دانلود کتاب اندروید استغفار راه رهایی از تنگناها
- admin
- دانلود کتاب اندروید , کتاب مذهبی اندروید
- 31st ژانویه 2022
- بدون نظر
بازدید
فهرست کتاب اندروید ” استغفار راه رهایی از تنگناها ” :
پیش گفتار
فصل اول : سیره استغفار
فصل دوم : دردها و درمان ها
فصل سوم : آثار گناه
فصل چهارم : به سوی استغفار
فصل پنجم : در برابر گناه
ادامه مطلب + دانلود...
دانلود کتاب فضیلت استغفار و درمان مشکلات و بیماری ها با آن
- admin
- دانلود كتاب مذهبي
- 20th فوریه 2016
- بدون نظر
بازدید
طلب آمرزش داروی سودمند و علاج دهنده از گناهان و خطاهاست ، ای کسی که دچار اضطراب هستی و غم تو را فرا گرفته و اندوه تو را عذاب می دهد ، بر توست که استغفار نمایی زیرا آن مرهم شفا دهنده و داروی کافی می باشد . بر توست تا این مطلب را که درباره ی استغفار است مطالعه کنی .
ادامه مطلب + دانلود...
دانلود کتاب رحمت واسعه خدای مهربان بر گنهکاران – نسخه اندروید
- admin
- دانلود کتاب اندروید , کتاب مذهبی اندروید
- 26th جولای 2015
- بدون نظر
بازدید
نومیدی و یأس و بدبینی از خصلت های خانمان برانداز و بنیان کن است که هرکس به آن گرفتار آید، زندگی دنیا و آخرت خود را تباه ساخته و هیچ وقت روی سعادت و خوشبختی را ندیده و طعم آرامش و استواری و سکون را، نخواهد چشید. پس انسان تا می تواند این صفات ذمیمه و خانمان سوز را، از خود دور ساخته و از حیطه فکری خود براند و پیرامون آن نگردد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
خدای سبحان در قرآن کریم نه تنها با ما سخن میگوید بلکه خود را در آینه قرآن به ما نشان می دهد.
قرآن مظهر تجلی اسماء حسنای الهی است، اگر ما قرآن بخوانیم و نورانیت قرآن در قلب ما پیدا شد معلوم میشود «نور السماوت و الارض» را با قلب خود مشاهده کردهایم.
تأثیر قرائت قرآن در دوری انسان از گناه
قرآن بارزترین منبع عظیم ذخایر الهی، معجزه آخرین فرستاده خداوند و کتاب زندگی، کتابی که زمینه ساز حیات طیبه برای بشریت است.
قطعاً با توکل به صاحب قرآن، خداوند به او ایمان و تقوا اعطا می کند و از آلودگی مصون می دارد.
اگر کسی با قرائت قرآن و تفکر در آن به مرحلهای برسد که از گناه منزجر شود معلوم می شود این فرد قرآن را خوب درک کرده است.
مهمترین و بالاترین ثمره نزدیکی و انس با قرآن، حس معنویت و قرب به خدا و دوری از آلودگی های نفسانی و شیطانی است.
قرآن با هشدارهای مکرر، پیروان خود را به دوری از گناه و پرهیز از سرپیچی از فرمان خدا، و نجات از بازتاب شوم و سخت گناه فرا می خواند، و گناه را آفت ویرانگر و عامل بلاها و عذاب های دنیا و آخرت می داند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
نیایش دوازدهم: در اعتراف به گناهان و طلب توبه از خداى متعال
پروردگارا مرا سه امر از سئوال به درگاهت منع مى کند و محجوب مى سازد و یک امر باز به مسئلت و درخواست از حضرتت دعوت مى کند و راغب مى گرداند
آن سه چیز که محجوب و ممنوعم مى سازد یکى آنکه تو (که مولاى من و آفریننده من و ولى نعمت من هستى) مرا به طاعتت امر کردى و من کندى نموده (و سهل شمردم) (به عصیان پرداختم) (و چنانکه باید و شاید به طاعت قیام نکردم) دیگر آنکه تو از معاصى و گناهان مرا نهى کردى و من بر انجام آن معاصى شتابان رفتم دیگر آنکه نعمت (بى شمار) به من عطا فرمودى و من در شکر آن تقصیر و کوتاهى کردم (این سه چیز مرا شرمنده مى کند که به درگاه کرمت روآورم)
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
تقسیم گناهان به کبیره و صغیره
گناهان، یعنى خود اعمال و جرم آنها به حسب مقایسه بین خود آنها منقسم به دو قسم کبیره و صغیره مىشود، و همین اعمال از نظر آثار سوئى که به دنبال دارد، یعنى از نظر عذاب و بىاثر کردن اعمال نیک و یا ناقص کردن آن آثار هر دو قسم منقسم مىشوند، بعضى از گناهان کفه آثار سوئشان بر کفه آثار نیک اعمال خیر مىچربد، و به کلى آثار نیک آن اعمال را از بین مىبرد، و بعضى دیگر آن قدر سنگین نیست بلکه تنها مىتواند مقدارى از اثر نیک اعمال خیر را بکاهد، به طورى که اگر بعد از گناه عمل خیر دیگرى که ثوابش برابر اثر سوء آن گناه باشد به جاى آورده شود، دوباره نقص وارده جبران مىشود.آرى براى هر اطاعتى اثر نیکى در نفس هست، که باعث مىشود مقام نفس بالا رود، و از قذارت بعد، و ظلمت جهل، رها گردد هم چنان که براى هر معصیتى تاثیر بدى در نفس هست، که باعث انحطاط مقام او و سقوطش در جهنم بعد و ظلمت جهل خواهد بود.با در نظر داشتن این حقیقت اگر انسان یک یا چند گناه مرتکب شود، در حالى که قبلا با اعمال نیک و اطاعت خداى تعالى نور و صفایى براى دلش کسب کرده بود، قهرا این نور طاعت با ظلمت معصیت تصادم و معارضه مىکند، اگر ظلمت معصیت غلبه کند و وبال آن بتواند نور اطاعت را از بین ببرد، آن معصیت کبیره است، و اگر نور و صفاى اطاعت بر ظلمت حاصل از گناه غلبه کند، قهرا آن ظلمت را از بین مىبرد، و پلیدى گناه را از صفحه دل مىشوید، البته معادل آن از نور خودش نیز کم مىشود، و آنچه باقى مىماند به مقدارى که هست دل را نور و صفا مىبخشد، این است معناى تحابط و همین معنا عینا آن تکفیرى است که آیه ۳۱ سوره نساء از آن خبر مىدهد و این گونه گناهان صغیرهاند.و اما اینکه حسنه و سیئه برابر باشند، و به کلى یکدیگر را خنثى کنند، هر چند که از نظر عقل احتمال صحیحى است، و لازمهاش این است که بتوانیم یک انسانى فرض کنیم که نه اطاعت دارد و نه معصیت، نه نور در دلش باشد و نه ظلمت، و لیکن آیه شریفه:« فَرِیقٌ فِی الْجَنَّهِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»(58) (مردم دو دستهاند یک دسته در بهشت و دستهاى دیگر در آتشند) چنین چیزى را نفى مىکند.بزرگى معصیت از شدت نهى از آن، فهمیده مىشود، اگر در نهى اصرار شده باشد، و یا بشدت صادر شده باشد، مىفهمیم این گناه کبیره است……
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
در قرآن مجید از قول عیسی بن مریم حکایت می فرماید که خداوند مرا نیکوکار بما درم قرار داد و مرا ستمکار و بد عاقبت قرار نداد بسبب ترک نیکی بمادرم (سوره ۱۹ آیه ۳۴) و سبب اینکه ذکر پدر نکرده اینست که آن حضرت پدر نداشت و لذا قبل از این آیه در حکایت حضرت یحیی (ع) ذکر پدر و مادر هر دو شده است. (سوره ۱۹ آیه ۱۵)
و در این دو آیه شریفه عاق والدین را بسه صفت یاد فرموده:
جبار (گردنکش و ستمگر)ن شقی (تیره بخت)، عصی (نافرمانی کننده گنه کار) و بهریک از آنها وعده عذاب سخت داده شده، چنانچه درباره جبار می فرماید و نومید شد هر گردنکش کینه ورزی پشت سراوست دوزخ و نوشانیده شود از آب چرک خون آلود، جرعه ای از آن بدهان می برد ولی نتواند فرو برد (او را گوارا نباشد) و مرگ از هر سوی باو رو آورد لکن مردنی نیست و از پس او است عذابی سخت و انبوه (سوره ۱۴ آیه ۱۵و۱۶ و ۱۷).
و درباره شقی می فرماید: اما آنها که بدبختند در آتشند و ایشانرا در آتش ناله ای زار و خروشی سخت باشد، در آن آتش همیشه تا آسمانها و زمین برپا است جاویدانند مگر آنچه که پروردگارت خواهد (سوره ۱۱ ایه ۱۰۶و۱۰۷).
و درباره عصی می فرماید: و آنکس که نافرمانی خدا و پیغمبرش کند و بگذرد از مرزهای خدا (و از حدود خویش تجاوز کند) فرودبردش در آتش که جاودان در آن باشد و عذابی خوار کننده برایش باشد. (سوره ۴ آیه ۱۴)
عقوق والدین و اخبار
پیغمبر اکرم (ص) فرمودک از آزردن والدین بپرهیزند بدرستیکه بوی بهشت از هزار سال راه استشمام می شود ولی عاق والدین و قاطع رحم آنرا نمی یابند. (وسائل الشیعه)
از همان حضرت مرویست که فرمود: کسیکه پدر و مادر خود را به خشم در آورد خد ایرا بغضب درآورده است. (مستدرک)
و همچنین فرمود: کسیکه والدین خود را بیازارد مرا اذیت کرده و کسی که مرا بیازارد خدا یرا آزرده و آزار کننده خدا معلون است (مستدرک کتاب نکاح باب ۷۵)
و همچنین فرمود: عاق والدین هر عملی که می خواهد بجا آورد، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. (مستدرک کتاب نکاح باب ۷۵)
و نیز پیغمبر اکرم (ص) فرمود: سه طایفه اند که در روز قیامت خداوند با ایشان سخن نمی فرماید و نظر رحمت بآنها نمی کند و ایشان را پاک نکرده و از برای آنها عذاب دردناکی است ایشان شرابخواران و تکذیب کنندگان به قدر الهی و عاق والدین اند. (مستدرک کتاب نکاح باب ۷۵)
عاق والدین آمرزیده شدنی نیست
و کافی است در شقاوت عاق والدین که جبرئیل (ع) بر او نفرین فرمود: هر که پدر و مادر یا یکی از آنها را درک کند و او را از خود خشنود نسازد آمرزیده مباد و رسول خدا (ص) بر نفرین جبرئیل آمین گفت. (بحار الانوار)
و از حضرت صادق(ع) مرویست که فرمود: ملعون است ملعون است کسی که والدینش را بزند و کسیکه آزار به آنها رساند. (مستدرک ص۶۳۱)
نماز عاق پذیرفته نیست
از حضرت صادق(ع) است کسی که بپدر و مادرش از روی غیظ بنگرد در حالیکه والدین بر او ستم کرده باشند خداوند نماز او را نمی پذیرد.
(کافی) (پس چگونه است در صورتی که باو نیکوکار باشند؟)
جوان محتضر و شفاعت پیمبر
رسول خدا (ص) بر بالین جوانی که در حال احتضار بود حاضر گردید، آن حضرت کلمه شهادت را باو تلقین فرمود لکن جوان نتوانست بگوید، پرسید: آیا مادر دارد؟ زنی که نزد او بود عرض کرد بلی من مادر او هستم فرمود: آیا بر او غضبناکی؟ گفت آری شش سال است باو حرف نزده ام، پس آن حضرت خواهش فرمود از او راضی شود مادر بخاطر آن حضرت از جوان درگذشت زبان آن جوان بکلمه توحید باز شد حضرت باوفرمود: چه می بینی؟ گفت مردی سیاه و زشت روی بد بوی، مرا رها نمی کمند حضرت جمله ای یادش دادند (بحار الانوار-مستدرک) خواند و عرض کرد: می بینم مردی سفید رنگ خوشروی، خوشبوی و خوشمنظر رو بمن آورد و هیولای مهیب اولی از من دور شده فرمود: همان جمله را تکرار کن پس از آن گفت آن هیکل موحشه بکلی محو گردید.
پس آن حضرت شاد شد و فرمود: خدا او را آمرزیده آنگاه جوان از دنیا رفت. (بحار الانوار)
از این حدیث شریف استفاده می شود که یکی از آثار عقوق والدین سوء خاتمه و عاقبت به شری است که شخص بی ایمان از دنیا می رود و در نتیجه همیشه در عذاب خواهد بود. با اینکه تلقین کننده جوان رسول خدا (ص) بود تا مادرش از او راضی نگردید نتوانست شهادت را بگوید و پس از رضایت مادر و خواندن آن کلمات ببرکت رسول خدا (ص) پروردگار هم از او راضی شده او را آمرزید.
عقوق چیست؟
مجلسی در شرح کافی گوید: عقوق والدین باین است که فرزند حرمت آنها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آنها را بسبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهائیکه عقلا وش رعا مانعی ندارد نافرمانی از آنها نماید و این عقوق گناه کبیره است و دلیل بر حرمت آن کتاب و سنت و اجماع خاصه و عامه است. از حضرت صادق (ع) مروریست کمترین عقوق (ناسپاسی والدین) گفتن اف است (بروی پدر و مادر) و اگر خدا چیزی را از آن آسانتر میدانست. از آن نهی می کرد. و نیز از عقوق است بپدر یا مادر نگاه خیز و تند کردن. (کافی باب العقوق) و امیرالمومنین مرویس از عقوق ست محزون ساختن پدر یا مادر (مرآت العقول مجلسی) و از موارد قطعی عقوق که گناه کبریه است ترک بر واجب مانند نفقه (مخارج روزانه و لباس و مسکن) در صورت احتیاج پدر یا مادر می باشد و بطور کلی آزردن خاطر والدین و رنجاندن و ناراحت ساختن آنها عقوق و حرام مسلم است.
روایات در این مقام بسیار و به آنچه ذکر شده اکتفا می شود.
وجوب نیکی به پدر و مادر
از آیات قرآن مجید و اخبار اهل بیتن علیهم السلام استفاده می شود که نه تنها عقوق والدین یعنی آزردن و رنجاندن آنها حرام و از گناهان کبیره است بلکه احسان و نیکی کردن و اداء حق آنها واجبست و ترک آن حرام می باشد.
اینک بعضی از آیات اشاره می شود:
۱- در سوره البقره می فرماید و بالوالدین احسانا
۲- سفارش نمودیم انسانرا که به والدین خود نیکی نماید(سوره ۲۹ آیه ۷).
۳- بانسان امر نمودیم که مرا و والدینش را سپاسگزاری نماید. (سوره ۳۱ آیه ۱۳)
شکر از والدین را همراه شکر خود ذکر می فرماید و شکی در وجوب شکر پروردگار عالم عقلا نیست، پس شکر والدین هم واجبست.
۴- حکم کرد پروردگارت که جز او را نپرستید و بپدر و مادر خود نیکی نمائید (سوره ۱۷ آیه ۲۴و ۲۵) در اینجا نیکی بپدر و مادر را ردیف عبادات خود قرار داده است و چنانچه عبادت خدا واجب است احسان بوالدین هم واجب می باشد.
بعد می فرماید اگر پیری بپدر یا مادر یا هر دو برسد، و محتاج خدمت تو گردند بایشان اف مگو (در حال انزجار و بتنگ آمدن از کسی این کلمه استعمال می شود و حضرت صادق (ع) می فرماید: اگر لفظی کمتر از کلمه اف در ترک عقوق والدین بود آن را ذکر می فرمود و از آن نهی می کرد) و زجر مکن و بانگ برایشان مزن و سخن ایشان را پاسخ درشت مده و به آنها سخن نیکو از روی حرمت و ادب بگو (یعنی آنها را بنام مخوان بلکه بگو یا اباه یا اماه یا سیدی یا سیدتی) و بال تذلل و فروتنی را برایشان فروآور و بایشان تکبر منما بلکه از روی رحمت و بخشش برایشان تلطف کن (چون تا دیروز تو محتاج ایشان بودی و امروز آنها بتو نیازمندند که خدمت ایشان را بنمائی و دعا کن درباره ایشان و بگو پروردگار رحم کن و ببخشای پدر و مادرم را همچنانکه مرا در خوردی پروانیدند.
تفسیر آیه از حضرت صادق (ع)
ابی ولاد از حضرت صادق (ع) از معنی و بالوالدین احسانا پرسید فرمود: باینکه در مصاحبت ایاشن نیکوکارباشی و اگر چیزی لازم داشتند پیش از آنکه از تو بخواهند به آنها بدهی و ناگفته رفع احتیاجشان را بنمائی هر چند بی نیاز باشند.
ودر معنی قل لهماقو لاکریما فرمود: اگر ترا بزنند بگو خدا شما را بیامرزد و در معنی و اخفض لهما فرمود: نگاه تند به آنها مکن و صدای خود را بلندتر از صدای ایشان منما و در راه رفتن برایشان پیشی مگیر و در مجالس بر آنها مقدم مشو و دست خود را بالای دستشان قرار مده. (کافی، باب البربالوالدین)
علامه مجلسی می فرماید: یعنی در موقع عطاء بانها دست خود را بگیر تا آنها از دستت بردارند.
برتر از جهاد
و هم از حضرت صادق (ع) است که مردی در خدمت حضرت رسول آمده و عرض کرد: من مشتاق جهاد در راه خدایم. آن حضرت فرمود: پس جهاد کن در راه خدا بدرستیکه اگر کشته شوی نزد خداوند زنده ای و رزق داده می شوی و اگر بمیری اجر تو با خداست و اگر بسلامت برگردی از گناهان پاک می گردی مثل روزی که از ما در متولد شدی! عرض کرد: یا رسول الله پدر و مادری دارم که هر دو پیر شده اند و با من انس دارند و دوست ندارند که از نزد آنها بیرون روم. آن حضرت فرمود: پس نزد ایشان بمان قسم بخدائی که جان من بدست اوست هر آینه انس پدر و مادر بتو در یک شبانه روز، از جهاد یکسال بهتر است. (کافی، باب البر بالوالدین)
و نیز از رسول خدا (ص) است که فرمود: نیکی کننده بوالدین باش، جایت در بهشت است و اگر عاق شوی جایت در آتش خواهد بود. (کافی)
نیکی به والدین کفاره گناهان است
و از این حدیث شریف معلوم می شود که نیکی بوالدین کفاره بسیاری از گناهان است چنانچه مروریست که مردی خدمت حضرت رسول (ص) آمد هست؟ حضرت فرمود: برو به پدرت نیکی کن تا کفاره گناهانت گردد. چون آن شخص رفت فرمود: اگر مادرش زنده بود نیکی باو بهتر بود. (بحار الانوار).
نگاه شفقت به پدر و مادر
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: نیست فرزند نیکوکار بپدر و مادرش مگر اینکه هرگاه از روی رحمت و محبت بوالدین خود بنگرد بهر نظری ثواب یک حج مقبوله برایش می باشد: گفتند: یا رسول الله هرگاه در روز صدمرتبه چنین کند؟ فرمود: بلی بهر نظری ثواب حجی دارد. (بحار الانوار)
خوشنودی والدین خوشنودی خدا است
و نیز فرمود: خوشنودی خداوند با خوشنودی والدین است و خشم او با خشم ایشان است. (بحار الانوار ج۱۶ ص ۲۴)
یعنی کسی که والدین از او راضی باشند خدا هم از او راضی است و کسی که والدین از او ناراضی باشند خدا هم بر او غضبناک است.
و فرمود: نیکی کننده بوالدین بیک درجه در بهشت از انبیاء پائین تر است و عهاق والدین در جهنم با فرعونیان یک درکه فاصله دارد. (مستدرک)
دعای ملائکه به نیکی کننده بپدر و مادر
و از حضرت امیرالمومنین (ع) است که نیکی بوالدین بزرگتر واجب از واجبات الهیه است. (مستدرک)
رسول خدا (ص) فرمود: خدای را دو ملک است که یکی از آنها می گوید خدایا از هر شری و آفتی نیکی کننده بوالدین را نگهدار، و دیگری می گوید: خدایا هلاک کن عاق والدینها را بسبب غضب فرمودنت به آنها (مستدرک الوسائل کتاب نکاح باب ۸۶ ص ۶۲۷) و البته دعای ملک هم مستجاب است.
اثر دنیوی عاق شدن
عقویت عقوق والدین منحصر به آنچه از عقوبتهای اخرویه که ذکر شد نیست بلکه از گناهانی است که آثار وضعیه دنیویه دارد چنانچه حضرت رسول (ص) فرمود: سه گناه است که خداوند عقوبت آنها را در دنیا تعجیل می فرماید: عقوق والدین، ظلم به بندگان خدا، بدی کردن در مقابل احسان (جلد ۱۶بحار الانوار ص ۲۵) شاید حکمت در تعجیل این عقوبتها برای عبرت دیگران است؟
نیکی به والدین و طول عمر
حضرت باقر(ع) فرمود: صدقه نهانی آتش قهر خدا را خاموش می کند و نیکی کردن بوالدین وصله رحم عمر را زیاد می کند. (بحارالانوار ج۱۶)
و در حدیث دیگر فرمود: بخشش پنهانی و یکی به پدر و مادر، تهیدستی را برطرف می کند و عمر دراز می نماید و هفتاد قسم مردن بد را دور می کند. (بحارالانوار جلد ۱۶ ص ۲۴).
زیادتی مال و آبرو
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: کسی که برای من ضمانت کند، صله رحم و نیکی بوالدین را من هم ضامن می شوم که مال و عمرض زیاد شود و در قبیله اش محبوبیت پیدا کند. (مستدرک)
از حضرت هادی (ع) است که فرمود: عقوق وا لدین کمی مال و آبرو و عمر را در پی دارد و بنکبت ذلت در دنیا می کشد. (مستدرک)
عقوق ، گدائی و بدبختی می آورد
جوانی از ثروتمندان مدینه پدر پیری داشتن احسان باو را ترک نمود و از مال خود او را محروم کرد، پس خدایتعالی اموالش را از او گرفت و فقر و تنگدستی و مرض در بدن باو روی نموده و بیچاره شد.
پس پیغمبر (ص) فرمود: ای کسانیکه پدرها و مادرها را آزار می رساند از حال این جوان عبرت بگیرد و بدانید چنانچه دارائیش در دنیا از کفش رفت غنا و ثروت و صحتش بفقر و مرض مبدل گشت، همچنین در آخرت هر درجه ای که در بهشت داشت بواسطه این گناه از دست داده و در مقابلش از درکات آ تش برایش آماده شده است! (سفینه البحار)
از حضرت صادق (ع) مرویست: که چون یعقوب برای ملاقات فرزندش یوسف وارد مصر گردید، یوسف هنگام ملاقات، رعایت مقام سلطنت ظاهری را کرد و برای احترام پدر از مرکب پیاده نشد: جبرئیل نازل شد به یوسف فرمود دست خود را باز کن، نور روشنی از دستش بیرون شد به آسمان رفت، یوسف پرسید: این نور چه بود که از کف من خارج شد؟ جبرئیل فرمود: نور نبوت از صلب تو بیرون رفت بسبب آنکه رعایت احترام پدر پیرت را نکردی پس از فرزندانت کسی پیغمبر نخواهد شد. (کافی)
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
توبه آداب خاصى دارد که اگر شخص توبه کننده به آنها عمل کند، بهاستجابت نزدیکتر خواهد بود. در روایات ذیل بخشى از این آداب رامىخوانیم؛ مانند: وقت توبه و طلب آمرزش که در سحر باشد وبلافاصلهبعداز ارتکاب گناه یا در همان روز و در هنگام طلوع فجر و غروبخورشید انجام شود، و هر زمانى که از او گناهى سرزند، استغفار کند هرچند آن گناه بارها هم از او تکرار شده باشد و هر چند بعداز بیست سال،وهر موقعى که مصیبتى بر انسان وارد مىشود هم باید استغفار کند، زیرا آنمصیبت یکنوع یادآورى و هشدار براى اوست، و شخص مؤمن از فرصتهااستفاده مىکند و استغفار مىجویدو عمل صالح انجام مىدهد پیش از آنکهفرصت فوت شود، و مستحبّ است در هر روز هفتاد بار استغفار کند،مخصوصاً در زمانى که علائم مرگ هم در وجود او بروز مىیابد، و شخصمؤمن همواره خویشتن را مورد محاسبه و ارزیابى قرار مىدهد تا توبهکند، زیرا او بخوبى آگاه است که ایام عمر او چگونه مىگذرد و لذا همیشهاستغفار و توبه و انجام عمل صالح را ادامه مىدهد، مخصوصاً وقتى کهعمر او به ۴۰ سالگى برسد، امّا در پنجاه سالگى باید طورى خود را محاسبهکند که گویا در حالت احتضار است.
شخص مؤمن همیشه، پس از ارتکاب بدیها به کارهاى نیک روىمىآورد، و بر انجام عمل صالح حرص مىورزد، زیرا مىداند که عملش ازاو جدا نمىشود در آن زمان که مال، ثروت و فرزند همگى از او جدامىشوند. شخص مؤمن سخت مىترسد از اینکه پرونده اعمالش بهحضرت رسول اللَّهصلى الله علیه وآله عرضه شود و لذا در راه خیر تمام تلاش و کوششخود را به کار مىبندد:
۱ – پیامبر خداصلى الله علیه وآله فرمود:
»إنّ للَّه فضولاً من رزقه ینحله من شاء من خلقه، واللَّه باسط یده عند کلّ فجرلمذنب اللیل هل یتوب فیغفر له، ویبسط یده عند مغیب الشمس لمذنب النهار هل یتوبفیغفر له«(239).
خداوند زیاده هایى در رزق قرار داده که آنها را مىبخشد به هرکه اراده کند ازخلقش، و خداوند در هر سپیده دمى دست خود را براى گناهکار شب باز مىکند که آیااو توبه مىکند تا او را بیامرزد، و همچنین در هنگام غروب آفتاب دست رحمت خود رابراى گناهکار در روز باز مىکند که آیا توبه مىکند تا او را ببخشد.«
۲ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»إنّ اللَّه یحبّ العبد المفتن التوّاب ومن لا یکون ذلک منه کان أفضل«(240).
»خداوند بنده امتحان شده توبه کننده را دوست دارد و اگر کسى گناه نکند
تا احتیاج به توبه هم پیدا نکند بهتر است.«
۳ – باز هم امام صادقعلیه السلام فرمود:
»إنّ المؤمن لیذنب الذنب فیذکر بعد عشرین سنه، فیستغفر منه فیغفر له، وإنّمایذکره لیغفر له، وإنّ الکافر لیذنب الذنب فینساه من ساعته«(241).
»مؤمن گناهى را مرتکب مىشود و بعداز ۲۰ سال به یاد مىآورد و استغفار مىکندو خدا هم او را مىبخشد. به یقین او که به یاد مىآورد براى این است که آمرزیده شود.امّا کافر مرتکب گناه مىشود ولى از همان لحظه فراموش مىکند.«
باز هم امام صادقعلیه السلام فرمود:
»إنّ اللَّه إذا أراد بعبد خیراً فأذنب ذنباً أتبعه بنقمه ویذکّره الاستغفار«(242).
»خداوند اگر خیر بندهاى را بخواهد، وقتى که او گناهى مرتکب مىشود، وى راگرفتار مصیبتى مىکند تا آمرزش خواستن و استغفار کردن را به یادش بیاورد.«
۵ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»کان رسول اللَّه صلى الله علیه وآله یتوب إلى اللَّه عزّ وجلّ فی کلّ یوم سبعین مرّه . قال الراوی:أکان یقول: استغفر اللَّه وأتوب إلیه؟ قال: لا، ولکن کان یقول: أتوب إلى اللَّه. قال الراوی:إنّ رسول اللَّهصلى الله علیه وآله کان یتوب ولا یعود ونحن نتوب ونعود، قال: اللَّه المستعان«(243).
»پیامبر خداصلى الله علیه وآله در هر روز، هفتاد بار )باز مىگشت( به سوى خدا مىکرد.«راوى گفت: آیا آنحضرت »استغفر اللَّه واتوب الیه« مىگفت؟ فرمود: »نه، ولىمىگفت: »اتوب إلى اللَّه.« راوى گفت: پیامبر خدا وقتى که به سوى خدا روى مىآورددیگر از او برنمىگردانید امّا ما پس از روى آوردن به خدا دوباره از او باز مىگردیم.حضرت فرمود: »از خداوند باید یارى خواسته شود.«
۶ – امام باقر و یا امام صادقعلیهما السلام فرمود:
»إنّ اللَّه عزّ وجلّ قال لآدمعلیه السلام: جعلت لک أنّ من عمل من ذرّیّتک سیّئه ثمّ استغفرغفرت له، قال: یا ربّ زدنی؟ قال: جعلت لهم التوبه أو بسطت لهم التوبه حتى تبلغالنفس هذه. قال: یا رب حسبی«(244).
»خداوند عزّ وجلّ به آدم گفت: من براى تو قرار دادم که اگر کسى از نسل تو،گناهى مرتکب شد سپس استغفار جست، من او را مىبخشم. آدم گفت: پروردگارا!بیشتر کن. خداوند فرمود: براى آنان توبه قرار دادم، یا گستردم براى ایشان توبه راتا زمانى که جان به گلو برسد. آدم گفت: پروردگارا! مرا بس است.«
۷ – امام باقرعلیه السلام فرمود:
»إنّ رسول اللَّهصلى الله علیه وآله دعا رجلاً من الیهود وهو فی السیاق إلى الإقرار بالشهادتین فأقرّبهما ومات، فأمر الصحابه أن یغسّلوه ویکفّنوه ثمّ صلّى علیه، وقال: الحمد للَّه الذی أنجىبی الیوم نسمه من النار«(245).
»پیامبر اسلام مردى از یهود را که در حال جان دادن بود، دعوت کرد که اقرار بهشهادتین کند پس او اقرار کرد و مُرد. پیامبر صحابه را دستور داد که او را غسل دهندو کفن کنند، سپس بر او نماز خواند و فرمود: ستایش خدایى را که امروز بخاطر من،بندهاى را از آتش نجات بخشید.«
۸ – حضرت علىعلیه السلام فرمود:
»إنّ اللَّه عزّ وجلّ إذا أراد أن یصیب أهل الأرض بعذاب قال: لولا الذین یتحابّونبجلالی، ویعمرون مساجدی، ویستغفرون بالأسحار، لأنزلت عذابی«(246).
خداوند وقتى بخواهد اهل زمین را عذابى برساند مىفرماید: اگر نبود کسانى کهبخاطر جلال من به همدیگر محبّت مىورزند، و مساجدم را آباد مىکنند، و در سحرهااستغفار مىجویند، عذاب خود را نازل مىکردم.
۹ – حفص بن غیاث مىگوید: از امام صادقعلیه السلام شنیدم که مىفرمود:
»إن قدرت أن لا تُعرف فافعل، وما علیک أن تکون مذموماً عند الناس إذا کنت محموداً عند اللَّه. ثمّ قال: قال أبی علی بن أبی طالبعلیه السلام: لا خیر فی العیش إلّا لرجلین:رجل یزداد فی کلّ یوم خیراً، ورجل یتدارک منیّته بالتوبه«(247).
»اگر مىتوانى که بین مردم شناخته نشوى، پس همان کن، و باکى بر تو نیست کهاگر بین مردم نکوهیده باشى در حالیکه در نزد خدا ستوده هستى.« سپس فرمود:»پدرم على بن ابیطالبعلیه السلام فرمود: در زندگى خیرى نیست مگر براى دو شخص:شخصى که در هر روز بر خیر او افزوده مىشود، و شخصى که با توبه به استقبالمرگ مىرود.«
۱۰ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»من استوى یوماه فهو مغبون، ومن کان آخر یومیه خیرهما فهو مغبوط، ومن کانآخر یومیه شرّهما فهو ملعون، ومن لم یر الزیاده فی نفسه فهو إلى النقصان، ومن کان إلىالنقصان فالموت خیر له من الحیاه«(248).
»کسى که دو روزش مساوى باشد او مغبون و زیان دیده است، و کسى که آخریندو روزش، بهترین آن دو باشد، بر او باید غبطه خورد، و کسى که آخرین دوروزش، بدترین آن دو باشد، او ملعون است، و کسى که در خود پیشرفتى نبیند، اوبه سوى کاستى در حرکت است، و کسى که به سوى کاستى باشد، مرگ براى او بهتراز زندگى خواهد بود.«
۱۱ – باز هم امام صادقعلیه السلام فرمود:»إنّ العبد لفی فسحه من أمره ما بینه وبین أربعین سنه، فإذا بلغ أربعین سنه أوحى اللَّهعزّ وجلّ إلى ملکیه قد عمّرت عبدی هذا عمراً فغلّظا وشدّدا وتحفّظا واکتبا علیه قلیلعمله وکثیره وصغیره وکبیره«(249).
»در کار انسان تا زمانى که زیر چهل سال است آسان گرفته مىشود، امّا زمانىکه به چهل سالگى رسید خداوند به دو فرشته خود وحى مىکند که: بنده من عمر خودرا کرده است، از این به بعد بر او سخت بگیرید و او را زیر نظر داشته باشید، کم وزیادو کوچک و بزرگ عمل او را بنویسید.«
۱۲ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»ثلاث من لم تکن فیه فلا یرجى خیره أبداً: من لم یخش اللَّه فی الغیب، ولم یرع فیالشیب، ولم یستح من العیب«(250).
»سه چیز اگر در کسى نباشد، هیچ وقت خیر او امید نمىرود: کسى که خدا را درنهان نترسد، کسى که در پیرى پروا نکند، و کسى که از عیب شرم نکند.«
۱۳ – امامعلیه السلام فرمود:
»إذا بلغ العبد ثلاثاً وثلاثین سنه فقد بلغ أشدّه، وإذا بلغ أربعین سنه فقد بلغ منتهاه،فإذا طعن فی واحد وأربعین فهو فی النقصان، وینبغی لصاحب الخمسین أن یکون کمن کانفی النزع«(251).
»وقتى بنده سى و سه ساله شود، به اوج قدرت و رشد خود رسیده، و وقتى بهچهل برسد به آخرین حدّ قدرت و رشد خود رسیده، و از چهل و یک سالگى، او روبهنقص و ضعف است و براى شخص پنجاه ساله شایسته است که مانند کسى باشد کهدر حال جان دادن است.«
۱۴ – پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله فرمود:
»اتّق اللَّه حیثما کنت، و خالق الناس بخلق حسن، وإذا عملت سیّئه فاعمل حسنهتمحوها«(252).
»هر جا باشى خدا را بپرهیز، و با مردم با اخلاق نیک رفتار کن، و اگر گناهىمرتکب شدى، حسنهاى انجام بده تا گناه را محو کند.«
۱۵ – حضرت علىعلیه السلام فرمود:
»إنّ ابن آدم إذا کان فی آخر یومٍ من أیام الدنیا وأوّل یوم من أیام الآخره، مثّل له مالهوولده وعمله، فیلتفت إلى ماله فیقول: واللَّه إنّی کنت علیک حریصاً شحیحاً، فما لیعندک؟ فیقول: خذ منّی کفنک. قال: فلیتفت إلى وُلْده فیقول: واللَّه إنّی کنت لکم محبّاًوإنّی کنت علیکم محامیاً فماذا عندکم؟ فیقول: نؤدّیک إلى حفرتک نواریک فیها. قال:فیلتفت إلى عمله فیقول: واللَّه إنّی کنت فیک زاهداً، وإن کنت لثقیلاً، فیقول: أنا قرینکفی قبرک ویوم نشرک حتى اُعرض أنا وأنت على ربّک«(253).
»فرزند آدم زمانیکه در آخرین روز از دنیا و اوّلین روز از آخرت قرار گیرد، مال وفرزند و عمل او برایش مجسّم مىشود. پس به سوى مالش توجّه مىکند و مىگوید:به خدا سوگند من براى تو حریص و بخیل بودم براى من چه مىتوانى بکنى؟ پس مالمىگوید: از من کفنت را بگیر. سپس روى به جانب فرزندانش مىکند و مىگوید: بهخدا سوگند من دوستدار شما بودم و از شما حمایت مىکردم براى من چه کارمىتوانید انجام دهید، فرزندان مىگویند: تو را در میان گورت سپرده و در آن تو رامىپوشانیم. پس توجّه به عملش مىکند و مىگوید: من در رابطه با تو بىتوجّهىکردم، اگرچه تو سنگین بودى. پس عمل مىگوید: من همراه تو هستم در قبرتوروزى که محشور شوى، تا من و تو بر پروردگارت عرضه شویم.«
۱۶ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»تعرض على رسول اللَّهصلى الله علیه وآله، أعمال العباد کلّ صباح، أبرارها وفجّارها،فاحذروها. وهو قول اللَّه عزّ وجلّ: )وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ(۲۵۴)وسکت«(255).
»اعمال بندگان در هر صبح بر رسول خدا عرضه مىشوند، اعمال نیکان و بدان،پس مواظب باشید. خداوند مىفرماید: »و بگو عمل کنید پس خدا و پیامبرش عمل شمارا مىبینند« پس ساکت شد.
توبه در زندان های جمهوری اسلامی ایران
توبه در ارتباط با گناه معنا می یابد و آن پشیمانی از گناه و بازگشت به سوی خدا است .
برجستگی بار معنایی اعتراف در این کلمه به دلیل نقش مهم آن و آئین مربوط به آن است
در اسلام توبه لزوما بخشودگی را به همراه نمی آورد. قران در قبال مواردی که به گناهان کبیره معروف است، شدت عمل و مجازات های سنگینی را فرمان می دهد.
با این همه مکررا مسلمانان و مومنین را به توبه فرا می خواند و به آنها وعده بخشش از طرف خدا می دهد.( ۴) تکرار و تاکید بر موضوع گناه و توبه، به ایجاد و تحکیم رابطه بندگی در مقابل خدا و رسولانش می انجامد.
محمد غزالی توبه حقیقی را از توبه مصلحتی متمایز می سازد و برای آن سه شرط قائل است : آگاهی به گناه ندامت. وقتی آگاهی از عمق وجود باشد، درد و عذاب روحی در پی دارد. تاسف از عملی که باعث دور شدن از خدا شده بود ، ندامت است. –
تصمیم به دوری از اعمال گناه آمیز و جبران آن(۵) توبه در اسلام امری دواطلبانه و رابطه ی بین خدا و فرد نیست. امر به معروف و نهی از منکر وظیفه هر مسلمانی و مجازات و تعیین صحت و پذیرش توبه در حوزه اختیارات حکام دینی است. توبه در زندان های حکومت اسلامی ایران تنها یک پدیده ی مذهبی نیست پدیده ای سیاسی نیز هست. مذهبی است چرا که موضع گیری در قبال حکومت با موضوع ایمان و بی ایمان سنجیده می شود و مخالفت با حکومت به ویژه با اصل ولایت فقیه مقابله با اسلام و خدا و در مقوله گناه قلمداد می گردد. پس برای پاک شدن از گناه و دوری از آن نیاز به توبه است یعنی ندامت و بازگشت به سوی خدا. اما توبه هم چنین یک امر سیاسی است چرا که رویه ای است برای سرکوب و ارعاب. توبه نفی حق دگراندیشی است.
در زندان، حاکمان اسلام گرا، که “ارشاد گناه کاران” را وظیفه دینی خود می دانند، با دست بازتری عمل می کنند تا در جامعه که بهر حال ملاحظات و محدودیت هایی را ناگزیز می سازد. مجریان ارشاد در زندان، از رئیس زندان و حکام شرع گرفته تا بازجوها و نگهبانان، برای وادار ساختن زندانی به توبه و کاربست آن ضدانسانی ترین شیوه ها را حق مسلم خود می دانند. توبه از ویژگی های زندان اسلامی است. برای داشتن تصویری از زندان اسلامی، نگاهی داریم به زندان در دهه ۶٠، به زندانی القا می شد که در
گذشته انسانی فاسد و گناهکار بوده و عمل او، گو خواندن کتابی یا اعلامیه ای مخالف رژیم بوده باشد- خیانت بوده است. زندانیان وادار می شدند در حضور دیگران اعتراف کنند که انگیزه پیوستن شان به گروه های مخالف پیروی از هواهای نفسانی بوده و حالا در زندان به راه راست هدایت شده اند. اعتراف کنندگان تنها توابین نبودند. این “مصاحبه” ها و اعتراف ها برای کسانی که محکومیت شان تمام شده بود. پیش شرط آزاد شدن از زندان بود.
و برای کسانی که محکوم به مرگ بودند شانسی به حساب می آمد برای زنده ماندن .
همان طور که اشاره رفت شرط نهایی توبه جبران گذشته است می گویند تنها “اعتراف به گناه” و “ندامت کافی نیست عمل تواب باید توبه اش را اثبات کند. در دهه ۶٠، مقامات زندان با دستاویز “جبران گذشته گناه آلود” قربانیان خود، تواب ها، را به ضدانسانی ترین رفتارها وامی داشتند : توطئه علیه دیگر زندانی ها. بسیاری از تواب ها به چنان درجه از پستی سوق داده شدند که همکار و همزبان بازجوها و نگهبانان قرار گرفتند. برای اثبات خلوص شان، حتی وادار شدند که شلاق بدست گیرند و در مراسم اعدام همکاری کنند. هدف این بود که هر گونه رابطه عاطفی تواب با گذشته اش قطع شود و هرچه بیشتر از هویت و تعلقات گذشته اش بگسلد. می دانستند هر چه این گسست قاطع تر و خشن تر باشد و همراه با انتقام از تعلقات گذشته، که تبلورش دیگر زندانی ها و به ویژه زندانیان سرموضعی بودند، راه بازگشت به گذشته بسته تر می شود.
ادامه مطلب + دانلود...