق آن باقی می ماند . چانچه زمین برطبق قرارداد به مالکیت مسلمانان درمی آمد اخذ خراج , حکم اجاره زمین را باز می یافت ۱ . قابل ذکر است که مالیات اراضی سواد ( عراق ) به علت حاصلخیزی زمین ۱۲۰ میلیون درهم یا قریب یک ثلث خراج تمام ممالک اسلامی بوده است .
زکات : از سکه های مسکوک دنیا رو درهم و برخی از محصولات زراعی و دامی اخذ می شد .
جزیه : منبع دیگر مالیاتی بود که از غیرمسلمانانی که در زیر لوای حکومت اسلام زندگی می کردند ولی مایل نبودند که مسلمان شوند , در مقابل خدمات اقتصادی , اجتماعی و رفاهی و نیز تأمین امنیت جانی و مالی برای اینان از آنان اخذ می شد . ۲
مالیات کشتی چنان بود که از کالای هر کشتی که از سرحـدات دریائی اسلام می گذشت به مقدار ده یک (نقد یا جنس) عوارض می گرفتند . مثلاً کشتی های هندی که از کرانه های یمن می گذشت و مشک و عنبر و کافور و دارچین و … امثال آن می آورد . به مقدار ده یک از عین جنس عوارض می داد و در زمان الواثق بالله این عوارض به مبلغ و مقدار هنگفتی رسیده بود۳ .  البته در کتاب امیرعلی آمده است که واثق مالیات واردات ( رسیده ها ) را برانداخت تا شاید دوباره تجارت بحری احیاء گردد . ۴
   اما عوارض معدن چنین بوده است که از معدن های روی زمین مانند نمک , سرمه , قیر , نفت هیچ نوع مالیات و عوارض نمی گرفتند . چون مطابق قوانین اسلامی محصول این نوع معادن مانند آب برای افراد مسلمان مباح می باشد و هرکس به آن دست یابد از آن استفاده می کند اما معادن زیرزمینی مانند : مس , آهن , سرب , طلا , نقره که با سعی و عمل محصول آن بدست می آید از طرف دولت به اشخاص واگذار می شد که محصول آن را استخراج کند و عوارض آن را پنج یک به بیت المال بپردازند . ۵

۱- اقتصاد صدر اسلام ص ۹۴ ایضاً ماوردی . الاحکام السلطانیه ص ۱۶۷             2- اقتصاد صدر اسلام ص ۹۹
۳- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلام . ج۱ ص ۱۸۱                     4- امیرعلی . تاریخ عرب اسلام ص ۴۱۶
۴- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی   ص ۱۸۱     
عوارض ضرابخانه صد یک بوده و دولتهای اسلامی در غالب شهرهای مهم مانند بغداد , دمشق , مصر , قرطبه , قاهره ضرابخانه هایی دایر کرده بودند و از بابت ضرب سکه مالیات مهمی دریافت می داشتند و آن را بهای هیزم و مزد سکه زدن می گفتند . ۱
   دیگر از مالیاتهای غیرمستقیم عوارض گمرکی بود که در خشکی از تجار می گرفتند و آن را به زبان عربی مکس یا مقس می گفتند و پیش از اسلام نیز معمول بوده و از بازرگانان قبطی و ایرانی در مدینه ده یک دریافت می شد .
   خلفای عباسی هریک به نوعی به مالیات می نگریستند مثلاً منصور مالیات نقدی گندم و جو را برداشت و بجای آن مالیات ( متعاسعه ) یعنی جنسی را معمول کرد . اما در مورد سایر محصولات که چندان اهمیتی نداشت مانند خرما و میوه بهمان ترتیب قدیم مالیات نقدی معمول بود . مهدی قانونی را پدرش گذاشته بود تعمیم داد مالیات جنسی را برای کلیه محصولات معمول ساخت . مأمون مالیاتهای اراضی را تخفیف زیادی داد . معتضد مالیات ۳ ماه را بخشید … ۲ . بدوران اول عباسی برای وصول مالیاتها ۳ طریق بود یکی محاسبه که طبق فهرست معین از هر دیار نقد یا جنس یا هردو را که باید داد و از پیش معین بود می گرفتند و به بیت المال می رسانیدند . دیگر مقاسمه که سهمی از حاصل را هرچه بود برای دولت می گرفتند سوم مقاطعه که دولت با بعضی کسان قراری برای وصول مالیات ناحیه ای می داد یعنی مبلغی می گرفت و مالیات آن ناحیه به تیول کسان می شد . ۳  عباسیان بکار مالیات توجه خاصی داشتند به دوران هارون ابویوسف شاگرد ابوحنیفه کتابی درباره خراج نوشت به عنوان « کتاب خراج » .
   خلاصه آنکه خزانه عباسیان از مال آباد بود و به دوران هارون الرشید ۰۰۰/۰۰۰/۴۲ دینار نقد بخزانه می رسید و این به جز مالیات جنسی بود که از محصول زمین دریافت می شد . مهشیــاری در کتاب خودش فهرستی از همه مالیاتها نقد و کالا که از نواحی دولت به بیت المال می رسید آورده است .

۱- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی ص ۱۰۴                   2- امیرعلی . تاریخ عرب اسلام ص ۴۱۷
۳- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۴۰ ایضاً اقتصاد صدر اسلام ص ۱۱۴
   بطورکلی باید گفت موجبات ثروت عباسیان بخصوص در دوره اول به این عوامل بر می گردد :
۱- وسعت مملکت عباسیان ۲- توجه مردم به امور کشاورزی ۳- حسن تدبیر خلفا و اقتصاد آنان .
   و موجبات انحطاط ( کمی و کاستی ) ثروت عباسیان :۱- کوچک شدن خطه فرمانروایی عباسیان ۲- پایین آمدن میزان مالیات ۳- نادرستی در وصول و ایصال مالیات ۴- عدم امنیت مردم را از کسب و کار باز می داشت ۵- بیشتر ده ها و املاک تبدیل به « ضایع » شد. به اصطلاح آن روز مزرعه ها را ضیاع می گفتند . و غالباً ضیاع آن ایام متعلق به خلفاء , وزراء و امراء و مردم با نفوذ بود . و ضیاع بر ۲ قسم بود ضیاع عمومی که املاک رجال دولت و مردمان با نفوذ بود و ضیاع سلطانی . ۱
   قبلاً گفتیم که علل آبادی و پیشرفت دوره اول عباسی زیادی دخل و کمی هزینه بود اما در دوره دوم برعکس شد . دخل و درآمدهای وارده به دولت کما اینکه اشاره شد کم شد و هزینه ها زیاد شد . موجبات زیادی هزینه ها : ۱- ولخرجی خلفاء و زنان آنان بود ۲- تنوع و فزونی هزینه های دولتی ۳- فزونی حقوق کارمندان ۴- مخارج بیعت گرفتن ۵- سوء استفاده رجال دولت از اموال عباسی .
   و خلاصه اینکه پس از استیلای سپاهیان بر حکومت عباسی سرداران ترک اقتدار خلفاء را تصاحب کردند ؛ ثروت دولت از بیت المال به دست بزرگان افتاد . یعنی وزیران , عاملان , کاتبان … پول و نفوذ را در دست داشتند . وخلفاء جز غصب و مصادره اموال وزیران و مأمورین عالی رتبه وسیله دیگری برای حفظ دولت نداشتند . ممکن است تصور شود که سنگینی مالیات موجب انقراض دولت عباسی بود . اما در عصر طلایی که علم و ثروت به منتهای کمال رسید مالیاتهای سنگین از مردم می گرفتند و کسی که از پرداخت آن شکایت نداشت . ولی پس از آنکه بار مالیات اوضاع اجتماعی و اقتصادی مختل گشت . مردم از سبک شدن مالیاتها خشنود شدند . اما درآمد دولت کم شد در مقابل طمع رجال دولتی زیاد گشت و فساد غلبه کرد . اوضاع اجتماعی رو به تباهی گذاشت , امنیت برطرف گشت و مأمورین دولتی برای وصول مالیاتها به زور و جبر متوسل شدند . و روزگار مردم پریشان گشت . در نتیجه دولت رو به تباهی و انقراض رفت .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

دانلود کتاب تاریخ ایران باستان

524,329

بازدید

دانلود کتاب تاریخ ایران باستان ۴٫۲۲/۵ (۸۴٫۳۱%) ۶۵ امتیازs
دانلود کتاب تاریخ ایران باستان

سرزمینی که در تاریخ جهان نام ایران زمین به خود گرفت از زمانهای بسیار دوری مسکن جماعات متعدد و قبایل بیشماری از قوم بزرگ آریا بود که در سراسر این زمین پهناور پراکنده بودند . این سرزمین از تاجیکستانِ کنونی شروع م یشد، زمینهای میانِ دو رودِ بزرگ آمودریا و سیردریا (که اکنون در ازبکستان و ترکمنستان واقع اند ) را دربر می گرفت ، بخش اعظم سرزمین افغانستانِ کنونی را شامل می شد ، بلوچستان بزرگ (که اکنون بخش اعظمِ آن در پاکستان است ) را شامل می شد ، ایران کنونی را در می نوردید ، در شمال شامل سرزمینهای دوسوی شرقی و غربیِ دریای مازندران می شد و به کوههای قفقاز می رسید و همینطور گسترده تر می شد. در کتاب آمده شده بصورت کامل و جامع و در حدود هزار صفحه به بررسی تاریخ کامل کشور ایران من جمله تاریخ اقوام ماد ، هخامنشیان ، پارت ، سلوکی و ساسانی پرداخته شده است. این کتاب جامع شامل سی و یک فصل و با فرمت پی دی اف آماده شده تقدیم به علاقه مندان تاریخ ایران می شود.


نويسنده / مترجم : امیر حسین خنجی
زبان کتاب : فارسی
حجم کتاب : 9.2 مگابایت
نوع فايل : PDF
تعداد صفحه : 1030

 ادامه مطلب + دانلود...

وصیت نامه داریوش کبیر

345

بازدید

داریوش کبیر
اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.

اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi