بازدید
نیایش دوازدهم: در اعتراف به گناهان و طلب توبه از خداى متعال
پروردگارا مرا سه امر از سئوال به درگاهت منع مى کند و محجوب مى سازد و یک امر باز به مسئلت و درخواست از حضرتت دعوت مى کند و راغب مى گرداند
آن سه چیز که محجوب و ممنوعم مى سازد یکى آنکه تو (که مولاى من و آفریننده من و ولى نعمت من هستى) مرا به طاعتت امر کردى و من کندى نموده (و سهل شمردم) (به عصیان پرداختم) (و چنانکه باید و شاید به طاعت قیام نکردم) دیگر آنکه تو از معاصى و گناهان مرا نهى کردى و من بر انجام آن معاصى شتابان رفتم دیگر آنکه نعمت (بى شمار) به من عطا فرمودى و من در شکر آن تقصیر و کوتاهى کردم (این سه چیز مرا شرمنده مى کند که به درگاه کرمت روآورم)
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
گاه عزممان را جزم کرده ایم که تکرار گناه نداشته باشیم و بارها از خداوند سبحان خواسته ایم که در این مهم یاورمان باشد. گاه خواسته ایم که توفیق توبه نصیبمان کند و با بار سنگین گناه و معصیت اجل سراغمان نیاید و فرصتمان تمام نشود. بسیار گفته ایم که: أُطلبُ العَفوَ، إِذا العَفوُ نَعتٌ لِکَرَمِکَ[۱] که ای باری تعالی، ای بلند مرتبه؛ بخشش نمایش کرم توست و ما هیچ از متاع ناچیر دنیا نمی خواهیم جز غفران و بخشایش تو. که خودت بارها در مصحف شریف گفته ای که: انَّ اللهَ غفورٌ رحیمٌ، انَّ اللهَ عفوٌ غفورٌ، انَّ اللهَ هو توّابٌ الرحیمٌ و … و ما بر این باوریم؛ و قطعاً آنجا که جهل سراغمان می آید و عمل قبیحی مرتکب می شویم از سر عداوت و لجاجت با امر تو نیست؛ بلکه ما ضعیفیم. در قرآن کریم خداوند می فرماید: (إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلیَ اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بجِهَالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیهْمْ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا.)(جز این نیست که توبه از آن کسانی است که به نادانی مرتکب کاری زشت می شوند و زود توبه می کنند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
آن کـه اسـلام را بـپـذیـرد, فرمانبردار باشد و قرآن راقرائت و حفظ کند, هر سال دویست دینار از بـیـت الـمـال بهره مند مى شود, و اگر در دنیا به طور کامل به اوداده نشود, روز قیامت – که نیاز بیش ترى دارد-دریافت خواهد کرد.
امام على (ع ) اهمیت
ویژگى هاى قرآن و سفارش هاى پیوسته ى پیامبر اسلام (ص )درباره ى آن سبب شد تا این کتاب در سرتاسر زندگى مردم راه یابد وهمه چیز مسلمانان گردد, به ویژه آن که مؤمنان آن روزگار جز قـرآن کـتـابى نداشتند و تلاوت , حفظ, تعلیم و تعلم به آن اختصاص داشت .
حفظ قرآن همواره , به عـنـوان یک سنت و عبادت بزرگ , در میان مسلمانان مطرح بود و حتى پس از پدید آمدن صنعت چـاپ نـیـزمـوقعیت خود را حفظ کرد.
این امر در پرتو جایگاه والاى قرآن و حفظآن تحقق یافت , جایگاهى که مى توان آن را در ابعاد مختلف زیر موردبررسى قرار داد.
قرآن
قـرآن دربـاره ى بـه خـاطـر سـپـارى کتاب خدا تنها دریک جا سخن به میان آورده است .
آنجاکه مى فرماید: [و اذکرن مایتلى فى بیوتکن من آیات اللّه و الحکمه ان اللّه کان لطیفا خبیرا.
حـکـمت و آیات الاهى را که در خانه هاى شما تلاوت مى شود, به خاطر بسپارید.
[ بدانیدکه ] همانا خداوندمهربان و از همه آگاه است .
[ذکـر] درایـن آیـه در قـبـال نـسیان (فراموشى ) به معناى حفظ و به خاطر سپردن است .
خـداونـد مـتـعـال در ایـن آیـه و آیـات قبل وظایفى را براى زنان پیامبراسلام (ص ) معین ساخته اسـت .
آخـریـن وظـیـفـه درایـن آیه بیان شده است .
به آنان سفارش مى کند هرچه از کلام الاهى درخانه هایتان نازل مى شود, به خاطر بسپارید و آن ها را در زندگى خویش به کار ببندید.
ایـن آیـه در واقع ارزش حفظ قرآن را براى مسلمانان گوشزدمى نماید.
مخاطبان آیه , زنان رسول خـدایـنـد امـا از آن جـا کـه اسـاس شـریـعـت بـر حـفظ قرآن و سنت پیامبر گرامى (ص ) است , مى توان گفت : در واقع مخاطب آیه گروهى خاص نیست و همه ى مسلمانان در تمسک به قرآن و سنت و حفظ آن شریکند.
احادیث
مـعـصـومـان (ع ) در ایـن بـاره سخنان بسیار دارند و در موارد مختلف به فراخور آگاهى و ایمان مـخاطبان شان به آن اشاره کرده اند.
گفتارپیشوایان دین نشان مى دهد حفظ قرآن چنان اهمیت دارد کـه بسیارى از مقام هاى معنوى جز به یارى آن به دست نمى آید.
بخشى از این مقام ها عبارت است از:
1 – هم نشینى با فرشتگان
امام صادق (ع ) مى فرماید: [الحافظ للقرءان العامل به مع السفره الکرام البرره .
حافظ قرآنى که به آن عمل کند, با فرشتگان پیغام برونیک رفتار هم نشین خواهد شد.
گروهى این روایت را ذیل آیه ى [باءیدى سفره .
کرام برره .
ذکر کرده اند و معتقدند مراد از[سفره ] (سفیران ) حافظان , قاریان ,کاتبان قرآن و دانشمندانى است که در هر عصرى آیات خداوند را ازدستبرد شیاطین محفوظ مى دارند.
ایـن تـفـسـیر درست نمى نماید, زیرا خداوند مى فرماید: آیات الاهى به دست [سفیران نیک رفتار] سپرده شده است و روایت نشان مى دهد که حافظان هم نشین سفیرانند نه خود آن ها.
سـخـن امام صادق (ع ) بر همراهى و هم نشینى حافظان و مفسران با سفیران گواهى مى دهد.بى تـردیـد وقتى دانشمندان و حافظان قرآن کارى شبیه فرشتگان و حاملان وحى انجام مى دهند, با آن ها در یک جایگاه و رتبه قرار مى گیرند.
۲ – در شمار بزرگان امت جاى گرفتن
امام صادق (ع ) مى فرماید: [اشراف امتى حمله القرءآن و اءصحاب اللیل .
بزرگان امت من , قاریان و حافظان و شب زنده دارانند.
۳ – ایمنى از عذاب الاهى
امیر مؤمنان (ع ) مى فرماید: [اقرؤواالقرآن و استظهروه فان اللّه تعالى لا یعذب قلبا وعى القرآن .
قـرآن تـلاوت کـنـیـد وآن را به خاطرسپارید, زیرا خداوندمتعال دلى که قرآن در آن باشد عذاب نمى کند.
حـفـظ قـرآن مـجید و انس با آن , انسان را در مسیر عمل به وحى وبهره جستن از معارف آن قرار مى دهد و در نتیجه از آتش دوزخ مصون مى دارد.
پیامبراکرم (ص ) مى فرماید: [لوکان القرآن فى اهاب ما مسته النار.
اگر قرآن در پوستى باشد, آتش بدان نخواهد رسید.
۴ – آبادى قلب
رسول خدا(ص ) مى فرماید: [ان الذى لیس فى جوفه شیى ء من القرآن کالبیت الخراب .
کسى که در درونش چیزى [ سوره یاآیه یى ] از قرآن نباشد, مانند خانه ى ویران است .
چـنـان کـه خـانه ى ویران نزد مردم ارزش ندارد, دل تهى از آیات الاهى نیز نزد خداوند بى ارزش اسـت .اسـاس شـرافت و ارزش انسان هاتقوا و انس با قرآن است .
روح مانند بدن به غذا نیاز دارد و غذاى آن قرآن و معارف الاهى است .
دلى که از کلام وحى بى بهره باشد, مرده و چون خانه ى ویران است .
۵ – مشمول آمرزش الاهى
رسول خدا(ص ) فرمود: [من قرء القرآن عن حفظه ثم ظن ان اللّه تعالى لا یغفره فهو ممن استهزء بایات اللّه .
کـسـى کـه قرآن را از حفظ بخواند و گمان کند خداى تعالى او را نمى آمرزد, در شمار کسانى که آیات الاهى رابه تمسخر گرفته اند, جاى دارد.
۶ – پاداش مضاعف
امام صادق (ع ) فرمود: [ان الذى یعالج القرآن و یحفظه بمشقه منه و قله حفظ له اجران .
هـرکـس در فـراگـیرى قرآن بکوشد و به سبب کمى حافظه آن را به سختى حفظ کند دو پاداش دارد.[ پاداشى براى حفظ آن و پاداشى براى تحمل سختى آن ]
7 – پذیرفته شدن شفاعت
رسول خدا(ص ) فرمود: [من قرءالقرآن حتى یستظهره و یحفظه ادخله اللّه الجنه و شفعه فى عشره من اءهل بیته کلهم قد وجبت لهم النار.
هـرکه [ آن قدر ] قرآن بخواند تا حفظ شود, خداوند او رابه بهشت داخل خواهد کرد و شفاعتش را درباره ى ده تن از خانواده اش – که آتش بر آن ها واجب شده ,مى پذیرد.
آرى , قـرآن در حـق مـؤمنان شفاعت مى کند و آنان را به بهشت رهنمون مى شود,
حافظ و حـامـل قرآن نیز چون قرآن توان شفاعت دارد.
البته شفاعت حافظان با قرآن تفاوت دارد.
شفاعت قـرآن فـراگـیراست , ولى شفاعت حافظ قرآن محدود بوده , تنها درباره ى خانواده اش و آن هم به تعداد انگشتان دست پذیرفته مى شود.
۸ – بالاترین درجات بهشت
رسول خدا(ص ) فرمود: [عدد درج الجنه عدد آى القرآن فاذا دخل صاحب القرآن الجنه قیل له :ارقا و اقرء لکل آیه درجه فلا تکون فوق حافظ القرآن درجه .
درجـات بـهـشـت بـه تـعـدد آیـه هـاى قـرآن است .
چون صاحب قرآن داخل بهشت شود, به وى مـى گـویندبخوان وبالا رو که هر آیه یى رادرجه یى است .
پس برتر ازدرجه ى حافظ قرآن درجه یى نیست .
۹ – دریافت پاداش انبیا
رسول خدا(ص ) فرمود: [یـا سـلـمـان …
ان اکرم العباد الى اللّه بعد الا نبیاء, العلماء ثم حمله القرآن , یخرجون من الدنیا کما یخرج الا نبیاء و یحشرون من قبورهم مع الا نبیاء و یمرون على الصراط مع الا نبیاء و یاءخذون ثواب الا نبیاء.
] اى سـلـمـان ,…
هـمانا بعد از انبیا بهترین بندگان نزدخداوند عالمانند و سپس قاریان و حافظان قـرآن .
آنـان هـمانند انبیا از دنیا مى روند, همراه آنان ازگورهابرانگیخته مى شوند, در کنار آنان از صراط مى گذرند وپاداش آن ها را [ از خداوند ] دریافت مى کنند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
توبه آداب خاصى دارد که اگر شخص توبه کننده به آنها عمل کند، بهاستجابت نزدیکتر خواهد بود. در روایات ذیل بخشى از این آداب رامىخوانیم؛ مانند: وقت توبه و طلب آمرزش که در سحر باشد وبلافاصلهبعداز ارتکاب گناه یا در همان روز و در هنگام طلوع فجر و غروبخورشید انجام شود، و هر زمانى که از او گناهى سرزند، استغفار کند هرچند آن گناه بارها هم از او تکرار شده باشد و هر چند بعداز بیست سال،وهر موقعى که مصیبتى بر انسان وارد مىشود هم باید استغفار کند، زیرا آنمصیبت یکنوع یادآورى و هشدار براى اوست، و شخص مؤمن از فرصتهااستفاده مىکند و استغفار مىجویدو عمل صالح انجام مىدهد پیش از آنکهفرصت فوت شود، و مستحبّ است در هر روز هفتاد بار استغفار کند،مخصوصاً در زمانى که علائم مرگ هم در وجود او بروز مىیابد، و شخصمؤمن همواره خویشتن را مورد محاسبه و ارزیابى قرار مىدهد تا توبهکند، زیرا او بخوبى آگاه است که ایام عمر او چگونه مىگذرد و لذا همیشهاستغفار و توبه و انجام عمل صالح را ادامه مىدهد، مخصوصاً وقتى کهعمر او به ۴۰ سالگى برسد، امّا در پنجاه سالگى باید طورى خود را محاسبهکند که گویا در حالت احتضار است.
شخص مؤمن همیشه، پس از ارتکاب بدیها به کارهاى نیک روىمىآورد، و بر انجام عمل صالح حرص مىورزد، زیرا مىداند که عملش ازاو جدا نمىشود در آن زمان که مال، ثروت و فرزند همگى از او جدامىشوند. شخص مؤمن سخت مىترسد از اینکه پرونده اعمالش بهحضرت رسول اللَّهصلى الله علیه وآله عرضه شود و لذا در راه خیر تمام تلاش و کوششخود را به کار مىبندد:
۱ – پیامبر خداصلى الله علیه وآله فرمود:
»إنّ للَّه فضولاً من رزقه ینحله من شاء من خلقه، واللَّه باسط یده عند کلّ فجرلمذنب اللیل هل یتوب فیغفر له، ویبسط یده عند مغیب الشمس لمذنب النهار هل یتوبفیغفر له«(239).
خداوند زیاده هایى در رزق قرار داده که آنها را مىبخشد به هرکه اراده کند ازخلقش، و خداوند در هر سپیده دمى دست خود را براى گناهکار شب باز مىکند که آیااو توبه مىکند تا او را بیامرزد، و همچنین در هنگام غروب آفتاب دست رحمت خود رابراى گناهکار در روز باز مىکند که آیا توبه مىکند تا او را ببخشد.«
۲ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»إنّ اللَّه یحبّ العبد المفتن التوّاب ومن لا یکون ذلک منه کان أفضل«(240).
»خداوند بنده امتحان شده توبه کننده را دوست دارد و اگر کسى گناه نکند
تا احتیاج به توبه هم پیدا نکند بهتر است.«
۳ – باز هم امام صادقعلیه السلام فرمود:
»إنّ المؤمن لیذنب الذنب فیذکر بعد عشرین سنه، فیستغفر منه فیغفر له، وإنّمایذکره لیغفر له، وإنّ الکافر لیذنب الذنب فینساه من ساعته«(241).
»مؤمن گناهى را مرتکب مىشود و بعداز ۲۰ سال به یاد مىآورد و استغفار مىکندو خدا هم او را مىبخشد. به یقین او که به یاد مىآورد براى این است که آمرزیده شود.امّا کافر مرتکب گناه مىشود ولى از همان لحظه فراموش مىکند.«
باز هم امام صادقعلیه السلام فرمود:
»إنّ اللَّه إذا أراد بعبد خیراً فأذنب ذنباً أتبعه بنقمه ویذکّره الاستغفار«(242).
»خداوند اگر خیر بندهاى را بخواهد، وقتى که او گناهى مرتکب مىشود، وى راگرفتار مصیبتى مىکند تا آمرزش خواستن و استغفار کردن را به یادش بیاورد.«
۵ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»کان رسول اللَّه صلى الله علیه وآله یتوب إلى اللَّه عزّ وجلّ فی کلّ یوم سبعین مرّه . قال الراوی:أکان یقول: استغفر اللَّه وأتوب إلیه؟ قال: لا، ولکن کان یقول: أتوب إلى اللَّه. قال الراوی:إنّ رسول اللَّهصلى الله علیه وآله کان یتوب ولا یعود ونحن نتوب ونعود، قال: اللَّه المستعان«(243).
»پیامبر خداصلى الله علیه وآله در هر روز، هفتاد بار )باز مىگشت( به سوى خدا مىکرد.«راوى گفت: آیا آنحضرت »استغفر اللَّه واتوب الیه« مىگفت؟ فرمود: »نه، ولىمىگفت: »اتوب إلى اللَّه.« راوى گفت: پیامبر خدا وقتى که به سوى خدا روى مىآورددیگر از او برنمىگردانید امّا ما پس از روى آوردن به خدا دوباره از او باز مىگردیم.حضرت فرمود: »از خداوند باید یارى خواسته شود.«
۶ – امام باقر و یا امام صادقعلیهما السلام فرمود:
»إنّ اللَّه عزّ وجلّ قال لآدمعلیه السلام: جعلت لک أنّ من عمل من ذرّیّتک سیّئه ثمّ استغفرغفرت له، قال: یا ربّ زدنی؟ قال: جعلت لهم التوبه أو بسطت لهم التوبه حتى تبلغالنفس هذه. قال: یا رب حسبی«(244).
»خداوند عزّ وجلّ به آدم گفت: من براى تو قرار دادم که اگر کسى از نسل تو،گناهى مرتکب شد سپس استغفار جست، من او را مىبخشم. آدم گفت: پروردگارا!بیشتر کن. خداوند فرمود: براى آنان توبه قرار دادم، یا گستردم براى ایشان توبه راتا زمانى که جان به گلو برسد. آدم گفت: پروردگارا! مرا بس است.«
۷ – امام باقرعلیه السلام فرمود:
»إنّ رسول اللَّهصلى الله علیه وآله دعا رجلاً من الیهود وهو فی السیاق إلى الإقرار بالشهادتین فأقرّبهما ومات، فأمر الصحابه أن یغسّلوه ویکفّنوه ثمّ صلّى علیه، وقال: الحمد للَّه الذی أنجىبی الیوم نسمه من النار«(245).
»پیامبر اسلام مردى از یهود را که در حال جان دادن بود، دعوت کرد که اقرار بهشهادتین کند پس او اقرار کرد و مُرد. پیامبر صحابه را دستور داد که او را غسل دهندو کفن کنند، سپس بر او نماز خواند و فرمود: ستایش خدایى را که امروز بخاطر من،بندهاى را از آتش نجات بخشید.«
۸ – حضرت علىعلیه السلام فرمود:
»إنّ اللَّه عزّ وجلّ إذا أراد أن یصیب أهل الأرض بعذاب قال: لولا الذین یتحابّونبجلالی، ویعمرون مساجدی، ویستغفرون بالأسحار، لأنزلت عذابی«(246).
خداوند وقتى بخواهد اهل زمین را عذابى برساند مىفرماید: اگر نبود کسانى کهبخاطر جلال من به همدیگر محبّت مىورزند، و مساجدم را آباد مىکنند، و در سحرهااستغفار مىجویند، عذاب خود را نازل مىکردم.
۹ – حفص بن غیاث مىگوید: از امام صادقعلیه السلام شنیدم که مىفرمود:
»إن قدرت أن لا تُعرف فافعل، وما علیک أن تکون مذموماً عند الناس إذا کنت محموداً عند اللَّه. ثمّ قال: قال أبی علی بن أبی طالبعلیه السلام: لا خیر فی العیش إلّا لرجلین:رجل یزداد فی کلّ یوم خیراً، ورجل یتدارک منیّته بالتوبه«(247).
»اگر مىتوانى که بین مردم شناخته نشوى، پس همان کن، و باکى بر تو نیست کهاگر بین مردم نکوهیده باشى در حالیکه در نزد خدا ستوده هستى.« سپس فرمود:»پدرم على بن ابیطالبعلیه السلام فرمود: در زندگى خیرى نیست مگر براى دو شخص:شخصى که در هر روز بر خیر او افزوده مىشود، و شخصى که با توبه به استقبالمرگ مىرود.«
۱۰ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»من استوى یوماه فهو مغبون، ومن کان آخر یومیه خیرهما فهو مغبوط، ومن کانآخر یومیه شرّهما فهو ملعون، ومن لم یر الزیاده فی نفسه فهو إلى النقصان، ومن کان إلىالنقصان فالموت خیر له من الحیاه«(248).
»کسى که دو روزش مساوى باشد او مغبون و زیان دیده است، و کسى که آخریندو روزش، بهترین آن دو باشد، بر او باید غبطه خورد، و کسى که آخرین دوروزش، بدترین آن دو باشد، او ملعون است، و کسى که در خود پیشرفتى نبیند، اوبه سوى کاستى در حرکت است، و کسى که به سوى کاستى باشد، مرگ براى او بهتراز زندگى خواهد بود.«
۱۱ – باز هم امام صادقعلیه السلام فرمود:»إنّ العبد لفی فسحه من أمره ما بینه وبین أربعین سنه، فإذا بلغ أربعین سنه أوحى اللَّهعزّ وجلّ إلى ملکیه قد عمّرت عبدی هذا عمراً فغلّظا وشدّدا وتحفّظا واکتبا علیه قلیلعمله وکثیره وصغیره وکبیره«(249).
»در کار انسان تا زمانى که زیر چهل سال است آسان گرفته مىشود، امّا زمانىکه به چهل سالگى رسید خداوند به دو فرشته خود وحى مىکند که: بنده من عمر خودرا کرده است، از این به بعد بر او سخت بگیرید و او را زیر نظر داشته باشید، کم وزیادو کوچک و بزرگ عمل او را بنویسید.«
۱۲ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»ثلاث من لم تکن فیه فلا یرجى خیره أبداً: من لم یخش اللَّه فی الغیب، ولم یرع فیالشیب، ولم یستح من العیب«(250).
»سه چیز اگر در کسى نباشد، هیچ وقت خیر او امید نمىرود: کسى که خدا را درنهان نترسد، کسى که در پیرى پروا نکند، و کسى که از عیب شرم نکند.«
۱۳ – امامعلیه السلام فرمود:
»إذا بلغ العبد ثلاثاً وثلاثین سنه فقد بلغ أشدّه، وإذا بلغ أربعین سنه فقد بلغ منتهاه،فإذا طعن فی واحد وأربعین فهو فی النقصان، وینبغی لصاحب الخمسین أن یکون کمن کانفی النزع«(251).
»وقتى بنده سى و سه ساله شود، به اوج قدرت و رشد خود رسیده، و وقتى بهچهل برسد به آخرین حدّ قدرت و رشد خود رسیده، و از چهل و یک سالگى، او روبهنقص و ضعف است و براى شخص پنجاه ساله شایسته است که مانند کسى باشد کهدر حال جان دادن است.«
۱۴ – پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله فرمود:
»اتّق اللَّه حیثما کنت، و خالق الناس بخلق حسن، وإذا عملت سیّئه فاعمل حسنهتمحوها«(252).
»هر جا باشى خدا را بپرهیز، و با مردم با اخلاق نیک رفتار کن، و اگر گناهىمرتکب شدى، حسنهاى انجام بده تا گناه را محو کند.«
۱۵ – حضرت علىعلیه السلام فرمود:
»إنّ ابن آدم إذا کان فی آخر یومٍ من أیام الدنیا وأوّل یوم من أیام الآخره، مثّل له مالهوولده وعمله، فیلتفت إلى ماله فیقول: واللَّه إنّی کنت علیک حریصاً شحیحاً، فما لیعندک؟ فیقول: خذ منّی کفنک. قال: فلیتفت إلى وُلْده فیقول: واللَّه إنّی کنت لکم محبّاًوإنّی کنت علیکم محامیاً فماذا عندکم؟ فیقول: نؤدّیک إلى حفرتک نواریک فیها. قال:فیلتفت إلى عمله فیقول: واللَّه إنّی کنت فیک زاهداً، وإن کنت لثقیلاً، فیقول: أنا قرینکفی قبرک ویوم نشرک حتى اُعرض أنا وأنت على ربّک«(253).
»فرزند آدم زمانیکه در آخرین روز از دنیا و اوّلین روز از آخرت قرار گیرد، مال وفرزند و عمل او برایش مجسّم مىشود. پس به سوى مالش توجّه مىکند و مىگوید:به خدا سوگند من براى تو حریص و بخیل بودم براى من چه مىتوانى بکنى؟ پس مالمىگوید: از من کفنت را بگیر. سپس روى به جانب فرزندانش مىکند و مىگوید: بهخدا سوگند من دوستدار شما بودم و از شما حمایت مىکردم براى من چه کارمىتوانید انجام دهید، فرزندان مىگویند: تو را در میان گورت سپرده و در آن تو رامىپوشانیم. پس توجّه به عملش مىکند و مىگوید: من در رابطه با تو بىتوجّهىکردم، اگرچه تو سنگین بودى. پس عمل مىگوید: من همراه تو هستم در قبرتوروزى که محشور شوى، تا من و تو بر پروردگارت عرضه شویم.«
۱۶ – امام صادقعلیه السلام فرمود:
»تعرض على رسول اللَّهصلى الله علیه وآله، أعمال العباد کلّ صباح، أبرارها وفجّارها،فاحذروها. وهو قول اللَّه عزّ وجلّ: )وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ(۲۵۴)وسکت«(255).
»اعمال بندگان در هر صبح بر رسول خدا عرضه مىشوند، اعمال نیکان و بدان،پس مواظب باشید. خداوند مىفرماید: »و بگو عمل کنید پس خدا و پیامبرش عمل شمارا مىبینند« پس ساکت شد.
توبه در زندان های جمهوری اسلامی ایران
توبه در ارتباط با گناه معنا می یابد و آن پشیمانی از گناه و بازگشت به سوی خدا است .
برجستگی بار معنایی اعتراف در این کلمه به دلیل نقش مهم آن و آئین مربوط به آن است
در اسلام توبه لزوما بخشودگی را به همراه نمی آورد. قران در قبال مواردی که به گناهان کبیره معروف است، شدت عمل و مجازات های سنگینی را فرمان می دهد.
با این همه مکررا مسلمانان و مومنین را به توبه فرا می خواند و به آنها وعده بخشش از طرف خدا می دهد.( ۴) تکرار و تاکید بر موضوع گناه و توبه، به ایجاد و تحکیم رابطه بندگی در مقابل خدا و رسولانش می انجامد.
محمد غزالی توبه حقیقی را از توبه مصلحتی متمایز می سازد و برای آن سه شرط قائل است : آگاهی به گناه ندامت. وقتی آگاهی از عمق وجود باشد، درد و عذاب روحی در پی دارد. تاسف از عملی که باعث دور شدن از خدا شده بود ، ندامت است. –
تصمیم به دوری از اعمال گناه آمیز و جبران آن(۵) توبه در اسلام امری دواطلبانه و رابطه ی بین خدا و فرد نیست. امر به معروف و نهی از منکر وظیفه هر مسلمانی و مجازات و تعیین صحت و پذیرش توبه در حوزه اختیارات حکام دینی است. توبه در زندان های حکومت اسلامی ایران تنها یک پدیده ی مذهبی نیست پدیده ای سیاسی نیز هست. مذهبی است چرا که موضع گیری در قبال حکومت با موضوع ایمان و بی ایمان سنجیده می شود و مخالفت با حکومت به ویژه با اصل ولایت فقیه مقابله با اسلام و خدا و در مقوله گناه قلمداد می گردد. پس برای پاک شدن از گناه و دوری از آن نیاز به توبه است یعنی ندامت و بازگشت به سوی خدا. اما توبه هم چنین یک امر سیاسی است چرا که رویه ای است برای سرکوب و ارعاب. توبه نفی حق دگراندیشی است.
در زندان، حاکمان اسلام گرا، که “ارشاد گناه کاران” را وظیفه دینی خود می دانند، با دست بازتری عمل می کنند تا در جامعه که بهر حال ملاحظات و محدودیت هایی را ناگزیز می سازد. مجریان ارشاد در زندان، از رئیس زندان و حکام شرع گرفته تا بازجوها و نگهبانان، برای وادار ساختن زندانی به توبه و کاربست آن ضدانسانی ترین شیوه ها را حق مسلم خود می دانند. توبه از ویژگی های زندان اسلامی است. برای داشتن تصویری از زندان اسلامی، نگاهی داریم به زندان در دهه ۶٠، به زندانی القا می شد که در
گذشته انسانی فاسد و گناهکار بوده و عمل او، گو خواندن کتابی یا اعلامیه ای مخالف رژیم بوده باشد- خیانت بوده است. زندانیان وادار می شدند در حضور دیگران اعتراف کنند که انگیزه پیوستن شان به گروه های مخالف پیروی از هواهای نفسانی بوده و حالا در زندان به راه راست هدایت شده اند. اعتراف کنندگان تنها توابین نبودند. این “مصاحبه” ها و اعتراف ها برای کسانی که محکومیت شان تمام شده بود. پیش شرط آزاد شدن از زندان بود.
و برای کسانی که محکوم به مرگ بودند شانسی به حساب می آمد برای زنده ماندن .
همان طور که اشاره رفت شرط نهایی توبه جبران گذشته است می گویند تنها “اعتراف به گناه” و “ندامت کافی نیست عمل تواب باید توبه اش را اثبات کند. در دهه ۶٠، مقامات زندان با دستاویز “جبران گذشته گناه آلود” قربانیان خود، تواب ها، را به ضدانسانی ترین رفتارها وامی داشتند : توطئه علیه دیگر زندانی ها. بسیاری از تواب ها به چنان درجه از پستی سوق داده شدند که همکار و همزبان بازجوها و نگهبانان قرار گرفتند. برای اثبات خلوص شان، حتی وادار شدند که شلاق بدست گیرند و در مراسم اعدام همکاری کنند. هدف این بود که هر گونه رابطه عاطفی تواب با گذشته اش قطع شود و هرچه بیشتر از هویت و تعلقات گذشته اش بگسلد. می دانستند هر چه این گسست قاطع تر و خشن تر باشد و همراه با انتقام از تعلقات گذشته، که تبلورش دیگر زندانی ها و به ویژه زندانیان سرموضعی بودند، راه بازگشت به گذشته بسته تر می شود.
ادامه مطلب + دانلود...