جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

امام علی از نگاه تاریخ

2,035

بازدید

 
نام: علی (ع)
القاب: امیر المؤمنین، مرتضی، وصی، حیدره، یعسوب المؤمنین، یعسوب الدین.
کنیه ها: ابوالحسن، ابولحسین، ابوالسبطین،ابوالریحانتین، ابوتراب.
نام پدر و مادر: ابوطالب- فاطمه بنت اسد.
زمان ومحل تولد: سیزدهم رجب ده سال قبل از بعثت داخل کعبه معظمه متولد شد.
دوران امامت: ۳۰ سال که چهار سال و نه ماه آن را عهده دار خلافت بود.
زمان و محل شهادت: صبح روز ۱۹ رمضان سال چهل هجری در محراب عبادت، در مسجد کوفه توسط ابن ملجم مرادی ضربت خورد و در شب ۲۱ ماه رمضان در سن ۶۳ سالگی به شهادت رسید.
مرقد شریفش: در نجف اشرف در کشور عراق است.
 
جراحات سخت علی (ع)
علی در جنگ احد شصت و یک زخم برداشت و حضرت فاطمه زهرا (ص) به معالجه آن حضرت پرداخت اما چیزی نگذشت که با نگرانی به خدمت پیامبر رسیده و عرضه داشتند که وضع بدن علی طوری است که هر زخمی را می بندیم دیگری گشوده می شود و زخمهای تن او آنچنان زیاد و خطر ناک است که نگرانیم.
پیامبر )ص( و جمعی از مسلمانان به عنوان عیادت به منزل علی )ع( وارد شدند، در حالیکه بدن او یک پارچه زخم و جراحت بود. پیامبر با دست مبارک خود بدن او را مسح می کرد و می فرمود: کسی که در راه خدا این چنین ببیند آخرین درجه مسئولیت خود را انجام داده است. و زخم هایی که پیامبر دست روی آنها می کشید به زودی التیام می یافت.
علی )ع( در این هنگام گفت: الحمد الله که با این همه، فرار نکردم و پشت به دشمن ننمودم. خداوند در آیاتی از قرآن مجید به کوششهای او و فداکاریهای مجاهدان دیگر اشاره کرده است.

مقام و منزلت علی علیه سلام
جابربن عبدااله انصاری گفت: ما در کنارخانه خدا  در خدمت رسول خدا ()ص() نشسته بودیم که علی به سوی ما آمد. هنگامی که چشم پیامبر )ص( به او افتاد فرمود: برادرم به سراغ شما می آید. و سپس رو به کعبه کرد و گفت: به خدای این کعبه قسم که این مرد و شیعیانش در قیامت رستگارند.
بعد رو به کرد و فرمود: او قبل از همه شما به خدا ایمان آورد، و قیام او به فرمان خدا بیش از همه شماست، وفایش به عهد الهی از همه بیشتر، قضاوتش به حکم الله نزدیکتر مساواتش در تقسیم بیت المال از همه زیادتر، عدالتش درباره رعیت از همه فزون تر، و مقامش نزد خدا از همه بالاتر است.
جابر گفت در اینجا آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه نازل شد و پس از آن هنگامی که علی )ع( می آمد اصحاب پیامبر )ص( می گفتند: بهترین مخلوق خدا بعد از رسول الله آمد.

زهد علی علیه السلام
سوید بن غفله گفت: بعد از آنکه امام علی )ع( به خلافت رسید، به محضر ایشان وارد شدم، دیدم امام )ع( روی حصیر کوچکی نشسته اند و در خانه ایشان جز حصیر چیز دیگری ندیدم. عرض کردم یا امیر المومنین بیت المال در دست شماست ولی از مایحتاج چیزی در این منزل نمی بینم!
فرمود: ای سوید شخص عاقل در خانه ای که از آنجا کوچ خواهد کرد اثاث تهیه نمی کند، برای ما خانه امنی است(آخرت) که بهترین مطاع و اثاث و کالای خود را به آنجا فرستادیم و ما هم به همین زودی به آنجا رهسپار خواهیم شد.
رشوه یا هدیه ؟
اشعث بن قیس برای پیروزی بر طرف دعوای خود در محکمه عدل علی (ع) متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفی پر از حلوای لذیذ به در خانه علی ()ع() آورد و نام آن را هدیه گذاشت علی (ع) برآشفت و فرمود: سوگواران بر عزایت اشک بریزند، آیا با این عنوان آ‚ده ای که مرا فریب دهی و از آئین حق بازداری؟ بخدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنجه  در زیر آسمانهای آنهااست به من دهند که پوست جوی به ظلم از دهان مورچه ای برگیرم، هرگز نخواهم کرد، دنیای شما از برگ جویده ای در دهان ملخ برای من کم ارزش تر است، علی را با نعمتهای فانی و لذتهای زودگذر چه کار؟

نهج البلاغه
کتاب شریف و ارزشمند نهج البلاغه، مجموعه سخنان برجسته امام علی )ع( است که سید رضی متولد ۳۵۹ هجری قمری از دانشمندان بزرگ شیعی می باشد آنها را انتخاب و جمع آوری نموده است و به آن نام نهج البلاغه یعنی راه و روش بلاغت داده است. نهج البلاغه را اخ القران گفته اند. کتاب نهج البلاغه دارای سه بخش می باشد که عبارتند از:
۱-    بخش خطبه ها: در این بخش علاوه بر خطبه ها، قسمت های مهمی از سخنان برگزیده آن حضرت که به منزله خطبه است گرد آوری شده است. تعداد این خطبه ها را طبق تنظیم سید رضی ۲۳۹ و طبق شماره گذاری دیگر ۲۴۱ خطبه نوشته اند.
۲-    نامه ها: در این بخش نامه های امام علی علیه السلام به فرمانداران و استانداران و بعضی اشخاص گرد آوری شده است. تعداد نامه ها و عهد نامه های نهج البلاغه ۷۹ عدد می باشد.
۳-    کلمات قصار(کوتاه و حکمت آمیز): در این قسمت ۴۸۰ جمله کوتاه و حکمت آمیز درباره موضوعان مختلف گرد آوری شده است.
 
•    مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
•    راوی: ابان از سلیم
•    زمان: سالهای سکوت
•    مکان: مدینه
•    موضوع: فضائل علی (ع)
•    فضایل علی: مقام و منزلت او نزد خدا و رسول و امت اسلامی
•    ولایت علی متمم و مکمل ایمان است، ایمان در ظرف ولایت قوام و دوام می یابد.
متن
ابان از سلیم بن قیس نقل کند که گفت: شنیدم که علی )ع( می گوید: از رسول خدا مرا ده مقام و منزلت است که هر کدام شان مرا بی نهایت خوشحال می سازد.
به حضرتش گفته شد: ای امیر مؤمنان! آنها را برای ما بیان کن!
فرمود: رسول خدا )ص( به من فرمود:ّ ای علی! تو برادری، دوست همدمی، تو وصی تو وزیری، تو جانشین من در خاندان و مالی و در هر چه و هر جا که نباشم هستی. مقام تو نزد من مانند مقام من نزد پروردگارم است، تو جانشینم در میان امتم هستی، دوست تو دوستم است و دشمن تو دشمنم، تو امیر مؤمنان و سرور مسلمانان پس از من هستیّ . سپس علی )ع( به اصحابش رو کرد و فرمود: ای گروه یاران! به خدا سوگند در هیچ کاری پا جلو ننهادم مگر به آنچه رسول خدا در آن با من عهد بسته بود. خوشا به حال کسی که دوستی ما خاندان در قلبش جای یافته است تا با دوستی ما ایمان در قلبش همچون کوه احد پا برجا و استوار شود و هر کس دوستی ما را در دل نداشته باشد ایمان در دلش محو می شود آن گونه که نمک در آب حل می گردد.
به خدا سوگند و باز هم به خدا سوگند! در میان جهانیان یادی از یاد من برای رسول خدا دوست داشتنی تر نیست و نماز بر دو قبله چون نماز من نیست چرا که هنوز کودک و نابالغ بودم که نماز می خواندم، و فاطمه پاره تن رسول خدا )ص( همسرم است، فاطمه ای که در زمان خویش چون مریم دختر عمران در زمان او است. و نکته سوم را به شما بگویم که : حسن و حسین فرزندان این امت هستند، آن دو نسبت به محمد )ص( مانند دو چشم نسبت به سر می باشند و من جای دو دست برای بدن را دارم و فاطمه جای قلب را در بدن دارد. ما همانند کشتی نوح هستیم که هر کس بر آن درآید نجات یابد و هر کس از آن عقب ماند غرق گردد.
– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
صدوق/خصال. باب ۱۰،ح۶،۷،۸+ صدوق/امالی۴۸+ طوسی/ امالی ۸۵+ بحار۳۹/۳۵۲،۳۳۷،۳۳۸

 
•    مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
•    راوی: ابان از سلیم از سلمان، ابوذر و مقداد
•    زمان نقل: سالهای سکوت (سال ۱۶ه)
•    مکان: مدینه
•    موضوع: فضائل علی (ع)
•    قلمر و آگاهی و دانش رسول خدا
•    خویشاوندی پیامبر و علی
•    فضائل علی
•    مبانی امامت علی و آل (ع)
متن
ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس و او از سلمان و ابوذر و مقداد نقل کند که : گروهی از منافقان گرد هم آمدند و گفتند : محمد دارد ما را از بهشت و نعمتهایی که خداوند برای دوستان و بندگان فرمانبردارش آماده کرده و از دوزخ و خفت و خواری که خداوند برای دشمنان و بندگان نافرمانش فراهم ساخته خبر می دهد، اگر راست می گوید ما را از پدران و مادران ما خبر دهد و بگوید که بهشتی هستیم، یا دوزخی و از آنچه که دیر یا زود در همین دنیا روی خواهد داد.
این سخن به رسول خدا )ص( رسید، به بلال فرمود که ندای نماز جماعت دهد، مردم بسیار گرد آمدند تا که مسجد انباشته شد و جا بر آنان تنگ آمد. رسول خدا )ص( خشمناک بیرون شد و در حالی که دستها و پاهایش از پیراهن برون زده بود بر منبر شد، سپاس و ستایش خدای گفت و فرمود: ای مردم! من هم آدمی مانند شما هستم که فقط پروردگارم به من وحی می کند و مرا به آنجام رساندن پیامش مخصوص گردانیده و به نبوتش برگزیده و بدین سان مرا بر همه فرزندان آدم برتری داده و مرا هر آنچه بخواهد از غیب آگاه می کند، پس هر چه می خواهید از من بپرسید.
مردی مؤمن و خدا و رسول دوست، برخاست و گفت: ای پیامبر خدا! من که هستم؟ فرمود: تو عبدالله بن جعفر هستی، رسول خدا ))ص(( او را فرزند پدرانش دانست. آن مرد خوشحال برجایش نشست.
سپس مردی منافق و بیمار دل و دشمن خدا و رسولش برخاست و گفت: ای رسول خدا! من چه کسی هستم؟
فرمود: تو فلانی پسر فلانی، چوپان بنوعصمه که بدترین شاخه قبیله ثقیف هستند می باشی. آنان نافرمانی خدا کردند، خداوند هم خوارشان نمود. آن مرد نشست و بدین سان خدای خوارش نمود و در برابر چشم همه رسوایش کرد، چرا که مردی پیش از این شکی نداشتندکه وی از دلاوران و بزرگان قریش است.
سپس فرد سومی برخاست که منافق و بیماردل بود گفت: ای رسول خدا! بهشتی ام یا دوزخی؟ فرمود: دوزخی هستی! آن مرد نشست و خداوند خوارش نمود و در برابر همه رسوایش کرد.
عمر بن خطاب برخاست و گفت: ما خوشنودیم که خداوند پروردگار ما و اسلام دین ما و تو ای رسول خدا پیامبر ما هستی، و به خدا پناه می بریم از خشم او و رسولش، از ما در گذر ای رسول خدا خدای از تو در گذرد، عیب ما را بپوشان خدای تو را بپوشاند. رسول خدا فرمود: خوب! بعد از این حرفها، سئوالی هم داری؟ عمر گفت: ای رسول خدا! خواهان عفو امت هستم.
علی بن ابی طالب ))ع(( برخاست و گفت: ای رسول خدا! نسبم را بفرما که من چه کسی هستم تا مردم خویشاوندی مرا با تو بدانند.
فرمود: ای علی! تو و من از دو شط نور خلق شدیم که از زیر عرش تابیده بودند و تقدیس خدای می کردند، و این دو هزار سال پیش از آفرینش خلق بود، سپس از آن دو شط نور دو قطره آب زلال سپید به هم پیچیده پدید آمد و سپس آن دو قطره آب زلال در اصلاب بزرگوار و ارحام پاکیزه و پاک منتقل گردید تا که نیمی از آن در صلب عبدالله و نیمی در صلب ابوطالب قرار گرفت و من شدم و تو شدی و این فرموده خداوند است که :ّ او است خدایی که آفرید از آب بشری را، و او را دارای سبب و نسب کرد، پروردگارت توانا استّ. ای علی! تو از منی و من از تو، گوشت تو با گوشتم، خون تو با خونم در آمیخته، تویی رابطه میان خدا و خلقش پس از من هر کس ولایت تو را انکار کند رابطه میان خویش و خدا را بریده است و از دوزخیان است، ای علی! خداوندجز به وسیله من و سپس به وسیله تو شناخته نشود، هر کس ولایت تو را انکار کند پروردگاری خداوند را انکار کرده است، ای علی! تو پس از من نشانه بزرگ خداوند در زمین هستی، تو رکن اکبری در قیامت، هر کس در سایه تو پناه گیرده رستگار است، زیرا بندگان خدا را تو حساب رسی، میزان میزان تو است، صراط صراط تو است، جایگاه جایگاه تو است، حساب حساب تو است، هر کس به تو رو کند نجات یابد و هر کس با تو مخالفت کند تباه و هلاک شود، خدایا گواه باش، خدایا گواه باش. سپس حضرتش از منبر به زیر آمد.
– این روایت در منبع زیر نیز آمده است:
بحار۲۲/۱۴۷

•    مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
•    راوی: ابان از سلیم از ابوذر
•    زمان نقل: سالهای سکوت
•    مکان: مدینه
•    موضوع: فضائل علی (ع)
•    کیفیت: روایت تبلیغاتی رادیکالیزم دوره حضور
متن
ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل کند که گفت: به ابوذر گفتم: خدای بیامرزدت، شگفت انگیزترین سخنانی را که از رسول خدا درباره علی بن ابی طالب شنیده ای برایم تعریف کن. گفت: شنیدم که رسول خدا می فرماید: ّ پیرامون عرش نود هزار فرشته اند که تسبیح و عبادتی جز فرمانبری از علی بن ابی طالب و بیزاری از دشمنانش و طلب آمرزش برای پیروانش ندارند.ّ
گفتم: خدای بیامرزدت، جز این، گفت: شنیدم که می فرمود: خدای جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را به اطاعت از علی و بیزاری از دشمنانش و آمرزش برای پیروانش، مخصوص گردانیده استّ
گفتم: خدای بیامرزدت جز این، گفت: شنیدم که رسول خدا می فرمود:ّ خداوند هماره در هر امتی که پیامبری مرسل داشته، بر آنان به حقانیت علی احتجاج می کند، هر کدام شان که علی شناس تر باشند، بزرگترین مقام را نزد خداوند دارندّ
گفتم: خدای بیامرزدت، جز این، گفت: چرا، شندیم که رسول خدا )ص( می فرمود: اگر من و علی نبودیم، خداوند شناخته نمی شد، اگر من و علی نبودیم خداوند عبادت نمی شد، اگر من و علی نبودیم ثواب و عقابی نبود، میان خدا و علی پرده و پوششی در کار نیست، علی پرده و پوشش میان خدا و خلقش استّ.
سلیم گفت: سپس از مقداد پرسیدم و گفتم: خدای بیامرزدت، برترین سخنی را که از رسول خدا درباره علی بن ابی طالب )ع( شنیده ای برایم تعریف کن. گفت: شنیدم از رسول خدا )ص( که می فرمود: خداوند در قلمرو قدرت و حکومت خویش یکی است، انوارش را که پیشوایان معصوم باشند به بندگانش می شناساند، سپس امر خویش را به آنان واگذار می کند و بهشت خویش را بر آنان مباح ساخته است. هر کس از انس و جن را که بخواهد قلبش را پا گرداند ولایت علی بن ابی طالب را به وی می شناساند، و هر کس را که بخواهد قلبش را تیره و تار گرداند او را از شناخت ولایت علی بن ابی طالب محروم می سازد، به آن که جان به دست او است سوگند! آنچه باعث شد  تا خداوند آدم را بیافریند و در او از روح خویش بدمد و توبه اش را بپذیرد، و او را به بهشتش بازگرداند، فقط نبوت من و ولایت علی بن ابی طالب بود. به آن که جانم به دست او است. به خاطر نبوت من و اقرار به ولایت علی پس از من، ملکوت آسمانها و زمین به ابراهیم نشان داده شد. به آن که جانم به دست او است سوگند. به خاطر نبوت من و شناخت علی پس از من بود که موسی در گهواره سخن گفت و عیسی بر جهانیان معجزه نشان داد. به آن که جانم به دست او است سوگند! هیچ پیامبری به نبوت نرسید مگر بر اثر شناخت خداوند و اقرار به ولایت ما و هیچ آفریده ای شایستگی شناخت خدا را نیافت مگر با اعتراف و اقرار به عبودیت برای خدا و اقرار به ولایت علی پس از من!.
مقداد خاموش شد، گفتم: خدای بیامرزدت، جز این؟ گفت: چرا، شنیدم که رسول خدا ))ص(( می فرمود: علی معیار دیانت این امت وگواه بر آن وسرپرست حساب رسی آن است. علی است آن قله بزرگ و شاهراه روشن حق و راه راست خداوند پس از من، به وسیله او از گمراهی راه یابند و از نادانی آگاه شوند و نجات یابند و به هنگام مرگ آرام گیرند و از هراس بیاسایند و بدیها پاک شود و عذاب برطرف گردد و رحمت نازل شود. او چشم بینا و گوش شنوا و زبان گویای خدا در میان خلقتش است، دست گسترده رحمت خدا بر سر بندگانش است، جلوه او بر گستره آسمانها و زمین است، ریسمان نیرومند و استوار او است، عروه الوثقای ناگسستنی او است، دروازه او است  که از آن درآیند، خانه او است که هر که درآید در امام باشد. در رستاخیز نشانه او برصراط است، هر کس او را شناسد به بهشت درآید و هر کس او را انکار کند به دوزخ درافتد.
– این روایت در منبع زیر نیز آمده است:    بحار ۴۰/۹۵

•    مصدر روایت: سلمان فارسی
•    راوی: ابان از سلیم از سلمان
•    زمان نقل: سالهای سکوت (سال ۱۵ه)
•    مکان: مدینه
•    موضوع: فضائل علی (ع)
•    کیفیت: رویات تبلیغاتی رادیکالیزم دوره حضور
متن:
ابان از سلیم بن قیس نقل کند که گفت: شنیدم که سلمان فارسی می گوید:
ّ همانا که علی دری است که خداوند آن را گشوده است، هر که در ان درآید در امان باشد و هر که از آن در شود کافر باشد.ّ
– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
کلینی/کافی ۲/۳۸۸،۳۸۹+ارشاد القلوب ۱۷۹+ بحار ۴۰/۹۷،۷۶
 
•    مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
•    راوی: سلیم از جابر بن عبدالله
•    زمان حادثه: سالهای حیات رسول در مدینه
•    مکان حادثه: مدینه، مسجد پیامبر
•    زمان نقل: سالهای سکوت
•    مکان: مدینه
•    موضوع: فضائل علی (ع)
متن
سلیم از جابر بن عبدالله انصاری نقل کند که گفت: روزی در مسجد پیامبر بودیم که رسول خدا )ص( در حالی که در دستش طنابی از لیف خرما بود، از خانه در آمد و بر ما گذشت. آن را بر ما می نواخت و می فرمود: در مسجد نخوابید. جابر گفت: از مسجد در آمدیم و علی )ع( خواست که با ما بیرون رود. رسول خدا )ص( فرمود: ای برادر کجا می روی؟ آنچه برای من در مسجد حلال است برای تو نیز حلال است، تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی، همانا که خداوند به موسی فرمود: تا مسجدی پاک و پاکیزه بنا کند که در آن جز او و هارون و دو پسرش شبر و شبیر نباشند. ای برادر! به آن که جانم  به دست اوست نگهبانی حوضم در دست تو است و آن گونه که مرد از شترش در مقابل شتر گر نگهداری می کند، تو را می بینم که نگهبان حوضم هستی و در دست تو عصایی از چوب درخت عوسج است.

– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
ابن شهر آشوب/ مناقب۲/۱۹۴٫ خوارزمی/ مناقب ۶۰٫+ الحلی/کشف الیقین ۶۰٫+ کشف الغمه ۱/۱۵۱٫+ الحاکم/ مسترک ۳/۱۳۸٫+ بحار ۳۲/۲۶۰+ ۳۹/۳۰+ ۲/۳۲۲٫

•    مصدر روایت: امام علی (ع)
•    راوی: سلیم
•    موضوع: فضائل علی (ع)
•    فضائل علی (ع)
متن:
سلیم بن قیس گفت: شنیدم که امر مؤمنان می فرماید: گویی رسول خدا )ص( را در صحن مسجدش می بینم که می فرماید: بدانید! مسجدم بر هر فرد جنب و حائضی جز من و برادرم علی و دخترم و زنان و خدم و حشمم، حرام است، آیا شنیدید، آیا برای شما روشن کردم، بدانید و گمراه نشوید. به این سخنان همچنان ندا داده می شد.
-این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
ابن شهر آشوب/ مناقب ۲/۱۹۴+ بیهقی/سخنان۷/۶۵٫+ حلبی/السیره/۳۷۵٫+ بحار ۳۹/۳۰٫+ الغدیر ۳/۲۱۲٫

•    مصدر روایت: پیامبر اسلام (ص)
•    راوی: ابان از سلیم از سلمان
•    زمان نقل: سالهای سکوت (سال۱۵ه)
•    مکان: مدینه
•    موضوع: فضائل علی (ع)
•    کیفیت: روایت تبلیغاتی رادیکالیزم دوره حضور
•    فضائل علی
•    مبانی امامت علی و آل
متن
ابان از سلیم و او از سلمان نقل کند که گفت: قرشیان هر گاه نشستی داشتند و فردی از اهل بیت را می دیدند، سخنشان را قطع می کردند. یک روز مردی از آنان گفت: محمد در میان خاندانش مانند درخت خرمایی است در خاکروبهّ
این سخن به رسول خدا )ص( رسید، حضرتش خشمگین شد و از خانه درآمد و به منبر شد و بر آن نشست تا که مردم جمع شدند، سپس ایستاد و سپاس و ستایش خدای گفت و فرمود: ای مردم! من کی هستم؟ گفتند: فرستاده خدا هستی. فرمود: من فرستاده خدا هستم، محمد پس عبدالله پسر عبدالمطلب پسر هاشم هستم. و همچنان نسبش را برشمرد تا که به نزار رساند. سپس فرمود: بدانید که من و اهل بیتم نوری بودیم در محضر خداوند، دو هزار سال پیش از آنکه آدم را بیافریند، و آن نور هر گاه تسبیح می گفت، فرشتگان در پی تسبیح آن، تسبیح خدای می گفتند. پس از آنکه آدم را آفرید آن نور را در صلب او نهاد و سپس آن نور در صلب آدم به زمین هبوط کرد، سپس در صلب نوح به کشتی در آمد، سپس در صلب ابراهیم در آتش نمرود افکنده شد و هماره همچنان در اصلاب بزرگوار می چرخید تا که ما خاندان، از برترین و خالص ترین جایگاه و گرامی ترین رستنگاهها در میان پدران و مادران بیرون آمدیم، هیچ یک از آنان را پلیدی زنا نیالوده است.
بدانید که ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهم بهشت هستیم من و علی و جعفر و حمزه و حسن و حسین و فاطمه و مهدی.
بدانید که خداوند به زمینیان نگاهی انداخت و از میانشان دو فرد را برگزید: یکی مرا که فرستاده و پیامبر برانگیخت و دیگری علی بن ابی طالب را  و به من وحی کرد که او را برادر و دوست و وزیر و وصی و جانشین بگیرم.
بدانید که پس از من علی ولی هر مؤمنی است، هر کس او را دوست بدارد، خدای او را دوست دارد، و هر کس او را دشمن دارد خدای او را دشمن دارد،‌تنها مؤمن او را دوست دارد و تنها کافر او را دشمنی ورزد، او پس از من محور زمین و مایه آرامش آن است، او کلمه تقوای خداوند و عروه الوثقای او است که ّ میخواهند نور خدا را با دهن هاشان خاموش کنند، حال آنکه خداوند نور خویش را به آسمان رساند، هر چند که کافران ناخوش دارند. بدانید که خداوند بار دیگر به زمینیان نگاهی انداخت و پس از من دروازه وصی از خاندانم برگزید و آنان را بهترین امتم یکی پس از دیگری قرارد داد، آنان مانند ستارگان آسمانند که هرگاه یکی غروب کند دیگری طلوع نماید، آنان پیشوایان هدایتند و هدایت شده، نیرنگ نیرنگبازی زیان شان نزند و خواری خوار کننده ای خوارشان نسازد، آنان حجت های خداوند در زمین و گواهان او بر خلقش و خزانه داران دانشش و مفسران و حبش و جایگاههای حکمتش می باشند، هر کس اطاعت شان کند خدای را اطاعت کرده و هر کس نافرمانی شان کند خدای را نافرمانی کرده است، آنان با قرآن هستند و قرآن با آنان، از قرآن جدا نشوند تا در کنار حوض بر من درآیند. باید که این حقیقت را حاضران به غایبان برسانند. سپس سه مرتبه فرمود: خدایا گواه باش، خدایا گواه باش، خدایا گواه باشد.

– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
نعمانی/الغیبه ۵۲+شاذان بن جبریل/الفضایل۱۳۴

•    مصدر روایت: امام علی (ع)
•    راوی: ابان از سلیم
•    زمان: سال ۴۰ هجری
•    مکان: مسجد کوفه
•    موضوع: دانش علی (ع)
•    گسترده دانش بی کران علی(ع)
متن
ابان از سلیم نقل کند که گفت: روزی در مسجد کوفه در محضر علی (ع) نشسته بودم و مردم پیرامون حضرتش بودند، فرمود: پیش از آن که مرا از دست دهید از من بپرسید، از کتاب خدا بپرسید، به خدا سوگند! آیه ای نیست که نازل شده باشد و رسول خدا (ص) آن را بر من نخوانده و تأویلش را به من نیاموخته باشد.
ابن کوّا گفت: آن آیاتی که بر حضرتش نازل شده و تو غایب بوده ای چه؟ فرمود: آری! هر آیه ای که بر حضرتش نازل می شد و من نبودم وقتی خدمتش می رسیدم می فرمود: ای علی! خداوند پس از تو این و آن آیه را نازل کرد، و برایم می خواند و می فرمود: تأویلش این است و آن، و مرا می آموخت.
– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
طوسی/امالی ۲/۱۳۶٫+ بجار ۴۰/۱۸۶٫
•    مصدر روایت: امام علی(ع)
•    راوی: ابان از سلیم
•    زمان: سال چهل هجری
•    مکان: کوفه
•    موضوع: دانش علی (ع)
•    گسترده دانش بی کران علی (ع)
•    ادیان شناسی علی (ع)
متن:
ابان گوید سلیم گفت: شنیدم که علی (ع) خطاب به پیشوای بزرگ یهودیان می فرمود: شما چند فرقه شدید؟ گفت: این تعداد فرقه. علی(ع)فرمود: دروغ می گویی! سپس رو کرد به مردم و فرمود: به خدا سوگند! اگر برایم کرسی نهند، میان یهودیان بر اساس تورات شان و میان مسیحیان بر اساس انجیل شان و میان مسلمانان بر اساس قرآن شان قضاوت کنم. یهودیان به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند، هفتاد تای آنها در دوزخ اند و یک فرقه شان بهشتی است و آن فرقه ای است که از یوشع بن نون وصی موسی علی(ع) پیروی کردند. مسیحیان به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند. هفتاد و یک فرقه شان در دوزخ اند و یک فرقه در بهشت و آن فرقه ای است که شمعون وصی عیسی (ع) را پیروی کردند. و امت اسلام به هفتاد و سه فرقه تقسیم شوند که هفتاد و دو فرقه دو دوزخ اند و یک فرقه در بهشت وآن فرقه ای است که وصی محمد (ص) را پیروی کنند، و حضرتش با دستش بر سینه اش زد. سپس فرمود: سیزده فرقه از هفتاد و سه فرقه، همه شان مدعی ارادت و دوستی من هستند یک فرقه شان در بهشت است و دوازده فرقه شان در دوزخ جای دارند.

– این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
طوسی/ امالی ۲/۱۳۷٫+ طبرسی/ ا حتجاج ۱/۳۹۱٫+ صدوق/ خصال ۲/۵۸۵٫+ بخار ۲۸/۵،۷،۴٫+ قزوینی / الصوارم۴۷
 
•       مصدر روایت: امام علی(ع) عبدالله بن عباس
•    راوی: ابان از سلیم
•    زمان: دهه چهل هجری
•    مکان: مدینه
•    موضوع: دانش علی(ع)
•    گستره دانش بی کران علی(ع)
متن
ابان گوید که سلیم گفت: به ابن عباس گفتم: مهمترین و برجسته ترین چیزی را که از علی بن ابی طالب(ع) شنیده ای، به من بگو که آن چیست؟
سلیم گفت: ابن عباس برایم  سخنی گفت که آن را از علی (ع) نیز شنیده بودم، علی (ع) فرمود: رسول خدا ))ص(( در دستش کتابی بود و مرا فرا خواند و فرمود: ای علی! این کتاب نزد تو باشد. گفتم: ای پیامبر خدا! این چه کتابی است؟! فرمود: کتابی که خداوند نوشته و در آن نام سعادتمندان و شقاوتمندان امت من تا روز قیامت آمده است. پروردگارم مرا فرمود که آن را به تو دهم.

-این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
بصائر ۱۹۱،۱۹۲٫+ محاسن ۲۸۰٫+ قرب الاسناد ۱۳٫+ بحار ۴۰/۱۸۷

•    مصدر روایت: سعد بن ابی و قاص
•    راوی: سلیم از سعد
•    زمان: پس از نبرد صفین
•    مکان: مدینه
•    موضوع: علی از زبان دشمنانش
•    علی )ع( از زبان دشمنانش، سعد بن ابی و قاص به حقانیت علی و فضایلش اعتراف می کند و …
متن
سلیم بن قیس گفت: سعد بن ابی و قاص را ملاقات کردم و به او گفتم: از علی )ع( شنیدم که گفت: از رسول خدا )ص( شنیدم که می فرمود:“ از فتنه ای که در پیش است بپرهیزید، از فتنه سعد بپرهیزید، او به خوار ساختن حق و اهل حق فرا خواهدخواندّ سعد گفت: پروردگارا! به تو پناه می برم از اینکه به علی کینه ورزم یا با او بجنگم یا دشمنی نمایم یا او به من کینه ورزد و یا بجنگد و یا دشمنی نماید. علی را فضایلی است که احدی از مردم را مانند آنها نیست. او کسی است که آیات برائت را بر مشرکان خواند، آنک که رسول خدا )ص( فرمود : این پیام خداوند را کسی جز من و یا مردی از من نرساند. و در نبرد تبوک فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی به جز نبوت، چرا که پس از من پیامبری نیست و فرمان رسول خدا )ص( مبنی بر بستن هر دری که به مسجد باز می شد به جز در خانه علی عمر کوشید که به اندازه روزنه ای و نگاه چشمی هم که شده خانه اش به مسجد را ه داشته باشد، رسول خدا )ص( نپذیرفت، حمزه و عباس و جعفر گله کردند که در خانه هامان را بستی و در خانه علی را بازگذاشتی؟ فرمود: شخص من در خانه تان را نبستم و در خانه اش را باز نگذاشتم، این خداوند بود که در خانه هاتان را بست و در خانه اش را گشود. رسول خدا ))ص(( میان هر دو نفر از یارانش پیمان برادری برقرار کرد، علی ))ع(( گفت: میان یارانش پیمان برادری بستی و مرا رها کردی؟
رسول خدا ))ص() فرمود: تو برادرم و من برادرت در دنیا و آخرت هستم. در نبرد خیبر هنگامی که ابوبکر و عمر از عرصه جنگ فرار کردند، رسول خدا خشمگین شد و فرمود: با کسانی که مشرکان را می بینند و فرا می کنند چه می شود کرد! فردا پرچم را به دست کسی دهم که خدا و رسولش را دوست دارد وخدا و رسولش او را دوست دارند که نه بترسد و نه فرار کند و برنگردد تا خداوند به دست او خیبر را بگشاید. چون صبح شد نزد رسول خدا )))ص(( شدیم، فرمود:“ برادرم کجاست، علی را برایم صدا زنید“ علی را آوردند، چشم درد داشت، بر او بالا پوشی بود که گرد آرد بر آن نشسته بود، پیدا بود که داشته برای همسرش گندم آرد می کرده، رسول خدا به او گفت که سرش را در دامن حضرتش گذراد، آنگاه رسول خدا در چشمش آب دهان انداخت، سپس برایش پرچمی بست و در حقش دعا کرد.
علی به نبرد شتافت و برنگشت تا که خداوند به دستش خیبر را گشود و صفیه دختر حیی بن اخطب را اسیر کرد و نزد رسول آورد. پیامبر او را آزاد کرد و با وی ازدواج نمود و آزادیش را مهرش قرار داد. ای سلیم! مهمتر از ان، جریان روز غدیر خم است که رسول خدا )ص( دستش را گرفت و بالا برد و فرمود: آیا من سزاوارتر به شما از خودتان نیستم؟ گفتند: آری! فرمود: آیا من سزاوارتر به شما از خودتان نیستم؟ گفتند: آری! فرمود: هر که را من مولای اویم این علی مولای او است، پروارگارا! دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمنی ورزد، و باید که حاضران به غایبان برسانند. سلیم گفت: سعد رو کرد به من و گفت: من در یاری علی شک کردم و از طرفی نمی خواستم خودم را به کشتن بدهم، و اگر علی را فضیلتی بوده که من از آن خبر نداشتم خودم را خطا کار و گناهکار نمی دانم! بلکه او را بر حق می دانم.

-این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
اثبات الهداه ۲/۳۶، ۱۸۵٫+ بحار ۴۲/۱۵۵
 
•    درآمد روایت: سلیم از سلمان (سال ۱۵ه)
•    مصدر روایت: حسن بصری
•    راوی: ابان از حسن بصری
•    زمان: نیمه اول قرن اول هجری
•    مکان: بصره
•    موضوع: حقانیت علی (ع)
•    کیفیت: حقانیت علی (ع)
•    حقانیت و مبانی امامت علی (ع) از زبان حصن بصری
متن
سلیم بن قیس گفت: از سلیمان شنیدم که می گفت: رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود: اگر گروههایی از امت من آنچه را که مسیحیان درباره عیسی بن مریم می گویند نمی گفتند، درباره تو سخن می گفتم که امتم جای پایت را در خاک بجویند و بر آن بوسه زنند.
ابان گوید: این حدیث را از قول سلیم و به نقل از سلمان برای حسن بن ابی الحسن بصری که در خانه ابو خلیفه بود خواندم. حسن گفت: به خدا سوگند! درباره علی دو حدیث شنیده ام که آن را به احدی نگفته ام. حسن حدیث تسلیم فرشتگان به علی و حدیث روز احد را برایم خواند که بعد آن دو را در کتاب سلیم یافتم، وی آن دو حدیث را از قول علی (ع) روایت کرده و گفته بود که آن دو حدیث را از حضرتش شنیده است.
ابان گوید: وقتی حسن این دو حدیث را برای ما خواند، پس از اینکه حاضران رفتند و کسی جز من و ابوخلیفه نماند با وی خلوت کردم و آن شب را نزد او ماندم.
در آن شب حسن گفت: اگر آن روایتی که مردم از پیامبر نقل می کنند نبود، بر این باور بودم که پس از درگذشت رسول خدا همه مردم جز علی و پیروانش هلاک شده اند. گفتم: ای ابوسعید! ابوبکر و عمر هم؟ گفت: آری! گفتم: آن روایت چیست ای ابوسعید؟ گفت: سخن حذیفه که:گروهی نجات یابند و پیروان شان هلاک شوند. گفته شد: چنین چیزی چگونه ممکن است ای حذیفه؟! گفت: گروهی که دارای سوابقی در اسلام بودند و بعد کارهای ناروا و بدعتهایی پدید آوردند و گروهی که دارای سوابقی نبودند و از کارهای ناروای آنان پیروی کردند، گروه اول به خاطر سوابق شان در اسلام نجات یافتند و گروه دوم به خاطر پیروی از بدعتهای شان هلاک گردیدند. و فرموده رسول خدا به عمر هنگامی که از حضرتش در مورد کشتن حاطب بن ابی بلتعه اجازه می خواست، رسول خدا فرمود: تو چه می دانی ای عمر! شاید خداوند بر گروهی از مجاهدان بدر نظر خاصی داشته باشد و فرشتگانش را گواه گرفته باشد که : من آنان را آمرزیده ام هرچه می خواهند بکنندا!!. و حدیث جابر بن عبدالله انصاری که گفت: رسول خدا (ص) از دو موجب یاد کرد، اصحاب گفتند: ای رسول خدا! منظور از دو موجب چیست؟ فرمود: هر کس خدا را ملاقات کند و به او شرک نورزیده باشد به بهشت درآید و هر کس به او شرک ورزیده باشد به دوزخ در آید. من برای ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر امید نجات و رستگاری ندارم.
گفتم: آیا اگر خلافت از رسول خدا و رسولش فقط از آن علی (ع) می بود و نه آنان باز هم بدکاری ابوبکر را مانند بدکاری عثمان و طلحه و زبیر می دانستی؟
گفت: ای نادان! نگو“اگر می بود“ به خدا سوگند! خلافت از آن علی است نه آنان و چگونه خلافت از آن علی پس از این چهار خصلت نباشد؟ در این باره راویان ثقه ای مرا از رسول خدا احادیث بسیاری حدیث کرده اند که نمی شود شمرد.
گفتم: این چهار خصلت چیست؟
گفت: سخن رسول خدا درباره او، و انتصاب وی به امامت امت در روز غیر خم، و سخن رسول خدا درباره او در نبرد تبوک که فرمود: تونسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی به جز نبوت، و اگر جز نبوت بود باز هم استثنا می کرد و ما به یقین می دانیم که خلافت غیر از نبوت است. و در آخرین خطبه اش که حضرتش برای مردم ایراد کرد و دیگر پس از آن خطبه ای نخواند تا که در گذشت که در آن فرمود: ای مردم! من در میان شما دو چیز مهم بر جای می نهم تا زمانی که به آن دو چنگ آویزید هرگز گمراه نشوید و آن دو، کتاب خدا و اهل بیت من است، هماناکه خداوند با من پیمان بسته که ان دو از هم جدا نشوند تا که در کنار حوض بر من در آیند، درست مانند این دو انگشت و نه این دو انگشت (انگشت میانی وانگشت سبابه اش را نشان داد) زیرا هر کی در کنار دیگری است، پس به این دو چنگ آویزید تا هرگز گمراه نشوید، بر آنان پیشی نگیرید که هلاک شوید، آنان را چیزی نیاموزید تا هرگز گمراه نشوید، بر آنان پیشی نگیرید که هلاک شوید، آنان را چیزی نیاموزید که از شما داناترند. رسول خدا ابوبکر و عمر را که ششمین و هفتمیم از آن هفت نفر بودند فرمود که بر علی به امارت مؤمنان سلام دهند. به جانم سوگند ای ابان! اگر روا باشد که برای عثمان و طلحه و زبیر آمرزش بخواهیم چرا که بدکاریهای آنان بر ما پوشیده نمانده، بر ما است که اگر بتوانیم برای آن دو هم آمرزش بخواهیم، زیرا طلحه و زبیر با علی بیعت کردند و من شاهد بودم، بیعت به رضا و رغبت نه از روی فشار  اکراه، سپس به خاطر دنیا دوستی و قدرت طلبی بیعت شان را شکستند و خونهای محترمه را ریختند و پس از شرک به خدا گناهی بالاتر از ریختن خونهای محترمه نیست. اما عثمان، افراد نادان و سفیه را به خود نزدیک کرد، پرهیزکاران را دور ساخت، رانده شده رسول خدا را به مدینه راه داد و به خود پناه داد، دوستان خدا و صالحان را تبعید کرد و راند، بیت المال را سرمایه ثروتمندان ساخت، بر خلاف کتاب خدا حکم کرد، بدکاریهای او بیشتر از آن است که شمرده شود، بزرگترین بدکاری او سوختن قرآن بود و زشت ترین آنها اقامه نماز چهار رکعتی در منی بر خلاف سنت رسول خدا.
گفتم: پس چرا بر او رحمت می فرستی و او را برتر می دانی!؟
گفت: چنین می کنم تا به گوش دوستان و طرفداران ستمکارش حجاج و ابن زیاد و پدرش برسد، آیا نمی دانی که آنان کسی را که متهم به دشمنی با عثمان و دوستی علی و اهل بیتش می کنند، تبعیدش نمایند و او را بکشند؟ و رسول خدا فرمود: مؤمن نباید خود را خوار و ذلیل کند. گفتم : چه خواری و ذلتی است این؟!  گفت: همین که خود را در معرض بلا قرار دهد و سخنی گوید که برآن اثری بار نیست. روزی که عثمان کشته شد از علی (ع) شنیدم که از رسول خدا (ص) روایت می کرد و می گفت: رسول خدا فرمود: همانا که تقیه بخشی از دین خدا است آن که تقیه ندارد دین ندارد، به خدا اگر تقیه نبود، در دولت شیطان خداوند در زمین پرستیده نمی شد. مردی به وی گفت: دولت شیطان چیست؟ فرمود: آنک که پیشوای گمراهی بر مردم حکومت کند، آنان دولت شیطان بر آدم است و هر گاه پیشوای هدایتی بر مردم حکم راند آن دولت آدم بر ابلیس است.
سپس حضرتش با عمار و محمد بن ابی بکر آهسته سخن می گفت و من گوش می کردم، می فرمود: از روزی که پیامبرتان در گذشت شما هماره در دولت شیطان بسر برده اید چرا که مرا رها کردید و جز من را پیروی نمودید. سپس حضرتش سه روز از مردم گریخت، او را در کلبه چوبی بنونجار یافتند و آوردند و گفتند: ما در امر خلافت سه روز مشورت کردیم، از میان مردم کسی جز تو را سزاوار این مهم نیافتیم، تو را به خدا سوگند می دهیم که امت محمد را رها نکنی تا بیچاره شود و سرنوشت آن را دیگری غیر از تو برعهده گیرد. با حضرت بیعت کردند. نخستین کسانی که با وی بیعت کردند طلحه و زبیر بودند، سپس به بصره آمدند و پنداشتند که از روی اکراه بیعت کرده اند و دروغ می گفتند. سپس مردی از مهره  خدمت حضرتش آمد، محمد بن ابی بکر در کنار علی نشسته بود، حضرت به او گفت و من گوش می کردم، ای برادر مهره ای! آیا آمده ای که بیعت کنی؟ گفت: آری! فرمود با من بیعت می کنی مبنی بر اینکه رسول خدا در گذشت و خلافت از آن من بود و پس ابوقحافه به دشمنی و ستم آن را از ما ستاند و سپس عمر آن را از ما ستاند؟ گفت: آری! او با حضرتش بر این اساس و از روی رضا و رغبت بیعت کرد.
ابان گوید: به حسن گفتم: آیا با همه مردم بر همین اساس بیعت کرد؟ گفت: نه، فقط با کسانی بر این اساس بیعت کرد که به این حقایق کاملا آگاه بودند و حضرتش به آنان اعتماد داشت.
ای ابان! اگر روا باشد که برای عثمان که گناهان کبیره و کارهای زشتی مرتکب شد آمرزش بخواهیم، روا خواهد بود که برای ابوبکر و عمر هم آمرزش بخواهیم، زیرا با وجودی که از خون ریزی گذشتند و در دوران خلافت خود با گذشت بودند و کفایت داشتند وسیره و سنت پسندیده ای داشتند و مانند عثمان به بدعت وستم رفتار نکردند و مانند طلحه و زبیر به خاطر دنیا دوستی و قدرت طلبی پیمان نشکستند و خون نریختند، اما از رسول خدا(ص) شنیده بودند که آنان را از کاری که کردند برحذر داشته بود، اما با وجود دلیل فرمان خدا و رسولش را نادیده انگاشتند و با آنچه کردند فرمان خدا و رسول خدا را ناچیز و سبک نمودند.
ای ابان! اگر بگویی که ابوبکر و عمر آنچه را که رسول خدا درباره حقانیت و خلافت علی گفته بود شنیدند، خوب عثمان و طلحه و زبیر هم آن را شنیده بودند و چنان کردند و جنگ افروختند و خون ریختند، و اگر بگویی که “ ابوبکر و عمر بنیانگذار آن توطئه بودند و امت را با گرفتن خلافت از علی دچار فتنه و بدبختی ساختند، با وجودی که به یقین می دانستند آنان را در خلافت حقی نیست و خداوند آن را برای غیرشان قرار داده بود، و این دو تا بر علی به امارت مؤمنان سلام کردند و حتی از رسول خدا پرسیدند که : آیا این به فرمان خدا و رسولش است؟ که فرمود: آری به فرمان خدا و رسولش است“ که البته این حرفها سرجای خود است و در آن بحثی نیست. ابوذر هنگامی که داشت جریان سلام این دو و خودش و مقداد و سلمان را به علی بر امارت مؤمنان، برایم تعریف می کرد گفت: از رسول خدا شنیدم که می فرمود: هیچ امتی نبوده و نیست که سرنوشت و حکومت خود را به فردی واگذارد که در میان امت فردی داناتر از او باشد و به قهقرا نرود مگر به آنچه ترک کرده است باز گردد. ای ابان! ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه وزبیر و همه اصحاب پیامبر در این حقیقت شکی، اختلاف نظر و نزاعی نداشتند که علی بن ابی طالب. نخستین شان بود که اسلام آورد و داناترین شان است و بیش از همه شان در راه اسلام رنج کشیده و در راه خدا جهاد کرده و با پهلوانان شرک و کفر جنگیده و جان خویش را سپر بلای رسول خدا ساخته است و مشکلی برای رسول خدا پیش نیامده که علی را به خاطر اعتماد و شناخت وی جلو نینداخته باشد، و دژی نبوده که علی نگشوده باشد و اینکه علی داناترین شان به کتاب خدا و سنت پیامبرش است و اینکه او را رسول خدا بیشتر از همه شان دوست دارد، و اینکه او وصی رسول خدا است و اینکه در هر شب و روز گاه و بیگاه بر رسول خدا وارد می شده و با حضرتش خلوت می کرده و هر چه می پرسیده رسول خدا پاسخش می داده و هرگاه خاموش می شده رسول برایش شروع می کرده، و اینکه علی پس از رسول خدا در فقه و علم به احدی نیاز نداشته و همه شان به او نیاز داشتند و او به کسی نیازمند نیست و اینکه دارای سوابق و مناقب است و آنچه درباره او در قرآن نازل شده، برای دیگری نشده است و اینکه علی بخشنده ترین ایثار کننده ترین و شجاع ترین شان است، خصلت خوبی نیست که در او نباشد و در این مورد مثل  و مانندی ندارد، در پارسایی در دنیا و در اجتهادش هموزنی ندارد و در فضایلی که خداوند به او اختصاص داده پس از رسول خدا، احدی از مردم به او نمی رسد، بنابر این هیچ یک از اصحاب در خیر و خوبی بر او پیش نگرفته است و جز او احدی را رسول خدا امارت نداده است و جز او احدی را اجازه امامت نماز جماعت نداده است.
ابان گوید: گفتم: ای ابوسعید! آیا رسول خدا(ص) به ابوبکر نفرمود که با مردم نماز گزارد؟ گفت: کجایی ابان؟! مگر علی نبود که پیامبر به ابوبکر بگوید با مردم نماز بخواند؟! علی در تمام لحظات بیماری در کنار رسول خدا بود و به جای حضرتش با مردم نماز می خواند. و از طرفی ابوبکر هنوز نماز را به پاپان نرسانده بود که رسول خدا خودش آمد و ابوبکر را کنار زد و با مردم نماز خواند! به خدا از علی شنیدم که می گوید: رسول خدا در بیماریش برایم هزار دروازه از دانش را گشود که هر بابی هزار باب دیگر گشاید. علی در پایداری علیه ستم کوشیده، وقتی یارانی یافت بر اساس تأویل قرآن جنگید آن گونه که رسول خدا بر اساس تنزیل آن جنگید. امر به معروف کرد و نهی از منکر نمود، در راه خدا جهاد کرد تا که شهید شد و خداوند را پاک و پاکیزه ملاقات کرد، با ناکثین و قاسطین و مارقین که خدا و رسولش او را به قتال آنان فرموده بودند، جنگید.

ابان گوید: حسن این سخنان را در جوانی و هنگامی که از ترس حجاح متواری بود، در خانه ابوخلیفه که در آن روز شیعه بود، بر زبان آورد، وقتی پا به سن گذاشت و مشهور شد و سخنانی از او علیه امام علی شنیدم، با وی خلوت کردم و این سخنان را به یادش آوردم. گفت: بر من پوشیده دار، آنچه می گویم برای حفظ جانم است، اگر این سخنان نباشد، مرا چوب می زنند.

-این روایت در منابع زیر نیز آمده است:
ابن شهر آشوب/مناقب ۱/۲۴۶٫+ بحرانی/ اللوامع۲۷۲٫+ بحار ۴۰/۸۱ به نقل از مسند احمد بن حنبل.

نص و وصیت پیامبر
امام علی (ع) در موارد زیادی واقعه غدیر خم را یادآور می شد. روزی که در آن پیامبر ایشان را به عنوان رهبر بعد ازخود نصب کردند. امام (ع) در میان جمعی از اصحاب پیامبر که خلفا نیز در بین آنها بودند جریان غدیر را یادآور شده و فرمودند:
لذلک اقامنی لهم اماما            و اخبر هم به بغدیر خم
“رسول خدا در روز غدیر خم مرا رهبر و امام مردم معین نمود. وای!وای! وای بر آنکس که در قیامت خدا را در حالیکه که دامنش آلوده به ظلم بر من باشد ملاقات کند”
هنگامی که خواستند به زور از امام (ع) برای ابی بکر بیعت بگیرند جریان غدیر را یادآور شد و در این باره از مردم اعتراف گرفت. همانگونه که در جریان شورائی که از طرف عمر برای جانشینی بعد از وی تشکیل شد و نیز در زمان عثمان به حدیث غدیر استدلال فرمود.
ایشان در نهج البلاغه می فرماید:“ و فیهم الوصیه”“وصیت رسول خدا(ص) درباره آنان(اهل بیت پیامبر) می باشد” مراد از وصیت در این خطبه چیست؟ آیا مراد این است که پیامبر اهل بیت خویش را وصی قرار داده یا اینکه در مورد رعایت حال اهل بیت به مردم توصیه کرده و یا اینکه مراد، سفارش پیامبر به رهبری امام علی بعد از خود می باشد؟ با دقت در همین خطبه می توان به مطلب بالا پی برد. در جملات قبلی امام(ع) اهل بیت را بر تمام امت برتری داده و رهبری را حق ایشان دانسته و تنها آنها را شایسته رهبری امت اسلام می داند. در جمله بعدی می فرماید:“ الان حق به اهلش برگشته و به جایگاه اصلی اش که از آن خارج شده بود باز گردید.” این خطبه در زمان حکومت امام، پس از دوران خلفا بیان گردیده است. اما در این خطبه و نیز در موارد دیگر حکومت اسلامی را حق مسلم و بالفعل خود می داند و تأکید می کند که خلفای قبلی حق قطعی وی را ربوده اند. زمانی حکومت اسلامی حق امام است که از ناحیه پیامبر نصی در زمینه رهبری ایشان وجود داشته باشد.
در اینجا به برخی از سخنان حضرت علی که رهبری پس از پیامبر را حق بالفعل خود دانسته و غصب آنرا ظلم به خویش می داند اشاره می کنیم:“فو الله ما زلت مدفوعا عن حقی مستاثرا علی منذ قبض الله نبیه” از زمان رحلت رسول اکرم همواره حق مسلم من، از من سلب شده است.
شخصی در حضور جمعی به امام (ع) گفت: ای پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت حریصی! حضرت در جواب فرمود:“ بل انتم و الله لا حرص و ابعد و انا اخص و اقرب و انما طلبت حقالی و انتم تحولون بینی و بینه فلما قرعته بالحجه فی الملا الحاضرین هب لا یدری ما یجیبنی به: بلکه شما از من به خلافت حریص ترید در حالیکه از نظر شرایط و موقعیت، بسیار از آن دورترید و من برای خلافت سزاوارتر و نزدیک ترم. من حق خود را می طلبم که شما میان من و آن مانع هستید و می خواهید مرا از آن منصرف سازید”
آنگاه امام می فرماید: “چون فرد معترض را با استدلال مغلوب ساختم به خود آمد و زبانش سست شد بطوریکه نمی دانست در جواب من چه بگوید”
در ذیل همین خطبه امام (ع) از قریش به درگاه ایزد متعال شکوه برد و می فرماید: خدایا! از ظلم قریش و همدستان آنها به تو شکایت می کنم. اینان با من قطع رحم نمودند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقیر کردند و با هم اتفاق نمودند تا علیه امری که حق خاص من است، قیام کنند.
همچنین در روز شوری امام به حاضرین گوشزد نمود: حکومت اسلامی حق من است که اگر به من واگذار شود خواهم گفت.
ابن ابی الحدید جمله دیگری از امام در این زمینه نقل می کند که امام می فرماید: خدایا! قریش را رسوا گردان که حق مرا گرفته و آن را غصب کردند. و هنگامی که می شنود شخص مظلومی فریاد می کشد به او می گوید: بیا با هم فریاد بزنیم که من هم دائما مظلوم واقع شده ام.
پس امام (ع)‌خلافت را حق مسلم خود دانسته و حکومت خلفای ثلاثه را غصب حق قطعی خود می داند. این ادعا بدون وجود نصّ از پیامبر سخنی گزاف خواهد بود. برخی از شارحین نهج البلاغه چون به این سخنان می رسند می گویند: مقصود امام این است که او از همه اصحاب پیامبر افضل و برتر است، لذا خلافت فقط زیبنده و شایسته اوست نه اینکه نصی از پیامبر در این زمینه وارد شده است. این سخن صحیح نیست، زیرا تنها داشتن برتری و شایستگی حق باقوه ایجاد می کند نه حق بالفعل. ولی امام (ع) خلافت را حق بالفعل خود دانسته بطوریکه رد رهبری خود را ظلم قریش به ایشان برشمرده و غصب حق خویش قلمداد می نماید. همانطور که عمر نیز بعدها به این حقیقت اعتراف نمود که به علی(غ) ظلم شده است. و تنها در صورتی حکومت اسلامی حق مسلم و بالفعل امام می شود و خلافت دیگران غصب و ظلم خواهد بود که از طرف پیامبر نصی در این زمینه وجود داشته باشد. سخن امام این نیست که چرا مرا با تمام شایستگی کنار گذاشتند و دیگران را برگزیدند. بلکه سخن این است که حق قطعی و مسلم مرا ربوده اند. این مطلب کاملا از سخنان امام علیه خلفا به حدیث غدیر تمسک می نمود، مشهود و معلوم است. امام (ع) خود و اهل بیت پیامبر را پرچمدار حق می داند، حقی که پیامبر در میان آنان باقی گذارده و هرگونه سبقت بر اهل بیت یا جدائی از آنان را سبب خروج از دین و انحراف از آن قلمداد می کند. اگر نصی از پیامبر نرسیده بود پیشی گرفتن برخی باعث خروج از دین نخواهد بود.

شایستگی و لیاقت اهل بیت به ویژه شخص امام (ع)
در این قسمت سعی شده تا سخنان امام درباره مقام ممتاز اهل بیت بیان گشته و روشن گردد که علوم و معارف ایشان از یک منبع الهی سرچشمه می گیرد و سایر انسانها قابل مقایسه با آنان نیستند، لذا دیگران باید از اهل بیت تبعیت کنند. حضرت علی. اهل بیت را چنین معرفی می کند:“ اهل بیت جایگاه راز خدا، پناهگاه دین او، صندوق علم او، مرجع حکم او،گنجینه کتابهای او و کوههای دین اویند. خداوند به وسیله اهل بیت پشت دین را راست کرده و تزلزلش را رفع نمود. هیچ یک از امت اسلامی با آل محمد(ص) قابل قیاس نیست. کسانی که از نعمت اهل بیت برخوردارند با خود آنها نتوان برابر دانست. آنها ستوند دین و پایه یقین هستند. تندروها باید به سوی آنها برگشته و دست از تندروی بردارند و کندروها باید خود را به آنها برسانند. شرایط رهبری مسلمین در آنها جمع است” امام هنگامی که به خلافت رسید می فرماید: “ الان حکومت به اهلش بازگشته است”
امام در جای دیگر خود و اهل بیت را درخت نبوت و منزلگاه نزول رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و معادن علوم و سرچشمه های حکمت معرفی می نماید. آنها را مایه حیات علیم و مرگ جهل می نامد که بردباری شان حکایت از میزان علم آنها می نماید و سکوتشان نشان دهنده همراهی حکمت با منطق آنهاست؛ از این رو نه با حق مخالفت می روزند و نه در آن اختلاف می کنند. آنها را پایه های اسلام و پناهگاه مردم می نامد که به وسیله آنان حق به جایگاه خود بازگشته و باطل نابود می گردد. اینان دین را از روی فهم و بصیرت و برای عمل فرا گرفته اند، نه آنکه طوطی وار شنیده و ضبط کرده باشند. آنها را جامه زرین (پیامبر(ص)) و یاران واقعی گنجینه ها و دروازه های اسلام می نامد که برای شناخت اسلام از راه آنان باید وارد شد.
در خطبه شقشقیه امام علی (ع) لیاقت و شایستگی خود را برای مردم بیان می کند. در همان روزهای اولیه حکومتش، هنگامی که شخصی از امام (ع) می پرسد: چه شد که در این مدت خانه نشین شدید و بعد از ۲۵ سال به خلافت رسیدید؟ امام در جواب فرمود: و الله اقد تقمصها ابن ابی قخافه و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحا ینحدر عنی السیل و لایرقی الی الطیر؛ به خدا سوگند فرزند ابیقحافه( ابوبکر) پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به خلافت بسان محور است برای سنگ آسیا و ازکوهسار وجود من، سیل علوم سرازیر می شود و اندیشه هیچ کس به قله افکار من نمی رسد.
امام (ع) ضمن اشعاری به این حقیقت اشاره می کند که نقش او در پیشرفت اسلام از همه بیشتر بوده و اوست که مردم را به سمت اسلام راهنمائی می کند.
گاهی امام با جمله “ سلونی قبل ان تفقدونی” علم بی پایان خود را به مردم ارائه می نمود. خلافین ایشان نیز منکر برتریهای حضرت نبودند و تنها دستاویزشان جهت ناتوان شمردن ایشان برای رهبری، جوانی حضرت بود که آن را مانع احراز حکومت می دانستند. هنگامی که امام از بیعت با ابابکر امتناع ورزید و فرمود: من برای خلافت از شما سزاوارترم، ابوعبیده جراح به ایشان گفت: تو به خاطر علم و فضل و دین و فهم و سابقه ات در اسلام و خویشاوندی ات با پیامبر برای خلافت سزاواری، ولی فعلا جوان هستی و اینها (ابابکر و …) پیران قوم تو هستند. تو زنده می مانی و در آینده به حکومت می رسد. امام علی (ع) درجواب فرمود: ما برای رهبری سزاوارتریم؛ زیرا قاری کتاب خدا و عالم به دین او و سنن پیامبر(ص) و کسی که بتواند امور ملت را برعهده گیرد و سختیها را از آنها دور کند و بین آنها به عدالت رفتار کند در بین ما هست.
بسیار روشن است که مراد امام از این شخص، خود حضرت می باشد. در زمان حکومت ۵ ساله اش بارها فضایل خود را برای مردم بیان می نمود تا بهتر با شخصیت ایشان آشنا گردند. در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه چنین می فرماید: من از جمله کسانی هستم که در راه خدا از سرزنش دیگران هراسی به دل راه نمی دهند، چهره آنها سیمای راستگویان و سخنشان کلام خوبان است، (با عبادت و تفکر) آباد کننده شب و نور دهنده روزند، به طناب الهی که قرآن است چنگ می زنند، سنت های نیکوی خدا و پیامبر او را دوست دارند، اهل تکبر و خیانت و فساد نیستند، قلوبشان بهشتی است و بدنهایشان به اعمال (نیکو) مشغول است.
از اموری که برای رهبر جامعه اسلامی بسیار لازم است داشتن علم و آگاهی از مکتب اسلام و قرآن است. علم خلفا قابل مقایسه با علم امام نبود و این حقیقت از مشکلاتی که در طول ایام خلافت آنها پیش می آمد و قادر به حل آنها نبودند و از امام استمداد می کردند، کاملا روشن می گردد.
سیوطی هنگامی که روایات امام علی را با احادیث ابابکر در مورد تفسیر قرآن مقایسه می کند چنین می گوید: از ابابکر در زمینه تفسیر، روایات کمی وارد شده است که از ۱۰ عدد تجاوز نمی کند، ولی از علی احادیث فراوانی در این زمینه نقل شده و اوست که می گفت: هر سئوالی دارید از من بپرسید من پاسخ آن را از کتاب خدا خواهم داد. زیرا من اطلاع کافی از آیات دارم، تا جایی که زمان و مکان نزول آیات را هم می دانم. سپس می گوید: علت کمی روایات ابی بکر کوتاه بون عمر او بعد از پیامبر است. این توجیه صحیح به نظر نمی رسد؛ زیرا برای همین چند سئوال تفسیری هم که از وی شد، پاسخ صحیحی نداشت و در همین دو سال نتوانست از عهده این ده سئوال به خوبی برآید. اگر بیش از این زندگی می کرد و سئوالات بیشتری از او می شد جهلش آشکارتر می گشت. ابابکر و عمر اطلاع دقیقی از الفاظ قرآن نداشتند. هر دو معنای “اب” را که یک لفظ عربی است نمی دانستند. برخی چنین گفته اند: معنی نکردن لفظ “اب” ناشی از شدت تقوای خلیفه بوده است و روایتی نیز از وی نقل نمودند که می گفت: “ اگر درباره قرآن حرفی بزنم که مقصود خدا نیست، به کدام زمین و کدام آسمان پناه برم؟” این سخن ناتمام است و گرنه چرا هنگامی که در مورد “کلاله” از وی سئوال شد، احتیاط نکرده و جانب تقوی را رعایت ننمود؛ بلکه گفت: درباره “کلاله” به نظر خود سخن می گویم، اگر صحیح باشد از ناحیه خداست و اگر خطا باشد از من و شیطان است، مقصود از کلاله جمیع ورثه غیر از پدر و فرزند است.
در اینجا که آیه بیانگر یک حکم شرعی است با کمال قاطعیت سخن گفته، در حالی که ارائه معنای کلمه “اب” یک امر لغوی بوده و آیه سوره “عبس” حامل حکم شرعی نیست؛ ولی آیه “کلاله ” در بردارنده حکم شرعی ارث است که عده ای با آن سروکار دارند و احتیاط در مورد احکام شرع بیش از معانی لغت لازم است.
عمر نیز در اوایل حکومتش همین نظر را داشت واظهار می نمود که از خدا خجالت می کشد برخلاف ابوبکر سخن بگوید؛ ولی بعدها خجالت را کنار گذاشت و مدعی شد که “کلاله” شخصی است که فرزند ندارد. قرطبی می گوید: نظر ابابکراین بود: “کلاله” کسی است که فرزند ندارد سپس  به نظر دوم رسید؛ یعنی مراد از “کلاله” کسی است که پدر و فرزند ندارد. عمر نیز همین نظر را داشت. این سخن قرطبی ناظر به اوایل حکومت عمر است؛ ولی او نیز بعدها نظرش تغییر کرد و گفت: “کلاله” کسی است که فرزند ندارد؛ چنانکه بیان شد. عمر قبل از ضربت خوردنش دستورالعملی در این زمینه به رشته تحریر درآورد و چون به صحت آن اطمینان نداشت در بستر مرگ آن را نابود نمود.
آنگاه که حکومت به دست انسان کم اطلاع از مکتب بیفتد نه تنها نظرش در تفسیر قرآن تغییر می کند؛ بلکه در مورد یک حادثه در طی دو سال دو گونه حکم می نماید و چون مورد اعتراض قرار می گیرد که چرا سال قبل در مورد همین قضیه آن چنان حکم کردی و امسال این چنین، جواب می دهد: آن حکم طبق قضاوت قبلی ما بود و این حکم طبق قضاوت فعلی ما.
در اینجا به برخی از قضایائی که نزد ابابکر مطرح شده اشاره می کنیم تا میزان اطلاع وی از اسلام مشخص شود.
الف: مسئله ای پیش آمد  و ابوبکر حکم آن را در کتاب خدا و سنت پیامبر نیافت. اجتهاد به رأی کرد و سپس گفت: نظر من چنین است. اگر صحیح است از ناحیه خداست و اگر خطاست از خود من است.
ب: وی اطلاع کافی از مسائل ارث نداشت. مادر بزرگی نزد او آمده و ارث نوه خود را طلبید. ابابکر جواب داد: باید از مردم در این زمینه سئوال کند. سپس مغیره ابن شعبه گفت: رسول خدا به مادر بزرگ ۶/۱ پرداخت می کرد. ابوبکر هم پذیرفت. آبا برای خلیفه مسلمین شایسته است حکم یک مسأله فقهی که مورد ابتلا می باشد را نداند و از مسلمین در این زمینه سئوال کند؟!
ج: دو جده نزد او آمدند(مادر پدر متوفی و مادر مادر او) وی به مادر مادر ارث داد؛ ولی به مادر پدر چیزی نداد. یکی از اصحاب اعتراض کرد. وی دستور داد که ۶/۱ مال میت را بین آن دو تقسیم نمایند. این تغییر رأی خلیفه در یک جلسه دلیلی جز جهل به احکام نخواهد داشت. آیا میت وان او را با علی که شعار “ سلونی قبل ان تفقدونی” سر می دهد برابر دانست؟
چ: ابابکر اطلاع کافی از حدود الهی نداشت با آنکه به عنوان حاکم مسلمین مدعی اجرای آن بود. دزدی را نزد وی آوردند که قبلا یک دستش قطع شده بود. وی تصمیم بر قطع پایش گرفت. عمر اعتراض کرد و گفت: حد دزدی قطع دست است؛ لذا دست دیگرش را انداخت. وسعت اطلاع وی از اسلام را می توان از میزان احادیثی که از وی نقل شده دریافت. سیوطی با کمال احاطه ای که بر علم الحدیث دارد مجموع احادیث ابابکر را ۱۰۴ عدد می داند که تنها ۶ تای آن در مورد تفسیر است و از نووی نقل می کند که مجموع رایات ابی بکر ۱۴۲ عدد می باشد حال آنکه حجم روایات بسیار زیاد است. احمد ابن الفرات ۱٫۵ میلیون حدیث نوشته بود و مسلم صاحب صحیح ۳۰۰۰۰۰ حدیث شنیده بود و حافظان دیگری که ده ها و یا صدها هزار حدیث می دانستند؛ ولی سهم ابابکر در این میان تنها ۱۴۲ حدیث می باشد. و از این رو که اطلاع کافی از سنت پیامبر نداشت تصریح می کرد: آیا خیال می کنید من طبق سنت پیامبر با شما عمل خواهم کرد؟ من نمی توانم آن را بپای دارم.
نه تنها امام (ع) با کمال قاطعیت اولویت خویش را برای رهبری اعلام می نمود؛ بلکه دشمنان امام نیز به این حقیقت اعتراف می نمودند. معاویه، سعد ابن ابی و قاص، عمر، و … به این مطلب اذعان داشتند.
معاویه در نامه ای به محمد ابن ابی بکر ضمن پذیرش برتری امام (ع) برای خلافت بعد از پیامبر به جریان تبانی ابوبکر و عمر برای تصدی حکومت اشاره می کند و می گوید: در زمان گذشته، ما و پدر تو با هم بودیم و فضیلت علی و برتری او و لزوم حق او را برگردن خویش می شناختیم. هنگام فوت پیامبر اولین کسانی که حق او را گرفتند و با حق واقعی او (خلافتش) مخالفت ورزیدند، پدر تو و عمر بودند. آن دو بر این اقدام اتفاق و قرار داشتند. آن دو علی (ع) را به بیعت خود دعوت کردند، دعوت آنها را اجابت نکرد و امتناع ورزید. آن دو اندوه ها بر وی وارد کردند و تصمیم بر حادثه بزرگی (کشتن) در مورد او داشتند، آنگاه بیعت نمود.
سعد ابن ابی و قاص نیز ضمن نامه ای که به معاویه می نویسد تاکید می کند علی (ع) از تمام ما نسبت به خلافت اولی بود و ما به این مطلب اعتراف داریم. بنابر این، اینکه امام فریادش بلند است که ابابکر می دانست من برای خلافت سزاوارترم و من محور آسیای خلافتم سخنی گزاف نیست. عمر نیز به این حقیقت اعتراف داشت؛ لذا به ابن عباس گفت: علی برای خلافت از من و ابی بکر سزاوارتر بود. و همو است که می گفت: علی سزاوارترین فرد برای رهبری پس از پیامبر بود. و هنگام مرگش گفت: اگر علی خلیفه شود مردم را به راه حق هدایت خواهد کرد. لذا مورد اعتراض قرار گرفت که تو با علم به این مطلب چرا خلافت را به علی واگذار نمی کنی؟

امام به رابط نزدیک خود با پیامبر اشاره می کند
امام برای مقابله با منطق اهل سقیفه گاهی به پیوند خود با رسول اکرم استدلال می کرد. گر چه صرف قرابت با پیامبر شایستگی برای رهبری به همراه ندارد؛ لکن چون ابابکر و عمر با استناد به خویشاوندی پیامبر خود را برای خلافت سزاوارتر از انصار دانستند، امام در رد آنها به این مطلب اشاره می کند. اکنون برخی از سخنان حضرت را در این زمینه می آوریم.
هنگامی که امام را به زور برای بیعت به سوی مسجد می برند، ایشان این جمله را بر زبان داشت و تکرار می نمود:“ انا عبدالله و اخو رسوله ؛ من بنده خدا و برادر پیامبرم” آنگاه خطاب به مهاجرین فرمود: شما رهبری را از انصار گرفتید و استدلال شما برمحور خویشاوندی پیامبر دور می زد. گفتند: ما چون اقوام پیامبریم برای رهبر سزاوارتریم. من همین منطق شما را علیه شما بکار می گیرم. ما به رسول خدا چه در زمان حیات و چه در زمان مرگش نزدیک تریم. سخنان امام چنان موثر افتاد که بشیر ابن سعد، اولین شخصی که با ابابکر در سقیفه بیعت کرده بود، خطاب به امام گفت: اگر انصار قبلا این سخن را از تو شنیده بودند همه با تو بیعت می کردند. بنابر گفته مسعودی هنگامی که خبر بیعت با ابابکر به امام رسید و اینکه ابابکر علیه انصار گفته است که او از طایفه قریش و از درختی است که پیامبر هم از اوست، امام فرمود: اگر امامت حق قریش است من سزاوارترین فرد از قریش به آن هستم و اگر حق قریش نیست سخن انصار صحیح است.
امام خطاب به خلفای ثلاثه و گروهی دیگر از اصحاب پیامبر به مسئله برادری خود با پیامبر و اینکه رسول خدا پسر عموی او و پدر همسر او می باشد و نیز حدیث منزلت اشاره فرمود و برتری خود را به آنها اعلام داشت.
در نهج البلاغه آمده است که امام می فرمود: نست ما برتر و پیوند ما با رسول خدا نزیدک تر است.
در خطبه ۱۹۲ باز امام به پیوندخاص خود با پیامبر و اینکه از کودکی با پیامبر بوده است و به دست مبارک ایشان تربیت یافته است اشاره می کند و می فرماید: من مانند بچه شتری که به دنبال مادرش حرکت می کند و هرگز از او جدا نمی شود از پیامبر تبعیت می کردم.
امام در جواب نامه معاویه که در آن خلیفه اول و دوم را برترین فرد از اصحاب پیامبر دانسته بود ضمن رد این سخن می فرماید:“ نحن مره اولی بالقرابه و تازه اولی بالطاعه. ما به جهت خویشاوندی از یکسو و به لحاظ پیروی از پیامبر از سوی دیگر، برای رهبری شایسته تریم”
امام خطاب به ابوبکر در ضمن دو بیت شعر چنین می فرماید: “ حکومت تو یا مستند به مشورت با مسلمین است و یا مبتنی بر خویشاوندی پیامبر اولی صحیح نیست؛ زیرا بسیار از کسانی که اهلیت مشوره دارند در جلسه سقیفه حاضر نبودند، دومی نیز ناتمام است، زیرا فردی غیر از تو نیز وجود دارد که به پیامبر نزدیک تر است.
قبلا اشاره کردیم که انتخاب ابابکر از روی مشورت با مسلمانان صورت نگرفت. بلکه عمر و اباعبیده جراح بودند که پیشنهاد بیعت با ابابکر را دادند و سپس این دو به همراه اسید بن خضیر و بشیر ابن سعد و سالم مولی ابی حذیفه با او بیعت کردند. بعد هم عمر با ایجاد جو ارعاب از مسلمین بیعت گرفت؛ از این رو “ماوردی” می گوید: عده ای معتقدند که برای تعیین امام حضور اهل حل و عقد لازم است؛ ولی این سخن ناتمام است؛ زیرا در خلافت ابی بکر تنها حاضرین رآی دادند و منتظر غایبین نشدند و بعضی می گویند: بیعت ۵ نفر کافی است؛ زیرا ۵ نفر فوق با ابابکر بیعت کردند و بعضی بیعت سه نفر بلکه یک نفر را نیز کافی می دانند.
علامه امینی مشابه این سخن را از امام الحرمین جوینی (متوفی ۴۷۸) در کتاب “ارشاد”  و نیز از ابن العربی مالکی در “شرح صحیح ترمذی” نقل می کند که اینان نیز بیعت کردن یک یا دو نفر را کافی می دانند و مستند آنها بیعت با ابابکر است.

دانلود کتاب






مطالب مشابه با این مطلب

    فضائل و خواص تلاوت سوره طه

    فضائل و خواص تلاوت سوره طه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه […]

    راه هایی برای کاهش فشار قبر

    راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]

    چگونگی خواندن نماز والدین

    خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان بعدها برای خودتان بخوانند.

    چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟

    چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۱۳/۵ (۸۲٫۵۰%) ۸ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]

    سریع الاجابه ترین دعاها

    سریع الاجابه ترین دعاها ۳٫۸۳/۵ (۷۶٫۶۷%) ۱۲ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیده‌ی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می‌رسد .

    دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف

    دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]




هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi