جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

نقد و بررسی ادبیات وادیبان۲

695

بازدید

همینگوی به اسکرینز هشدار داده بود . برای « برو بچه های ایدئولوژی دار » پیشاپیش نسخه ای از کتاب را نفرستد ، زیرا « ترجیح می دهم که با یک راهبه درباره مذهب شوخی کنم اما چپیها را از ایدئولوژیشان محروم نکنم . »
همینگوی این کتاب را به مارتا گلهورن تقدیم کرد و در ۲۱ نوامبر ۱۹۴۰ به عنوان سومین همسر ، با او پیمان زناشویی بست . مارتا که برای خودش نویسنده و زنی صاحب اندیشه بود به زودی از این خلق و خوی همینگوی که زنان باید از مردانشان فرمان ببرند و رنگ آنها را به خود بگیرند خسته شد .
هنگامی که مشاجراتشان بالا گرفت و مارتا نتوانست از پس همینگوی برآید ، دیگر بار شغل خبرنگار خارجی را از سر گرفت و او را ترک کرد . ارنست به دنبال این اعلام استقلال همسرش به میخوارگی شدیدی افتاد و تا هنگامی که جنگ جهانی دوم برایش این امکان را فراهم آورد تا به عنوان گزارشگر جنگ ، اندوه خود را در شور و شوق خطر کردن و بوی جنگ فراموش کند ، یک روز خوش به خود ندید .
در چند مأموریت بمباران انگلیسیها و امریکاییها ، بر فراز آلمان پرواز کرد . در سال ۱۹۴۴ مدتی با لشکر پاتون کار کرد . سپس منزجر از گرد و غبار و گل و لای به لشکر چهارم پیاده نظام ایالات متحده پیوست و با سر نترسی که داشت ، احترام سربازان را نسبت به خود بر انگیخت . گفته شد که « او شخصیتی با نفوذ بود » با یک متر و هشتاد و سه سانتیمتر قد « سری همچون شیر » چهره ای سبزه ، شانه های پهن ، عضلاتی ستبر ، سینه پرمو و ریش انبوه توپی سربازان امریکایی با رغبت او را « پاپا » می نامیدند و این لقبی بود که قبلاً اطرافیانش به دلیل ریشش به او داده بودند . اغلب در اتومبیل جیپ خود می نشست و پیشاپیش پیاده نظام حرکت می کرد ؛ به هنگام آزادسازی پاریس در خط اول بود . در آنجا در حالی که به روش همیشیگیش در « ریتس » استراحت می کرد از همنشینی با ماری ولش لذت می برد . در اواخر ۱۹۴۴ با یک بمب افکن نظامی به ایالات متحده بازگشت سپس در مزرعه اش در کوبا اقامت گزید . در ماه مه ۱۹۴۵ ، ماری بهاو پیوست . هنگامی که مارتا از او طلاق گرفت ( ۲۱ دسامبر ۱۹۴۵ ) ارنست طلاق را همچون « هدیه کریسمس » پذیرفت و سه ماه بعد با ماری ولش ـ چهارمین همسرش ـ ازدواج کرد .
در ژوئن ۱۹۴۶ هنگامی که همراه ماری به هاوانا می رفت در اتومبیل با درختی تصادف کرد ، سرش جراحات سختی برداشت ، چهار دنده اش ترک خورد و مفصل زانوی چپش خونریزی کرد . سه ماه بعد . که همراه ماری به سان ولی در آیداهو می رفت ، در متلی در کاسپر وایومینگ ماری به سقط جنین وخیمی دچار شد . همینگوی او را به سرعت به بیمارستانی رساند تنها پزشکی که در آنجا بود ، « انترن » ی بود که از ماری قطع امید کرد . همینگوی به او دستور داد دو کیسه خون و چهار شیشه پلاسما به همسرش تزریق کند . ماری بهبود یافت . زندگینامه نویس او می نویسد که در دوران نقاهت ماری « ارنست ، مثل هر بار که در وضعیتی دشوار گیر می کرد ، به نحو تحسین انگیزی رفتار کرد و بسیار کم نوشید . » همینگوی از این حوادث چنین نتیجه گیری کرد که : « ترتیب سرنوشت را هم می توان داد . و نباید بدون مقاومت به آن تن در داد .
در سراسر سالهای پر حادثه زندگیش ، رویدادها و نمودهایی که به مضحکه های هستی انسان اشاره دارند ـ و اندیشه ها و شخصیت نهانی آدمها را آشکار
می کند ـ نظرش را به خود جلب می کرد . او این نمودها و نکته های باریک را در تکان دهنده ترین و کاملترین داستانهای کوتاه عصر خویش توصیف کرد . تقریباً همه این داستانها با بیانی ژرف و نافذ ، نیشدار و تلخ که ضمن توصیف زندگی در معنی و ارزش آن تردید می کند ، نوشته شده است . در یکی از بهترین آنها برفهای کلیمانجارو ( ۱۹۳۶ ) از نویسنده ای سخن می گوید که در افریقا در حالی که از بیماری قانقاریا در حال مرگ است ، افسوس می خورد که وسوسه برخورداری از زندگی غوطه ور در بطالت اغنیا او را ( که هنرمند است ) از پا درآورده است . این وحشتی بود که خود همینگوی ـ که اغلب دوستان پولداری دور و برش را گرفته بودند ـ می بایستی هراز گاهی ، در حال قایقرانی یا میخوارگی احساس کرده باشد .
او با پیرمرد و دریا ( ۱۹۵۲ ) که ثمره جذبه شش هفته کار بی وقفه بود، خود را تثبیت کرد . این کتاب که بلندتر از داستان کوتاه و کوتاهتر از رمان بود ، به تمامی در یک شماره مجله لایف چاپ شد و رویداد مهم ادبی سال شناخته شد . من با شک و تردید نسبت به ارزش والایی که برای آن قائل شده بودند ، آن را خواندم  با تأیید این ستایش زیبای فاکنر ، آن را به پایان رساندم : « زمان ثابت خواهد کرد که این کتاب از تمام آثار ما برتر است . . . سپاس ان خدای را که مرا و همینگوی را آفریده است و هر دوی ما را دوست می دارد ، بر هر دوی ما رحمت آورد و او را بازداشت از اینکه در آن دستکاری کند . »
داستان که با سادگی کلاسیکی بیان می شود ، ب موبی دیک ملویل شباهت دارد ، لیکن بیش از هر چیز به مبارزه خود همینگوی در دریا مدیون است .
ماهیگیری پیر پس از آنکه با مهربانی از همراه بردن پسرک خوبی که می خواهد با او برود سرباز می زند ، یکه و تنها در گلف استریم پارو می زند تا به آخرین و بزرگترین صیدش دست یابد . رکوردی برای جوانان برجا گذارد تا به رقابت با او برخیزند ، و نیز توانایی جسم و جان سالخورده اش را بیازماید . در این درام ، ماهی عظیم الجثه ای نیز شرکت دارد که طعمه را به دهان می گیرد و پیرمرد را هم به نقطه ای بسیار دور از ساحل می کشد . پیرمرد می اندیشد : « ماهی ، داری مرا می کشی . اما حق داری برادر ! من هیچ وقت چیزی بزرگتر و . . . نجیب تر از تو ندیده ام بیا و مرا بکش ! برای من مهم نیست که کی کی را می کشد . . . آدم بر پرنده ها و حیوانات بزرگ ، خیلی هم برتری ندارد . »
شب بر مبارزه سایه می افکند . « ماه همان طور دریا را زیبا می کند که زن را . » از بش با طناب تقلا کرده بر دستهایش زخمهای عمیقی زده است . با خود می گوید : « ولی آدم برای شکست آفریده نشده ، آدم ممکن است نابود شود ، اما شکست نمی خورد . » می برد و می بازد . ماهی تسلیم می شود . اما سنگینتر از آن است که بتوان به داخل قایل آوردش . چاره ای ندارد مگر آنکه او را به کناره قایق ببندد . کوسه ماهیها می آیند به خوردن گوشت ماهی . آن قدر از آنها یکی پس از دیگری می کشد که نیزه هایش تمام می شود . کوسه های دیگری می آیند پیرمرد با پارو با آنها می جنگد .آنها از زیر ضربه ها در می روند و به سورچرانی خود ادامه می دهند . پیرمرد خسته و وامانده در دل شب پارو می زند . به سواحل می رسد . اما در این هنگام غیر از اسکلت ماهی چیزی بر جا نمانده است . ماهیگیران شگفت زده تحسینش می کنند . با آخرین توانش از صخره ها بالا می رود و به درون کلبه و تختخواب خود می خزد ، اما برایش مسلم نیست که پیروز شده یا شکست خورده است .
منتقدان داستان را تمثیلی از مبارزه انسان با دشواریهای زندگی تعبیر کردند . نویسنده هرگونه منظور سمبلیک را انکار می کرد ، اما تمثیل همچنان به جای خود باقی ماند و با بازگیی شعار برگزیده همینگوی کتاب را به سطحی والا می رساند : « نخستین ضرورت در زندگی ، تاب آوردن است » این کتاب کوچک به راستی شایستگی جایزه پولیتزر را داشت که در ۱۹۳۵ به آن داده شد .
غیر از این آن سالها نیکبختی چندانی برایش به همراه نداشت . در ژوئن ۱۹۵۳ همینگوی ماری به جشن گاوبازی دیگری در پامپلونا ، سپس به سفر چهار ماهه ای برای شکار به افریقا برد . همینگوی با آنکه ناچار بود عینک بزند ، هنوز هم تیرانداز خوبی بود و معمولاً همه روز با خطراتی روبرو می شد ، در ۲۳ ژانویه ۱۹۵۴ هواپیمایی « سسنا » یی که با آن به طرف آبشار مارچیسون در اوگاندا می رفتند ، به سیم تلگراف برخورد و سقوط کرد . آنها نجات یافتند و بیشترین صدمه ای که دیدند رگ به رگ شدن شانه راست ارنست بود . روز بعد با هواپیمای دیگری عازم انتبه بودند . هنگامی که هواپیما از زمین بلند می شد ، سقوط کرد و آتش گرفت . زانوی ماری به سختی صدمه دید ؛ سر همینگوی به در خورد و مجروح شد و در نتیجه ضره مغزی دید . کبد و کلیه و طحالش پاره شد ؛ ماهیچه نشیمنگاه و مهره های پایین ستون فقراتش آسیب دید ، بینایی چشم چپ و شنوایی گوش چپش را از دست داد ، پای چپش در رفتگی پیدا کرد و در سر و صورت و بازوهایش سوختگی درجه یک ایجاد شد . ضربه مغزی مدتی او را ضعیف و ناتوان کرد اما در همان حال که درد می کشید ، نامه زیبایی به برنارد برنسون نوشت و از رسیدن به پیری « دوست داشتنی و شکننده » سخن گفت . در این نامه بیان کرد که در فاجعه دوم دو بار آتش را در ریه هایش فرو داده است و افزود که این کار تاکنون هیچ کس را به جز ژاندارک یاری نکرده است . در همین حال تقریباً در تمام شهرهای بزرگ شایع شد که او و ماری کشته شده اند . آنها پس از چند روز استراحت به نایروبی پرواز کردند  و از آنجا برای استراحت عازم کوبا شدند . در آنجا همینگوی شجاعانه تصمیم گرفت که سلامتی خود را بازیابد .
در ۲۸ اکتبر ۱۹۵۴ جایزه نوبل به او اهدا شد . گرچه هنوز ضعیف تر از آن بود که بتواند به استکهلم برود . در سال ۱۹۵۶ بود که یک گروه تلویزیونی را در نزدیکی پرو ، در اقیانوس آرام رهبری کرد و پیش از آنکه پیرمرد و دریا ب هصورت فیلم درآید چندین ماهی عظیم به قلاب کشید . در اواخر همان سال و نیز در ۱۹۵۹ همراه ماری باز هم برای دیدن گاوبازی به اسپانیا رفت . در سال ۱۹۶۰ با افزایش تشنج بین واشنگتن و کوبا و فشار خون شدیدش ، همینگوی پذیرفت که در ایالات متحده اقامت کند .
این مطلب شاید درباره ماجراهای زندگی همینگوی بسیار پرگویی کرده و در مورد کتابهایش بسیار کم گفته باشد ، اما هیچ یک از این کتابها به لحاظ حادثه و شخصیت آیا به اندازه زندگی خود او غنی بوده است ؟ به استثنای پیرمرد و ریا رمانهایش بیش از آن پابند زمان و مکانند که بی زمان باشند ؛ آنها معمولاً در رویدادهای تاریخی غرقه اند و این رویدادها با پیش آمدن حوادث جدید از خاط انسان زدوده می شوند . شخصیتهای رمانهای او چندان زنده و جاندار نیستند ؛ قهرمان ناقوس عزای که را می نوازند در مخفیگاههای خود یا درون کیسه خوابش محو می شود غ زن و مرد داستان خورشید همچنان می درخشد ؛ یادبودهای مغشوشی از بیکاره های پاریس و روابط و هرزگیهای جنسی آنانند ؛ قهرمان وداع با اسلحه ، صرفاً به این سبب خلق می شود که خود همینگوی است .
او شگفت انگیز بود ؛ چرا که یکپارچه زندگی بود و نیروی حیاتی ده دوازده گاوباز را داشت . شهامت او برای ستیز با ترس بسیار زیاد بود . اگرچه نیمه کور بود ، پیش از آنکه برای نجات جان به مهارت تیر اندازی خود متوسل شود می گذاشت جانور وحشی تا ده دوازده متری اش پیش بیاید . ما به « من گرایی » او می خندیم اما این امر ناشی از اعتماد به نفسی بود که بر موفقیتها و ذخایر جسمی و ذهنی اش تکیه داشت . تنها مردن بزرگ می توانند « من » خود را خاموش یا پنهان کنند غ گرچه من در آن تردید دارم ، چرا که « من » ستون فقرات شخصیت شهامت و کردار انسان است ، و همینگوی هرگز « اهمیت ارنست بودن» را از یاد نمی برد .


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi