جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

نفوذ سیاسى زنان در دربار اتابکان و خوارزمشاهیان‏

769

بازدید

فرمانروایى آبِش‏خاتون‏
سلجوق‏شاه، از خاندان سلغریان، وقتى به قتل رسید جز اتابک آبِش دختر سعد و خواهرش سُلْغَم، کسى وارث تاج و تخت نبود. از این جهت آبش‏خاتون که به همراه خواهر در قلعه‏اى زندانى بود به رغم کمى سن به کمک امراى شول و تراکمه به حکومت رسید و چون او و خواهرش تنها بازماندگان حکّام سُلغرى بودند، خطبه به نامش خواندند و سکّه به نامش ضرب نمودند.
خواجه رشیدالدین فضل‏اللَّه همدانى در کتاب جامع‏التواریخ نوشته است آبش‏خاتون در زمان ترکان‏خاتون نامزد منگوتیمور گردید. این خانم به مذهب تشیّع گرایش داشت و تحت تأثیر افکار شرف‏الدین ابراهیم در ترویج این آئین کوشید و اموال خویش را وقف پیشبرد و گسترش تشیّع نمود.(۱) پس از چندى میان شرف‏الدین و آبش‏خاتون اختلافى بروز کرد و این زن دستور داد وى را به قتل برسانند. گفته‏اند این فرد که از سادات شیراز بود، ادعاى مهدویت کرده بود.(۲)
از این پس اوضاع نابسامان و ناتوانى این بانو، عملاً حکومت را از دست وى بیرون آورد به نحوى که از امارت جز نامى برایش باقى نماند تا آنکه بین آبش‏خاتون و مرکز فرمانروایى مغولان ارتباطى برقرار گردید و وى به عقد ازدواج طلاشمنکو فرزند هلاکوخان در آمد. مدتى طلاشمنکو، والى فارس بود و در سال ۶۸۲ هجرى، آبش‏خاتون به جاى وى گماشته شد. استقبال مردم شیراز از او و پشتگرمى وى به خان مغول سبب گردید تا این زن از روش مسالمت‏آمیز قبلى دست بردارد و رفتارى خودسرانه با مردم در پیش گیرد و دیوانى براى مصادره املاک و دارایى اهالى این سامان به راه اندازد. آبش‏خاتون در خرج و هزینه عایدات اسراف و تبذیر بسیارى مى‏نمود و از این جهت سرزمین فارس در دوران حکمرانى وى با قحطى و خشکسالى مقارن گشت و عایدات کمترى به حکومت مرکزى ارسال نمود
با پیروزى ارغون‏شاه مغول در سال ۶۸۳ هجرى، آبش‏خاتون از حکومت شیراز معزول گردید و به تبریز فرا خوانده شد و سیدعمادالدین با فرمان ویژه‏اى به جاى او منصوب گردید. آبش‏خاتون به دلیل آنکه دو فرزند به نام‏هاى کردوجین و الغانجى از خاندان مغولى داشت، از رفتن امتناع نمود و با یارى اتباع خود به تحریک و توطئه علیه سیدعمادالدین برآمد. سرانجام وى در شوال همان سال به دست گماشتگان آبش‏خاتون به قتل رسید
حامیان عمادالدین به اردوى مغولى رفته و از این وضع شکایت کردند. اَرغون، از امیران مغولى، آبش‏خاتون را فرا خواند و نیز نامه‏اى به اُولجاى‏خاتون نوشت و در آن ابراز داشت به مشاورت تو، وى حکم ما را تغییر داده و طریق طغیان پیش گرفته است. اُولجاى از این وضع اظهار تأسف نمود و پاسخ داد آبش‏خاتون باید در نزد بزرگان قوم محاکمه گردد و در پیامى به آبش‏خاتون، او را ملامت کرد و گفت باید هر چه زودتر خود را به اردو برساند. چون فرستاده ارغون به شیراز رسید، آبش‏خاتون با اعطاى تحف و هدایا، او را سرگرم نمود و به همراه معتمدان خویش پیشکش‏هایى نزد امرا و خاتونان مغول ارسال داشت بدان امید که با کمک ایشان و خصوصاً معتبرترین خاتون‏ها یعنى اُولجاى‏خاتون از مرگ رهایى یابد. وقتى اَرغون از این وقایع مطلع گردید بیش از گذشته برآشفت و عده‏اى را به دربار شیراز فرستاد تا در باره قتل عمادالدین تحقیق کند. مالیات را جمع‏آورى نموده و آبش‏خاتون را برگردانند. آن گروه چنین کردند و دست به مؤاخذه گشودند و کارگزاران و خواجگان را در بند کشیدند ولى با آبش‏خاتون به خشونت سخن نگفتند زیرا هم اسم فرمانروایى داشت و هم عروس هلاکو بود. در این هنگام فرستاده‏اى از طرف ارغون‏خان رسید که آبش‏خاتون را در محل محاکمه مجرمان حاضر سازند. اُولجاى‏خاتون که زنى صاحب‏نفوذ بود، نزد ایلخانان ارغون واسطه گردید و گفت که حضور وى در دادگاه مغولى مناسب شأن عروس هلاکو نمى‏باشد و بهتر است افراد دون‏پایه و جلال‏الدین نایب دیوان که به خاندان سُلغورى وابسته است به جاى وى در محکمه حاضر گردد. این نظر مورد قبول واقع گردید و نخست خواجگان و حکّام را محاکمه کردند و هر کدام را هفتاد تازیانه زدند. مملوک‏هاى عمادالدین مقتول بر سر جلادان ایستاده بودند تا این مجازات را به شدت انجام دهند. از آن سوى، آبش‏خاتون براى جلال‏الدین پیغام فرستاد که پایدار باشد و لب نگشاید ولى چون چندین ضربه شلاق به وى زدند زبان به اعتراف گشود و گفت با آبش‏خاتون متحد شدیم تا عمادالدین علوى را از میان برداریم. پس جلال‏الدین را دو نیم کردند. آبش‏خاتون هم موظف گردید به همراه موافقانش هر کدام پانصدهزار دینار قروض عمادالدین را به اولادش بپردازند. آبش‏خاتون یک سال و چند ماه پس از عزل، در سال ۶۸۵ هجرى درگذشت. با وجود آنکه زن مسلمانى بود اما به رسم مغولان تدفین گردید.(۳) قوانین جانشینى و
راثت اسلامى هم در انتقال دارایى‏هاى او در نظر گرفته نشد.
آبش‏خاتون که بر خلاف کم‏سالى، به خواست مغولان، حاکم قلمرو وسیع فارس و توابع گردید، مدت دوازده سال بر این ناحیه فرمانروایى داشت. او به رغم اقتدار، دلاورى و تدبیر متأسفانه به مشکلات اقتصادى مردم هیچ توجهى نداشت و مدام در فکر گسترش و افزایش املاک و دارایى‏هاى دیوانى و رونق حوزه حکمرانى خود بود و در زمان وى حتى نواحى عمران و آباد رو به ویرانى رفت و چون قلمرو مذکور تهدید به آشفتگى و اغتشاش گشت، حکم عزلش صادر گردید. با مرگ وى، حکومت اتابکان فارس پایان پذیرفت. ناگفته نماند وى در کوى طناب‏بافان شیراز مدرسه‏اى احداث نمود و نیز رباطى بنا کرد که آرامگاه خانوادگى سُلغریان است و آثارش به صورت بناى نیمه‏ویرانى هنوز در دروازه قصابخانه شیراز بر جا مى‏باشد و به خاتون قیامت معروف است.(۴)
سعدى، شاعر معروف ایران، آبش‏خاتون را چنین مدح کرده است:
فلک را این همه تمکین نباشد
فروغ مهر و مه چندین نباشد
صبا گر بگذرد بر خاک پایت
عجب گر دامنش مشکین نباشد
ز مروارید تاج خسروانیت
یکى در خوشه پروین نباشد
قاى مُلک باد این خاندان را
که تا باشد خلل در دین نباشد ( ۵ ) …
کردوجین، بانوى باتدبیر
کردوجین دختر آبش‏خاتون از زنان مدبّر، سیاستمدار و نیکوکار مى‏باشد. وى با چندین نفر ازدواج کرد که به متارکه انجامید. آخرین شوهرش امیرچوپان نام دارد. در این خصوص مورخان نقل کرده‏اند چون سلطان ابوسعید در سال ۷۱۷ هجرى، به سلطنت رسید، کردوجین هدایاى گرانبهایى برایش فرستاد. سلطان هم او را مورد لطف قرار داد و با صدور فرمانى، او را از پرداخت مالیات معاف کرد و در سال ۷۱۹ هجرى، حکومت فارس را به وى بخشید. اگر چه کردوجین به دستور ابوسعید با امیرچوپان ازدواج کرد اما پس از چندى سلطان به وى بدگمان شد. امیرچوپان به مَلک غیاث‏الدین، حاکم هرات پناه برد اما او براى خوشایندى ابوسعید وى را به قتل رسانید.
وقتى کردوجین به سِمت زمامدارى فارس منصوب گردید، بر خلاف روش مذموم مادرش، به رعایت حال مردم و آبادانى شهرها و روستاها پرداخت. بر موقوفات پدران خویش نیز افزود و فرمان داد تمامى آنها در امور خیر و نیک صرف شود و در عصرى که غالب اوقاف نواحى گوناگون ایران دستخوش انهدام و زوال بود و اکثر مدارس رو به ویرانى نهاد و اوقافى که باید صرف آنان گردد و براى تأمین معاش معلمان غریب، محصلان فقیر و مُعیل به کار رود عده‏اى زورگو و مُفت‏خور به غارت مى‏بردند و مى‏خوردند، این بانوى کاردان و سیّاس ضمن آنکه جلو سوء استفاده‏ها و نابسامانى‏ها را گرفت، امور مزبور را در نهایت امانت، صرف خیرات و مبرّات و مستحقان ساخت. «وصّاف» که معاصر وى بوده و از مورخان مشهور این دوران مى‏باشد نحوه حکومت، مردمدارى و خوش‏خویى این بانو را مورد تحسین قرار داده و از مراقبت شدید وى از بناهاى وقفى خصوصاً مدرسه عضدى سخن گفته است. کردوجین در هنگام حکمرانى فارس، بناهاى متعددى در مرکز این ناحیه یعنى شیراز احداث کرد و ۱۲ مدرسه، رباط، بیمارستان، مسجد و سد ساخت و موقوفات زیادى برایشان اختصاص داد. از جمله آنها مدرسه شاهى را باید نام برد که کردوجین در جوار دولتخانه اتابکى احداث کرد. در این بناى جالب براى تعیین ساعات و اوقات نمازهاى پنج‏گانه و معرفت مقادیر شب و نزول و عروج سیارات هفت‏گانه در منازل بروج، ترتیب نیکویى دادند. «وصّاف» در این باره ابیاتى سرود که آن را با آب زر و لاجورد بر آن نقش کردند:
وقت و ساعات تو دل‏افروز است‏
شب تو قدر و روز نوروز است
ساخت قبّطت چو خُلد برین
محنت‏انداز و راحت‏اندوز است
از بلنداى طاق بارگهت
دل قندیل چرخ پرسوز است
 کردوجین باد در دو دنیا شاد
حافظش خالق شب و روز است
کردوجین در حوالى این مدرسه، بوستانى براى تفریحگاه عموم مردم بنا کرد که در دو سوى آن آبخورهایى قرار داشت که آبى صاف و گوارا از آنها مى‏گذشت. حمامى احداث کرد که از نظر امکانات کم‏نظیر بود و درآمد آن را براى امور خیریّه، وقف ابدى نمود. براى طالبانِ علم، حافظان قرآن و مستمندان و افراد بى‏بضاعت مقررى ماهیانه و حتى روزانه مشخص کرد. گفته‏اند کردوجین براى دفن خود در جوار حرم مقدس نبى اکرم(ص) در مدینه جایى را در نظر گرفت و در احداث آن از مال حلال استفاده کرد اما وقتى او در سال ۷۴۸ هجرى در شهر سلطانیه زنجان وفات یافت، پیکرش را از آنجا به شیراز برده و در مدرسه‏اى که خودش ساخته بود دفن کردند.(۶)
ترکان‏مریم‏
ترکان‏مریم از زنان خیّر و فرمانروا است. وى همسر ابومنصور بن‏لنگر و مادر قطب‏الدین محمود از اتابکان یزد مى‏باشد. بنا به نوشته تاریخ یزد، مدتى این بانو حکومت کرد و در دوران حکومت خود آثارى به یادگار نهاد که از آن جمله مى‏توان روستاى مریم‏آباد و تأسیسات آن از جمله قنات، مسجد، دروازه و بازار را نام برد که دو بناى اخیر به نام‏هاى دروازه مادر امیر و بازار مادر امیر معروفند.(۷)
شاه‏ترکان – مادر سلطان رکن‏الدین فیروزشاه – به سبب لیاقت و کاردانى پس از مرگ شوهر (سلطان شمس‏الدین الشمش) و در زمان حکومت پسر خود، زمام امور را به دست گرفت و از سال ۶۳۳ هجرى که زمان حاکمیت فرزندش بر دهلى است، کار ملت و مُلک را عهده‏دار بود. اگر چه او در آغاز حکومت، دشمنان را سرکوب نمود اما به زودى سران مملکت با مادر و پسر به مخالفت برخاستند و در غیاب فیروزشاه میان سلطان رضیه (خواهر فیروزشاه) و شاه‏ترکان نزاع سختى در گرفت که به هوادارى رضیه، شاه‏ترکان را دستگیر کرده و به زندان فرستادند.(۸)
عَلَم مخالفت‏
یکى از غلامان غزنوى به نام انوشتکین غرجه که در خدمت ملک‏شاه سلجوقى به درجه طشت‏دارى رسیده بود، از جانب وى به حکومت خوارزم منصوب شد و به لقب خوارزمشاه مشهور گردید. این مرد باکفایت، مؤسس سلسله‏اى تحت عنوان خوارزمشاهیان است که به روزگار سنجر سلجوقى درگذشت. پس از وى، قطب‏الدین محمد، فرمانرواى خوارزم گردید و با فوت او در سال ۵۲۲ هجرى پسرش اَتْسِزْ به جایش نشست. این شخص نخستین حاکم از خوارزمشاهیان است که عَلَم استقلال برافراشت. با مرگ اتسز، فرزندش ایل‏ارسلان زمام امور را به دست گرفت.(۹) ملکه ترکان – همسر ایل‏ارسلان – از زنان بانفوذى بود که به هنگام حیات شوهر در کنارش به زمامدارى مشغول گردید و بنا بر سنت ترک‏ها طرف مشورت همسر خویش قرار مى‏گرفت و در امور کشوردارى نیز مداخله مى‏کرد. بعد از فوت این فرمانروا به دلیل نفوذ ملکه‏ترکان سلطان شاه‏محمود (فرزند ایل‏ارسلان) که کودکى بیش نبود براى تصاحب تاج و تخت برگزیده شد اما این زن عملاً زمام امور را در دست داشت و چنان به حکومت مى‏پرداخت که گویى تا پایان عمر در آن مقام باقى خواهد ماند. پس از مدتى پسر دیگر ایل‏ارسلان که تکش نام داشت با ترکان‏خاتون عَلَم مخالفت برافراشت و پس از ادعاى سلطنت با همیارى خاتونى به نام کویونگ (از حکّام قراختایى) با سپاهى فراوان به جنگ با رقیب پرداخت. ملکه قراختایى نیز همسرش را در رأس قوایى انبوه به نبرد با ملکه ترکان و سلطان‏شاه فرستاد. اما ملکه ترکان در این گیر و دار شکست خورد و در ۲۲ ربیع‏الاول ۵۶۸ هجرى، تکش به حکومت رسید. ملکه و فرزند پس از این واقعه به خراسان رفتند و هدایایى نزد ملک‏مؤید (فرمانرواى خراسان) فرستاده و با وعده پادشاهى خوارزم او را با خود همراه ساختند. ملک‏مؤید به همراه ملکه ترکان به جنگ تکش رفت اما در ناحیه‏اى به نام سوبرلى از او شکست خورد و در این نبرد اسیر و سپس کشته شد. ملکه ترکان و سلطان‏شاه (پسر) به روستایى عقب‏نشینى کردند. تکش آنان را تحت تعقیب قرار داد و ملکه را به اسارت در آورد و او را کشت(۱۰) و سپس با سلطان‏شاه صلح کرد و به عراق و رى لشکر کشید.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi