جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

گنجینه نادر شاه

661

بازدید

عبدالله مریوانی تردید نداشت که اگر دروازه قلعه را نگشاید نه فقط او و سربازانش کشته خواهند شد بلکه عائله و طائفه او ، و سربازانش نابود خواهند گردید . وی بعد از دیدن سر بریده نادر وشناختن آن سر ، فهمید که نادر کشته شده و اگر وی دروازه قلعه را بگشایدو علیشاه را به کلات راه بدهد نادر که وجود ندارد از او بازخواست نخواهد کرد . پس همان بهتر که تسلیم شود و بدان وسیله نزد  علیشاه تقرب حاصل نماید و لذا گفت : ای پادشاه بزرگ ایران وقتی مرکب تو باینجا رسید من نمی‌دانستم که نادر شاه دیگر پادشاه ایران نیست و سلطان جدید کشور ، تو می‌باشی و گرنه رسم عبودیت را بجا میآوردم و اینک برای این که ثابت کنم که رعیت مطیع و فرمانبردار تو هستم ، عهد خود را زیر پا می‌گذارم و هم اکنون دستور می‌دهم که سنگ‌ها را از پشت دروازه بردارند و آن را بگشایند .
علیشاه عده‌ای از مردان افشار را که با او بودند با نردبان بداخل قلعه فرستاد که باهل قلعه کمک کنند وسنگ‌هائی که پشت دروازه چیده شده بود زودتر برداشته شود و هنگام ظهر علیشاه وارد قلعه کلات شد . علیشاه بعد از ورود به کلات به عبدالله مریوانی گفت من نسبت به تو سوء ظن ندارم  و دیدم که اطاعت کردی و دورازه قلعه را بروی من گشودی ولی سربازان تو باید خلع سلاح شوندو بآنها بگو که انعام دریافت خوا هند کرد وانبار باروت هم باید تحت مراقبت سربازان من باشد . عبدالله مریوانی اسلحه سربازان خود را تسلیم کرد وانبار باروت را تحت مراقبت سربازان علیشاه قرار داد .
آنوقت علیشاه گفت برویم بسوی گنج نادرشاه . عبدالله مریوانی گفت ای پادشاه ایران ، کلید گنج کوچک نزد من هست ولی کلید درب خزانه بزرگ نزد خود نادرشاه بود . علیشاه پرسید مگر در اینجا دو خزانه وجود دارد؟ عبدالله مریوانی گفت بلی و خزانه کوچک خزانه‌ایست که گاهی پول میآوردند و در آن می‌گذاشتند و در دستک ثبت می‌کردند  و هر زمان که خود نادرشاه بکلات میآمد پول موجود در خزانه کوچک منتقل بخزانه بزرگ می‌شد . علیشاه پرسید اکنون در خزانه کوچک چقدر پول است؟ عبدالله مریوانی جواب داد پانصد و دوازده هزار نادری .
علیشاه پرسید در خزانه بزرگ چقدر پول موجود می‌باشد ؟ عبدالله مریوانی گفت خدا می‌داند .
علیشاه پرسید مگر موجودی خزانه بزرگ در دستک‌ها ثبت نشده است . عبدالله مریوانی گفت هر چه در خزانه بزرگ هست در دستک‌ها ثبت شده مگر موجودی پول نقد و از میزان موجودی پول نقد جزنادرشاه هیچ‌کس اطلاع نداشت . علیشاه گفت در خزانه کوچک را بگشایند . عبدالله مریوانی کلید درب خزانه کوچک را آورد و آن را گشود و پانصد و دوازده‌هزار نادری موجود در آن خزانه را در دسترس علیشاه گذاشت و گفت از  پادشاه ایران خواهش می‌کنم که یک رسید بمن بدهند . علیشاه گفت برای چه بتو رسید بدهم ؟ مگر من مالک این پول نیستم . عبدالله مریوانی گفت چرا ای پادشاه ایران ، ولی رسم این  است که وقتی از تحویلدار ،‌پولی دریافت می‌کنند ، با و یک قبض رسید می‌دهند تا در آینده راجع بمبلغی که از وی گرفته شده اختلافی پیش نیاید .  علیشاه به قوچه بیک افشار اورموی گفت رسیدی بنویسد و به فرمانده پادگان کلات بدهد . بعد از او پرسید تو در خصوص موجودی خزانه بزرگ چه اطلاع داری ؟ عبدالله مریوانی چند دستک بزرگ را به علیشاه نشان داد و گفت هر چه در خزانه بزرگ وجود دارد در این دستکها ثبت شده غیر از وجه نقد و هر قسمت از اشیای خزانه ، در یکی ازاین دستک‌ها به ثبت رسیده و هر یک از این دستک‌ها دارای دو نسخه است که یکی  اینجا میماند و دیگری پیش نادرشاه هست یا بود . علیشاه پرسید این دستک‌ها چه موقع نوشته می‌شد . فرمانده پادگان کلات گفت  هر زمان که نادرشاه باینجا میآمد و می‌خواستند آنچه در خزانه کوچک است بخزانه بزرگ منتقل نمایند این دستک‌ها نوشته می‌شد . علیشاه یکی از دستک‌ها را برداشت و گشود و دید در دیباچه آن نوشته شده مربوط به شمشیرها و خنجرها و تفنگ‌ها و تپانچه‌های مرصع می باشد که در خزانه بزرگ هست و هزار و پانصد شمشیر و خنجر و هزار تفنگ و تپانچه مرصع، طبق ثبت آن دستک در خزانه بزرگ بود ، دستک دیگر را که بسیار قطور و سنگین بود بدست گرفت و باز کرد و مشاهده نمود که صورت کتابهائی است که در خزانه بزرگ وجود دارد و از روی آن دستک معلوم می شد که در خزانه بزرگ چهل هزار کتاب موجود است .
( توضیح ـ کتابهای خزانه بزرگ نادری کلات ، کتاب‌های کتاب‌خانه سلطنتی هندوستان بود که نادرشاه به ایران آورد ـ)
علیشاه بعد از مشاهده آن دستکه گفت من تعجب می‌کنم نادر که علاقه بخواندن کتاب نداشت برای چه این همه کتاب را در این جا جمع کرده بود . قوچه بیک افشار اورموی جواب داد که نادر ببهای این کتابها توجه داشت نه بآنچه در آنها نوشته‌اند . علیشاه دستک ضخیم و سنگین را نهاد و دستک دیگر را برداشت و مشاهده کرد که در آن دستک شماره تخت ‌های مرصع که در خزانه بزرگ وجود دارد ثبت شده  مشخصات هر تخت ذکر گردیده است . بعد از این که علیشاه از مشاهده اجمالی دستک‌ها فارغ شد درب خزانه بزرگ نادرشاه را از نظر گذرانید و معاینه کرد .
وی دید درب مزبور بسیار قطور و سنگین است و  از عبدالله مریوانی پرسید آیا نمی‌توان این در را بدست یک کلید ساز گشود .
عبدالله مریوانی گفت ای پادشاه ایران ، هیچ کلید ساز قادر بگشودن این در نیست . علیشاه گفت در این صورت آنرا واژگون می‌کنیم .
برادرزاده نادرشاه به سربازان افشاری دستور داد هر چه باروت در انبار بالای خزانه هست با احتیاط از آ‌نجا بنقطه‌ای دیگر که دور از خزانه باشد منتقل کنند زیرا وی عزم دارد درب خزانه بزرگ را با انفجار باروت واژگون نماید و اگر باروت ، همچنان در انبار فوقانی باشد ممکن است منفجر شود .
در حالی که سربازان افشاری باروت انبار فوقانی را به نقطه‌ای دیگر منتقل می‌کردند عده‌ای از سربازان با کلنگ و دیلم که عبدالله مریوانی در دسترس آنها قرار داد زیر آستان درب خزانه بزرگ که در واقع یک دروازه بود ،‌حفره‌هائی ایجاد نمودند و هر یک از آنها را با مقداری باروت پر کردند و فتیله‌های طولانی تا خارج خزانه کشیدند و بعد از این که همه بیرون رفتند ، فتیله‌ها را آتش زدند و دروازه خزانه نادری با صدائی هولناک واژگون گردید .
 پس از اینکه دود باروت متفرق گردید علیشاه و سرداران افشاری و دیگران بسوی خزانه بزرگ نادری روان شدند .
علیشاه موجودی پول خزانه را ضبط  کرد و آنگه طبق عهدی که با چهارتن از امرای دربار نادری ( قاتلین نادر) نموده بود آن پول را با آنها تقسیم نمود به هر یک از آن چهار تن چهل کرور رسید .
می‌گویند در خزانه بزرگ هفتادو پنج صندق جواهر وجود داشته و علیشاه آن  جواهر و تخت‌های مرصع را به نفع خود ضبط کرد و آنگاه امر نمود که هر چه در خزانه هست بین افسران و سربازان او و افسران و سربازان کلات تقسیم شود .
( گنج نادر در کلات که قسمت مهم آن از هندوستان آورده شده بوده بگفته مورخین انگلیسی آن قدر بزرگ بود که ارقام مربوط بآن گنج شبیه به یک افسانه است و هیچ معلوم نیست که آنهمه زر و گوهر وتخت‌های مرصع ( که یکی از آنها تخت طاووس بود ) و اسلحه جواهرنشان و کتابهای قیمتی و زرنگار و منسجوات زرین و سیمین چه شد بدست چه کسان افتاد . )


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

اتابکان و خوارزمشاهیان

1,468

بازدید

اتابکان و خوارزمشاهیان ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۱ امتیاز


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تمدن ایرانی

415

بازدید

چکیده
این مقاله به بررسی نقش دین در تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی می پردازد و به خوانندگان خاطرنشان می کند که اتحاد و انسجام در هیچ ملتی به وجود نمی آید مگر اینکه آحاد آن ملت با هم مراوده و آمد و رفت داشته باشند یعنی اجتماع و گردهمایی افراد در ایجاد اتحاد نقش بسزایی دارد از این رو شارع مقدس اسلام که خواهان سعادت مسلمانان بوده است برای رسیدن به این هدف والا مسلمانان را به گردهمایی های متنوع ملزم ساخته که برخی از آنها واجب و برخی مستحب می باشد :
الف :  اجتماع شبانه روزی ( برگذار کردن نمازهای یومیه به جماعت)
ب : اجتماع هفتگی ( شرکت در نماز جمعه) با شرایط خود
ج : اجتماع سالانه : اقامه نماز عید فطر و عید قربان در بیابان با شرایط ویژه
د : اجتماع بیت المللی اسلامی : اجتماع مسلمانان در خانه خدا و مکه برای انجام مناسک حج

کلید واژه : نقش ، دین ، تقویت ، اتحاد ملی ، انسجام اسلامی

مقدمه : انسان بر اساس طبیعت و سرشت خود ، خواستار عزت ، محبوبیت ، سعادت و خوشبختی است ، لیکن اگر راهنمای مطمئنی چون عقل و شرع نداشته باشد ، دچار سردرگمی می شود و به بیراهه می افتد و گمراه می گردد ، چرا که شیطان و هواهای نفسانی بویژه نفس اماره راههای دیگری به او نشان می دهند و وانمود می کنند که سعادت و عزت و محبوبیت در کسب و جمع مال است ، در نتیجه به دام شیطان می افتد و رهائی اش از آن دام بعید به نظر می رسد.
بدون تردید اگر انسان از وحی و حاملان آن که اهل بیت عصمت (ع) هستند کمک بگیرد یه راه راست هدایت می شود و به خواسته ها و آرزوهای شرعی خود می رسد خداوند سبحان راههای رسیدن به عزت را معین کرده و به وسیله پیامبر اکرم (ص) و اوصیای گرامی اش به مردم ابلاغ فرموده ، در حدیثی قدسی خداوند خطاب به موسای کلیم (ع) فرموده است : ای موسی من عزت را در بندگی و اطاعت خود قرار داده ام و مردم عزت را در معصیت و نافرمانی من می جویند پس کی آن را می یابند!  ( هرگز آن را نمی یابند).
عزت انبیاء و اوصیا و اولیای الهی ، در طول تاریخ بشر ، ریشه در بندگی خدا دارد و هر چه عبودیت و بندگی و سرسپردگی در برابر خدا بیشتر باشد ، دایره عزت وسیعتر و گسترده تر می شود ، ( آنان که منکرند بگو روبرو کنند!) هر کس در این حقیقت محسوس و ملموس شک دارد به نمونه های آشکار آن بنگرد.
پیامبران الهی بویژه پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار و اولاد طاهرین آنها و علمای عاملین و عرفای کملّین و شهدای واصلین نمونه های بارز این عزت و محبوبیت می باشند البته عزت دنیوی آنان برای محسوس و مشهود است و عزت اخرویشان بسی فراتر است چون خداوند آن را چنین توصیف کرده و فرموده است : برای بندگان شایسته ام چیزهایی در آخرت (بهشت) مهیا کرده ام که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.
لازم به ذکر است که برای رسیدن به عزت فردی بهترین راه همین بندگی و طاعت است اما تواضع هم که در بطن عبودیت است نقش بسزایی در محبوبیت و عزت فردی دارد و مفاد روایات فراوانی است که تواضع در برابر خدا و خلق خدا و موجب عزت و رفعت است پیامبر (ص) فرمود : هر کس در برابر خدا و برای خدا تواضع کند خدا به او رفعت درجه و مقام می دهد 
( سعدی : تواضع سر رفعت اندازدت        تکبر به خاک اندر اندازدت ) 
عزت جمعی : اما راه رسیدن به عزت و شوکت جمعی و برون رفت از حالت غربت که پیامبر سلام (ص) فرمود : اسلام در آغاز غریب بود و همانند آغاز ، به غربت بر می گردد  منحصر به اتحاد و انسجام و پرهیز از جدایی و تفرقه است ، و آن حاصل نمی شود مگر با ارتباط و پیوند دوستانه و برادرانه مسلمانان با یکدیگر ، و مراوده و رفت و آمد و اجتماع و گردهمایی ، از این رو خدای منان به منظور رسیدن مسلمانان به این هدف ، اجتماعاتی گوناگون برای آنها مقرر فرمود به شرح زیر :
الف : اجتماع شبانه روزی (نماز جماعت)
ب : اجتماع هفتگی (نماز جمعه)
ج : اجتماع سالانه (نماز عیدین)
د : اجتماع بین المللی (حجّ) که هر کدام مقاله ای مستقل می طلبد ، و سعی نگارنده بر اجمال است.
اتحاد ، در لغت : یکی شدن ، وحدت ، توافق ، یگانگی کردن.
اتحد یتحد اتحاد ، اتحد القوم ، آن قوم با هم متحد و هم پیمان شدند.
انسجام : انسجم الکلام ، سخن انسجام یافت یعنی منتظم شد.
انسجام : یکپارچی استواری ، روان بودن.
انساجم من المطر ، باران ریزان ، و معٌ ساجم ، اشک ریزان.
انسجام : توافق ، تناسق در اجزا ، انسجام در سلیقه ها ، مصالح ، آرا.  ( Harmony)
انسجام : هماهنگی ( unison ) ، سازش و موافقت (agrement)
انسجام از منظر قرآن کریم : با توجه به معانی گوناگونی که برای واژه در فرهنگ لغتها آمده است نوعی پیوستگی و وابستگی امت اسلام با یکدیگر در سراسر جهان است که به نظر می رسد با اتحاد کمی متفاوت است چون اتحاد ملی کمی محدودتر از انسجام اسلامی است ، انسجام اسلامی هماهنگی ، سازگاری ، همصدایی، همنوایی ، ارتباط تنگاتنگ همه ملت های اسلامی با یکدیگر است ، این انسجام مرزهای جغرافیایی را در می نوردد و به کشور خاصی مربوط نمی شود به عنوان نمونه : راهپیمایی مسلمانان جهان حتی مسلمانان اروپا و آمریکا و شوروی و غیره در روز جهانی قدس به حمایت از ملت مظلوم فلسطین و اعتراض به اشغالگری و جنایات رژیم صهیونیستی ، انسجام اسلامی محسوب می شود و نگارنده مقاله سعی دارد به خواست خدا در این محدوده و کادر از کتاب و سنت مطالبی ارائه کند. 
بدون تردید مسلمانان جهان اعم از شیعه و سنی در جای جای جهان ، غریب و مظلوم واقع شده اند همان طور که رسول اکرم (ص) خبر داد و فرمود : اسلام غریب آغاز می شود و سرانجام به غربت برمی گردد  ، وحدت اسلامی براستی چه غربتی بالاتر از این قابل تصور است که مسلمانان در نقاط مختلف جهان پراکنده اند یعنی در قاره های مختلف ، کشورهای اسلامی و مسلمانان وجود دارند و به خاطر اختلافات عقیدتی و فرقه ای و دیگر عوامل تفرقه که به دست دشمنانشان ایجاد می شود پراکنده شده و در مقابل دشمنان ”ید واحده“ نمی شوند حال آنکه پیامبر (ص) فرمود : المسلمون یدٌ واحده علی من سواهم. مسلمانان بر ضد غیر مسلمانان مشابه یک دست هستند.  و نیز فرمود : المسلمون اخوه لافضل لاحدٍ علی احدٍ الا بالتقوی ، مسلملنان برادران یکدیگرند هیچکس را بر دیگری برتر نیست مگر به تقوا  کدام غربت از این بالاتر که گروهی از مسلمانان باگروهی دیگر به خاطر امور پوچ و واهی با هم بجنگند و دشمنان شاد شوند یا یک حاکم کشور اسلامی از یک کشور دشمن اسلام ، علیه مسلمانان یک کشور کمک بگیرد ( مانند حمله صدام معدوم به ایران ) یا کمک برخی سران کشورهای اسلامی یا برخی شخصیتهای به ظاهر مسلمان با اسرائیل همسو و هم جهت باشند علیه فلسطین و سخن خدا را فراموش می کنند که فرمود : لاتجدُ قوماً یؤمنون بالله و الیوم الآخِر یوادّون من حادّ الله و رسوله  هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد ، نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند. و کدام غربت از این دردناک تر است که رهبران آزاد اندیش برخی ممالک اسلامی و در رأس آنها ایران اسلامی سران دیگر کشورهای اسلامی را به وحدت و انسجام دعوت کنند و پاسخ مثبت نشنوند در طول تاریخ اسلام وضع بدین منوال بوده است ، سید جمال الدین اسدآبادی در سالهای حکومت سلسله قاجار و سلطنت ناصرالدین شاه ضرورت چنین وحدت و انسجامی را تشخیص داد و تلاش فراوانی هم کرد و به نتیجه دلخواه نرسید اما در بیداری برخی از کشورهای اسلامی بی تأثیر نبود ، و جای بسی تأسف است که فریاد او را در گلو خفه کردند و خود مسلمانان و سران آنها مانع پیشرفت و موفقیت او شدند پادشاه عثمانی سید را به کشور خود دعوت کرد و او وارد قسطنطنیه شد و به اجبار در همانجا ماند.  و در حقیقت حبس نظر شد و سرانجام در شوال۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ هجری قمری در استانبول درگذشت و در سبب مرگ او اختلاف بسیار است که در ذیل به اجمال اشاره می شود.  دشمنان قسم خورده اسلام فریاد وحدت طلبانه دیگر آزادی خواهان و درد آشنایان اعم از علما و غیر علما را از نطفه خفه کردند ، و در هر فرصتی که زمینه های اتحاد و انسجام مسلمانان جهان فراهم شود دشمنان اسلام سنگ اندازی و توطئه می کنند و با شگردهای شیطانی خود زمینه تفرقه مسلمانان را فراهم می آورند اما در هیچ شرایطی برای یک مسلمان درد آشنا ، سکوت جایز نیست چون سکوت مایه خواری و ذلت است ، ما نباید مأیوس شویم چون تا قرآن و سنت نبوی را داریم زمینه های اتحاد و انسجام برای ما فراهم است چرا که نبی مکرم اسلام فرمود : در میان شما چیزی برجای گذاشتم که اگر به آن تمسک کنید پس از من گمراه نشوید ، کتاب خدا (قرآن) و سنتم ، و در روایت (ترمذی) بجای سنتم ، و عترتی (عترتم) آمده است. 
و نیز فرمود : شما را در راهی روشن رها کردم که شبش مانند روزش روشن است. 
پس راه روشن است و رونده گمراه نمی شود ، و رهبران بیدار و آگاه و شجاع هم داریم پس چیزی کم نداریم ، دلیلی ندارد ساکت باشیم ، چرا معطلید ، رهبران فریاد وحدت سر می دهند و رهنمود انسجام می دهند ، زمینه های جهانی و شرایط زمانی و مکانی هم فراهم است ، یا علی این گوی و این میدان !!!
امام راحل از معدود فقها و رهبرانی بود که آگاهانه و دلسوزانه به این دعوت عام اقدام کرد ولی بیشتر سران ممالک اسلامی نپذیرفتند و به انسجام اسلامی دلخواه نرسیدیم اگرچه انقلاب اسلامی به برکت خون شهدا به دیگر کشورها صادر شده واغلب ملتها را بیدار کرده است ولی اتحاد ملی در سایه رهنمودهای امام راحل و به برکت خون شهدا و مقاومت دلیرانه ملت قهرمان ایران و ابتکارات راهیانه و برنامه ریزیهای خردمندانه و آینده نگریهای مدبرانه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله تعالی ، در کشور ایران بوجود آمده و روز به روز پایه های وحدت محکمتر می شود و تأثیرات عمیقی هم در سطح جهانی گذاشته و تاحدودی مسلمانان جهان را از خواب غفلت بیدار کرده است البته نباید تلاشهای بازوان محکم رهبر عزیز انقلاب یعنی قوای سه گانه و مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان را نادیده گرفت ، اتحاد نیروهای مردمی ، قوای سه گانه در شرایط کنونی به وضوح مشاهده می شود و انتظار می رود بیش از این گسترش یابد و غربت جهانی مسلمانان به عزت جهانی تبدیل شود انشاءالله ، و آن زمانی است که همه سران کشورهای اسلامی و ملتهایشان تعصبات قومی و فرقه ای و مذهبی و سلیقه های فردی و مناقشات جغرافیایی کنار بگذارند و یک زبان را به عنوان زبان مشترک بین تمام مسلمانان معین کنند (زبان عربی) چون وحدت زبان در انسجام ملتها تأثیر بسزایی دارد – آمریکا و انگلیس برای ترویج زبان خودشان که انگلیسی است تبلیغات بسیار و هزینه های زیادی کردند یعنی بیش از صد سال تلاش کردند تا یک زبان ، زبان زنده جهان شد . دقیقاً به خاطر دارم که در سال دوم دبیرستان انگلیسی تدریس می کردم ، در سالهای ۳۹ به بعد از سوی یک مؤسسه آمریکایی برای دبیران زبان انگلیسی کلاس مکالمه رایگان گذاشتند و یک آمریکایی در آن کلاس تدریس می کرد و من آن کلاس را گذراندم ، ایجاد وحدت سیاسی ، نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی در گرو وحدت زبان است ، باید با تمام عوامل تفرقه زا در کشورهای اسلامی مبارزه کرد و عوامل ایجاد اتحاد و انسجام اسلامی را در همه کشورها تقویت کنیم.

الف : اجتماعات شبانه روزی مسلمانان (نمازهای یومیه)
خداوند در قرآن کریم فرموده است : نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و با رکوع کنندگان رکوع کنید (نماز را به جماعت برگزار کنید).  
مقصود از جمله « و ارکعوا مع الراکعین » خواندن نمازهای یومیه به جماعت است بنابراین خداوند منان در این آیه همان طوری که به اقامه نماز امر کرده ، به خواندن نماز به جماعت نیز امر فرموده است . در این جمله با این که خدا امر کرده که نماز به جماعت خوانده شود ولی از میان تمام افعال نماز فقط رکوع را بیان کرده است .
نکته : شاید خداوند به این جهت این تعبیر را آورده باشد تا خاطر نشان کند که یکی از ارکان نماز مسلمانان رکوع است تا از نماز یهود که مطلقاً رکوع ندارد ، ممتاز گردد.
نکته دیگر اینکه خداوند نمی فرماید نماز بخوانید ، بلکه می گوید : نماز را برپا دارید (اقیموالصلوه) یعنی تنها خودتان نماز خوان نباشید بلکه چنان کنید که آئین نماز در جامعه انسانی برپا شود و مردم با شور و عشق به نماز روی بیاورند.
برخی از مفسران گفته اند : معنای « اقیموالصلوه » این است که نماز شما تنها ، اذکار و اوراد نباشد بلکه آن را بطور کامل بپا دارید که مهمترین رکن آن ، توجه قلبی و حضور دل در پیشگاه خدا و تأثیر نماز در روح و جان آدمی است.  
و ارکعو مع الراکعین : یعنی در نماز جماعت مسلمانان شرکت کنید زیرا نماز جماعت ۲۷ درجه بر نماز فرادا فضیلت دارد برای این که در نماز جماعت افراد و نفوس پشتیبان هم هستند. زیرا نماز همانند جنگ است و محراب همانند میدان جنگ ، و در قتال و جنگ صفهای جماعت ضروری است بنابراین جماعت نوعی قوه و قدرت است (مخاطب در این آیه یهود است) 
مخاطب در این آیه یهود است که در نمازشان رکوع نبوده. «مع الراکعین» یعنی همانند این مسلمانان که رکوع می کنند ، نماز  بگزارید و منظور این است که نمازگزاران را تشویق کنند تا نماز را به جماعت برگزار کنند ، چون در آغاز آیه «اقیموا الصلوه» فرموده است.  
اهتمام به جماعت در روایات : در روایتی صحیح از زراره و فضیل نقل شده که به امام باقر (ع) گفتیم آیا خواندن نمازها به جماعت واجب است ؟ فرمود : خواندن نمازها واجب است ولی خواندن همه نمازها به جماعت واجب نیست لیکن مستحب است و هر کس نماز جماعت را بی دلیل به خاطر بی میلی به آن و به جماعت مؤمنان ، ترک کند نمازش ارزشی ندارد. 
۲- امام صادق (ع) فرمود : نماز جماعت بر نماز فرادا (۲۴) نماز برتری دارد که خود آن نماز (۲۵) نماز می شود. 
۳- محمدبن مسلم از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمود : همسایگان مسجد که به جماعت حاضر نشوند نمازشان ارزشی ندارد مگر مریض باشد یا گرفتار و مشغول. 
۴- رسول خدا فرمود : جماعت رحمت است و تفرقه و جدایی عذاب است. 
۵- امام صادق (ع) از پدر بزرگوارشان روایت کرده که آن حضرت فرمود : رسول خدا با همسایگان مسجد شرط کرد که در نماز جماعت حاضر شوند و فرمود : گروههایی که به جماعت حاضر نمی شوند باید از این کار منتهی شوند (نهی پذیر شوند) یا دستور می دهم مؤذنی اذان بگوید آنگاه نماز اقامه شود پس از آن شخصی از اهل بیتم را فرمان می دهم (و او علی است) تا خانه کسانی را که به نماز جماعت حاضر نمی شوند با هیزم به آتش بکشند.
نتیجه گیری : براستی دلیل این همه تشویق و تأکید و تهدید برای برگزاری نمازهای یومیه به جماعت چیست به یقین نه خدا را در این عمل نفعی است و نه رسول خدا را ، بلکه منافع این کار به خود مسلمانان برمی گردد چون فلسفه برگزاری نمازهای یومیه به جماعت و تشکیل صفوک بهم پیوسته یکی از عوامل همبستگی و دلبستگی مسلمانان به یکدیگر است و این همه تشویق برای این است که علاوه بر اجر و ثواب اخروی از فواید و منافع دنیوی آن بی بهره نمانند زیرا اگر فرهنگ حضور در نماز جماعت در جامعه اسلامی شهرها ، روستاها ، وزارتخانه ها ، دانشگاهها ، کارخانه ها ، کارگاهها ، مدارس و غیره نهادینه شود و نمازگزاران در هر کوی و برزن و هر منطقه ای از احوال هم مطلع شوند و در حل مشکلات فرهنگی ، دینی ، سیاسی ، اقتصادی یکدیگر همکاری کنند ، محبت به هم در آنها ایجاد می شود و محبت و همدلی ، موجب اتحاد در برابر دشمن می شود و یکی از اهداف مهم برگزاری نماز به جماعت ایجاد اتحاد است چرا اسلام بر دو پایه مهم استوار شده است : ۱- کلمه توحید (لا اله الا الله) ؛ ۲- توحید کلمه ، همه یک سخن بگویند ، یکدست شوند در مقابل بیگانگان و دشمنان اسلام که پیامبر (ص) فرمود : مسلمانان بر ضد غیر مسلمانان (یک دست می باشند و هم نسخ) 



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

زمان افشاریه

550

بازدید

تارخ-باستان



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

دولت صفوی

4,236

بازدید

دولت صفوی ۴٫۶۷/۵ (۹۳٫۳۳%) ۹ امتیازs
تشکیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم هجری قمری ( ابتدای قرن شانزدهم میلادی ) یکی از رویدادهای مهم ایران محسوب می شود . پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازه ای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست موجب گردید استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و یک سازمان اداری بالنسبه متمرکز ، تامین گردد . گذشته از آن تاسیس و استقرار این دولت زمینه ای را فراهم ساخت تا خلاقیتهای فرهنگی و هنری معماری ، تداوم و امکان تجلی و رشد یابد و نمونه های بدیعی از این امور (‌ به ویژه در زمینه هنر و معماری ) پدید آید . با آغاز روابط سیاسی با دولتهای اروپایی و سرزمینهای همجوار ، بازرگانی توسعه یافت . لازم به ذکر است که این امر موجب تحول در اقتصاد داخلی گردید و این تحول در تولید و فروش ابریشم و ایجاد مراکز بزرگ بافندگی بسیار موثر افتاد .
در سال ۹۰۷ ه.ق. شاه اسماعیل اول (‌ فرزند شیخ حیدر صفوی ) با کمک قزلباشان منتسب به خانقاه اردبیل ، پس از شکست فرخ یسار ( پادشاه شروان ) و الوند بیگ آق قویونلو ، شهر تبریز ( پایتخت دولت آق قویونلو ) را به تصرف درآورد . در همین شهر بود که دولت صفوی را بنیان نهاد و مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی ایران اعلام کرد . او در نخستین سالهای سلطنت خود تمامی قدرتهای خود مختار داخلی را برانداخت و زمینه ایجاد حکومت مرکزی را فراهم ساخت .
 

با اینکه تاسیس دولت صفوی به دست شاه اسماعیل در سال ۹۰۷ ه.ق. انجام گرفت ولی علل و عوامل تکوین این دولت به دو قرن قبل از آن بازمی گشت. با این نظر اجمالی به تاریخ اجتماعی ایران بعد از اسلام ، باید گفت که ایجاد دولت شیعی صفوی نقطه اوج نهضتهایی بود که به طرفداری از تشیع علیه حکومتهای بنی امیه و بنی عباس و قدرتهای همسوی آنان صورت گرفت . هجوم مغول در اوایل قرن هفتم ه.ق. و سقوط بغداد ( مرکز خلافت عباسی ) در آغاز نیمه دوم این قرن زمینه و شرایط مساعدی را فراهم کرد تا پیروان مذاهب ( به ویژه تشیع و نحله های فکری وابسته به آن )‌ امکان بیشتری برای رشد و توسعه پیدا کنند . در واقع قرن هشتم و نهم هجری ( به خصوص دوران انحطاط حکومت ایلخانان و تیموریان ) تا حد زیادی به رشد تشیع و تصوف کمک کرد . شیخ صفی الدین اسحاق اردبیلی نیای بزرگ صفویان و پیشوای طریقت صفوی در عصر ایلخانان می زیست . تولد او به سال ۶۵۰ ه.ق. و وفاتش به سال ۷۳۵ ه.ق. روی داد و با ایلخانانی همچون سلطان محمود غازان خان اولجایتو و سلطان ابوسعید بهادرخان معاصر بود .
بر پایه یکی از قدیمترین متون صفویه ( صفویه الصفاء تالیف این بزاز ) جد اعلای شیخ صفی الدین موسوم به فیروزشاه زرین کلاه در ناحیه مغان و مجاورت غرب گیلان توطن اختیار نمود و فرزندان او در آن نواحی با حسن سلوک و پرهیزگاری و زهد روزگار می گذرانیدند . صفی الدین که هشتمین نسل فیروزشاه بود در آغاز جوانی با شور و اشتیاقی که در کسب عرفان داشت به دنبال مراد از شهری به  شهری می رفت . سرانجام در گیلان به خانقاه شیخ تاج الدین ابراهیم ( معروف به شیخ زاهد گیلانی )‌ رسید و در سلک مریدان او در آمد . شیخ که استعداد ذاتی و صلاحیت او را در سیرو سلوک دریافته بود ، وی را به جانشینی خویش انتخاب کرد و در سال ۷۰۰ ه.ق. که شیخ زاهد وفات یافت صفی الدین به جای او بر مسند ارشاد نشست و شهر اردبیل را که موطنش بود مرکز فعالیت خود ساخت و خانقاهی در آن بر پا نمود . این خانقا به زودی مرکز تجمع پیروان شیخ صفی شد . ظلم و جور حکام ایلخانی و کارگزاران آنان و مضیقه هایی که برای مردم فراهم می کردند ،خانقاههای آن روزگار را به مراکز تجمع ناراضیان و اندیشه وران تبدیل کرده در این میان خانقاه شیخ صفی از موقعیت ممتازی برخوردار بود . همچنین موقعیت اردبیل بر سر راههای ارتباطی گیلان و اران و آذربایجان و آناتولی و نیز نفوذ معنوی شیخ و احترامی که ایلخانان معاصر او برایش قایل بودند بیش از پیش بر اهمیت این خانقاه افزود .
شیخ صفی الدین در سال ۷۳۰ ه.ق. در حالی که مریدان بسیاری در حلقه طریقت او فراهم آمده بودند ، زندگی را بدرود گفت و فرزندش ، صدر الدین موسی جانشین او شد . از این زمان تا دوران که شیخ جنید به پیشوایی رسید رهبران خانقاه تنها کوشش خود را صرف تبلیغ و ارشاد مریدان در مناطق دور و نزدیک می کردند و در این دوران که از سال ۷۳۰ تا ۸۳۰ ه.ق. به طول انجامید نفوذ طریقت صفوی در میان عشایر محروم و تهیدست آناتولی ( که از ترکان مهاجر آن دیار بودند ) و شیعیان جزیره و شامات و جبل لبنان بالا گرفت . ولی از زمان که شیخ جنید به پیشوای خانقاه رسید به علت انتشار تشیع غالی در سرزمینهای یاد شده – به ویژه در آناتولی – و همبستگی افکار صوفیانه با آرمانهای تشیع ، خانقاه اردبیل به مرکز تبلیغات شیعی تبدیل شد . بروز اختلافات بین حکام سلسله های آق قویونلو و قره قویونلو و موقعیت خانقاه در این کشمکشها سبب گردید تا طریقت صفوی به جریانات سیاسی و نظامی وقت کشانده شود . شیخ جنید ، که توسط جهانشاه قره قویونلو از اردبیل تبعید شده بود ، در دیار بکر مورد حمایت اوزون حسن رقیب جهانشاه قرار گرفت و با کمک او به تجهیز طرفداران خود در میان قبایل ترک و شیعیان پرداخت . وی در جنگهایی که به خواست اوزون حسن برپا شده بود ، شرکت کرد . اما در سال ۸۶۰ ه.ق. که به عنوان جهاد مذهبی به ناحیه شروان رفت ( در جنگ با شروانشاه ) به قتل رسید . پس از وی حیدر ( فرزندش ) جای او را گرفت . او نیز مانند پدر از حمایت اوزون حسن برخوردار گردید و امیر آق قریونلو ، دختر خود را به ازدواج او در آورد .
 

شیخ حیدر ( یا به قول مورخان عصر صفوی ، سلطان حیدر ) در اردبیل از صوفیان سرسپرده خود نیرویی منظم و مسلح به وجود آورد که به علت کلاه دوازده ترک و متحدالشکل آنان به تارکی سرخ منتهی می شد ، به ” قزلباش ” معروف شدند . این نیرو بعدها در شکل گیری دولت صفوی نقش عمده ای ایفا کرد .
سلطان حیدر که بلندپروازیهای پدر را در جهاد مذهبی با شروانشاه دنبال می کرد در راس جنگجویان خود به شروان لشگر کشید . ولی با تمام جلادت و رشادتی که به خرج داد از قوای متحد شروانشاه و یعقوب بیک آق قویونلو شکست خورد و کشته شد ( ۸۹۳ ه.ق. ) فرزندانش علی ، ابراهیم و اسماعیل به فرمان یعقوب بیک در قلعه استخر فارس زندانی شدند . اما نزاع بر سر جانشینی یعقوب بین بایسنقر میرزا ( فرزندش ) با رستم ( نواده اوزون حسن )‌بار دیگر پای خاندان صفوی را به میان کشید . در این راستا رستم میرزا برای مقابله با رقیب زورمند خود یعنی بایسنقر میرزا تصمیم گرفت پسران حیدر را از زندان آزاد و با نیروی صوفیان رقیب را از میدان به در کند . با رسیدن فرزندان حیدر به اردبیل ، علی ( فرزند ارشد ) در معیت لشگری که از صوفیان فراهم کرده بود به مقابله با بایسنقر شتافت و او را در میان رود کر شکست داد . اما به علت سوء ظن رستم بیک و بیمی که وی از قدرت روز افزون هواداران سلطان علی داشت علی را ضمن توظئه ای در راه بازگشت به آذربایجان به قتل رسانید و حکم دستگیری ابراهیم و اسماعیل را صادر کرد . ولی آن دو به کمک مشاوران نزدیک خود از معرکه گریختند و پس از مدتی اختفا در اردبیل به سوی گیلان رفتند و حاکم لاهیجان ( کارکیا میرزا علی ) که سادات شیعی آن سامان بود مقدم آنان را گرامی داشت . پس از چند ماه که از اقامت فرزندان حیدر در لاهیجان گذشت ابراهیم به هوای دیدار وطن عازم اردیبل شد. اما اسماعیل تا سال ۹۰۵ ه.ق. کهآغاز نهضت اوست شش سال در لاهیجان باقی ماند . او در این مدت تحت نظر و مراقبت کارکیا میرزا علی با خواندن و نوشتن و تعلیم قرآن و فنون سواری و تیر اندازی آشنا شد . سرانجام در نیمه محرم سال ۹۰۵ ه.ق. که دوازده سال تمام داشت ، با مشورت ” اهل اختصاص ” به ویژه حسین بیگ الله و ابدال بیگ دده تصمیم به خروج از لاهیجان و عزیمت به سوی اردبیل گرفت . در این جریان هر اندازه میرزا علی کوشید از تصمیم زود رس او ممانعت کند ، فایده ای نبخشید . در راه حرکت به اردبیل و از این شهر به ارزنجان ، و هزاران نفر از مریدان و صوفیان نواحی مختلف و عشایر استاد جلو ،‌شاملو ، ذوالقدر ، افشار ، قاجار و ورساق به اردوی اسماعیل پیوستند . او ابتدا تصمیم داشت به منظور جهاد به گرجستان عزیمت کند ولی در ارزنجان تصمیم او تغییر کرد و آماده جنگ شروان گردید . انگیزه او از این اقدام ، انتقام از شروانشاه بود ( زیرا پدر و جدش در جنگ با او به قتل رسیده بودند ) . اسماعیل همراه سپاه خود پس از عبور جسورانه ای از رود کر ( کورا ) و تصرف شماخی ، شروانشاه را در نزدیک قلعه گلستان شکست داد و به قتل رسانید ( ۹۰۶ ه.ق ) . پس از آن قلعه شهر نو و باکو و گلستان را تسخیر کرد و در ناحیه شرور بر قوای الوند بیگ آق قویونلو که به کمک فرخ یسار پادشاه شروان شتافته بود غلبه کرد و او را مجبور ساخت به سوی عراق بگریزد و خود پس از عبور از نخجوان پیروزمندانه وارد تبریز گردید ( ۹۰۷ ه.ق. ) و با فتح تبریز ، دولت صفوی پا به عرصه وجود نهاد .
شاه اسماعیل در نخستنین جمعه پیروزی ، فرمان داد تا خطیب شهر خطبه ائمه اثنی عشر ( ع ) را بخواند و جمله های ” اشهدان علیا” ولی الله ” و ” حی علی خیر العمل ” را اذان بگوید . همچنین ، مذهب دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام گردد.
نخستین سالهای سلطنت شاه اسماعیل صرف از میان بردن قدرت و نفوذ دولت آق قویونلو و سرکوب حکام محلی شد . وی از سال ۹۰۷ ه.ق. تا فتح خراسان به سال ۹۱۶ ه.ق. در جنگ همدان سلطان مراد آق قویونلو را ( که فرمانروای عراقین و فارس و کرمان بود ) شکست داد و مناطق تحت نفوذ آق قویونلوها را تسخیر کرد . همچنین طی جنگهایی با مراد بیگ آق قویونلو رئیس محمد کره ( حاکم ابر قوه ) حسین کیای چلاوی ( حاکم فیروز کوه و سمنان و خوار ) ، ابوالفتح بیگ ( فرمانروای کرمان ) و دیگر قدرتهای محلی ، به عمر این حکومتها پایان داد . در سال ۹۱۳ ه.ق. ضمن جنگ با علاء الدوله ذوالقدر ، دیار بکر را فتح کرد و در سال ۹۱۴ ه.ق. حاکمیت خود را بر بغداد و عتبات مسلم گردانید . همچنین خوزستان و هویزه را ( که در تصرف سادات مشعشعی بود ) به تصرف در آورد و به نفوذ باریک بیگ پرناک در عراق عرب پایان داد . در سال ۹۱۵ ه.ق. برای جنگ با محمد خان شیبانی ( فرمانروای ازبک ) که بر خراسان و شرق ایران تا کرمان تسلط یافته بود تصمیم به تدارک لشکر گرفت . شیبک خان ازبک یا محمد شیبانی پادشاه دولت ومقتدری بود موسوم به ” شیبانیان ” . اعقاب شیبان ، پسر جوجی خان ، از اواخر قرن هشتم ه.ق. به تدریج بر ماوراء النهر مسلط شدند و محمد خان در سال ۹۰۰ ه.ق. بر سراسر  این ناحیه تسلط یافت. وی با استفاده از ضعف بازماندگان دولت تیموری ، بر خراسان و نواحی شرقی ایران غلبه کرد . ظهور دولت شیعی صفوی ، دشمنی دولت شیبانی و دولت عثمانی را ( که هر دو از مذهب تسنن حمایت می کردند ) برانگیخت و موجب یک رشته مخاصمات و محاربات بین ایران و دولتین  مذکور شد و طبعا” نوعی اتحاد و همبستگی بین آن دو در راه مبارزه علیه دولت صفوی برقرار گردید . اسناد و مدارک مشعر بر مکاتبات فیمابین دولت عثمانی و ازبک ، این اتحاد را اثبات می کند . تجاوزات ازبکان در خراسان و شرق ایران و ارسال نامه های تهدید آمیز محمد شیبانی به پادشاه صفوی شاه اسماعیل را به تدارک جنگ خراسان مصمم ساخت . وی پس از فراخواندن سپاهیان از مناطق مختلف کشور رهسپار خراسان شد و در شعبان سال ۹۱۶ ه.ق. در نزدیکی شهر مرو شکست سختی به ازبکان وارد ساخت و محمد خان شیبانی در اثنای این جنگ به قتل رسید. شکست ازبکان را تسخیر تمامی شهرهای خراسان و ماوراءالنهر را بر روی شاه اسماعیل گشود و مرزهای شرقی دولت صفوی ، ازیک سو تا بلخ و از سوی دیگر ، تا آمو دریا گسترده شد . اگر چه شاه اسماعیل علاقه چندانی به امر اداره ماوراءالنهر از خود نشان نداد و تنها به علت تجاوزات امرای ازبک ناگزیر به لشکر کشیهای مجدد به آن ناحیه گردید ، ولی با منصوب کردن حکامی در شهرهای مختلف ، عملا” حاکمیت دولت صفوی را در حوضه جنوبی رود جیحون تثبیت کرد .
شکست ازبکان عکس العمل شدید کارگزاران دولت عثمانی را برانگیخت و سیاست آمیخته با مماشات و تساهل سلطان با یزید در برابر شاه اسماعیل با مخالفت شدید سران ینی چری و علمای اهل تسنن عثمانی روبه رو شد. مخالفان که سلطان را سد راه مبارزه با دولت صفوی می دانستند به دور سلیم ( فرزند او ) گرد آمدند و ضمن توطئه ای که به مرگ با یزید انجامید این مانع را از سرراه برداشتند .
سلطان سلیم پس از فوت پدر ، به قصد جنگ با شاه اسماعیل و براندازی دولت نوپای صفوی سپاه بزرگی از ینی چریها و ممالک دست نشانده فراهم ساخت و پس از قتل عام شیعیان و طرفداران شاه اسماعیل در آناتولی در محرم سال ۹۲۰ ه.ق. به سوی ایران حرکت کرد. وی در ماه رجب همین سال در دشت چالدران ( نزدیک خوی مستقر شدو در شرایطی که سپاهیان عثمانی از لحاظ کثرت عدد و مجهز بودند به اسلحه گرم از امتیاز بزرگی برخوردار بودند جنگ آغاز گردید. با تمام رشادت و جلادتی که شاه اسماعیل و امرای قزلباش نشان دادند جنگ با پیروزی سلطان سلیم خاتمه یافت و شهر تبریز سقوط کرد . اما سلطان عثمان تنها چند روزی توانست در آذربایجان بماند . بیم از عدم امنیت و تدارکات ، دوری از مرکز حکومت و مهمتر از همه طغیان ینی چریها ( به علت عدم رضایت از جنگ و کشتار مسلمانان ) وی را مجبور به عقب نشینی کرد .
اگر چه جنگ چالدران ضربه سنگینی به دولت صفوی وارد کرد ولی موجب از بین رفتن آن نشد. بعد از واقعه چالدران شاه اسماعیل تا پایان عمر دست به کار مهمی نزد و بیشتر اوقات خود را به آسودگی و فراغت گذراند و جز اعزام لشکریانی به ماوراءالنهر و گرجستان ( برای فرونشاندن پاره ای طغیانها ) حرکت مهمی انجام نداد . سرانجام در ۱۵ رجب سال ۹۳۰ ه.ق. شاه اسماعیل پس از بازگشت از ییلاق شکی به آذربایجان در ناحیه سراب در ۳۸ سالکی چشم از جهان فروبست در حالی که دولتی با ثبات بنیان نهاده بود که طی دو قرن ادامه یافت و از نظر تشکیلات و نظامات از مهمترین دولتهای بعد از اسلام در ایران شمرده می شود .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

آسیب شناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی

718

بازدید

آسیب شناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز

تاریخ معاصر



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تاریخ دره نیل

1,953

بازدید

تاریخ دره نیل ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۲ امتیازs

همینکه دره نیل را ترک گوییم و در قاره آسیا رو به مشرق پیش برویم به دره ای میرسیم که دو رود بزرگ آنرا دربر گرفته اند و در این دره ، تمدنی همزمان با تمدن مصری شکفته و بارورگشته است . اما در این دیار نباید بیهوده به جستجوی قصور و مقابر و معابد پابرجا برخیزیم ، زیرا اینک چیزی از این قبیل در این دره موجود نیست . هم اکنون در کناره رودخانه ها نخل ها رسته اند ولی در نواحی دیگر یعنی در شمال و جنوب و غرب تا چشم کار  می کند بیابان  است و ریگ روان … . از سوی دیگر در همان حال که در جنوب غربی ، خرابه های باروری شهر مقدس (( اریدو Eridu مشاهده       می شود و در شمال غربی نیز آثاری ا زشهر العبید Alubaid بچشم می آید .
معهذا این برجستگیها از یکنواختی صحرا نمی کاهند ، صحرای پهناوری که آفتاب بیدریغ بر آن می تابد و در آینه صیقلی آن ، سرابها یکدم نویدی از آب روان به مسافر تشنه کام می دهند ، ولی لحظه ای بعد رهرو وامانده را متوجه شوخی دردناک طبیعت می کند . حیرت آور است اگر بگوییم این سرزمین روزگاری قابل سکونت و مهد تمدن بوده است ، و حیرت آور است که بگوییم برجستگی های موجود در این صحرا ، قصرها و معبدها و قبرهایی بوده اند که روزگاری شهرهای بزرگی را زینت کرده اند .

لیکن این چنین ویرانی چگونه روی داده است ؟
یکی از رودخانه ای که دره در میان آنها واقع شده است ، فرات نام دارد ، فرات رودی است آرام و باشکوه که در مغرب قرار گرفته است و بسبب سیلان بی محابای آب ، بخش شمالی و کناره جنوبی آن قابل کشتیرانی نیست . رود دیگر دجله نام دارد که در مشرق دره واقع شده است و ا زکوهستان شمال شرقی سرچشمه می گیرد ، این رود جریانی سریع دارد و شاهراه تجارتی دره از ساحل آن می گذرد . این دو رودخانه مانند رود نیل در فصل باران سیلابی می شوند و حاصلخیزترین خاک ها را به کناره های خود می کشانند . لیکن سیل ، در عین حال که خاک حاصلخیز به ارمغان می آورد ، مغرب نیز هست ، و نه تنها مسیر رود را تغییر می دهد بلکه بناهای بی مقاومت را نیز تباه می سازد .
چنانکه بناهای بابلی ها را خراب کرد و به توده های گل مبدل ساخت ، تپه ها یا برجستگی های کنونی صحراها همان توده گلهایی است که سیلاب ها از بناها درست کرده اند .
دره به دو قسمت تقسیم شده است . قسمت پست تر یا تحتانی که حاصلخیز بود ، بابل نام داشته است و قسمت مرتفع تر یا فوقانی که کم محصول تر بود آشور نامیده شده است . این دره برخلاف مصر که از نقاط دیگر مجزا بوده و تمدنی منحصر و یکنواخت داشته است . به کشورهای دیگر مربوط بوده است ، از مغرب به صحرای عربستان و از مشرق و شمال و شمال غربی به ارتفاعاتی که همیشه جایگاه جنگجویان و شورش طلبان بوده ، ارتباط داشته است . داستان این دره داستان طوایفی است که دارای نژادهای مختلف بوده اند و همواره دچار جنگ و ستیز و فتح و شکست گشته اند   خلاصه در همین دره است که چهار تمدن مهم جهانی ظهور کرده است .
۱-    سومریها ( با تمدنی آمیخته با تمدن ساحلی )
۲-     آشوری ها
۳-     کلدانیها
۴-     ایرانیان هخامنشی
داستان ساکنان کناره های دجله و فرات از پایان عهد حجر آغاز می گردد .
بظن نزدیک به یقین تمدن آنان در آن زمان هم آهنگ با تمدن مصری پیش می آمده است . در آن عهد ، فلز کشف شده بود ، و یکنوع خط نیز رواج داشت . اما مردمی که به این پیشرفت ها نائل آمده بودند هنوز هم بر ما آشکار نیست در ابتدای دوران تاریخی در قسمت پست تر ( تحتانی ) دجله و فرات به سومریها بر می خوریم . شاید سومریها مردمی بوده اند که از ارتفاعات شرقی به این ناحیه مهاجرت کرده اند یا بوده اند .
در حال  پیشینه آنها زراعت بود و شهرهایی مانند اور Ur – و لاگاش Lagach را با دیوارهای محکم ، این طایفه بنا کرده اند .
پس از چندی از صحاری مغرب ، قبایل سامی به سومری ها هجوم آوردند و بسیاری از مبانی تمدن آنان را اقتباس کردند و از آن جمله از صحرانشینی دست کشیدند و به زراعت پرداختند ، و شهرهایی در شمال بنام کیش ـ اکد Akked و بابل بنا نهادند ، هر چند که تمدن سومری قوی تر بود و همواره برتری خود را بر تمدن سامی حفظ می کرد ، ولی بر سر حکومت پیوسته میان آنان زدوخورد وجود داشت و به همین سبب گاهی حکومت در دست سومریها و هنگامی هم در اختیار سامی ها بود . از این میان دو سلطان سامی درخور تذکارند ، یکی سارگون ۲۷۵۰ ق – م و دیگری حامورابی ۲۱۱۳-۲۰۸۱ ق – م است . در زمان حامورابی ، بابل پایتخت اولین امپراطوری بابلی ها شد .
در آن ایام سرزمین تحتانی دره دجله و فرات بصورت کشور حاصلخیزی در آمده بود – سومریها گذشته از زراعت ، بسبب داشتن روح حادثه جویی به تجارت نیز می پرداختند .
مذهب آنان خدایان پرستی بود . خدایان سومریها هر یک مظهر یکی از هنرهای طبیعی بود – آنوANW خدای آسمان و – انلیل Enlil خالق و فرمانروای زمین و ئیا Ea خداوند دریاها و آبها و خدای خیر و شفا – و نانار Nannar یا سین Sin خداوند ماه و ( شاماش – خدای خورشید ایشتار  خدای عشق و باروری بود ).
برخلاف مصریها ، سومریها به جهان آخرت توجه چندانی نداشتند و آخرت را جایی می شمردند که کسی از آنجا باز نیامده است تا خبری باز آورد .
بنابراین توجه خاصی نسبت به مراسم تدفین مردگان مبذول نمی کردند ، فقط در تدفین پادشاهان الیتی که با آنان به خاک سپرده می شد ، درخور جلال و مقام آنها بود و الا آرامگاهها برخلاف مصری هیچ گونه تزیین و نقش و نگار نداشت . در حقیقتمی توان گفت که هنر مصری هنر مرگ بود و هنر سومری هنر زندگی .
برای سومریها زندگی در همین جهان فانی اهمیت داشت . به همین سبب به ساختن قصوری پرداختند که موجبات آسایش در آنها فراهم آمده بود و معبدی که خدایان از آنجا بندگان خود را به نعمات مادی متنعم می ساختند . خدایان سومری همانند سلاطین زمینی و مالکان بزرگ صاحب مال و منال بودند .
مثلا نانار خداوند کار و مالک و سلطان شهر اور بود و مانند شاهان این جهان درباری وسیع داشت ، راهبان و کهنه در خدمتش کمر بسته بودند و حتی وزیر جنگ و وزیر دواب داشت . به همین سبب معبد نانار درشهر اور بنای باعظمتی بود و درباریان نیز شغل پردرآمد و پردردسری داشتند و علاوه بر اجرای مراسم مذهبی از معاملات پشم و میوه و عطر و منسوجات و گله گاو و گوسفند نیز فروگذار نمی کردند و حتی به معاملات ملکی و اجاره داری نیز دست می زدند .
معماری و حجاری
سومری ها از ابتدا با فقدان مواد ساختمانی مواجه بودند . در سرزمین آنها چوب کم بود و سنگ طلا وجود نداشت و تنها ماده ساختمانی در دسترس آنها گل و لای بستر رودخانه بود . این مردم به ناچار ساختن آجر و خشت پرداختند و در واقع ضروری از کشورهای دیگر سنگ به دیار خود می آوردند . هویداست که با چنین مصالح خرد و حقیری ساختمان بنای عظیم دشوار بود و پوشش و سقف بناهای بزرگ با خشت و آجر بصورت سقف معمول درمصر امکان نداشت و به همسن سبب سومریها برای نخستین بار در تاریخ معماری به فکر ساختن طاقهای هلالی برآمدند . اساس معماری سومری را اطاق های ضربدر یا هلالی تشکیل می دهند .
  یکی از نمونه های معماری اولیه سومریها معبدی است نزدیک شهر اور که برای پرستش الهه نین کورسانگ Ninkursag شناخته شده است . این معبد بر سکویی بناگشته و با رنگهای خوشایند رنگ آمیزی شده بود . مصالح ساختمانی این معبد از آجر و چوب بود . پله های سنگی به در ورودی می پیوست و در ورودی با نقش شیران تزیین شده بود تا ارواح خبیثه به هراس آیند و رانده شوند . نقش حیوانات و پرندگان جاهای خالی این در را پر کرده بود . بنا کردن ساختمان بر مصطبه و سکو و نقشهای حیوانات نگهبان و خیالی و رنگهای خوشایند اصولی است که در بناهای بابل و آشور و ایران نیز تقلید شده است .
در داخل معبد بالای در ورودی ، لوح مسی بزرگی که با نقش یک حیوان افسانه ای زینت شده است مشاهده می شود ، صورت این حیوان مانند شیر است و بالهای گسترده ای مانند عقاب دارد ، این بالها بر پشت دو گوزن که از دم به هم پیوسته اند فرود آمده است . معنای این نقش و نظایر آن در آثار سومری غالبا دیده می شود . بر ما معلوم نیست سر حیوانات در این نقش همواره به شیوه حجاری گرد یا تمام برجسته تهیه شده و بدنها به شیوه بادلیف و بالها بصورت نیمه برجسته  است .
نقش گوزنها برخلاف نقش خیالی عقاب و بالهایش به طبیعت نزدیک است . سومریها به طور کلی در کنده کاری بر روی مس مهارت زیادی داشتند .
یکی از مشخصات برجسته معماری سومری ساختن برجها یا دژهای چند طبقه ای است که بنام زیگورات معروف بوده است . در هر شهری از شهرهای سومر یکی از این برجهای مرتفع بر تمام شهر مسلط بوده است . برای نمونه دژ شهر اور را در اینجا تذکار می کنیم . این برجها چهار طبقه داشته است و هر طبقه از طبقه زیر آن کم ارتفاع تر و کوچکتر بوده است . طبقه تحتانی ۱۶ متر ارتفاع داشته و وسعت آن از تمام طبقات برج بیشتر بوده است . معمولا این برجها را مشرف بر معابد می ساخته اند . برج شهر اور دارای سه رشته پلکان یکصد پله ای بوده است که زائران را بزیارتگاه می رسانده است . مصالح ساختمانی این برج از گل و خشت خام بوده و نمای بیرونی آن با آجر ساخته شده بوده است . هر طبقه برج نه تنها از حیث وسعت و ارتفاع با طبقات دیگر متفاوت بوده ، بلکه از حیث رنگ آمیزی نیز با طبقات دیگر اختلاف داشته است . بنظر می آید که هر رنگی رازی را آشکار می ساخته است . حیاط به رنگ سفید بود و طبقه اول برج برنگ سیاه جلوه می کرده است که شاید نشانی از جهان زیرین و نامرئی بوده باشد – طبقه وسطی به رنگ قرمز ساخته شده بود که نشانی از جهان خاکی است و طبقه سوم به رنگ آبی که مظهر آسمان است و گنبد فراز برج به رنگ زرد طلائی درآمده بود که یادآور خورشید بوده است . رنگ سبز درختان و باغات و گیاهانی که در گذرگاهها می کاشتند ، این همه رنگ آمیزی را تکمیل می کرده است . دژ یازینکورات شهر اور به معبد نانار خداوند ماه و خالق و سلطان شهر اور تعلق داشته است در کنار این معبد معابد خدایان دیگر مانند (( نینگال )) Ningal الهه ماه و غیره بطرز نامرتبی قرار گرفته بود. اما معبد خدای ماه از همه معابد اطراف باشکوه و جلال تر بوده است . شک نیست که حیاط وسیع معبد بر مصطبه ای بنا شده بود و اطراف حیاط اطاقها و انبارهای زیاد ساخته بودند . آیا این همه سکو و مصطبه و ارتفاع برجها و بناها به نیت دفع سیل های بنیان کن نبوده است ؟ یا شاید چون سومری ها از سرزمین های مرتفع به این دره سرازیر شده بودند معابد خود را برفراز مصطبه ها ساختند تا خدایان خود را بر ارتفاعات جای بدهند ، در ارتفاعاتی که یادآور کوهستانها یعنی موطن اصلی آنها باشد .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

فرمان کشف حجاب

794

بازدید

تاریخ معاصر

مقدمه
 با هجوم عظیم فرهنگی در دو قرن اخیر بر جوامع اسلامی یکی از جنجال برانگیزترین مسائل، موضوع حجاب زنان و بالاخره تردید در ضرورت آن بود. مصطفی کمال پاشا در ترکیه و به تقلید او رضا شاه در ایران، علیه مستوری زنان و حتی اجبار آنان به بی‌حجابی تا دخالت قوای قهریه و کمک گرفتن از پلیس و پاسبان پیش رفتندواز سیل عظیم تبلیغاتی که حجاب را نشانه‌ای از اسارت زنان می‌دانست، بهره جستند.
 قبل از انقلاب اسلامی، روشنفکران مسلمان برای مبارزه با فرهنگ مهاجم زمان، بار دیگر داوطلبانه به این سنت اسلامی روی آوردند. از آنجا که این اقبال با سایر آرمانها و اصول آن نهضت هماهنگی داشت، بسرعت در میان دانشگاهیان و تحصیل‌کرده‌گان و سایر قشرهای شهری ایران توسعه یافت و حتی گاهی بصورت پرچم و نشانه‌ای علیه فرهنگ حاکم در آمد.
 پس از پیروزی انقلاب، میل و رغبت بسیاری از زنان به سردی و گاهی مقاومت در مقابل حجاب مبدل شد. فشارهای نامناسب و غالباً غیر عاقلانه، فاصله عظیم میان قول و فعل و شکاف میان عقیده و سازماندهی، بر دلسردی‌ها و مقاومت‌ها افزود. و بالاخره حوادث گوناگون سیاسی به مخالفان جرأت داد تا بار دیگر پوشش زنان را به عنوان نشانه اسارت آنان تبلیغ کنند.
مخالفان بی عدالت فرهنگ اسلامی به بهانه همین مسائل، دستاویزی برای سوء استفاده خود یافته و با تمام قوا درصدد تخطه مجموعه اصول و کلیت احکام اسلامی برآمدند. شاید تلقی مردم از اصرار و پافشاری حاکمیت بر او حجاب، بیشتر به عنوان نمایش قدرت و نشانه اقتدار حکومت بوده است تا خیر خواهی مشفقانه و ایکاش این چنین بود.
اینکه غالب مردان بهنگام مراوده با زنان بی پوشش، عنان و اختیار را از کف داده و به جای سازندگی بسوی تباهی می‌روند، یا وظیفه و احساس برادری نسبت به زنان، جای خود را به کامجوئی و تسلط طلبی خواهد داد، یا حریم مقدس زنان، بسیار محترم تر از آنست که دائماً هدف نگاههای حریصانه و خریدارانه قرار گیرد، و اینکه زیباییهای خدادادی مادران جامعه وسیله‌ای برای ثروت اندوزی و فروش کالا نیست، وضع عمومی زنان در غرب، بی‌ثباتی خانواده‌ها، دربدری کودکان معصوم و … همگی از ابعاد مهم و جهات مختلف این مسأله است که می‌توان مطرح ساخت.
تاریخچه حجاب  
قدر مسلم اینست که قبل از اسلام در میان بعضی ملل حجاب وجود داشته است.
در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‌تر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و بوسیله اسلام در عرب پیدا شده است.
ویل دورانت در صفحه ۳۰، جلد ۱۲ ، تاریخ تمدن (ترجمه فارسی) راجع به قوم یهود و قانون تلمود می‌نویسد:
« اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت چنانکه مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می‌رفت و یا در شارع عام نخ می‌رشت یا با هر سخنی از مردان درد دل می‌کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه‌اش تکلم می‌نمود همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»
علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی بسی سخت‌تر و مشکلتر بوده است. در میان مسیحیان نیز عیناً دیده می‌شود. هر چند پیروان جدید یا مذاهب اصلاح شده اکنون همه آن فروع را رعایت نمی‌کنند.
همینطور حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهر‌دار نامحرم شمرده می‌شده‌اند.
در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است ولی درست روشن نیست که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و یا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج یافته است و هندوان غیر مسلمان تحت تأثیر مسلمانان و مخصوصاً ایرانی حجاب زن را پذیرفته‌اند. آنچه مسلم است این است که حجاب هندی نیز نظیر حجاب ایران باستان سخت و شدید بوده است.
اگر تمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب بدانیم باید قبول کنیم که هند از قدیمی‌ترین ایام حجاب را پذیرفته است، زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است.
به هر حال آنچه مسلم است این است که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست.
نگاهی تاریخی به حجاب ستیزی_ از رضاخان تا شیراک
رضاخان که محصول سیاسی جریان روشنفکری لائیک و امیدوار به غرب در ایران بود، با حمایت سیاست خارجی و در چارچوب دخالت‌های مستقیم انگلیس در امور داخلی ما و همچنین به توصیه مشتی از  روشنفکران غربگرا، حجاب را به عنوان مهم‌ترین مانع بر سر راه ورود زنان به کاروان تمدن بشری عنوان کرد. پس از آن، با تمامی‌توان کوشید تا به هر قیمت شده حجاب را از سر زن ایرانی بردارد. وی که تفکر نظامی‌گری داشت، راه‌حل فیزیکی را برگزید و از طریق امنیه‌های خود، در تمامی‌ شهرها برای تحقق این هدف کوشید و به تمام معنا فاجعه آفرید.
این اقدام که در برخورد مستقیم با یک سنت شرعی عمیق و ریشه‌دار بود، کینه مردم را نسبت به پهلوی برانگیخت. شاید توده‌های مردم از نفوذ سیاست خارجی سر درنمی‌آوردند، اما همه آنان درک می‌کردند که رضاخان به دنبال بر باد دادن سنن شرعی آنهاست. قیام گوهرشاد یکی از واکنش‌های این واقعه بود که تا چندین دهه بعد، به یاد آن در شهرهای مختلف عزاداری می‌شد.
بدون تردید باید گفت، این مسأله یکی از عمیق‌ترین ریشه‌های مخالفت با حکومت رضاخانی را در عمق جامعه مذهبی ایران پدید آورد. مخالفتی که در نهایت به سرنگونی این دولت منجر شد.
سالها گذشت و دولت ایران در سال ۱۳۲۲ (ه.ش) اجباری بودن کشف حجاب را لغو کرد. از آن پس کسانی که به مرور بی‌حجابی را پذیرفته بودند، همچنان بی‌حجاب ماندند. اما بخش عمده مردم مسلمان ایران حجاب خویش را حفظ کردند.
در آستانه انقلاب اسلامی، درست زمانی که می‌رفت تا خروش مردمی ‌خشمگین، بساط حکومت ظالمانه پهلوی را بر اندازد، ناگهان جمعیت عظیمی‌ از زنان سیاهپوش سطح خیابان‌ها را پر کرد. بازگشت تدین در میان نسل جدید در قالب بازگشت حجاب خود را نشان داد.
انقلاب الامی به گونه ای عنوان انقلاب حجاب به خود گرفت وخوشبختانه در روزهای پس از انقلاب، حجاب به عنوان یک اصل در فرهنگ ایران اسلامی ‌پذیرفته شد. یکی از مهم‌ترین دلایل آن هم این بود که حجاب هیچ‌گاه محدودیت به حساب نیامد و جمهوری اسلامی‌ نشان داد که زنان با حجاب هم می‌توانند در تمامی ‌عرصه‌ها فعال باشند.
آنان که با فرهنگ اسلامی ‌در کشورهای عربی و غیرعربی سر و کار دارند، می‌دانند که تقریبا پنج تا ده سال پس از انقلاب اسلامی‌، به آرامی‌فرهنگ حجاب در سراسر دنیای اسلام قوت گرفت. هر سالی که می‌گذشت، حجاب در جهان اسلام نیرومند تر از گذشته می‌شد. لبنان، سوریه و مهم‌تر از همه ترکیه نمونه‌های خوبی هستند که می‌توانند روند رو به رشد حجاب را طی بیست سال گذشته اثبات کنند.
اکنون پس از گذشت ۲۵ سال از انقلاب اسلامی، حجاب به صورت یک رمز، سمبل و شعار در تمامی‌ جهان اسلام و نیز میان مسلمانانی که به صورت اقلیت در کشورهای غیراسلامی ‌زندگی می‌کنند درآمده است. حجاب تنها به عنوان یک امر شرعی مورد توجه نیست، بلکه به عنوان یک نشان و یک علامت از بازگشت به سنت‌های اسلامی‌مورد توجه قرار گرفته است.
جنبش‌های لائیک صفت، در تمامی‌ کشورهای اسلامی، حتی اگر ادعای مسلمانی هم داشته باشند، به طور مداوم به سمت سست کردن پایه‌ها و ارکان حجاب حرکت می‌کنند، زیرا حرکت آنها در راستای هضم شدن در فرهنگ غربی است که به غلط نام فرهنگ جهانی به خود گرفته است. این در حالی است که سنت گرایان روی حجاب به عنوان یک امر اساسی و یک مسأله حیاتی پافشاری دارند. این برخورد، یک نشان بسیار صریح از نوع و چگونگی حرکت‌های فرهنگی است که در جهان اسلام در جریان است.
طی سالهای اخیر بحث حجاب، یکی از مباحث زنده در کشورهای غربی بوده است. فرانسه که رسالت خود را در حفظ بنیادهای اساسی لائیسم می‌داند، علمدار کشف حجاب اجباری در این کشور شده است. در واقع، شیراک خوب می‌داند که حجاب یک شعار و یک رمز برای حفظ هویت اسلامی ‌کسانی است که در دل فرهنگ غربی زندگی می‌کنند. راه بازداشتن آنها از هویت پیشین آنان، آن است که حجاب را به یک سوی گذارند و این رمز و شعار را از دست بدهند و تنها در آن صورت است که در فرهنگ جدید هضم خواهند شد.
اسلام و حجاب
غالباً چنین تصور می شود که آداب و سنن و همچنین شعائر و قوانین اسلامی، مستقلا توسط بنیانگزاران و رهبران صدر اسلام وضع گردیده. بسیاری نیز با اینکه اعتقادی به خرافات مذهبی ندارند برخی شعائر و قوانین مذهبی را مفید بحال جامعه می شمارند. حجاب یکی از مهمترین این شعائر است. از یاد نبرده ایم زمانی که مزدوران و اوباشان حزب اللّه شعار “بی حجابی زن از بی غیرتی مرد اوست” را سر می دادند، چگونه با این شعار برده دارانه بر اینگونه ادراکات رایج و ارتجاعی خصوصاً در بین مردان اتکاء می کردند. مشاهده اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که بسیاری از اینگونه شعائر و قوانین بطور مستقیم متاثر از شرایط جامعه و سایر ادیان بوجود آمده اند، و نه از توهمی بنام چشمه فی اض و نوربخش الهی. بعنوان مثال بسیاری از آداب و سنن و مناسک اسلامی متاثر از عیسویت، یهودیت، زرتشتیگری و حتی جاهلیت اعراب ۱۴ قرن پیش است. مثلا روزه از مذهب یهود و از مجرای عادات اعراب به اسلام آمده. در آن دوران اعراب، پیش از اسلام روز دهم محرم را روزه می گرفتند. پس از هجرت به مدینه ده روز اول محرم را روزه می گرفتند. و پس از آنکه مسلمانان خرج خود را از یهودیان جدا کردند ماه رمضان به ماه روزه گرفتن اختصاص یافت. حج تحقیقاً برای تایید و تثبیت عادات قومی عرب مقرر شده است. عاداتی که بعلت رونق کسب و کار و تجارت سران قریش و دیگر قبایل عرب رواج یافته بود. چرا که بعلت وجود بتخانه بزرگ کعبه و هجوم زوار، مکه به یک مرکز تجاری بزرگ اعراب تبدیل شده بود، و تبلیغات علیع بت پرستس از جانب محمد خطر لطمه وارد ساختن به کسب و کار برده داران و تجار بزرگ عرب و در نتیجه عدم برخورداری وی از حمایت آنان را بهمراه داشت. بهمین دلیل سنت حج که پیش از اسلام و در میان اعراب بت پرست نیز وجود داشت، ابقاء گردید. تمام مناسک حج، عمره، احرام، لمس حجرالاسود یا سنگ سیاه، “سعی” یعنی باشتاب راه رفتن میان دو نقطه صفا و مروه، وقفه در عرفات، رمی جمره یا سنگباران شیطان، همگی در دوره جاهلیت متداول بود و در اسلام تنها با برخی تعدیلات مواجه شد. حتی بریدن دست راست دزد نیز پیش از اسلام متداول بود. همچنین انواع غسل، و منع ازدواج با برخی نزدیکان. شباهت مقام معنوی دختر زرتشت “پوروچیستا” با فاطمه دختر پیغمبر، شباهت اهمیت پنج نماز روزانه در اسلام و زرتشتیگری، اعتقاد به روز محشر و پل صراط ـ همان پلی که بهنگام عبور از آن در آخرت کافران و زیانکاران به قعر جهنم سقوط می کنند و مومنان به بهشت راه خواهند یافت ـ اعتقاد به ملائک مقرب، و همچنین باور به ظهور مهدی همه از مشترکات این دو مذهب است. قابل ذکر است که حتی خود قرآن که کتابی بزبان عربی فصیح بوده و به نسبت زیاد از کلمات غیرعربی برکنار می باشد، حدود ۳۰ کلمه فارسی در آن وجود دارد.
تاریخچه حجاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. ویل دورانت، مورخ سرشناس در کتاب تاریخ تمدن خود می نویسد: “در زمان زرتشت زنان منزلتی عالی داشتند، در کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می کردند.”
 اما با گذشت زمان و تحولات حاصله در ایران آن دوره، اوضاع تغییر مییابد. در اوایل حکومت هخامنشیان چهار طبقه اصلی در ایران وجود داشت: بردگان، برزگران، فرمانروایان ولایت (یعنی مامورین دولتی) و درباریان. غیر از سیل عظیم و روزافزون بردگان که بدون مزد فقط بیگاری می کردند، دهقانان نیز مالیات می پرداختند، بیگاری می کردند، وبصورت آزاد نیز زندگی می کردند. با وجود اینکه این مالیات و بیگاری کمر دهقانان را خرد می کرد ولی آنها بهرحال جزء دهقانان آزاد محسوب می شدند. فشار طاقت فرسای کار و تولید، زنان زحمتکش را نیز به پروسه تولید می کشاند و این امر خود به آزادی زنان روستا نسبت به زنان شهری و درباری کمک می کرد. ولی مامورین دولت، دولتی که هر روز در اثر جهان گشای قدرتمندتر میشد و بدین جهت مامورین آن نیز جابرانه تر عمل می کردند، با چشمانی حریص بدنبال زیباترین زنان و دختران جهت ارائه و هدیه به شاه، درباریان، حکام و سوءاستفاده شخصی، می گشتند. به اینجهت مرد که در این جامعه صاحب و مالک خانه و مالک زن و فرزندان خود بود، جهت جلوگیری از غارت زنان و دختران خود چاره ای جز پوشاندن و مخفی کردن آنها از نظر مامورین دولتی نداشت. پوشاندن زن و دست و پاگیر بودن آن در پروسه تولید و کار خانه، حجابی متناسب با کار را برای زنان که عبارت از شلوار بلند چین دار، روسرس و شالی در کمر بود، ایجاب می کرد. بدین ترتیب میل به عیش و عشرت شاهان، برده داران و فئودالها از یکسو، و حکومت مردان در خانه بتدریج نقش زن در اقتصاد در اقتصاد و سیاست و علم و هنر و فرهنگ، و به یک کلام به حاشیه راندن زنان در جامعه را شدت بخشید.
زنان در شهرها بر خلاف زنان روستاها، اساساً در کار تولید اجتماعی شرکت نداشتند. به اینجهت تنها فعالیت مهم آنها انجام کارهای خانه، خدمتگزاری مردان و زائیدن و بزرگ کردن فرزندان بود. این تقسیم کار اجتماعی بعنوان زیربنا که در نهایت مردان را سرور و حاکم، چه در سطح جامعه و جه در عرصه خانواده تعیین می نمود، رفته رفته موقعیت زن بمثابه موجود درجه دوم و در خدمت مردان را تثبیت کرد.
البته این تقسیم کار تاریخی بسیار پیشتر از اینها آغاز و تثبیت شده بود، اما آنچه در اینجا بیان می شود، اسناد تاریخی معتبر مربوط به آن دوره از حیات جامعه ایران است.
هردوت، مورخ معروف یونانی، درباره طبقه اشراف عهد هخامنشی می نویسد: “هرکدام از آنها چند زن عقدی داشتند ولی عده زنان غیرعقدی آنان بیشتر بود. وجود مامورین بسیار در شهرها، بویژه زنان زحمتکش را در خطر ربوده شدن و تجاوز قرار می داد. به این جهت در شهرهای ایران حجاب اهمیت بیشتری را نسبت به روستا کسب می کرده و با شدت بیشتری رعایت می شد.”
پس از حمله اسکندر و گسترش فرهنگ یونانی در قلمرو وسیع او در ایران، قدری از محدودیت زنان در زمینه های مختلف بویژه مسئله حجاب کاسته شد. این امر در مناطقی که یونانی ها در جوار سکنه بومی زندگی می کردند و یا با سکنه بومی در نتیجه ازدواج مخلوط شده بودند، بروشنی دیده می شود.
از اسناد و شواهد تاریخی چنین برمی آید که در زمان اشکانیان نیز تعدد زوجات معمول بوده. مرد می توانست فقط یک زن عقدی و تعداد زیادی زنان غیرعقدی داشته باشد. با توجه به این واقعیت می بینیم که با ظهور اسلام و حمله مسلمانان به ایران در زمان عمر، و مشروع بودن داشتن چهار زن عقدی در قرآن، بر ابعاد محرومیت و تعدی به حقوق زن در ایران افزوده شد. البته ناگفته نماند که بسته به اینکه قدرت اقتصادی مردان طبقه اشراف و درباریان و همچنین میزان نفوذ سیاسی آنان در جامعه چقدر بوده، ابعاد تسلط آنان بر شئون اجتماعی نیز متغیر بوده. بعنوان مثال، خسرو یکی از شاهان ساسانی حرمسرایی مشتمل بر ۳۰۰۰ زن داشت، و هر زمان که وی میل تجدید حرم می کرد، نامه ای به فرمانروایان اطراف می فرستاد و در آن وصف زنان مورد دلخواه خود را برمیشمرد. پیرو چنین نامه هایی مامورین او در هر کجا زنی را که با مشخصات توصیف شده تطابق می کرد، به دربار می بردند.
کشورگشائی های مکرر در دوره ساسانیان و افزایش تعداد بردگان یکی از دلایل رشد تعدیات وحشیانه به حقوق زنان در این دوره می باشد. چرا که در اثر این کشور گشائی ها و افزایش ثروت طبقات حاکم و عدم برخورداری زنان از استقلال اقتصادی، بر توان مالی و نفوذ مردان در جامعه افزوده گشت. بارتلو مه ی از شرق شناسان معروف در مورد تعدد زوجات در دوره ساسانیان چنین می نویسد: “تعداد زوجات در امپراتوری ساسانی همانند امروزه کشورهای اسلامی بوده است. در عمل تمایل مرد، مخصوصاً موقعیت مالی او بود که تعداد زنان را معین می کرد. یک مرد معمولی باید به یک زن قناعت کند، در حالیکه مرد ثروتمند و اشرافی می توانست با تعداد زیادی از زنان ازدواج نماید. گزارشات یونانی حتی از صدها زن در این رابطه صحبت می کنند.”
بنابراین می بینیم که ایدئولوژی اسلامی اگر حق و حقوق بیشتری در خصوص تعدد زوجات به مردان اعطاء نکرده باشد، حقوق کمتری نسبت به آنچه که شاهان و اشراف ایرانی قبل از اسلام برای مردان قائل بودند، در نظر نگرفته است.
فلسفه پوشش در اسلام
فلسفه‏هایی که قبلا برای پوشش ذکر کردیم غالبا توجیهاتی بود که مخالفین‏پوشش تراشیده‏اند و خواسته‏اند آن را حتی در صورت اسلامی‏اش امری غیر منطقی ونامعقول معرفی کنند.روشن است که اگر انسان مساله‏ای را از اول خرافه فرض کند،توجیهی هم که برای آن ذکر می‏کند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث کنندگان،مساله را با بی‏طرفی مورد کاوش قرار می‏دادند در می‏یافتند که فلسفه پوشش وحجاب اسلامی هیچ یک از سخنان پوچ و بی‏اساس آنها نیست.
ما برای پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن راموجه می‏سازد و از نظر تحلیل می‏توان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست.
واژه‏«حجاب‏»
پیش از اینکه استنباط خود را در این باره ذکر کنیم لازم است‏یک نکته رایادآوری کنیم.آن نکته این است که معنای لغوی‏«حجاب‏»که در عصر ما این کلمه‏برای پوشش زن معروف شده است چیست؟کلمه‏«حجاب‏»هم به معنی پوشیدن است‏و هم به معنی پرده و حاجب.بیشتر، استعمالش به معنی پرده است.این کلمه از آن‏جهت مفهوم پوشش می‏دهد که پرده وسیله پوشش است،و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست،آن پوشش‏«حجاب‏»نامیده می‏شود که ازطریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب‏خورشید را این طور توصیف می‏کند: حتی توارت بالحجاب (۱) یعنی تا آن وقتی که‏خورشید در پشت پرده مخفی شد.پرده حاجز میان قلب و شکم را«حجاب‏» می‏نامند.
در دستوری که امیر المؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نوشته است می‏فرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک‏» (2) یعنی در میان مردم باش،کمتر خود را در اندرون‏خانه خود از مردم پنهان کن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند،بلکه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندیها وشکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی.
ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی دارد تحت عنوان‏«فصل فی الحجاب کیف یقع فی‏الدول و انه یعظم عند الهرم‏».در این فصل بیان می‏کند که حکومتها در بدو تشکیل میان‏خود و مردم حائل و فاصله‏ای قرار نمی‏دهند ولی تدریجا حائل و پرده میان حاکم ومردم ضخیم‏تر می‏شود تا بالاخره عواقب ناگواری به وجود می‏آورد.ابن خلدون کلمه‏«حجاب‏»را به معنی پرده و حائل(نه پوشش)به کار برده است.
استعمال کلمه‏«حجاب‏»در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است.درقدیم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه‏«ستر»که به معنی پوشش است‏به کار رفته‏است.فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شده‏اندکلمه‏«ستر»را به کار برده‏اند نه کلمه‏«حجاب‏»را.
بهتر این بود که این کلمه عوض نمی‏شد و ما همیشه همان کلمه‏«پوشش‏»را به‏کار می‏بردیم، زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت‏«حجاب‏»پرده است و اگر در موردپوشش به کار برده می‏شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب‏شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه‏محبوس باشد و بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است‏بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند.زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست.در برخی از کشورهای‏قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد.آیات مربوطه همین معنی را ذکر می‏کند وفتوای فقها هم مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذکر خواهیم کرد.در آیات مربوطه لغت‏«حجاب‏»به کار نرفته است.آیاتی‏که در این باره هست،چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب،حدودپوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده است‏بدون آنکه کلمه‏«حجاب‏»را به کاربرده باشد.آیه‏ای که در آن کلمه‏«حجاب‏»به کار رفته است مربوط است‏به زنان‏پیغمبر اسلام.
می‏دانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شده است. اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز می‏شود: یا نساء النبی لستن کاحد من‏النساء یعنی شما با سایر زنان فرق دارید.اسلام عنایت‏خاصی داشته است که زنان‏پیغمبر،چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان،در خانه‏های خودبمانند،و در این جهت‏بیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است.قرآن‏کریم صریحا به زنان پیغمبر می‏گوید: و قرن فی بیوتکن یعنی در خانه‏های خودبمانید.اسلام می‏خواسته است‏«امهات المؤمنین‏»که خواه ناخواه احترام زیادی در میان‏مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند.و چنانکه می‏دانیم یکی از امهات‏المؤمنین(عایشه)که از این دستور تخلف کرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهان‏اسلام به وجود آورد.خود او همیشه اظهار تاسف می‏کرد و می‏گفت دوست داشتم‏فرزندان زیادی از پیغمبر می‏داشتم و می‏مردند اما به چنین ماجرایی دست نمی‏زدم.
سر اینکه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینکه بعد از آن حضرت با شخص دیگری‏ازدواج کنند به نظر من همین است;یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنش‏سوء استفاده می‏کرد و ماجراها می‏آفرید.بنابر این اگر درباره زنان پیغمبر دستور اکیدترو شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است.
به هر حال آیه‏ای که در آن آیه کلمه‏«حجاب‏»به کار رفته آیه‏53 از سوره احزاب است که می‏فرماید: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب یعنی اگر از آنهامتاع و کالای مورد نیازی مطالبه می‏کنید از پشت پرده از آنها بخواهید.در اصطلاح‏تاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام‏«آیه حجاب‏»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزول‏آیه حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه حجاب چنین شد،مقصود این آیه است که‏مربوط به زنان پیغمبر است (۳) ،نه آیات سوره نور که می‏فرماید:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم-الی آخر-قل للمؤمنات یغضضن من‏ابصارهن .
یا آیه سوره احزاب که می‏فرماید: یدنین علیهن من جلابیبهن الی آخر.
اما اینکه چطور در عصر اخیر به جای اصطلاح رایج فقها یعنی ستر و پوشش‏کلمه حجاب و پرده و پردگی شایع شده است‏برای من مجهول است،و شاید از ناحیه‏اشتباه کردن حجاب اسلامی به حجابهایی که در سایر ملل مرسوم بوده است‏باشد.مادر این باره بعدا توضیح بیشتری خواهیم داد.

سیمای حقیقی مساله حجاب
حقیقت امر این است که در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخیر حجاب‏سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟آیا مرد باید حق‏داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثنای زنا ببرد یا نه؟
اسلام که به روح مسائل می‏نگرد جواب می‏دهد:خیر،مردان فقط در محیطخانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین می‏توانند اززنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند،اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است.و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب‏سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع می‏باشند.
درست است که صورت ظاهر مساله این است که زن چه بکند؟پوشیده بیرون‏بیاید یا عریان؟ یعنی آن کس که مساله به نام او عنوان می‏شود زن است و احیانا مساله‏با لحن دلسوزانه‏ای طرح می‏شود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید دربهره‏کشی جنسی از زن،جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟یعنی آن که دراین مساله ذی نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در این مساله ذی‏نفع‏تراست.به قول ویل دورانت:
«دامنهای کوتاه برای همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است.»
پس روح مساله،محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع،یاآزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضیه‏اول است.
از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران‏مشروع،از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می‏کند،و از جنبه خانوادگی‏سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می‏گردد،و ازجنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع می‏گردد،و از نظروضع زن در برابر مرد،سبب می‏گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است.بعضی از آنها جنبه روانی دارد وبعضی جنبه خانه و خانوادگی،و بعضی دیگر جنبه اجتماعی،و بعضی مربوط است‏به‏بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مساله کلی‏تر و اساسی‏تری ریشه می‏گیرد و آن این است‏که اسلام می‏خواهد انواع التذاذهای جنسی،چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر،به‏محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد،اجتماع منحصرا برای کارو فعالیت‏باشد.بر خلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهای‏ جنسی به هم می‏آمیزد اسلام می‏خواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند.
اکنون به شرح چهار قسمت فوق می‏پردازیم:
۱٫آرامش روانی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بند و بار هیجانها و التهابهای‏جنسی را فزونی می‏بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک‏خواست اشباع نشدنی درمی‏آورد.غریزه جنسی غریزه‏ای نیرومند،عمیق و«دریاصفت‏»است،هر چه بیشتر طاعت‏شود سرکش‏تر می‏گردد،همچون آتش که هر چه به‏آن بیشتر خوراک بدهند شعله‏ورتر می‏شود.برای درک این مطلب به دو چیز بایدتوجه داشت:
۱٫تاریخ همان طوری که از آزمندان ثروت یاد می‏کند که با حرص و آزی‏حیرت‏آور در پی گرد آوردن پول و ثروت بوده‏اند و هر چه بیشتر جمع می‏کرده‏اندحریصتر می‏شده‏اند،همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد می‏کند.اینها نیزبه هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زیبارویان در یک حدی متوقف نشده‏اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشته‏اند چنین بوده‏اند.
کریستن سن نویسنده کتاب ایران در زمان ساسانیان در فصل نهم کتاب خویش‏می‏نویسد:
«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی که خسرو(پرویز)در حرم‏داشت می‏بینیم.این شهریان هیچ گاه از این میل سیر نمی‏شد.دوشیزگان و بیوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان می‏دادند به حرم خود می‏آورد.هر زمان که‏میل تجدید حرم می‏کرد نامه‏ای چند به فرمانروایان اطراف می‏فرستاد و در آن‏وصف زن کامل عیار را درج می‏کرد.پس عمال او هر جا زنی را با وصف نامه‏مناسب می‏دیدند به خدمت می‏بردند.»
از این گونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار می‏توان یافت.در جدید این جریانها به‏شکل حرمسرا نیست،به شکل دیگر است،با این تفاوت که در جدید لزومی نداردکسی به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد.در جدید به برکت‏تجدد فرنگی،برای مردی که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهره‏کشی کند.
۲٫هیچ فکر کرده‏اید که حس‏«تغزل‏»در بشر چه حسی است؟قسمتی از ادبیات‏جهان عشق و غزل است.در این بخش از ادبیات،مرد،محبوب و معشوق خود راستایش می‏کند،به پیشگاه او نیاز می‏برد،او را بزرگ و خود را کوچک جلوه می‏دهد،خود را نیازمند کوچکترین عنایت او می‏داند،مدعی می‏شود که محبوب و معشوق‏«صد ملک جان به نیم نظر می‏تواند بخرد،پس چرا در این معامله تقصیر می‏کند»،ازفراق او دردمندانه می‏نالد.
این چیست؟چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمی‏کند؟آیا تاکنون‏دیده‏اید که یک آدم پول پرست‏برای پول،یک آدم جاه پرست‏برای جاه و مقام‏غزلسرایی کند؟!آیا تاکنون کسی برای نان غزلسرایی کرده است؟چرا هر کسی از شعرو غزل دیگری خوشش می‏آید؟چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت می‏برند؟آیا جزاین است که همه کس آن را با زبان یک غریزه عمیق که سراپای وجودش را گرفته‏است منطبق می‏بیند؟چقدر اشتباه می‏کنند کسانی که می‏گویند یگانه عامل اساسی‏فعالیتهای بشر عامل اقتصاد است!!
بشر برای عشقهای جنسی خود موسیقی خاصی دارد،همچنانکه برای معنویات‏ نیز موسیقی خاص دارد،در صورتی که برای حاجتهای صرفا مادی از قبیل آب و نان‏ موسیقی ندارد.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

نادر شاه افشار

1,480

بازدید

نادر شاه افشار ۳٫۶۰/۵ (۷۲٫۰۰%) ۵ امتیازs
مختصری از زندگی نادر
       نادر موسس سلسله افشاریه در محرم ۱۱۰۰ هجری در دستگرد (از توابع درگز خراسان) متولد شد. ظاهراً طایفه افشار (اوشار) از اقوام ترک صحرانشین بودند. معروف است که این طایفه از بیم حمله مغول، ترکستان را ترک کرده در آذربایجان استقرار یافتند.
       شاه اسماعیل صفوی شعبه ای از این قوم را به خراسان شمالی کوچاند و در نواحی ابیورد ساکن کرد تا سدی در برابر حملات دیگر چادر نشینان به شهرهای آباد خراسان باشند. قشلاق افشارها در حوالی دستگرد و درگز بود.
       نادر به شعبه « قرقلو» (قرخلو) طایفه افشار انتساب داشت. در خانواده ای فقیر و گمنام پرورش یافت.
       وی در ایام جوانی طی منازعاتی که با ترکمنان و کردان نواحی قوچان ، ازبکان، تاتارهای مرو و جنگاوران هم قبیله خود کرد به دلاوری و بهادری معروف شد. یاران او از ایل افشار و کردان درگز و ابیورد بودند که با او خویشی داشتند. از طایفه جلایر هم سیصد چهارصد نفر به سرکردگی «طهاماسب قلی وکیل» با نادر همراهی کردند.
       نادر در آغاز به طهماسب ثانی که در پی تسلط افاغنه بر ایران در صدد احیای سلطنت رفته بود، پیوست. اما از همان آغاز ، اختلافات و درگیریهای بین او و شاهزاده جوان صفوی رخ داد که سر انجام منجر به خلع طهماسب ثانی شد.
       نادر در این روزها خود را سر گرم تسخیر نواحی شرقی ایران و جنگ با افغانان ابدالی کرد و حوزه فعالیتهای رزمی خود را به آزاد سازی نواحی ساحلی بحر خزر و بیرون راندن قوای اشغالگر معطوف ساخت.
       نبرد سرنوشت ساز نادر با اشرف افغان که به دنبال محمود افغان خود را پادشاه ایران خوانده بود، در ۶ ربیع الاول ۱۱۴۲ هجری در کنار رودخانه «مهماندوست» دامغان رخ داد که به هزیمت سپاه افغان و پیروزی لشگریان ایران انجامید. غلبه دوباره نادر بر سپاه اشرف افغان در کنار دهکده «مورچه خورت» اصفهان در ۲۰ ربیع الثانی ۱۱۴۲ هجری اتفاق افتاد و با آزاد سازی پایتخت صفویان به حکومت افغانها پایان داده شد. اما بقایای سپاه افغان بعد از کشتارهای فراوان در اصفهان و شیراز هنگام فرار به سوی بلوچستان هلاک شدند و سر اشرف افغان نیز به علامت پیروزی قطعی برای نادر فرستاده شد.از این زمان به بعد نادر در صدد قلع و قمع سرکشان محلی و بیرون راندن سپاهیان عثمانی از نواحی شهرهای غربی و شمال غربی ایران بر آمد.
       اقدام ناشیانه شاه طهماسب ثانی در حمله به عثمانیها در جمادی الثانی ۱۱۴۳ هجری و شکست وی در همدان و تن دادن به عقد قرار دادی نابرابر، بهترین بهانه را برای خلع شاه طهماسب صفوی از سلطنت و باز شدن میدان برای دستیابی نادر به حکومت را بوجود آورد. هر چند نادر به تیز هوشی یکی از فرزندان کوچک شاه طهماسب ثانی را به نام عباس ثالث به جانشینی برگزید و خود را پیشکار وی معرفی کرد، در واقع این آغاز به دست گیری سلطنت توسط نادر بود.
       بعد از این فراز و نشیبهای سیاسی، نادر مجدداً با جنگ عثمانیها را دنبال کرد تا محاصره بغداد پیش رفت، در ضمن به زیارت عتبات عالیات پرداخت. نادر در روز ۱۴ ذیقعده ۱۱۴۶ هجری خبر ولادت نوه خود شاهرخ فرزند رضا قلی میرزا (از خواهر شاه طهماسب ثانی) را شنید. وجود این طفل موجب انتقال «مشروع» سلطنت از خانواده صفری به دودمان افشاری می شد.
       به موازات فتوحات نادر در نواحی قفقاز (حمله به داغستان، محاصره تفلیس، فتح گنجه ، و ایروان) وی مهیای برگزاری «شورای مغان» شد. در ۸ رمضان ۱۱۴۸ هجری در جمعی عظیم از بزرگان و اعان و حکام نواحی مختلف ایران که در دشت معان گرد آمده بودند و با قید شرایطی چند ، رسماً خود را پادشاه ایران خواند و به نام خویش سکه زد.
       در این مرحله از زندگانی جهانگشای خراسانی اقداماتی چون لشگر کشی به قندهار برای جلوگیری از فتنه طایفه غلزائی افغان، حمله به هندوستان و فتح دهلی ، و یورش به بخارا و تصرف خوارزم دیده می شود.
       این لشگر کشی ها گر چه بافتح و پیروزی هم همراه بود، ولی در عین حال نسبت فشار و ستم مالیاتی بر ملت ایران گردید.
       حادثه ای که بعدها تاثیر سوئی بر حکومت خاندان نادر گذارد در ۲۸ صفر ۱۱۵۴ هجری اتفاق افتاد. در این روز نادر حوادثی چند از جمله تیر اندازی و زخمی شدن وی در مازندران موجبات دگرگونی در احوال و شخصیت نادر شد و در نواحی مازندران به یک سلسله اعمال خشونت منجر گردید و به فرمان وی فرزند ارشدش رضاقلی را کور کرد.
       لشگر کشی مجدد و ناموفق نادر به داغستان برای سرکوبی و تسلط طوایف آن مناطق، حاصلی جز زیانهای جانی و مالی نداشت.
       در روابط با عثمانی علاوه بر سعی در بازپس گیری نواحی متصرفی خاک ایران، نادر هماره کوشش می کرد تا روابط حسنه ای از لحاظ مذهبی نیز میان دو کشور شیعی مذهب ایران و سنی مذهب عثمانی به وجود آورد که این امر با سر سختی طرف مقابل به جائی نمی رسید.
       این برخوردها باعث فشار نظامی نادر به عثمانی و تصرف نواحی مختلف عراق و تشکیل انجمن دینی شد، اما بروز شورشهای داخلی در شروان، فارس، و گرگان توجه نادر را از حل مسائل مذهبی منحرف کرده وی را وادار به بازگشت به ایران کرد.
       در آخرین سالهای زندگانی نادر تغییر احوال و اخلاق و سخت گیریهای شدید وی و حاکمانش ، عامل وقوع طغیان هائی در ایالات شد که در این میان شورش «علیقلی میرزا» برادرزاده نادر و حاکم سیستان ، خطری جدی برای حکومت به وجود آورد.
       نادر که ۲ جمادی الثانی ۱۱۶۰ هجری برای سرکوبی شورش کردها، خیمه و خرگاه خود را در «فتح آباد» نزدیک قوچان بر افراشته بود، به تحریک علیقلی میرزا   «برادرزاده اش» و به همدستی چند تن از امرای درباری به قتل رسید.
       به دنبال این واقعه و در اوج هرج و مرجی که همه جا را فرا گرفته بود، سران افشاریه علیقلی میرزا را به نام «علیشاه» و لقب «عادلشاه» به سلطنت نشاندند.
       تمام پسران نادر به هلاکت رسیدند و فقط نوه او «شاهرخ» که ۱۴ سال داشت در مشهد محبوس شد.
       در نیمه دوم قرن هیجدهم ویرانی واحدهای تولید کشاورزی در ایران آغاز گردید و سبب زوال عمومی اقتصاد کشور شد و این امر نیز تضادهای طبقاتی و همچنین تضادهای درونی طبقه فئودال را تشدید کرد.        قیام سال ۱۷۰۹ قبیله افغان قلجی (قلزایی) علیه حکومت فرمانروایان صفوی با پیروزی قیام کنندگان پایان پذیرفت.
       سران قبایل افغان با استفاده از زوال دولت صفوی ، در سال ۱۷۲۱ به ایران لشگر کشیدند. در سال ۱۷۲۲ اصفهان گرفته شد و شاه سلطان حسین صفوی تاج خود را به میر محمود داد. در همین موقع ترکیه ایالات کنار مرزی دولت از هم پاشیده صفوری را تصرف کرد. سلطه استیلاگران افغان و ترک ، ویرانی نیروهای تولیدی کشور را به دنبال خود داشت. بهره کشی وحشیانه مالیاتی، غارت مستقیم، استداد خشن و پیگرد مذهبی، جنبش وسیع آزادی بخش توده های مردم را علیه یوغ بیگانگان به اوج رسانید.
       نادرقلی افشار، سرکرده یک دسته از فئودالهای خراسان، که اوضاع پیش آمده را به درستی ارزیابی می کرد، به اردوگاه طهماسب پسرشاه سلطان حسین که از اصفهان به استر آباد گریخته بود رفت. او پس از متحد کردن قبایل جنگجوی خراسان و مطیع کردن آنها ، به جنگ با افغانان پرداخت و در سال ۱۷۳۰ بود که آنها را از ایران       بیرون راند. عملیات نظامی نادر علیه ترکان نیز بسیار موفقیت آمیز بود: او در سال ۱۷۳۱ ، کرمانشاهان ، همدان و تبریز را دیگر اشغال کرده بود. با وجود این ، بدون جنبش های آزادی بخش و حمایت توده های وسیع مردم ایران، نادر قادر نبود در مبارزه با اشغالگران، پیروز گردد.
       بدون شک، نادر از همان ابتدای فعالیتهای سیاسی خویش، هدفهای آزمندانه داشت. با وجود این، مسأله بیرون راندن استیلاگران اجنبی به خودی خود سبب افزایش اعتبار و نفوذ او در میان محافل مختلف مردم گردید و این امر در سال ۱۷۳۶ موجب «انتخاب» او برای شاهی ایران شد.
فئودالها به دوعلت از نادر حمایت می کردند:
       یکی اینکه : آنها با رام کردن توده های مردم که در زمان جنگهای آزادی بخش علیه افغانان و ترکان فعالیت زیادر از خود نشان داده و فئودالها را متوجه خطری جدی ساخته بودند، سخت علاقه داشتند.
       طبقه فئو دال ، برای سرکوبی کشاورزانی که علیه ستم مالیاتی قیام کرده بودند و نیز برای تعدی به آنها ، به دستگاه جبر و فشار نیرومندی احتیاج داشت.
       دیگر اینکه : در شرایط رکود اقتصادی و خانه خرابی و عدم قدرت پرداخت تولید کنندگان مستقیم ، جنگ با سایر خلق ها و کشورها و غارت آنها برای طبقه فئودال ،‌ مهمترین منبع درآمد بود. الهام بخش و سازمان دهنده این جنگ های استیلا گرانه نیز نادر بود.
       تاریخ نگاران درباری انگیزه های واقعی لشگر کشی های نظامی را پرده پوشی   کرده اند. مثلاً ، آنها لشگر کشی به هندوستان را به عنوان انتقام نادر از مغول کبیر به خاطر پذیرش فراریان ایران نمودار ساخته اند. در صورتی که ، خود نادر هدف های غارتگرانه لشگر کشیهای خود را ، خیلی آشکارا و بی پرده فاش می ساخته. مثلاً او در یکی از گفتگوهایش با سرکرده های نامی چنین گفته : « … باید کشوری پیدا کرد که برای ما فایده داشته باشد» .
       برخی لشگر کشیهای استیلاگرانه نادر موفقیت آمیز بود. مثلاً ، قشون او در هندوستان و آسیای میانه فاح گردید.
       پیروزیهای نادر آنقدرها قابلیت نظامی او را نشان نمی داد که ضعف دشمن او را.
       هندوستان در سالهای قبل از جنگ دچار زوال اقتصادی و سیاسی بود، بخارا و خوارزم نیز که از خان نشین های مستقل فئودالی تشکیل می شدند، به وسیله جدالهای دائمی ویران شده بودند. در جنگ با دشمنان نیرومندتر نیز ، نادر دچار شکست شد (مثلاً لشگر کشی به داغستان و جنگ با ترکیه در سالهای ۱۷۴۶ ـ ۱۷۴۳ )
       نادر در نتیجه کشور گشاییهای خویش (به ویژه لشگر کشی به هندوستان) ثروت کلانی به چنگ آورد. او این ثروت ها را در خزاین قلعه کلات متمرکز نمود و از آنها دیناری هم خرج نمی کرد. برای را انتداختن جنگ، نگهداری قشون و دستگاه اداری دولت نیز پول زیادی لازم بود که او سعی می کرد این مبلغ را با تشدید بهره کشی از مردم مالیات دهنده ایران تأمین کند.
       توده های مردم در دوره مورد پژوهش ما ، مانند گذشته ، بی حقوق بودند. آ“ها که وابسته به محل پرداخت مالیات و احرای وظیفه بودند، نمی توانستند آزادانه سکونتگاه یا چادرگاه خود را ترک کنند و در عین حال غالباً به فرمان شاه ، به ایالات مختلف کشور کوچانده می شدند.
       حکومت شاه به تقویت واحدهای تولید کشاورزان و افزایش بازده آن علاقه ای نشان نمی داد. تدابیر گوناگونی که برای ترمیم آبیاری و کشت زمینهای رها شده انجام می گرفت بسیار محدود بود و هدفهای سیاسی و نظامی ـ استراتژیکی  داشت. مثلاً مرو  پایگاه نظامی حمله به خیوه و بخارا ، به ناحیه زراعتی ثروتمندی تبدیل گردید.
       نگاهداری دستگاه دولت و به ویژه قشونی پر عده با تمام سنگینی خود بر روی شانه های مردم مالیات دهنده ایران فشار وارد می ساخت. سنگین ترین کار برای آنها تهیه آذوقه ، علوفه ، لباس یک شکل و مهمات برای قشون بود. ضمناً ، این نوع مالیاتها بارها تا چندین برابر افزایش یافت . گذشته از مالیاتها مقرر ، مالیاتهای غیر منتظره ای نیز به نفع سپاه تعیین می گردید.
       او برای اجرای لشگر کشیهای استیلاگرانه ، پرداخت حقوق به سربازان و صاحب منصبان ، به مبالغ کلان پولی احتیاج داشت. به منظور تامین این مبالغ ، بخشی از          بره ـ مالیاتی که قبلاً به صورت محصول گرفته می شد، به فرمان نادر به مالیات پولی تبدیل گردید.
       یکی از دانشمندان می گوید : « تبدیل بهره کالایی به بره پولی باعث گسترش بیشتر بازرگانی و صنایع شهری و بطور کلی سبب توسعه تولید کالا و همراه با آن گردش پول می گردد » . در شرایطی که توسعه روابط کالایی ـ پولی کم است و کشاورزان در وضعیت بدی قرار دارند، چنین تدابیری منجر به خانه خرابی آنها می شود.
       گذشته از تهیه مایحتاج برای قشون و پرداخت جریمه های پولی ، رعایا وایلیات مجبور بودند مالیات بر در آمد، مالیات سرانه ، عوارض دیگری که طبق معمول گرفته می شد و نیز مبالغی به ماموران دستگاه اداری دولت بپردازند و «وظایف» گوناگونی هم انجام دهند.
       چنانکه ما دریافته ایم ، ویژگی اساسی این دوره ، جلب وسیع رعایا به خدمت نظامی بود ( چیزی که در زمان صفویان به چشم نمی خورد )‌ . در نتیجه این کار ، عده زیادی کشاورز از کار تولیدی جدا شدند .
       یکی از اسناد مهمی که برای بررسی سیاست مالیاتی نادر شاه وجود دارد، فرمان شاه در سال ۱۱۵۱ هجری است. این فرمان درباره گرفتن برخی مالیاتها از بخشی از مردم کشور برای مدت سه سال است. بر مبنای این فرمان و اطلاعاتی که در منابع آمده، می توان مالیاتها و «وظایف» اساسی را که در دولت نادرشاه وجود داشته معلوم کرد و اصطلاحات مربوط به آن را به طور دقیق مشخص ساخت. همچنین می توان برخی مالیاتها و «وظایفی» را که قبلاً در منابع نامی از آنها نبود، مشخص ساخت.
       بررسی متن فرمان یاد شده ما را بر آن می دارد که خبر موجود در کتابها را در مورد اینکه نادرشاه همه مردم کشور را برای سه سال از تمام مالیاتها معاف کرده رد کنیم. طبق این فرمان، بسیاری از مالیاتها و وظایف ، از جمله کمرشکن ترین آنها رساندن مایحتاج برای قشون برای مردم لغونگردید. رعایای که در زمینه های خالصه و تیول   می نشستند از پرداخت مالیات معاف نشدند. ازقرار معلوم ، این زمینها بخش اعظم زمینهای کشور را تشکیل می داده.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

تاریخ تشکیلات مالی عباسیان

2,452

بازدید

تاریخ تشکیلات مالی عباسیان ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز

تاریخ قدیم

تشکیلات اداری , مالی عباسیان
مقدمه : در اوایل حضور اسلام خود خلیفه به همه کارها می رسید , دفتر اموال را نگهداری می کرد اما همین که ممالک اسلامی توسعه یافت , خلفای اسلامی به تقلید از شاهان ایرانی و امپراطوری روم کارهای مهم دولتی را میان مأمورین متعدد تقسیم کردند .۱ عباسیان نخستین فرمانروایان اسلام هستند که وزارت را تأسیس کردند . و آن را به ایرانیان واگذاردند . در ابتدای تحقیق به تشکیلات اداری که برگرفته از دولت ساسانی است می پردازیم و سپس به مباحث مالی و ثروتهای عباسیان اشاره می کنیم .
الف ) تشکیلات اداری
وزارت :
   وزارت از مهمترین پایگاههای سلطنتی و اساس همه پایگاههای پادشاهی است . زیرا نام آن بر مطلق یاری دلالت می کند , چه این کلمه یا از « موازات » به معنی معاونت و یا « وِزر » به معنی سنگینی مأخوذ است و گویی وزیر با اعمال خویش سنگینی های کار سلطنت را بر دوش می گیرد .۲
در قرآن کریم لفظ وزیر در ۲ سوره مبارکه طه آیه ۲۹ و سوره فرقان آیه ۳۵ آمده است . ابن طقطقی معتقد است وزیر واسطه میان شاهان و رعیّت است از اینرو لازم است که در سرشت وی قدری از طباع پادشاهان و قدری نیز از طباع عوام وجود داشته باشد تا بتواند با هریک از آن دو به قسمی رفتار کند که همواره مورد قبول و میلشان باشد , و به هر حال امانت و درستی سرمایه وزیر است .
قوانین وزارت در زمان عباسیان برقرار گردید . اما قبل از آن وزارت نه قاعده معینی داشت و نه قوانین
پابرجائی , بلکه هریک از سلاطین دارای اطرافیان و اتباعی بودند [ و سلطان با آنان مشورت می کرد ] .
۱- زیدان , جرجی ۰ تاریخ تمدن اسلام ج ۱ ص ۸۹          
 2- ابن خلدون , عبدالرحمن . مقدمه ابن خلدون ج ۱ ص ۴۵۲ , ت : پروین گنابادی
چون بنی عباس به سلطنت رسیدند قوانین وازرت برقرار گردید و وزیر وزیر نامیده شد , حال آنکه پیش از آن بدو کاتب و مشیر می گفتند . ۱
   اولین وزیری که برای خلیفه اول عباسی وازرک کرد حنص بن سلیمان ابوسلمه خلّال بود و او را وزیر آل محمد می گفتند . وی از موالی بنی حارث بن کعب به شمار می آمد . ابوسمه از توانگران اهل کوفه به شمار می رفت . و همواره دارایی خویش را در راه داعیان بنی عباس صرف کرد . سبب پیوستگی او با عباسیان این بود که داماد بکیربن ماهان بود و بکیربن ماهان دبیر ابراهیم امام و یکی از خواص وی به شمار می رفت . ۲  پس از او چه کسی عهده دار وزارت سفاح شد اختلاف است . بعضی گفته اند عبدالرحمان وزارت را برعهده گرفت . اما ابوالجهم مدتی برای سفاح وازرت کرد . صولی می گوید : سفاح پس از ابوسلمه خالدبن برمک را به سمت وزارت برگزید . چنانکه گفته اند خالدبن برمک کار وزیران را انجام می داد ولی به نام وزیر خوانده نمی شد . ۳ . تعداد وزیرانی که اسامی اشان در کتاب الفخری فی الآداب السلطانیه و تاریخ طبری نقل شده حدود ۲۷ وزیر بوده . مهمترین وزیران عباسی آل برمک بودند و اینان چنان در کارهای مملکتی نفوذ و قدرت و استبداد به هم زدند , که هارون از روی ناچاری ریشه برامکه را برانداخت بقسمی که بدبختی این خاندان کاملاً مشهور است .
   در دوره اول عباسی وزیر در رأس همه امور قرار گرفت . اما اوضاع وزارت در دوره بعدی عباسی تغییراتی یافت چنانکه در قرن چهارم هجری عنوان صاحب به عنوان وزیر افزودند . اسماعیل بن ابی الحسن عبادبن عباس وزیر مؤید الدوله دیلمی نخستین وزیری است که دارای آن عنوان ( صاحب ) شد . نفوذ و قدرت وزیران طبعاً مربوط به نفوذ و قدرت خلفاء بود . همینکه خلفاء ناتوان گشتند وزیران آنها نیز بیکاره
ماندند و کسان دیگر دارای قدرت و وزارت شدند که شدند که آنها را امیرالامراء می گفتند . ۴

۱- ابن طباطبا محمبن علی . تاریخ فخری ص ۶-۲۰۵ ت: محمدوحید گلپایگانی         2- همان . ص ۱۱۱
۳- اسفیاوک . اصفهانی – محمودبن محمدبن الحسین . دستورالوزراه . تصحیح دکتر رضا انزابی نژاد ص ۲۶ و …
۴-  زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلام . ج۱ ص ۱۱۷ – امیرالامراء : از قرن ۴ هـ به بعد خلفای عباسی به فرمانروایان دولتهای کوچک مانند (آل بویه) عنوان امیرالامراء می دادند . امیرالامراء در ولقع پادشاه و یا مثل پادشاه بود .  
درباره حقوق وزیران باید گفت : میزان آنان معلوم نیست اما ظاهراً باید مقدار زیادی باشد و از آن گذشته وزیران مزبور همه نوع در اموال عمومی دخل و تصرف می کردند ضمناً در صورت حساب دوران معتضد می بینیم که حقوق وزیر روزی ½ 33 دینار یا ماهی هزار دینار می باشد . حقوق وزیران دول اسلام یکسان نبوده و کم و زیاد می شده است . ۱ در بعضی زمانها ثروت وزیران به قدری زیاد شد که به اندازه ثروت خلفا و بیت المال در دوران ترقی و متعالی عصر عباسی رسید. مثل اینکه سرای آنان بیت المال شده بود و مردمان طمع کار جاه طلب با رشوه ها و هدیه ها و پیش کش ها برای گرفتن مقام و منصب وزارت دنبال این و آن افتادند . اما منابع ثروت وزیران دوره عباسی چنین بود :
۱- رشوه در موقع واگذارکردن کار ۲- رشوه برای باقی گذاردن مأمورین بر سر کار خودشان ۳- دست اندازی بی حد و حساب به املاک مرد ۴- اختلاس از اموال دولتی و مالیاتها ۵- تجارت با ارزاق عمومی ۶- سوء استفاده از عیار مکه و ضرب سکه های کم عیار که سود زیادی ببار می آورد و …
   مصادره اموال وزیران نیز وجود داشت . خلفاء اموال آنان را مصادره می کردند تا بدان وسیله کسری بیت المال را جبران نمایند و این اموال را نوعی عدالت اجتماعی می دانستند که اموال عمومی را از وزیران گرفته بخزانه عمومی برسانند . خلفای نخستین عباسی در آغاز اموال وزیران را نه از روی احتیاج بلکه برای مجازات وزیران در مقابل گناهان سیاسی و امثال آن مصادره می کردند . ۲
انواع وزارت :
   وزارت بر ۲ قسم است : وزارت تفویض و وزارت تنفیذ .
وزارت تفویض : تفویض در لغت به معنی بازگذاشتن کار برکسی , سپردگی و واگذاری و تسلیم و توکل و پناه بردن است . بنابراین وزارت تفویض قسمتی از وزارت است که در آن امام تدبیر امور را به سپرد تا او همه کارها را با فکر و اجتهادش انجام دهد . وزیر تفویض جز ۳ مورد زیر که مخصوص خلیفه بود , در همه کارها از خود اختیار داشت و آن ۳ چنین است : ۱- حق تعیین ولیعهد که وزیر در آن مداخله نداشت و

۱- زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلام ج ۲ ص ۳۴۶                 2- همان . ج ۲ ص ۳۷۰ 
مخصوص خلیفه بود  2- خلیفه می توانست هرکس را که وزیر به کار گماشته برکنار سازد ولی وزیر آن حق را نداشت ۳- خلیفه می توانست پیش خود از امامت استعفا دهد , اما وزیر آن حق را نداشت . وزرای برامکه – یحیی بن اکثم – ابن فرات از وزیران تفویضی عباسی بودند , خلفای عباسی درپاره ای موارد مهر خلافت را به وزیران ( تفویضی ) می دادند و خود از هرجهت برکنار می نشستند .
وزیر تنفیذ : وزیر تنفیذی از خود اختیار نداشت و فقط اوامر خلیفه را اجراء می کرد و در واقع رابطه میان مردم و خلیفه محسوب می شد . خلیفه می توانست ۲ وزیر تنفیذ داشته باشد اما وزیر تفویض درهرحال یکی بود . ۱
   ماوردی این تقسیم بندی را به صورت وزارت مختار و وزارت اجرا بیان می کند .
   حال به سایر ادارات عباسی می پردازیم . و قبل از آن اشاره می کنیم ۳ نشانه ( اشارات ) خلافت یعنی خطبه , سکه , طراز را عباسیان نیز داشتند . و پرچم و بیرق , منبر و تخت و صندلی و حتی موسیقی نیز از نشانه های رسمی خلیفه شناخته می شد .
دبیری : به دوران اول عباسی کار وزیران بسیار شد لازم آمد کسانی را به یاری وزیر گمارند تا در نظارت و اداره دیوان های مختلف وی را مدد کند و اینان را دبیر گفتند.معروفترین دبیران آن دوران . دبیر نامه ها , دبیر خراج , دبیر سپاه , دبیر نگهبانی و دبیر قضا بود . کار دبیر نامه ها توزیع فرمانها و عفونامه ها و انشای نامه های سیاسی بود که پس از تحریر به تصویب و مهر خلیفه می رسانید . مراجعه به نامه های رسمی و اصلاح و تصحیح آن نیز از وظایف وی بود . و در مجلس قضا با خلیفه می نشست و مهر خلیفه را براحکام می زد . خلیفگان علاقه داشتند ؛ نامه هایشان شیوا و بلیغ انشا شود ( به همین منظور ) دبیران خویش را از مردان ادب پیشه و از خاندانهای قدیم انتخاب می کردند .
حاجبی : خلیفگان نخستین , هیچ کس را بردر خویش منتظر نمی شناساندند که همه طبقات مردم بی حاجب
۱- زیدان , جرجی . تاریخ تمدن اسلامی ج ۱ص ۱۱۸ ایضا حسن , ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۲۷ .
      ک ماوردی الاحکام …. ص ۲۵                    
 2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۳۰

و مانع ایشان را توانستند دید . عباسیان نیز به رسم امویان حاجبه گرفتند و مردم را جز برای کارهای مهم بار ندادند . میان مردم و خلیفه ۲ خانه فاصله بود خانه خاصه , خانه عامه که هر دسته را مطابق رأیحاجب در جای معین می پذیرفت . حاجب مقامی معتبر داشت و رئیس تشریفات یا وزیر دربار عصر ما بود و وظیفه داشت مردم را نسبت به مقام و اهمیتشان به حضور خلیفه برساند .
حکومت ولایات : سازمان اداری عباسیان به دوران اول براساس مرکزیت بود و حاکمان ولایات مأمورانی بودند ( از طرف خلیفه ) بجز حاکم در ولایات مأموران دیگر بودند که از همه مهمتر خزانه دار بوده , ناظر پست و قاضی . و حاکم بجز امامت نماز و فرماندهی سپاه کاری نداشت . سیدامیر , می گوید ” سازمان اداری قوانین معین داشت و از سازمانهای جدید دست کم , نداشت . یعقوبی در کتابش نام حاکمان دوران سفاح را یاد کرده است . ۱
دیوانها : مهمترین دیوانهای دولت که هریک وزارتی بود چنین است:دیوان خراج , دیوان دیه , دیوان نظارت ,
دیوان سپاه , دیوان موالی و غلامان که فهرست موالی و بندگان خلیفه را نگه می داشت . دیوان برید , دیوان مراقب خرج , دیوان نامه ها , دیوان حوائج , دیوان احشام , دیوان عطایا , دیوان آبیاری که بر پلها و ترعه ها و آب نظارت داشت . از عنوان دیوانها وظایف آن را توان دانست . دیوان رنام که چیزی شبیه دیوان محاسبات عصر ما بود از معتبرترین دیوانهای دولت به شمار می آمد که منصور پایه نهاد و این دیوان عهده دار جمع آوری خراج عراق , ثروتمندترین ولایتهای دولت بود . . دیوان دیگر که عباسیان به وجود آوردند دیوان مکاتبات و مراجعات بود . ۴ قسمت داشت : دیوان سپاه که مقرری ها در آن ثبت می شد . دیوان اعمال که ناظر مستمری و حقوق بود . دیوان عمال که نصب و عزل همه با آن بود , دیوان بیت المال که در خرج ودخل دولت نظر می کرد و هم از جمله سازمانهــا اداره ای بود که به امور مردم غیرمسلمـــان می رسید که رئیس آن دبیر جهباز عنوان داشت .

۱- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۳۱  و ایضاً ابن خلدون . مقدمه ص ۴۵۵                    
۲- همان . ص ۲۳۴ ایضاً امیرعلی . تاریخ عرب و اسلام ص ۴۰۶
   دخالت دولت عباسی در امور عامه محدود بود و هر شهر و دهکده عهده دار امور خویش بود دولت بجز به هنگام فتنه یا ندادن مالیات بکار کسی کاری نداشت با وجود این در کارهای مربوط به آبیاری مانند احداث و تعمیر کانالها سخت مراقبت می کرد .
دیوان برید :  امروز اداره پست را برید می گویند ولی در سابق برید مفهوم دیگری داشت و رئیس برید در آن ایام رئیس کارآگاهی یا رئیس کل بازرسی خلیفه محسوب می شده است و اخبار و مطالب لازم را به شخص خلیفه گزارش می داده است . و اگر بهتر بگوئیم اداره برید به منزله اداره کارآگاهی وزارت جنگ به شمار می آمده است . و از آن رو اداره برید در زمان خلفا به اشخاص بسیار مطمئن , با فکر و تدبیر واگذار می شد . از وظائف مهم اداره برید آنکه اخبار محرمانه خلیفه را به مأمورین عالی رتبه می رساند و از وضع آنان خبر می آورد . درباره اوضاع مالی – لشکری – کشوری و غیره گزارش های مرتب به خلیفه می داد . یکی دیگر از وظایف مهم امن کردن راه ها و عملیات ضد جاسوسی و دفع شر راهزنان و مراقبت و ترمیم توسعه راه های دریایی و صحرایی بود . ۱
قضا : به دوران اول عباسی سازمان قضایی تغییر بسیار یافت که از پیدایش ۴ مذهب فقه روح اجتهاد سستی گرفت و قاضی حکم خویش را طبق یکی از ۴ مذهب می داد . خلیفگان عباسی پیوسته به صدد بودند قاضیان را پیرو مقاصد خویش کنند تا اعمالشان رنگ شریعت گیرد . عنوان قاضی قاضیان را عباسیان پدید آورده بودند . وی مقیم پایتخت بود قاضیان را به نیابت خویش به شهرها می فرستاد . به دوران اول عباسی عرصه قاضی وسعت یافت و از آن پس که کار او فقط قطع دعاوی بود کار اوقاف و نصب متولی نی با او شد . ۲  همسنگ منصب قضا کار رسیدگی به مظالم بود کسیکه این مقام را داشت بهر قضیه که قاضی از آن مانده می شد رسیدگی می کرد . و او را « مأمور مظالم » می گفتند . که بر همه جا مستقیماً از طرف وزیر منصوب می شد .

۱- جرجی زیدان . همان ص ۱۸۵                                     2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۵۲

محتسب : کار قضا میان قاضی , مأمور مظالم و محتسب تقسیم شده بود که محتسب به قضایایی که با امنیت عموم و جنایات ارتباط داشت و شتاب در فیصله آن لازم بود رسیدگی می کرد .
سپاه : به دوران عباسیان سربازان بصدها هزار می رسید که سپاه رسمی دولت از ایشان بود و مقرریشان مرتب می رسید آنگاه چون شمارشان افزون شد مقرریشان کاهش یافت به دوران عباسیان سرباز ماهانه ۲۰ دهم می گرفت بجز سربازان رسمی گروهی سربازان داوطلب نیز از بدویان , زراعتگران و … بودند . ۱
دیوان سپاه مسئول ثبت اسامی سپاهیان و مقرری آنها بود .
ب) ثروت عباسیان :
   دوره خلافت عباسیان به دو قسمت تقسیم می شود و هریک از این دو قسمت اختلاف بسیاری با یکدیگر دارند . دوره نخستین که آن را عصر طلایی عباسیان می گویند از آغاز پیدایش دولت عباسی (۱۳۲ ) تا مرگ مأمون ( ۲۱۸ ) ادامه می یابد . در این مدت دولت عباسیان به منتها درجه عظمت رسید و ثروت دولت اسلام به حدی رسید که پیش از آن و پس از آن به آن میزان بالغ نگشت . اما دوره دوم که روزگار انحطاط و تنزل به شمار می آید از خلافت معتصم ۲۱۸ تا سقوط بغداد به دست مغولان است در ظرف این دوره ثروت اسلام اندک گشت و دولت اسلام روبه ضعف گذارد در ابتدا باید گفت که ثروت هر دولتی عبارت است از مقدار مالی که پس از وضع مخارج باقی می ماند وگرنه فزونی درآمد ثروت به حساب نمی آید . عباسیان در دوره نخستین ثروت بسیاری بهم رساندند و اگرچه میزان درآمد و هزینه عباسی در زمان ۵ خلیفه اول آن دوره بدست نیامده ولی میزان ثروت آنان از اموالی که ذخیره نموده بودند آشکار می گردد . اما علت معلوم نبودن میزان درآمد و هزینه دوران آن ۵ خلیفه این است که بواسطه کشمکش امین و مأمون تمام دفاتر و صورتحسابهای دولتی طعمه حریق گشت . اولین خلیفه عباسی سفاح ( ۱۳۶ – 132 ) تمام مدت خلافت را در میدان جنگ گذرانیده ثروتی نیندوخت . پس از او منصور برای مبارزه با حوادث و اتفاقــات (نه از روی لئامت ) امــوال فراوان گرد آورد . منصور به پسرش مهدی هنگـام مرگ چنین وصیت کرد :
۱- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام . ج ۲ ص ۲۵۲      
« بقدری برای تو مال ذخیره کرده ام که اگر ۱۰ سال تمام مالیات وصول نشود هزینه لشکری و کشوری و مقرری اولاد پیغمبر و مصارف مرزی از این اموال پرداخت خواهد شد این اموال را به خوبی نگهدارد چه تا خزانه معمور و پرپول باشد تو محترم و گرامی خواهی بود . »
   اما در زمان خلافت مهدی آنچه را که خود گردآورد به ضمیمه موجودی پدر خود منصور بذل و بخشش کرد . در دوره خلافت مأمون ثروت دولت افزون گشت چه بواسطه جنگهای داخلی و استقرار امنیت – مردم به زراعت و تجارت پرداختند . مدت خلافت مأمون مانند مدت خلافت پدرش هارون و جدش منصور ۲۲ سال بود . اما میزان موجودی خزانه مأمون معلوم نیست . از سال ۲۰۴ دفاتر رسمی تازه مرتب شده بوجود آمد . صورت حساب درآمد و هزینه ها در دوره عباسی توسط ۳ نفر جمع آوری شده : ۱- ابن خلدون ۲- قوامه بن جعفر کاتب بغدادی ۳- ابن خردازبه . اینک خلاصه صورت حساب عباسی از روی ۳ فهرستی که نگاشته شده است . ۱ 
۱- در زمان مأمون در حدود سالهای ۲۰۴ – 210 هـ                000/155/396 درهم
۲- درزمان معتصم یا کمی پس از او تا سال ۲۲۵ هـ                 350/291/388 درهم
۳- در اواسط قرن ۳ هـ                                                      340/265/299 درهم
   از مقایسه این ۳ فهرست معلوم می شود که در نیمه اول قرن ۳ کسری درآمد شروع می شود . بخصوص اگرمقدارمالیات جنسی فهرست ابن خلدون رانیزدرنظر بگیریم در آن صورت کسری درآمد بسیار می شود .
منابع درآمد : در اوایل هجرت منابع درآمد منحصر به زکات بود . سپس غنائم و جزیه نیز افزوده شد . در زمان بنی امیه مواردی به آن افزوده شد تا زمان عباسی به ۲۲ فقره رسید . ۱- صدقه یا زکات ۲- جزیه ۳- خراج ۴- گمرک داخلی ۵- باج ماهی گیری ۶- ده یک کشتیرانی ۷- پنج یک معدنها ۸- گمرک خارجی ۹- عایدات ضرابخانه ۱۰- مستغلات ۱۱- مالیات صنعتگران و غیره ۲ . این موارد با لیست ارائــه شده توسط
۱- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی . ج ۲ ص ۲۷۵              2- همان . ص ۲۸۵ 
امیرعلی۱ کمی متفاوت است  . و در آن مالیاتی تحت عنوان مالیات اشیاء تجملی و مالیات بر واردات و رسیده ها وجود دارد . 
   از آنجا که سیاست مالی دولتها براساس توازن و خرج استوار است باید فردی مسئول نهایی حفظ اوضاع مالی باشد در دولت عباسیان این کار برعهده وزیر بود .
   درباره منابع مالی عباسیان نظرات متفاوت است . مثلاً امیرعلی به ۱۰ مورد اشاره کرده . و حسن ابراهیم حسن نیز به بعضی از این موارد اشاره دارد . به نظر او مهمترین منابع درآمد دولت خراج , جزیه , زکات و سهم غنائم و غنائم جنگ و عشور بود . تفاوت سهم غنائم و غنائم جنگ در اینجاست که در بعضی نواحی ولایتداران تیولدار به جهاد می رفتند و چیزی از غنائم جنگ سهم دولت می شد . اما آنجا که دولت با سپاه مزدور خویش به جهاد می رفت طبعاً همه عنائم به بیت المال می رفت . مگر آنچه که فرمانده جنگ یا خلیفه به مصلحت خویش به جنگجویان می داد .
   عشور درآمد دولت از عبور کالا بود و آنرا چیزی مانند گمرک این دوران توان دانست . و چون ده یک از قیمت کالا می گرفتند آن را عشور گفتند که ازعشر به معنی ده یک است . ومأمورین عشور را عشار گفتند ۲
خراج نیز عبارت است از درآمدی که به صورت اجاره از زمینهای کشاورزی و بستانهایی که در مالکیت همه مسلمانان قرار داشت و نیز مالیات سایر زمینهای مزروعی و یا باغستانهای غیرمسلمان اگر ضمن جنگ و جهاد به تصرف و غنیمت مسلمانان در می آمد و جزو مالکیت عامه مسلمانان می شد . بنابراین هرکس مسلمان یا غیر او چنانچه می خواست در زمینهای مزبور به کشاورزی بپردازد باید اجاره یا خراج آن را بپردازد در واقع اگر درگیری میان مسلمانان و کفار به صلح می انجامید طبق قرارداد صلح زمینهای کشاورزی یا در مالکیت کفار باقی می ماند و یا به به مالکیت دولت اسلامی درمی آمد . در صورت نخست , معمولاً کفار برای حفظ مالکیت خویش , حاضر به پرداخت خراج می شدند . این خراج , حکم مالیات را
۱-  امیرعلی . تاریخ عرب و اسلام . ت فخر داعی گیلانی ص ۴۱۶
 2- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج۲ ص ۲۴۰         
داشت , نه اجاره , چون زمین در مالکیت صاحبان سابق آن باقی می ماند . چانچه زمین برطبق قرارداد به مالکیت مسلمانان درمی آمد اخذ خراج , حکم اجاره زمین را باز می یافت ۱ . قابل ذکر است که مالیات اراضی سواد ( عراق ) به علت حاصلخیزی زمین ۱۲۰ میلیون درهم یا قریب یک ثلث خراج تمام ممالک اسلامی بوده است .
زکات : از سکه های مسکوک دنیا رو درهم و برخی از محصولات زراعی و دامی اخذ می شد .
جزیه : منبع دیگر مالیاتی بود که از غیرمسلمانانی که در زیر لوای حکومت اسلام زندگی می کردند ولی مایل نبودند که مسلمان شوند , در مقابل خدمات اقتصادی , اجتماعی و رفاهی و نیز تأمین امنیت جانی و مالی برای اینان از آنان اخذ می شد . ۲
مالیات کشتی چنان بود که از کالای هر کشتی که از سرحـدات دریائی اسلام می گذشت به مقدار ده یک (نقد یا جنس) عوارض می گرفتند . مثلاً کشتی های هندی که از کرانه های یمن می گذشت و مشک و عنبر و کافور و دارچین و … امثال آن می آورد . به مقدار ده یک از عین جنس عوارض می داد و در زمان الواثق بالله این عوارض به مبلغ و مقدار هنگفتی رسیده بود۳ .  البته در کتاب امیرعلی آمده است که واثق مالیات واردات ( رسیده ها ) را برانداخت تا شاید دوباره تجارت بحری احیاء گردد . ۴
   اما عوارض معدن چنین بوده است که از معدن های روی زمین مانند نمک , سرمه , قیر , نفت هیچ نوع مالیات و عوارض نمی گرفتند . چون مطابق قوانین اسلامی محصول این نوع معادن مانند آب برای افراد مسلمان مباح می باشد و هرکس به آن دست یابد از آن استفاده می کند اما معادن زیرزمینی مانند : مس , آهن , سرب , طلا , نقره که با سعی و عمل محصول آن بدست می آید از طرف دولت به اشخاص واگذار می شد که محصول آن را استخراج کند و عوارض آن را پنج یک به بیت المال بپردازند . ۵

۱- اقتصاد صدر اسلام ص ۹۴ ایضاً ماوردی . الاحکام السلطانیه ص ۱۶۷             2- اقتصاد صدر اسلام ص ۹۹
۳- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلام . ج۱ ص ۱۸۱                     4- امیرعلی . تاریخ عرب اسلام ص ۴۱۶
۴- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی   ص ۱۸۱     
عوارض ضرابخانه صد یک بوده و دولتهای اسلامی در غالب شهرهای مهم مانند بغداد , دمشق , مصر , قرطبه , قاهره ضرابخانه هایی دایر کرده بودند و از بابت ضرب سکه مالیات مهمی دریافت می داشتند و آن را بهای هیزم و مزد سکه زدن می گفتند . ۱
   دیگر از مالیاتهای غیرمستقیم عوارض گمرکی بود که در خشکی از تجار می گرفتند و آن را به زبان عربی مکس یا مقس می گفتند و پیش از اسلام نیز معمول بوده و از بازرگانان قبطی و ایرانی در مدینه ده یک دریافت می شد .
   خلفای عباسی هریک به نوعی به مالیات می نگریستند مثلاً منصور مالیات نقدی گندم و جو را برداشت و بجای آن مالیات ( متعاسعه ) یعنی جنسی را معمول کرد . اما در مورد سایر محصولات که چندان اهمیتی نداشت مانند خرما و میوه بهمان ترتیب قدیم مالیات نقدی معمول بود . مهدی قانونی را پدرش گذاشته بود تعمیم داد مالیات جنسی را برای کلیه محصولات معمول ساخت . مأمون مالیاتهای اراضی را تخفیف زیادی داد . معتضد مالیات ۳ ماه را بخشید … ۲ . بدوران اول عباسی برای وصول مالیاتها ۳ طریق بود یکی محاسبه که طبق فهرست معین از هر دیار نقد یا جنس یا هردو را که باید داد و از پیش معین بود می گرفتند و به بیت المال می رسانیدند . دیگر مقاسمه که سهمی از حاصل را هرچه بود برای دولت می گرفتند سوم مقاطعه که دولت با بعضی کسان قراری برای وصول مالیات ناحیه ای می داد یعنی مبلغی می گرفت و مالیات آن ناحیه به تیول کسان می شد . ۳  عباسیان بکار مالیات توجه خاصی داشتند به دوران هارون ابویوسف شاگرد ابوحنیفه کتابی درباره خراج نوشت به عنوان « کتاب خراج » .
   خلاصه آنکه خزانه عباسیان از مال آباد بود و به دوران هارون الرشید ۰۰۰/۰۰۰/۴۲ دینار نقد بخزانه می رسید و این به جز مالیات جنسی بود که از محصول زمین دریافت می شد . مهشیــاری در کتاب خودش فهرستی از همه مالیاتها نقد و کالا که از نواحی دولت به بیت المال می رسید آورده است .

۱- زیدان . جرجی . تاریخ تمدن اسلامی ص ۱۰۴                   2- امیرعلی . تاریخ عرب اسلام ص ۴۱۷
۳- حسن ابراهیم حسن . تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ ص ۲۴۰ ایضاً اقتصاد صدر اسلام ص ۱۱۴
   بطورکلی باید گفت موجبات ثروت عباسیان بخصوص در دوره اول به این عوامل بر می گردد :
۱- وسعت مملکت عباسیان ۲- توجه مردم به امور کشاورزی ۳- حسن تدبیر خلفا و اقتصاد آنان .
   و موجبات انحطاط ( کمی و کاستی ) ثروت عباسیان :۱- کوچک شدن خطه فرمانروایی عباسیان ۲- پایین آمدن میزان مالیات ۳- نادرستی در وصول و ایصال مالیات ۴- عدم امنیت مردم را از کسب و کار باز می داشت ۵- بیشتر ده ها و املاک تبدیل به « ضایع » شد. به اصطلاح آن روز مزرعه ها را ضیاع می گفتند . و غالباً ضیاع آن ایام متعلق به خلفاء , وزراء و امراء و مردم با نفوذ بود . و ضیاع بر ۲ قسم بود ضیاع عمومی که املاک رجال دولت و مردمان با نفوذ بود و ضیاع سلطانی . ۱
   قبلاً گفتیم که علل آبادی و پیشرفت دوره اول عباسی زیادی دخل و کمی هزینه بود اما در دوره دوم برعکس شد . دخل و درآمدهای وارده به دولت کما اینکه اشاره شد کم شد و هزینه ها زیاد شد . موجبات زیادی هزینه ها : ۱- ولخرجی خلفاء و زنان آنان بود ۲- تنوع و فزونی هزینه های دولتی ۳- فزونی حقوق کارمندان ۴- مخارج بیعت گرفتن ۵- سوء استفاده رجال دولت از اموال عباسی .
   و خلاصه اینکه پس از استیلای سپاهیان بر حکومت عباسی سرداران ترک اقتدار خلفاء را تصاحب کردند ؛ ثروت دولت از بیت المال به دست بزرگان افتاد . یعنی وزیران , عاملان , کاتبان … پول و نفوذ را در دست داشتند . وخلفاء جز غصب و مصادره اموال وزیران و مأمورین عالی رتبه وسیله دیگری برای حفظ دولت نداشتند . ممکن است تصور شود که سنگینی مالیات موجب انقراض دولت عباسی بود . اما در عصر طلایی که علم و ثروت به منتهای کمال رسید مالیاتهای سنگین از مردم می گرفتند و کسی که از پرداخت آن شکایت نداشت . ولی پس از آنکه بار مالیات اوضاع اجتماعی و اقتصادی مختل گشت . مردم از سبک شدن مالیاتها خشنود شدند . اما درآمد دولت کم شد در مقابل طمع رجال دولتی زیاد گشت و فساد غلبه کرد . اوضاع اجتماعی رو به تباهی گذاشت , امنیت برطرف گشت و مأمورین دولتی برای وصول مالیاتها به زور و جبر متوسل شدند . و روزگار مردم پریشان گشت . در نتیجه دولت رو به تباهی و انقراض رفت .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi