جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

ججاب و ارزشها

679

بازدید

مقدمه:
یکی از عمده ترین مسایل کشورهای در حال گذار، دگرگونی معانی، ارزش ها و عقاید مشترک حاکم بر این جوامع است.نتیجه تغییر این عقاید مشترک که کارکرد انسجام را در نظام اجتماعی بر عهده دارند ایجاد نوعی چند گونگی و تکثر در لایه های زیرین و درون ذهنی افراد است. اگرچه تکثر به خودی خود امری نامطلوب محسوب نمی گردد اما مسئله از آنجایی آغاز می شود که این چند گونگی در باورها و عقاید و لایه های درون ذهنی افراد صورت پذیرد و دیگر هیچ اصل و تعریف واحدی وجود نداشته باشد که این باورهای مختلف حول آن نظام یابند. در این هنگام است که جامعه عرصه بروز نگرش‌ها و کنش‌های مختلف و متفاوت و حتی گاه متناقض گشته و انسجام و یگانگی نظام اجتماعی دست خوش چالش های جدی و مهمی می گردد.
اصل «حجاب» برای زنان که در جوامع اسلامی مطرح است از جمله همین ارزش‌ها و عقایدی است که از دیرباز در جامعه ما وجود داشته و در دوره‌های مختلف تاریخی به صورت‌های مختلفی بروز و ظهور کرده است.
 
بیان مسئله:
توجه به اخبار روزنامه‌ها و صدا و سیما و همینطور مشاهدات معمولی و روزمره بیانگر این امر است که پوشش دختران و زنان ایرانی مخصوصاً در دهه‌های اخیر نسبت به آنچه که در نسخ دینی موجود است، دچار تحول و دگرگونی شده است؛ هم اکنون نیز این امر از حیث آنکه به عنوان یکه «مسئله» یاد می‌شود مورد توجه محافل گوناگونی واقع شده و سعی در چاره جویی برای آن می شود.
آنچه که در قرآن به عنوان مهم‌ترین منبع دینی آورده شده صورتی کلی است که جزئیات آن توسط مفسرین، مراجع و صاحبنظران به گونه‌های نسبتاً متفاوتی عملیاتی و بیان گردیده است. اگرچه غالب این تعاریف بر حداقل پوشش (یعنی پوشیدگی همه بدن به جز چهره و دستها از مچ به پایین) اتفاق نظر دارند، اما به نظر می‌رسد در عمل این تعاریف کمتر در ظاهر افراد دیده می‌شود.
از آنجایی که دیدگاه‌ها و نگرش افراد درباره موضوعات مقدمه‌ای بر کنش آنها محسوب می‌گردد؛ لذا یافتن پاسخ این پرسش که افراد جامعه چه تعریفی از واژه «باحجاب» دارند می‌تواند گام موثری در این مسیر باشد.
حال سوالی که در این تحقیق بدان پرداخته خواهد شد این است که اولاً : «تعریف تحلیلی افراد تا چه میزان به تعریف اسمی واژه «با حجاب» نزدیک است؟
ثانیاً: «افراد در عمل تا چه میزان به تعریف اسمی واژه «باحجاب» نزدیک می شوند؟»
اهمیت مسئله:
قدر مسلم تفاوت تعاریف قراردادی و تحلیلی افراد از واژه «باحجاب» دو گونه مسئله رابرای ما متصور می‌سازد:
اول اینکه تعاریف دینی موجود از واژه «باحجاب» همگی قابل اجرا و مناسب بوده اما نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه، طی مراحل جامعه‌پذیری افراد به درستی نتوانسته این تعاریف را در میان افراد درونی سازد. و یا نظام هنجارساز جامعه دارای عملکرد ضعیفی بوده است به گونه‌ای که سایر منابع هنجارساز (داخلی یا خارجی) دست به هنجارسازی و ارایه تعاریف جایگزین در این باره زده‌اند.
دوم اینکه این تعاریف قراردادی و دینی آن طور که باید و شاید مطابق ضرورت‌ها و نیازمندی‌های زمان و مکان از متون دینی استخراج نشده و لذا افراد، خود، دست به تغییراتی در این تعاریف زده‌اند تا آن را با شرایط روز خود منطبق سازند.
هریک از مفروضات بیان شده که درست باشد نیازمند بکارگیری تدابیر مناسب در جهت همسان‌سازی نظام کنش افراد و نظام هنجاری جامعه می باشد تا شاهد کاهش انسجام و یگانگی در جامعه نباشیم.
اهداف تحقیق:
هدف از انجام این تحقیق که با دو روش “اسنادی” و پیمایشی صورت می پذیرد یافتن پاسخ‌هایی مناسب به سوالات تحقیق است. همچنین یافتن این پاسخ‌ها می‌تواند ما را در رسیدن، نگاهی واقع بینانه نسبت به بخشی از مسئله اجتماعی «بدحجابی» یاری دهد.
 
تعریف مفاهیم:
تعریف اسمی: تعریف اسمی تعریفی است که طی آن معنی یک واژه به وسیله صفات مشخصی به طور قراردادی تعیین گردد. (رفیع پور، کندوکاو‌ها وپنداشته‌ها)
این تعاریف قراردادی است و به همین دلیل چیزی درباره واقعیت بیان نمی کند و لذا نه درست هستند و نه غلط.‌(همان)
تعریف تحلیلی: گاهی لازم است معانی واژه‌های مورد استفاده (مثلاً در یک پرسشنامه) را قبلاً بررسی کرده و معانی معمول آن واژه‌ها را در گروه یا جامعه مورد نظر تعیین نمود. اینگونه بررسی و تعیین معانی را “همپل”، «تحلیل معنی» و اوپ ، «تعریف تحلیلی» می نامد و تفاوت آن با تعریف اسمی در این است که تحلیل معنی یا تعریف تحلیلی یک امر قراردادی نیست بلکه یک امر تحقیقی است. یعنی به صورت تجربی بررسی می‌شود که فلان واژه در بین افراد یک جامعه‌ دارای چه معنی یا معانی است و لذا در تعریف تحلیلی برعکس تعریف اسمی درباره یک امر واقع (واقعیت) صحبت می شود. (همان)
تعریف اسمی واژه «با حجاب»: دکتر مطهری در کتاب حجاب خود پس از بررسی آیات و روایات و تفاسیر گوناگون به این تعریف می رسد: «برای زن پوشانیدن چهره و دست‌ها تا مچ واجب نیست. حتی آشکار بودن آرایش‌های عادی و معمولی که در این قسمت‌ها وجود دارد نظیر سورمه و خضاب که معمولاً زن از آنها خالی نیست و پاک کردن آنها یک عمل فوق‌العاده به شمار می‌رود نیز مانعی ندارد». پس «با حجاب» بودن یعنی مطابقت با این ویژگی‌ها.
تعریف تحلیلی واژه «با حجاب» : این تعریف شامل آن تعریفی می‌شود که افراد جامعه آماری به صورت نظری آن را عنوان می کنند و همینطور در عمل آن را انجام می‌دهند.

فصل دوم
پیشینه تحقیق
 
در این فصل تلاش می‌شود تا حاصل تحقیقات انجام شده در رابطه با این موضوع که تاکنون انجام شده و نتایج آن قابل استفاده و رهگشا در انجام این تحقیق می‌باشد گردآوری و ارایه ‌گردد:
    پژوهشی در مجموعه WVS (پیمایش ارزش‌های جهانی) توسط “منصور معدل” از دانشگاه میشیگان و «آزادارمکی» از دانشگاه تهران انجام شده است.
در این پیمایش با نمونه‌هایی که از سه کشور «مصر» ، «ایران» و «اردن» گرفته شده است به باورهای دینی دینداری، هویت ملی و ایستارها نسبت به فرهنگ غرب، خانواده و روابط جنسیتی تحلیل و مقایسه شده است.
نتیجه اصلی که ایشان از تحقیق خود می‌گیرند این است که «ماهیت رژیم حاکم» یک عامل مهم برای اختلاف جهان بینی مردم این سه کشور است. بین این سه کشور حکومت ایران، «حکومت تئوکراسی» و «دین سالاری» است. حکومت‌های مصر و اردن و خصوصاً حکومت مصر، سکولار است. به جهت اینکه این حکومت‌ها در درجات متفاوتی از اقتدار طلبی هستند، گروه‌های مخالف بیانات فرهنگی خود را در واکنش به جهت گیری‌های فرهنگی رژیم‌هایشان تنظیم می کنند. به همین علت در ایران جایی که جامعه تحت تسلط رژیم کاملاً دینی اداره شده است مردم کمتر دینی. کمتر ضد غرب، بیشتر سکولار و بیشتر هوادار ارزش‌های مدرنیسم هستند تا مردم مصر و اردن که حکومتشان سکولار و به طور قطعی هوادار غرب است.
پژوهشگران مذکور معتقدند یافته‌های تجربی آنها با پژوهش‌های تاریخی موجود همخوانی دارد. شواهد تاریخی متعدد حاکی از آن است که جهت‌گیری‌ها و خط مشی‌های فرهنگی دولت نقش تعیین‌کننده‌ای در روند فرهنگی جامعه دارد.
ایشان موارد مختلفی را از تاریخ کشورهای اسلامی ذکر می‌کنند که در آنها مداخله فرهنگی حکومت‌های سکولار با ایدئولوژی تهاجمی، سبب سیاسی شدن دین و شکل‌گیری بنیادگرایی اسلامی شده است.
تحقیق مورد بحث علاوه بر نتایجی در مورد اختلاف جهان بینی مردم این سه کشور اسلامی به نتایجی هم در مورد اختلاف جهان بینی مردم در هر یک از این سه کشور می‌رسد. در این مورد نتایج به دست آمده حاکی از آن است که عوامل تعیین کننده عبارتند از: تنوعی از صفات اجتماعی پاسخگو مانند پایگاه اجتماعی، اقتصادی، جنس و سن و تحصیلات؛ که سن و تحصیلات نشانه‌های خوبی برای راستای تغییر فرهنگی هستند.
در عین حال تحصیلات اثر قابل ملاحظه‌تری روی دیدگاه‌های فردی دارد. تأثیر متغیر سن و تحصیلات در این سه کشور یکسان نیست. در ایران پاسخگویان جوان‌تر و دارای تحصیلات بالاتر بیشتر ملی‌گرا بیشتر سکولار و کمتر دینی هستند. در مصر و اردن این اثرات (تأثیر سن و تحصیلات روی دین) قابل توجه و مشخص نیست. جالب است که در هر سه کشور سطح تحصیلات با اعتماد به مسجد و اعتماد به دولت رابطه معکوس دارد.
پژوهشگران با قدری احتیاط نتیجه می‌گیرند که معنی این رابطه منفی در ایران سکولاریسم بیشتر و دینداری کمتر است ولی در اردن و مصر تلاش دینی بیشتر را می‌فهماند.

    خانواده، دانشگاه و جامعه پذیری دینی:  (طالبان ۱۳۷۸)
محقق می‌خواهد به این سوال پاسخ دهد که آیا تأثیر تحصیلات تنها بر افراد تحصیل کرده است یا اینکه دامنه نفوذ آن به فرزندان آن‌ها نیز کشیده خواهد شد؟
نتایج تجربی بیانگر آن است که دینداری فرزندان خانواده‌های تحصیل کرده به نسبت دیگران از میزان ضعیف‌تری برخوردار است. ولی در هر صورت متوسط دینداری در جامعه ایران بالا و نزد این خانوارها هم بالاتر از متوسط مقیاس دینداری بوده است.

    دانشگاه ، دین، سیاست :  (رجب‌زاده، ۱۳۷۹ ۲۰۰-۱۸۳)
این پژوهش می‌کوشد به این سوال اساسی پاسخ گوید که باورها و ارزش‌های دین در این روایات رسمی و سنتی آن تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه چه سمت و سویی پیدا می‌کنند؟ و در جریان این چالش چه باورها و ارزش‌هایی به عنوان راه حل چالش مورد پذیرش افراد قرار می‌گیرد یا قابلیت پذیرش بیشتری می‌یابند؟
در باب دین ورزی در این تحقیق مولفه‌های گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: «راه شناخت خدا» ، «جهان بینی»، «نگاه افراد به دین» (سنتی، تجربه درونی، مادی گرایانه، عقل گرایانه). «تلقی افراد از کارکرد معرفت شناختی دین»، «جایگاه روحانیت در دین» ، «مناسک گرایی» ، «تکثرگرایی»، «تفسیرپذیری سکولاریزاسیون».
ابعاد دین در این پژوهش براساس مولفه‌هایی نوع بندی شده که در ارتباط با بحث ارزش‌ها و باورهای علم قرار می‌گیرند. برخی از مهم‌ترین یافته‌های این پژوهش را به این شرح می‌توان خلاصه کرد:
–    پاسخگویان به تعدد راه‌های شناخت معتقدند.
–    دانشجویانی که از پایگاه اجتماعی اقتصادی بالاتری برخوردارند نظر منفی‌تری نسبت به دین سنتی دارند.
–    گرایش به سوی مخالفت با نقش سنتی روحانیت و ملازمه آن با دین در دانشجویان مشهود است. و نوعی کاهش باور به مرجعیت روحانیت در شناخت دین وجود دارد.
–    قبول و موافقت با تکثرگرایی، گرایش کلی جمعیت است و روابط بین متغیرها حاکی از دخالت عوامل درون دانشگاهی و روابط ضعیف با عوامل فرا دانشگاهی است.
–    در خصوص مناسک گرایی در دین، همانند تلقی سنتی از دین و نگاه به مرجعیت روحانیت نوعی قطب بندی در سطح افراد دانشگاهی (اجتماعی) محسوس است. در این رابطه متغیرهای «پایگاه اقتصادی- اجتماعی» افراد «سطح توسعه یافتگی» منطقه زندگی افراد نقش اساسی دارند. (همان ۲۰۳-۹۲)
    فعالیت‌های مذهبی:
در تحقیقاتی که در ذیل عنوان کلی فوق و یا به عنوان جزیی از یک مفهوم کلی‌تر در سال‌های اخیر صورت پذیرفته نکته مهمی مشاهده می‌شود، در مورد عرصه مناسکی دین به خصوص مناسکی که بخش زیادی از آن جنبه جمعی دارد و با تعامل و پیوند با دیگران همراه است، تعاملات و پیوندهایی که در خلال آن اجتماع دینی تداوم می‌یابد با این واقعیت جدید در جامعه ایران مواجه می‌شویم که نوعی تحول از سمت دین و مناسک جمعی به سوی فردگرایی در دین مشهود است.
محقق پیش بینی می‌کند با رشد تجدد و افزایش سطح توسعه یافتگی عرصه دین فردی در بخش‌هایی از جامعه گسترش بیشتری یابد که با توجه به گسترش مولفه اصلی آن یعنی تحصیلات در سال‌های آتی انتظار توسعه بیشتر آن می‌رود. (رجب‌زاده، ۱۳۸۰)
    در تحقیق دیگری که باعنوان «بررسی عوامل موثر بر رعایت حجاب دانش‌آموزان دختر دبیرستانی یزد» انجام شده است؛ کم بودن تعداد افراد خانواده، تربیت و تولد فرزندان در خانواده‌ عامل موثر بر رعایت حجاب نیستند. سن والدین و سطح تحصیلات پدران تأثیری در رعایت حجاب ندارد هرچند که سطح تحصیلات مادران موثر است. مادران خانه‌دار و بازنشسته دارای فرزندانی با رعایت حجاب می‌باشند و مادران شاغل در زمینه حفظ حجاب فرزندانشان موفقیت کمتری دارند:
–    پیشرفت تحصیلی و احساس رضایت از وضع ظاهری در رعایت حجاب موثر است.
–    برقراری رابطه گرم و صمیمی والدین با یکدیگر و با فرزندان در حفظ حجاب موثر است.
–    وضع مطلوب اقتصادی خانواده، پایبندی خانواده به فرایض مذهبی، استفاده مادران از چادر مشکی و مقنعه به عنوان فاکتوری موثر در حفظ حجاب فرزندان می‌باشد.
–    رعایت حجاب در دختران با حجاب با بینش و بصیرت و شناخت دلایل آن بوده است.
–    تأثیر مدل‌های جدید لباس (مدل‌های جلف) در دختران بد‌حجاب بالا است.(جواد هدایتی ۱۳۸۳)
   در مطالعه‌ای که سازگارنژاد در سال ۷۲ در یکی از مدارس منطقه ۸ تهران پیرامون حجاب انجام داده است، متغییر مورد مطالعه «تصور دانش آموز نسبت به حجاب» بوده است. طی این تحقیق از دانش آموزان سوال شده است که: “با این نظر که زن می‌تواند با هر لباس و پوشش که دوست دارد در خیابان ظاهر شود، مهم این است که قلبش پاک باشد» ؛ ۱/۵۵ درصد با این حرف کاملاً موافق با موافق بوده و ۲/۳۵ درصد نیز مخالف یا کاملاً مخالف بوده‌اند.
در مورد موی‌سر در امر حجاب عبارتی با این مضمون مطرح شده است: «بیرون بودن موی‌سر اززیر روسری، مقنعه یا چادر مانعی ندارد» ؛ ۶/۴۶ درصد با این عبارت کاملاً مخالف ، ۳/۲۱ درصد مخالف و ۲/۲۲ درصد موافق یا کاملاً موافق بوده‌اند.
نتیجه گیری:
یافته‌های این تحقیقات حاکی از آن است که :
ماهیت رژیم حاکم یک عامل مهم در اختلاف جهان‌بینی افراد است. همینطور تنوعی از صفات اجتماعی پاسخگو مانند پایگاه اجتماعی- اقتصادی، جنس، سن و تحصیلات نشانه‌های خوبی برای تعیین راستای تغییر فرهنگی هستند. و در عین حال تحصیلات اثر قابل ملاحظه‌تری روی دیدگاه‌های فردی دارد.
همچنین نباید از یاد برد که در برخی از این تحقیقات مشخص شده که بین تحصیلات و دینداری رابطه معکوس وجود دارد. دانشجویانی که از پایگاه اجتماعی- اقتصادی بالاتری‌ برخوردارند نظر منفی‌تری نسبت به دین سنتی دارند.
قبول و موافقت با تکثرگرایی، گرایش کلی جمعیت است و روابط بین متغیرها حاکی از دخالت عوامل درون دانشگاهی و روابط ضعیف با عوامل فرا دانشگاهی است.
در میان این تحقیقات در جامعه ایران با این واقعیت مواجه می‌شویم که نوعی تحول از سمت دین و مناسک جمعی به سوی فردگرایی در دین مشهود است. و پیش‌بینی می‌شود با رشد تجدد و افزایش سطح توسعه یافتگی عرصه دین فردی در بخش‌هایی از جامعه گسترش بیشتری یابد که با توجه به گسترش مولفه اصلی آن یعنی تحصیلات در سال‌های آتی انتظار توسعه بیشتر آن می‌رود.
از بخشی از نتایج این تحقیقات در پایان نامه حاضر استفاده شده است. به این ترتیب که از تحقیق نخست ، تنوعی از صفات اجتماعی که به عنوان عوامل تعیین کننده در اختلاف جهان بینی مردم بیان گردیده به عنوان بخشی از متغیرهای به کار رفته در پایان نامه حاضر استفاده شده است.
همچنین از دومین تحقیق این پرسش گرفته شده است که آیا تحصیلات و شغل و جایگاه اجتماعی والدین بر تعریف فرزندان از واژه «باحجاب» موثر است؟ و از تحقیق بعدی این پرسش عنوان شده است که آیا تعریف افراد از واژه باحجاب تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه و البته در میان رشته های تحصیلی گوناگون تغییر می کند؟

فصل سوم
چهارچوب نظری
 
پارادایم سکولاریزاسیون بروس:
(به نقل از مسعود سعیدی «سنجش نگرش سکولاریزاسیون در گروه سنی ۲۰ تا ۵۰ ساله مردم شهر مشهد در سال ۸۴ و بررسی عوامل موثر براین نگرش» پایان نامه دوره کارشناسی ارشد)
 
بروس در فصل اول کتاب خود این پارادایم را مختصراً توصیف می‌کند و در بخش‌های بعد با مدارک و شواهد بیشتری بحث را تکمیل می کند و انتقالات وارد را نیز پاسخ می‌گوید.
وی ابتدا دو نکته را در مورد ارتباطات علی موجود در این پارادایم بیان می‌کند. می‌گوید: “من ادعا نمی‌کنم که هر کدام از این علت‌ها به تنهایی می‌تواند اثر نموده شده را به وجود آورد. بسیاری شرایط دیگر نیز لازم است… ثانیاً من ادعا نمی‌کنم که هر کدام از این علت‌ها (برای به وجود آمدن اثر خاص) همیشه لازم است… مانند ژاپن (که به سرمایه‌داری صنعتی تبدیل شد در حالی که فرهنگ متفاوت با غرب دارد) یعنی این عوامل نه کافی هستند و نه لازم.
اصطلاحاتی که بروس برای پارادایم سکولاریزاسیون آورده تقریباً روشن است و مفهوم آن تفاوت چندانی با مفهوم رایج ندارد. فقط دو اصطلاح «بخشی سازی» (compoutmentalization) و «خصوصی سازی» (priuatization) قدری نیاز به توضیح دارد.
این دو اصطلاح مربوط به جنبه فردی سکولاریزاسیون می‌شوند و در واقع واکنش فرد را به فرآیندهایی مثل تفکیک و تکثیر بیان می‌کنند.
یک راه برای اینکه مومنین ایمانشان را با تنوع و تکثر فرهنگی و دینی آشتی دهند این است که یکپارچگی را در سطح بالاتری از انتزاع بازسازی کنند به این صورت که همه ادیان را به یک معنا یکسان در نظر بگیرند.
امکان دیگر- که با اولی سازگار نیست- این است که فرد ایمانش را به بخش خاصی از زندگی اجتماعی محدود نماید.
«برگر» و «لاکمن» در «ساخت اجتماعی واقعیت» نشان داده‌اند که تفکیک و تمایز که از ویژگی‌های مدرنیته است ما را ملزم می‌کند که نه در یک جهان واحد، بلکه در تعدادی از جهان‌ها زندگی کنیم که هر کدامشان ارزش‌ها و منطق خاص خودش را دارد. پس مقصود از «بخشی‌سازی» این است که فرد فقط در حیطه خاصی از زندگی اجتماعی تابع ایده و ارزش‌های دینی خود است.
خصوصی سازی نیز همراه بخشی سازی فرا می‌رسد یعنی این احساس و درک که حیطه دسترسی دین محدود می‌شود فقط به کسانی که آموزه‌های این یا آن دین را می‌پذیرند.
در مورد «آگاهی فن سالارانه» نیز مفهوم وی تفاوت اندکی با مفهوم مورد نظر هابرمالن دارد. مقصود بروس از این اصطلاح شیوه خاصی از اندیشه است که همراه علم و تکنولوژی مدرن به انسان‌ها تحمیل می‌شود.
در میان خصوصیات این شیوه «استیوبروس»، پیش فرض‌هایی بنیادی نهفته در علم و تکنولوژی را مطرح می‌کند. وی پارادایم پیشنهادی خود را در یک جمله این چنین خلاصه می‌کند:
«فردگرایی ، تکثر (تنوع) و برابری خواهی در یک زمینه لیبرال دموکراسی، اقتدار باورهای دینی راست کرد».
او در جای دیگر می‌گوید: «اگر در گزارش من از این تغییرات ابتکاری وجود داشته باشد، در تأکیدی است که بر تکثر و تنوع می‌کنم. در حالی که دیگران تبیین خود را برای افول دین با پیرایش حکومت به نحوه فزاینده بی‌طرف، شروع می‌کنند، من به علت این بی‌طرفی توجه می‌کنم.
تنوع فرهنگی ناشی از تعامل فرهنگ دینی متکثر با تفکیک ساختاری و اجتماعی، دین را از عرصه عمومی به عرصه خصوصی راند (و حکومتی بی طرف تأسیس نمود) و همراه دین هم ایده‌های دینی به جز ملایم‌ترین آنها نیز به حوزه خصوصی رانده شده … برداشته شدن حمایت از دین در سطح ساختار اجتماعی بر روانشناسی اجتماعی باور، تأثیری مشابه به جای می گذارد.

یقین‌های جزعی کلیسا و فرقه‌ جای خود را به اظهارات ملایم‌تر انجمن مذهبی و کیش می‌دهد…
تأثیر سکولارکننده تکثر و تنوع به مقدار زیادی به فرهنگ برابری خواه جامعه دموکراتیک بستگی دارد؟
«استیوبروس» می‌گوید: که این نسبت غلط و رایج است که گمان می‌کنند پارادایم سکولاریزایسون به معنای پیش بینی الحاد و انکار خدا در همه افراد است: «من استدلال خواهم کرد که کاهش اهمیت اجتماعی دین، تعداد علاقه‌مندان به دین را کاهش می‌دهد. و این یک رابطه علمی است و نه فقط موضوعی برای تعریف. ولی حتی در نظریه رادریکال‌تر من این انتظار وجودندارد که دین ناپایدار خواهد شد.
من مشکلی نمی‌بینم در این که واژه‌ای برای توصیف فرآیندی به کار رود که فقط پایانی قطعی و معینی ندراد… سکولاریزاسیون می‌تواند به این معنی باشد: «حرکت و تحول به سوی کمتر دینی بودن».
دین در بعد فردی (دینداری)، در دنیای مدرن متأثر از تکثر و تنوع فرهنگی تحول می‌یابد. صورت‌های سنتی دین جای خود را به اشکال جدید می‌دهند. صنعتی شدن و شهرنشینی، اقوام و گروه‌های مذهبی و نژادهای مختلف را کنار هم جمع کرده. همین تنوع و تکثر فرهنگی فرآیند خصوصی‌سازی دین را به دنبال دارد. زیرا نمی‌توان در حوزه عمومی، هنجارها و ایده‌هایی را اعمال کرد که مورد توافق گروه‌های مختلف نیست. بنابراین دین به حوزه خصوصی راندده می‌شود دو دوست بی‌طرفی، اجتماع را براساس کلی‌ترین ارزش‌های مشترک اداره می‌کند.
پیامد دیگر تکثر فرهنگی، فردی شدن دین است. فردی شدن را می‌توان با بحث «وورتساخر» در مورد اجتماعی و فرهنگ پذیرشدن، توضیح داد.
وی می‌گوید شخص در برخورد با هنجارهای متفاوت و متناقض و ایده‌ها و اندیشه‌های ناهمخوان دچار تزلزل می‌شود و این تزلزل، تلاش در جهت تعادل دوباره را بر می‌انگیزد.
این دوباره متعادل شدن نوعی تفسیر شرایط است که به شخصیت شناخت می‌دهد و آن را نسبت به دو هنجار یا ایده ناهمخوان به طور نسبی مرزی (مارجینالیزه) می‌کند و به آن هویتی بالنبه مستقل می‌دهد.
«وورتساخر» کل فرآیند متزلزل شدن‌ها و دوباره متعادل شدن‌ها در طول زندگی را فرآیند شخصی شد (پرسونالیزاسیون) می‌نامد که همان دست‌یابی به هویت مستقل است.(حیدری بیگوند، ۱۳۸۰ ، ۸ –107)
فردی شدن دین نیز مصداقی از همین فراگرد است. شخص در محیط متکثر دینی و در برخورد با مذاهب و نظام‌های فکری و ارزشی متنوع نسبت به آنچه خود دارد مرزی می‌شود و می‌تواند از بیرون و با دیدی انتقادی‌تر به آنچه خود و دیگران دارند نگاه کند و به نحوی مستقل‌تر از گذشته به انتخاب یا انتقاد و حتی نوآوری دست یازد.
واضح است که خصوصی شدن و فردی شدن دین، صورت‌ها و اشکال بدیعی از دینداری می‌آفریند. این مقدار مورد توافق همه نظریه پردازان جامعه شناس است. اختلاف در این است که موافقان سکولاریزاسیون می‌گویند که تکثر دینی، اقتدار و عینیت باورهای دینی را سست می‌کند و دین را به موضوعی کم اهمیت برای انتخاب و ترجیح در حد کالاها و اقلام مصرفی تبدیل می‌نماید. دین محدود شده به عرصه خصوصی تحت تأثیر شکنندگی و بی‌ثباتی عرصه خصوصی قرار می‌گیرد.
اما مخالفان فرآیند سکولاریزاسیون می‌گویند که دین چون برخی نیازهای اساسی بشر را برآورده می‌سازد بی‌اهمیت نمی‌شود. اگر صورتی از دین یا سازمان دینی آن نیاز‌ها را رفع نکند صورت‌ها یا اشکال دیگری از دین به وجود می آیند تا این وظیفه را انجام دهند. بنابراین تقاضا برای دین همیشه وجود دارد. آنچه مهم است شیوه عرضه دین است.
در یک محیط متکثر دینی بازار رقابتی مبین ادیان و مذاهب و قرائت‌های مختلف به وجود می‌آید و همه مذاهب در بدست آوردن اعضای مومن و ثابت و تقویت مشارکت دینی مردم به رقابت و تلاشی نفس‌گیر می‌پردازند. حال آنکه سازمان دینی در یک محیط انحصاری و بدون رقابت تلاشی در تقویت تعهد دینی مردم نمی‌کرد و منابع خود را تنها برای حفظ انحصار هزینه می‌نمود بنابراین در زمینه اجتماعی متکثر، حیات دینی از مشارکت عمومی بیشتری برخوردار خواهد بود.
    الگوی گلاک و استارک:
(به نقل از مژگان عظیمی هاشمی، «رضایت از زندگی و دینداری در بین دانش آموزان دوره متوسطه شهرهای فردوس و درگز و نواحی ۷ و۵ و۴ مشهد)
از ابتدای دهه ۱۹۶۰ اندیشه ماهیت چند بعدی دین مطرح شد. مشهورترین الگوی چند بعدی از دینداری از سوی گلاگ و استارک مطرح شده است. هدف اصلی آنان از طرح دین مباحث درک شیوه‌های مختلفی بود که مردم با توسل به آن خود را مذهبی تلقی می‌کردند. از نظر آنان حوزه‌های کلی دینداری که به عنوان ابعاد اصلی دینداری در نظر گرفته می‌شود پنج حوزه اساسی ذیل را شامل می‌شود:
۱٫ بعد اعتقادی (ideological) : باورهایی که پیروان دین بدان اعتقاد دارند که این باورها به سه نوع تقسیم می‌شوند: باورهای مسلم که ناظر به شهادت دادن به وجود خداوند و معرفی ذات و صفات اوست. باورهای غایتگرا که هدف و خواست خدا از خلقت انسان و نقش انسان در راه نیل به این هدف است. باورهای زمینه ساز که روش‌های تأمین اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقی را که بشر برای تحقق آن اهداف باید بدان توجه نماید بیان می‌کند.
البته این دو دانشمند عنصر اهمیت را هم در نظر گرفته‌اند. به این معنا که یک باور خاص چقدر برای فرد معتقد دارای اهمیت است. در هر حال سنجش عنصر اهمیت باور از طریق سنجش سایر ابعاد دینداری فرد شامل مناسکی تجربی و پیامدی صورت می‌گیرد.
۲٫ بعد مناسکی یا عمل دینی (ritvalistic) : اعمال دینی مشخصی که از پیروان هر دین انتظار می‌رود آن را به جا می‌آورند. ایشان تأکید دارند در عملیاتی نمودن این بعد علاوه بر مشارکت در فعالیت‌های مناسکی تفاوت مربوط به ماهیت یک عمل و معنای آن عمل نزد فاعلان آن نیز بررسی شود.
۳٫ بعد تجربی یا عواطف دینی (experiment) : احساسات مربوط به برقراری رابطه با وجودی همچون خدا. برای تعریف عملیاتی این بعد مقیاسی را مطرح نمودند که چهارنوع از جلوه‌های عواطف دینی (توجه، شناخت، اعتقاد یا ایمان و ترس) را در بر می‌گرفت.
۴٫ بعد فکری یا دانش دینی (intellectval) : اطلاعات و دانش اساسی در مورد اصول عقاید دینی و کتب مقدس را که انتظار می‌رود افراد از آن مطلع باشند. این بعد معرف مناسبی برای سنجش میزان دینداری فرد نیست مگر اینکه گرایش‌های فرد در سایر ابعاد دینی به خصوص در بعد اعتقاد دینی در نظر گرفته شود.
۵٫ بعد پیامدی یا آثار دینی (conseqvential) : شامل پیامدهای باور، عمل، تجربه و دانش دینی در زندگی روزمره فرد معتقد و روابط او با سایرین است. (معراج‌زاده توکلی، ۱۳۸۰، ۵-۱۶۴)
    نظریه عمومی کنش پارسونز:
(به نقل از عبدالعلی لسایی زاده، جهانگیر جهانگیری، علی شریفی. «بررسی عوامل اجتماعی، اقتصادی موثر بر پایبندی به ارزش های دینی)
نظریه ارادی کنش پارسونز در جهت ایجاد ارتباط بین چندین مقوله است:
۱٫    ارتباط بین هنجارها و ارزش
۲٫    کارگزار انسانی
۳٫    شرایط اجباری
۴٫    فشار برای کارآیی از طریق هنجارها.
هنگام انتقال از واحدهای کنش به سمت نظام اجتماعی پارسونز دست به مفهوم سازی مجدد زده است و کنشگران را برحسب ارزش‌ها دسته بندی می‌کند. از نظر او سه نوع ارزش وجود دارد:
۱٫    شناختی (ارزیابی به وسیله معیارهای عینی)
۲٫    قدردانی (ارزیابی به وسیله معیارهای زیبا شناختی)
۳٫    اخلاقی (ارزیابی به وسیله صحت و سقم مطلق)
به نظر پارسونز اینها همه به شیوه‌های جهت گیری ارزشی و انگیزشی وابسته است. (ترمز. ۱۹۹۸، ۳۰-۳۲) پارسونز نوعی سیطره «سیبرنتیک» به فرهنگ و به طریق اولی به دین می‌بخشد. دین می‌تواند از آن جایگاه والایی که در نظام کنش اجتماعی دارد ارزش‌ها را بیافریند. هنجارها را شکل دهد، نقش‌های اجتماعی را تعیین کند و هدایتی همه جانبه نسبت به نظام‌های جامعه شخصیت و رفتار داشته باشد. (دیویس، ۲۲ ، ۱۳۷۹).
    نظریه رونالد اینگلهارت: (همان)
وی در آثار خود به «انقلاب آرام» و «تحول فرهنگی در جامعه پیشرفت صنعتی» اشاره می‌کند. که یک دسته تغییرات در متغیرهای سطح سیستم جامعه (مثلاً دگرگونی اقتصادی) منجر به تغییراتی در سطوح خود (مهارت‌ها و ارزش‌ها) شده که این تغییرات در سطوح فردی به نوبه خود دارای پیامدهایی در سطح سیستم جامعه است.
از نظر تئوریک نظریه مادی- فرامادی اینگلهارت مبتنی بر دو فرضیه اساسی است:
۱٫    فرضیه کمیابی: اولویت‌های فرد بازتاب محیط اجتماعی- اقتصادی وی هستند شخص بیشترین ارزش‌ها را برای کالاها و یا خدماتی قایل می‌شود که عرضه آنها نسبتاً کم است.
۲٫    فرضیه اجتماعی شدن: مناسبات میان محیط اجتماعی- اقتصادی و اولویت‌های ارزشی یک رابطه مبتنی بر تطابق بلافاصله نیست. زیرا ارزش‌های اصلی شخص تا حدود زیادی انعکاس شرایطی است که در سال‌های قبل از بلوغ وی حاکم بوده است.
این دو فرضیه مجموعاً دلالت برآن دارند که فراگرد و دگرگونی ارزش‌ها از آثار دوره‌هایی (بازتاب نوسان‌های کوتاه مدت در محیط اجتماعی-اقتصادی که بر آثار بلندمدت نسل‌ها) (بازتاب اوضاع غالب در طول سال‌های سازنده یک نسل معین) تحمیل می‌شوند تشکیل می‌گردد. (اینگلهارت، ۱۳۷۳ : ۷۵)
 

فصل چهارم
بررسی اسنادی تعریف حجاب
 
از آنجا که حدود حجاب که در قرآن (به صورت کلی) بدان اشاره شده نزد مفسرین و مجتهدین و صاحب نظران به گونه‌های نسبتاً متفاوتی بیان شده؛ لذا در این مجال به گردآوری و بیان همه این برداشت‌ها با توجه به کتب موجود تفسیر می‌نماییم.
همانطور که می‌دانیم آیه‌ای که در آن به طور مشخص درباره حجاب زمان و حدود و ثغور آن مطرح است آیه ۳۱ سوره نور موسوم به آیه حجاب می باشد. در این آیه خداوند می‌فرماید:
و به زنان باایمان بگو چشم‌های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشیده شود) و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادر و خواهران خود و زنان خود (یعنی زنان مسلمه) و کنیزان ملکی خویش و اتباع خوانواده که رغبت به آنان ندارند از زن و مرد یا طفلی که هنوز بر عورت و محارم آنان آگاه نیست و از غیر این اشخاص اجتناب کنند و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود  و…
تفسیر: استاد ناصر مکارم شیرازی در جلد چهاردهم تفسیر نمونه   ذیل تفسیر این آیه به شرح وظایف زنان در این زمینه می‌پردازد. نخست به وظایفی که مشابه مردان دارند اشاره کرده می‌گوید :
«به زنان با ایمان بگو چشم‌های خود را فروگیرند و از نگاه کردن به مردان نامحرم خودداری کنند و دامان خود را حفظ نمایند»
به این ترتیب «چشم چرانی» همانگونه که بر مردان حرام است بر زنان نیز حرام می‌باشد. و پوشانیدن عورت از نگام دیگران چه از مرد و چه از زن برای زنان نیز همانند مردان واجب است.
سپس به مسئله حجاب که از ویژگی‌ زنان است ضمن سه جمله اشاره فرموده:
۱٫    آنها نباید زینت خود را آشکار سازند جز آن مقدار که طبیعتاً ظاهر است.(ولا یبدین زنتیهن الا ماظهر منها)
در اینکه منظور از زینتی که زنان باید آن را بپوشانند و همچنین زینت آشکاری که در اظهار آن مجازند چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است.
بعضی زینت پنهان را به معنی زینت طبیعی (اندام زیبای زن) گرفته‌اند در حالی که کلمه «زینت» به این معنی کمتر اطلاق می‌شود.
بعضی دیگر آن را به معنی «محل زینت» گرفته‌اند زیرا آشکار کردن خود زینت مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهایی مانعی ندارد اگر ممنوعیتی باشد مربوط به محل این زینت‌ها است. یعنی گوش و گردن و دست‌ها و بازوان.
بعضی دیگر آن را به معنی خود «زینت‌آلات» گرفته‌اند. منتها در حالی که روی بدن قرار گرفته و طبیعی است که آشکار کردن چنین زینتی توأم با آشکار کردن اندامی است که زینت برآن قراردارد.
این دو تفسیر اخیر از نظر نتیجه یکسان است هرچند از دوراه مسأله تعقیب می‌شود.
حق آن است که ما آیه را بدون پیش داوری و طبق ظاهر آن تفسیر کنیم که ظاهر آن همان معنی سوم است و بنابراین «زنان حق ندارند زینت‌هایی که معمولاً پنهانی است آشکار سازند هرچند اندامشان نمایان نشود». و به این ترتیب آشکار کردن لباس‌های زینتی مخصوصی را که زیرلباس عادی یا چادر می‌پوشند مجاز نیست. چرا که قرآن از ظاهر ساختن چنین زینت‌هایی نهی کرده است.
در روایات متعددی که از ائمه اهل بیت نقل شده نیز همین معنی دیده می‌شود. که زینت باطن را به «قلاده» (گردن بند) ، «دملج» (بازوبند) و «خلخال» تفسیر شده است. (تفسیر علی‌ابن ابراهیم ذیل آیه مورد بحث) و چون در روایات متعدد دیگری زینت ظاهر به انگشتر و سرمه و مانند آن تفسیر شده می‌فهمیم که منظور از زینت باطن نیز خود زینت‌هایی است که نهفته و پوشیده است.
۲٫    دومین حکمی که در آیه بیان شده است که «آنها باید خمارهای خود را برسینه‌های خود بیفکنند» (ولیضرین نجمرهن علی جیونهن). «خمر» جمع «خمار» (بر وزن حجاب) در اصل به معنی پوشش است ولی معمولاً به چیزی گفته می‌شود که زنان با آن سر خود را می‌پوشانند.(روسری).
«جیوب» جمع «جیب» (بر وزن غیب) به معنی یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان می‌شود و گاه به قسمت بالای سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق می‌گردد.
از این جمله استفاده می‌شود که زنان قبل از نزول آیه دامنه روسری خود را به شانه‌ها یا پشت سر می‌افکنند. به طوری که گردن و کمی از سینه آنها نمایان می‌شد قرآن دستور می‌دهد روسری خود را بر گریبان خود بیفکنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سینه که بیرون است مستور گردد.
۳٫    در سومین حکم مواردی را که زنان می‌توانند در آنجا حجاب خود را برگیرند و زینت پنهان خود را آشکار سازند با این عبارت شرح می دهد: «آنها نباید زینت خود را آشکار سازند» (الا یبدین زینتهن) مگر در دوازده مورد:
برای شوهران و پدران شوهر پسران خود پسران شوهر برادران خود پسران برادر و خواهران خود و زنان خود و کنیزان ملکی خویش و اتباع خانواده از زن و مرد و طفلی که هنوز بر عورت و محارم آنان آگاه نیست.
۴٫    و بالاخره چهارمین حکم را چنین بیان می‌کند؛ «آنجا به هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود و صدای خلخالی که بر پا دارند به گوش رسد. (و لا یضربن بار جلهن لیعلم ها یحفین من زینتهن).
 
استثناء وجه وکفین:
در اینکه آیا حکم حجاب صورت و دست‌ها حتی از مچ به پایین را نیز شامل می‌شود یا نه در میان فقها بحث فراوان است. بسیاری عقیده دارند که پوشاندن این دو (وجه وکفین) از حکم حجاب مستثنی است در حالی که جمعی فتوا به وجوب پوشاندن داده‌اند یا حداقل احتیاط می‌کنند البته آن دسته که پوشاندن این دو را واجب نمی‌دانند نیز آن را مقید به صورتی می‌کنند که منشاء فساد و انحرافی نگردد و گرنه واجب است.
در آیه فوق قرائتی براین استثناء و تأیید قول اول وجود دارد از جمله:
الف) استثناء «زینت ظاهر» در آیه فوق خواه به معنی محل زینت باشد یا خود زینت دلیل روشنی است براینکه پوشاندن صورت و کفین لازم نیست.
ب) دستوری که آیه فوق در مورد انداختن گوشه مقنعه به روی گریبان می‌دهد که مفهومش پوشانیدن تمام سروگردن و سینه است و سخنی از پوشانیدن صورت در آن نیست. قرینه دیگری به این مدعا است.
ج) روایات متعددی نیز در این زمینه در منابع اسلامی و کتب حدیث وارد شده است که شاهد زنده‌ای بر مدعا است. (وسایل الشیعه جلد ۱۴ صفحه ۱۴۵ باب ۱۰۹ از ابواب مقدمات نکاح). هرچند روایات معارضی نیز دارد که در این حد از صراحت نیست و جمع میان آنها از طریق استحباب پوشاندن وجه وکفین و یا حمل بر مواردی که منشاء فساد و انحراف است کاملاً ممکن است.
شواهد تاریخی نیز نشان می‌دهد که نقاب زدن به صورت در صدر اسلام جنبه عمومی نداشت ولی باز تأکید و تکرار می‌کنیم که این حکم در صورتی است که سبب سوء استفاده و انحراف نگردد.
منظور از «نسائهن» چیست؟
چنانکه در تفاسیر آیه خواندیم نهمین گروهی که زن حق دارد زینت باطن خود را در برابر آنها آشکار کند زنان هستند منتهی با توجه به تعبیر «نسائهم» (زنان خودشان) چنین استفاده می‌شود که زنهای مسلمان تنها می‌توانند در برابر زنان مسلمان حجاب را برگیرند ولی در برابر زنان غیرمسلمان باید با حجاب اسلامی باشند و فلسفه این موضوع چنانکه در روایات آمده است این است که ممکن است بروند و آنچه را دیده‌اند برای همسرانشان توصیف کنند و این برای زنان مسلمان صحیح نیست.
در رابطه با پوشش زنان در آیه ۵۹ سوره احزاب نیز مواردی ذکر شده است. آنجا که خداوند می‌فرماید:
«یا ایها النبی قل لازواجک ….
یعنی : «ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مومنین بگو روسری‌های بلند خود را برخویش فرو افکنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند.»
در اینکه منظور از «جذابیت» چیست مفسران و ارباب لغت چند معنی برای آن ذکر کرده‌اند:
۱٫    ملحفه (چادر) و پارچه بزرگی که از روسری بلندتر است و سروگردن و سینه‌ها را می‌پوشاند.
۲٫    مقنعه و خمار (روسری)
۳٫    پیراهن گشاد.
گرچه این معانی با هم متفاوتند ولی قدر مشترک همه آنها این است که بدن را به وسیله آن بپوشاند اما بیشتر به نظر می‌رسد که منظور پوششی است که از روسری بزرگتر و از چادر کوچکتر است چنانچه نویسنده «لسان العرب» روی آن تکیه کرده است. و منظور از «یدنین» (نزدیک کنند) این است که زنان «جلباب» را به بدن خویش نزدیک سازند تا درست آنها را محفوظ دارد نه اینکه آن را آزاد بگذارند به طوری که گاه و بیگاه کنار رود و بدن آشکار گردد و به تعبیر ساده خودمان لباس خود را جمع و جور کنند. اما اینکه بعضی خواسته‌اند از این جمله استفاده کنند که صورت را نیز باید پوشاند هیچ دلالتی بر این معنی ندارد و کمتر کسی از مفسران پوشاندن صورت را در مفهوم آیه داخل دانسته است. (نمونه جلد ۱۷)
همانطور که ذکر شد این تفاسیر تا اینجا از تفسیر نمونه ذکر شد. از آنجا که به صورت همه جانبه قصد بررسی همه آراء و تفاسیر موجود را داریم در ادامه مطالبی را از تفسیر المیزان و سایر کتب تفسیر بیان می‌کنیم.
علامه طباطبایی در جلد ۱۵ تفسیر المیزان ذیل ترجمه آیه ۳۰ و ۳۱ سوره نور می‌آورد:
کلمه «غضن» به معنای روی هم نهادن پلک‌های چشم است و کلمه «ابصار» جمع «بصر» است که همان عضو بیننده است و از اینجا معلوم می‌شود که کلمه «من» در جمله «من ابصارهم» برای ابتدای غایت است یا برای بیان جنس و یا تبعیض باشد که هر یک را مفسری گفته و معنایش این است که مومنین چشم پوشی را از خود چشم شروع کنند.
.. معنای جمله این است که به مومنین امر کن که چشم خود را بپوشند و … و این آیه به جای نهی از چشم چرانی امر به پوشیدن چشم می‌کند و فرقی ندارد. آن امر این نهی را هم افاده می‌کند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبی را بر مردان و نگاه به مرد اجنبی را به زنان تحریم کرده.
جمله «و یحفظوا فروجهم» نیز به همین معناست که به ایشان امرکن تا «فرج» خود را حفظ کنند. و مقابله‌ای که میان جمله قبل با این جمله است این معنا را می‌رساند که مراد از «حفظ فرج» پوشاندن آن از نظر نامحرمان است نه حفظ آن از زنا و لواط که بعضی پنداشته‌اند. در روایات هم از امام صادق رسیده که فرمود:
«تمامی آیاتی که در قرآن درباره حفظ فروج هست به معنای حفظ از زنا است به غیر از این آیه که منظور از آن حفظ از نظر است».
«و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظهن فروجهن»
کلام در جمله فوق همان است که در جمله «قل للمومنین…» گذشت. پس برای زنان هم نظر کردن به چیزی که برای مردان جایز نیست، روا نمی‌باشد و برایشان واجب است که عورت خود را از اجنبی چه مرد و چه زن بپوشانند.
و اما اینکه فرموده «و لا یبدین زینتهن الا ماظهر منها»
«و زینت خود را جز آنچه ظاهر است بر بیگانه آشکار نسازند».
کلمه «ابداء» به معنای اظهار است و مراد از «زینت زنان»، مواضع زینت است زیرا اظهار خود زینت از قبیل گوشواره و دست بند حرام نیست؛ پس مراد از اظهار زینت اظهار محل آنهاست.
خداوند از این حکم آنچه را که ظاهر است استثناء کرده و در روایات آمده که مقصود از آنچه ظاهر است صورت و دو کف دست و قدم‌ها می‌باشد.
«و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن» کلمه «خمر» به دو ضمه جمع خمار است. و «خمار» آن جامه‌ای است که زن سرخود را با آن می‌پیچد و زاید آن را به سینه‌اش آویزان می‌کند و کلمه «جیوب» جمع «جیب» به فتح جیم و سکون یا به است که معنایش معروف است و مراد از جیوب سینه‌هایست و معنایش این است که به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه‌ها را به سینه‌های خود انداخته آن را بپوشانند.
«و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن …» کلمه «بعوله» به معنای شوهران است و طوایف هفتگانه‌ای که قرآن از آن‌ها نام برده محرم‌های نسبی و سببی هستند. و اجداد شوهران حکمشان حکم پدرانشان و نوه‌های شوهران حکمشان حکم فرزندان ایشان است.
و اینکه فرمود: «نسائهن» و زنان را اضافه کردن به ضمیر زنان برای اشاره به این معنا بوده که مراد از «نساء» زنان مومنین است که جایز نیست خود را در برابر زنان غیرمومن برهنه کنند از روایات وارده از ائمه اهل بیت هم همین معنا استفاده می‌شود.
اطلاق جمله «او ما ملکت ایمانهن» هم شامل غلامان می‌شود و هم کنیزان و از روایات نیز این اطلاق استفاده می‌شود. همچنان که به زودی خواهد آمد و این جمله یکی از مواردی است که کلمه مادر صاحبان عقل استعمال شده و در معنای «من = کسی که» به کار رفته است.
«او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال» کلمه «اربه» به معنای حاجت است و منظور از این حاجت شهوتی است که مردان را محتاج به ازدواج می‌کند و کلمه «من الرجال» بیان تابعین است و مراد از آن رجال تابعین افراد «سفیه و ابلهی» هستند که تحت قیمومیت دیگران هستند و شهوت و مردانگی ندارند.
«اوالطفل الذین لم یظهروا علی عورات نساء» الف و لام در «الطفل» برای استفراق است و کلیت را می‌رساند. یعنی جماعت اطفالی که بر عورت‌های زنان غلبه نیافته‌اند یعنی آنچه از امور زنان که مردان از تصریح به آن شرم دارند، اطفال زشتی آن را درک نمی‌کنند.
«و لا یضربن بأرجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن» پاهای خود را محکم به زمین نزنند تا صدای زیورآلاتشان از قبیل خلخال و گوشواره و دست‌بند به صدا در نیاید.
از امام صادق روایت شده (از کتاب تفسیرقمی) خداوند فرموده: «قل للمومنین یغضوا…» و مومنین را نهی کرده از اینکه به عورت یکدیگر نگاه کنند و مرد به عورت خواهرش نگاه کند و اینکه عورت خود را از اینکه دیگران ببینند حفظ کند و نیز فرموده:
«قل للمومنات …» وزنان مومن را نهی کرده از اینکه به عورت خواهر خود نگاه کنند و نیز عورت خود را از اینکه دیگران به آن نگاه کنند حفظ نمایند.
آنگاه اضافه فرموده که در هر جای قرآن درباره حفظ فرج آیه‌ای هست مقصود حفظ آن از زنا است مگر این آیه که منظور از آن حفظ از نگاه است.
در منشور از ابن مردویه از علی(ع) روایت شده و ظاهر آن این است که مراد به امر چشم‌پوشی در آیه شریفه نهی از مطلق نگاه به زن اجنبی است همچنانکه ظاهر بعضی روایات سابقه این است که آیه شریفه نهی از نگاه به خصوص فرج غیر است.
و در آن کتاب به سند خود از مروک بن عبیر از بعضی اصحاب امامیه از امام صادق روایت کرده که گفت: به وی عرضه داشتم: زنی که به آدمی محرم نیست چه مقدار نگاه به او حلال است فرمود: صورت و کف دو دست و دو قدم‌ها.
سید محمد تقی مدرسی نیز در تفسیر هدایت ذیل این آیه چنین می‌آورد:
«و لا یبدین زینتهن الا ماظهر منها و لیضربن نجمر‌هن علی جیوبهن»
«و زینت‌های خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعه‌های خود را تا گریبان فروگذارند…»
این بخش از آیه حجاب شرعی را که واجب است زن مسلمان مراعات کند بیان می‌کند. و این حجاب چنان که بعضی فقیهان آن را تفسیر کرده‌اند و در احادیث آمده این است که واجب است زن تمام پیکر خود را بپوشاند به جز چهره و دو کف دست و دو قدم و سورمه‌چشم و حنا و انگشتری که ظاهر ساختن آنها جایز است وانگهی بر زن واجب است که روسری یا مقنعه‌ای بپوشد که سینه و گردن را بپوشاند.
در حدیثی از امام صادق(ع) (نورالثقلین ج ۳ ص ۵۸۵) که یکی از یارانش از او پرسیده آمده است که به راوی گفت: به حضرتش گفتم: مرد کدام بخش از اندام‌های زنی را که محرم او نیست می‌تواند ببیند؟
فرمود: «چهره و دو کف دست و دو قدم»
زن در دوره جاهلیت نیز روسری می‌پوشید ولی زینت خود را بر مردان آشکار می‌کرد بدین گونه که روسری را پشت گوش خود می افکند تا گوشواره‌هایش آشکار گردد. و گردن و گلو و قسمتی از سینه خود را نیز آشکار می‌ساخت و در نتیجه زیبایی‌ها و جذابیت‌های خود را نمایش می‌داد. آنگاه این آیه نازل شد که به زنان مومن دستور می‌دهد مقنعه بپوشند به گونه‌ای که موی و گوش‌ها و گردن‌ها و سینه‌هایشان پیدا نباشد. اما زینت آشکار را واجب نیست بپوشانند. و در حدیث منقول از امام صادق(ع) آمده است که: منظور از زینت آشکار «سورمه و انگشتری» است.
«و لا یبدین زینتهن الا لیعوبتهن او ابائهن اواباء بعولتهن …» و زینت‌های خود را آشکار نکنند جز برای شوهر خود یا پدر خود یا پدرشوهر خود یا پسر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود».
از این آیه درمی‌یابیم که نشان دادن زیبایی‌ها و جذابیت‌های زن جز به زنان مومن جایز نیست. و در حدیث از امام صادق آمده که:
«برای زن جایز نیست که خود را در برابر زنان یهودی و نصرانی برهنه کنند. زیرا آنان این را برای همسران خود توصیف می‌کنند.»
«او ماملکت ایمانهن اوالتابعین غیراولی الارته…» یابندگان خود یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن ندارند»
و آنان نابالغان و دیوانگان و کسانی هستند که غریزه جنسی در آنها مرده است همچون پیران کهنسال و جز ایشان از کسانی که شهوت جنسی را از دست داده‌اند. اما آنچه بعضی ادعا می‌کنند که برای زن جایز است که زینت خود را به خدمتگزار و نگهبان نشان دهد خواه در خانه یا مدرسه یا اداره خطایی است بزرگ که با آموزش‌های قرآنی مخالفت دارد. بنابراین برای زن جایز نیست که زینت خود را جز برای کسانی که بیشتر در این آیه ذکر شده است نشان دهد.
«اوطفل الذین لم یظهروا علی عورات نساء = یا کودکانی که از شرمگاه زنان بی‌خبرند …»
پس چون کودک به مرحله مردان برسد یا در این زمینه صاحب تمیز و تشخیص شود بر زنان حرام است که زینت خود را در برابر او نمایان سازند.
«ولا یضربن بارجلهن لیعلم مایخضین من زینتهن = و نیز چنان پای خود را بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود …»
از این رو برای زنان شایسته نیست با بوی عطری که پراکنده می‌شود و جلب می‌کند به میان مردان بیگانه بیرون آید و این امر دلالت بر آن دارد که اسلام نه به ظاهر و پوسته‌ها بلکه به مغز و جوهر امور توجه و عنایت دارد زیرا داشتن حجاب باطنی را نیز برزن فرض و واجب می‌سازد.
از همین جاست که بعضی فقیهان شنیدن صدای زن بیگانه را حرام شمرده‌اند یا این که زن در گفتار چنان نرمش به کاربرد که مرد را برانگیزد و تحریک کند.
و شاید از مضامین این آیه است که زن کفش نپوشد که هنگام راه رفتن وی از آن صدایی برخیزد که مردم را متوجه او کند در صورتی که اگر آن کفش نبود کسی هنگام عبور به او توجهی نمی‌کرد.
همینطور میرمحمدکریم جعفرالعلوی در جلد دوم «قرآن برای همه» ذیل آیه ۳۱ سوره نور اینطور می‌آورد:
آیه ۳۱ سوره نور:
«بگو به زنان مومنه آنها هم دیدگان خود را از نگاه حرام بپوشانند و فروج خود را از عمل زشت زنا محفوظ دارند. زنان از برای مردان بیگانه اعضایی را که زینت برآنها به کاربرده می‌شود ظاهر و آشکار نسازند. مگر آن اعضایی که با آشکاری آنها عادت جاری شده است و ظاهرکردن آنها به بیگانه جایز است.»
علمای تفسیر محل زینت زنان را دو قسم گفته‌اند یکی زینت ظاهری مانند صورت و دست و پا که ظاهر شدن در برابر بیگانه طبق آیه شریفه جایز است و دیگر زینت باطن شامل سینه و گوش‌ها و جای بازوبند و خلخال که اظهار آنها به نامحرم جایز نیست.
معنی حاصل از آیه شریفه بنا به قول اهل تفسیر این است که همانطور که از آیه ظاهر می‌شود بر زنان پنهان کردن صورت و دست و پا از مردان بیگانه لازم نیست ولی پوشانیدن و مخفی کردن سایر اعضا لازم است اما میان بعضی از فرق اهل اسلام محسوب بودن حجاب از واجبات دینیه ثابت و مقرر است.
اما استاد مطهری در کتاب «مسئله حجاب» به طور مفصل این مسئله را بررسی می‌کند که در ادامه بخش‌هایی از آن آورده می‌شود:
حجاب اسلامی:
«به زنان مومنه بگو دیدگان خویش فرو خوابانند و دامن‌های خویش حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیداست. سرپوش‌های خویش را برگریبان‌ها بزنند، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران، یا پدران خود و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود پسران برادر و خواهران خود و پسران خواهر و زنان هم کیش و بندگان خود و …»
کلمه زینت در عربی از کلمه «زیور» فارسی اعم است. زیرا زیور به زینت‌هایی گفته می‌شود که از بدن جدا می‌باشد مانند طلا آلات و جواهرات ولی کلمه زینت هم به این دسته گفته می‌شود و هم به آرایش‌هایی که به بدن متصل است نظیر سرمه و خضاب.
مفاد این دستور این است که نباید زنان آرایش و زیور خود را آشکار سازند. سپس دو استثناء برای این وظیفه ذکر شده:
استثناء اول:
«الاماظهر منها» یعنی «جز زینت‌هایی که آشکار است» از این عبارت چنین استفاده می‌شود که زینت‌های زن دو نوع است. یکی نوع زینتی است که آشکار است و نوع دیگر زینتی است که مخفی است مگر آنکه زن عملاً و قصداً بخواهد آن را آشکار کند.
پوشانیدن زینت نوع اول واجب نیست اما پوشانیدن زینت‌های نوع دوم واجب است.
در تفسیر مجمع البیان آمده:
درباره این استثناء سه قول است:
اول اینکه مراد از زینت آشکار جامه است. (جامه رو) و مراد از زینت نهان پای برنجن (خلخال) و گوشواره و دستبند است این قول از این مسعود صحابی معروف نقل شده است.
قول دوم اینکه مراد از زینت ظاهر سورمه و انگشتر و خضاب دست است یعنی زینت‌هایی که در چهره و دو دست تا مچ واقع می‌شود. این قول ابن عباس است.
قول سوم این است که مراد از زینت آشکار خود چهره و دو دست تا مچ است. این قول ضحاک و عطا است.
در تفسیر صافی ذیل این جمله یک تعداد از روایات ائمه را نقل می‌کند که در ادامه نقل خواهیم کرد. در تفسیر کشاف می‌گوید:
زینت عبارت است از چیزهایی که زن خود را به آنها می‌آراید از قبیل طلا، سرمه، خضاب. زینت‌های آشکار از قبیل انگشتر، حلقه، سرمه و خضاب، مانعی نیست که آشکار شود اما زینت‌های پنهان از قبیل دست‌بند و پابند و بازوبند، گردنبند، کمربند، گوشواره باید پوشانده شود مگر از عده‌ای که در خود آیه استثناء شده‌اند.
در ادامه می‌گوید:
در آیه پوشانیدن خود زینت‌های باطنه مطرح شده است نه محل‌های آنها از بدن. این به خاطر مبالغه در لزوم پوشانیدن آن قسمت‌های بدن است از قبیل ذراع، ساق پا، بازو، گردن، سر و سینه و گوش.
آنگاه صاحب کشاف پس از بحثی درباره موهای عاریتی که به موی زن وصل می‌شود و بحث دیگری درباره تعیین مواضع زینت ظاهره این بحث را پیش می‌کشد که فلسفه استثناء زینت‌های ظاهره از قبیل سورمه، خضاب و گلگونه و انگشتر و حلقه و مواضع آنها از قبیل چهره و دو دست چیست؟
در پاسخ مطرح می‌کند:
فلسفه‌اش این است که پوشانیدن اینها حرج است. کار دشواری است برزن، زن چاره‌ای ندارد جز اینکه با دو دستش اشیاء را بردارد یا بگیرد و چهر‌اش را بگشاید. خصوصاً در مقام شهادت دادن در محاکمات و در موقع ازدواج چاره‌ای ندارد از اینکه در کوچه‌ها راه برود و خواه‌ناخواه از ساق به پایین‌تر یعنی قدم‌هایش معلوم خصوصاً زنان فقیر (که احیاناً جوراب و کفش ندارند) و این است معنی جمله «الا ما ظهر منها» در حقیقت مقصود این است:
«مگر آنچه عادتاً و طبعاً آشکار است و اصل اول ایجاب می‌کند که آشکار باشد».
صاحب کشاف آنگاه وارد فلسفه استثناء دوم (محارم) می‌شود. سپس وضع زنان را قبل از نزول این آیات شرح می‌دهد که گریبانهایشان گشاد و باز بود گردن و سینه و اطراف سینه‌شان دیده می‌شود و دامن روسری‌ها را معمولاً از پشت سر برمی‌گرداندند و قهراً قسمت‌های گردن و بناگوش و سینه دیده می‌شد.
فخررازی در «تفسیر کبیر» پس از اینکه بحثی می‌کند درباره اینکه آیا لغت زینت تنها به زیبایی‌های مصنوعی گفته می‌شود و یازیبایی‌هایی طبیعی را هم شامل است و خود رأی دوم را انتخاب می‌کند. می‌گوید:
«به عقیده کسانی مانند قفال که می‌گویند مراد زیبایی‌هایی طبیعی است مقصود از زینت آشکار چهره و دو دست تا مچ است در زن‌ها و چهره‌ و دو دست و دو پا است در مردها».
به عقیده قفال چون ضرورت معاشرت ایجاب می‌کرده که چهره و دو دست تا مچ باز باشد و شریعت اسلام شریعت سهل و آسان است پوشانیدن چهره و دو دست تا مچ واجب نشده است …
اما کسانی که زینت را به امور مصنوعی حمل کرده‌اند مقصود از زینت ظاهری را زینت چهره و دست‌ها عنوان کرده‌اند. از قبیل وسبه و گلگونه و خضاب و انگشتر. و علت این استثناء این است که پوشانیدن اینها برای زن دشوار است. زن ناچار است که با دست‌های خود اشیاء را بردارد و در مقام شهادت و محاکم و ازدواج ناچار است چهره خویش بگشاید.
درباره این استثناء از ائمه (ع) زیاد پرسش شده که در ادامه به آنها اشاره می‌شود:
۱٫    از امام صادق سوال شد که مقصود از زینت آشکار که پوشیدنش برای زن واجب نیست چیست؟ فرمود زینت آشکار عبارت است از «سورمه و انگشتر» (کافی جلد ۵ ص۵۲۱ و وسایل جلد۳ ص۲۵)
۲٫    اما باقر فرمود زینت ظاهر عبارت است از جامه، سرومه، انگشتر، خضاب و دست‌ها النگو. سپس فرمود زینت سه نوع است یکی برای همه مردم است و آن همین است که گفتم. دوم برای محرم‌ها است و آن جای گردنبند به بالا‌تر و جای بازوبند به پایین و خلخال به پایین است. سوم زینتی است که اختصاص به شوهر دارد و آن تمام بدن زن است.
۳٫    راوی که یک تن از شیعه است می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم که برای مرد نگاه کردن به چه قسمت از بدن زن جایز است در صورتی که محرم او نباشد؟ فرمود چهره و دو کف دست و دو قدم.
این روایت متضمن حکم جواز نظر بروجه و کفین است نه حکم عدم وجوب پوشیدن آنها و اینها دو مسئله جداگانه است ولی بعداً خواهیم گفت که اشکال بیشتر در جواز نظر است نه در عدم وجوب پوشیدن. اگر نظر جایز باشد به طریق اولی پوشیدن واجب نیست.
۴٫    اسماء دختر ابوبکر که خواهر عایشه بود به خانه پیامبر آمد در حالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود. رسول اکرم روی خویش را از او برگرداند و فرمود:
«ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر چهره و قسمت از مچ به پایین دست خودش. (سنن ابو داود جلد۲ ص۳۸۳)
این روایات با نظر ابن عباس و ضحاک و عطا منطبق است نه با نظر ابن مسعود که مدعی بوده است مقصود زینت ظاهری «جامه» است.
به هر حال این روایات می‌فهماند که برای زن پوشانیدن چهره و دست‌ها تا مچ واجب نیست. حتی آشکار بودن آرایش‌های عادی و معمولی که در این قسمت‌ها وجود دارد نظیر سرمه و خضاب که معمولاً زن از آنها خالی نیست و پاک کردن آنها یک عمل فوق‌العاده به شمار می‌رود نیز مانعی ندارد.
کیفیت پوشش:
بعد از این استثناء این جمله آمده است: «ولیضربن نجمدهن علی جیوبهن» یعنی می‌باید روسری خود را بر روی سینه و گریبان خویش قرار دهند. البته روسری خصوصیتی ندارد. منضور پوشیدن سروگردن و گریبانست.
این آیه حدود پوشش را مشخص می‌کند. در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث می‌گوید:
«زنان مأمورشده‌اند که روسری‌های خود را بر روی سینه خود بیفکنند تا دور گردن آنها پوشیده شود گفته شده است که قبلاً دامنه روسری‌ها را به پشت سر می‌افکندند و سینه‌هاشان پیدا بود. کلمه «جیوب» (گریبان‌ها) کنایه است از سینه‌ها زیرا گریبان‌ها است که روی سینه‌ها را می‌پوشاند و گفته شده است که از آن جهت این دستور دیده است که زنان موها و گوشواره‌ها و گردن‌های خویش را بپوشانند.»
ابن عباس ذیل این آیه گفته است: «زن باید موی و سینه و دور گردن و زیر گلوی خویش را بپوشاند».
تفسیر صافی هم بعد از ذکر جمله ولیضربن … می‌گوید:
«برای اینکه گردن‌ها پوشیده شود.»
به هر حال این آیه در کمال صراحت حدود پوشش لازم را بیان می‌کند.

استثناء دوم:
«ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن اوابائهن بعولتهن او ابنائهن او ابنا بعولتهن او اخوانهنا او بنی اخوانهن او نسائهن او ماملکت ایمانهن او التابعین غیراولی الاربه …»
یعنی زینت‌های خود را آشکار نکنند مگر برای شوهران و پدران خود و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادر و خواهران خود و پسران خواهر و زنان هم کیش خود و بندگان و طفلی که هنوز بر عورت زنان آگاه نیستند.
بررسی حدود پوشش که در اسلام بر زن واجب است:
آیه پوشش که همان آیه ۳۱ سوره نور است و برای بیان این وظیفه و تعیین حدود آن است پوشانیدن وجه و کفین لازم شمرده نشده. در این آیه به دو جمله می‌توان استناد جست. یکی جمله «ولا یبدین زینتهن الا ماظهرمنها» و دیگر جمله «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن».
در مورد جمله اول دیدیم که اکثر مفسران و عموم روایات، خضاب و سورمه و انگشتر و دستبند و امثال اینها را مصداق مستثنی (الاماظهر) دانسته‌اند. این زینت‌ها زینت‌هایی است که در چهره و دو دست تا مچ، صورت می‌گیرد. خضاب و انگشتر و دست‌بند مربوط به دست است و سورمه مربوط به چشم.
کسانی که پوشش وجه و کفین را واجب می‌دانند باید استثناء «الاماظهر» را منحصر بدانند به لباس رو و واضح است که حمل استثناء بر این معنی بسیار بعید و خلاف بلاغت قرآن است. مخفی داشتن لباس رو به علت اینکه غیر ممکن است احتیاج به استثناء ندارد. گذشته از اینکه لباس را وقتی می‌توان زینت محسوب کرد که قسمتی از بدن نمایان باشد مثلاً در مورد زنان بی پوشش می‌توان گفت که لباس آنها یکی از زینت‌های آنهاست. ولی اگر زن تمام بدن را با یک لباس سرتاسری بپوشاند چنین لباسی زینت شمرده نمی‌شود.
خلاصه اینکه ظهور آیه را در اینکه قسمتی از زینت بدن را استثناء می‌کند نمی‌توان منکر شد و صراحت روایات هم ابداً قابل تردید نیست.
در مورد جمله دوم باید گفت: آیه دلالت دارد که پوشانیدن گریبان لازم است و چون در مقام بیان خداست اگر پوشانیدن چهره هم لازم بود بیان می‌کرد.
دقت کنید «خمار= روسری» اساساً برای پوشانیدن سروضع شده است. ذکر کلمه «خمر» در آیه می‌فهماند که زن باید روسری داشته باشد و واضح است که با روسری پوشانیدن مربوط به سر است و اما اینکه غیر از سر آیا قسمت دیگری را هم باید با روسری پوشانید یا نه؟ بستگی دارد به بیان آن. و چون در آیه فقط زدن دو طرف روسری بر گریبان مطرح است معلوم می‌شود که همین مقدار واجب است.
ممکن است کسی خیال کند معنی «ولیضربن نجمرهن علی جیوبهن» این است که روسری‌ها را مانند پرده از جلو چهره آویزان کنند تا حدی که روی گریبان و سینه را بپوشاند.
اما نمی‌توان آیه را به این معنی حمل کرد زیرا: اولاً کلمه «خمار» به کار رفته نه کلمه «جلباب» خمار روسری کوچک است و «جلباب» روسری بزرگ، روسری کوچک را نمی‌توان آن اندازه جلوکشید و مانند پرده آویزان کرد به طوری که چهره و دورگردن و گریبان و سینه را بپوشاند و در عین حال سروپشت گردن و موها که معمولاً در آن زمان بلند بوده، پوشیده بماند.
ثانیاً آیه می‌فرماید با همان روسری‌ها که دارید چنین عملی انجام دهید بدیهی است اگر آن روسری‌ها را به آن شکل روی چهره می‌آویختند جلوی پای خود را به هیچ وجه نمی‌دیدند و راه رفتن برایشان غیرممکن بود. آن روسری‌ها قبلاً «مشبک» و «توری» ساخته نشده بود که برای این منظور مفید باشد. اگر منظور این بود که لزوماً روسری‌ها از پیش رو آویخته شود دستور می‌رسید که روسری‌هایی تهیه کنید غیر از این روسری‌های موجود که توانید هم چهره را بپوشانید و هم بتوانید راه بروید.
ثالثاً ترکیب ماده «ضرب» و کلمه «علی» مفید مفهوم آویختن نیست. چنانکه قبلاً گفتیم و از اهل فن لغت و ادب عرب نقل کردیم ترکیب «ضرب» با «علی» فقط مفید این معنی است که فلان چیز را بر روی فلان شی مانند حایلی قرار داد.
مفهوم «و لیضربن نجمرهن علی جیوبهن» این است که با روسری‌ها بر روی سینه و گریبان حایلی قرار دهید. پس وقتی در مقام تحریر و بیان حدود پوشش است و می‌فرماید با روسری‌ها بر روی گریبان‌ها و سینه‌ها حایلی قراردهید و نمی‌گوید بر روی چهره حایلی قراردهید معلوم می‌شود حایل قراردادن برروی چهره واجب و لازم نیست.
تا اینجا از دیدگاه تفاسیر گوناگون با تعریف و تعیین محدوده پوشش در قرآن آشنا شدیم. در این قسمت ضمن اشاره به آراء مراجع تقلید و مجتهدین این تعریف را از دیدگاه آنان بررسی کرده تا بتوانیم به صورت منطقی‌تری به نتیجه‌گیری بپردازیم.
۱٫    از نظر آیت‌ا… خامنه‌ای ؛ زنان باید تمام سر و بدن خود را به جز صورت و دست‌ها تا مچ که زینت و آرایش نشده باشد یا لباسی که توجه نامحرم را جلب نکند بپوشانند.
در حجاب و پوشش واجب لباس معینی شرط نیست و هر لباسی که تمام بدن زن را (به جز صورت و دست‌ها تا مچ که استثناء شده) و همچنین برجستگی‌های بدن را بپوشاند و توجه نامحرم را جلب نکند کفایت می‌کند.
همچنین تشخیص مصداق زینت، عرض است و هرچه عرفاً زینت محسوب شود زن باید آن را از نگاه نامحرم بپوشاند.
۲٫    آیت‌ا… فاضل لنکرانی نیز معتقد است حجاب طبق آیات قرآن در روایات یعنی پوشاندن تمام بدن به غیراز گردی صورت و دست‌ها تا مچ؛ و همچنین پوشاندن موی سر برای خانم‌ها هم واجب است و این مسئله از مسلمات دین است.
«کسی که موی سر و تمام بدن غیر از دست‌ها تا مچ و گردی صورت بقیه بدن را بپوشاند» با حجاب است و اگر کسی حتی مقداری از آنچه که گفته شده را نپوشاند حجاب را رعایت نکرده است. البته این نکته را هم یادآور می‌شوم که خانم‌ها نباید لباس بپوشند که برجستگی‌ها و زیبایی‌های زنانه و حجم بدن آنها پیدا باشد یعنی پوشیدن لباس تنگ هم برای آنها جایز نیست. همینطور پوشیدن لباس رنگی که موجب جلب توجه نامحرم شود برای خانم‌ها جایز نیست.
۳٫    آیت‌ا… صانعی عنوان می‌کند که به طور کلی بر زن پوشاندن تمام بدن به جز گردی صورت و دست‌ها تا مچ و پاها تا مچ در مقابل نامحرم واجب است و شارع مقدس نسبت به رنگ و کیفیت لباس نظر خاصی ندارد و اگر در جایی رنگ یا کیفیت لباس به گونه‌ای باشد که ایجاد مفسده کند جایز نیست و تشخیص موضوع با خود مکلف است.
وی ضمن اینکه به تفسیر آیه ۳۱ سوره نور در تفسیر المیزان ارجاع می‌دهد معتقد است: «به هر حال صورت و دست‌ها محل زینت محسوب نمی‌گردد. ولی اگر آرایش نمودن و خود را در دید مردان بیگانه قراردادن موجب فساد در جامعه گردد حرام است.
۴٫    آیت‌ا… مبشر کاشانی معتقد است آرایش زنان در جامعه برای جلوه‌گری، خودآرایی، خودنمایی در دید نامحرم، حرام است و نیز بیرون گزاردن موی سر چه کم باشد چه زیاد جایز نیست ولی پوشیدن جوراب نازک اگر از غوزک مچ پا به بالا نباشد و مفسده‌ای نداشته باشد اشکال ندارد. اگرچه بهتر است آن را بپوشاند.
۵٫    آیت‌ا… شیرازی معتقد است به جز گردی صورت و دست‌ها از مچ به پایین نباید دیده شود و زینت و آرایش هم نباید وجود داشته باشد. حتی انگشتر نیز نوعی زینت و آرایش به شمار می‌رود و آشکار کردن آن برای مردان بیگانه جایز نیست.
۶٫    آیت‌ا… سیستانی نیز عنوان می کند که واجب است زن تمام بدن خود را به استثناء صورت و دست‌ها تا مچ از چشم نامحرم با پوشش‌هایی که خود، زینت نباشد مستور کند.
وی معتقد است پوشانیدن پشت و روی پا از نامحرم واجب بوده و زینت کردن (در حد معمول) دست‌ها تا مچ و یا آرایش ساده صورت محل اشکال است و چهره آرایش کرده باید پوشانده شود. به اعتقاد آیت‌ا… سیستانی زن نباید احتیاط لازم باید بدن و موی سر خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را از یکدیگر تشخیص می‌دهد بپوشاند، و برای حجاب چادر بهتر است.
دیدگاه نسبتاً متفاوت دیگری نیز وجود دارد که البته نه از نظر یک مرجع تقلید بلکه از دیدگاه یک مجتهد عنوان می‌شود. در این دیدگاه علاوه بر اینکه سخت‌گیری‌های مراجع در آن دیده نمی‌شود جنبه الزام آور بودن حجاب برای زنان نیز به گونه‌ای متفاوت بیان گردیده است.
۷٫    حجه السلام محسن کدیور معتقد است اسلام پوشش خاصی برای مرد و زن نهاده. پوشش بر دو قسمت است. یکی پوشش نگاه و صدا و دیگری پوشش اندام بدن است. پوشش نگاه و صدا در اسلام یعنی ممنوع بودن نگاه‌های هرزورها. خداوند در سوره نساء هم به مردان و هم به زنان می‌گوید که نگاهتان حریم داشته باشد.
۸٫    شما مجاز نیستید به هر چیزی نگاه کنید چرا که این امر مقدم افعال بعدی است. از آن طرف هم تأکید بر خودنگهداری و حفظ ناموس می‌کند.
مسئله دوم پوشش بدن است. در اسلام سه گونه پوشش داریم: یکی پوشش حداقلی است که لازمه مکان‌هایی چون استخر است که پوشش حداقلی است. پوشش نوع دوم پوشش در نماز است. انسان وقتی می‌خواهد نماز بخواند باید حداقل لباس را به تن داشته باشد. فتوای برخی از علماء دایر بر این است که بانوان وقتی می‌خواهند نماز بخوانند چنانچه نامحرمی در محل نباشد می‌توانند بدون روسری اقامه نماز کنند. البته بانوان وقتی می‌خواهند نماز بخوانند چنانچه نامحرمی در محل نباشد می‌توانند بدون روسری اقامه نماز کنند. البته فتوای اکثر علماء این است که بانوان حتماً باید روسری برسر داشته باشند ولی در کل مهم این است که در لباس مناسب عبادت انجام پذیرد. سوم پوشش نسبت به نامحرم و یا پوشش خارج از خانه است. وقتی زن و مردم می‌خواهند وارد خیابان یا اداره شوند اسلام حریمی قرارداده با خاستگاهی اخلاقی تناسب با تکالیف دینی دارد. یعنی وجدان دینی مومن اقتضای رعایت آن را می‌کند. و آن این است که می‌گوید زن زینت خود را جز برای محارمش آشکار نکند.
در سوره احزاب اینطور ذکر شده که زنان سروروی خود را بپوشانند این زیبایی زن است و زن باید این زیبایی را در اختیار هرکسی قراردهد. و این زیبایی متعلق به کسانی است که زن آنها را مناسب می‌بیند مانند همسر و برای مردان کوچه و خیابان آنها را می‌پوشاند. این جز تکالیف زن و مرد مسلمان است.
نکته بسیار ظریفی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا می‌توان این الزام اخلاقی دینی را تبدیل به الزام فقهی و یا حقوقی کرد و حتی برای کسانی که اعتقادی به این امر ندارند آن را به عنوان یک قانون قابل مجازات درآورد؟
من در این زمینه تردید دارم و معتقدم پوشش را باید به شکل آزادانه و اختیاری و تنها با پشتوانه ایمان برای زنان مسلمان قراردهیم. اگر می‌خواهیم جامعه دینی داشته باشیم نمی‌توانیم حداکثر ضوابط دینی را به قانون تبدیل کنیم.
در سوره احزاب نکته‌ای وجود دارد که می‌شود از آن استفاده کرد. وقتی خداوند به پیغمبرش می‌فرماید: ای پیامبر به زنان و دخترانت و همه بانوان مومن بگو که سرپوش‌های خود را به خود نزدیک کنند تا آزار نبینند. (آیه ۵۹ سوره احزاب) به زبان دیگر روسری بپوشند.
تحلیل این توصیه مهم است. در واقع می‌گوید این نوع پوشش برای شناساندن زن مسلمان است. در آنا زمان بین زنان پاک و ناپاک تفاوتی از حیث ظاهر نبوده بعضی‌ها با این افراد وارد گفت‌و گو شده و روابط پنهانی برقرار می‌کردند.
آیه شریفه می‌گوید شما خود را ملبس به نشانی کنید که مورد ایذاء قرار نگیرید. البته تفسیر سنتی‌اش این است که بین زنان آزاده و برده تفاوت بوده و مردان وقتی می‌دیدند زنان برده هستند خود را مجاز می‌دیدند که آزارشان دهند. از آیه شریفه توصیه می‌کند که شما روسری‌ سرتان کنید تا بدانند شما زنان آزاده هستید.
البته من این را به قرآن نسبت نمی‌دهم چرا که زنان برده هم با فرهنگ آن روز برخوردار از حقوق انسانی بوده و کسی حق نداشته متعرض شود. منتهی در اینجا می‌خواهد بگوید مانند زنان خیابانی که الان به عنوان یک معضل درجامعه ما مطرح شده به گونه‌ای خود را نیارایید که با زنان ویژه اشتباه گرفته شوید. از این آیه و با چنین روایتی می‌توان بوی حق را استشمام کرد. به بیان دیگر پوشش یک امتیازات و این امتیاز را زن باید آزادانه اختیار کند.
حد پوشش در اسلام سالم سازی جامعه است و من به آن کاملاً معتقدم. یعنی معتقدم ضوابط اسلامی در زمینه پوشش بانوان بسیار مترقی و قابل دفاع است مشروط بر آنکه آن را با عرضیات عصر نزول مخلوط نکنیم. آن عرضیات برای دوران خودش کاملاً قابل احترام بوده ولی امروزه این عرضیات می‌تواند تغییر کند.
نتیجه گیری:
همانطور که دیدیم در تفاسیر گوناگونی که به آنها اشاره شد وهمچنین در میان آراء مراجع تقلید در پوشاندن بدن غیر از صورت و دست‌ها از مچ به پایین با اتفاق نظر وجود دارد. آنچه که در میان آنها متفاوت است موضوع پوشاندن پاها از مچ به پایین و همچنین حد استفاده از زیورآلات است، یعنی بخشی از آنچه که در قرآن به عنوان «زینت ظاهری» برای پوشاندن، استثناء شده است.
در غالب کتب تفسیر و در روایات امامان شیعه به طور صریح عنوان شده که مقصود از زینت ظاهری همان چهره و دست‌ها از مچ به پایین و پاها از مچ به پایین و همینطور جامه و لباس، سورمه، وسمه و انگشتر و خضاب و النگو و گلگونه است. و این‌ها شامل وسایل زینت بانوان در آن عصر می‌باشد.
یعنی قرآن و بعد از آن تفسیر ائمه با علم به مقتضیات زمان و همینطور فطرت و نیاز انسان‌ها به زیبایی در تعیین حد پوشش استفاده زنان را از وسایل زینت (که عنوان شد) منع نکرده‌اند.
اما به نظر می‌رسد مراجع تقلیدی که دستکم آراء آنها در اینجا ذکر شد حدود حجاب را صرفاً چهره و دست‌ها از مچ به پایین تلقی می‌کنند و هرآنچه که زینت عرفی محسوب می‌شود جایز نمی‌شمرند.
همینطور دیدگاه دیگری نیز وجود داشت که حد زینت را تا آنجا مجاز می‌شمرد که بانوان با زنان ویژه و خیابانی اشتباه گرفته نشوند و البته پوششی که در قرآن آورده شده را یک الزام اخلاقی تلقی می‌کند و نه فقهی و حقوقی.
با وجود همه این آراء ما در اینجا آنچه که قرآن و تفاسیر عمده و امامان شیعه بیان کرده‌اند را به عنوان تعریف قراردادی حجاب در نظر می‌گیریم. و البته در مسیر یافتن میزان تفاوت تعریف قراردادی و تعریف تحلیلی واژه «باحجاب» میزان تفاوت تعاریف بیان شده در «قرآن ودیدگاه مفسران و امامان شیعه» بادیدگاه و آراء بیان شده از سوی مراجع تقلید بسیار قابل توجه می‌نماید. و میزان سخت‌گیری آنان سوال برانگیز خواهد بود.
همانطور که عنوان شد در نهایت این تعریف به عنوان تعریف قراردادی در این پایان‌نامه منظور خواهد شد:
«برای زن پوشانیدن چهره و دست‌ها تا مچ‌ واجب نیست حتی آشکار بودن آرایش‌های عادی و معمولی که در این قسمت‌ها وجود دارد نظیر سورمه و خضاب که معمولاً زن از آنها خالی نیست و پاک کردن آنها یک عمل فوق‌العاده به شمار می‌رود نیز مانعی ندارد».
 
دانلود کتاب






مطالب مشابه با این مطلب

    فضائل و خواص تلاوت سوره طه

    فضائل و خواص تلاوت سوره طه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه […]

    راه هایی برای کاهش فشار قبر

    راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]

    چگونگی خواندن نماز والدین

    خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان بعدها برای خودتان بخوانند.

    چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟

    چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۱۳/۵ (۸۲٫۵۰%) ۸ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]

    سریع الاجابه ترین دعاها

    سریع الاجابه ترین دعاها ۳٫۸۳/۵ (۷۶٫۶۷%) ۱۲ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیده‌ی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می‌رسد .

    دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف

    دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]




هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi