بازدید
بازدید
بازدید
بازدید
بازدید
بازدید
بازدید
اسلام دینی است که برای همه زوایای زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه امور را به پیروان خود توصیه می نماید. از طرفی استفاده و بهره مشروع از نعمت هاى الاهى و زیبایی هاى زندگى را جایز دانسته، و از سویی دیگر اسراف و زیاده روى و ضایع نمودن نعمت ها را حرام و ناروا مىداند؛ این مسئله بدان دلیل است که هر مسلمانی به تناسب امکانات، توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسئولیت دارد و این مسئولیت پذیری او را دارای صفات نیک اخلاقی می گرداند، در غیر این صورت فرد اسراف کار خواهد بود و از اجراى مسئولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمىماند و دچار عادت های سوء اخلاقی می شود که از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مىزند.
برای روشن شدن موضوع اسراف و تبذیر نخست این دو واژه را تعریف نموده و تفاوت آن دو را بیان می نماییم، آن گاه به زوایای این مسئله با توجه به تعالیم و آموزه های دینی می پردازیم.
اسراف
اسراف یعنی زیاده روی و تجاوز که معنای مقابل آن قصد و میانه روی است. راغب اصفهانی در معنای اسراف میگوید: «هر کار و عملی را که انسان انجام میدهد و از حد و اندازه خود تجاوز و زیاده روی کند آن اسراف است». [1] بنابراین میتوان این گونه بیان داشت که اسراف هرگونه عمل بیهوده و زیاده روی و تجاوز از حد طبیعی، چه در کیفیت و چه در کمیت میباشد. از این بیان معلوم میشود که اسراف تنها مربوط به خوردنیها و نوشیدنیها و یا در امور اقتصادی نبوده، بلکه اسراف معنایی جامع تر و وسیع تر را در برمی گیرد. در حقیقت میتوان گفت: «اسراف هرگونه تجاوز از حد یا افراط و تندروی و یا وضعیت نامناسب حالات نفسانی و روحیات و صفات غیر معتدل اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی افراد در جامعه میباشد». [2] این تعریف تکلیف را بسیار سنگین میکند؛ زیرا اسراف از حوزه اقتصادی و خوردن و نوشیدن به سایر حوزههای دیگر اعمال انسان نیز کشیده می شود.
از گفته های اهل لغت و تفسیر در مورد واژه (اسراف) به دست می آید که با سه ملاک، حدّ معتبر در اسراف – که رعایت آن میانه روی است و تجاوز از آن موجب می شود تا انسان در شمار مسرفین قرار گیرد- تعیین می شود.
۱٫ گناهان و محرّمات شرعی: این بدان دلیل است که حرام ها و معصیت ها خود حدود الاهی اند، و ارتکاب آنها اگر چه بدون صرف مال باشد، اسراف به معنای گناه و تجاوز از دستورهای دینی است.
۲٫ حکم عقل و معیارهای عقلی: این در مواردی است که عقل بر قبح صرف مال در آنها حکم می نماید، به گونه ای که تجاوز از آن به نوعی سفاهت و جهالت است؛ مانند اتلاف و نابود کردن ثروت و یا خرج آن در موارد نادرست و بی فایده که حاکی از نارسایی عقلی و ضعف اندیشه مرتکب این عمل است.
۳٫ عرف جامعه: عرف اجتماعی هم عامل تعیین کننده (حد) در باب اسراف است؛ به عنوان مثال مصرف مال در راه مصالح شخصی و زن و فرزند و یا انفاق آن برای مصالح دیگران، هر کدام محدود به حدی است که عرف جامعه آن را بر اساس اوضاع اقتصادی هر زمان، و بر پایه وضعیت مالی و موقعیت اقتصادی و اجتماعی هر شخص تعیین و تحدید می نماید و همان گونه که کم رَوی از آن، مصداق بخل است و اگر موجب از بین بردن حق واجبی شود، حرام و معصیت است. زیاده روی و تجاوز از آن نیز به معنای خروج از حدّ اعتدال، و ورود به جرگه اسراف کنندگان خواهد بود.
حد در مورد مصارف شخصی و انفاقات، امری است بسته به اعتبار عرفی و بر همین اساس وضعیت افراد نسبت به هم در این مورد متفاوت است؛ به عبارت دیگر حدّ مجازی که عرف اجتماعی برای مصارف شخصی و خانواده تعیین می کند، درباره همه اشخاص یکسان و یک نواخت نیست، بلکه به اندازه تفاوت های مالی و موقعیت های اجتماعی افراد مختلف است؛ لذا ممکن است مصرف مقدار معینی از مال، در یک مورد از شخصی اسراف باشد، در حالی که مصرف همان مقدار در آن مورد، برای شخص دیگری که از وضع مالی و موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار است، اسراف نباشد. [۳]
امام صادق (ع) در حدیثی فرمودند: «چه بسا فقیری که اسراف پیشه تر از ثروت مند است! عرض شد: چگونه؟ حضرت فرمودند: ثروت مند از آنچه دارد، خرج می کند و فقیر بدون تمکن مالی اضافه بر شأن خود انفاق می نماید». [4]
تبذیر
هدف از طرح موضوع اسراف در اسلام همان طور که گفته شد جنبه اقتصادی خوردن و یا پوشیدن نیست که اگر این باشد به آن تبذیر گفته میشود.
طبرسی (ره) در این باره میگوید: «تبذیر پراکندن مال از روی اسراف است و ریشه آن پاشیدن بذر است با این فرق که تبذیر پراکندن یا فاسد و ضایع کردن است ولی اگر این خرج کردن (هرچند زیاد هم نباشد) در راه اصلاح چیزی باشد، آن تبذیر نیست». [5]
با توجه به تعریف تبذیر از طبرسی میتوان نتیجه گرفت که تبذیر زیر مجموعه اسراف است. در اسراف تلف کردن و ضایع نمودن مال به معنای فراگیرتری است و در برگیرنده مواردی است؛ مانند زیاده روی در انفاق های شخصی و امور خیر که شامل معنای تبذیر نمیشود، اما در تبذیر شامل به هدر دادن و زیاده روی در مصارف خوراکی، و ریخت و پاش زندگی میباشد. به بیان دیگر، می توان گفت هر تبذیری اسراف است، ولی هر اسرافی تبذیر نیست. امام صادق (ع) می فرماید: «انّ التبذیر من الأسراف»؛ [۶] تبذیر از اسراف است. برای اسراف شاخههایی فرض شده که یکی از آنها تبذیر است.
بنابر آنچه بیان شد، بین واژه اسراف به معنای اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجّه به خصوصیات تعابیر لغت شناسان در معنای تبذیر، مقصود از این واژه، تلف و ضایع کردن مال است و زیاده روی در انفاقات شخصی و امور خیر را شامل نمی شود؛ در حالی که اسراف فراگیرتر از آن بوده و در برگیرنده همه موارد، از به هدر دادن و زیاده روی در مصارف شخصی و خانوادگی و انفاق های مستحب می باشد. [۷]
امام صادق (ع) و آموزش اعتدال
امام صادق هنگامی که این آیه را تلاوت فرمود: «و آنان که چون انفاق میکنند زیاده روی نمیکنند و بخل هم نمیورزند و میان این دو، حدّ وسط را نگه میدارند»، [۸] مشتی سنگریزه برداشت و آن را در مشتش نگه داشت و فرمود: «این همان سختیگری و خسّتی است که خداوند عزّوجلّ در کتاب خود فرموده است». آن گاه مشتی دیگر برداشت و همه آنها را ریخت و فرمود: «این اسراف است.» سپس مشتی دیگر برداشت و قسمتی از آن را ریخت و مقداری را نگه داشت و فرمود: «این حدّ وسط است». [9]
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
روابط مجازی، پویا هستند، میتوانند بسیار حمایتی باشند، و در مقایسه با منافع بالقوه، حداقل خطر را به دنبال داشته باشند. مردم به کمک اینترنت، روابط جدیدی را براساس فعالیت نو، برانگیزنده و تقویتکننده تشکیل میدهند. پس، عاقلانه است که انتظار داشته باشیم درصد بالایی از مردم در ظرف فاصله زمانی محدود جذب آن شوند (King, ۱۹۹۶:۱۰).
در پاسخ به این سوال که اینترنت واقعاً چه چیزی دارد که افرادی که از آن استفاده میکنند، بهطور بالقوه دچار رفتارهای مخرب میشوند و اینکه چرا برخی مردم خودشان را در معرض خطر از دستدادن شغل، ازهمگسیختگی روابط، و یا زیانهای مالی قرار میدهند، دیدگاههای مختلفی از زوایای گوناگون ایراد شده است. از طرفی، اعتیاد به اینترنت یک پدیده بینرشتهای است، و علوم مختلف پزشکی، رایانهای، جامعهشناسی، حقوق، اخلاق و رواشناسی هر یک از زوایای مختلف این پدیده را مورد بررسی قرار دادهاند. در هر یک از این علوم مختلف، نظریههایی برای این اختلال مطرح شده است. همچنین در بسیاری از موارد، نظریه های مطرح شده, از چارچوب یک علم خارج میشود و ترکیبی از مفاهیم چندین علم را دربرمیگیرد.
با وجود پژوهشهای فراوان و تلاشهای هماهنگ برای شناسایی مهمترین عوامل گرایش فرد به اعتیاد به اینترنت، همچنان موارد مبهم و پرسشهای بسیاری فراروی محققان و متخصصان این حوزه قرار دارد. وجود دیدگاهها، نظرات، تبیینها و اختلافنظر در مورد نحوه پدیدآمدن، طبقهبندی، تشخیص، تداوم و استمرار اعتیاد به اینترنت، به پیچیدگی و معماگونه بودن این آسیب اشاره دارد. به همین دلیل است که هنوز هیچ فرد، نظریه و دیدگاهی که قادر به تبیین تمامی «رفتارهای اعتیادگونه» باشد، مطرح نشده است.
گروهول در توضیح این مسئله که چرا مردم به گونهای اعتیادآور از اینترنت استفاده میکنند، الگوی استفاده مرضی از اینترنت را پیشنهاد کرده و در این رابطه، دو دیدگاه ارائه میدهد:
۱. علت گرایش افراد به استفاده اعتیادآور از اینترنت، تمایل آنها به دوریگزیدن از مشکلاتی است که در زندگی شخصی با آنها مواجهند. به عبارتی، افراد برای اینکه از مشکلات زندگی فرار کنند، به اینترنت روی میآورند.
۲. دیدگاه دومی که گروهول درخصوص دلیل رویکرد افراد به استفاده اعتیادی از اینترنت بیان میکند، دیدگاه قابلقبولتری است. وی در این دیدگاه، به مراحلی اشاره میکند که فرد هنگام کار با اینترنت و کشف منابع آن، از آنها گذر میکند.
مراحل مورد نظر گروهول به قرار زیر است:
۱. افسونگری یا وسواس؛ این مرحله زمانی است که محیط برای فرد تازه است و وی تازه وارد این محیط شده است. یا اینکه فرد یک کاربر قدیمی است که فعالیت جدیدی را در اینترنت پیدا میکند. مرحله اول، به شدت اعتیادآوری است. در واقع، این حالت اعتیادی تا جایی ادامه دارد که فرد وارد مرحله دوم یعنی توهمزدایی یا سرخوردگی شود.
۲. توهمزدایی یا سرخوردگی؛در این مرحله، فرد نسبت به فعالیتی که اغلب انجام میدهد، سرخورده و بیتمایل میشود. موقعی که فرد از این مرحله بگذرد، میتواند مطمئنا وارد مرحله سوم یعنی تعادل شود.
۳. تعادل؛نماد و مشخصه بارز مرحله سوم، استفاده طبیعی از اینترنت است. هر فردی در زمانهای متفاوتی وارد مرحله سوم میشود. در جمعبندی این سه مرحله باید گفت که حتی گاه اتفاق میافتد که تمامی این مراحل بهصورت چرخشی در فرد تکرار شوند. در واقع، سیر این مراحل بهصورت خطی نیست. بهویژه، زمانی که فرد فعالیت جدید جالب دیگری را در اینترنت پیدا میکند، این مراحل دوباره در وی از نو شروع میشوند (Duran, ۲۰۰۳: ۲).
معتادان اغلب یک «زندگی دوم» (Second life) و یا مفری را برای «فراموشکردن مشکلاتشان در هنگام آنلاین بودن ایجاد میکنند، درست مانند احساس کرختی و مستی که افراد معتاد به الکل در هنگام نوشیدن الکل گزارش میدهند» (Sexuality Education Resource Centre ۲۰۰۳: ۳).
سیگل و سنا در بررسی نظریههای مربوط به اعتیاد اینترنتی، به نظریههای کلان انحراف و کجرفتاری اجتماعی استناد کرده و این نظریهها را به چهار دسته کلی تقسیم کردهاند که هر کدام از این دستههای کلی خود نظریههای مختلفی را در بر میگیرد.
این چهار دسته کلی عبارتند از:
۱) نظریههای فردی،
۲) نظریههای ساختار اجتماعی،
۳) نظریههای فرایند اجتماعی،
۴) نظریههای واکنش اجتماعی.
در نظریههای فردی، ریشه اختلال در خود فرد جستوجو میشود، یعنی ساخت زیستشناختی و ویژگیهای روانشناختی شخص است که سازنده رفتار اوست. براساس این دیدگاه، شخصیت شامل تمامی جنبههای رفتاری، هیجانی، شناختی، اخلاقی، و حتی جنبه جسمانی، عصبی، هورمونی و بیوشیمیایی میشود که بهوجودآورنده رفتار بهنجار یا نابهنجار است.
براساس نظریههای ساختار اجتماعی، رفتار بزهکارانه, ناشی از سازگاری فرد با شرایط حاکم در محیطهای طبقه پایین است.
سیگل و سنا نظریههای ساختار اجتماعی را به سه دسته تقسیم کردهاند:
۱. نظریه درهمریختگی اجتماعی
۲. نظریههای فشار
۳. نظریه خردهفرهنگ (فرهنگ منحرف)
نظریههای فرایند اجتماعی، نابهنجاری را ناشی از تعاملات انسانها در زندگی اجتماعی روزمره میدانند. نظریههای فرایند اجتماعی به نظریههای زیر تقسیم پذیرند:
الف) نظریه تداعی افتراقی
ب) نظریه کنترل اجتماعی
ج) نظریه کنترل اجتماعی هیرشی
نظریههای واکنش اجتماعی، بر روی نقشی که نهادهای اقتصادی و اجتماعی در ایجاد رفتارهای نابهنجار دارند، متمرکز میشوند. یعنی روشی که در آن، جامعه از خود نسبت به فرد واکنش نشان میدهد و روشی که افراد نسبت به جامعه واکنش نشان میدهند. دو نظریه مهم در بین نظریههای واکنش اجتماعی، نظریه، «برچسب» و نظریه «تضاد» است (امیدوار و صارمی،۱۳۸۱: ۳۹-۳۸).
درخصوص دلایل گرایش افراد به اینترنت و استفاده اعتیادی از آن، نظریههای دیگری هم ارائه شده است، که عبارتند از:
۱. نظریه پویایی روانی و شخصیت:این نظریه, ریشههای اعتیاد فرد به اینترنت را به سالهای آغازین زندگی وی ارتباط میدهد. به عبارتی، عمدهترین دلایل گرایش اعتیادآور فرد به اینترنت، شوکهای روحی یا کمبودهای عاطفی دوران کودکی، ارتباط با سایر ویژگیهای خاص شخصیتی و یا سایر اختلالات، و خلقوخوها یا گرایشهای روانشناختی ارثی است. طبق این دیدگاه، بسته به حوادثی که در دوران کودکی برای فرد اتفاق افتاده است و یا ویژگیهای شخصیتیای که در طی بلوغ در این فرد شکل گرفته است, او برای تقویت یک رفتار اعتیادآمیز و یا هر رفتار دیگری مستعد میشود. در این حالت، آنچه که اهمیت دارد، موضوع یا فعالیت نیست، بلکه فرد و شرایطی است که وی متأثر از آن، معتاد میشود (Duran, ۲۰۰۳:۲).
۲. نظریه کنترل اجتماعی:براساس نظریه کنترل اجتماعی هیرشی، عاملی که باعث جلوگیری از رفتارهای انحرافی نوجوانان و جوانان میشود، «پیوند اجتماعی» است. به اعتقاد هیرشی، پیوندهای اجتماعی دارای چهار عنصر اصلی دلبستگی، تعهد، مشغولیت و اعتقاد است. ضعف هر یک از این چهار عنصر در فرد میتواند موجب بروز رفتارهای انحرافی او شود.
الف) دلبستگی: کسانی که به دیگران دلبستگی و علاقه ای ندارند، نگران این نیستند که روابط اجتماعی خود را به خطر اندازند و به همین علت بیشتر احتمال دارد که مرتکب رفتار انحرافی شوند.
ب) تعهد: هر چقدر میزان تعهد فرد نسبت به خانواده، شغل، دوستان و غیره کمتر باشد، احتمال ارتکاب رفتار انحرافی بیشتر خواهد بود.
ج) درگیری (مشغولیت): کسانی که مشارکت مداوم در فعالیتهای زندگی، کار، خانوادگی و غیره ندارند و بیکارند، فرصت بیشتری برای انحراف دارند.
د) باور و اعتقاد: اگر فردی اعتقاد قوی به ارزشها و اصول اخلاقی یک گروه نداشته باشد یا به این ارزشها وفادار نباشد, احتمال گرایش وی به رفتار انحرافی بیشتر خواهد بود (امیدوار و صارمی،۱۳۸۱: ۵۶).
۳. تبیین رفتاری:این تبیین بر پایه مطالعات بی. اف. اسکینر راجع به شرطیشدن عامل یا کنشگر است. براساس این دیدگاه، فرد برای دریافت پاداش وارد اینترنت میشود. پاداشهایی که وی از این رفتار میگیرد، فرار از واقعیت، رسیدن به عشق و سرگرمیهای زیاد است و چنانچه فرد در زمانهای آتی نیز به این پاداشها نیاز داشته باشد, احتمالاً به اینترنت روی خواهد آورد. در نتیجه، این روند تقویت شده و چرخه همچنان ادامه پیدا میکند (Duran, ۲۰۰۳:۲).
۴. تبیین بیوپزشکی:بر پایه تبیین بیوپزشکی، عوامل ارثی و مادرزادی و یا اختلالات شیمیایی در مغز و فرارسانها، دلایل اصلی رویآوردن فرد به اعتیادند. از نظر این دیدگاه، وجود برخی کروموزومها، هورمونها، و مواد زائد و یا فقدان مواد شیمیایی لازم و مشخص و فرارسانهایی که فعالیت مغز و سایر دستگاههای عصبی را تنظیم میکنند، در بروز اعتیاد در فرد موثرند (Ferris, ۲۰۰۲: ۲-۳).
آزادسازی حجم زیاد دوپاماین در مراکز لذت، باعث سرکوبی کارکردهای حیاتی مغز و نهایتاً کنترل آن میشود. از این نظر، روشهای چندی وجود دارد که طی آن، استفاده از اینترنت احتمالاً باعث تحریک این فرایند عصبی ـ بیولوژیکی میشود. روشهای مورد نظر عبارتند از:
۱. تجربه بالقوه شدید قدرت، هیجان، خوشحالی، تحریک، تحقق اهداف و رضایت، که در نتیجه آن فرد قادر خواهد بود در یک لحظه, پیرامون هر چیزی, به منبع گسترده اطلاعات وصل شود.
۲. احساس مخاطرهجویی, مانند شرطبندی، با ناشناخته ماندن چیزی که شاید اتصال بعدی به اینترنت بتواند آن را مشخص کند همراه است. حال این امر ناشناخته, ممکن است کسب اطلاعات جدید و جالب و یا فرصتهای تعاملی همچون ارتباط صرف با یک دوست، رفتن به اتاقهای چت، هرزهنگاری، سکس سایبر، خرید آنلاین و جز اینها باشد.
۳. اثر خویشتنداری رضایتبخشی که گمنامی کاربر در نت به وی میدهد. این امر هم باعث تسریع روند صمیمیت و پیوند اجتماعی میشود که ظاهراً صداقت آن از ارتباط شفاهی بیشتر است و هم موجب میشود که فرد دچار رویا و خواب و خیال شود و یا یک هویت کلی جدید برای خود ایجاد کند که ممکن است بسیار لذت بخش هم باشد.
۴. اثر هیپنوتیزمآور حرکات تصاویر روی صفحه مانیتور رایانه (یا تلویزیون).
۵. جذابیت چندرسانهای همانند رنگ، صدای موزیک یا استریو، سرعت و گرافیکهای فلاشدار (Lawyers concerned for lawyers, INC., ۲۰۰۵:۲-۴).
۵. نظریه شناختی :همانند دیدگاه روانکاوی، دیدگاه شناختی متوجه فرایندهای درونی است. البته این دیدگاه بیش از آنکه بر امیال، نیازها، و انگیزشها تأکید کند، بر اینکه افراد چگونه اطلاعات را کسب کرده و تفسیر میکنند و آنها را در حل مشکلات بهکار میگیرند، تأکید دارد. اصولاً دیدگاه شناختی بیشتر به افکار کنونی و شیوههای حل مسأله توجه دارد تا تاریخچه شخصی.
در این دیدگاه، اعتیاد به اینترنت, برآمده از شناختهای معیوب و یا پردازش معیوب شناختی است و درمان آن مبتنی بر تصحیح فرایند شناختهای معیوب است (امیدوار و صارمی، ۱۳۸۱: ۵۲).
۶. نظریه شناختی ـ رفتاری:گسترش اعتیاد به اینترنت, با شرایط روانشناختی قبلی به وجود میآید. در اکثر مواقع، این آسیبشناسی شامل افسردگی، اضطراب اجتماعی و انواع روانپریشیهاست. وقتی فرد در معرض استفاده از اینترنت قرار میگیرد، فرایند کاربرد مشکلزای اینترنت شروع میشود. این آسیبشناسی زمینهای، نوعی آمادگی و تمایل است و موجب شروع استرس میشود.
البته چندین عامل دیگر نیز در ایجاد و یا حفظ اختلال دخالت دارند:
اولاً، بعضی از تقویتکنندههای رفتاری وجود دارند که به عنوان عامل شرطی عمل میکنند. اتاق، صندلی، دستزدن به صفحه کلید، موس، صدای روشنشدن رایانه، بوق یا صدای زنگ آن در گروه این عوامل هستند.
ثانیاً، بدکاری شناختی نیز در اینجا عمل میکند. زیرا شناخت غیرسازشی در زمینه خود و دنیا، شاخصهای اولیه این اختلال هستند. باورهایی همچون این موضوع که فرد فقط در اینترنت قدرت کنترل دارد، فقط در آنجا برای خود کسی است و فقط در آنجا قابل احترام است و مانند آن، افکار شناختی مشکلزا در زمینه «خود» هستند.
باورهایی مانند هیچکس در بیرون از اینترنت از من خوشش نمیآید، یا اینترنت تنها جایی است که واقعاً میشود مردم را شناخت، و هر کسی به نوعی به اینترنت آلوده است و مانند آن افکار شناختی مشکلزا در زمینه «دنیا» هستند.
ثالثاً، بیان کیفی کاربری اینترنت بستگی به شبکه حمایتی اجتماعی فرد دارد. اگر تمام عوامل در فرد وجود داشته باشد و حمایت اجتماعی نشود، احتمال دارد به اعتیاد اینترنتی عمومی روی بیاورد که با رفتارهای جلب توجه اجتماعی، غیرشخصی و غفلت کاری مشخص میشود. اما اگر جنبههای اجتماعی داشته باشد، اعتیاد به اینترنت ویژه در او ایجاد خواهد شد که فقط در بخش ویژهای از تکنولوژی مانند بازی یا هرزهنگاری جنسی است.
از دیدگاه رفتاری ـ شناختی، نشانههای اختلال شامل افکار وسواسی درباره اینترنت، کنترل تکانه ضعیف، ناتوانی در متوقفکردن استفاده از اینترنت و مهمتر از همه، این باور که اینترنت تنها دوست فرد است. علاوه بر این، در موقعی که تماس برقرار نیست، به فکر اینترنت بودن، بار آینده تماسگرفتن را پیشبینیکردن و صرف مخارج زیاد درباره اینترنت و کارهای مربوط به آن نیز، نشانههای دیگر این اختلال هستند. مشکل عمده دیگر، جداکردن فرد از دوستان خود به نفع دوستان اینترنتی است و در نهایت نوعی احساس گناه درباره استفاده از اینترنت و دروغگفتن به دوستان درباره وقت صرفشده و سری نگهداشتن آن، نشانههای دیگر این اختلال هستند. این افراد درحالی که میدانند کارشان از نظر اجتماعی مورد پسند نیست، نمیتوانند آن را متوقف کنند. چراکه خود به خود, به خودارزشی کمتر و در نتیجه نشانههای بیشتر میانجامد
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
بازدید
۱- اسراء و معراج
نخستین مطلبی که باید مورد توجه در این داستان قرار گیردآن است که داستان معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله ده،قسمت نخست آن که از مسجد الحرام در شهر مکه تا مسجد الاقصی در سرزمین فلسطین و بالعکس انجام شده ، ورسول خداصلی الله علیه و اله این مسیر را در یکی از شبها در سالهایتوقف خود در مکه از طریق اعجاز طی کرده،که این قسمت رااصطلاحا در کتابها و تواریخ«اسراء»مینامند و قسمت دوم کهاز مسجد الاقصی به آسمانها انجام شده و طبق روایات با انبیاءالهی دیدار و گفتگو کرده و بهشت و جهنم و آیات بزرگ دیگریاز آیات الهی را مشاهده نموده است که این قسمت را اصطلاحا«معراج»مینامند.
که البته دلیل هر یک از این دو قسمت در قرآن و حدیث ازیکدیگر جدا است و اختلافی هم که در گفتار اهل حدیث وتاریخ دیده میشود و همچنین اعتراضها و رد و ایرادهائی که درداستان معراج شده و پاسخهائی که داده یا میدهند هر کداممربوط به یکی از این دو قسمت است که متاسفانه در پارهای ازکتابها و کلمات برخی از بزرگان بخاطر مخلوط شدن این دوقسمت،بحثها نیز به یکدیگر مخلوط شده و موجب ابهام و اشکالگردیده است.
۲- معراج در چه سالی اتفاق افتاد
در اینکه اسراء و معراج رسول خداصلی الله علیه و اله درچه سالی ازسالهای بعثت اتفاق افتاده اختلاف است،و اجمالا وقوع آن درمکه و قبل از هجرت ظاهرا قطعی است.بدلیل اینکه آیهای همکه در سوره اسراء در این باره آمده و آیات سوره نجم نیز همگی در مکه نازل شده،و اما در اینکه در چه سالی از سالهای قبل ازهجرت بوده اختلاف است.
الف- از ابن عباس نقل شده که گفته است در سال دوم بعثتبوده،چنانچه برخی گفتهاند: شانزده ماه بعد از بعثتآنحضرت انجام شده .(۱)
ب- از کتاب خرائج راوندی از امیر المومنین علیه السلامروایتشده که در سال سوم اتفاق افتاده .(۲)
ج- اقوال دیگری هم وجود دارد ، مانند قول به وقوع آن درسال پنجم یا ششم یا دهم یا دوازدهم و یا اینکه گفتهاند:یکسال و پنج ماه قبل از هجرت یا یک سال و ششماه و یا ششماهقبل از آن..(۳)
ولی بنظر میرسد که از روی هم رفته روایات در این بارهاستفاده میشود که معراج آنحضرت-برخلاف آنچه برخیپنداشتهاند-قبل از وفات ابو طالب و خدیجه بوده و بنابر این ظاهرآن است که معراج قبل از سال دهم انجام شده است.و الله اعلم.
چنانچه در ماه و شب آن نیز اختلاف زیادی است زیرابرخی گفتهاند:در شب هفدهم ماه مبارک رمضان بوده و قولدیگر آنکه در شب هفدهم ربیع الاول و یا شب دوم آن ماه و یا درشب بیست و هفتم رجب انجام شده و یا شب جمعه اول ماه رجببوده (۴)…
و به هر صورت به گفته مرحوم علامه طباطبائی این بحثبرایما چندان مهم نیست که در تاریخ سال و روز و ماه وقوع معراجغور کرده و وقتخود را بگیریم،و مهم برای ما بحثهای آیندهاست،و البته تذکر این مطلب لازم است که از روی همرفتهروایات استفاده میشود که معراج و اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله دو بار و یا بیشتر اتفاق افتاده چنانچه در فصلهای آینده روی آن مشروحا بحثخواهیم کرد-ان شاء الله تعالی-.
۳- اسراء از کجا انجام شد؟
همانگونه که در تاریخ ماه و سال و شب اسراء اختلاف دیدهمیشود در جا و مکانی هم که آنحضرت از آن جا به اسراء رفتاختلاف است که برخی گفتهاند از شعب ابی طالب اسراءانجام شده و در برخی از روایات آمده که از خانه ام هانی دخترابو طالب آنحضرت به اسراء رفت و آیه شریفه«سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام…»را به همه شهر مکه تاویل کردهو گفتهاند:مراد از«مسجد الحرام»همه حرام مکه است.و برخیهم گفتهاند:تاویل و حمل لفظ بر مجاز خلاف ظاهر است واسراء از خود مسجد الحرام انجام شده.
ولی با تذکری که در بخش قبلی دادیم که اسراء بیش ازیکبار انجام شده میتوان میان این روایات را اینگونه جمع کرد کهیکبار از مسجد الحرام بوده و دفعات دیگر از خانه ام هانی و یاشعب ابی طالب.
اگر چه قول آخر یعنی انجام آن از شعب ابی طالب بعید بنظرمیرسد زیرا بر طبق برخی از روایات هنگامی که ابو طالب درآن شب از غیبت آنحضرت اطلاع یافت بنی هاشم را درمسجد الحرام گرد آورد و شمشیرش را برهنه کرده قریش را تهدید به جنگ کرد ، و چون صبح شد و رسول خداصلی الله علیه و اله بازگشت ، به مسجد الحرام آمده و آنچه را دیده بود برای قریش نقل کرد و ازکاروانی که در راه دیده بود خبر داد ، وخبرهای دیگر،که بابودن آنحضرت در شعب و سالهای محاصره قریش مناسب نیست. و احتمال دیگر نیز آنست که از خانه ام هانی و یا شعبابی طالب خارج شده و به مسجد الحرام آمده و از آنجا به اسراء رفتهباشد.
۴- اسراء چگونه انجام شد؟
شاید بیشترین اختلاف نظرها و رد و ایرادها در ماجرای اسراءو معراج رسول خداصدر این بخش از داستان مزبور باشد کههر کس برای خود نظری ارائه کرده تا آنجا که عایشه-با اینکهدر هنگام اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله پیوندی با آنحضرت نداشتهو سالها بعد از آن بعنوان همسر بخانه آنحضرت آمده و اساسا چندسال اندک از عمر او بیش نگذشته بود-و یا اصلا بدنیا نیامدهبوده (۵) در اینجا اظهار نظر کرده و گفته است: «ما فقد (۶) جسد رسول الله صلی الله علیه و اله و لکن الله اسری بروحه(7)
جسم رسول خدا صلی الله علیه و اله مفقود نشد یا آنرا ناپدید نیافتم ولی خدا روحآنحضرت را به اسراء برد. و یا معاویهای که در آنروزگار بچهای بیش نبوده و درکوچههای مکه بدنبال پدرش ابو سفیان سرگرم توطئه و آزار رسولخداصلی الله علیه و اله شب و روزش را سپری میکرده و تا پایان عمر هم دردشمنی خود با بنی هاشم و خاندان آنحضرت و از بین بردنفضائل و محو نام و آوازه آنها لحظهای دریغ نکرده و از اینگونه معارف بوئی نبرده در اینجا به اظهار عقیده پرداخته و دربارهاسراء گفته است: انها رویه صادقه(۸) . رویای صادق و خواب درستی بوده؟
و قبل از آنکه نظرات و عقاید دیگران را بیان داریم برایروشن شدن ذهن خوانندگان محترم باید بگوئیم اینگونه نظرها مخالف اجماع دانشمندان و صریح آیات قرآنی است،که اسراءرسول خداصلی الله علیه و اله با روح و جسم هر دو بوده،زیرا آیه شریفه سورهاسراء اینگونه است:
سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الیالمسجد الاقصی(۹) منزه است آن خدائی که سیر شبانه داد بنده خود را از مسجد الحرام به مسجداقصی.
و با توجه به اینکه آیه شریفه در مقام امتنان و منت گذاری بررسول خدا است و این داستان را بعنوان یک معجزه وامر خارق العادهای که از قدرت و عظمتبیانتهای خدای عز و جلسرچشمه گرفته استبیان میدارد،و آنرا نشانهای از عظمتخود میداند…
و علت آنرا نیز نشان دادن آیات و نشانههای عظمتخودبه پیامبر بزرگوارش ذکر کرده و بدنبال آن میفرماید: لنریه من آیاتنا(۱۰). یعنی-تا به او نشان دهیم آیات و نشانههای خود را.
بدیهی است که این تعبیرات با خواب دیدن و سیر شبانه درخواب هیچگونه تناسبی ندارد،و این خواب را همه کس میتواندبه بیند چه صالح و چه غیر صالح،و بگفته مرحوم علامه طباطبائیچه بسا افراد غیر صالح و گناهکار خوابهائی بهتر و جالبتر ازمردمان مومن و با تقوی ببینند،و خواب در نزد عموم مردم جز نوعی از تخیل و خیال پردازی نیست که نمیتواند نشانه قدرت وعظمتخدای تعالی باشد…
و نیز با توجه به اینکه«عبد»که در آیه آمده به جسم و روحهر دو اطلاق میشود،چنانچه در جاهای دیگر قرآن هست.
و بهر صورت اصل این مطلب که اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله باجسم و روح بوده با توجه به مدلول آیه شریفه و تواتر روایات وارده و اجماع و اتفاق کلمات دانشمندان اسلامی قابل انکار نیست (۱۱) ، تنها در مورد معراج رسول خداصلی الله علیه و اله از بیت المقدس به آسمانها وبازگشت آنحضرت و مشاهدات او در آسمانها و دیدار و گفتگو با پیمبران الهی ، بحث و مناقشه بسیار شده که اجمالی از آن ذیلا از نظر شما میگذرد:
مرحوم طبرسی در کتاب مجمع البیان پس از ذکر اصلداستان اسراء میگوید: تمامی روایاتی که در داستان اسراء ومعراج رسیده به چهار دسته تقسیم میشود:
۱- آندسته از روایاتی که صحت آنها مقطوع استبخاطر تواتر اخبار در این باره و گواهی علم و دانش به صحت آن.
۲- آنچه در روایات آمده و عقول مردم صدور آنرا تجویز نمودهو اصول اسلامی نیز از قبول آنها ابائی ندارد و میپذیرد،که ماهم آنها را میپذیریم و میدانیم که آنها در بیداری بوده نه در خواب.
۳- روایاتی که ظاهر آنها مخالف با بعضی از اصول اسلامیاست ولی تاویل آنها بنحوی که با اصول عقلی موافق باشدممکن است که ما اینگونه روایات را بهمین نحو تاویل میکنیم.
۴- روایاتی که نه ظاهر آنها صحیح است و نه قابل تاویلاست مگر با سختی و دشواری شدید که در اینگونه روایات بهترآنست که آنها را نپذیرفته و کنار بزنیم.
مرحوم طبرسی پس از این تقسیم بندی میفرماید: اما دسته اول که مقطوع است همان اصل اسراء و معراجآنحضرت استبطور اجمال.
و اما دسته دوم مانند روایاتی است که آنحضرت در آسمانهاگردش کرده و پیمبران را دیده و عرش و سدره المنتهی و بهشت ودوزخ را مشاهده نموده و امثال اینها.
و اما دسته سوم مانند آنچه روایتشده که آنحضرت مردمیرا در بهشت مشاهده نمود که به نعمتهای الهی متنعم بودند وجمعی را در دوزخ دید که در آن معذب بودند که اینگونه روایات حمل میشود بر اینکه اوصاف و نامهای ایشان را دیده نه خودشانرا.
و اما دسته چهارمکه قابل پذیرش نیست مانند آن روایاتیکه رسول خداصلی الله علیه و اله با خدای تعالی رو در رو سخن گفت و او رادیده و با او بر تخت نشست و امثال اینگونه روایاتی که ظاهرآنها موجب تشبیه خدا و جسمانیت او است که خدای تعالی ازآنها منزه است و هم چنین روایاتی که میگوید:در آن شب شکمآنحضرت را شکافته و شستشو دادند (۱۲) که اینها را نمیتوانپذیرفت زیرا آن بزرگوار از عیب و زشتی مبرا است و چگونهممکن است دل و معتقدات آنرا با آب شستشو داد(۱۳)
و مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر المیزان پس از ذکر کلامطبرسی میگوید:
تقسیم مزبور به جا است،جز اینکه بیشتر مثالهائی که آوردهمورد اشکال است،مثلا گردش در آسمانها و دیدن انبیاء و امثالآن و همچنین شکافتن سینه رسول خداصلی الله علیه و آله وشستشوی آن را از دسته چهارم شمرده و حال آنکه از نظر عقلهیچ اشکالی ندارد.زیرا میتوان گفت همه آنها از باب تمثلاتبرزخی و یا روحی بوده است،و روایات معراج پر است از ایننوع تمثلات،مانند مجسم شدن دنیا در هیات زنی که همه رقمزیور دنیائی به خود بسته و تمثل دعوت یهودیت و نصرانیت ودیدن انواع نعمتها و عذابها برای بهشتیان و دوزخیان و امثالاینها.
و از جمله مویداتی که گفتار ما را تایید میکند اختلاف لحناخبار این باب است در بیان یک مطلب،مثلا در بعضی از آنهادرباره صعود رسول خدا به آسمان میگوید که به وسیله براقصورت گرفته و در بعضی دیگر بال جبرئیل آمده و در بعضینردبانی که یکسرش روی صخره بیت المقدس و سر دیگرش بهبام فلک و آسمانها رفته است،و از این قبیل اختلاف تعبیر دربیان یک حقیقتبسیار است که اگر کسی بخواهد دقت کند درخلال این روایات این باب بسیار خواهد دید.
بنابر این از همین جا میتوان حدس زد که منظور از اینبیانات مجسم ساختن امری غیر جسمی و غیر مادی استبهصورت امری مادی به نحو تمثیل و یا تمثل روحی و وقوع اینگونهتمثیلات در ظواهر کتاب و سنت امری است واضح که به هیچ وجه نمیشود انکارش کرد(۱۴)
و مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب گوید:
مردم در معراج اختلاف کردهاند،خوارج آن را انکار کرده وفرقه جهمیه گفتهاند معراج، روحانی و به صورت رویا بوده است،ولی فرقه امامیه و زیدیه و معتزله گفتهاند تا بیت المقدسروحانی و جسمانی بوده ، چون آیه شریفه دارد:«تا مسجداقصی». عدهای دیگر گفتهاند: از اول تا به آخر حتی آسمانها را هم با جسد و روح خود معراج کرده است ، و این معنی ازابن عباس و ابن مسعود ، و جابر و حذیفه و انس و عایشه و ام هانیروایتشده است.
و ما در صورتی که ادله مذکور دلالت کند آن را انکارنمیکنیم،و چگونه انکار کنیم با اینکه سابقه آن در دستهست،و آن معراج موسی بن عمران علیه السلام است کهخدای تعالی او را با جسد و روحش تا طور سینا برد،و در قرآن درخصوص آن فرمود:«و ما کنتبجانب الطور»«تو در جانب طورنبودی»،و نیز ابراهیم را تا آسمان دنیا برده در قرآن فرموده:«و کذلک نری ابراهیم…»«اینچنین به ابراهیم نشان دادیم…»،وعیسی را تا آسمان چهارم برده در قرآن فرموده:«و رفعناه مکاناعلیا»«او را تا جایی بلند عروج دادیم»و در باره رسول خداصلی اللهعلیه و آله فرموده:«فکان قاب قوسین»«پس تا اندازه دو تیر کمانرسید»و معلوم است که این بخاطر علو همت آن حضرت بود،واین بود گفتار صاحب مناقب(۱۵)
و مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان پس از نقل کلامابن شهر آشوب گوید:
ولی آنچه سزاوار است در این خصوص گفته شود این استکه اصل«اسراء»و«معراج»از مسائلی است که هیچ راهی بهانکار آن نیست چون قرآن درباره آن به تفصیل بیان کرده،واخبار متواتره از رسول خداصلی الله علیه و آله و امامان اهل بیتبر طبق آن رسیده است.
و اما درباره چگونگی جزئیات آن،ظاهر آیه و روایاتمحفوف به قرائنی است که آیه را دارای ظهور نسبتبه آنجزئیات میکنند.ظهوری که به هیچ وجه قابل دفع نیست،و با در نظر داشتن آن قرائن از آیه و روایات چنین استفاده میشود کهآنجناب با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد اقصی رفته،واما عروجش به آسمانها،از ظاهر آیات سوره نجم و صریح روایات بسیار زیادیکه بر میآید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمیتوان آنرا انکار نمود،چیزی که هست ممکن استبگوئیم که اینعروج با روح مقدسش بوده است.
ولیکن نه آنطور که قائلین به معراج روحانی معتقدند که بهصورت رویای صادقه بوده است، چه اگر صرف رویا میبود دیگر جا نداشت آیات قرآنی اینقدر درباره آن اهمیت داده وسخن بگوید،و در مقام اثبات کرامت درباره آنجناب بر آید.
و همچنین دیگر جا نداشت قریش وقتی که آنجناب قصه را برایشان نقل کرد آنطور به شدت انکار نمایند و نیز مشاهداتی کهآنجناب در بین راه دیده و نقل فرموده با رویا بودن معراجنمیسازد،و معنای معقولی برایش تصور نمیشود.
بلکه مقصود از روحانی بودن آن این است که روح مقدسآنجناب به ماورای این عالم مادی یعنی آنجائی که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهی شده ومقدرات از آنجا صادر میشود عروج نموده و آن آیات کبرایپروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایشمجسم شده،ارواح انبیای عظام را ملاقات و با آنان گفتگو کردهاست،ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده است و آیاتیاز آیات الهی را دیده که جز با عباراتی امثال«عرش»«حجب»«سرادقات»تعبیر از آنها ممکن نبوده است.
این است معنای معراج روحانی ولی آقایان چون قائل بهاصالت وجود مادی بوده و در عالم به غیر از خدا هیچ موجود مجردی را قائل نیستند و از سوی دیگر که کتاب و سنت دروصف امور غیر محسوسه اوصافی را بر میشمارد که محسوس ومادی است مانند ملائکه کرام و عرش و کرسی و لوح و قلم وحجب و سرادقات ناگزیر شده این امور را حمل کنند بر اجسام مادیهای که محسوس آدمی واقع نمیشوند و احکام ماده راندارند، و نیز تمثیلاتی که در روایات در خصوص مقامات صالحین و معارج قرب آنان و بواطن صور معاصی از نتایج اعمال و امثال آن وارد شده بر نوعی از تشبیه و استعاره حمل نموده، درنتیجه خود را به ورطه سفسطه بیندازند حس را خطاکار دانستهقائل به روابطی جزافی و نامنظم در میان اعمال و نتایج آن شوند و محذورهای دیگری از این قبیل را ملتزم گردند.
و نیز به همین جهت بوده که وقتی یک عده از انسانها معراج جسمانی رسول خدا را انکار کردهاند ناگزیر شدهاند که بگویند معراج آن حضرت در خواب بوده چون رویا به نظر ایشان یکخاصیت مادی است برای روح مادی، و آنگاه ناچار شدهاندآیات و روایاتی را که با این گفتارشان سازگاری نداشته تاویل کنند گو اینکه از آیات و روایات یکی هم با گفتار ایشان سازگارنیست (۱۶)
ادامه مطلب + دانلود...