جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

دانلود کتاب تکنیک های افزایش هوش هیجانی

23,200

بازدید

دانلود کتاب تکنیک های افزایش هوش هیجانی ۴٫۲۹/۵ (۸۵٫۷۱%) ۱۴ امتیازs

دانلود کتاب تکنیک های افزایش هوش هیجانی

هوش عاطفی‌( هیجانی ) چیست ؟ برای سال های متمادی تصور بر این بود که IQ ( ضریب هوشی ) نماینده میزان موفقیت افراد است. در مدارس معیار اهدای جوایز به دانش آموزان تست هوش بود و حتی بعضی از شرکت ها برای پاداش از تست هوش استفاده می‌کردند. در دهه اخیر محققان در یافتند که IQ تنها شاخص ارزیابی موفقیت یک فرد نیست. آن ها در حال حاضر مشغول تحقیق درباره EQ ( هوش عاطفی ) هستند.



نويسنده / مترجم : سجاد شاهرخی
زبان کتاب : فارسی
حجم کتاب : 1.1 مگابایت
نوع فايل : PDF
تعداد صفحه : 24

 ادامه مطلب + دانلود...

دانلود کتاب مبانی شناخت انسان با تکیه بر روانشناسی زیستی

10,997

بازدید

دانلود کتاب مبانی شناخت انسان با تکیه بر روانشناسی زیستی ۴٫۳۳/۵ (۸۶٫۶۷%) ۶ امتیازs

دانلود رایگان کتاب مبانی شناخت انسان با تکیه بر روانشناسی زیستی

 این کتاب ترجمه فارسی بخش اول کتاب Psychology:An International Perspective اثر ام. دبلیو. آیزنک است. ام. دبلیو. آیزنک، پروفسور روانشناسی، رئیسِ بخش روانشناسی دانشگاهِ هالووی لندن – یکی از نهادهای پیشرو در بریتانیا – یکی از برجسته ترین روانشناسانِ معاص ِ ر بریتانیا به شمار می رود که از او تاکنون بیش از ٣٠ کتاب و تعدادِ فراوانی مقاله به زبان انگلیسی منتشر شده است. تخصص اصلی آیزنک بیش از هر چیز در رویکرد شناختی است و در این زمینه تاکنون تحقیقاتِ فراوانی توسطِ او صورت گرفته است.
عناوین این کتاب به این شرح می باشد:
روانشناسی نوین : رویکردها و دغدغه ها
آشنایی با روانشناسی زیستی
تکامل
ژنتیک
روانشناسی تکاملی
سیستم عصبی ۱ و ۲
تاثیر داروها و مواد بر رفتار
غدد درون ریز
سیستم های تعادل حیاتی ۱ و ۲
چاقی
جنس ، جنسیت و رفتار جنسی
نظریه های مربوط به رفتار جنسی
چرخه های بدن
خواب
رویا
عواطف و هیجانات
نظریه های مربوط به عواطف و هیجانات
استرس
 کتاب مبانی شناخت انسان با تکیه بر روانشناسی زیستی به عنوان کتاب درسی دوره ی کارشناسی برای دانشجویان رشته ی روانشناسی تهیه شده است.



نويسنده / مترجم : مایکل آیزنک / ب . کوشا
زبان کتاب : فارسی
حجم کتاب : 12.5 مگابایت
نوع فايل : PDF
تعداد صفحه : 368

 ادامه مطلب + دانلود...

تربیت قرآنی۲

409

بازدید

بـدیـن ترتیب , ممکن است در محیط آزاد, به تربیت شونده مجال تفکر و تنبه داده شود و نیازى به اعمال نفوذ و ایجاد محیط استبداد و دیکتاتورى ووحشت پیدانشود.
بـه خـصـوص کـه اگر از کارخانه تنبیه و ملامت و بدگویى , آدم بیرون مى آمد, تا کنون دنیاى پر غـوغـاى مـا اصلاح شده و هیچ گونه نگرانى باقى نمانده بود!آخرین اقدامى که از طرف پرورشکار لایـق انـجام مى گیرد, توسل به تنبیه و خشونت است , آن هم ـچون منظور انتقام گرفتن نیست , بـلـکـه مـنـظـورتـکامل تربیت شونده است ـباید طورى اجرا شود که هدف , فداى خشم و غضب پرورشکار نشده و زیر پا گذاشته نشود.
حداقل آن قهرى زودگذر, ملامتى عاقلانه , و در نهایت , حداکثر آن , تنبیه است .
فرمایش امام موسى کاظم (ع ) نیز بر این نکته تاکید داشت ((۱۱۰))
.
شـاید منظور جان لاک و دسته اى از دانشمندان ما در مورد تجویز تنبیه , همین باشد, به خصوص که دانشمندان ما از سرچشمه پرفیض اسلامى سیراب مى شدند و بعید است که غیر از این منظورى داشـتـه بـاشـنـد و اگـر دراسـلام دسـتـورى در مـورد تـنـبـیـه کودکان , در پاره اى از روایات واردشده ,مربوط به همین موارد استثنایى است , نه این که قانونى کلى و عمومى باشد.
در ایـن جـا نـاگزیریم به جاى این که کودک متخلف را ملامت و یا تنبیه کنیم , چند نکته اى هم به مـعلمان و پدران و مادران یادآورى کنیم و بهتر است رشته سخن را به دست دکتر آلکسیس کارل فـرانـسـوى بـدهـیـم :خانواده به طور کلى محیط تربیتى رقت انگیزى شده است , زیرا پدر و مادر امـروزى ازروان شـنـاسـى کـودک و دوره جوانى , اطلاعى ندارند و بیش از حد لزوم , ساده لوح یا عـصـبـانـى یاضعیف و یا خشنند و شاید بسیارى از آنان مطالبى به کودکانشان مى آموزند و قبل از هرچیز به مشاغل و امور و سرگرمى هاى خود مى پردازند.
فـراوانند کسانى که در خانه و خانواده خود مناظرى از بى ادبى و مجادله و خودپسندى و بدمستى را مـى بینند و بسیارى اگر در خانه خود ندیده اند, ازدوستان خویش آموخته اندب مدارس نیز هنوز نـمـى توانند وظیفه آنان را ایفاکنند, زیرا آموزگاران نیز رفتارشان بهتر از پدران و مادران نیست ب بدین سبب است که در چهره طبقه جوان , همچون آینه اى , اثر بى لیاقتى مربیان منعکس شده است .
تـعـلـیـم و تـربیت عملا به آمادگى براى امتحانات و تمرین ساده حافظه , منحصر گشته است و بدین ترتیب اغلب جز چارپایى براو کتابى چند,نمى پرورد ((۱۱۱))
.
۷ ـ تشویق و پاداش .
دو سلاح موثر براى تقویت نیروى مربى .
بـراى تـربـیـت و اصـلاح کودک , مربى از دو سلاح موثر مى تواند استفاده کند: یکى سلاح تنبیه و دیگرى سلاح تشویق و پاداش .
ما در گذشته , درباره تنبیه و آثار مثبت و منفى آن گفت وگو کردیم .
در این گفتار, هدف ما ارزیابى آثار نیک و بد تشویق و پاداش و حدود استفاده هایى است که مربى مى تواند از این دو سلاح بکند.
تـردیـدى نیست که تنبیه و خشونت , باعث تاثر روحى کودک مى شود و این تاثر روحى , اگر از راه صـحـیـح و بـه انـدازه لازم برانگیخته شده باشد, سبب عبرت طفل مى شود و با احساس پشیمانى , به طور جدى تصمیم مى گیرد که کارى نکند که احیانا تنبیه و خشونت و سرزنش به دنبال داشته باشد.
همچنین تشویق و پاداش باعث نشاط و شادى کودک مى شود و در صورتى که این نشاط و شادى از راه صـحیح و به اندازه لازم ایجاد شده باشد,کودک با اشتیاق تمام مى کوشد که همواره کارهایى را کـه از طـرف مـربـى , او را مـورد تـشـویـق و پـاداش قـرار مـى دهـد, انـجـام دهـد و در آسمان زندگى بدرخشد.
مـربى لازم است توجه داشته باشد که از یک سو باید عقل کودک را احیا کند و قوه تمیز و تشخیص او را بـه کار اندازد, تا بتواند نیک و بد را با عقل خود, از هم جدا سازد و مقلد فاقد تشخیص مربى و بـزرگ تـرها نباشد و از سوى دیگر, براى این که او را به نیکى عادت دهد و از بدى دور گرداند,به عواطف او متوسل شود و با تحریک هاى عاطفى , به مقاصد خویش جامه عمل بپوشاند.
تـحـریـک هـاى عـاطـفى از راه تنبیه و خشونت و سرزنش و تشویق و پاداش صورت مى گیرد: با کـجـروى کودک مى توان با یک اخم , یک خشونت , یک قهر زودگذر و یا در صورت لزوم , یک قهر دیـر گـذر, تـهـدید, ملامت و سرانجام تنبیه بدنى , او را از عواقب وخیم کجروى آگاه کرد, ولى نـبـایدخونسردى ومتانت را از دست داد, چه در این صورت , کار مربى به افراط کشانیده مى شود و صـرف نـظر از این که خشم و غضب از عواطف مزاحمى است که براى انسان صدمه هاى جسمى و روحـى شـدیـد دارد, کـودک را نیز دچار ناراحتى مى سازد وازشکوفا شدن غنچه هاى استعدادش جلوگیرى مى کند.
پـیشواى عالى قدر اسلام پانزده قرن پیش , در زمینه تربیت کودکان مساله اى را مطرح مى کند که شـایسته است به عنوان ارزنده ترین برنامه تربیتى موردتوجه و استفاده قرارگیرد: الولد سید سبع سنین , وعبد سبع سنین ووزیر سبع سنین , فان رضیت خلائقه لاحدى وعشرین والا فاضرب على جـنـبه فقد اعذرت الى اللّه ((۱۱۲))
منظور پیامبر ما این است که کودک در هفت سال اول زندگى سـرور پـدر و مـادر است و آنها ناگزیرند خواسته هاى او راصمیمانه اجرا کنند, در هفت سال دوم زنـدگـى , هـمچون بنده اى باید مجرى اوامر باشد و از خود هیچ گونه مخالفتى ابراز ندارد و این خودمستلزم داشتن برنامه هاى صحیح تربیتى است , در هفت سال سوم , نه سرور است و نه بنده .
او دیـگـر بـه مـرحـلـه تکامل رسیده و از نظر عقل و احساسات , در آستانه استقلال زندگى قرار گـرفته است , از این رو باید در خانواده همچون وزیرمشاور باشد و در حکومت خانواده در مسائل خـانـوادگـى و اجـتـمـاعى و فردى , از فکر و نظر او مدد بگیرد, از آراى صائب او استفاده کند و اشتباهات و خطاهاى او را دوستانه گوشزد نماید.
هنگامى که به سن بیست ویک سالگى مى رسد, در صورتى که اخلاق او درست و مقبول باشد, مربى به هدف مقدس خود نایل آمده است و لذتى که از این راه مى برد, برایش بزرگ ترین پاداش محسوب مى شود.
جوانى که در چنین سنى واجد صلاحیت اخلاقى و اجتماعى باشد, شایسته تشویق است .
رضـایـت خـاطـرمـربى از رفتار پسندیده جوان , ارزنده ترین تشویق و پاداشى است که به او تقدیم مى شود, در عین حال , او پاداش خوش خویى خودرا در زندگى , از محیط و اجتماع خواهد گرفت .
اگـر اخلاق وى در آستانه جوانى و کسب استقلال مورد قبول نباشد, مى توان دست به دامن تنبیه زد و در صـورت لـزوم , شدیدترین نوع تنبیه ـکه همان تنبیه بدنى است ـ درباره او به کار بست , این جاست که مربى در پیشگاه خداوند نیز معذور است .
بـاز هـم توصیه مى کنیم که در عین حال نباید مربى بگذارد عفریت خشم و افراط, اورا تحت تاثیر قرار دهد و بالنتیجه از جاده احتیاط خارج شود.
عـلى (ع ) فرمود: رب ملوم لاذنب له , گاهى اشخاصى که مورد سرزنش قرار مى گیرند, گناهى ندارند ((۱۱۳))
.
روسـو در کـتاب امیل مى گوید:در بچه , ابتدا حالت خوشى و لذتى ایجاد کنید و سپس او را از آن لذت محروم کنید تا بدین وسیله به ارزش آنهاآگاه شود.
مربى با توجه به ارزش لذت ها مى تواند بهترین سلاح موثر و برنده تربیتى را به دست آورد.
او متوجه مى شود که چگونه محروم کردن طفل از بازى , تفریح , کار, همسالان و همبازى ها, توجه و محبت معلم , پدر, مادر, شنیدن یک داستان شیرین وب بهترین تنبیه اخلاقى براى طفل است .
ریشه روانى میل به تشویق و پاداش .
همه در انتظار تردید دیگران هستند.
در حقیقت همه افراد از خود و دیگران انتظار دارند که بر اعمالشان صحه بگذارند.
میل به تشویق و پاداش ـبه قول روان شناسان ـاز همین منشا روانى سرچشمه مى گیرد و بر سطح پهناور شخصیت انسان , جریان پیدا مى کنند.
اگـرچـه انـتـظـار تایید, در اعماق روان انسان ریشه دوانیده است , با وجود این مى توان با تقویت شخصیت , خود را از تایید و تشویق دیگران بى نیازساخت .
مـردم کامل عیار ـکه وظیفه و هدف خود را عاقلانه یافته اندـ نه از تشویق و تایید دیگران خرسند مى شوند ونه از مذمت و بى توجهى آنان غمناک .
این عالى ترین مرحله تکامل شخصیت انسان است .
بـدنـیـسـت بـدانـیـم که پیشوایان بزرگ اسلام , خود چنین بوده اند و براى پرورش پیروان خود, دستورهایى در همین زمینه صادر کرده اند.
امـام صادق (ع ) فرموده است : لا یصیرالعبد عبدا خالصا للّه ـعزوجل ـ حتى یصیر المدح والذم عنده بمنزله سوا, لانالممدوح عنداللّه ـ عزوجل ـ لایصیرمذموما بذمهم و کذلک المذم وم .
فـلا ـعـزوجـل تـفـرح بـمـدح احد فانه لا یزید فى منزلتک عنداللّه ـولا یغنیک عن المحکوم لک والـمقدور علیک , انسان هنگامى بنده خالص خداوندمى شود که ستایش و مذمت دیگران پیش او مـساوى باشد, زیرا کسى که پیش خداوند مورد ستایش باشد, از مذمت دیگران مذموم نمى شود و کسى که پیش خداوند مذموم باشد از ستایش دیگران ممدوح نمى شود.
پـس از سـتـایش دیگران شاد مباش , زیرا بر منزلت تو در پیشگاه خداوند نمى افزاید و تو را از آنچه درباره ات حکم و بر تو مقدر شده است , بى نیازنمى سازد ((۱۱۴))
.
بهتراست مربى نیز در صدد کامل ساختن شخصیت طفل برآید و او را از چنین آزادگى برخوردار گرداند.
بدیهى است که وجود چنین افرادى براى اجتماع نیز بسیار مغتنم است .
اما صرف نظر از این مطالب , آیا بهتر است افراد در برابرانجام هر خدمت و وظیفه اى انتظار پاداش و تشویق داشته باشند و احیانا با پشت هم اندازى ,خود را در معرض تشویق و پاداش قرار دهند, یا هر کـسـى بـه شـایـسـتـگـى ـبدون هیچ گونه چشم داشتى ـانجام وظیفه کند و با احساس رضایت خاطرى که از انجام وظیفه براى او دست مى دهد, خود, بهترین پاداش دهنده و مشوق خود باشد؟ الـبـتـه در عـین حال نمى توان از تاثیر و اهمیت تشویق وپاداش چشم پوشى کرد, ولى بازهم نوع تشویق و پاداش , در تربیت فرق مى کند.
شما اگر براى این که کودکتان را به کارى وادارید با تشویق و پاداش پولى , او را به کار مورد نظرتان بـگـمارید, ممکن است طفل را به حقه بازى وپشت هم اندازى بکشانید, در حالى که اگر از راه هاى دیگرى او را مورد تشویق قرار دهید و پاداش محبت و سرور به او بدهید, چنین خطرى او راتهدید نمى کند.
آرى اگـر نوازش و سرپرستى گل هاى باغچه را به کودک واگذارکنید و در برابر این کار, به جاى تـشـویق و پاداش پولى , از طراوت و منظره دل انگیز وزیباى گل ها سخن به میان آورید و این کار شایسته او را مورد ستایش قرار دهید, یقینا اثر تربیتى بیشترى دارد تا تشویق و پاداش پولى .
عـلـى (ع ) مـى فرماید: الناس ابنا ما یحسنون وقدر کل امرئ ما یحسن , مردم فرزند خصال و رفتار نیکوى خود هستند و ارزش هر کسى به خوبى کردار اوست ((۱۱۵))
.
اگـر کـودکان را عادت ندادیم که در برابر هر کارى انتظار تشویق و پاداش داشته باشند, طبعا از برخى پیش آمدهاى ناگوار نیز جلوگیرى به عمل آورده ایم .
روان شناسى جدید خاطر نشان مى کند که :در مدارس , جایزه و مدال و امتیازات مختلف نیز براى شـاگـردان مـمـتـاز وجود دارد, ولى در این مورد, ودر مورد جایزه و پاداش در خانه , باید نهایت مراقبت به عمل آید و بر حسب عقل سلیم صورت گیرد ((۱۱۶))
.
نظر به این که تشویق و پاداش در جامعه ما به نحو صحیح و به جا و به اندازه انجام نشده است , بیشتر افـراد به طرز قضاوت دیگران درباره خوداهمیت مى دهند و در این راه ماسک هاى عوام فریبانه بر چهره مى زنند و با تظاهر و ریاکارى , مردم را اغفال مى کنند.
هـرکس مى کوشد که از رهگذر نیرنگ و تدلیس , خود را خدمتگزار اجتماع جلوه دهد و از مزایاى آن برخوردار شود.
تامین روحى .
اکـنـون بـا تـوجـه بـه کلیه مطالبى که گذشت , باز هم خاطرنشان مى کنیم که تشویق و پاداش , بـه خـصـوص از طـرف کسانى که مورد احترام کودک هستند, به کودک رضایت خاطر مى دهد, در نـتیجه در او انرژى بیشترى به وجود مى آید و براى کار و کوشش و پیشرفت , تحریک مى شود و در او مـیـل بـه ادامه کوشش و استقامت به وجودمى آید, اگرچه ـهمان طورى که گفتیم ـبهتراست کـودک را وادار کـنـیـم کـه همواره خودش به خود, پاداش درونى بدهد وکمتر از دیگران انتظار تشویق و پاداش داشته باشد.
چنین حالتى مخصوصا براى سلامت روان انسان بسیار لازم است .
بـه عقیده روان شناسان علت بیمارى بسیارى از بیماران روحى و عصبى این است که غریزه تامین روحـى ((۱۱۷))
آنـان ارضـا نـشـده اسـت , آنـان احـسـاس تنهایى مى کنند,چون مى بینند جامعه بـه زنـدگـى و افـکـار و عـلاقه هاى آنان توجهى ندارد,در نتیجه نظم روحى و عصبى آنان در هم مـى ریـزد,درصـورتى که اگر غریزه تامین روحى آنان ارضا مى شد, یعنى جامعه به افکار و رفتار و علایق آنان توجه و در صورت لزوم , تشویق و احترام مى کرد, کار آنهابه این جانمى کشید.
شـکـى نـیـست که ارضاى غرایز در حدود مقررات و امکانات و تجویز عقل و عرف و آداب و رسوم اجـتـمـاعى و از همه مهم تر احکام دینى , بسیارلازم است و سلامت انسان با رعایت همه جوانب , با ارضـاى غـرایـز تـامـیـن مـى شـود, ولـى مـربـى نباید هدف خود را پرورش انسانى قرار دهد که باسرخوردگى یکى از غرایز, دچار صدها عقده روانى شود و فرویدمابانه در سلول انفرادى و تاریک و خـفـقان آور غرایز ـبه ویژه غریزه جنسى ـمحبوس و اسیر باشد! حکومت عقل در کشور تن , باعث تـعـدیـل غرایز مى شود و کلیه غرایز مى توانند به طور عادلانه ارضا شوند و درعین حال انسان را از قیود غرایز آزاد مى سازد و از پیدایش عقده هاى روانى و بیمارى هاى عصبى جلوگیرى مى کند.
رعایت اعتدال , مهم ترین وظیفه مربى است .
هـرگـاه قبول کنیم که تاییدطلبى و تامین روحى در صف غرایز انسان قرار دارد, وظیفه مربى و اجـتـمـاع را بـه این صورت تعیین مى کنیم : در درجه اول باید طفل را طورى بارآورد که خودش داراى شخصیتى کامل باشد, به طورى که بتواند از تایید و تامین درونى برخوردار باشد و نیازى به تایید وتوجه دیگران نداشته باشد.
دیـدیـم کـه روایـات اسلامى نیز ناظر به همین جهت است و پایه گذاران اسلام با بیانات گهربار خویش , پرورش انسان کامل را وجهه نظر تیزبین وموشکاف خویش قرار داده اند.
آنـچـه رهـبـران اسلام مى گویند و توجه علماى آموزش و پرورش و روان شناسان را به خود جلب کرده , همین است , ولى این مساله اى است مربوط به خود کودک و افرادى که مى خواهند عمرى را در اجتماعى بگذرانند.
آنـان بـراى ایـن که دچار شکست روحى نشوند و اعصابشان در زیر بار سنگین تنهایى و عدم تایید درهم شکسته نشود, باید آن چنان استغناى طبع داشته باشند که با انجام وظایف , خود را نیازمند به مـدح و سـتـایـش و بـه اصـطلاح تشویق و پاداش دیگران نبینند و با الهام از تعالیم اسلامى :بنده خالص خدا باشند و مدح و ذم دیگران در نظرشان مساوى باشد.
درسـت اسـت کـه بـایـد افـراد جـامعه به گونه اى تربیت شوند که در راه اداى وظیفه , ستایش و سـرزنش دیگران در نظرشان یکسان باشد, آیا اجتماع وظیفه اى ندارد؟ آیا اگرصرفا به افراد چنین روحـیـه اى بـبـخـشـیـم که اعتنایى به مدح و ذم دیگران نداشته باشند و خود با انجام وظایف , به خـودشـان خـرسندى و نشاط بخشند, کافى است ؟ آیا اجتماع باید طورى باشد که به قول معروف : پـشـک و مـشـک را یـکـسان ببیند؟! آیا بهتر این نیست که جامعه بهترین کیفر دهنده بدکاران و بزرگ ترین مشوق و پاداش دهنده نیکوکاران باشد؟ پس در درجه دوم , وظیفه مربى و به طور کلى وظیفه همه افراداجتماع است که از راه تشویق و پاداش , نیروى فوق العاده اى به کودکان و جوانان و خـلاصـه هـمـه خـدمـتگزاران اجتماع بدهند, تا آنها با نشاط و پایدارى به کار خود ادامه دهند و همچنین , با آنانى که کجروى و خیانت مى کنند, با اظهار تنفر و هرگونه روشى که موثرو به جا و عاقلانه تشخیص داده شود, به مبارزه پردازند.
خوشبختانه دستورات اسلام در این زمینه , چون دیگر زمینه ها غنى است .
عـلى (ع ) در فرمان تاریخى خود به مالک اشتر مى فرماید: ولا یکونن المحسن والمسئ بمنزله سوا فـان فى ذلک تزهیدا لاهلالاحسان فى الاحسان ,وتدریبا لاهل الاسائه على الاسائه والزم کد منهم مـاالـزم نـفسه , باید نیکوکار و بدکار, در نظر تو یکسان نباشند, چنین روشى نیکوکاران را از نیکى بـازمـى دارد و بـدکـاران را بـه بـدى تـشـویق مى کند و هر یک از ایشان را به آنچه خود براى خود برگزیده است , پاداش و کیفر ده ((۱۱۸))
.
ایـن دسـتور در هر دوره و هرجایى , براى کلیه مردم قابل اجراست , ولى نباید فراموش کرد که در این راه دو چیز, هم مضر و هم گناه است : یکى افراط و دیگرى تفریط.
نـه افـراط و زیـاده روى در تـشـویـق و پـاداش رواسـت و نه افراط و زیاده روى در تنبیه و توبیخ , همچنان که در هر دو مورد, تفریط نیز بخشودنى نیست .
عـلى (ع ) فرمود: الثنا باکثر منالاستحقاق ملق , والتقصیر عن الاستحقاق عئ او حسد, ستایشى که بـالاتـر از حـد اسـتحقاق افراد باشد, چاپلوسى وستایشى که کمتر از میزان استحقاق باشد عجز یا حسداست ((۱۱۹))
.
اکنون لازم است که حس حق شناسى وسپاسگزارى را در دل افراد احیا کنیم و همچنین لازم است که حس تنفر و انزجار از خاینان و کجروان رادر جامعه بیدار گردانیم , تا قدر و منزلت افراد خادم و خاین در اجتماع مشخص شود و افراد شیاد نتوانند جایگاه هاى حساس مدیریتى را اشغال کنندو آنهایى را که گویاتر از بلبل و پاک تر از فرشته اند, خاموش سازند و به کنج انزوا فرستند.
بـا تـوجـه بـه ایـن کـه سـپـاسـگـزارى خداوند, یکى از وظایف انسان و مورد تایید قرآن و احادیث اسـلامـى اسـت , بـا وجـود ایـن در یـکـى از روایـات آمـده اسـت کـه :اشکرکم للّه اشکرکم للناس , سـپـاسگزارترین شما در برابر خداوند, کسى است که بهتر از عهده سپاسگزارى افراد برآید و حس حق شناسى وسپاسگزارى در دل او زنده و ثابت باشد ((۱۲۰))
.
این موضوع , در مورد کودکان که هدف این مقالات پرورش آنهاست , نیز کاملا صدق مى کند, ولى بازهم آگاهى و احتیاط مربى بسیار لازم است , چه حالات و روحیات اطفال به طور کامل با یکدیگر فرق مى کند.
شواهد تجربى حاکى است که ستایش براى کودکان عادى و کند ذهن , اثرى بیشتر و براى کودکان درخـشـان اثـرى کمتر دارد, اما سرزنش در کودکان درخشان اثرى بیشتر داردو دختران بیش از پسران در مقابل ستایش حساسیت دارند, ولى پاره اى مطالعات دیگر, حاکى است که صرف نظر از هـمـه تـفاوت هاى فردى ,سنى و هوشى , ستایش کارگرترین مشوق است و سرزنش وانتقاد, اثرى کمتردارند ((۱۲۱))
.
۸ ـ عـادت .
نقش حیاتى عادت .
اگـر چـه انـسـان بـا داشتن نیروى عقل , از موجودات این جهان ,امتیاز مى یابد ومى تواند در باره گـفتار و رفتار خویش , به اندیشه پردازد, آن گاه پس ازتشخیص نیک از بد, راه صواب را بپیماید, ولى اگر بنابراین باشد براى هرکارى کوچک , مدت ها ـدست کم چند لحظه ـسر به جیب تفکر فرو برد,مشکل بزرگ زندگى اش از همین جا آغاز مى شود و همه یا بیشتر کارها متوقف مى ماند.
خوشبختانه قسمت عمده کارها به گفته روان شناسان : بر اثر تکرار فراوان به صورت اعمال خودکار درآمـده اسـت ((۱۲۲))
و آدمـى براى انجام آنها نیازى به تفکرجدید ندارد, تنها یک قسمت ناچیز و مـخـتـصـرى اسـت کـه بـه تـفـکـر جـدید نیازمند است و همان هم بر اثر تکرار, به صورت اعمال خودکاردرمى آید وزمینه براى ابتکارات تازه فراهم مى گردد.
جان دیوئى مى گوید:عادت باعث صرفه جویى در صرف انرژى است و از این رو به ارگانیسم , امکان تغییر و تحول مى دهد, به عبارت دیگر: عادت زمینه ابتکاراست ((۱۲۳))
.
انـسـان از ساده ترین کارها,مانند لباس پوشیدن , غذا خوردن وب گرفته , تا کارهاى دشوار, از قبیل رانـنـدگـى , خواندن , نوشتن , سخنرانى وب همه رابه طورخود کار انجام مى دهد و این که برخى از روان شناسان او را مخلوق عادت ((۱۲۴))
دانسته اند, از همین لحاظاست وبدون شک , وجود عادت درزندگى , یگانه وسیله سعادت و خوشبختى است .
جان دیوئى مى گوید:یکى دیگر از عناصرى که عادت را تشکیل مى دهد, عنصر روانى است .
هـر عـادتـى مـوجـد تـحول روانى است , هرگاه به کارى معتاد شویم تمایل یا علاقه شدیدى به آن پیدامى کنیم و از اجراى آن لذت مى بریم , با خوشى وخوش بینى به آن مى نگریم , دانسته یا ندانسته , براى آن کار فواید و مزایاى فراوان برمى شماریم و اگر از آن کار ممنوع شویم , احساس محرومیت وناراحتى مى کنیم , طرز تفکر و کیفیت عواطف ما سخت زیر نفوذ عادات ما قراردارند ((۱۲۵))
.
عادت هاى ناروا و علاج آن .
باید توجه داشت استعدادهایى که در وجود آدمى نهفته است , ممکن است مورد بهره بردارى درست یا نادرست قرار گیرد.
زیـانـى که دامنگیر انسان شده و مى شود, این است که به جاى این که همواره در راه تشکیل عادات خـوب و پـسـنـدیده کوشا باشد و از تشکیل عادات زشت و ناروا جلوگیرى نماید, دستخوش خطا مـى شـود و وجـود خـود را بـا عـادتـهـاى نـاروا وزشت , آلوده ساخته تا دم مرگ نیز با آنها دست به گریبان مى ماند.
ژان ژاک روسو, در کتاب معروف خود امیل مى گوید: من همیشه کوشش مى کنم که فرزند خود را عادت دهم به اینکه هرگز عادتى نکند.
این گفتار اگر چه به ظاهر صحیح نیست , ولى از آن جا که بسیارى ازعادات انسان نتیجه دوران کـودکـى اوسـت , صـحـیـح است , زیرا در این دوران نیروى تشخیص انسان ضعیف است و اگر از آمـوزش و پـرورش صـحـیـح بـرخـوردار نـباشد, به طور کورکورانه و ماشینى , عادت هایى در او تـشـکـیـل مى شود که اگر با آنها مبارزه نشود و ریشه کن نگردد, تا پایان عمر با او بوده و بسا او را دستخوش رکود و جمود مى سازد و از تحصیل عادات مفیدهم باز مى دارد.
بنابراین , کودکى که هر نوع عادتى مى پذیرد و خود او هم به هیچ نحو نمى تواند میان عادات نیک و بـد فـرق گـذارد, باید تحت مراقبت دقیق درآید و بایک سلسله عادات نیک , پرورش یابد و شکى نیست که پله اول تشکیل عادات نیک و بد, خانواده , به ویژه آغوش گرم مادران است .
از هـمـیـن جـاست که کودک , به دزدى , دروغگویى , لافزنى , تنبلى , فرار از انجام وظیفه وب عادت مى کند و پدران و مادران باید کودک را عادت دهند که به این صفات زشت عادت ننماید.
پـس از آن که قوه تمیز و تشخیص در آدمى بیدار شد, باید خود از تشکیل عادات بد در وجود خود جـلـوگـیرى نماید و تحت تاثیر هوا و هوس ,معاشر ناجنس و اشتباهات دیگر, گرفتار عادت هاى ناروا نشود.
بـسـیـارى از جـوانـان , بـراثـر یـک اشتباه , دوستى ناباب , هوسى ابلهانه وبعمرى را به پریشانى و بـدبـختى مى گذرانند و همواره در آتش پشیمانى وحسرت مى سوزند و بر لحظات غفلت و اشتباه خویش , لعن و نفرین مى فرستند.
بیمارى عادات ناروا, خطرناک تر از هر نوع بیمارى کشنده و زیان بخش است .
روان شناسان سعى کرده اند راه هایى براى جانشین ساختن عادات خوب به جاى عادات بد, پیشنهاد کنند و این قبیل بیماران را درمان روحى بخشند.
براى ترک عادت نامطلوب , نباید هیچ گونه استثنایى قائل شد و باید عادات ارادى جدید را تمرین و عـادات غـیر ارادى را با تمرین هاى ارادى ترک کردو مشخصاتى صریح براى عادت جدید تعیین نمود.
عادت و آموزش و پرورش .
باید اعتراف کرد که نقش معلم و متصدیان آموزش و پرورش در بنیان گذارى عادات نیکو, بسیار مهم است .
بـدنیست بدانیم که برخى , آموزش و پرورش را عبارت از:تحصیل عاداتى که سبب سازگارى فرد با محیط مى شود ((۱۲۶))
دانسته اند, البته این سازگارى باید سبب ایجاد تغییراتى در محیطشود و صرفا عملى منفى و منفعل و معلول حوادث محیط نباشد.
بـا تـوجـه بـه تـعریف مذکور, دراین جا دو وظیفه اساسى براى معلم بیان مى شود:۱ـایجاد عادات مطلوب ,۲ـترک دادن عادات زشت و ناروا.
همان طورکه گفتیم , طفل یا نوجوان به خودى خود قادر نیست خویشتن را در ایجاد عادات نیک و ترک عادات ناروا رهبرى کند.
این وظیفه مربى واقعى و معلم وظیفه شناس است که در راه آموزش و پرورش آنها سعى بیشتر و پـى گـیرتر و دقت شایسته ترى از خود ابراز دارد,استعدادهاى نهفته نونهالان را کشف کند, نقاط ضـعـف آنـهـا را جـسـتـجـو نـمـایـد و بـا صـبـر و حوصله , به تدریج عادات زشت آنها را به دست فـرامـوشـى بـسپارد و آن عاداتى که سبب سازگارى آنان با محیط و فعالیت و ابتکارو سعادتشان مى شود در آنها به وجود آورد.
بـایـد طورى کودک و نوجوان را تحت مراقبت دقیق قرارداد و طورى از آموزش و پرورش واقعى بـرخـوردار سـاخـت که همواره از روى فکر و اندیشه و ملاحظه غایت و نتیجه عمل , آن را از روى شـعـور و اراده تـمـریـن کـنند, تا به صورت عادت و خودکار درآید, و هم در موارد لازم بتوانند با یـک تصمیم , عادتى را ترک نمایند ودر تمام عمر از همین راه و رسم صحیح پیروى کنند و هرگز دچار عادت هاى کورکورانه نگردند.
آرى , مـعلم خوب همواره به شاگردان خود درس فضیلت و انسانیت مى دهد و عقل آنها را بیدار و آگاه مى سازد وکاخ سعادت آنها را با روشى خردمندانه در محیط آموزشگاه پى ریزى مى نماید.
پـدران نـباید خیال کنند که وظیفه آنها تنها نان و لباس دادن است و نسبت به آموزش و پرورش کـودکـان و تشکیل عادات نیکو در وجود آنها وظیفه اى ندارند, و معلمان نیز نباید تصور کنند که تـنـهـا بـا یـاددادن و خواندن و نوشتن , تمام وظیفه هاى آنها انجام گرفته است و در مورد عادات نـامـطـلوب و تربیت اخلاقى و اجتماعى کودکان , سهمى ندارند و به عبارت دیگر, تصور نکنند که درس هـاى آمـوزشـگـاهى ارزش اخلاقى ندارد, بلکه باید درآموزشگاه ها به وسیله درس جداگانه اخلاقى شاگردان را با مسائل اخلاقى , آشنا بکنند.
جـان دیـوئى مـى گـویـد:آمـوزش و پرورش , دست کم در جامعه دموکراتیک , نه تنها باید رفتار خارجى افراد را با موازین اجتماعى همنوا سازد, بلکه افکار و امیال آنان را موافق آرمان هاى اخلاقى جامعه پرورش دهد, تا رفتار آنان خودبه خود بر موازین اخلاقى استوار شود ((۱۲۷))
.
مـربـیـان بـایـد بـکـوشـند تا عالم سازى را با آدم سازى توام سازند, وگرنه پیشرفت علم و عقب ماندگى انسانیت همواره بر دردها و گرفتارى هاى بشر مى افزاید.
مـا بـیـش از آن کـه به مهندسان کارخانه راه سازى و ساختمان احتیاج داشته باشیم , به مهندسان انسانى نیازمندیم و بدون آنها جامعه ما به کمال نخواهدرسید.
۹ ـ سرمایه هاى مادى و معنوى .
مشکلات قرن ما.
در فـصـل پـیش , درباره عادت ـموضوعى که از نظر دانشمندان آموزش و پرورش اهمیتى به سزا دارد ـبـحـث کـردیـم و سـرانـجـام , رشته سخن به این جارسید که ما بیش از آن که به مهندسان کـارخـانـه , راه سـازى و ساختمان احتیاج داشته باشیم به مهندسان انسانى نیازمندیم و بدون آنها جامعه ما به کمال نخواهدرسید.
اکـنـون بـاید دید, علت عقب افتادگى یک ملت , تنها نداشتن ذوب آهن , کارخانه , نیروى تولید و افـزارکـشـاورزى نـواست , یااین که علاوه بر همه اینها,نداشتن یا به کار نبردن سرمایه هاى معنوى است ؟ چرا ممالک مترقى با این که از جنبه هاى مادى به طور کامل برخوردارند, همواره در نگرانى واضـطـراب بـه سـر مـى برند و از آرامش و راحتى محرومند؟ علت این است که توسعه روزافزون قـدرت ها و فراوانى سلاح هاى آتش زا هر لحظه خطرهاى سهمگینى را در برابر مردم جهان نمودار مى سازد و آینده مبهم و تاریکى را مجسم مى نماید.
آیـنده علم با همه امیدها و آرزوهایى که به دنبال دارد, معلوم نیست براى بشر مفید یا مضر باشد و این از لحاظ استفاده هاى خطرناکى است که ممکن است بشراز علم بکند.
تـنـهـا سـالانـه ۱۲۰میلیارد دلار از ثروت و درآمد جهان را تسلیحات مى بلعد و به گفته دبیر کل سازمان ملل متحد:مساله این است که آیا سرانجام ما نژادبشر را منقرض خواهیم کرد یا این که عالم بشریت از جنگ دست برخواهد داشت .
از دانـشـمـنـد بـزرگ عصر اتم و فیلسوف عالى قدر, انشتین پرسیدند:در جنگ سوم , چه سلاحى به کارخواهد رفت ؟ وى از پاسخ این سوال خوددارى کرد و خود را به نادانى زد و گفت : اگر جنگ چهارمى پیش آید, اسلحه آن منحصر به فلاخن خواهدبود! یعنى طورى دنیا زیر و رو مى گردد که بـشرى باقى نخواهد ماند و اگر بشرى باقى بماند زندگى او به صورت زندگى بشر ما قبل تاریخ در خواهد آمد.
بیشتر کوشش دنیاى قرن بیستم , صرف خلع سلاح , رهایى از استعمار و پشتیبانى از کشورهاى در حـال تـوسـعـه مـى گردد و این امر نشان مى دهد که هنوز دنیاى ما محل امن و امان و سعادت و خـوشـبـختى نشده است و ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم ! اوتانت دبیر کل وقت سازمان ملل متحد مى گوید:اغلب کشورهایى که تازه از استعمار رهایى یافته و در حال توسعه اند, فاقد سازمان ادارى و فـنـى هـسـتند, زندگانى اقتصادى و مالى آنها عموما متزلزل است , احتیاج مبرمى به مدرسه و مـعـلـم دارند و غالبا قربانى عدم ثبات اوضاع سیاسى خود مى شوند و به عهده سازمان ملل متحد است که آنها رایارى کند تا بتوانند مشکلات خود را حل کنند.
وانـگـهـى , تنها این کشورها دچار این گرفتارى ها و بدبختى ها نیستند, بلکه دو میلیارد از مردم جـهـان : یـعنى در حدود سه چهارم ساکنان کره زمین با فقر وبدبختى نفس مى کشند و از حداقل ضروریات زندگى هم محرومند, روى همین جهات بود که سازمان ملل متحد به موجب قطعنامه مورخ سال۱۹۶۱ م .
سال هاى ۱۹۶۰تا ۱۹۷۰م .
را دهـسـالـه سـازمان ملل متحد براى توسعه اعلام کرد, تا با اقدامات سازمان , تفاوت فاحش بین درآمـد یـک کـارگـر مـتوسط در کشورهاى صنعتى وقوت لایموت انسان متوسط در کشورهاى تـوسعه نیافته , از میان برداشته یا تعدیل شود و در کشورهاى در حال توسعه , درآمد ملى را تا سال ۱۹۷۰سالى پنج درصد افزایش دهد.
* * * از آنـچـه بـه عـنوان مشکلات قرن ما گفته شد, این نتیجه به دست مى آید که در درجه اول , سـرمـایـه هاى مادى در همه جاى دنیا و به دست تمام مردم جهان نیست , بلکه در برخى از ممالک بـزرگ مـتـمـرکـز شـده است و سایر ممالک به علل و جهاتى , از تحصیل این سرمایه ها محرومند ونـمـى تـوانـنـد روى پـاى خـود بایستند و در درجه دوم ,نه تنها سرمایه هاى مادى نتوانسته است دردهاى بشر را درمان کند, بلکه خود بر دردها و مشکلات بشر افزوده است .
بـا ایـن هـمـه شکى نیست که یک ملت , آن گاه مى تواند به سعادت واقعى برسد که از سرمایه هاى مادى و معنوى برخوردار باشد.
ما در پى نشان دادن رمز سعادت واقعى هستیم .
اوتـانـت , علل عقب افتادگى بسیارى از ممالک روى زمین را فقدان سازمان ادارى و فنى , تزلزل زندگى اقتصادى و مالى , احتیاج مبرم به مدرسه ومعلم و عدم ثبات اوضاع سیاسى مى داند.
بنابراین , سعادت یک ملت , آنگاه به خوبى تامین مى شود که هیچ یک از این نواقص در زندگى او راه نـداشـتـه بـاشد,ولى رفع این نواقص به عهده کیست ؟ مگر چنین نیست که تنها کسانى مى توانند بـرایـن نـواقـص فـایـق آیـنـد کـه در مـدرسـه و بـه وسیله معلم تربیت مى شوند؟ ما, معلمان را مـهـندسان انسانى لقب دادیم , زیرا اگر مثلا مهندس برق , در امور مربوط به برق تخصص دارد و بـه اوضـاع آن سرو سامانى مى بخشد,معلم هم مهندسى است که در امور مربوط به انسان , تخصص دارد و به اوضاع او سروسامان مى بخشد.
وظـیـفـه معلم تنها این نیست که پزشک , مهندس , حقوقدان , عالم اقتصاد, ریاضیدان , فیلسوف , ادیب , درجه دار و صاحب منصب , تحویل جامعه بدهد, بلکه همه اینها معلومات و فنونى هستند که اگـر تـوام بـا اخـلاق و انـسـانـیـت نـبـاشـنـد و ایـمـان بـه مـبـدا و معاد, آنها را در راه صحیح راهبرى ننماید,مشکلات زندگى را در دنیاى کنونى صد چندان خواهندکرد.
پیکار مردم جهان .
بـه دلایـل مذکور, امروز مردم جهان به طور محسوسى در راه مبارزه با مشکلات , به پا خاسته اند و بایک کوشش پى گیر و همه جانبه , با سرانگشت تدبیر و درایت , گره ها را از زندگى مى گشایند.
در مـیـان هـمـه مشکلات مساله آموزش و پرورش , بیش از همه , مورد توجه است , زیرا حل همه یا بـسـیـارى از مـشـکـلات به آموزش و پرورش بستگى دارد و ملتى که از آموزش و پرورش صحیح برخوردار باشد, به راحتى بر مشکلات فایق مى آید.
در تـمـام جـهـان , دانشگاه ها همواره در درجه اول اهمیت بوده اند و به وسیله اقدامات دولت ها و مردم نیکوکار, روزبه روز بر توسعه آنها افزوده مى شودو سرمایه هاى هنگفتى در آنها گرد مى آید.
اصـولا پـیـشـرفت آموزش و پرورش , نشان پیشرفت هر قومى است , از این رو مردم جهان به طور دسـتـه جـمعى علیه جهل و بى سوادى به مبارزه برخاسته اند و با کوشش و تلاش , همواره در صدد پیداکردن راه هاى بهتر و صحیح تر براى تعلیم و تربیت کودکان هستند.


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi