بازدید
تاریخ معاصر
با هجوم عظیم فرهنگی در دو قرن اخیر بر جوامع اسلامی یکی از جنجال برانگیزترین مسائل، موضوع حجاب زنان و بالاخره تردید در ضرورت آن بود. مصطفی کمال پاشا در ترکیه و به تقلید او رضا شاه در ایران، علیه مستوری زنان و حتی اجبار آنان به بیحجابی تا دخالت قوای قهریه و کمک گرفتن از پلیس و پاسبان پیش رفتندواز سیل عظیم تبلیغاتی که حجاب را نشانهای از اسارت زنان میدانست، بهره جستند.
قبل از انقلاب اسلامی، روشنفکران مسلمان برای مبارزه با فرهنگ مهاجم زمان، بار دیگر داوطلبانه به این سنت اسلامی روی آوردند. از آنجا که این اقبال با سایر آرمانها و اصول آن نهضت هماهنگی داشت، بسرعت در میان دانشگاهیان و تحصیلکردهگان و سایر قشرهای شهری ایران توسعه یافت و حتی گاهی بصورت پرچم و نشانهای علیه فرهنگ حاکم در آمد.
پس از پیروزی انقلاب، میل و رغبت بسیاری از زنان به سردی و گاهی مقاومت در مقابل حجاب مبدل شد. فشارهای نامناسب و غالباً غیر عاقلانه، فاصله عظیم میان قول و فعل و شکاف میان عقیده و سازماندهی، بر دلسردیها و مقاومتها افزود. و بالاخره حوادث گوناگون سیاسی به مخالفان جرأت داد تا بار دیگر پوشش زنان را به عنوان نشانه اسارت آنان تبلیغ کنند.
مخالفان بی عدالت فرهنگ اسلامی به بهانه همین مسائل، دستاویزی برای سوء استفاده خود یافته و با تمام قوا درصدد تخطه مجموعه اصول و کلیت احکام اسلامی برآمدند. شاید تلقی مردم از اصرار و پافشاری حاکمیت بر او حجاب، بیشتر به عنوان نمایش قدرت و نشانه اقتدار حکومت بوده است تا خیر خواهی مشفقانه و ایکاش این چنین بود.
اینکه غالب مردان بهنگام مراوده با زنان بی پوشش، عنان و اختیار را از کف داده و به جای سازندگی بسوی تباهی میروند، یا وظیفه و احساس برادری نسبت به زنان، جای خود را به کامجوئی و تسلط طلبی خواهد داد، یا حریم مقدس زنان، بسیار محترم تر از آنست که دائماً هدف نگاههای حریصانه و خریدارانه قرار گیرد، و اینکه زیباییهای خدادادی مادران جامعه وسیلهای برای ثروت اندوزی و فروش کالا نیست، وضع عمومی زنان در غرب، بیثباتی خانوادهها، دربدری کودکان معصوم و … همگی از ابعاد مهم و جهات مختلف این مسأله است که میتوان مطرح ساخت.
تاریخچه حجاب
قدر مسلم اینست که قبل از اسلام در میان بعضی ملل حجاب وجود داشته است.
در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و بوسیله اسلام در عرب پیدا شده است.
ویل دورانت در صفحه ۳۰، جلد ۱۲ ، تاریخ تمدن (ترجمه فارسی) راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد:
« اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت چنانکه مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میرشت یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم مینمود همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»
علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی بسی سختتر و مشکلتر بوده است. در میان مسیحیان نیز عیناً دیده میشود. هر چند پیروان جدید یا مذاهب اصلاح شده اکنون همه آن فروع را رعایت نمیکنند.
همینطور حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده میشدهاند.
در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است ولی درست روشن نیست که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و یا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج یافته است و هندوان غیر مسلمان تحت تأثیر مسلمانان و مخصوصاً ایرانی حجاب زن را پذیرفتهاند. آنچه مسلم است این است که حجاب هندی نیز نظیر حجاب ایران باستان سخت و شدید بوده است.
اگر تمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب بدانیم باید قبول کنیم که هند از قدیمیترین ایام حجاب را پذیرفته است، زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است.
به هر حال آنچه مسلم است این است که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست.
نگاهی تاریخی به حجاب ستیزی_ از رضاخان تا شیراک
رضاخان که محصول سیاسی جریان روشنفکری لائیک و امیدوار به غرب در ایران بود، با حمایت سیاست خارجی و در چارچوب دخالتهای مستقیم انگلیس در امور داخلی ما و همچنین به توصیه مشتی از روشنفکران غربگرا، حجاب را به عنوان مهمترین مانع بر سر راه ورود زنان به کاروان تمدن بشری عنوان کرد. پس از آن، با تمامیتوان کوشید تا به هر قیمت شده حجاب را از سر زن ایرانی بردارد. وی که تفکر نظامیگری داشت، راهحل فیزیکی را برگزید و از طریق امنیههای خود، در تمامی شهرها برای تحقق این هدف کوشید و به تمام معنا فاجعه آفرید.
این اقدام که در برخورد مستقیم با یک سنت شرعی عمیق و ریشهدار بود، کینه مردم را نسبت به پهلوی برانگیخت. شاید تودههای مردم از نفوذ سیاست خارجی سر درنمیآوردند، اما همه آنان درک میکردند که رضاخان به دنبال بر باد دادن سنن شرعی آنهاست. قیام گوهرشاد یکی از واکنشهای این واقعه بود که تا چندین دهه بعد، به یاد آن در شهرهای مختلف عزاداری میشد.
بدون تردید باید گفت، این مسأله یکی از عمیقترین ریشههای مخالفت با حکومت رضاخانی را در عمق جامعه مذهبی ایران پدید آورد. مخالفتی که در نهایت به سرنگونی این دولت منجر شد.
سالها گذشت و دولت ایران در سال ۱۳۲۲ (ه.ش) اجباری بودن کشف حجاب را لغو کرد. از آن پس کسانی که به مرور بیحجابی را پذیرفته بودند، همچنان بیحجاب ماندند. اما بخش عمده مردم مسلمان ایران حجاب خویش را حفظ کردند.
در آستانه انقلاب اسلامی، درست زمانی که میرفت تا خروش مردمی خشمگین، بساط حکومت ظالمانه پهلوی را بر اندازد، ناگهان جمعیت عظیمی از زنان سیاهپوش سطح خیابانها را پر کرد. بازگشت تدین در میان نسل جدید در قالب بازگشت حجاب خود را نشان داد.
انقلاب الامی به گونه ای عنوان انقلاب حجاب به خود گرفت وخوشبختانه در روزهای پس از انقلاب، حجاب به عنوان یک اصل در فرهنگ ایران اسلامی پذیرفته شد. یکی از مهمترین دلایل آن هم این بود که حجاب هیچگاه محدودیت به حساب نیامد و جمهوری اسلامی نشان داد که زنان با حجاب هم میتوانند در تمامی عرصهها فعال باشند.
آنان که با فرهنگ اسلامی در کشورهای عربی و غیرعربی سر و کار دارند، میدانند که تقریبا پنج تا ده سال پس از انقلاب اسلامی، به آرامیفرهنگ حجاب در سراسر دنیای اسلام قوت گرفت. هر سالی که میگذشت، حجاب در جهان اسلام نیرومند تر از گذشته میشد. لبنان، سوریه و مهمتر از همه ترکیه نمونههای خوبی هستند که میتوانند روند رو به رشد حجاب را طی بیست سال گذشته اثبات کنند.
اکنون پس از گذشت ۲۵ سال از انقلاب اسلامی، حجاب به صورت یک رمز، سمبل و شعار در تمامی جهان اسلام و نیز میان مسلمانانی که به صورت اقلیت در کشورهای غیراسلامی زندگی میکنند درآمده است. حجاب تنها به عنوان یک امر شرعی مورد توجه نیست، بلکه به عنوان یک نشان و یک علامت از بازگشت به سنتهای اسلامیمورد توجه قرار گرفته است.
جنبشهای لائیک صفت، در تمامی کشورهای اسلامی، حتی اگر ادعای مسلمانی هم داشته باشند، به طور مداوم به سمت سست کردن پایهها و ارکان حجاب حرکت میکنند، زیرا حرکت آنها در راستای هضم شدن در فرهنگ غربی است که به غلط نام فرهنگ جهانی به خود گرفته است. این در حالی است که سنت گرایان روی حجاب به عنوان یک امر اساسی و یک مسأله حیاتی پافشاری دارند. این برخورد، یک نشان بسیار صریح از نوع و چگونگی حرکتهای فرهنگی است که در جهان اسلام در جریان است.
طی سالهای اخیر بحث حجاب، یکی از مباحث زنده در کشورهای غربی بوده است. فرانسه که رسالت خود را در حفظ بنیادهای اساسی لائیسم میداند، علمدار کشف حجاب اجباری در این کشور شده است. در واقع، شیراک خوب میداند که حجاب یک شعار و یک رمز برای حفظ هویت اسلامی کسانی است که در دل فرهنگ غربی زندگی میکنند. راه بازداشتن آنها از هویت پیشین آنان، آن است که حجاب را به یک سوی گذارند و این رمز و شعار را از دست بدهند و تنها در آن صورت است که در فرهنگ جدید هضم خواهند شد.
اسلام و حجاب
غالباً چنین تصور می شود که آداب و سنن و همچنین شعائر و قوانین اسلامی، مستقلا توسط بنیانگزاران و رهبران صدر اسلام وضع گردیده. بسیاری نیز با اینکه اعتقادی به خرافات مذهبی ندارند برخی شعائر و قوانین مذهبی را مفید بحال جامعه می شمارند. حجاب یکی از مهمترین این شعائر است. از یاد نبرده ایم زمانی که مزدوران و اوباشان حزب اللّه شعار “بی حجابی زن از بی غیرتی مرد اوست” را سر می دادند، چگونه با این شعار برده دارانه بر اینگونه ادراکات رایج و ارتجاعی خصوصاً در بین مردان اتکاء می کردند. مشاهده اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که بسیاری از اینگونه شعائر و قوانین بطور مستقیم متاثر از شرایط جامعه و سایر ادیان بوجود آمده اند، و نه از توهمی بنام چشمه فی اض و نوربخش الهی. بعنوان مثال بسیاری از آداب و سنن و مناسک اسلامی متاثر از عیسویت، یهودیت، زرتشتیگری و حتی جاهلیت اعراب ۱۴ قرن پیش است. مثلا روزه از مذهب یهود و از مجرای عادات اعراب به اسلام آمده. در آن دوران اعراب، پیش از اسلام روز دهم محرم را روزه می گرفتند. پس از هجرت به مدینه ده روز اول محرم را روزه می گرفتند. و پس از آنکه مسلمانان خرج خود را از یهودیان جدا کردند ماه رمضان به ماه روزه گرفتن اختصاص یافت. حج تحقیقاً برای تایید و تثبیت عادات قومی عرب مقرر شده است. عاداتی که بعلت رونق کسب و کار و تجارت سران قریش و دیگر قبایل عرب رواج یافته بود. چرا که بعلت وجود بتخانه بزرگ کعبه و هجوم زوار، مکه به یک مرکز تجاری بزرگ اعراب تبدیل شده بود، و تبلیغات علیع بت پرستس از جانب محمد خطر لطمه وارد ساختن به کسب و کار برده داران و تجار بزرگ عرب و در نتیجه عدم برخورداری وی از حمایت آنان را بهمراه داشت. بهمین دلیل سنت حج که پیش از اسلام و در میان اعراب بت پرست نیز وجود داشت، ابقاء گردید. تمام مناسک حج، عمره، احرام، لمس حجرالاسود یا سنگ سیاه، “سعی” یعنی باشتاب راه رفتن میان دو نقطه صفا و مروه، وقفه در عرفات، رمی جمره یا سنگباران شیطان، همگی در دوره جاهلیت متداول بود و در اسلام تنها با برخی تعدیلات مواجه شد. حتی بریدن دست راست دزد نیز پیش از اسلام متداول بود. همچنین انواع غسل، و منع ازدواج با برخی نزدیکان. شباهت مقام معنوی دختر زرتشت “پوروچیستا” با فاطمه دختر پیغمبر، شباهت اهمیت پنج نماز روزانه در اسلام و زرتشتیگری، اعتقاد به روز محشر و پل صراط ـ همان پلی که بهنگام عبور از آن در آخرت کافران و زیانکاران به قعر جهنم سقوط می کنند و مومنان به بهشت راه خواهند یافت ـ اعتقاد به ملائک مقرب، و همچنین باور به ظهور مهدی همه از مشترکات این دو مذهب است. قابل ذکر است که حتی خود قرآن که کتابی بزبان عربی فصیح بوده و به نسبت زیاد از کلمات غیرعربی برکنار می باشد، حدود ۳۰ کلمه فارسی در آن وجود دارد.
تاریخچه حجاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. ویل دورانت، مورخ سرشناس در کتاب تاریخ تمدن خود می نویسد: “در زمان زرتشت زنان منزلتی عالی داشتند، در کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می کردند.”
اما با گذشت زمان و تحولات حاصله در ایران آن دوره، اوضاع تغییر مییابد. در اوایل حکومت هخامنشیان چهار طبقه اصلی در ایران وجود داشت: بردگان، برزگران، فرمانروایان ولایت (یعنی مامورین دولتی) و درباریان. غیر از سیل عظیم و روزافزون بردگان که بدون مزد فقط بیگاری می کردند، دهقانان نیز مالیات می پرداختند، بیگاری می کردند، وبصورت آزاد نیز زندگی می کردند. با وجود اینکه این مالیات و بیگاری کمر دهقانان را خرد می کرد ولی آنها بهرحال جزء دهقانان آزاد محسوب می شدند. فشار طاقت فرسای کار و تولید، زنان زحمتکش را نیز به پروسه تولید می کشاند و این امر خود به آزادی زنان روستا نسبت به زنان شهری و درباری کمک می کرد. ولی مامورین دولت، دولتی که هر روز در اثر جهان گشای قدرتمندتر میشد و بدین جهت مامورین آن نیز جابرانه تر عمل می کردند، با چشمانی حریص بدنبال زیباترین زنان و دختران جهت ارائه و هدیه به شاه، درباریان، حکام و سوءاستفاده شخصی، می گشتند. به اینجهت مرد که در این جامعه صاحب و مالک خانه و مالک زن و فرزندان خود بود، جهت جلوگیری از غارت زنان و دختران خود چاره ای جز پوشاندن و مخفی کردن آنها از نظر مامورین دولتی نداشت. پوشاندن زن و دست و پاگیر بودن آن در پروسه تولید و کار خانه، حجابی متناسب با کار را برای زنان که عبارت از شلوار بلند چین دار، روسرس و شالی در کمر بود، ایجاب می کرد. بدین ترتیب میل به عیش و عشرت شاهان، برده داران و فئودالها از یکسو، و حکومت مردان در خانه بتدریج نقش زن در اقتصاد در اقتصاد و سیاست و علم و هنر و فرهنگ، و به یک کلام به حاشیه راندن زنان در جامعه را شدت بخشید.
زنان در شهرها بر خلاف زنان روستاها، اساساً در کار تولید اجتماعی شرکت نداشتند. به اینجهت تنها فعالیت مهم آنها انجام کارهای خانه، خدمتگزاری مردان و زائیدن و بزرگ کردن فرزندان بود. این تقسیم کار اجتماعی بعنوان زیربنا که در نهایت مردان را سرور و حاکم، چه در سطح جامعه و جه در عرصه خانواده تعیین می نمود، رفته رفته موقعیت زن بمثابه موجود درجه دوم و در خدمت مردان را تثبیت کرد.
البته این تقسیم کار تاریخی بسیار پیشتر از اینها آغاز و تثبیت شده بود، اما آنچه در اینجا بیان می شود، اسناد تاریخی معتبر مربوط به آن دوره از حیات جامعه ایران است.
هردوت، مورخ معروف یونانی، درباره طبقه اشراف عهد هخامنشی می نویسد: “هرکدام از آنها چند زن عقدی داشتند ولی عده زنان غیرعقدی آنان بیشتر بود. وجود مامورین بسیار در شهرها، بویژه زنان زحمتکش را در خطر ربوده شدن و تجاوز قرار می داد. به این جهت در شهرهای ایران حجاب اهمیت بیشتری را نسبت به روستا کسب می کرده و با شدت بیشتری رعایت می شد.”
پس از حمله اسکندر و گسترش فرهنگ یونانی در قلمرو وسیع او در ایران، قدری از محدودیت زنان در زمینه های مختلف بویژه مسئله حجاب کاسته شد. این امر در مناطقی که یونانی ها در جوار سکنه بومی زندگی می کردند و یا با سکنه بومی در نتیجه ازدواج مخلوط شده بودند، بروشنی دیده می شود.
از اسناد و شواهد تاریخی چنین برمی آید که در زمان اشکانیان نیز تعدد زوجات معمول بوده. مرد می توانست فقط یک زن عقدی و تعداد زیادی زنان غیرعقدی داشته باشد. با توجه به این واقعیت می بینیم که با ظهور اسلام و حمله مسلمانان به ایران در زمان عمر، و مشروع بودن داشتن چهار زن عقدی در قرآن، بر ابعاد محرومیت و تعدی به حقوق زن در ایران افزوده شد. البته ناگفته نماند که بسته به اینکه قدرت اقتصادی مردان طبقه اشراف و درباریان و همچنین میزان نفوذ سیاسی آنان در جامعه چقدر بوده، ابعاد تسلط آنان بر شئون اجتماعی نیز متغیر بوده. بعنوان مثال، خسرو یکی از شاهان ساسانی حرمسرایی مشتمل بر ۳۰۰۰ زن داشت، و هر زمان که وی میل تجدید حرم می کرد، نامه ای به فرمانروایان اطراف می فرستاد و در آن وصف زنان مورد دلخواه خود را برمیشمرد. پیرو چنین نامه هایی مامورین او در هر کجا زنی را که با مشخصات توصیف شده تطابق می کرد، به دربار می بردند.
کشورگشائی های مکرر در دوره ساسانیان و افزایش تعداد بردگان یکی از دلایل رشد تعدیات وحشیانه به حقوق زنان در این دوره می باشد. چرا که در اثر این کشور گشائی ها و افزایش ثروت طبقات حاکم و عدم برخورداری زنان از استقلال اقتصادی، بر توان مالی و نفوذ مردان در جامعه افزوده گشت. بارتلو مه ی از شرق شناسان معروف در مورد تعدد زوجات در دوره ساسانیان چنین می نویسد: “تعداد زوجات در امپراتوری ساسانی همانند امروزه کشورهای اسلامی بوده است. در عمل تمایل مرد، مخصوصاً موقعیت مالی او بود که تعداد زنان را معین می کرد. یک مرد معمولی باید به یک زن قناعت کند، در حالیکه مرد ثروتمند و اشرافی می توانست با تعداد زیادی از زنان ازدواج نماید. گزارشات یونانی حتی از صدها زن در این رابطه صحبت می کنند.”
بنابراین می بینیم که ایدئولوژی اسلامی اگر حق و حقوق بیشتری در خصوص تعدد زوجات به مردان اعطاء نکرده باشد، حقوق کمتری نسبت به آنچه که شاهان و اشراف ایرانی قبل از اسلام برای مردان قائل بودند، در نظر نگرفته است.
فلسفه پوشش در اسلام
فلسفههایی که قبلا برای پوشش ذکر کردیم غالبا توجیهاتی بود که مخالفینپوشش تراشیدهاند و خواستهاند آن را حتی در صورت اسلامیاش امری غیر منطقی ونامعقول معرفی کنند.روشن است که اگر انسان مسالهای را از اول خرافه فرض کند،توجیهی هم که برای آن ذکر میکند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث کنندگان،مساله را با بیطرفی مورد کاوش قرار میدادند در مییافتند که فلسفه پوشش وحجاب اسلامی هیچ یک از سخنان پوچ و بیاساس آنها نیست.
ما برای پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن راموجه میسازد و از نظر تحلیل میتوان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست.
واژه«حجاب»
پیش از اینکه استنباط خود را در این باره ذکر کنیم لازم استیک نکته رایادآوری کنیم.آن نکته این است که معنای لغوی«حجاب»که در عصر ما این کلمهبرای پوشش زن معروف شده است چیست؟کلمه«حجاب»هم به معنی پوشیدن استو هم به معنی پرده و حاجب.بیشتر، استعمالش به معنی پرده است.این کلمه از آنجهت مفهوم پوشش میدهد که پرده وسیله پوشش است،و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست،آن پوشش«حجاب»نامیده میشود که ازطریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
در قرآن کریم در داستان سلیمان غروبخورشید را این طور توصیف میکند: حتی توارت بالحجاب (۱) یعنی تا آن وقتی کهخورشید در پشت پرده مخفی شد.پرده حاجز میان قلب و شکم را«حجاب» مینامند.
در دستوری که امیر المؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نوشته است میفرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک» (2) یعنی در میان مردم باش،کمتر خود را در اندرونخانه خود از مردم پنهان کن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند،بلکه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندیها وشکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی.
ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی دارد تحت عنوان«فصل فی الحجاب کیف یقع فیالدول و انه یعظم عند الهرم».در این فصل بیان میکند که حکومتها در بدو تشکیل میانخود و مردم حائل و فاصلهای قرار نمیدهند ولی تدریجا حائل و پرده میان حاکم ومردم ضخیمتر میشود تا بالاخره عواقب ناگواری به وجود میآورد.ابن خلدون کلمه«حجاب»را به معنی پرده و حائل(نه پوشش)به کار برده است.
استعمال کلمه«حجاب»در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است.درقدیم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه«ستر»که به معنی پوشش استبه کار رفتهاست.فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاندکلمه«ستر»را به کار بردهاند نه کلمه«حجاب»را.
بهتر این بود که این کلمه عوض نمیشد و ما همیشه همان کلمه«پوشش»را بهکار میبردیم، زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت«حجاب»پرده است و اگر در موردپوشش به کار برده میشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجبشده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانهمحبوس باشد و بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده استبدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند.زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست.در برخی از کشورهایقدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد.آیات مربوطه همین معنی را ذکر میکند وفتوای فقها هم مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذکر خواهیم کرد.در آیات مربوطه لغت«حجاب»به کار نرفته است.آیاتیکه در این باره هست،چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب،حدودپوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده استبدون آنکه کلمه«حجاب»را به کاربرده باشد.آیهای که در آن کلمه«حجاب»به کار رفته است مربوط استبه زنانپیغمبر اسلام.
میدانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شده است. اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز میشود: یا نساء النبی لستن کاحد منالنساء یعنی شما با سایر زنان فرق دارید.اسلام عنایتخاصی داشته است که زنانپیغمبر،چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان،در خانههای خودبمانند،و در این جهتبیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است.قرآنکریم صریحا به زنان پیغمبر میگوید: و قرن فی بیوتکن یعنی در خانههای خودبمانید.اسلام میخواسته است«امهات المؤمنین»که خواه ناخواه احترام زیادی در میانمسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند.و چنانکه میدانیم یکی از امهاتالمؤمنین(عایشه)که از این دستور تخلف کرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهاناسلام به وجود آورد.خود او همیشه اظهار تاسف میکرد و میگفت دوست داشتمفرزندان زیادی از پیغمبر میداشتم و میمردند اما به چنین ماجرایی دست نمیزدم.
سر اینکه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینکه بعد از آن حضرت با شخص دیگریازدواج کنند به نظر من همین است;یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنشسوء استفاده میکرد و ماجراها میآفرید.بنابر این اگر درباره زنان پیغمبر دستور اکیدترو شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است.
به هر حال آیهای که در آن آیه کلمه«حجاب»به کار رفته آیه53 از سوره احزاب است که میفرماید: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب یعنی اگر از آنهامتاع و کالای مورد نیازی مطالبه میکنید از پشت پرده از آنها بخواهید.در اصطلاحتاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام«آیه حجاب»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزولآیه حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه حجاب چنین شد،مقصود این آیه است کهمربوط به زنان پیغمبر است (۳) ،نه آیات سوره نور که میفرماید:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم-الی آخر-قل للمؤمنات یغضضن منابصارهن .
یا آیه سوره احزاب که میفرماید: یدنین علیهن من جلابیبهن الی آخر.
اما اینکه چطور در عصر اخیر به جای اصطلاح رایج فقها یعنی ستر و پوششکلمه حجاب و پرده و پردگی شایع شده استبرای من مجهول است،و شاید از ناحیهاشتباه کردن حجاب اسلامی به حجابهایی که در سایر ملل مرسوم بوده استباشد.مادر این باره بعدا توضیح بیشتری خواهیم داد.
سیمای حقیقی مساله حجاب
حقیقت امر این است که در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخیر حجابسخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟آیا مرد باید حقداشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثنای زنا ببرد یا نه؟
اسلام که به روح مسائل مینگرد جواب میدهد:خیر،مردان فقط در محیطخانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند اززنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند،اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است.و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیابسازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند.
درست است که صورت ظاهر مساله این است که زن چه بکند؟پوشیده بیرونبیاید یا عریان؟ یعنی آن کس که مساله به نام او عنوان میشود زن است و احیانا مسالهبا لحن دلسوزانهای طرح میشود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید دربهرهکشی جنسی از زن،جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟یعنی آن که دراین مساله ذی نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در این مساله ذینفعتراست.به قول ویل دورانت:
«دامنهای کوتاه برای همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است.»
پس روح مساله،محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع،یاآزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضیهاول است.
از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسرانمشروع،از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند،و از جنبه خانوادگیسبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میگردد،و ازجنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد،و از نظروضع زن در برابر مرد،سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است.بعضی از آنها جنبه روانی دارد وبعضی جنبه خانه و خانوادگی،و بعضی دیگر جنبه اجتماعی،و بعضی مربوط استبهبالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مساله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن این استکه اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی،چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر،بهمحیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد،اجتماع منحصرا برای کارو فعالیتباشد.بر خلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهای جنسی به هم میآمیزد اسلام میخواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند.
اکنون به شرح چهار قسمت فوق میپردازیم:
۱٫آرامش روانی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بند و بار هیجانها و التهابهایجنسی را فزونی میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یکخواست اشباع نشدنی درمیآورد.غریزه جنسی غریزهای نیرومند،عمیق و«دریاصفت»است،هر چه بیشتر طاعتشود سرکشتر میگردد،همچون آتش که هر چه بهآن بیشتر خوراک بدهند شعلهورتر میشود.برای درک این مطلب به دو چیز بایدتوجه داشت:
۱٫تاریخ همان طوری که از آزمندان ثروت یاد میکند که با حرص و آزیحیرتآور در پی گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هر چه بیشتر جمع میکردهاندحریصتر میشدهاند،همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد میکند.اینها نیزبه هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زیبارویان در یک حدی متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشتهاند چنین بودهاند.
کریستن سن نویسنده کتاب ایران در زمان ساسانیان در فصل نهم کتاب خویشمینویسد:
«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی که خسرو(پرویز)در حرمداشت میبینیم.این شهریان هیچ گاه از این میل سیر نمیشد.دوشیزگان و بیوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان میدادند به حرم خود میآورد.هر زمان کهمیل تجدید حرم میکرد نامهای چند به فرمانروایان اطراف میفرستاد و در آنوصف زن کامل عیار را درج میکرد.پس عمال او هر جا زنی را با وصف نامهمناسب میدیدند به خدمت میبردند.»
از این گونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار میتوان یافت.در جدید این جریانها بهشکل حرمسرا نیست،به شکل دیگر است،با این تفاوت که در جدید لزومی نداردکسی به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد.در جدید به برکتتجدد فرنگی،برای مردی که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهرهکشی کند.
۲٫هیچ فکر کردهاید که حس«تغزل»در بشر چه حسی است؟قسمتی از ادبیاتجهان عشق و غزل است.در این بخش از ادبیات،مرد،محبوب و معشوق خود راستایش میکند،به پیشگاه او نیاز میبرد،او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد،خود را نیازمند کوچکترین عنایت او میداند،مدعی میشود که محبوب و معشوق«صد ملک جان به نیم نظر میتواند بخرد،پس چرا در این معامله تقصیر میکند»،ازفراق او دردمندانه مینالد.
این چیست؟چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمیکند؟آیا تاکنوندیدهاید که یک آدم پول پرستبرای پول،یک آدم جاه پرستبرای جاه و مقامغزلسرایی کند؟!آیا تاکنون کسی برای نان غزلسرایی کرده است؟چرا هر کسی از شعرو غزل دیگری خوشش میآید؟چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت میبرند؟آیا جزاین است که همه کس آن را با زبان یک غریزه عمیق که سراپای وجودش را گرفتهاست منطبق میبیند؟چقدر اشتباه میکنند کسانی که میگویند یگانه عامل اساسیفعالیتهای بشر عامل اقتصاد است!!
بشر برای عشقهای جنسی خود موسیقی خاصی دارد،همچنانکه برای معنویات نیز موسیقی خاص دارد،در صورتی که برای حاجتهای صرفا مادی از قبیل آب و نان موسیقی ندارد.
ولی قدر مسلم این است که بسیاری از عشقها و غزلها عشق و غزلهایی است کهمرد برای زن داشته است.همین قدر کافی است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجهبه نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود،بلکه یا به صورت حرص و آز وتنوع پرستی درمیآید و یا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در این باره بحثخواهیمکرد که در چه شرایطی حالتحرص و آز جنسی تقویت میشود و در چه شرایطیشکل عشق و غزل پیدا میکند و رنگ معنوی به خود میگیرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن«نگاه»،خطرناک بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناک بودن غریزهای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند میدهد وارد شده است.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه،هم برای زنان و هم برای مردان تکلیف معین کرده است.یک وظیفه مشترک که برایزن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم…قل للمؤمنات یغضضنمن ابصارهن و یحفظن فروجهن .
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند،نبایدچشم چرانی کنند،نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند،نباید به قصدلذت بردن به یکدیگر نگاه کنند.یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن ایناست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربایینپردازند،به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهای کاری نکنند کهموجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است.اشتباه است که گمان کنیمتحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد.
همان طور که بشر-اعم از مرد و زن-در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد،در ناحیه جنسی نیز چنین است.
هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلبآنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود.
و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقروناستبه نوعی احساس محرومیت.دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر بهاختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد.
چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است؟علتش آزادی اخلاقیجنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچهها انجاممیشود.
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشکار است و زن شکارچی،همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شکار است ومرد شکارچی.میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کنندهبه کار برند.این زن است که به حکم طبیعتخاص خود میخواهد دلبری کند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهایمخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
ما درباره طغیان پذیری غریزه جنسی و اینکه بر خلاف ادعای افرادی مانند راسلغریزه جنسی با آزاد گذاشتن کامل و خصوصا با فراهم کردن وسائل تحریک هرگزسیر نمیشود و اشباع نمیگردد و همچنین درباره انحراف«چشم چرانی»در مردان وانحراف«تبرج»در زنان،باز هم بحثخواهیم کرد.
۲٫استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیترابطه زوجین گردد برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوششمبذول شود،و بالعکس هر چیزی که باعثسستی روابط زوجین و دلسردی آنان گرددبه حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.
اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادرازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجینبه یکدیگر میشود.
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع،از نظر اجتماعخانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن اوبه شمار برود;در حالی که در سیستم آزادی کامیابی،همسر قانونی از لحاظ روانییک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگیبر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقتبه آنان پیشنهاد میشود،جواب میدهند که حالا زود است،ما هنوز بچهایم،و یا به عناوین دیگر از زیر بار آنشانه خالی میکنند همین است;و حال آنکه در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزانو فراوان گردد« شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمیدانستند.
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و به همیندلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود میدانستند،ولی امروزکامجوییهای جنسی در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آناشتیاقها وجود ندارد.
معاشرتهای آزاد و بیبند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت یک وظیفهو تکلیف و محدودیت درآورده است که باید آن را با توصیههای اخلاقی و یا احیاناچنانکه برخی از جراید پیشنهاد میکنند-با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادرازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود این است کهازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت،و در اجتماع دوم آغاز محرومیت ومحدودیت است.در سیستم روابط آزاد جنسی پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر وپسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستماسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد.
سیستم روابط آزاد اولا موجب میشود که پسران تا جایی که ممکن است ازازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقطبرای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند،و ثانیا پیوند ازدواجهایموجود را سست میکند و سبب میگردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشقخالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عاملسعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیتببیند وچنانکه اصطلاح شده استیکدیگر را«زندانبان»بنامند.
وقتی پسر یا دختری میخواهد بگوید ازدواج کردهام،میگوید برای خودمزندانبان گرفتهام. این تعبیر برای چیست؟برای اینکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجابخواهد برود،با هر کسی بخواهد برقصد،بلاسد،هیچ کس نبود که بگوید بالای چشمتابروست.ولی پس از ازدواج این آزادیها محدود شده است،اگر یک شب دیر به خانهبیاید مورد مؤاخذه همسرش قرار میگیرد که کجا بودی؟و اگر در محفلی با التهاب با دختری برقصد همسرش به او اعتراض میکند. واضح است که روابط خانواده درچنین سیستمی تا چه اندازه سرد و سست و غیر قابل اطمینان است.
بعضیها مانند برتراند راسل پنداشتهاند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا بهخاطر اطمینان مرد نسبتبه نسل است;برای حل اشکال،استفاده از وسائلضد آبستنی را پیشنهاد کردهاند;در صورتی که مساله،تنها پاکی نسل نیست;مسالهمهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمیترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگیو اتحاد کامل در کانون خانواده است.تامین این هدف وقتی ممکن است که زوجین ازهر گونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند،مرد چشم به زن دیگرنداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج همرعایت گردد.
به علاوه،زنی که تا اینجا پیش رفته است که به پیروی از امثال راسل و تقلید ازصاحبان مکتب«اخلاق نوین جنسی»با داشتن همسر قانونی عشق خود را در جایدیگر جستجو میکند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر میشود،چه اطمینانیهست که به خاطر همسر قانونی که چندان مورد علاقهاش نیست وسائل ضد آبستنیبه کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ریش همسرقانونی نبندد؟قطعا چنین زنی مایل است که فرزندی که به دنیا میآورد از مرد موردعلاقهاش باشد نه از مردی که فقط به حکم قانون همسر اوست و الزاما به حکم قانوننباید از غیر او آبستن شود.همچنان مرد نیز طبعا علاقهمند است که از زن مورد عشقو علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی که با زور قانون به او پیوند کردهاند.دنیایاروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی آمار فرزندان غیر مشروعوحشتآور است.
۳٫استواری اجتماع
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع،نیروی کار و فعالیت اجتماعرا ضعیف میکند.بر عکس آنچه که مخالفین حجاب خردهگیری کردهاند و گفتهاند: «حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است»بیحجابی و ترویجروابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است.
آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای اوستحجاب به صورتزندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی استو در اسلام چنین چیزی وجود ندارد.اسلام نه میگوید که زن از خانه بیرون نرود و نهمیگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد-بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن ومرد دانسته است-و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم میکند.اسلام هرگزنمیخواهد زن بیکار و بیعار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید.پوشانیدن بدن بهاستثنای وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوییهای شهوانی است.
آیا اگر پسر و دختری در محیط جداگانهای تحصیل کنند و فرضا در یک محیطدرس میخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ گونه آرایشی نداشته باشند بهتردرس میخوانند و فکر میکنند و به سخن استاد گوش میکنند یا وقتی که کنار هرپسری یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه تا یک وجب بالای زانو نشسته باشد؟آیااگر مردی در خیابان و بازار و اداره و کارخانه و غیره با قیافههای محرک و مهیج زنانآرایش کرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعالیت میشود یا در محیطی که باچنین مناظری روبرو نشود؟اگر باور ندارید،از کسانی که در این محیطها کار میکنندبپرسید.هر مؤسسه یا شرکتیا ادارهای که سخت مایل است کارها به خوبی جریانیابد از این نوع آمیزشها جلوگیری میکند.اگر باور ندارید تحقیق کنید.
حقیقت این است که این وضع بیحجابی رسوا که در میان ماست و از اروپا وآمریکا هم داریم جلو میافتیم از مختصات جامعههای پلید سرمایهداری غربی استو یکی از نتایجسوء پول پرستیها و شهوترانیهای سرمایهداران غرب است،بلکه یکیاز طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانی ودرآوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار میبرند.
«اطلاعات»5/9/47 گزارشی از اداره کل نظارت بر مواد خوردنی،آشامیدنی،آرایشی نقل کرده است.درباره لوازم آرایش چنین مینویسد:
«تنها در ظرف یک سال ۲۱۰ هزار کیلو مواد و لوازم آرایش از قبیل ماتیک ،سرخاب ،کرم ،پودر، سایه چشم برای مصرف خانمها وارد شده است.از این مقدار ۱۸۱ هزار کیلوگرم آن انواع کرم بوده است.در این مدت به ۱۶۵۰ قوطی و ۲۵۰۰دوجین پودر صورت و ۴۶۰۴ عدد روژ لب،۲۲۸۰ عدد صابون لاغری،۲۲۸۰آمپول آرایشی اجازه ورود داده شده است.البته باید ۳۱۰۰ عدد سایه چشم و۲۴۰۰ خط چشم را نیز به آن اضافه کرد.»
آری باید زن ایرانی به بهانه« تجدد» و« تقدم» و« مقتضیات زمان» هر روز و هرساعتبا وسائلی که در دنیای سرمایهداری تهیه میشود خود را در معرض نمایشبگذارد تا بتواند چنین مصرف کننده لایقی برای کارخانههای اروپایی باشد.اگر زنایرانی بخواهد خود را فقط برای همسر قانونی و یا برای حضور در مجالس اختصاصی زنان بیاراید،نه مصرف کننده لایقی برای سرمایهداران غربی خواهد بود ونه وظیفه و ماموریت دیگرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعفاراده آنان و ایجاد رکود در فعالیت اجتماعی،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
در جامعههای غیر سرمایهداری با همه احساسات ضد مذهبی که در آنجا وجوددارد کمتر شنیده میشود که چنین رسواییها به نام آزادی زن وجود داشته باشد.
۴٫ارزش و احترام زن
قبلا گفتیم که مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد.از نظر مغز و فکرنیز تفوق مرد لااقل قابل بحث است.زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومتندارد،ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است. حریم نگه داشتن زن میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برایحفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است.
اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند.اسلام مخصوصاتاکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و باوقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را درمعرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده میشود.
بعدا در تفسیر آیات سوره احزاب خواهیم دید که قرآن کریم پس از آنکه توصیهمیکند زنان خود را بپوشانند میفرماید: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین یعنی این کاربرای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمیدهندبهتر است و در نتیجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر میگردد.
زن و حجاب
رعایت حجاب تکلیفی است از سوی خداوند به زن؛ البته مرد هم در این مورد هم تکلیفی دارد که به اندازه تکلیف زن نیست؛ چرا که در برابر حق خدا، برای این دو جنس، تکلیف ایجاد شده است. اکنون به آیه های ۳۰ و ۳۱ سوره نور که در آن حجاب تشریع شده است توجه کنید:
«(ای پیامبر)به مردان بگو که دیده از نظربازی فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند.این برای آنان پاکیزه تر است و بی گمان خدا به آنچه که می کنند آگاه است.و به زنان بگو که دیدگانشان را فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند و زینتشان را جز آنچه از آن آشکار است ،آشکار نکنند. و روسریهایشان را بر گربیانشان باندازند جز بر پدر و مادر و شوهر و…..بگو که چنان پای نکوبند تا زینتی که پنهان داشته اند آشکار شود و ای مومنان همگی به درگاه خدا توبه کنید»
در این آیه ابتدا به مردان مومن دستور داده است که که چشم از نامحرم فرو ببندند و شرمگاه خویش را بپوشانند؛و در اینجا این گونه رفتار را سبب پاکدامنی آنان معرفی کرده است.و به مومنان یا آور شده است که تنها خداست که به آنچه بندگان می کنند آگاه است لذا در نهان و آشکار حکم او را به اجرا گذارند و از نظر بازی بپرهیزند تا دامنشان به گناه بزرگ آلوده نشود .و سپس همین دستور را برای زنان مومن صادر کرده است و آنان را هم به چشم فروپوشی و حفظ شرمگاه امر کرده و آنگاه لباسی را که برای زنان معین کرده برای بستگانش واجب نکرده است.
خداوند در آیه ۵۹سوره احزاب به پیامبر خطالب می کند که:«ای پیامبر به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو که روسریهای خود را بر خود بپوشانند که به این وسیله متحمل تر است که شناخته شوند و رنجانده نشوند و خداون آمرزگار و مهربان است»
بنابراین هر گونه شتابزدگی و تهدید و اعراب و ارعاب و اجبار و گاهی اعمال ضرب و شتم در معابر و خیابانها و به کار بردن تازیانه عبرت بدون ارشاد و آگاهی صحیح و بهره برداری از یک تربیت اخلاقی همراه بادیانت واقعی معکوس و لجاجت خواهد داد و باید طوری عمل کرد که بانوان با ارشاد صحیح از آن استقبال کنند.بدیهی است که که در جو اسلامی امروز و بلکه همیشه، آزادی و بی بندری در لباس پوشیدن تجاوز به حریم اخلاقی جامعه است و برخوردهای نادرست و ایجاد توطئه و جنجال و سوءاستفاده مغرضین و قشریون بهانه جو خواهد بود.
پس حکم حجاب به این جهت صادر شده و رعایت آن واجب شده است که که ابتدا دلهای مردان و سپس دلهای زنان را پاکیزه نگاه دارد تا در دامن گناه نیافتند و ثانیا زنان را از خطر آزار مردان مصون و محفوظ بمانند.و به نظر بنده حجاب از مواردی است که خداوند به زن لطف و عنایت بسیار کرده است .یکی از شعرهائی که بر دیوار شهر نوشته شده این است که«حجاب مصونیت است نه محدودیت»آری، حجاب موجب مصونیت زن از آزار مردان بوالهوس است.از این آیه و آیات دیگر به روشنی می توان فهمید که بعضی از مردان به زنان چشم طمع می دوزند و با سخنان به ظاهر دلنشین ولی با سوء نیت هم خود را گناه کار می کنند و هم دامن زنان را آلوده می کنند.پس با اینها می توان گفت که وقتی زن ،نرمی گفتارش را در نگاه مرد بنشاند و او را به پرتگاه هوا و هوس خواهد انداخت و اگر زن به هوا و هوس مرد تسلیم نشود آزار خواهد دید و در چنین وضعیتی آیا به صلاح فرد و با جامعه نیست که زن رعایت حجاب و عفت خود را بکند؟؟؟؟آیا برای جلوگیری از وقوع جرایم ناموسی، که مردم جهان همه روزه شاهد آنند نباید به راههائی که خداوند آنان را هدایت فرموده است بروند؟؟؟؟ چرا به خود نیائیم و با روش آسان پیشگیری از وقوع جرایم، خود و جامعه را از خطر ضرب و جرح و حتی قتل و بی عفتی در امان نگاه نداریم؟؟چــــــــــــرا؟؟
اما چگونگی حجاب
آنچه از موضوع احادیث بر می آید این است که اسلام دستور حجاب صورت و دست و پا را نداده است و نمونه آن در نماز و هنگام ادای فریضه حج است.در قرآن مجید در چندین آیه به حجاب اشاره شده است ولی در مورد کیفیت آن که به چه شکل و چه رنگی و چه نوعی باشد اشاره نشده و آنچه که امروز به صورت رنگ سیاه و سراسر پوشیده و روی هم طبق سلیقه خصوصی و نظری است که هر سازمان به میل خودش فتوا صادر می کند.
دیانت اسلام فرم حجاب را مشخص نکرده است ولی چون طرفدار حفظ سلامت اخلاق و صیانت ناموس زنان است حجاب را اجمالاً به معنی پوشش ضروری می داند و در هر نوعی می پذیرد.
از طرفی کسانی را که حجاب را که حجاب را وسیله اختفای عمل ناشایست خود کنند مورد نکوهش و سرزنش قرار می دهد و در این صورت مضار این گونه حجاب را بیش از محسنات آن را می داند که:
«ما حکم به العقل کم به الشرع» هرآن چه را عقل حکم کند شرع نیز این گونه حکم می کند.
اما با خیلی ها گمان می کنند که اسلام حجاب را فقط برای زنها واجب شمرده است .ولی به عقیده بنده حجاب و عفت هم شامل مرد می شود و هم زن .عفت زن این است که خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار ندهد و عفت مرد این که چشم خود را از نامحرم فروببندد.
اکنون با در نظر گرفتن نکات فوق در باره حجاب می توان مطلب را چنین خلاصه کرد:
۱)اولاً حجاب به معنی عفت و پرهیزکاری و تقوا در شرع اسلام برای مرد و زن هر دو واجب و ضروری است.
۲)ثانیاً حجابی که برای زن دستور داده شده پوشیدن سر ومو و بدن است و دستور حجاب رخساره، کفین(کف دست و پا)برای زنان نیست با ذکر این که بدون آرایش باشد.
۳)ثالثاً این که حجاب به معنی چادر و یا مقنعه به فرم امروزی نیست بلکه به هر نوع و به هر شکلی که زن بتواند بدن بتواند بدن و سر و موی خود را مخفی کند، کافی است.
حجاب زن حق الهی
شبهه ای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال می کنن حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است و بنابراین، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا نگوید من از حق خودم صرف نظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حق الهی است.
لذا می بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد وهمسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می کنند، اما در اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر نه ویژه برادر و فرزندانش می باشند، همه اینها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود، چونن حرمت زنن وحیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است وخدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد.
اگر جامعه ای این درس رقت وعاطفه را ترک نموده و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فساوی مبتلا می شوند که در غرب ظهور کرده است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دارم.
از این که قرآن کریم می گوید هرگروهی اگر راضی هم باشند. شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می شود عصمت زن، حق الهی است وبه هیچ کس ارتباط ندارد. قهراً همه اعضای خانواده و اعضای جامعه وخصوصاً خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق الله از نظر قرآن مطرح است.
یعنی این مقام را واین حرمت وحیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده : این حق مرا، تو به عنوان امانت حفظ کن، آن گاه جامعه به صورتی در می آید که شما در ایران می بینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود وکاری که بر خلاف عاطفه و رقت ورأفت و رحمت باشد انجام نداد. جامعه ای قرآن در او حاکم است، جامعه عظیم است وسرش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند.
پوشش زن
دنیای غرب و غربزدگان می گویند زن باید همانند مرد از نظر لباس و پوشش آزاد باشد و در مکان های مختلف به هر شکلی که دوست دارد و با هر کس که مورد علاقه اش می باشد، رفت وآمد نمود وروابط جنسی داشته باشد و بالاتر از همه، باید این روابط و عشق ها را نیز محترم و مقدس شمرد.
درمقابل اینان، اسلام می گوید: برهنگی از زنان در اجتماع و در برابر دیدگان جوانان هوس باز، عامل فساد و از هم پاشیدگی خانواده را ببار می آورد وخود زنان را نیز در این آتش می سوزاند.
هنگامی که زنان بدون پوشش لازم وبا قیافه ای فریبنده در صحنه اجتماع و مردم ظاهر شوند، قهراً در چنین جامعه ای زنان ومردان به ویژه جوانان اعصابی آرام و قلبی مطمئن نخواهند داشت زیرا از دیدن یکدیگر در چنین وضعفی فوق العاده تحریک گردیده و به بیماری های اعصاب و روان گرفتار می شوند و هیجانات روحی با شدت تمام افکار آنان را پریشان خواهد ساخت. علاوه بر این معاشرت های اختلاطی و بی بند و باری زنان با مردان نه تنها راهیان این راه را اشباع نمی کنند، بلکه عطش و هوس آنان را نیز افزایش می دهند.
خسرو پرویز پادشاه ساسانی، با این که سه هزار زن و دوازده هزار کنیز وبازی گر داشت. با وجود آنها اشباع نگردید و به عمال و کارگزارانش دستور داد هر کجا زنانی زیبا و دوشیزگانی مطلوب دیدند آنان را به دربار شاهنشاهی بفرستند!
مهم تر از آن مسأله زنان در اروپای متمدن و آزاد است، مردم اروپا بدون کوچک ترین مانع قانونی و اخلاقی به امور جنسی و شهوترانی می پردازند و هیچ گونه انحصار ناموسی در این سرزمین های آزاد و متکامل بچشم نمی خورد ولی با این وضع مردم این سرزمینها نه تنها سیر نمی شوند بلکه عطش آنان در بی بند وباری روز به روز افزونتر می گردد.
هنگامی که در بلژیک، «پارلمان اروپا» تشکیل شد، در رابطه با «تجاوز به عنف» به بانوان، بحثی رامطرح ساختند از جمله مطالبی که پس از تحقیقات لازم گزارش نمودند این بود که دستگاه پلیسی وقضایی آمریکا هنگام شکایت زنان از دیگران، خود نیز به زور به آنان تجاوز می کنند. یک خانم آلمانی در این جلسه گفت: در کشور من هر ساعت ۲۰ تجاوز به عنف، فقط در رابطه با محارم صورت می گیرد و روز به روز رو به افزایش است.
هم اکنون سه برابر شده است وتازه ۲۶ درصد این تجاوزها را تجاوز به کودکان خانواده تشکیل می دهند. سپس گزارش گر دیگر گفت: زنان درمحل کارشان امنیت ندارند مورد تجاوز به زور قرار می گیرند و در کارهای خدماتی و اجتماعی نیز وضع به همین گونه است حتی بیماران زن در مطب پزشکان اروپایی امنیت جنسی ندارند.
این آمار رسمی گویای وضع مردم سرزمین برهنگان است که زنان در این مناطق آزادی مطلق دارند و اما مردمان آنها هرگز سیر نمی شوند وعطش آنان روز به روز در حال افزایش است.
آری زمانی که زن در بازار مشترک جوانان متاع مناسب قرار گرفت، آمار طلاق ها بالا می رود، عشق و صفا از میان خانوداده رخت می بندد و شماره بچه های نامشروع به میلیون ها تن می رسد، تا آنجا که درهر سال بیش از پانصد هزار نوزاد نامشروع فقط در انگلستان متولد می شوند و سرزمین های دیگر غرب نیز مطلوب تر از انگلستان نیستند، بلکه همه آنان گرفتار فحشاء و مرض «ایدز» گردیده اند.
حالا خوب به قضاوت بنشینید آیا با این فرهنگ منحط وبا این فحشاء وبی بند وباری، پیوند خانوادگی استوار مانده و علاقه ای میان زن و شوهر باقی می ماند؟ آیا در چنین اجتماعی جوانان رغبت برای ازدواج پیدا می کنند؟ آیا در میان مردم این سرزمین کسی را می توان پیدا کرد که صفات مردانگی داشته باشد؟
بنابراین برهنگی وبی حجابی و اختلاط زن ومرد با آن کیفیت، بدون تردید زیان آور و برخلاف مصالح اجتماع است و مسلمانان و انسان های آزاد اندیش باید خود را با فرهنگ غنی اسلام که همان پوشش بدن از نامحرم و بیگانه است تطبیق دهند.
حجاب حق زنان، حدّ مردان
مقدمه
اصولا مکاتب بدون شعائر در جوامع حضور ندارند و شعائر نیز بدون مکاتب نمی توانند موجودیت مستقلی داشته باشند. شعائر، به منزله شاخ و برگی هستند که ریشه در مکاتب دارند و به میزان بهره مندی مکاتب از حقیقت ،آنها نیزاز حقیقت برخوردارند و پیروانشان در وهله اول « توفیق در اعتقاد » و در وهله دوم « تکلیف در اجرا» را می یابند.
ما در این فرصت فراهم آمده بنا بر ضرورتهایی که در متن بحث به آن خواهیم پرداخت به یکی از شعائر مکتب اسلام ، از میان مجموعه شعائری همچون نماز – روزه – حج – حجاب و خمس و …. خواهیم پرداخت ، ابتدا به این پرسش می پردازیم که در بین شعائر و رفتارهای دینی بر شمرده ، کدام شعار است که می تواند به صورت فوری و فراگیر ، نه تنها انتخاب یک فرد را، بلکه سمت و سوی خاص یک نظام فرهنگی – سیاسی را در جامعه نشان دهد ؟ تصور کنید مثلاًٌ جهانگردی ، به کشور ما بیاید ، آیا در بدو ورود این نماز و روزه و خمس و زکات است که می تواند نوع نظام فرهنگی – سیاسی حاکم را نشان دهد،یا حجاب زنان ؟ پس زنان با نوع حضور و حجابشان هم مَنش حکومت را نشان می دهند و هم کٌنش اعتقادی و التزامی شهروندان را . در واقع نوع پوشش، وحضور اجتماعی زنان به هر تازه واردی یک شناخت اجمالی می دهد که البّته این شناخت اجمالی با ورود به لایه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کشور می تواند تصدیق یا تکذیب شود .حال که نوع پوشش زنان به یک مورد جامعه شناختی تبدیل شده است لازم می نماید که تأمل و دقت بیشتری بر آن داشته باشیم .
پس زمینه اندیشه های جهانی در مورد حجاب
حجاب از جمله شعائر اسلامی است که در طی سالها، بیشترین حرف و سخن را به دنبال داشته است . با این حال تأمل درمورد حجاب ، نمی تواند بدون طرح یک ” پس زمینه در جهان” و” پیش زمینه در ایران “کاری منصفانه و همه جانبه باشد لذا در پرداختن به این دو بخش باید بگوییم که :” پس زمینه جهانی “، ساختن یک فضای موثر و برنامه ریزی شده برای جدایی انداختن میان زن و حجاب بوده است .
فضایی که با فریب ، عفاف را یک ریاضتِ بی جهت و غیر عاقلانه نشان داد و حجاب را یک رعایت با زحمت و غیر عادلانه معرفی کرد. فضایی که بی حجابی را نوعی آزادی درونی و بیرونی بر شمرد تا از گذر آن مردان از تمتع آزادانه و از قدرت انتخاب بیشتر برخوردارباشند و زنان نیز اسیر پاسخگویی به آنان باشند . بنابراین در” پس زمینه جهانی” ، عصری را در برابر خود می بینیم که وارث یک قرن یورش به نهادها و نمادهای دینی است.
حاصل این تهاجم تاریک ، پیدایش اندیشه های قدرتمنــد در غرب و شرق عالم است . نظامات ملحد این عصر ، در پی گسترش گستاخانه جدایی ایمان از عقل ، اخلاق از علم ، دین از سیاست ، تعالی از هنر ،مسئولیت از آزادی، و در نهایت انسانیت از انسان هستند . در این دنیای پست که آرمانش « اومانیسم » است ، همانطور که روز به روز بر شکوه بشری افزوده می گردد شِکوه انسانی نیز فزونی می یابد. در این عصر هر چقدر دستهای کار کردن و پاهای راه رفتن تواناتر می شود به عوض چشمهای دیدن ، لوچ تر و احول تر می گردد ، دائماً « وهم » فربه و « فهم » لاغر می شود . این طوفان تباه کننده ، که حامل مرگ ایمانها و ارزشهای راستین است ، به نیرنگ ، خود را نسیم روحبخش می نمایاند و در درون همه چیز می خزد و پای می گیرد . ورودش به عرصه فرهنگ ، اباحه گری ، به عرصه اقتصاد ، سرمایه داری ، به عرصه اجتماع ، لذت گرایی و به عرصه سیاست ، دین زدایی را در پی دارد .
اندیشه های قدرتمند قرن ۲۰
از پیامد های چنین طرز تفکری این است که در این چرخه آزاد ، انسان همه چیز را می تواند در صحنه ” فکر و نظر ” انتخاب کند ، حتی مذهب را و در صحنه” رفتار و عمل” ، همه چیز را می تواند انتخاب کند الا مذهب را . این ستم هنجار شده که علم با همه دانندگی، و اقتصاد با همه دارندگی اش به حمایت از آن برخاسته ، در هر دوره دارای قربانیان بی شماری بوده است و مثل همه نظامهای باطل که وقتی به زنها می رسند ، بیشترین ستم را به آنها روا می دارند در این ستم مدرن نیز زنان بیشترین آسیب و آفت را می بینند. وقتی برای رونق اقتصادی کار ارزان و کم توقّع می خواهند زن را با نام ” آزادی” از خانه به خیابانها می کشانند. برای تأمین دیدگاه های هدونیستی ولذت گرا ، زن، همه جاذبه های لازم را دارد . پس باز او را با نام « آزادی از پوشش » به کوی و برزن می کشانند و این سرنوشت غم انگیز زن امروز در غرب است.
پیش زمینه اندیشه ها در ایران
اما پیش زمینه این تراژدی در ایران ، اگر چه ظهور رگه های نخستین اش به دوره قاجار و اولین سفر ناصرالدین شاه بر می گردد، اما گسترش همه جانبه و جاسازی کردن آن در لایه های مختلف فرهنگی – اجتماعی – سیاسی به دوره پهلوی می رسد . به قول مخبرالسلطنه- رئیس الوزرای رضا شاه –غرب، با لابراتورهایش که مظهر سخت کوشی و نظم و پژوهش است، به ایران وارد نمی شود بلکه با بلوارهایش که مظهر برهنگی و خوش باشی و کافه نشینی است وارد می شود و ماندگارمیکردد.این نکته را نیز جلال آل احمد به درستی در کتاب غرب زدگی اشاره می کند که :
« از واجبات غرب زدگی یا مستلزمات آن ، آزادی دادن به زنان است . ظاهراً لابد احساس کرده بودیم که به قدرت کار این پنجاه درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم که گفتیم آب و جارو کنند و راه بندانها را بردارند تا قافله نسوان برسد !!اما چه جور اینکار را کردیم ؟… به زن تنها اجازه تظاهر در اجتماع را دادیم فقط تظاهر ، یعنی خود نمایی ، یعنی زن را که حافظ سنّت خانواده و نسل و خون است را به ولنگاری کشیده ایم ، به کوچه آورده ایم و به خود نمایی و بی بند و باری واداشته ایم سر و رو را صفا بدهد و هر روز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد … ما در کار آزادی صوری زنان ، سالهای سال پس از این هیچ هدفی جز افزودن به خیل مصرف کنندگان پودر و ماتیک – محصول صنایع غرب – نداریم و این صورت دیگری از غرب زدگی است … »
اگر چه موضوع زن در دوره ستمشاهی پهلوی یک قطعه از کل پازل فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی آن نظام را نشان می دهد که چگونه رژیم نسبت به غرب در بعد فرهنگی مجذوب ، در بعد اقتصادی مرعوب و در بعد سیاسی مأمورگردید، و در هر عرصه نوکری را با نام نوگرایی ، به اتمام رسانید ، نحوه حضور و پوشش زن سریعتر از هر موضوع دیگر می توانست اشکال ظاهری را نسبت به جامعه ایده آل غربی نشان دهد. پس مهمترین مخاطبان جامعه زنان بودند و لذا بیشترین سرمایه گذاری را نیز روی زنان انجام دادند. در واقع به زن توجّه کردند ، اما از همان توجهی که صیاد در همه فراخنای شکار، نسبت به صیدش دارد !
زنان در آستانه ورود به انقلاب
با این وصف زنان فهیم جامعه ما ، با ورود آگاهانه خود به عرصه انقلاب و قرار گرفتن در صف مبارزه ای، به وسعت یک ملت ، همه نقشه های شیطان را نقش بر آب کردند و سرباز فداکار عرصه های جدید « تحّول و تحمّل » شدند . رشد چشمگیر زنان که حتی در برابر دیدگان معاندین و مخالفین انقلاب هم قابل انکار نیست ، خود گواه حضورمثبت زنان در مشارکتهای سیاسی و مشاغل اجتماعی و عرصه های علمی و به ویژه در سنگرهای پایداری و ایثار است.
به این ترتیب همه جا مشحون از حضور سرافرازانه زنان شد، اما نقاط چالش در موضوع حجاب و نحوه حضور به این نکته بر می گردد که پس از انقلاب اسلامی ، عده ای با ایمان و بدون آگاهی ، عده ای با آگاهی و بدون ایمان و عده ای نیز با ایمان و آگاهی ، بسته به آنکه در کجای حلقه های تصمیم گیری باشند ، شروع به کار نمودند .
۱- عده ای آگاه بی دین ، میدانستند راه را چگونه بروند که نه ردّی از جرم بماند و نه از اهدافشان دور بمانند و چون می دانستند بد دفاع کردن هزاران بار مؤثرتر از خوب کوبیدن است با تقلب در اندیشه و عمل ، دست به کار شدند . ظهور وبروز آن در مدرسه و دانشگاه و خیابان و اداره به رفتارهایی انجامید که با اسلام مطابقت نداشت پس نتیجه اش هم نمی توانست افزایش مسلمانی باشد.
2- عده ای دیگر ایمان بدون آگاهی داشتند ، صادق جاهل بودند ، نسبت به ارزشها صادق بودند و نسبت به روشها جاهل . و چون به گفته امام جعفر صادق (ع) ، یکسان است نتیجه کاری که به جاهل و یا به خائن سپرده می شود ، لذا هر دو گروه اگر چه انگیزه هاشان متفاوت بود ولی انگیخته هاشان یکی شد !
۳- آن عده ی دیگر که با ایمان آگاه بودند از هر دو طرف ، تحت فشار بودند . آنها می دانستند که قلبها ایمان پذیرند نه فرمان پذیر، یعنی جسم تابع فرمان می شود ، قلب تابع ایمان . پس باید با دادن آگاهی و فرصت به مخاطب و بکارگیری شیوه مناسب برای مفاهمه فکری و مراوده قلبی، در پی تربیت و هدایت بود ، واِلا با فرمان و بخشنامه، فقط می توان به یک سلسله هم شکلی های ظاهری دست یافت بدون آنکه شاکله شخصیتی و فهم قلبی و ایمانی در آنها ایجاد شده باشد. در واقع اعمال روشهای غیر منطقی، طرح منطقی ِ آراء اسلام را که قدرت ایجاد انقلاب درونی در انسانها و اصلاح بیرونی در اجتماع دارد را مهجور می کند.
اما حلقه غم انگیز این ماجرا وقتی رو می شود که ببینیم همانهایی که مهره ها و مدلهای اصلی این رَویه های نابخردانه بودند بی آنکه ذره ای از سنگینی آثار عملکرد گذشته را بر دوش داشته باشند ، شاد و چالاک از آن طرف جوی به اینطرف پریدند و به سرعت سراغ تریبونهای گفتگو رفتند ، برای جوانها سخن سرایی نمودند و برای آزادیهای بر باد رفته شان دل سوزاندند . آن روز که مدیر بودند نردبان معنویت جوانان نشدند بلکه امروز که منتقد شدند، جوانان نردبان موقعیت ایشان شدند . هیچکس هم در این آشفته بازار نبود که برخیزد و برود منصفانه و محققانه از متن جراید ها و روزنامه ها ، مصاحبه ها و گزارشها و گفته ها ، شیوه های اعمال مدیریتی شان را بیرون بکشد که چگونه دیروز ، جوانان را از دینداری جدا کردند و امروز هم با زبان و شیوه ای دیگر دین گریزی را رواج میدهند.
۶ حضوروحجاب زن و نحوه برخورد با آن
در این چرخه ، ماجرای حضور و حجاب زن و نحوه برخورد با آن از همه غیر قابل تحمل تر است ، زیرا نه به کام تشنگان پاسخ چرایی حجاب، سبوی آگاهی و معرفت رساندند و نه به جویندگان پاسخ ِ چگونگی حجاب ،پاسخ دقیقی ارائه دادند. طیفی از پوشش مقبول تا مطلوب را ارائه دادندو در واقع سَرخود، مدرسه ایی را ساختند که هر کس نمره ممتاز را نمی گرفت مردود می شد ، آنها کمتر از بیست را بر نتابیدند و حالا باید ما در دریای صفر، مبهوت و مغروق گردیم .
حجاب، یک فریضه عبادی-عرفانی-حماسی
حجاب نماز نبود که در روز چند نوبت اقامه شود و تمام گردد . روزه نبود که در سال یکماه فریضه گردد . خمس نبود که چون تسویه شود دیگر وظیفه ایی به بار نیاورد . حجاب، یک فریضه ی” عبادی- عرفانی – حماسی” بوده و هست .
“عبادتی” است در تمام لحظات . زن محجبه در حال عبادت و فرمانبرداری خداوند است و همین مسئله می تواند برای او کافی باشد.
داشتن حجاب برای زن محجبه حالت “عرفانی” دارد که با عشق در آمیخته است و همین امر، اجرای آن را آسان و آثار آن را ماندنی می کند .
از طرف دیگر جنبه” حماسی” دارد ، یعنی پرچم حق سالاری و عدالت خواهی است . زن با حجاب خود فرصت مرد سالاری و حاکم شدن تمنیات را نمی دهد . حجاب، لباس مشارکت و حضور اجتماعی است چرا که اگر زن در فضای خانه خود ، بدون هیچ ارتباطی با محیط اطراف خود زندگی میکرد و تنها با محارم خود در ارتباط بود ، خود به خود حجاب معنی و ضرورت نمی یافت .
ضرورت طرح حجاب از جانب مکتب اسلام
طرح مؤکدانه حجاب از طرف مکتب مترقی اسلام، بیانگر آن است که حضو زن را پذیرفته و برای سلامت حضور ، حجاب را مطرح می نماید پس مغز حجاب ، حضور مثبت و سازنده زن است و آنقدر این حضور ِ شایسته نزد خدای متعال پسندیده است که فریضه بی بدلیل نماز را برای زنان ، با لباس حضور اجتماعی قرین و همراه خواسته است . میتوان گفت: حجاب « حقّ زنان » است و « حدّ مردان ».
زنان با حجاب به حق خود می رسند و مردان با حجاب حّد خود را می یابند . حجاب از فطری ترین قوانینی است که کاملاً بر تکوین و طبیعت زن و با تکامل و تعالی او توافق دارد . متأسفانه این امر ، در چرخه « بد دفاع کردن ِدوستان » و « خوب کوبیدن دشمنان » قرار گرفته است .
این بی اعتنایی در محیطهای علمی که بیشترین مسئولیت را در تبیین و تحکیم حجاب دارند ، نشانگر آن است که برای تفهیم علمی و برای تمرین عملی، بخصوص برای دختران دانش آموز در محیط های تحصیل،نه تنها اقدامات در خوری انجام نشده است برعکس کارهای صادره از کج فهمی و بد سلیقگی مسئولین،مثل نشان دادن عبور و مرورزنان مجرم و متهم با چادر، و ابلاغ بخشنامه هایی جهت ظاهر شدن زنان با چادر آن هم از روی اجبار نه تربیت آنان ، بویژه در محیطهای علمی ، همچنان جاری و ساری است .
میتوان به این چرخه، این را هم اضافه کرد که عده ای هوشمندانه تفاوت و یا تضاد آنچه را که اعلام می کنیم با آنچه را که دنبال می کنیم می یابند و زبان به اعتراض می گشایند که: شما حفظ کرامت زن را که سخن درستی است ، به خوبی دنبال نمیکنید ، زیرا وقتی از حجاب و لزوم آن برای زن سخن میگویید، شأن زن را تا عرش بالا می برید و حریم و حرمتش را تعریف میکنید، اما وقتی همین زن با مشکل جّدی حقوقی و اجتماعی مواجه می شود و گذرش به قانون می افتد باید برای کمترین احقاق حق ، در دالان دادگاه وقانون ، نالان بماند ، زیان ببیند و زبان ببندد .
اما زنان فهیم و والای ما می دانندکه به دور از معایب و نواقص در عملکردها ، حجاب برای حفظ و رشد زن، «حق» است و برای حفظ و رشد دیگران « تکلیف » ، پس نباید بگذارد به هیچ ترفندی این حق از او گرفته و یا با هیچ توطئه ای این تکلیف در اوسست گردد . او بدرستی می داندکه دستاورد بی حجابی همچنانکه نتایج گسترده آن در غرب مشهود است، چیزی جز آسیب زدن به عفاف و طهارت فردی و اجتماعی
نیست .
مدافعان فرهنگ بی حجابی خواهان آن هستند که زن با جنبه زنانه اش در اجتماع حضور یابد و جنبه انسانی زن در حضور اجتماعی مغفول و مهجور و بلکه منفور بماند . دستاورد مهم حجاب به تعبیر زیبای قرآن « اَن یعرفن فلا یؤذین » است . یعنی زن شناخته شود، تا هم فرصت شناخت خود را بیابد و هم جامعه او را با جنبه انسانی اش بشناسد و طلب کند .
حجاب برای ناشناختگی و مغفول ماندن نیست ، بلکه زن در مکتب حجاب می آموزدکه با جنبه انسانی اش با جامعه در یک تعامل همه جانبه و سازنده و خردمندانه باشد . او می آموزد که جنبه زنانگی زن، برای محیط گرم و صمیمی خانه و تربیت و تولید نسل سازنده بماند و حاصل این شناخت وعمل « فلا یؤذین » است یعنی اذیت ندیدن و به رنج نیفتادن و احساس امنیت کردن .
وضعیت حجاب دردوران فعلی
اما مع الوصف باید دید که چرا با همه ضرورت و حرمتی که حجاب دارد و توافق فطری و باطنی که با روح زن و جامعه زنان دارد، وضعیت حجاب و عفاف و میزان وفاداری به آن به وضعیت امروز رسیده است ، وضعیتی که هیچ انسان مسلمان انقلابی مکتب امام را قانع و راضی نمی کند . واقعاً سهم دشمن در وضعیت پیش آمده چقدر است و سهم ما چقدر ؟ دشمن که پیداست، باید دشمنی کند که می کند . دشمن از روزی که از اشغال مرزها نتیجه نگرفت، به اغفال مغزها طمع نمود ، از ارائه الگوهای متکثر و پر جاذبه برای نسل جوان گرفته تا تولید انبوه و توزیع سازمان یافته فرآورده های ضد فرهنگی . اما سهم ما چقدر است ؟
در وضعیت پیش آمده صحبت از بد حجابی های ناآگاهانه و غیر معاندانه نیست، بلکه به طرز مرموزی “جنون عصیان” و” ابتذال”است که از حاشیه جامعه به سمت اشغال متن جامعه به پیش می تازد .امروز، نسل ِ جوان ِ مسئول ِ آگاه ما که به خوبی جوهره ایمان و انقلاب را از پدران و مادرانشان که جوانان دیروز انقلاب اسلامی بودند به ارث برده اند، به طرح این پرسشهای اساسی کشیده می شوند که :
– آیا این هجوم، صبغه دیانت حکومت را کمرنگ نمی کند ؟
– آیا اراده مسئولان را در تطهیر جامعه از تباهی به زیر سئوال نمی برد ؟
– آیا انبوه این تیرگیهای ناخواسته و تحمیلی توهم توافق مسئولین را بر ادامه حیات این روند ، تشدید نمی کند ؟
– آیا رسانه ها به ویژه رادیو و تلویزیون و مطبوعات ، تمامیت رسالت و توانایی و خردشان در دفاع فرهنگی ، همین است که به تماشا گذاشته اند ؟
– آیا نیروهای امنیتی و انتظامی و مردمی که در برابر « جنگ تحمیلی » ایستادند، در برابر فســـاد و « ننگ تحمیلی » آرام می نشینند ؟
– آیا دانشگاههای ما رسالت علمی و ایمانی خود را در طرح پرسشهای عمیق و پاسخهای همه جانبه انجــــــــــام می دهند ؟
و دهها آیا و چرا و پرسش دیگر که همه را وا می گذاریم و سراغ امام علی (ع) را در نهج البلاغه می گیریم که فرمودند :
« ادعاهایتان کوهها و صخره ها را می شکند اما عملهایتان دشمن را امیدوار می سازد »
بی تردید یگانه راه نجات و بقا و بهروزی، راه عزتی است که امام حسین (ع) در اصلاح جامعه نشان داد. باید آهنگ یک بازگشت عمومی ، « توبوا الی الله جمیعاً »، به ارزشها و اصالتها در جامعه طنین انداز شود.
باید برای نابودی قاطع و قهر آمیز فساد و فحشا و اعتیاد ، عزم و اراده ملی بکار گرفته شود تا اعتماد و اعتقاد آحاد ملت به خدمت صادقانه مسئولان دوباره باز گردد و زمینه هدایت اسلامی و عدالت اجتماعی محقق گردد .
حدود پوشش
در اینکه پوشانیدن غیر وجه و کفیّن بر زن واجب است، از لحاظ فقه اسلام هیچ گونه تردیدی وجود ندارد این قسمت جزء ضروریات و مسلّمات است. نه از نظر قرآن و حدیث و نه از نظر فتاوی در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد آنچه مورد بحث است پوشش چهره و دستها تا مچ است.
به چند دلیل میتوان گفت که پوشش وجه و کفیّن واجب نیست:
1. آیه پوشش که همان آیه ۳۱سوره نور است و برای بیان این وظیفه و تعیین حدود آن است پوشانیدن وجه و کفیّن را لازم نشمرده است.
2. در موارد بسیاری که مستقیماً مسأله پوشش یا مسأله جواز و عدم جواز نظر مطرح است ملاحظه میکنیم که در جواب و سؤالهایی که میان افراد و پیشوایان دین رد و بدل شده فقط مسأله « مو» مطرح است و مسأله « رو» به هیچ وجه مطرح نیست؛ یعنی وجه و کفیّن مفروغ عنه و مسلم فرض شده است.
3. روایاتی که مستقیماً حکم وجه و کفیّن را چه نظر پوشیدن و چه از جنبه نگاه کردن بیان میکند ولی البته عدم لزوم پوشیدن وجه و کفیّن دلیل بر جواز نظر نیست اما جواز نظر دلیل بر عدم لزوم پوشیدن وجه و کفیّن هست.
4. روایاتی که در باب احرام، پوشانیدن چهره را بر زن حرام میکند.
راههای مقابله با بیحجابی و بدحجابی
برای مقابله صحیح با بیحجابی و بدحجابی و مظاهر آن، کارهای مختلفی باید در جامعه صورت گیرد که نمونهای از آنها را در ذیل بیان میداریم:
۱ـ تعبیین صحیح حجاب از دیدگاه قرآن و سنت؛
۲ـ تعبیین آثار حجاب و آثار شوم بیحجابی و بدحجابی.
۳ـ رشد فکری و فرهنگی و تعبیین شخصیت واقعی زن در اسلام و جامعه اسلامی و یادآوری وضعیت اسف بار فرهنگی و اجتماعی زنان در جوامع دیگر و دوران ننگین ستم شاهی.
۴ـ تبلیغات غیر مستقیم از طریق الگوسازی و …
۵ـ آسان کردن ازدواج
۶ـ شناسائی ترفندهای استعمارگران در این راستا و مقابله و مبارزه شدید و پیگیر با تمامی آنها؛
۷ـ تعبیین جایگاه غیرت برای مردان؛
مسئله حجاب اسلامی در کشور آلمان
بعد از رخداد تروریستی یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، و روشن شدن این نکته که بسیاری از عاملان آن اعضای گروه های افراط گرای اسلامی و بخصوص شبکه تروریستی القاعده بودند، سختگیری بر مسلمانان جهان که در کشورهای غربی زندگی می کنند، افزایش یافت. یکی از نمونه های این سختگیری ها، مسئله پوشش اسلامی در فرانسه و آلمان است. چندی پیش مخالفت با سر کردن روسری علیه فرشته لودین، یک زن افغانی مربی مهد کودک در آلمان و شکایت او به دیوان عالی کشور، بحث در این مورد را دوباره داغ کرد.
در آلمان دیگر دیدن زنانی با پوشش اسلامی کم نیستند و این زنان چادری بخشی ناگسستنی از نمای شهرهای بزرگ کشورهای اروپای غربی شده اند. زنان مسلمان حتی این اجازه را یافته اند که با چادر و روسری به محل کار خود در کارخانه ها بروند. اما اکنون حضور آنها به عنوان معلم در مدارس با مخالفت های شدیدی روبرو شده است.
مهد کودکی در شهر کوچک Bergkamen در منطقه ای آرام در ایالت نورد راین وستفالن در آلمان. سِلما گوموس، یکی از معلمان زن این مهد کودک کوچک و زیباست. این زن سی ساله در آلمان به دنیا آمده و پدر و مادرش ترک هستند. چند هفته ای ست که چرخ های اتوموبیل سِلما گوموس را با کارد سوراخ می کنند و به اتوموبیلش آسیب می رسانند. چند سال پیش در ابتدای شروع کار، سِلما گوموس مورد علاقه ی بسیار کودکان، همکاران و پدر و مادر ها بود، تا این که دو سال پیش با روپوش اسلامی به مهد کودک آمد و از همان زمان مخالفت با روسری او آغاز گشت. اختلافات بالا گرفت و به اخراج او منجر شد. رونالد شِفِر، شهردار شهر در این مورد می گوید:
“ما در ابتدا سعی کردیم به این خانم بفهمونیم که این البته حق اوست که در مواقع بیکاری ، اگه خواست روسری سرش کنه، اما باید بدونه که وقتی به مهد کودک میاد ، باید روسری رو برداره. در همین راستا دو بار بهش تذکر دادیم تا این که تابستون سال ۲۰۰۲ حکم اخراجش رو صادر کردیم.”
حکم دیوان عالی کشور آلمان در باره اعتراض فرشته لودینِ افغانی، شامل حال سِلما گوموس هم شد و او اجازه یافت تا به سر کارش بازگردد. قضات دیوان عالی کشور در مورد فرشته لودین اعلام کردند که تنها در صورتی می توان از ورود زنان مسلمان با روسری به مدارس جلوگیری کرد که مجلس هر ایالت آلمان به طور جداگانه لایحه هایی را در این مورد به تصویب برسانند. سِلما گوموس به سر کارش بازگشت اما از بازگشت خود خوشنود نیست و در این مورد می گوید : “شروع مجدد اصلا ساده نیست. از وقتی کارم رو دوباره توی مهد کودک آغاز کردم، دو تا نامه ی تهدید آمیز علیه من به مهد کودک رسیده. نویسنده نامه ها رو کسی نمی شناسه. چرخ ماشینمو پاره کردن … این خیلی بی انصافیه. من فقط برا به دست آوردن حقم مبارزه کردم. من اینجا زندگی می کنم و برای بچه ها معلم خوبی هستم، اما اینا چنان کارهای تنفر انگیزی انجام می دن که از برگشتن به سر کارم پشیمون شده ام.”
ممنوع کردن روسری در آلمان به این سادگی ها هم نیست. قانون اساسی کشور به همه اتباع، حق آزادانه ی اجرای مراسم مذهبی خود را داده است. اما در جای دیگرِ همین قانون آمده، افرادی که در ادارات دولتی کار می کنند باید در محل کار خود، بی طرفی کامل را رعایت کرده و برای هیچ مذهب و یا عقیده سیاسی تبلیغ نکنند. موافقان ممنوعیتِ روسری برای معلمان، موافق این بی طرفی، بخصوص در مدارس هستند، زیرا معلمان الگوی کودکانند و می توانند بر دیدگاه آینده آنها تاثیراتی عمیق برجای گذارند. آنها بر این نظرند که روسری نماد تحقیر زن و نابرابری او با مرد است، و به همین جهت باید بر طبق قانون اساسی، در مدارس ممنوع گردد. رولاند شِفِر، شهردار شهر بِرگ کامِن، در این مورد می گوید: “ روسری نشونه ی اجرای یه عمل مذهبیه وبه همین دلیل هم من با روسری مخالفم. این فقط در مورد زنای مسلمون نیست. من اجازه نصب صلیب مسیح رو هم، روی دیوار کلاس های مدارس نمی دم و معلمای مسیحی مدارس هم حق ندارند، با صلیبی به گردن به مدارس بیان.”
مخالفان روسری در آلمان بسیارند. Hans Peter Raddatz یکی از این افراد است. او کتاب های بسیاری در مورد اسلام نوشته و مخالف سرسخت روسریِ معلمان است. او این حجاب اسلامی را نشانی از نابرابری حقوقی میان زنان و مردان می داند و دلیل می آورد که که فقط مسلمانان افراطی از زنان می خواهند تا روسری سر کنند. او می گوید، در میان مسلمان افراطی نقش زن در اجتماع بسیار ناچیز است و چنین برخوردی به زن با قانون اساسیِ آلمان به هیچ وجه همخوانی ندارد:“قوانین اسلامی حق انتخاب پوشش رو از زنها می گیره. اونا نمی تونن خودشون در مورد پوشیدن و یا نپوشیدن روسری تصمیم بگیرن. زندگی زنها در کشورهای اسلامی، ارتباطی ناگسستنی با خانواده، پدر، برادرها و بعد از ازدواج با شوهر داره. در واقع در مراسم عقد، شوهر با پرداخت مبلغی، حق تملک زن رو برای ارضاع تمایلات جنسی و تولید بچه، به دست می یاره.”
آقای Helmut Wiesmann ، مسئول گفتگوی میان مذاهبِ کلیسای کاتولیک آلمان هم، نظری منفی نسبت به روسری دارد. او با اشاره به این نکته که در بسیاری از کشورهای مسلمان، زنان این حق را دارند که روسری سر نکنند، به گروه های مسلمان افراط گرایی اشاره می کند، که برایشان سر کردن روسری برای زنان امری حیاتی ست.او در توضیح این نظر می گوید:“این برداشت مسلمون های افراطی از روسری تا حدیه که میگن، زنهایی که روسری سر نمی کنند، پاک و منزه نیستند. در میان چنین گروه هایی، زنهایی که مخالف سرکردن روسری هستند، از جمع رونده می شن. شما می تونید در خیلی از بحث هایی که در آلمان، در مورد روسری انجام میشه، بینید که موافقای روسری، به زنایی که حجاب اسلامی رو رعایت نمی کنند، بی بندوبار و یا حتی بدکاره می گن. در چنین شرایطی، باید زنهایی که روسری سر نمی کنندرو مورد حمایت قرار داد.”
پرفسور Heinrich Steiger یکی از قضات دیوان عالی کشور آلمان، بحث در مورد مسئله روسری را تنها بخشی بسیار محدود از مشکلات عمیق ترِ مهاجرانِ به آلمان می داند و می گوید :“ما در واقع باید به مباحثی بپردازیم که برای جامعه حائز اهمیتی گرهی هستند، مباحثی در مورد این که روند رشد عمومی جامعه در چه جهتی باشه.”
بله، مباحثی چون چگونگی زندگی فرهنگ های گوناگون در کنار هم در کشور آلمان از این گونه اند. آن چه مسلم است این است که در این کشور، سیاست اجرا شده در زمینه مهاجران، در سال های گذشته با شکست روبرو گشته. کودکانِ خانواده های مهاجر، زبان آلمانی نمی دانند، شمار خارجیانی که در جامعه آلمان ادغام شده اند، بسیار کمند و بسیاری از آنها آگاهانه از این کار سرباز می زنند. در مجموع زندگی بدون درد سر آلمانی ها و خارجیان مهاجر بسیار دشوار شده است. و در چنین شرایطی ست که مسئله روسری برای بسیاری ناقدان، عاملی تشدید کننده است برای جدایی بیشتر مهاجران، از جامعه آلمان و قبول نکردن آگاهانه هنجارهای اجتماعی آن. در مقابل، هنوز کم نیستند کسانی که به این تز خرده می گیرند و برابر دانستن همه کسانی که روسری سر می کنند را با بنیادگرایان خشونت گرای اسلامی، کاملا اشتباه ارزیابی می کنند.
نتیجه
حتی نگاهی گذرا به عوارض و تبعات خارج کردن زنان از مستوری و پوشیدگی، بسیاری از حکمتهای این حکم الهی را روشن خواهد کرد. مواهب خداوند به زنان تنها زیبایی ظاهری نیست که با پایان آن زن به پایان نقش خود در حیات اجتماعی نزدیک شود و سپس همین مبلغان کم معرفت بیبندوباری بیاعتنا از کنار او بگذرند.
ارزش زنان به کسب کمالات و فضایل اخلاقی و انسانی و جلب رضای خداوند متعال است نه اصرار بیهوده و جلب توجه دیگران. متأسفانه بزرگترین بازنده این بازی زنان خواهند بود. زنان مستور و پوشیده اگر چه زحمت اجتنابناپذیری را تحمل میکنند، اما بعدها کلیدی مؤثر در زندگانی فردی و اجتماعی در دست دارند که درهای بسته بسیاری را میگشاید.
گذشته از آنکه پوشیدگی برای زنان و عفاف برای زنان ومردان، حکم خداوند است واطاعت از حکم پروردگار به خودی خود بزرگترین ارزشهاست.
سه اصل ضروری رفع حجاب
غالباً مطالبی که در ضرورت رفع حجاب از سوی شاه و اطرافیان تحت عناوین متعدد از جمله نهضت آزادی زنان مورد تاکید قرار می گرفت این بود که وجود حجاب اولا « خلاف تمدن » ثانیا « خلاف قانون طبیعت» بوده و ثالثا « سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه کار» می شود.
مخبر السلطنه هدایت که خود بیش از شش سال و سه ماه بعنوان رئیس الوزراء در خدمت رضا شاه بود در خاطرات خود سه اصل یاد شده را این گونه تحلیل می کند : « در این اوقات (سالهای بعد از تصویب تغییر لباس به تاریخ ۶ دی ۱۳۰۷) روزی به شاه عرض کردم تمدنی که آوازه اش عالمگیر است، دو تمدن است : یکی تظاهرات در بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتوارها. تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوارها و کتابخانه است. گمان کردم به این عرض من توجهی فرموده اند. آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار می خورد و مردم بی بند و بار خواستار بودند.» در جای دیگر ضمن استهزاء «روز ۱۷ دی ۱۳۱۴» در مورد نقش زن ایرانی در اقتصاد کشور می نویسد :
« 17 دی روز ورود به صحنه تمدن است. مملکت را آوازه تمدن و ترقی فراگرفته است. مسرورم که می بینیم خانمها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنائی یافته اند. نصف قوای مملکت بیکار بود و به حساب نمی آمد، اینک داخل جماعت شده است. آنان که مشغول خانه داری بودند به عرصه ولنگاری قدم نهادند. در هیچ جای دنیا زن به قدر ایران کار نمی کرد و نمی کند. در شهرها و قراء زن علاوه بر کارخانه داری بزرگترین کمک را به اقتصاد مملکت می کند. قالی، گلیم، جاجیم، اغلب از زیر دست زن بیرون می آید یا دخترها».
شاهکار بزرگ تاریخ شاه !!
خبر، انفجار آمیز بود، قانون توسط شاه ابلاغ گردید. باید به قانون احترام گذاشت. در تهران و شهرستانها، تمام روزنامه ها و مجلات دولتی سرمقاله های خود را به موضوع رفع حجاب اختصاص دادند و عمل شاه را یک نقطه عطف در تاریخ زنان دانسته، اقدام شاه را یک شاهکار بزرگ تاریخی نامیدند و خلاصه بحث بیشتر روزنامه های آزادی زنان از قید اسارت بود. با وجوی که طرح و برنامه ریزی و تبلیغات، از سه سال پیش و پس از کنگره زنان شروع شده بود، روزنامه ها و مجلات مرتبا از جشنها و میهمانی هایی که (البته به زور) تشکیل می گردید و در آن زنان بی حجاب به همراه شوهرانشان شرکت می کردند، عکس و تفسیر می نوشتند. از مدارس مختلف و شاگردهای ممتاز در هر مدرسه، عکس برداری و در روزنامه چاپ می گردید. هدف اصلی نشان دادن تصویر زنان بی حجاب و در واقع تشویق و ترغیب دیگران به این کار بود … و اسفبارتر از همه، معرفی زنان هنرپیشه خارجی به عنوان سمبل زنان آزاد و بصورتی احترام انگیز و قابل ملاحظه با لباسهایی که از نظر بیشتر زنان ایران عجیب و غریب می نمود، بود.
بزرگداشت روز ۱۷ دی توسط روزنامه های دولتی
در مجلات و روزنامه های دولتی مرتب میهمانی هایی را که برگزار می گردید و در آن زنان و مردان مشترکا حضور داشتند، معرفی و عکسهایی از زنان بی حجاب به چاپ می رساندند. تیتر روزنامه ها و مقالات اول آن، همه درباره کشف حجاب بود و اینکه در تهران رفع حجاب با سرعت زیادی پیشرفت دارد و یا اینکه رفع حجاب عمومیت می یابد. ۱۷دی ۱۳۱۵ سرمقاله های روزنامه ها بزرگداشت این روز و اینکه رفع حجاب در ایران از ضروریات بوده است و سبب پیشرفت و ترقی مردم ایران گردیده، اختصاص داشت. زنان کوشش می کنند هر چه بیشتر و هرچه زودتر حقوق از دست رفته خود را به دست بیاورند و جالب است که در یکی از روزنامه ها می خوانیم : فروشگاهها و تجار و صاحبان مغازه ها و بوتیک ها در تهران تصمیم گرفته اند که جنس به زنان با حجاب نفروشند. انجمن های زنان و گردهمایی ها برای احقاق حقوق از دست رفته گسترش می یابد.
برداشتن روسری از سر زنان توسط پلیس
امر داده شده بود که از اول فروردین ۱۳۱۴ مردها کلاه شاپو به سر بگذارند و زنها بدون چادر از خانه خارج گردند ، زنها ابتدای امر ، وقتی از خانه خارج می شدند ، پیراهن های بلندی پوشیده ، روسری بر سر می نهادند .
… پلیس اجازه یافت روسری ها را با زور از سر زنان بردارد و اگر روسری ها دارای ارزشی بود ، به اداره پلیس تحویل داده شود . درگیری میان زنان و پلیس تا مدتها ادامه داشت و نتیجتاً بسیاری از بانوان که نمی خواستند به هیچوجه بدون حجاب خارج شوند تصمیم به ماندن در خانه گرفتند تا به تمام درگیریها خاتمه دهند ، برای عده ای ، این خانه ماندن تا رفتن رضاشاه از ایران ادامه داشت و عده ای رفت و آمد های خود را فقط در شب ها انجام می دادند و چه بسیار خانه هایی که اجبارا اقدام به ساختن حمام نمودند که زنان جهت حمام مجبور نشوند از خانه ها خارج گردند .
محمدرضا و کشف حجاب :
اقداماتی که پدرم برای ترقی و پیشرفت معنوی بانوان بعمل می آورد ، طبعا با مخالفتهایی مواجه می گردید ولی با ان شهامت و دور اندیشی فطری که داشت موانع را از پیش برداشته و راه را هموار می ساخت . چنانکه مثلا در سال ۱۳۰۷ که مادرم به زیارت عتبه منوره حضرت معصومه علیها السلام به قم مشرف شه بود ، با وجود انکه خود و همراهانشان در نقاب بودند ولی باز چون چادرشان کمی کوتاه بود از طرف بعضی از متعصبین جاهل مورد طعن و توهین قرار گرفتند . به مجردیکه این خبر به تهران رسید ، پدرم با چند کامیون سرباز به ان شهر رفت و عامل آن اهانت را شخصا تنبیه فرمود .
پدرم بدوا به رفع حجاب زنان اقدام کرد و در اثر تشویق و تحریص وی در سال ۱۳۰۹ نخستین بار بعضی از بانوان طبقه اول در خانه های خود و مجالس مهمانی به لباس زنان اروپائی در آمدند و عده کمی هم جرأت کرده بدون حجاب در خیابانها ظاهر شوند . در سال ۱۳۱۳ آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانیکه حجاب داشتند راه نمی رفتند . بالاخره روز ۱۷ ده ۱۳۱۴ پدرم با اعلام کشف حجاب قدم نهایی را در این راه برداشت و از مادر و خواهرانم خواست که بدون حجاب همراه وی در یکی از جشنهای مهم رسمی کشور حاضر شوند . جشن مزبور به مناسبت اعطای دانشنامه به بانوانیکه از دانشسرا فارغ التحصیل شده بودند برگزار می شد و موقع بسیار مناسبی برای اعلام این تصمیم عمومی بود .
روبه دیوار ایستادن زنان در تمام طول سخنرانی رضا شاه
در تمام طول سخنرانی شاه بعضی از بانوان چنان از بی حجابی خود ناراحت بودند که رو به دیوار ایستاده و روی خود را بر نمی گرداندند و از گریه خود نمی توانستند جلوگیری نمایند ( این هم رفع حجاب اجباری ) . از فردای آن روز ، بر سر کردن چادر در خیابانهای تهران ممنوع گردید .
اهانت و کتک زدن به زنهای چادری
« در اتوبوس زن با حجاب را راه نمی دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و کتک زدن به زنهایی که چادر داشتند با نهایت بی پروایی و بی رحمی فروگذار نمی کردند ، حتی بعضی از مامورین بخصوص در شهرها و دهات زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند ، اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده پاره پاره می کردند و اگر زن فرار می کرد او را تا توی خانه اش تعاقب می کردند و باین هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده ، اگر چادر از هر قبیل می دیدند پاره پاره می کردند یا به غنیمت می بردند . من این حرکات وحشیانه مامورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم ولی در محلات که بهتر از همه جا اطلاع به اوضاع داشتند ، این قبیل اقدامات از طرف مامورین حاکم و خود حاکم زیاد واقع شده بود » .
-
کارنامه تحصیلی احمد شاه قاجار در ۱۳ سالگی + عکس
احمد شاه آخرین پادشاه سلسلۀ قاجار بود که در سال ۱۲۸۸ شمسی در ۱۲ سالگی به سلطنت رسید و در سال ۱۳۰۴ با رای مجلس شورای ملی از سلطنت خلع شد.
خارجیان علاقه خاصی به نظام قضایی ایران داشتند؛ زیرا تا سال ۱۳۴۷ه.ق/ ۱۹۲۸م از حقوق ویژه کاپیتولاسیون استفاده میکردند.
عکس هایی رمزآلود از بناهای متروکه ۱٫۰۰/۵ (۲۰٫۰۰%) ۱ امتیاز یک هنرمند و عکاس فرانسوی به نام دیمیتری، در صفحه اینستاگرام خود دست به کار جالبی زده است. او که یک طراح گرافیک است، به تاریخ و بقایای بناهای تاریخی بسیار علاقه دارد.
نظریه ویل دورانت درباره عشق/ ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه قسمت چهارم، بحثهای بسیار مفصل و جامعی در زمینه مسائل جنسی و خانوادگی به عمل آورده است.
تحلیل شخصیت شمر ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۲ امتیازs تحلیل شخصیت شمر/ تحلیل شخصیت شمر/ یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ […]
رمزگشایی از یک جراحی شیطانی/ رمزگشایی از یک جراحی شیطانی؛ جمجمههایی که سوراخ میشدند: هزاران سال پیش، یک شیوه خاص جراحی به نام (Trepanation) وجود داشت که در آن جمجمه سر بیمار را بوسیلهی نوعی مته بخصوص سوراخ میکردند. مردم دنیای باستان از این […]
به نکات زیر توجه کنید