جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

من کجا هستم؟ چگونه مغز ما به عنوان دستگاه GPS کار می‌کند؟

274

بازدید



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

روان درمانی

411

بازدید



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

رفتار جنسی ناسالم (UnsafeSex) و رفتارهای جنسی پرخطر کدامند؟۲

1,211

بازدید



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

چرا خام گیاه خواری

384

بازدید

چرا خام گیاه خواری ۴٫۵۰/۵ (۹۰٫۰۰%) ۱۰ امتیازs


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

سلامت روان

9,803

بازدید

سلامت روان ۴٫۵۰/۵ (۹۰٫۰۰%) ۱۶ امتیازs
اگر چه برای سلامت روانی  تعاریف مختلفی ارائه شده است و از سوی افراد و مجامع علمی مختلف تعاریف متفاوتی ارائه شده است ولی همگی بر این نکته تأکید دارند که شخصی را می توان سالم دانست که از نظر جسمی و روانی در شرایط مساعد و مطلوبی قرار داشته باشد.
در برخی موارد و مطالعات برای بررسی و سنجش میزان سلامت روانی از مطالعات
همه گیر شناسی استفاده می شود. برای تغییر در میزان و شدت سلامت روانی در افراد همواره دلایل و متغیرهای متفاوتی شناسایی شده است. عواملی چون بیماری یا فوت یکی از بستگان ، تغییر شغل، مسائل اقتصادی، ویژگیهای جسمانی و … که در مواجهه با چنین شرایطی از روشهای مقابله ای و پیشگیرانه در سطوح مختلف برای بهبود سلامت روان در افرادجامعه استفاده می شود.
در بحث راجع به سلامت روانی و عمومی در بین مراکز و ادارات دولتی و خصوصی و بررسی تمام جنبه ها و رویدادها و حالات تندرستی کارکنان چنین مراکزی یکی از مسائل مورد توجه محققان و همه گیر شناسان می باشد. بخصوص اینکه این بررسی ها در مراکزی انجام پذیرد که نقش خاصی در اجتماع دارند و افکار عمومی جامعه نسبت به آنها نظر مثبتی داشته و توجه خاصی را به خود جلب کرده باشند. مؤسساتی چون دانشگاهها و مراکز آموزش عالی که رفتار کارکنان آنها همواره از سوی دانشجویان و مراجعه کنندگان به آنها مورد توجه است و رفتار آنها به دقت مورد بررسی قرار می گیرد و نوع تعامل کارکنان یا دیگران در چنین مراکزی همواره مورد توجه قرار داشته و از حساسیت خاصی برخوردار می باشد.
در بحث راجع به سلامت روان کارکنان دانشگاهها و مقایسه آنها با یکدیگر عوامل متعددی هستند که می توانند بر میزان سلامت روانی آنها تأثیر گذار باشند مثلاً موقعیت فیزیکی، شهرت و اعتبار محل مورد نظر، سن ، جنس، و نوع اشتغال کارکنان در چنین مراکزی را می توان نام برد. که در این تحقیق به بررسی بعضی از این عوامل می پردازیم: البته با توجه به اهمیت بالای همه گیر شناسی بیماریهای روانی به خصوص همه گیر شناسی در ارتباط با سازمانها و نهادهای دولتی و خصوصی بخصوص مراکز آموزش عالی این نوع مطالعات در ایران کمتر انجام پذیرفته است که عوامل بسیاری از قبیل حساسیت زیاد،
وقت گیر بودن، داشتن هزینه های سنگین ، مطالعاتی و از طرف دیگر عدم شناخت کافی نسبت به اختلالات روانی و عوارض و پیامدهای آن بر روی رفتارهای فردی و عملکرد اجتماعی و تأثیرات زیانبار آن بر محیط های خانوادگی در این بابت تأثیر گذار بوده است با امید به این که دست اندرکاران مسائل بهداشتی و وزازت آموزش و تحقیقات و فناوری امکانات لازم را در این زمینه مبذول دارند تا شاهد پژوهشهای بیشتری در مورد سلامت روان کارکنان مراکز آموزش عالی درمناطق مختلف کشور باشیم.

بیان مسأله
آیا سلامت روانی در بین کارمندان دانشگاههای مختلف متفاوت است؟
بیماریهای روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ فردی در مقابل آن مصونیت ندارد. و این خطری است که بشر را تهدید می کند. عدم سازش و وجود اختلالات رفتاری در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است و در هر طبقه و صنفی و هر گروه و جمعی اشخاص نامتعادلی زندگی می کنند. بنابراین در مورد همه افراد اعم از کارگر، دانش پژوه، پژشک ومهندس و زارع، استاد دانشگاه و… خطر ابتلاء به ناراحتی های روانی وجود دارد. به عبارت دیگر هیچ انسانی در مقابل این امراض مصونیت ندارد ( شاملو، ۱۳۸۲).
مسأله سلامت روان و بیماری روانی امروزه هر لحظه اهمیت بیشتری پیدا می کند بخصوص اینکه مشخص شده است که بسیاری از بیماری های جسمانی ریشه در مسائل روانی دارند.
با مشخص شدن اهمیت سلامت روان نیز هر لحظه بر میزان مطالعات و بررسی هایی که با هدف سبب شناسی و یا مشخص کردن میزان شیوع اختلالات روانی در سطح اجتماع انجام می پذیرد افزوده می شود که در همین راستا می توان به مطالعاتی که در نیوهان، مانهاتان، نیویورک، استرالیا، اسپانیا که توسط افرادی همچون گلدبرگ، کارنویوسکی، گیر، وارکوئر، و نکردف ، در خارج از کشور انجام شد و نیز مطالعاتی که توسط باش، داویریان، باقری، بهادرخان که در مناطق مختلف ایران انجام شده است اشاره کرد. که نتایج تحقیقات آنان نشان دهنده شیوع اختلالات روانی و رفتاری در همه سطوح جامعه و تحت تأثیر متغیرهای مختلفی همچون جنسیت است.
بررسی هایی که در رابطه با سلامت روان انجام شد نشان می دهند که اولاً متغیرهای مختلفی همچون سن،جنس، وضعیت اقتصادی ، وضعیت جسمانی و … می توانند بر میزان سلامت روانی افراد تأثیر گذار باشند دوم اینکه هرگونه تغییری در میزان سلامت روان افراد
 می توانند تأثیرات زیادی و حتی جبران ناپذیری از خود به جای  بگذارد و درمان و رفع چنین  اختلالاتی هزینه های بسیاری بر فرد در اجتماع تحمیل می کند. بطور مثال سازمان بهداشت جهانی در ارتباط با خودکشی اعلام داشته است که بار مالی ناشی از کارافتادگی در بیماری روانی تاحدی است که این اختلال را همسطح بیماریهای قلبی و سرطان قرار
می دهد.
این نکته بسیار واضح است که اختلالات روانی از یک طرف باعث از کار افتادگی نیروی کار می شوند و از سویی دیگر برمیزان بیماریهای جسمانی مزمن مثل سرطان بیماریهای قلبی و عروقی و دیابت و ایدز تأثیر می گذارند و ازآنها تأثیر می پذیرند و عدم توجه به اختلالات روانی پیش آگهی این بیماریها را هم ضعیف می کند. اما یکی از مسائلی که در ارتباط با سلامت روان امروز مورد توجه قرارگرفته است، اشتغال و شرایط و ویژگیهای محل کارمی باشد. نظامهای اداری، شرایط کاری ، نوع اشتغال، طول مدت و نوع کار، شیفت کاری و … از جمله مسائلی هستند که می توان آنها را در ارتباط با هر سازمان و اداره بخصوص در ارتباط با مدارس و مراکز آموزش عالی بررسی کرد. مراکز آموزش عالی و دانشگاهها از این جهت که بعنوان عالیترین مراکز آموزشی در هر کشور شناخته
می شوند، انتظار می رود که شایسته ترین رفتارها را از خود بروز داده و از بهترین شرایط جسمی و روحی برخوردار باشند و وجود هر گونه ناراحتی جسمی و روحی باعث افت کارایی در میان کارکنان مراکز آموزشی می شودکه خسارات و ضرر و زیانهای جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت . واضح است که مقامات دولتی و مدیران ارشد چنین مراکز و سازمانهایی لازم است که توجه خاصی به وضعیت بهداشت روانی کارکنان خود داشته باشند و میزان سلامت روانی کارکنان را مورد بررسی قرار دهند و به نتایج حاصله توجه خاصی نشان دهند و با ارائه و تنظیم برنامه ها و راهکارهایی جدیدتر و ایجاد تغییراتی در محیط ، میزان و شرایط کاری کارکنان در جهت بهبود و ارتقاء سطح کیفی و کمی خدمات خود به مراجعه کنندگان گامهایی اساسی بردارند.
اهمیت و ضرورت تحقیق
این نکته بسیار واضح است که بیماریهای روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته اند و هیچ فردی در مقابل آن مصونیت ندارند و خطر ابتلاء به بیماریهای روانی همه افراد جامعه از هر طبقه و صنفی و از هرگروه و جمعی که باشند را تهدید می کند. تحقیقاتی که در گذشته توسط محققان بسیاری و در نقاط مختلفی ازدنیا انجام شده است همواره بر وجود بیماریهای روانی در همه جوامع تأکید داشته اند. بطور مثال ساترلوئیس ( ۱۹۹۳ ) در کنفرانس جهانی حقوق بشر تعداد بیماران روانی را در سرتاسر جهان بیش از نیم میلیارد نفر گزارش کرد که تقریباً نیمی از این بیماران از خدمات بهداشتی و درمانی لازم محروم
بوده اند. سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۳ شایعترین بیماریهای روانی را در سرتاسر جهان به ترتیب افسردگی اضطراب و بیماریهای روان تنی معرفی نموده است
 ( فخریان ،۱۳۷۵ ).
 در ایران نیز پژوهشی هایی در زمینه همه گیر شناسی بیماریهای روانی انجام شده است. بطور مثال در پژوهشی که توسط باش و همکاران در سال ۱۳۴۲ انجام گرفت شیوع این بیماری را در افراد بالای ۵ سال ۹/۱۱ درصد گزارش کرد و در پژوهشی که در مناطق شهری و روستایی کشور در سال ۱۳۷۸ انجام گرفت شیوع کلی بیماریهای روانی را
 21 درصد نشان داده که شیوع بیماریهای روانی در زنان بیشتر از مردان است . با دقت به نتایج تحقیقات گذشته که شیوع بیماریهای روانی در اجتماع را در سطح بالایی نشان
می دهند و با ذکر این نکته که کارکنان شاغل در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و همچنین دانشجویان و افراد مراجعه کننده به چنین مؤسساتی جمعیت کثیری از افراد جامعه را تشکیل می دهند و از دیگرسو دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی همگی از نظر شهرت و اهمیت وسعت، تعداد کارکنان و دانشجویان و بالاخره از نظر امکانات و تسهیلات با یکدیگر برابر نیستند این ضرورت احساس می شود که پژوهشی در زمینه بررسی سلامت روانی کارکنان مؤسسات آموزش عالی و مقایسه آنها بایکدیگر انجام پذیرد که ضمن پاسخگویی به سئوالان محقق بتوانیم به شناسایی عوامل خطر زایی که سلامت روانی کارمندان و کارکنان چنین مؤسساتی را تهدید می کنند پرداخته و در جهت رفع موانع و مشکلات قدم برداریم و در کل اقدامات پیشگیرانه را در جهت کاهش میزان بروز بیماریهای روانی در سطح اجتماع و متقابلاً در سطح مؤسسات آموزش عالی و دانشگاهها برداشته و سطح سلامت روان را در این قشر از جامعه افزایش داده و در جهت رشد و شکوفایی هر چه بیشتر اجتماع قدم بر داریم.
 
اهداف تحقیق
هدف کلی
هدف اصلی از انجام این تحقیق بررسی میزان تفاوت سلامت روانی کلیه افرادی است که در دو دانشگاه هنر و پیام نور نیشابور مشغول به فعالیت می باشند.
اهداف جزئی
۱ ـ بررسی تفاوت کارکنان دو دانشگاه در میزان سلامت روان
۲ ـ بررسی تفاوت سلامت روانی با نوع فعالیت ( اداری ـ خدماتی ) در کارکنان دو دانشگاه
۳ ـ بررسی تفاوت دو جنس در میزان  سلامت روان در بین کارکنان دانشگاه
۴ ـ بررسی رابطه سن با سلامت روان در کارکنان دو دانشگاه
۵ ـ بررسی رابطه مدت فعالیت با سلامت روان در کارکنان دو دانشگاه
 
 
سئوالات تحقیق
۱ ـ آیا میزان سلامت روانی در بین کارکنان دو دانشگاه متفاوت است ؟
۲ ـ آیا میزان سلامت روانی در کارکنان زن و مرد دو دانشگاه متفاوت است ؟
۳ ـ آیا میزان سلامت روانی در بین کارکنان بخشهای اداری و خدماتی در دو دانشگاه متفاوت است ؟
۴ ـ آیا بین سن و سلامت روانی در کارکنان دو دانشگاه رابطه وجود دارد ؟
۵ ـ آیا بین میزان سلامت روانی و مدت فعالیت در دو دانشگاه رابطه وجود دارد؟

 
متغیرهای تحقیق
متغیر وابسته : سلامت روانی
متغیر مستقل : نوع دانشگاه ، جنسیت ، نوع فعالیت ، سن ، مدت فعالیت .
متغیر مزاحم : میزان درآمد، تعداد فرزندان، طبقه اقتصادی، میزان تحصیلات.

 
تعاریف مفهومی و عملیاتی
سلامت روانی : فرهنگ روانپزشکی کمپبل این اصطلاح را احساس رضایت و بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است ( پورافکاری، ۱۳۷۳).
فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس سلامت روان را « استعداد روان برای هماهنگ خوشایند و مؤثر کارکردن » برای موقعیتهای دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعامل خود توانایی داشتن تعریف کرده است ( گنجی، ۱۳۷۶).
در این پژوهش کسی دارای سلامت روان است که در آزمون سلامت عمومی نمره کمتر از ۲۴ کسب کرده باشد .
فعالیتهای اداری
به فعالیتهایی اطلاق می شود که افراد شاغل در آن فعالیت های خدماتی نمی پردازد بلکه تنها به انجام امور اداری و حسابداری می پردازد و افرادی همچون رئیس معاون، حسابداران و کارمندان دبیرخانه و آموزش را شامل می شود.
فعالیتهای خدماتی
افرادی که بر اساس حکم کارگزینی به ارائه خدمات به دیگر بخشهای سازمان و کارکنان اداری و … می پردازند. شاغل خدماتی یا کم خطر به افرادی همچون : آبدارچی، منشی، تلفنچی، نگهبان و راننده سازمان و … اطلاق می شود.

 مفهوم سلامت روان
Mental healt: فرهنگ روانپزشکی کمپل این اصطلاح را در احساس رضایت بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است (پورافکاری، ۱۳۷۳) .
اما برای این اصطلاح از سوی صاحب نظران تعاریف متفاوتی ارائه شده است بطور مثال :
کارل منینجر  : سلامت روان را سازش فرد با جهان اطرافش با حد اکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر گردد ، تعریف می کند.
واستون  : رفتارهای عادی را که از سوی افراد عادی سر می زند را نشانه ای از سلامت روانی می داند .
کینز برگ  : سلامت روان را تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی ، عشق ، کار و تفریح می داند . به نظر وی استعداد یافتن در ادامه کار، داشتن محیط خانوادگی خردسند ، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده درست از فرصتها ملاک تعادل و سلامت روان است (میلانی فر ،۱۳۷۰).
سازمان بهداشت جهانی سلامت روان چنین تعریف می کند « سلامت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می گیرد و سلامت روانی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی روانی و جسمی بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست (حمزه گنجی ،۱۳۷۶).
انجمن کانادایی بهداشت روانی سلامت روان را در سه قسمت تعریف کرده است
۱ـ نگرشهای مربوط به خود : که مواردی همچون : تسلط بر هیجانهای خود ، آگاهی از ضعفهای خود و رضایت از خوشیها را شامل می شود .
۲ـ نگرشهای مربوط به دیگران : که علاقه به دوستیهای طولانی و صمیمی ، احساس تعلق به یک گروه ، احساس مسولیت در مقابل محیط انسانی و مادی جزئی از آن نام برد .
۳ـ نگرشهای مربوط به زندگی : که پذیرش مسولیتها ، ذوق توسعه امکانات و علایق خود ، توانایی اخذ تصمیم و ذوق خوب کار کردن را شامل می شود .
به نظر می رسد که هر تعریف گوشه هایی از واقعیت را به همراه دارد و تعریف های سازمان جهانی بهداشت و انجمن بهداشت روانی کانادا جامعتر باشد ( احمدوند، ۱۳۸۲).

 
تاریخچه سلامت و روان در جهان
مسئله بیماریهای روانی و سلامت روان یکی از مسائلی است که از زمان پیدایش بشر وجود داشته و همیشه مورد توجه قرار گرفته است . این مسئله از زمانی که بشریت زندگی اجتماعی را شروع کرد بیشتر نمایان شده است (میلانی فر، ۱۳۷۰).
در طول تاریخ برای بیماریهای روانی نامهای مختلفی ذکر شده و تا قبل از میلاد مسیح رفتار جنون آمیز به عنوان تنبیهی بود که در مقابل توهین به خدایان صورت می گرفت و همچنین واژه جن زده در مورد این بیماران تاریخ کهن دارد که برای درمان آن از سحر و جادو استفاده می شده که هنوز هم این نگرش غلط در بسیاری از کشورهای و بخصوص مناطق روستایی وجود دارد (فخریان ، فولادی، ۱۳۷۵).
در زمینه درمان بیماریهای روانی و اعتقاد به مبانی عضوی بیماریهای روانی قدیمی ترین اطلاعاتی که در دست است مربوط به تمدن قدیم مصر و دوران ایمهوتپ  مصری است که به عنوان مظهر حرفه پزشکی در دو هزار سال قبل از بقراط شناخته می شود .
اما اولین پزشکی که به طبیعت آدمی و بیماریهای روانی از دیگاه علمی نگریست و در حقیقت او را باید پدر علم پزشکی به حساب آورد بقراط(۳۷۷ـ ۴۶۰ ق ـ م) بود
 (محرری، ۱۳۷۳).
بقراط بیماریهای روانی را ناشی از عدم تعادل اخطاط چهارگانه (سودا، صفرا ، خون ، بلغم)می دانست .
او مغز را به عنوان عامل هوشیاری و مهمترین عضو بدن می دانست و حملات صرع را علت آسیب مغزی می دانست . او همچنین درباره افسردگی ، حالات گم گشتگی ، ترسهای غیر منطقی روان پریشی  و هیستری مطالبی نگاشته است ( فخریان ، فولادی ۱۳۷۵).
در مورد نظریات بقراط باید گفت که او به طور کلی از دخالت دادن جن و
جن شناسی در امر پزشکی خود را به دور می داشت . و در زمینه بیماریهای روانی به گفته
فیثاغورت که مغز را مرکز فرماندهی و مسئول خوشی ها و ناخوشی ها می دانست صحه گذاشت . افلاطون (۳۴۷ـ ۴۲۹ ق.م) بدین موضوع توجه کرده بود که رفتار بشریت تأثیر و نتیجه احتیاجات جسمانی و غرائز اوست . ارسطو در دنباله نظریه بقراط درباره اخلاط چهارگانه برای هر کدام از آنها یک سلسله ویژگیهای روانی قابل می شد و بالاخره جالینوس با توجه به فرضیه های که درباره علم تشریح وضع نمود بدین نکته رسید که بیماری دماغ موجب بروز اختلال و یا بیماری های روانی است .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

سوء رفتار با کودک ۲

755

بازدید

سوء رفتار با کودک ۲ ۱٫۰۰/۵ (۲۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
کودکان مورد خشونت نیازمند صحبت دوستانه درباره ترس ها و دل مشغولی های شان با بزرگسالان هستند وکمی که آنها را در بهبود وضع شان یاری کند . اکثر کودکان وابسته به یکی از والدین یا هردوشان در امر حمایت از خود در رویارویی با بحران وچالش های عاطفی هستند . هر چند این موضوع بعضی اوقات میتواند مانع توانایی های والدین در مواجهه با موضوع شود والدین که با خشونت مزمن زندگی میکنند ، ممکن است از لحاظ عاطفی احساس تنهایی کرده ، افسرده ، عصبانی و گرفته باشند . بنابراین ممکن است از نظر عاطفی کمتر به کودکان شان رسیدگی کنند . در مورد خشونت خانگی که در آن یکی از والدین قربانی خشونت و صفحه ۱۷ از کتاب خشونت خانگی علیه کودکان . نویسندگان : ریچاردای . برمن . لوس سالسیدوکارتز و …
ترجمه وتالیف : محمد قلی پور
دیگری مقصر است ، کودکان ممکن است کمتر قادر به رو آوردن به والدین جهت اطمینان خاطر دوباره ، حمایت باشند معدود تحقیقاتی که تا امروز در زمینه ترمیم پذیری و بروز خشونت خانگی انجام شده ، نشان می دهد که محبت های مادرانه ، به خصوص ابراز عاطفه مادر ، ممکن است برای توانایی کودک در دست و پنجه نرم کردن شان باشند آها هم دل مشغول خشونت بوده و سعی در مصونیت خود دارند و هم دچار افسردگی هستند . در جریان بزرگ کردن شان ممکن است توافق بر اتخاذ شیوه های دیگری نیز باشد . مطالعات انجام شده بر روی الگوهای محبت آمیز زنان یا انجام رفتارهای پرخاشگرانه بر روی کودکان ، تفاوت آشکاری با گروه کنترل ندارد و به نظر می رسد زنان مصدوم ممکن است روش های توام با تنبیه بیشتری در تربیت کودک به کار گرفته و یا با کودکان شان پرخاشگرانه مواجه شوند . تحقیقات محدود در زمینه رابطه بین پدران آزار دهنده و کودکان شان تا امروز نشان میدهد که اینگونه پدران که خشن نیستند، به کودکان خود کمتر ابراز محبت میکنند با توجه به یافته های موجود نیازمند تحقیقات بیشتری در زمینه اثرات خشونت خانگی بر تربیت کودکان هستیم . از آنجا که والد آسیب دیده میتواند حامی خطرناکی برای کودک باشد ، و به خاطر اینکه کودکان اغلب در جریان تماس با کسی قرار دارند که آنها را اذیت و آزار میکند ، خدمات ارائه شده باید به کمک والدین آمده تا آنها بتوانند روابط خود با فرزندان شان را بهبود بخشند . اگر والدینی که خشونت خانگی را اعمال میکنند ، قادر به شناسایی نیازهای کودکان خود نباشند ، رابطه با فرد بزگسالی که در ارتباط نزدیکی با منزل یا مدرسه کودک است ، میتواند مفید باشد . کودکان دارای مهارت های ارتباطی و اجتماعی خوب احتمالا در این گونه ارتباط گیری موفق تر از کودکانی هستند که از چنین مهارتهایی برخوردار نیستند . برای مشخص شدن اینکه حمایت های اجتماعی مفیدترین چیز برای کودکانی است که مورد خشونت خانگی واقع شده اند به مطالعات بیشتری نیاز است . صفحه ۱۸ و ۱۹ از کتاب : خشونت خانگی علیه کودکان – نویسندگان : ریچاردای برمن لوسی سالسیدوکارتر ترجمه و تالیف : محمد قلی پور .
در معرض خشونت گذاری کودکان : گسترده خشونت کودکان ، اعم از نوع خشونت و ابراز استفاده از آن متفاوت است . برخی از کودکان ، به خصوص آنهایی که در مناطق کم در آمد زندگی میکنند، « خشونت اجتماعی مزمن » یعنی به تناوب و مدام ، اسلحه گرم ، چاقو ، مواد مخدر وخشونت تصادفی در همسایگیهای خود را تجربه میکنند . در مدارس ابتدایی شهری ، بندرت کودکانی یافت میشوند که مورد چنین حوادث خشونت باری واقع نشده باشند . کودکان مورد مصاحبه در مطالعات انجام شده ، معمولا مشاهده دعوا و کتک کاری در حوادث روزانه بوده اند. کودکانی که در مناطق از نظر اقتصادی – اجتماعی پائین تر زندگی نمیکنند ، کمتر دچار خشونت اجتماعی میشوند ، ولی خشونت خانگی و رسانه ای در همه جای کشورمان از نظر اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی اتفاق میافتد . حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد از زنان آمریکایی ، در طول روابطی که داشته اند . حداقل یک بار کتک خورده اند . به نظر میرسد زنان بیش از مردان به وسیله شرکای زندگی خود جراحت برداشته ونیازمند مداوای پزشکی میشوند ، و احتمالا جراحات شان بازگو نمیشود . بسته به تعاریف سوء استفاده و نمونه های مورد مطالعه ، برآورد چنین خشونت هایی متفاوت است . مطالعه ای در این رابطه نشان داد که بیش از ۳ درصد ( حدود ۱/۸ میلیون) از زنان به وسیله مردان یا شرکای زندگی شان در طول یک سال مورد آزار و اذیت قرارگرفته اند ، در حالی که مطالعات دیگر نشان میدهد که زنان مورد خشونت ، اعم از آزار جنسی ، خشونت جسمی یا فحاشی به بیش از ۶۵درصد میرسد . برآوردها نشان میدهد سالانه بیش از ۳/۳ میلیون از کودکان شاهد سوء استفاده جسمی و فحاشی مثل رفتارهای توام با توهین برخورد و آزارهای کشنده با اسلحه و چاقو هستند .
همچنین برآوردها نشان می دهد که بیش از سه میلیون کودک خودشان قربانی سوء استفاده فیزیکی به وسیله والدین شان هستند . در منازل ، جایی که خشونت خانگی اتفاق میافتد ، کودکان مورد سوء استفاده جسمی یا مورد غفلت ، ۱۵ برابر بالاتر از میانگین ملی قرار دارند . چندین مطالعه انجام شده نشان می دهد که ۶۰ تا ۷۵ درصد از خانواده هایی که درزنان مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند ، کودکان نیز آزار دیده اند ( مقاله فن توزو ، و موردر این کتاب جزئیات بیشتری را در رابطه با شیوع و اثرات خشونت خانگی بر کودکان آورده است )
تلویزیون ، سینما و اینترنت نیز ، کودکان را مورد خشونت قرار می دهند . بر اساس آمار ارائه شده از سوی انجمن روان درمانی آمریکا هر کودک آمریکایی در طول ی هفته ۲۸ ساعت تلویزیون نگاه میکند ، و در من حدود ۱۸ سالگی ۱۶۰۰۰ مورد قتل ساختگی و ۲۰۰/۰۰۰ عمل خشونت را خواهد دید . تلویزیون خصوصی برای کودکان ۵۰-۶۰ برابر خشن تر است تا برای بزرگسالان ، وبعضی از کارتن ها به طور میانگین بیش از ۸۰ موردعمل خشونت زا در هر ساعت پخش میکنند . با ورود ویدئوکاست ها ، فیلم ها ، سگاها و بازی های کامپیوتری موضوع های خشونت را فروخته یا اجاره داده می شوند . بسیاری از کودکان و نوجوانان بیش از پیش مورد خشونت رسانه ها واقع می شوند.
خشونت بیشتر از همه بر پیشرفت کودکان تاثیر کودکان تاثیرگذار بوده ، و مناسبات خویشاوندی را در کودکی و بزرگسالی تحت تاثیر قرار میدهند . موضوع بعدی درباره افزایش مطالعات در زمینه تاثیرات خشونت اجتماعی است . این مطالعات همچنین به یافته های کلیدی در زمینه تاثیر خشونت خانواده و رسانه ها بر کودکان دست یافته اند . صفحه ۷۲ و ۷۱ و ۷۰٫
تاثیرات رفتاری و عاطفی خشونت :
بخشی از مطالعات انجام شده ، مواجهه با کودکان در معرض خشونت خانگی است که هنوز نسبتا محدود است ومشکلات عدیده تحقیقاتی در زمینه اثرات رفتاری و عاطفی وجود دارد . به طور مثال ، برخی از تحقیقات ، اغلب با مشکلات اخلاقی مواجه اند ، به خصوص وقتی تحقیق مقایسه یا کنترل کودکانی که ادر معرض خشونت اندوسرویس های ارائه دهنده خدمات را موردتوجه قرار میدهد .هر چند تحقیق در این حوزه ، اغلب شامل جمع آوری داده های کیفی با تاکید بر گروه ها و مصاحبه ها است . بهبود داده های کیفی در زمینه نتایج مربوط به کودکان به سنجش پدیده های اجتماعی کمک میکند . گر چه شناخت کمی احساسات و حوادث ممکن است با اهمیت ترین شیوه تغییر باشد، جمع آوری چنین داده هایی از افراد مختلف در دنیای کودکان ( والدین ، مراقبان ، معلم ها ، افسران پلیس ) وقت گیرتر از اندازه گیری های کیفی بر روی کودکان در دنیای کودکان زمان است و ممکن است هدایت سیستماتیک آن مشکل باشد و هنوز با حساسیت کودکان ، خانواده ها و اجتماع روبه رو میشود . تنها محققان که با جمع آوری چنین داده ها میپردازد ممکن است به داستان های کودکان که اغلب فجیع است ، گوش دهند ، و برای دیگر افرادی این کار مشکل است . به رغم تحقیق محدود در این حوزه ، در عین حال ، میتوان از مطالعات انجام شده درباره اثرات خشونت بر کودکان مطالب زیادی جمع آوری کرد . نوشته هایی که در رابطه با شناخت خشونت خانوادگی است و اثرات نامطلوب جسمی ، شناختی ، عاطفی وموفقیت اجتماعی بر کودکان دارند ، از این جمله اند . مطالعات انجام شده در زمینه اثرات خشونت رسانه ای نیز نشان دهنده افزایش رفتارهای منفی است . مطالعات زیادی نیز وجود دارد که علاقه مندی بیشتری در رابطه با اثرات خشونت بر زندگی کودکان در مناطق شهری را نشان میدهد . از آن جمله ، مطالعه بر روی کسانی است که در معرض خشونت اجتماعی مزمن قرار دارند . به موازات مهم ، مطالعاتی در رابطه با کودکان شهری در ایالات متحده و مناطق جنگی انجام شد . یافته های بدست آمده از این مطالعه ، علائم اختلال رفتاری پس ضربه ای را در زندگی کودکان در مناطق جنگ زده شهری نشان میداد ، که مشابه علائم زندگی کودکان در مناطق عملیاتی است توضیح اینکه ، این علائم در سنین مختلف
صفحه ۷۳ و ۷۲ از کتاب : خشونت خانگی علیه کودکان     نویسندگان : ریچاردای. برمن . لوسی سالسیدوکارتز و ..     ترجمه و تالیف : محمد قلی پور
اثرات خشونت در فرایندرشد : در حالی که کودکان در تمامی سنین مورد خشونت واقع میشود ، ولی پیامدهای حاصل از خشونت در سنین پائین تر به خصوص پیامدهای دراز مدت آن ، کمتر شناخته شده است . بسیاری از مردم خیال میکنند که خیلی از کودکان کم سن و سال به هیچوجه مورد خشونت نیستند . آنها به اشتباه خیال میکنند که برای دانستن یا به خاطر آوردن آنچه اتفاق افتاده کم سن وسال هستند . هر چند ، مطالعات نشان میدهد که بین خشونت ، اتفاق افتاده و رفتارهای منفی در تمامی سنین رابطه وجود دارد .
نوزادان و اطفال : تحقیقات نشان میدهد که حتی درابتدایی ترین مراحل رشد نوزادان و اطفال بین خشونت و اراده بر کودک و مسائل عاطفی – رفتاری رابطه وجود دارد . نوزادان و اطفالی که دار منازل یا در جامعه شان شاهدخشونت می باشد، دچار تندخویی افراطی ، رفتار نارس ، آشفتگی در خواب ، اندوه عاطفی ، ترس از تنهایی ، زود ادراری و پرحرفی میشوند . وجود ضربه ( تراما ) به خصوص خشونت خانوادگی ، رشد طبیعی اعتماد سازی کودک و رفتارهای بعدی که مقدمه ای برای رشد خوداتکایی اوست را به مخاطره می اندازد . گزارش های ا خیر بیان کننده این واقعیت است که وجود علائم در اینگونه کودکان کم سن و سال بسیار مشابه علائم پس ضربه ای در بزرگسالان است علائمی نظیر تجربه مجدد حادثه تراماتیکم (ضربه دار ) نظیر اجتناب ، عدم تفاهم و تحریک پذیری مضاعف به عنوان مثال ، در یک مطالعه کودکان کم سن و سال از نزدیک شدن به محل وقوع حادثه ای که شاهد آن بودند در هراس بوده ، ترس از خوابیدن داشته ، و یا با کابوس از خواب میپریدند و در بازی های خود کمتر عاطفه ای از خود نشان میدادند .
صفحه ۷۴ و ۷۵ از کتاب : خشونت خانگی علیه کودکان     نویسندگان : ریچارد ای . برمن لوسی سالسیدوکارتر و …         ترجمه و تالیف : محمد قلی پور
کودکان مدرسه ای : چندین مطالعه  ، رابطه بین خشونت اجتماعی و علائم تشریحی ، افسردگی و رفتارهای اجتماعی پرخاشگرانه در کودکان مدرسه ای همجوار با مکان های خشونت زای شهری را تایید کرده اند همانند پیش دبستانی ها کودکان مدرسه ای در معرض خشونت ، احتمالا بیشتر در خواب دچار آشفتگی میشوند و احتمالا بازی آزادنه شان را به معلم مدرسه یا رئیس نشان میدهند . آنها معمولا به سختی میتوانند حواس شان را جمع کنند ، زیرا افکارشان همواره مغشوش است . به علاوه کودکان مدرسه ای احتمالا پیرامون قصد خشونت بیشتر آگاه بوده و نگران مداخله و توقف آن هستند . در موارد حاد خشونت اجتماعی، کودکان مدرسه ای همچنین ممکن است علائمی مشابه فشار اختلال زایی پس ضربه ای مثل علائم اطفال ونوزادان از خود نشان دهند دو مطالعه انجام شده ، هم کودکان ۱۰-۶ سال داواشنگیتن دی سی – washangton D.C و هم کودکان ۱۲-۹ سال در نیوارلئانز Neworleans – گزارش کودکان رابطه معنا داری  بین شاهد خشونت بودن و بروز علائمی نظیر کابوس ، ترس خروج از منزل ، تشویش و بی حالی را نشان داد . ۴۰ درصد از مادران نمونه نیوارلئانز و ۲۰ درصد از نمونه واشنگتن دی . سی میگویند کودکان شان نگران سلامت خود هستند . همین تعداد از کودکان احساس نگرانی و هراس میکنند .
مطالعات دیگری در مورد کودکان مدرسه ای که در معرض خشونت خانوادگی قرار دارند ، حاکی از آن است که آنها نیز مورد خشونت اجتماعی قرار می گیرند . چنین کودکانی معمولا فراوانی بیشتری از رفتارهای مساله ساز درونی ( انزوا و تشویش ) و رفتارهای مساله ساز بیرونی ( پرخاشگری و بزهکاری) در مقایسه با کودکانکه در خانواده های توام با آرامش از خود نشان میدهند . روی هم رفته ،ایفای نقش ، نحوه نگرش ها ، صلاحیت اجتماعی و انجام تکالیف مدرسه اغلب به طور منفی تحت تاثیر ] مقوله خشونت [ قرار میگیرند . از این که بگذریم ، مطالعاتی نشان میدهند که کودکان بزرگتر ، آنهایی که مورد سوء استفاده واقع میشوند یا از آنها غفلت شده است ، احتمالا کمتر می توانند در مدرسه حاضر شوند ؛ مرتکب جرم می شوند، تجربه مسائل عاطفی ، جنسی و شرب خمر را پیش رو دارند . مطالعات مربوط به کودکان مدرسه ای که مورد خشونت رسانه ای واقع شده اند نیز میدهد که رسانه ها تاثیر نامطلوبی بر کودکان دارند به عنوان مثال یک مطالعه طولی از پسران ۸ ساله که در آن عادات و الگوهای رفتاری مطالعه میشد ، خشن ترین برنامه ها باعث رفتار پرخاشگرانه و بزهکاری میشد این رفتار در سن ۱۸ سالگی بروز میکرد و رفتار جدی مجرمانه در سن ۳۰ سالگی از آنها سر میزد . گزارش ها حاکی از آن است کودکانی که در معرض خشونت رسانه ای واقع اند ، ممکن است رفتارهای منفی شان رو به افزایش نهد ، چون پتانسیلی برای یادگیری اجتماعی و مدل سازی رفتارهای ناشایست برای جوانان است . خشونت حتی وقتی به صورت داستان نوشته میشود و زیبا نشان داده می شود ، احتمال تاثیر منفی بر کودکان داشته و افزایش کشش کودکان به خشونت را ایجاد میکند . صفحه ۷۶ از کتاب : خشونت خانگی علیه کودکان نویسندگان : ریچارد ای . برمن 
لوسی سالسیدوکارتر     ترجمه وتالیف : محمد قلی پور
 
۲ قانون و کودک ( بزهکاری در کودکان )
به هیچوجه کودک بزهکار وجود ندارد ، بلکه هدایت شده به بزهکاری وجود دارد .
کودکان امروزی در شرایطی پا به عرصه ی وجود میگذارند که در هر دقیقه ی آن ۴ جنایت جدید اتفاق میافتد . آمار داده شده در این راستا نشان می دهد که وضع کنونی جوامع انسانی بسیار ناهمگون بوده و اگر بر تعداد و ارقام جنایات رخ داده ، آمار جنایات مخفی و یا جرمهای پنهانی را نیز بیفزاییم ، آنگاه مشخص می شود که دور نمای زندگی بشری در شرایط فعلی بسی نا امید کننده تر از آن است که تصورش را بکنیم .
اگر در کنار این تربیت و پرورش کودکان را در نظر بگیریم و همچنین متوجه شویم که در شرایط فعلی کودکانمان تا چه اندازه ای تحت تاثیر شرایط ناهمگون در مجادلات تمایز بین خوب و بد و ارزش و ضد ارزش و … میباشند، آن زمان در مییابیم که با کمی غفلت و سهل انگاری  با لحظه ای درنگ و ساده اندیشی ، ناخواسته فرزندانمان را به عوامل ضد اجتماعی بدل خواهیم کرد و آن ها را در مسیر انحرافی ناسازگاری اجتماعی و بزهکاری مشاهده خواهیم نمود  همه به این امر واقف هستیم که کودکان در سنین بسیار پایین نیز گاه گداری دست به جرایم و اشتباهات کوچکی میزنند و حتی بسیاری از روان شناسان ومتخصصین امور تربیت کودک ادعا مینمایند که کودکان در سن بسیار پایین و زمانی که روی پای خودشان میایستند ، ناخواسته به سمت و سوی گناهان و اشتباهاتی میروند که تصور مینمایند از پس آن برخواهند آمد یعنی خود حرکت اشتباه خویش را درک کرده ولی برای این که موجودیت و حضور قدرتمند خویش را به ثبوت برسانند ، به سمت خطا رفته و سعی مینمایند که آن را با موفقیت پشت سر نهاده و زمانی که موفق در کارشان میشوند ، توجیهاتی را نیز برای خطایشان ابراز میدارند . اما وقتی در کارشان موفق نشوند ، سر خورده شده و باز خطای دیگری را مرتکب میگردند و این بار با دروغگویی سعی مینمایند که بر خطای خود سرپوش بگذارند . این در واقع نخستین حرکت کودک به سوی ناسازگاری با اصول و قوانین میباشد که اگر از سوی والدین تحت کنترل و دقت قرار نگیرد ، منجر به شیوع عادات بدتر از آن شده و به بزهکاری مبدل میگردد .
یکی از دانشمندان امر تربیت کودک به نام ایی . بننت ادعا دارد که : « در میان انسانها کسی نیست که مرتکب گناه و یا خطا نشده باشد و کسانی که به دفعات مرتکب خطا می شوند ، به یقین خطاهای تکراری را ناچیز و غیر مهم می شمارند » به راستی نیز اینگونه است به طوری که شاید شما و من بارها از باغچه های همسایه گل رز دزدیده ایم و یا به کمک دوستان با دزدیدن وسایل یکی از دوستان خود سعی کرده ایم سر به سر او بگذاریم . آیا به نظر شما این کار در جرگه ی گناه و جرم میباشد یا خیر ؟ اگر به قطعیت پاسخ مثبتی داده باشیم ، باز توام با اشتباه بوده و اگر به صراحت جواب منفی نیز بدهیم ، باز میتوان گفت که پاسخ داده شده دارای ضریب اطمینان کمتر است . زیرا اگر این خطا به دفعات تکرار شده و از حالت شوخی به جدیت روی بیاورد ، به یقین عادت یافتن به کار دزدی منجر به عادی شدن خطا و جرم خواهد شد و به نهایت فرد خاطی به تدریج دست به دزدیهای بزرگتری خواهد زد . دقیقا موضوع تخم مرغ دزد نهایتا شتردزد میگردد ، در این مورد صدق  میکند . لیکن با هدایت ومتوجه کردن خطای کودک به جرم خود ولو به شوخی، خواهد توانست کودک را به کار خطا آمیزش متوجه سازد و مانع از تکرار آن شود . در واقع میتوان گفت که هر فردی در کودکی به دلایلی مرتکب کارهایی میشود که سبب ناراحتی، اضطراب و نگرانی دیگران میشود و این جرم و خطا به هر دلیلی اعم از شوخی و یا سر به نهادن نیز باشد ، باز جرم بوده و باید کودک به نحوی متوجه این قضیه باشد تا آنرا عملی نسازد از طرفی ارتکاب به این نوع اعمال باعث می شود که کودک باور کند که اگر کار خطایی را به سهو و شوخی انجام دهد به عنوان جرم و گناه محسوب نخواهد شد و این یکی دیگر از انحرافات فکری و اخلاقی کودک خواهد بود . زیرا با نادیده گرفتن عمل وی به نوعی سبب ساز رشد فکر منفی دیگری در کودک خواهیم شد و با دست خود کودکمان را به سمت انحراف سوق خواهیم داد و او به تدریج عادت خواهد کرد که اگر به شوخی حقوق و آسایش دیگران را نیز زیر پا بگذارد ، باز کار اشتباهی را نکرده است و عدم توجه به حقوق دیگران و یا نادیده گرفتن ناراحتی و اضطراب سایرین در او حالت ضد اجتماعی را به تدریج رشد خواهد داد و کودک ناخواسته در طول زمان به سمت خودخواهی و نفع پرستی شخصی روی خواهد آورد  باید بدانیم که کودکان در سنین پایین هیچگاه مفهوم اجتماع یا رفتارهای مثبت اجتماعی و غیر اجتماعی را نمیدانند . آن ها هر کاری را که برایشان لذتبخش و شوخ باشد ، انجام میدهند و در اینجا وظیفه والدین است که متوجه رفتارهای کودکانشان باشند و هر نشانه و یا علایمی از بزهکاری اولیه را در آن ها مشاهده نمودند ، سریعا کودک را متوجه خطایش ساخته و او را از ادامه و انجام مجدد خطا بر حذر دارند . کودکی که در دوران خردسالی دست به کارهای خلاف رفتار و ارزشها و هنجارهای اجتماعی بزند و به دلایلی که برای خودش توجیه پذیر بوده و از عوالمان دوران کودکی بوده و بدان اهمیت ندهدو در کنار این ، بی توجهی والدین نیز او را از ارتکاب به کارهای هر چند ناچیز و کم اهمیت باز ندارد ، به یقین همین عادت در دوران نوجوانی و بلوغ رشد یافته و در آن زمان که نیازهای کودک بیشتر شده و توجیهات خاصی که در سایه ی تحولات و رشد جسمانی ، فیزیکی ، روحی و شخصیتی بر وی تعریف خواهند شد ، دست به کارهای خلاف بزرگتری خواهد زد  با توجه به این که کودک با پا نهادن به سن بلوغ بیشتر خودش را در جامعه احساس کرده و نخستین گام جهشی خویش را در وارد شدن به جرگه ی دوستان و شرکت جستن در گروهها انجام داده و تجربیات نوینی اخذ مینماید ، بیشتر از هرسنی تحت مخاطرات القایی قرار دارد . اگر کودکی در سنین پایین تحت کنترل نباشد و کارهای خلافش نادیده انگاشته شود، آنگاه در سن بلوغ برای ابراز وجود در برابر دیگران و سایر اعضای گروه دوستان سعی خواهد کرد کارهایی را انجام دهد که سایرین از آن ابا داشته و با از انجام آن هراس دارند . این عمل نیز با توجه به این که مدح و ستایش دوستانش را در بر خواهد داشت ، نوجوان به کارهای خلاف با نگاه ارزش و شجاعت نگریسته و آن را به دفعات تکرار خواهد کرد که همین امر او را در برابر ارتکاب به جرم خونسرد ساخته و جرایم در دیدگاه وی کم اهمیت و عادی جلوه خواهند کرد .چنین حالتی به تدریج نوجوان را با بالا رفتن سن وحضور یافتن در میان دوستان کم جربزه وابراز شخصیت قدرتمند ، پیش از پیش در معرض ارتکاب به خطاها و جرایم قرار خواهد داد .
با عنایت به موارد مذکور باید عوامل دیگری را نیز در ارتکاب به جرم کودکان در نظر گرفت . همانگونه که مشخص گردید ، کودک به هیچوجه در کودکی جرم را نشناخته و کاری را که لقب جرم و بزهکاری بر آن متصور است ، درک نمیکند اما با توجه به علایق و روحیاتش دست به کارهایی میزند که در نظرش منطقی و یا کم اهمیت بوده ولی همان حالات و رفتار به نوعی مقدمه ی بزهکاری و اعمال ضد اجتماعی تلقی میشود . همانگونه که بیان گردید ، اگر چنین اعمالی از سوی والدین و یا سرپرستان کودک نادیده انگاشته شود ، به تدریج تبدیل به معضل اجتماعی خواهد شد و رفتار فرد قالب بزرگی گر فته و با قدرت هر چه تمامتر جامعه را تکان خواهد داد .

به عبارتی کار خلاف ابتدایی و سهل را میتوان به بهمنی تشبیه کرد که از بالای کوه سرازیر میشود و هر اندازه که به پایین و عمق نزدیکتر می گردد ، به همان میزان برکثرت، ضخامت ، قدرت وتاثیر گذاریش افزوده می شود . حال آن که بهمن ابتدای امر از روی ندانم کاری و یا ناخواسته در اثر سوت زدن و یا شلیک گلوله ای و یا فریاد کشیدن در کوه و انعکاس موج صوتی در روی برفهای سبک و بی پایه  و شکافته شدن آن ها از یکدیگر ایجاد می شود و به تدریج چنان قدرتی مییابد که میتواند دودمان خیلی از انسانها را زیر ورو کند . جرم نیز در کودکان دقیقا به این موضوع شباهت دارد . زمانی که والدین ناخواسته و از روی ندانم کاری در برابر عمل خلاف فرزند خویش میخندند و آن را به شوخی میگیرند ، با همین عمل خود فرزندانشان را به قعر فلاکت میفرستند . چه بسا والدینی دیه میشود که به طور مثال با مشاهده ی شوخی دو فرزند با یکدیگر که یکی از فرزندان برای این که برادر و یا خواهر خودش را اذیت کند ، کتابش را مخفی مینماید و با حالت جدی و حق به جانب در برابر کودک مضطرب و نگران که کتابش را گم کرده ادعای بی اطلاعی مینماید . والدین در برابر مشاهده ی این عمل به جای آن که کودک خاطی را که کتاب برادر و یا خواهرش را مخفی کرده موردسرزنش قرار داده و او را متوجه عمل خلافش نمایند ، در برابر شوخ طبیعی و زرنگی  و شیطنت او میخندند و عمل وی را شیطنت کودکانه قلمداد مینمایند .اما این کودک با عمل خویش دو کار ضد اجتماعی را مرتکب میشود و والدین او را در کارش تشویق مینمایند و همین تشویق باعث میشود که کودک تصور کند کارش خلاف نیست و با تکرار آن سبب جلب نظر دیگران و علاقمند شدن آنان به وی میشود این دو جرم و رفتار ضد اجتماعی به ترتیب زیر می باشند :

۱_ کودک یاد میگیرد که در برابر حق و حقوق دیگران چندان مسوولیتی ندارد وحرمتی نگذاشتن به حقوق و آسایش دیگران در او عملی عادی جلوه میکند .
۲_ کودک یاد میگیرد که اگر کاری برای شوخی باشد و یا نفع شخصی بوده و بتواند برای مدتی روحیه ی او را ارضا نماید ، عملش جرم به حساب نمیآید .
با توجه به تحلیل فوق می توان بیان داشت که همین دو دیدگاه عمده ، باعث میشود که کودک در سنین بالا نیز در برابر مسوولیتها احساس وظیفه نکرده و از انجام وظایف محوله شانه خالی نماید از طرفی خود را در برابر دیگر اعضای جامعه مسوول ندانسته و جامعه را پیکره ای واحد قلمداد نکرده و خود را بخشی یا عضوی از آن محسوب ننماید . از طرفی روحیه ی خود پرستی و نفع طلبی در او افزایش یافته و هر کاری را که برایش توجیه پذیر بوده و ارزش داشته باشد و با تحلیلهای شخصی وی منطبق باشد ، آن را انجام دهد.
با مشاهده ی نمونه ی ساده ولی عمیق میتوان دریافت که بیماری عظیم و طاقت فرسای اجتماعی به نام بزهکاری از موضوعی ساده شکل گرفته و به غول عظیمی بدل شده است . البته ناگفته پیداست عوامل دیگری نیز در تشدید این بیماری دخیل میباشند . به طوری که در بروز جنگ کودکان برای بقای خود دست به کارهای خلافی میزنند . برای این که گرسنه نمانده و نمیرند ، حتی دست به دزدی و غارت اموال نزدیکترین فرد خانواده ی خود میزنند . همین رفتار و تکرار باعث می شود که بزهکاری در روحیه ی کودک افزایش یابد و از این جهت بروز جنگهای خانمانسوز یکی دیگر از عوامل بزهکاری در جوامع است . میزان کودکان و یا افراد بزهکار و مجرم در کشورهایی که در آن ها در مقاطع مختلف جنگ داخلی ویا بین المللی اتفاق افتاده بیش از کشورهایی است که در سعادت و آسایش و امنیت زندگی کرده اند .
درجریان جنگهای اول و دوم جهانی میزان بزهکاری و جرایم در کشورهای مختلف اروپایی ، ژاپن و آمریکا چنان بالا رفت که در جریان جنگ و حتی بعداز آن دولتمردان کشورهای یادشده بر آن شدند که قوانین شدیدی را برای جلوگیری از ارتکاب جرایم وضع نمایند .
حتی طبق آمارهای رسمی مشخص گردیده است که میزان جرم و ارتکاب به آن در میان کودکان در بعد از جنگ دوم جهانی در آمریکا ، ژاپن ، سوئد فنلاند آلمان و اتحاد جماهیر شوروی سابق چندین برابر بیشتر از میزان جرایمی بوده که بزرگترها مرتکب آن شده بودند . ناگفته نماند که تاثیرات مخرب جنگ تنها بر کشورهای در حال جنگ حاکم نبوده ، حتی بر کشورهای همجوار و همسایه نیز اثر مینماید  به طوری که در کشور سوئیس که امروزه به عنوان کشور با ثبات و امنیت شناخته می شود و در آن هیچ جنگ و جدالی صورت نگرفته و حتی در اثنای جنگ جهانی دوم نیز به عنوان کشور بی طرف به شمار میرفت . میزان ارتکاب جرم در افراد کمتر از ۲۱ سال در سال ۱۹۳۶ حدود  23% بوده است . این میزان در سال ۱۹۳۸ به ۲۴/۵% افزایش پیدا کرده و در سال ۱۹۴۰ به ۲۷/۵% و در سال ۱۹۴۲ به بالاترین میزان خود یعنی ۳۷/۷%رسیده بود اما خوشبختانه امروزه این میزان در حد بسیار پایین ترین قرار دارد .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

جرم (روانشناسی جرم )

3,665

بازدید

جرم (روانشناسی جرم ) ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۲ امتیازs


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

روانشناسی (ماهیت روانشناسی)

3,079

بازدید

روانشناسی (ماهیت روانشناسی) ۴٫۸۲/۵ (۹۶٫۴۷%) ۳۴ امتیازs
ماهیت روانشناسی
روانشناسی تقریباً با همه ی جنبه های زندگی ما ارتباط دارد. به همان اندازه که جامعه پیچیده شده روانشناسی هم به صورت روز افزونی نقش مهمتری در حل مسائل آدمی بازی کرده است . روانشناسان با انواع بسیاری از رفتارها سروکار دارند که برخی از آنها از اهمیت گسترده ای برخوردار ند : 
کدام شیوه های فرزند پروری به شادکامی وکارآمدی در دوره ی بزرگسالی می انجامد ؟ چگونه می توان از پیدایش بیماریهای روانی پیشگیری کرد ؟ برای ریشه کن کردن پیش داوری نژادی چه می توان کرد ؟ کدام شرایط خانوادگی و اجتماعی مشوق پرخاشگری ، از خود بیگانگی و بزهکاری است ؟ چگونه می توان به یک بیمار درمان ناپذیر کمک کرد که با آرامش خاطر بمیرد ؟روان درمانی تا چه اندازه در درمان الکلیسم مؤثر است ؟ آیا می توان با استفاده از داروهایی که موجب تسهیل انتقال عصبی می شوند حافظه را بهتر کرد ؟
روانشناسان با مطالعه این مسایل و مسایل فراوان دیگر سروکار دارند .
روانشناسی درعین حال از طریق اثری که درقوانین وسیاست دولت دارد بر زندگی ما اثر می گذارد . قوانین مربوط به تبعیض نژادی مجازات ها ، هرزه نگاری ، رفتارجنسی وشرایطی که در آن فرد مسئول اعمال خودشناخته می شود همه از نظریه ها و پژوهش های روانشناختی اثر می پذیرند .
با توجه به این که روانشناسی درتمام وجوه زندگی ما اثر می گذارد شایسته است حتی کسانی که در پی کسب تخصص دراین رشته نیستند آگاهی مختصری از واقعیت های بنیادی وروشهای بررسی آن داشته باشند .
یک درس مقدماتی در روانشناسی می تواند شما را درک رفتار دیگران و بصیرت در نگرش ها و واکنش های خودتان یاری دهد وعلاوه برآن شما را آماده کند تا ادعاهایی را که به نام روانشناسی عنوان می شود ارزیابی کنید .
روانشناسی نسبت به سایر رشته ها ی علوم دانش جوانی است . در سال های اخیر شاهد فوران سیل آسای پژوهش در این علوم بوده ایم . درنتیجه مفاهیم ونظریه های این علم دائماً درحال تغییر و تحول است . به همین علت هم ارائه ی تعریف دقیقی ازروانشناسی کار دشواری است  روانشناسان بیش از هر چیز علاقه دارند بدانند که چرا مردم به گونه ای که می بینیم رفتار می کنند . با این حال شیوه های مختلفی برای تبیین اعمال آدمی وجود دارد . پیش از آنکه تعریفی از روانشناسی ارائه دهیم بهتر است نخست به گونه های مختلفی از رویکرد به پدیده های روانشناختی بپردازیم .
رویکرد هایی به روانشناسی
هر عملی را که ازیک فرد سر می زند می توان از چند دیدگاه گوناگون تبیین کرد . مثلاً فرض کنید از خیابان رد می شوید . این عمل را می توان به عنوان شلیک عصب هایی توصیف کرد که موجب فعال شدن عضلانی یم شوند که شما را از این سوی خیابان به سوی دیگرآن می رسانند ، اما همین عمل را می  توان بدون کوچکترین اشاره ای به رویداد های داخل بدن توصیف کرد : چراغ سبز یک محرک است و پاسخ شما به آن عبور کردن از خیابان است . عمل شما رامی توان برحسب قصد وهدف آن نیز تبیین کرد . شما نقشه ی ملاقات با یکی از دوستان را درذهن خود طرح کرده اید وعبور از خیابان یکی از اعمال بسیاری است که انجام آن برای اجرای این نقشه ضرورت دارد .
همان طورکه این عمل ساده ی عبوراز خیابان به شیوه های گوناگون قابل توصیف است ، در روانشناسی نیز به رویکرد های گوناگونی برمی خوریم . در این مورد از رویکرد های بسیاری می توان یاد کرد . اما پنج رویکردی که دراینجا عرضه می شود می توانند ما رابا مفاهیم عمده ی روانشناسی نوین آشنا سازند .
باید توجه داشت که  این رویکرد های گوناگون مانعه الجمع نبوده ، بلکه درهر یک از آنها جنبه های گوناگونی از یک مسئله پیچیده مورد توجه قرار گرفته است .
درمطالعه ی روانشناسی رویکرد « درست » یا « نادرست » وجود ندارد بسیاری از روانشناسان از یک نظرگاه التقاطی پیروی می کنند و در تبیین پدیده های روانشناختی آمیزه ای از چندین رویکرد را به کار می برند .
رویکرد عصبی – زیستی
دریکی از رویکردها در زمینه مطالعه ی آدمیان سعی می شود که رفتار به رویدادهایی که در داخل بدن و به ویژه در مغز و دستگاه عصبی صورت می گیرد ارتباط داده می شود .
این رویکرد در پی آن است که آ« دسته از فرآیندهای عصبی – زیستی را که زیر بنای رفتار و رویدادهای ذهنی است ، مشخص سازد . مثلاً روانشناسی که سرگرم بررسی یادگیری از دیدگاه عصبی – زیستی است به تغییراتی توجه دارد که درنتیجه یادگیری یک مهارت تازه در دستگاه عصبی روی می دهد .
ادراک را می توان با ثبت فعالیت یاخته های عصبی مغز به هنگام ارائه محرک های مختلف مطالعه کرد . کشفیات اخیر نشان می دهد که رابطه ی نزدیکی بین فعالیت مغز و رفتار و تجربه وجود دارد . با تحریک برقی خفیف نواحی معینی از قسمت های عمقی مغز می توان در حیوانات واکنش های هیجانی از قبیل ترس و خشم ایجاد کرد  ، یا تحریک برقی نواحی خاصی از مغز آدمی موجب به وجود آمدن احساس لذت و درد وحتی خاطره های روشنی ازرویدادهای گذشته می شود .
به علت پیچیدگیهای مغز وبا توجه به این واقعیت که برای مطالعات لازم به ندرت می توان به مغز زنده ی آدمی دسترسی یافت ، دانش ما درباره ی کارکردهای عصبی بسیار اندک است . از سویی نیز هرگاه تصویر روانشناختی ما از آدمی به تمامی متکی برعصب – زیست شناختی باشد چنین تصویری به غایت نارسا خواهد بود . به همین دلیل است که برای مطالعه پدیده های روانشناختی ازروش های دیگری نیز استفاده می شود . در اغلب موارد عملی تر آنست که به بررسی شرایط پیشایند پی آمد های آن بپردازیم . بی آنکه خود را باآنچه دردرون جاندار می گذرد درگیر کنیم .

رویکرد رفتاری
آدمی صبحانه می خورد ، دوچرخه سواری می کند ، حرف می زند  ، سرخ می شود ، می خندد و گریه می کند . همه ی اینها شکل هایی از رفتار هستند . یعنی آن دسته از فعالیت های جاندار هستند که می توان آنها را مورد مشاهد ه قرار داد . دررویکرد رفتاری ، روانشناس از طریق مشاهده ی رفتار است که به مطالعه افراد می پردازد نه از راه بررسی اعمال درونی آنها . این نظر که موضوع روانشناسی باید منحصر به مطالعه ی رفتار باشد نخستین باردراوایل قرن بیستم توسط روانشناس آمریکایی ، جی . بی . واتسون ارائه شد . تا آن زمان روانشناسی به عنوان دانش بررسی تجارب ذهنی تعریف می شد و بخش عمده ی داده های آن خودنگری هایی بود که ازطریق درون نگری به دست می آمد .
واتسون احساس کرد که درون نگری دیدگاه ناسودمندی است و این نظر را پیش کشید که اگر قرار باشد روانشناسی به صورت یک علم درآید ، داده های آن باید قابل مشاهده و قابل اندازه گیری باشد . فقط خود شما می توانید درباره ی ادراک ها واحساس های خود به درون نگری بپردازید ، اما دیگران هستند که می توانند رفتار شما را مورد مشاهده قرار دهند .
واتسون معتقد بود که تنها ازطریق مطالعه آنچه افراد انجام می دهند یعنی مطالعه ی رفتار افراد می توان یک علم عینی روانشناسی به وجود آورد .
رفتار گرایی ، به عنوانی که نظریه گاه واتسون به خود اختصاص داد، مسیر روانشناسی را درطی نیمه اول قرن بیستم شکل گیری کرد خلف آن یعنی روانشناسی محرک – پاسخ . هنوز هم به ویژه درسایه ی پژوهش های ب- اف – اسکینر روانشناس دانشگاه هاروارد از نفوذ فراوانی برخوردار است .
در روانشناسی محرک – پاسخ بررسی می شود که چه محرک هایی پاسخ های رفتاری را فرا می خواند ، چه پاداش ها و چه تنبیه هایی این پاسخ ها را پایدار می کند و چگونه می توان رفتار را با تغییر الگو پاداش و تنبیه تغییر داد .
روانشناسی محرک – پاسخ  به آنچه درون جاندار می گذرد کاری ندارد و به همین دلیل هم گاهی آن را رویکرد « جعبه سیاه » نامیده اند ، به این معنا که به فعالیت های دستگاه عصبی که دردرون این « جعبه » درجریان است بی اعتنا می ماند و آنها را نادیده می گیرد . 
روانشناسان S-R معتقدند که دانش روانشناسی را می توان منحصراً برپایه درون داده و  برون دادهای این جعبه بنا نهاد . بدون آنکه دربند این باشیم که در داخل جعبه چه اتفاقی می افتد . بنابراین برای پرورش نظریه ای درزمینه ی یادگیری می توان به این مشاهده دست زد که رفتار آموخته شده چگونه تحت تأثیر شرایط محیط تغییر می کند ، به این معنا که مثلاً چه الگوهایی از پاداش وتنبیه به سریعترین یادگیری که با کمترین خطا همراه است منجر می شود .
چنین نظریه ای برای آنکه نظریه ی سودمندی باشد نیازی به مشخص کردن این امرندارد که یاد گیری چه تغییراتی دردستگاه عصبی به وجود می آورد .
روانشناسان محرک – پاسخ به طورکلی به مطالعه ی فرایند های ذهنی که میانجی محرک ها و پاسخ ها هستند علاقه ای نشان نمی دهند . امروزه کمتر روانشناسی رامی توان سراغ داشت که خود را رفتارگرای ناب بنامد با این وجود بسیاری از تحولات نوین ازکار رفتارگرایان سرزده است .

رویکرد شناختی
روانشناسان شناختی معتقدند که آدمی گیرنده ی نافعال محرک ها نیست بلکه ذهن او به صورت فعالی به پردازش اطلاعات دریافتی دست می زند و آن را به شکلها و مقولات
 تازه ای تبدیل می کند .
شناخت ، به فرایند های ذهنی ادراک ، حافظه و خبر پردازی اطلاق می شود که شخص به کمک آن ها دانش می اندوزد ، مسئله حل می کند یا برای آینده نقشه می ریزد .
روانشناسی شناختی بامطالعه علمی شناخت سروکار دارد وهدف آن اجرای آزمایش ها و پردازش نظریه هایی است که بتوانند نحوه سازمان بندی وکارکرد فرایندهای ذهنی را تبیین کنند. اما تبیین مستلزم آنست که نظریه بتواند پیش بینی هایی را درخصوص رویدادهای قابل مشاهده یعنی رفتار امکان پذیر سازد .
رویکرد شناختی در مطالعات روانشناسی تاحدودی به عنوان واکنشی در برابر محدودیت رویکرد R- S  رشد کرد . تجسم اعمال آدمی صرفاً درقالب درون دادهای محرک و برون داده ی پاسخ ممکن است برای مطالعه شکل های ساده از رفتار کافی باشد اما این رویکرد بسیاری از حوزه های جالب توجه کارکرد آدمی را نادیده می گیرد .
آدمیان می توانند بیندیشند ، برنامه ریزی کنند ، بر اساس اطلاعاتی که به خاطر سپرده اند تصمیم بگیرند و ازمیان محرک هایی که توجه آنها را به خود جلب می کند به شیوه ی گزینشی دست به انتخاب بزنند .
رویکرد روانکاوی
پابه پای رشد رفتارنگری درآمریکا ، در اروپا نیز دیدگاه روانکاوی درباره رفتار آدمی توسط زیگموند فروید پرورش یافت . برخلاف مفاهیمی که درسطور گذشته بررسی شده ، مفاهیم روانکاوی نه بر مطالعات آزمایشی ، بلکه برمورد پژوهیهای فراوان بیماران روانی مبتنی است . مفاهیم روانکاوی تأثیر ژرفی در تفکرات روانشناختی داشته اند .
فرض بنیادی درنظریه فروید این است که قسمت عمده رفتار آدمی در فرایندهایی ریشه داردکه ناهوشیارند .
مقصود فروید ازفرایندهای ناهوشیار عبارت بود از افکار ، ترس ها وخواست هایی که شخص به آنها آگاهی ندارد ولی درهر حال بررفتار اثر می گذارند .
او معتقد بودکه بسیاری از تکانه هایی که در دوران کودکی بامنع یا تنبیه والدین و جامعه روبرو می شوند برخاسته از غریزه های فطری هستند . چون این تکانه ها به هنگام زادن در همه ما وجود دارند به همین جهت اثر فراگیری درما دارند که باید به گونه ای با آن کنار آمد . ممنوع کردن آنها فقط سبب می شود که ازحیطه ی آگاهی به ناهشیار رانده شوند وهمان جا بمانند و رفتار را زیر نفوذ خود بگیرند .
فروید معتقد بودکه تکانه های ناهشیار به صورت رویا ، لغزشهای کلامی ، اطوار ، نشانه های بیماری روانی ونیز به صورت رفتارهای جامعه پسندی از قبیل فعالیت های هنری وادبی جلوه می کند .
بسیاری از روانشناسان ، نظرگاه فروید را درمورد ناهوشیار به طور کلی نمی پذیرند . اما احتمالاً این را می پذیرند که آدمیان به برخی از جنبه های شخصیت خودآگاهی کامل ندارند . فروید معتقد بود که هریک از اعمال ما علتی دارد ، اما این علت درا غلب موارد نوعی انگیزه ی ناهوشیار است نه دلیل خود پسندانه ای که ما برای رفتارخود ارائه می دهیم .
نظرگاه فروید درمورد طبیعت آدمی اصولاً یک نظرگاه منفی بوده آدمیان تابع همان غرایزی هستند که درحیوان ها وجود دارد  . ( به طور عمده غریزه جنسی و غریزه پرخاشگری ) ومدام با جامعه ای که بر کنترل این تکانه ها تأکید می ورزد ، درحال ستیزند . باتوجه به اینکه فروید پرخاشگری رایک غریزه بنیادی می دانست نسبت به امکان زندگی صلح آمیز بین آدمیان نظر بد بینانه ای داشت  .
رویکرد پدیدار شناختی
رویکرد پدیدار شناختی برتجربه خصوصی تأکید دارد . این رویکرد با نظریه شناختی فرد درباره جهان و تفسیر رویدادها ، یعنی با پدیدار شناسی فرد ، سروکاردارد . می کوشد رویدادها یا پدیده ها را بدانسان که فرد آنها را تجربه می کند دریابد بی آنکه برای این کار به مفاهیم از پیش ساخته واندیشه های نظری متوسل شود .
روانشناسان پدیدار نگر معتقدند که بامطالعه نظرگاه افراد درباره خود ودرباره جهان می توان اطلاعات بیشتری درخصوص طبیعت آدمی به دست آورد تا با مشاهده اعمال آدمیان .
دو نفر ممکن است دربرابر موقعیت واحدی پاسخ های کاملاً متفاوتی ازخود نشان دهند ، تنها از راه پرس و جو از خود  آنان درباره نحوه ی تفسیر آنها از آن موقعیت است که می توان رفتار آنها را کاملاً درک کرد .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

عزت نفس (ادامه)

1,644

بازدید

عزت نفس (ادامه) ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۵ امتیازs


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

عزت نفس

4,111

بازدید

عزت نفس ۳٫۵۷/۵ (۷۱٫۴۳%) ۷ امتیازs
مقدمه
در جوامع کنونی و بویژه با ورود به قرن بیست و یکم اکثریت قریب اتفاق افراد به اصول بهداشتی مربوط به ابعاد مختلف جسمانی خویش آگاهی دارند به والدین از طریق رسانه های گروهی و به فرزاندان از طریق آموزشگاهها این مهم توصیه و سفارش می شود.
ولی اکثریت جامعه متاسفانه به امر بسیار مهم بهداشت روانی خود و فرزندان اهمیت نمی دهند و بهتر آنکه بیان نمائیم آگاهی ندارند. در حالی که بر حسب آمارهای کشورهای مختلف تعداد افراد مبنی بر مشکلات و معضلات روانی رو به فزونی است.
در این میان یکی از مباحث مهم در امر بهداشت روانی عزت نفس یا همان خود بزرگواری می باشد. که یکی از خصوصیات مهم و اساسی شخصیت هر فردی را تشکیل می دهد و به طور حتم روی سایر جنبه های شخصی انسان اثر می گذارد. و کمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبه های شخصیت یا ناموزونی آنها خواهد شد و حتی ممکن است پایه گذار بیماریهای روانی گوناگون مانند افسردگی، کمرویی، پرخاشگری، ترس و … شود (بیابان گرد، ۱۳۷۳،ص ۱۰) عزت نفس عبارت است از ارزشی که اطلاعات و اعتقادات خود فرد در مورد تمام یا چیزهایی که از او ناشی می شود به دست می دهد (شاملو، سعید، ص ۷۰).
عزت نفس و منبع کنترل از جمله مفاهیمی هستند که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و پژوهشگران قرار گرفته اند، اما قدمت تاریخی این موضوع در مباحثی که علماء و فلاسفه تعلیم و تربیت در گذشته داشته اند نیز به چشم می خورد در طول صد سال گذشته نیز بسیاری از روان شناسان این نظر را پذیرفته اند که انسان دارای یک نیاز به عزت نفس می باشد (مانند آدلر  1930، آلپورت  1937، راجرز  1959، سالیوان   1953، طارن هورنی   1937، جیمز   1890 ، مازلو ، ۱۹۷۰) از میان افراد طارن هورنی ۱۹۳۷ روشی را که افراد تلاش می کنند بواسطه آن یک خود پنداره مطلوب از خود بدست آورده و از آن محافظت و دفاع نمایند را مورد بحث قرار داده است.
فرنچ  (1968)  و ارگو  (1972) از عزت نفس به عنوان یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب نام می برند. کوپراسمیت(۱۹۶۷) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان با عزت نفس بالا افرادی هستند که احساس اعتماد به نفس، استعداد، خلاقیت و ابراز وجود می کنند و به راحتی تحت تاثیر عوامل محیطی قرار نمی گیرند.
افزایش پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش فرد در کسب موفقیت، داشتن اعتماد به نفس، متکبر و پرخاشگر بودن، تمایل به داشتن سلامتی بهتر، افزایش پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش فرد در کسب موفقیت، داشتن اعتماد به نفس، متکبر و پرخاشگر بودن، تمایل به داشتن سلامتی بهتر، لذت بردن از روابط با دیگران، پیش بینی مثبت نسبت به موفقیتهای بعدی، ارتباط تنگاتنگ در بین عزت نفس و ابراز وجود، از نشانه های بارز سطوح عزت نفس بالا در افراد است.
جورج کلی  1955 در کتاب روانشناسی ساخت های شخص این نظریه را مطرح کرده است، انسان در پی آن است که محیط خود را پیش بینی و کنترل کند. کلی پیشنهادی کرده است که هر فرد بشر ساخت ها برای خود تدوین کرده که از طریق آنها رویدادهای جهان را ملاحظه و تفسیر می کند و از این راه می تواند رویدادها را پیش بینی و کنترل کند. وی خاطر نشان کرد «ساخت ها تجاربی هستند که پویش های ذهنی در آن جریان دارند. این ساخت ها انتظار توام با پیش بینی تغییر در رویدادها را ممکن می سازند». کلی خاطر نشان می سازد که وقتی ساخت های شخص در ایفای نقش شکست می خورند، فرد احساس تهدید، گناه، خصومت و پرخاشگری می نماید (جورج کلی، کتاب روانشناسی ساخت های شخصیت، ۱۹۵۵، ص ۳-۲)
در بین نظریه پردازان یادگیری اجتماعی جولیان راتر (۱۹۵۴) پایه فرضیات و منطق علمی خود را تحت تاثیر نظریات طانتور قرار داده و کاربرد نظریات وی در زمینه یادگیری اجتماعی متاثر از نظریات آدلر است.
فرض راتر بر این است که: وقوع فردی نه تنها ناشی از ماهیت و اهمیت هدف ها برای فرد بدنبال دارد. در نظریه ی یادگیری راتر (۱۹۵۴) نیروی بالقوه رفتاری که در یک موقعیت خاص روی می دهند تابعی است از انتظاری که فرد از رفتار خو در مقابل پاداش مناسب دارد و همچنین ارزش آن پاداش برای فرد.
یکی از مفاهیم ویژه و پر اهمیت در نظریه یادگیری اجماعی راتر منبع یا مکان کنترل است. این مفهوم دارای دو بعد کنترل درونی و بیرونی است. بنابر فرضیات راتر، افرادی که دارای کنترل بیرونی هستند دارای ادراک مثبت یا منفی از حوادث و رویدادهایی هستند که ارتباطی با رفتار فرد ندارد و قوای کنترل فردی است. راتر این افراد را معتقد به شانس یا برونی فرض می کند در بعد دیگر کنترل درونی قرار دارند. این کنترل فردی است راتر این افراد را معتقد به مهارت یا درونی فرض می کند (راتر، ۱۹۷۲، ص ۲۸).
ایستین و کوموریت (۱۹۷۱) با انجام تحقیقی دریافتند که آزمودنیهایی که عزت نفس پایین و متوسط داشتند هر دو بطور معنی داری دارای منبع بیرونی کنترل، و آنهایی که دارای عزت نفس بالا بودند دارای منبع درونی کنترل هستند .
آنچه در ادامه می آید پژوهشی است که پیرامون ارتباط منبع کنترل با عزت نفس در بین دانشجویان یکی از دانشگاه ها انجام شده است.

عزت نفس:
 مقدار ارزشی که ما به خود نسبت می دهیم عزت نفس نامیده می شود به عبارت دقیق تر، عزت نفس مقدار ارزشی است که ما فکر می کنیم دیگران برای ما به عنوان یک شاخص قائل هستند (ساندفرد ، فرانک ، ۱۹۵۶)
 عزت نفس مولفه ای است که آزمون عزت نفس کوپراسمیت آن را می سنجد.

نظریه ی روانشناسان و جامعه شناسان درباره عزت نفس
جامعه شناسان و روان شناسان بصیرت ها و رهنمودهای عمده ای را برای مطالعه عزت نفس ارائه داده اند و عزت نفس را یک مورد مهم می دانند بر نظرات برخی از آنها به طور اختصار اشاره می کنیم.
۲-۱-۱- نظریه ی جیمز 
کوپراسمیت در رابطه با نظریه جیمز (۱۹۶۷) می نویسد:
«جیمز (۱۸۹۲) از اولین کسانی است که در مورد عزت نفس نگاشته است به اعتقاد وی آرزوها و ارزشهای انسان نقش اساسی در تعیین اینکه آیا او خود را مطلوب می پندارد یا نه دارند. احساس  فرد در این دنیا کاملاً به آنچه می خواهد باشد یا انجام دهد بستگی دارد.
وی می پنداشت که قضاوت فرد در مورد ارزش خود تابعی است از موقعیتها و کمالات وی نسبت به آنچه ادعا یا آرزوی خوب انجام دادن آن را دارد».
بنابراین بر اساس نظریه جیمز فردی که توانائی موسیقی اش بیشتر نسبت به توانایی ریاضی اش می بالد چنانچه در یک کنسرت بد عمل نماید در مقایسه با عملکرد در امتحان ریاضی عزت نفس وی بیشتر از تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
اگر فرد به هیچ وجه به ریاضیات خود نبالد عملکرد ضعیف در امتحان ریاضی عزت نفس او هیچ تاثیری نخواهد گذاشت. جیمز این موضوع را با طرح کلی فرمول عزت نفس ابراز نموده است.
عزت نفس =     موقعیت / آرزوها یا انتظارات 
بر اساس فرمول فوق اگر در زمینه ارزشمند پیشرفت به آرزوها نزدیک باشد یا به آن زمینه دست یابیم نتیجه آن عزت نفس بالاست. اگر اتلاف زیادی بی پیشرفت و آرزوها وجود داشته باشد، خود را ضعیف می دانیم. (کوپر اسمیت، ۱۹۶۷).
رومهاودی (۱۹۸۶) می نویسد: «جیمز در ادامه نظریه اش پیشنهاد می کند که شخص
می تواند عزت نفس خود را از طریق افزایش پیشرفت و یا کاهش آرزوهایش افزایش دهد».
۲-۱-۲- نظریه ی مید
کوپر اسمیت   (1967) درباره ی نظریه مید می گوید «او به عنوان جامعه شناس توجه اش به فرآیندی بود که در اثر آن فرد عضو سازگار اجتماعش می شود. مید نتیجه می گیرد که در جریان این فرآیند فرد ایده ها و نگرش های ابراز شده توسط افراد مهم زندگی اش را درونی می نماید. اعمال و نگرش های آنها را مشاهده می کند و آنها را اغلب بدون شناخت پذیرشته و مثل اینکه از آن خویش می دارد. او نگرش خودش را کسب می کند که با نگرش هایی که افراد مهم در زندگی او ابراز کرده اند هماهنگ است و با درونی کردن واکنش دیگران نسبت به خودش آنگونه که آنان برای او ارزش قائل اند برای خودش ارزش قائل می شود». و خودش را تا حدی که آنها او را طرد کرده نادیده گرفته و باور می کند چیزهایی را که دیگران به او نسبت می دهند.
از گفته های مید می توان نتیجه گرفت که عزت نفس تا حدی از ارزیابی منعکس شده دیگران ناشی می شود.
هیچ انسانی در ارزیابی از خود یک جزیره ی تنها نیست که فقط خودش باشد. او در درون خود آئینه منعکس کننده گروه اجتماعیش را حمل می کند. اگر او ارزش زیادی برای خودش قائل است، افرادی در زندگی او بوده اند که با توجه به احترام با او رفتار نموده اند و اگر او خود را دست کم می گیرد افراد مهم دیگر بصورت یک شی با او رفتا نموده اند. تفکر و نحوه ی رفتار افراد مهم کلید اصلی نظریه مید در مطالعه عزت نفس است.
۲-۱-۳- نظریه ی کولی
گی ریشه  (1989) درباره ی نظریه کولی می نویسد: «او همانند مید از دید جامعه شناسی به فرد نگاه می کند و نقش محیط را بسیار مهم می داند. او خود را جنبه ی اجتماعی شخصیت توصیف می کند. و در بحث مفهوم خود بیان می نماید که اصولاً خود و جامعه دو پدیده همانند هستند که در یک ارتباط متقابل شکل می گیرند.
آگاهی شخصی از خودش بازتاب افکار دیگران است.
آلبرخت(۱۹۸۶) می گوید از نظر کولی از طریق پاسخ ها یا بطور متداولتر تعبیر و یا تفسیر پاسخ هایی که شخصی از دیگران دریافت می کند شکل می گیرد. درست همان طور که ما چهره مان را درآیند می بینیم خومان را در آیینه اجتماعی تحت تاثیر واکنش دیگران به وجودمان صحبت هایمان و نیازهایمان می بینیم و این همان است که کولی آئینه خود نامیده است.
به اعتقاد وی سرگام در رشد آئینه خود نما وجود دارد.
۱-    تصویر ظاهر شخص در نظر دیگران(آیا مرا چاق می بینید یا لاغر)
  2-تصویر قضاوت دیگران از آن ظاهر (آیا ظاهر مرا مثبت ارزیابی می کند یا منفی)
  3-نتایجی که در آن مورد احساس می کند (غرور، خجالت، تحقیر)
بنابراین اگر ما احساس کنیم دیگران به طور منفی به ما پاسخ می دهند این می تواند به شدت به مفهوم خود ما تاثیر بگذارد مگر اینکه دیگران تصویب و پذیرش را به ما بدهند.
۲-۱-۴- نظریه ی روزنبرگ
پترسون   (1977) درباره ی نظریه ی روزنبرگ می گوید او با ابراز موضعی شبیه جیمز فرض می کنند که فرآیند قضاوت فرد درباره ارزش خود را می توان طی سه گام مورد تحلیل قرار داد.
اول، خرد ابعادی را که بر اساس آن درباره ی خود قضاوت می نماید انتخاب می نماید.
(مثلاً قضاوت در مورد یک توانایی ورزشی یا تحصیلی)
دوم: فرد خودش را در این ابعاد ارزیابی می نماید.
(مثلاً من یک ورزشکار بد و یا دانش آموز ضعیف هستم).
سوم: اینکه فرد این ارزیابی را بر حسب ارزش خود تفسیر می نماید. (مثلاً من یک ورزشکار و یا دانش آموز ضعیف هستم اما با وجود این یک انسان ارزشمند هستم).
کوپر اسمیت (۱۹۶۷) در این باره می گوید: روزنبرگ مطالعات وسیعی در مورد پیشایندهای عزت نفس انجام داده است.
تحقیق او گامی مهم در روشن کردن بسیاری از شرایط اجتماعی همراه با افزایش یا کاهش عزت نفس نشان می دهد اطلاعات او از یک مطالعه ارزیابی که بر روی بیش از ۵۰۰۰ دانش آموز دبیرستانی انجام شد به دست آمده است.
۲-۱-۵- نظریه ی سالیوان
 کوپراسمیت (۱۹۶۷) با تحقیق بر روی نظریه سالیوان بر این باور است که او یکی از اجزاء مهم شخصیت انسان را نظام خویشتن می داند که از طریق رابطه با اشخاص مهم رشد می کند از نظر سالیوان خویشتن منشاء اجتماعی دارد.
او تفسیر مید از آبشخورهای اجتماعی شخصیت را می پذیرد. و سپس به یک تحلیل گسترده تری از فرآیندهای بین فردی می رسد.
پترسون (۱۹۷۷) می گوید: «سالیوان از عزت نفس بر اساس نیاز به امنیت بین فردی نظر می دهد. طبق این نظریه ارزش خود با احساس توان فرد برای اجتناب از ناامنی بین فردی بالا می رود.»
اسمیت (۱۹۷۷) عنوان می کند که سالیوان معتقد است فرد بطور مداوم در مقابل از دست دادن عزت از خود دفاع می کند. زیرا این فقدان اضطراب ایجاد می نماید در واقع فرد نیازمند است. دفع اضطراب کند. زیرا اضطرابی را که در اثر تهدیدات بر عزت نفس (از طریق طرد یا ارزیابی منفی دیگران) حاصل شده است دفع نماید.
زیرا اضطراب که یک پدیده فردی است. هنگامی اتفاق می افتد  که فرد انتظار طرد یا تحقیر شدن به وسیله دیگران را دارد یا واقعاً بوسیله خود یا دیگران طرد یا تحقیر می شود.
سالیوان همچنین در مورد اینکه فرد چگونه یاد می گیرد که تهدید به عزت نفس خود را تقلیل دهد یا بی اثر نماید صحبت نموده است.
افراد می آموزند که با سبک های مختلف و درجات مختلف با چنین تهدیدهایی رویاروی شوند.
توانایی اجتناب با کاهش از دست دادن عزت نفس در حفظ سطح نسبتاً بالا و مطلوب عزت نفس مهم می باشد. گرچه سالیوان ر مورد اینکه این توانایی چگونه به وجود می آید. بحثی به عمل نمی آورد ولی می پندارد که تجربیات اولیه خانوادگی اش نقش مهمی را ایفاد می نماید. او بر بنیان بین فردی عزت نفس یعنی اهمیت ویژه والدین و خواهران و برادران و اهمیت روش های کاهش دهنده حوادث تحقیر کننده تاکید کرده است.
به اعتقاد پروین  (1994) تاکید سالیوان بر تاثیرات اجتماعی از نظریه های او در مورد رشد انسان مشهود است.
این نظریات در تاثیرات بین فردی و در تاکید بر مراحل مهم رشد بعد از عقد ادیپ به اریکسون است. مخصوصاً تاکید سالیوان بر دروه ی نوجوانی و قبل از نوجوانی شایان ذکر است.
در خلال مرحله نوجوانی تجارب کودک با دوستان و معلمان خو با تاثیرات والدین رقابت می نماید.
مقبولیت اجتماعی اهمیت پیدا می کند، اعتبار کودک در میان دیگران منبع مهمی برای عزت نفس با اضطراب می شود.
۲-۱-۶- نظریه ی هورنای  
در ارتباط با نظریه ی هورنای کوپراسمیت(۱۹۹۶) می نویسد:هورنای (۱۹۵۲-۱۹۶۵) نیز به فزاینده بین فردی و طرق دور کردن احساس خود تحقیری تاکید دارد. او فهرستی از عوامل گوناگون که احساس بی پناهی و انزوا را ایجاد می نماید به دست می دهد و معتقدات اضطراب اساسی، منبع عمده ناشادمانی و کاهش کارآمدی شخصی می باشد.
کوپراسمیت(۱۹۶۷) در این باره می نویسد: شرایطی را که هودنای برای ایجاد اضطراب نام می برد و معتقد است این شرایط احتمالاً موجب اضطراب می شوند عبارت می داند از:
تسلط، بی تفاوتی، فقدان احترام، توهین، فقدان نخستین، فقدان گرامی، انزوا و تبعیض. او بیان می دارد اگر چه فهرست عوامل ویژه ممکن است انتهایی نداشته باشد اما پیشامد مشترک تمام این شرایط اختلال در روابط بین کودک و والدین است که عموماً با خودمداری والدین صورت می گیرد.
هورنای در بحث دفاع در مقابل احساس اضطراب بر عزت نفس تاکید می کند. اما در مورد دفاع ها می گوید که یک روش رویایی با اضطراب تشکیل تصویر آرمانی از ظرفتهای افراد است. در واقع فرد برای غلبه بر اضطراب باید عزت نفس، خود را تقویت نماید و برای تقویت عزت نفس باید تصویر آرمانی بسازد.
این تصویر آرمانی بهردلیل عالی و بلند پایه بودن اثر تقویت و عزت نفس را دارد.
اما چنانچه این تصویر آرمانی غیر واقع بینانه باشد و به آن نرسد منجر به نارضایتی
می شود.
بدینسان تصویر آرمانی نقش مهمی در اینکه فرد خود را چگونه ارزیابی می نماید دارد. تصویر آرمانی هورنای از آرزوهای جیمز متفاوت است. زیرا تصویر آرمانی (هورنای) ضرورتاً ناشی از احساسات منفی است. ولی آرزوها(جیمز) ممکن است از احساسات مثبت یا منفی برخیزد.
در هر دو مورد نتیجه می گیریم که سطح قابلیت انعطاف آرمان، یک جزء اساسی در ارزشیابی خود است.

۲-۱-۷- نظریه ی آدلر
آدلر   (1956-1927) در مقایسه با دیگر نظریه پردازان بر اهمیت ضعیف و ناتوانائیهای واقعی که منجر به عزت نفس پایین می شود تاکید بیشتری نموده است.
کوپر اسمیت(۱۹۶۷) درباره ی نظریه ی آدلر می گوید: او در ابتدای کار تصور می نماید که احساس حقارت در حول و حوش اعضا یا الگوهای مشخصی از رفتار که واقعاً نقص دارند به وجود می آید این نقص های واقعی (مثل کوری، ضعف جسمانی و …) ممکن است احساس ناکفایتی را بوجود آورند.
اما بعداً آدلر این نقایص و ناتوانائیها را حقارت عضوی نامیده از تعریف اجتماعی و فردی احساس حقارت متمایز می نماید.
آدلر به شرط و پیشایند را که ممکن است پیامدهای تاسف باری در رشد عزت نفس داشته باشد ذکر می کند.
اول حقارت های عضوی و تفاوتهای اندازه و قدرت این اشرایط تا حد زیادی غیر قابل اجتناب می باشد اما به علت اینکه اثرات برانگیختگی دارند می توانند منجر به نتیجه مطلوب گردند.
او مفروض می دارد که احساس حقارت ناگزیر در تجربیات دوران کودکی هر فرد بوجودمی آید.
مقایسه بین قدرت و اندزاه که کودکان انجام می دهند آنها را بر این نتیجه گیری وا می دارد که در حقیقت ضعیف و ناقص می باشند و نتیجه آن احساس مقاومت و نابسندگی است که کودک را در رسیدن به شایستگی بیشتر تحریک می کند.
پیشایند دوم که مهم نیز می باشد عبارت از عدم دریافت میزان مناسب پذیرش و حمایت و تشویق از والدین و دوستان نزدیک می باشد.
کودکان دارای حقارت عضوی با دریافت پذیرش و حمایت می توانند ضعفها را جبران و به قوت تبدیل نمایند اما آنها بدون چنین حمایتی ناامید و پریشان می شوند.
پیشایند سوم افراط زیاد در حمایت و پذیرش است. در صورتیکه آدلر معتقد به اثرات سودمند حمایت و پذیرش می باشد ولی در مورد اثرات تخریبی افراط زیاد اخطار می دهد او معتقد است که کودکان نازپرورده به میزان غیر واقع بینانه ای از ارزش دست خواهند یافت.
آنها خود محور و طلبکار می باشند و خواهان شرکت در روابط دو جانبه اجتماعی نیستند و یا آمادگی آنرا ندارند.
ایزدی (۱۳۵۱) در این باره می نویسد:
آدلر چهار موقعیت خانوادگی را مولد احساس حقارت دانسته است.
مراقبت افراطی، کمال طلبی والدین یا خرده گیری بیش از حد آنها، طرد شدن از طرف والدین، ناپروردگی.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi