جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

دکتر مصدق ،شخصیت و تاریخ

1,058

بازدید

دکتر مصدق ،شخصیت و تاریخ ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs
مقدمه:
مصدق در سال ۱۲۶۱ در خانواده ای متمکمن و با نفوذ ودیوانی به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر بود پسر عموی میرزا یوسف مستوفی الممالک که زمانی صدراعظم ایران بود. وزیر دفتر از اخلاف بلافاصل آقامحسن آشتیانی بزرگ ”خاندان“ آشتیانی بود, که در دو قرن اخیر خاستگاه مردانی بوده است با استعدادی چشمگیر در عرصه سیاست و امور اجرایی و علمی.
مادر مصدق ملک تاج خانم نجم السلطنه بود,‌ از  طرف پدر نتیجه فتحعلی شاه, خواهر عبدالحسین میرزافرمانفرما, و دختر عموی ناصرالدین شاه قاجار, پادشاه وقت در زمان تولد و جوانی مصدق. برادرش عبدالحسین میرزا فرمانفرما-بزرگ خاندان فرمانفرمائیان وفیروز- چه قبل وچه پس از انقلاب مشروطه درسال ۱۲۸۴, در جای خود سیاستمداری متمول و متنفذ بود. سالها بعد مصدق  درنطقی در مجلس در مخالفت با درالاشرف,‌نخست وزیر وقت و معلم سابق سالارالسلطنه,پسر تاصرالدین شاه, ذکر می کند که سالار السلطنه همبازی کودکیش بوده است.
مصدق همواره از پدرش که در ده سالگی اورا از دست داده بود, با عطوفت و احترام یاد می کرد. اما تأثیر مادرش در زندگی او ژرف وپایدار بود. او زنی بود با اراده ی قوی و علاقه مند به کارهای عام المنفعه, مصدق دربسیاری از اوقات- حتی در نطقها و مذاکرات رسمی خود- پند واندرزهای او را نقل می کرد. درسال ۱۲۹۳, زمانی که مصدق از نشر شایعه ای کذب درباره خود سخت افسرده و نومید شده بود,‌ مادرش به او پند داد که ”وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل می کنند“- واین پند در تمام طول زندگی او‏, هرگاه که زمانه با او سر ناسازگای داشت, به یاریش می آمد. مادر مصدق تا زمان مرگش به سال ۱۳۱۲درتمام تصمیم گیریهای مهم مصدق بر سر مسائل سیاسی و شخصی دخالت داشت.  پس از مرگ وزیر دفتر, دوبار دیگر ازدواج کرد, و فرزندان دیگری آورد که هر یک در زمینه ای نام آور شدند.
مصدق در سن نوزده سالگی با خانم ضیاءالسلطنه ازدواج کرد. او دختر سید زین العابدین و خواهر سیدابوالقاسم و سید محمد وعمه سیر حسن(دکتر امامی) بود که همگی از اواخر قرن پیش تا سال ۱۳۵۷ امام جمعه تهران بودند. اوزنی بود زیباروی و با وقار و همسری بغایت فداکار.
مصدق در رثای مرگ او, تقریباً دوسال قبل از مر گ خودش, نوشت که پس از مادر, همسرش مهمترین فرد زندگیش بوده؛ دوستی وفادار که”با همه چیز من ساخت“ (ن.ک:فصل۱۷) .
این زوج صاحب شش فرزند شدند, ضیاء اشرف, احمد(در قید حیات نیست), دکتر غلامحسین, منصوره(در قید حیات نیست) و خدیجه(دختر کوچکتر که از بیست سالگی تا کنون در آسایشگاههای مختلف روانی سوئیس به سربرده است). یکی از پسرانشان, یحیی, نیز در کودکی از دست رفت.
 
نماینده ناکام
قیام تنباکو-رژی علیه اعطای انحصار تنباکو به شرکتی خارجی نقطه اجماعی برای همه نیروهایی شد که بالفعل و بالقوه مخالف حکومت استبدادی ریشه دار وخطر روزافزون سلطه قدرتهای اروپایی بر کشور بودند. موفقیت این قیام دستاوردی بی سابقه در تاریخ ایران بود. در تاریخ این کشور دسیسه های درباریان وترور و کودتاها ونیز تغییرات خونین از سریق شورشهای قبیله ای ونظامی فراوان بود. اما این نخستین باری بود  که یک جنبش ملی سازمان یافته(ومنظم) موفق شده بود دولت خودکامه رابرسر مسئله ای مهم به زانو در آورد.
توفیق این نهضت راه را برای نهضتهای فراگیر با هدف محو حکومت استبدادی و ایجاد حکومت مشروطه قانونی باز کرد. این نهضتها آغاز نهضت ملی ایران بودند. نزدیک به بیست سال طول کشید تا نهضت توانست اهداف خود را مشخص کند و خواستار حکومت دمکراتیک مدرن به سبک کشورهای اروپای غربی شود, اما از همان ابتدا معلوم بود که با حکومت استبدادی یا حکومت زور مخالف است و به دنبال نظامی است مبتنی بر حکومت قانون(ن.ک:فصل۱۸) ترور ناصرالدین شاه در سال ۱۲۷۵ به دست یکی از مریدان سید جمال الدین اسدآبادی(افغانی) یکی از اقدامات تعیین کننده در دوره بین قیام تنباکو- رژی و انقلاب مشروطه بود.درسال ۱۲۸۴, به دنبال شلاق زدن خودسرانه یکی از تجار معتبر قند وشکر به اتهام گران فروختن قند, نهضتی برای تأسیس عدالتخانه به راه افتاد. سردمداران گروههای هوادار استبداد وهوادار حکومت قانون در شهرها در برابر هم صف آرایی کردند. حکومت برای خاتمه دادن به تحصن طلاب در مسجد جمعه در بازار تهران به خشونت متوسل شد. همین سبب شد که این نهضت, چون همه نهضتهای ملی ایران,‌”شعار“ی و”شهید“ی پیدا کند. مردم بلافاصله جسد طلبه مقتول را-که سید عبدالحمید نامی بود- به دوش گرفتند ودر حالی که شعار زیر را یکصدا فریاد می زدند, آن را دور تا دور بازار چرخاندند:
        از نو حسین کشته زجوریزیدشد
                        عبدالحمید کشته عبدالمجید شد
برخی از اقوام نزدیک مصدق- مهمترینشان فرمانفرما,‌ دایی او, و برادرزنش,‌سید ابوالقاسم امام جمعه- از جمله سردمداران جنبش بودند؛ البته برادر زنش کمی بعد, پس از”سازش“ با عین الدوله, صدراعظم وقت, به جناح مخالف پیوست.
پس از پذیرش حکومت مشروطه از جانب مظفرالدین شاه به سال ۱۲۸۵, مجمعی از این رهبران وجیه المله, مقررات انتخابات مجلس شورای ملی, مجلس اول, را تودین کرد.
این مقررات(که از مجلس دوم به بعد به حق رأی عموم افراد ذکور تغییر یافت) بر اساس نعلق به اجتماعات اجتماعی(وبه اصطلاح”صنفی“) بود. مصدق به نمایندگی”طبقه“ اعیان و اشراف انتخاب شد اما نتوانسشت در مجلس شرکت کند چون سنش به حد تصاب لازم(سی سال) برای نمایدگی مجلس نرسیده بود.
نخستین دکتر حقوق
در اواخر سال ۱۳۲۶ه‍..ق,‍نزدیک به یک سال پس از کودتای ضد مشروطه محمدعلیشاه, مصدق تصمیم گرفت تابرای ادامه تحصیلات به فرانسه برود. مصدق در سرتاسر زندگیش هر زمان که لازم بود به استقبال خطر می رفت و هر زمان که می دید خطر کردن حاصلی به بار نمی آورد,‌کاملا عقب نشینی می کرد. شاه که از ارتباط مصدق با مشروطه خواهان با خبر بود,‌ روزی از او خواست کاری کند که میانه بهبهانی با شاه خوب شود. مصدق هم به صراحت تمام-که باز از ویژگیهای برجسته ای بود که تا پایان عمر از دست نداد- پاسخ داد که بازار گرم بهبهانی از آنجاست که متاعی می فروشد که نامش مشروطیت است. اگر خود شاه هم چنین دکانی باز کند دیگر احتیاجی به حمایت بهبهانی نمی ماند. شاه هم پاسخ داده بود:« حالا فهمیدم که سر شمت هم بوی قرمه سبزی می دهد,» بعد هم خود بهبهانی تصدیق کرد که مطلب همانی است که مصدق گفته است. به همین دلیل هم به وقت عظیمت به فرانسه به شدت نگران بود که به او تذکره داده نشود, اما سرانجام همه چیز به خوبی پیش رفت.
 
چگونه باید دزد نگرفت
مصدق در سال ۱۲۹۶, در زمانی که هنوز عضویت کمیسیون تطبیق ر ابر عهده داشت, در بیمارستانی در بادکوبه(باکو) به علت آپاندیسیت تحت عمل جراحی قرار گرفت.
زمانی که در تفلیس دوران نقاهت را می گذراند تلگرافی از تهران به دستش رسید به این مضمون که هر چه زودتر برگردد و معاونت قوام السلطنه را در وزارت مالیه در کابینه وثوق ، برادر قوام ، بر عهده بگیرد . او به اصرار مادرش و خود قوام که از خویشاوندان پدری او بود و زمانی هم با هم دوست بودند این مقام را پذیرفت . در این زمان بود که دریافت قوام در انجام وظایفش تنبل و راحت طلب و اهمال کار است .
درشت ترین پندی که مصدق از دوران تصدی معاونت وزیر مالیه گرفت زمانی بود که تلاش کرد در این وزارتخانه « دزدها را بگیرد » ، او بر حسب اتفاق شبکه ای از کلاهبرداران را کشف کرد که از کارمندان بلند پایه وزارتخانه بودند و توانست مستوفی را که باز رئیس الوزرا شده بود علی رغم میلش قانع کند تا به او اجازه ادامه تحقیقات رسمی را بدهد . قضیه ماهها به طول انجامید و مخالفان انواع ترفندهای بی شرمانه – از جمله « تکفیر » – را برای بازداشتن او از تعقیب بی امان متخلفان به کار گرفتند . اما او حاضر به مصالحه نبود و سرانجام کمیسیون تحقیقی که از سوی دولت تعیین شده بود دو نفر از مدیران و دو نفر از روسای ادارات را محکوم کرد. اما خود مصدق هم بی نصیب نماند. متهمان به مصدق اتهام تخطی از مقررات تشکیلاتی زدندواو نیز به جریمه نقدی محکوم شد. وقتی از یکی از اعضای کمیسیون سؤال شده بود که چرا خود مصدق هم جریمه شد, در جواب گفته بود:«ازاین جهت که دزد گرفته بود». این ماجرا برای تاریخنگاران حائز اهمیتی دیگر هم هست: این واقعه نخستین گواه مهم و صریح سازش ناپذیری مصدق در مسائل اصولی است. سرانجام هم بر سر همین ماجرا مقامش را از دست داد.
کودتای ۱۲۹۹ و پس از آن
واقعه ای که در بالا گفتیم در فروردین ۱۳۰۰, چند هفته پس از کودتای اسفند۱۲۹۹ به سر دمداری سید ضیاء و رضاخان رخ داد. هویت طراحان کودتای ۱۲۹۹ معمایی است که هنوز به طور قطع حل نشده است. شکی نیست که افسران ارتش انگلیس-بویژه اسمایث و آیرونساید-در تدارک آن نقش داشته اند. در ضمن این وسوسه هم وجود دارد  که کودتا را تاوان شکست کرزن در قرارداد ۱۹۱۹ تلقی کنیم,‌ بویژه آنکه کولچاک و دنیکین نیز در این زمان در جنگ داخلی روسیه از لنین و تروتسکی شکست خورده بودند. اما در اسناد موجود دولت بریتانیا مدرکی در تأیید این گمان وجود ندارد. از سوی دیگر, درایران اسناد کافی دال بر دخالت اسمارت و هاوارد, اعضای هیئت نمایندگی انگلیس در تهران, در سازماندهی کودتا وجود دارد, گرچه از نورمن, وزیر مختار انگلیس, در این اسناد نامی برده نشده است. نامه ای که ژنرال دیکسون(عضو هیئت نمایندگی نظامی انگلیس) برای یکی از اعضای سفارت آمریکا در تهران نوشته شده است(مورخ ۶ژوئن۱۹۲۱)این را تأیید می کند. او نوشته است که کلنل اسمایث نزد او «اذعان کرده» که مسئول تدارک نظامی کودتا بوده است:«در ضمن برایم گفت که این کار را با هیئت نمایندگی انگلستان در تهران انجام داده است. حرفی از دخالت آقای نورمن نزد اما گفت که اسمارت در این ماجرا دست داشته است. بنده بشخصه فکر می کنم که اسمارت, هیگ و شرکا بدون اینکه نورمن را در جریان بگذارند, دست به این کار زده اند». فرماندهی کودتا را رضاخان فرمانده هنگ قزاق برعهده داشت که هنگ را از قزوین به طرف تهران حرکت داد. روز قبل از ورود به تهران,‌سید ضیاء ۲هزار تومان به رضا خان داده بود و ۲۰ هزار تومان هم بین افراد تحت فرماندهی او که بالغ بر ۲۰ هزار نفر بودند پخش کرد. هیچ ایرانی نمی توانست در آن زمان چنین مبلغ گزافی را در مدتی موتاه تهیه کند.
اپوزیسیون وانزوا۱۳۲۰-۱۳۰۳
مصدق در این وقت برای اولین بار وارد مجلس شد. گذشت زمان نشان داد که موقعیت بیش از هر موقعیت دیگری با خلق و خوی او هماهنگی دارد چرا که سخنوری چیره دست بود که تعهد نسبت به اهداف رابا صراحتی غیر معمول در هم می آمیخت, ودر شیوه کلامش بیان رسمی محترمانه با طنز و ظرافتی خاص همراه بود.
زمانه پرآشوبی بود, سلطنت قاجار محبوبیتی نداشت. بابت عقب ماندگی فعلی کشور واشتباهات و حماقتهای شاهان پیشین قاجار حکام فعلی را سرزنش می کردند.شاه ضعیف بود وترجیح می داد دست کم برای فرار از مشکلات در جنوب فرانسه, به سر برد. ولیعهد بیش از شاه به کار سیاست توجه داشت, اما اهل اصلاح طلبی نبود و روز به روز منزوی تر می شد. دستگاه کهنه فاسد وچندپاره بود ودر آن از نوآوری وافکار تازه خبری نبود. ارتش, کارمندان ارشد دولت, نویسندگان,شعرا وروشنفکران, همگی با تعصبی انقلابی درپی تغییر وتجدد بودند؛ این میهن پرستان رمانتیک به طیفهای مختلف جناح راست یا چپ تعلق داشتند. هیئت حاکمه مذهبی از هر نوع نوآوری هراس داشت زیرا می اندیشید که به این ترتیب اسلام به خطر می افتد وپایه قدرت آنان تضعیف می شود. بین این دو سر طیف گروهی از آزادیخواهان هوادار قانون اساسی هم بودند که باز به دو دسته تقسیم می شدند.
دسته اول پیروان سید حسن مدرس در مجلس بودند‏, از قبیل بهار, آشتیانی , کازرونی, فیروزآبادی, حائری زاده وغیره. آنها در شهرها پایگاههای قابل توجه داشتندو از سال ۱۳۰۱ سیاسیت رو در رویی با رضا خان را اتخاذ کرده بودند. مدرس ناطقی بودزبردست و از علمای بادانش و فقهای معتبر بود؛‌سیاستمداری بود بی باک, مطمئن به نقس و در نتیجه با صراحت لهجه و اغلب بی ملاحظه که چون اغلب سیاستمداران در انتخاب وسیله رسیدن به اهدافش چندان سختگیر نبود, گرچه هرگز حاضر نبود برسر اهدافش با کسی مصالحه کند. در نتیجه از هیئت حاکمه مذهبی نیز جدا بود, با مقداری تجدد و تغییر اجتماعی مخالفتی نداشت و دفاع از آزادیهای  اساسی و نیز حکومت مشروطه را بی اهمیت تر ازحفظ ایمان مذهبی نمی دانست.
درگروه دوم سیاستمداران دمکرات و محبوب وفسادناپذیر و بسیار پایبند به اصول (ودر نتیجه نسبتا ناتوان) وآدب دان با ذهنیت مدرن (گرچه نه ضد سنت) جای داشتند, مثل مستوفی, مشیر, مؤتمن الملک, دولت آبادی, تقی زاده, مصدق و امثالهم. آنها هم هوش و توان ولیاقت ملی گرایی ظاهری رضاخان را-در دوره کوتاه اما حساس۴-۱۳۰۱- قدر می نهادند و هم نگران او جگیری روشهای مستبدانه او بودند. این دسته حاضر بودند بیشترین قدرت ممکن از لحاظ قانون اساسی را به او تفویض کنند به شرط آن که روشهای مطلقه و خودرأیی اش را کنار بگذارد. خود مصدق-محترمترین دکتر حقوق جدید آن زمان-به مجلس ونیز ولیعهد اظهار داشت که رضا خان, در مقام رئیس الئوزا, حق دارد که عملا(ونه به صورت تشریفاتی)فرماندهی کل قوا را بر عهده بگیرد. به این ترتیب در مجلس به این گروه عنوان منفردین داده شد.
سقوط رضا شاه
ریشه های سقوط رضا شاه را باید در موفقیتش در تثبیت خود به عنوان حاکمی مستبد و مطلق العنان پیدا کرد . چرا که او با این کار توانست تمام طبقات و گروههای اجتماعی ، مالکان ، تجار ، علما و جامعه مذهبی ، سنت گرایان و نیز افراد متجدد و تحصیلکرده و غیره را به دشمن شخصی خود بدل کند و راه دستیابی خود را به اطلاعات و توصیه های افراد مستقل مسدود سازد . وضع او با وضعیت پسرش محمدرضا شباهت بسیار دارد ، چرا که شکست او هم ، به رغم افسانه های موجود ، منشا خارجی نداشت .
رضا خان نخستین اوجگیری قدرت خود را مدیون کودتای ۱۲۹۹ بود که پاره ای از نمایندگان انگلیس در ایران در تکوین آن دخالت داشتند . اما از همان آغاز ، چنانچه آرمیتاژ اسمیت صراحتاً در گزارش خود به وزارت خارجه در همان سال ۱۳۰۲ نوشته است ، از « دولت اعلیحضرت پادشاه بریتانیا » نفرت داشت . در واقع خود رضاخان در سال ۱۳۰۳ برای مصدق ، دولت آبادی و سایر نمایندگان منفرد لاف زده بود که مرا انگلیسیان سر کار آورده اند نه فقط احساسات ملی گرایانه او سبب می شد که از نفوذ غیر عادی انگلیس در کشور ناخشنود باشد ، بلکه این با روحیه او نیز که می خواست در حوزه قدرتش حاکمی بلامنازع باشد سازگار نبود . علاوه بر این ، مسئله افزایش حق امتیاز نفت ایران هم بود که رضاه شاه هم به خاطر منافع شخصی و هم برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهای دور و درازش برا کشور بیش از پیش به آن محتاج بود .

اشغال کشور به دست نیروهای بیگانه
رضا شاه تقریباً یک ماه پس از ورود قوای متفقین به ایران کشور را ترک کرد . در خاطرات ارزشمند عباسقلی گلشائیان ، که به تازگی در دسترس قرار گرفته است ، می توان گزارش روز به روز از جلسات کابینه در حضور شاه و رخدادهای مهم دیگر را مطالعه کرد . در ابتدا شاه و هیئت دولت کوشیدند متفقین را از بابت ایران مطمئن کنند به این امید که جلو هجوم آنان را به کشور بگیرند . بعد تلاش کردند تا راه حلی بیابند که مستلزم کناره گیری شاه از سلطنت نباشد  . سپس وقتی گزارش رسید که نیروهای شوروی به نزدیکی کرج ( چهل و دو کیلومتری غرب تهران ) رسیده اند ، شاه به فکر افتاد که به طرف جنوب و به اصفهان برود ، اما فروغی و مشاوران دیگر او را از این کار بازداشتند . به مجلس گفته شده بود که از کلیه اختیارات قانونی خود استفاده کند ، اما به محض آنکه چنین کرد ، شاه در ملاء عام به شدت رئیس مجلس را مورد حمله قرار داد . ابتدا مردم بهتزده شدند ، سپس به خشم آمدند و طغیان کردند . بعد خبر رسید که قوای شوروی به طرف تهران پیشروی می کنند . شاه از فروغی ( که در این میان ریاست دولت را بر عهده گرفته بود ) پرسید که چه باید کرد و فروغی هم به او گفت که به نفع ولیعهد از سلطنت کناره بگیرد . به نقل از فروغی او این کار را با شهامت و وقار تمام انجام داد .
هدف اصلی متفقین از اشغال ایران پیشگیری از افتادن کشور ( و منطقه ) به دست نیروهای طرفدار آلمان در داخل و یا خارج بود . اما با این کار در عین حال مطمئن می شدند که جریان نفت از خلیج فارس به انگلستان قطع نمی شود و ملزومات مورد نیاز هم ، عمدتاً از طریق راه آهن سراسری ایران ، به اتحاد شوروی می رسد .
حزب توده
حزب توده کمی پس از کناره گیری رضا شاه از سلطنت ، با تایید ضمنی نیروهای اشغالگر تشکیل شد . اما ادعای برخی ، از جمله شاه ، مبنی بر ینکه تشکیل این حزب نتیجه توطئه مشترک روس و انگلیس بوده است صحت ندارد . شکی نیست که در نخستین سالهای اشغال ، هیچ حزب سیاسی مهمی نمی توانست بر خلاف خواسته صریح یکی از دو نیروی اشغالگر دوام بیاورد ، اما نیروهای سیاسی تشکیل دهنده حزب توده در آن زمان موجود بود و اتحاد انگلستان و شوروی تضمین می کرد که این نیروها پا را از محدوده معینی بیرون نگذارند . علاوه بر این ، مقامات شوروی به عناصر مارکسیست حزب می گفتند که تشکیلاتی کمونیستی ، حتی مارکسیستی ، مورد حمایت آنان قرار نخواهد گرفت . این موضوع بخشی از دیدگاه بسیا رمحتاطانه استالین نسبت به اتحاد جدید شوروی با ایالات متحد و انگلستان بود که حتی به انحلال کمینترن انجامید و سبب شد که شوروی به احزاب کمونیست نیرومندی چون احزاب کمونیست فرانسه ، ایتالیا و یوگسلاوی رهنمود دهد که در همه موارد با نیروهای دمکراتیک و یا ضد نازی صمیمانه همکاری کنند .
به این ترتیب حزب توده ، در زمان تشکیل ، جبهه ای ملی یا دمکراتیک بود . بنیانگذار و رهبر تشریفاتی آن ، سلیمان میرزا اسکندری را – دمکرات کهنه کاری که بعداً سوسیالیست شده بود . – نمی شد کمونیستی از نسل جدید دانست . رهبری حزب تا سال ۱۳۲۶ مختلط بود ، هر چند عناصر مارکسیست و کمونیست در آن سلطه کامل داشتند ، و یکی از دلایل این امر خاطره قهرمانی اعضای پنجاه و سه نفر در ذهن جوانان و روشنفکران بود . کادرهای اولیه آن را تعداد زیادی از مردان ( و معدودی زنان ) تحصیلکرده و روشنفکر تشکیل می دادند که تقریباً همگی کمتر از چهل سال سن داشتند و بسیاری از آنان تا سال ۱۳۲۸ حزب را ترک کردند در برنامه سیاسی آن چارچوب دمکراتیک وسیعی ترسیم شده بود که در آن ضمن ابراز وفاداری به قانون اساسی و سلطنت مشروطه ، تاکید شده بود که این حزب ائتلافی است جامع از طبقات مختلف اجتماعی ، و خواستار اصلاحات اداری و سیاسی و نیز اجتماعی است .
قرارداد الحاقی و جبهه ملی
دولت قوام در آذر ماه ۱۳۲۶ سقوط کردم ، و مجلس در « رای تمایل » خود برای انتخاب نخست وزیر جدید ، ابراهیم حکیمی ( حکیم الملک ) را با ۵۴ رأی در برابر ۵۳ رأی که به دکتر مصدق داده شده بود به نخست وزیری برگزید ، هر چند که مصدق هنوز در احمد آباد بود و برای احراز  نامزدی این مقام هیچ فعالیتی نکره بود . حکیمی چندان محبوبیتی نداشت ، اما تعداد دشمنان واقعیش در میان مردم اندک بود ، و آرایی که به نفع او داده شد ( و نیز آرایی که به مصدق دادند ) نشان می داد که مجلس پس از قوام و واقعه آذربایجان به طور کلی روحیه آشتی جویانه ای دارد . اما شرایط چنان بود که حکیمی میانه رو اما ناتوان نتوانست برای مدتی طولانی دوام بیاورد ؛ به خصوص شاه چندان علاقه ای نداشت که او نخست وزیر بشود ، و خواهرش – شاهزاده اشرف ۲۸ ساله سخت مایل بود که عبدالحسین هژیر را به این مقام برساند .
ارزیابی دکتر قاسم غنی از وضعیت سیاسی کشور و بویژه وضع اسفبار شاه و دربار و دستگاه سیاسی در آن زمان بسیار خواندنی و جذاب است . این ارزیابی را در یادداشتهای روزانه او در فاصله آذر تا دی ماه ۱۳۲۷ می خوانیم . او نوشته است که دور شاه را افرادی گرفته اند که همگیشان بدنیستند اما بیشترشان برای او یا کشور دل نمی سوزانند . ارتباط شاه با آنها و پشتیبانی از منافعشان سبب کاهش محبوبیت او در میان مردم شده است . « در کسان خانواده سلطنت ، اشرف پهلوی همه کاره است . او نفوذ غریبی در برادر تاجدار خود دارد . » و در اصل فشارهای او سبب انتصاب هژیر به مقام نخست وزیری شد .
غنی در ادامه می گوید که هژیر هر چه در توان داشت انجام دارد تا کابینه حکیمی را ( خود از وزرایش بود ) در خرداد ۱۳۲۷ ساقط کند و به ریاست دولت برسد . تسلیم خواسته های هر نماینده فاسدی در مجلس شده بود و به آنها وعده هایی داده بود که قادر به وفا کردنشان نبود . « با همه اهتمامی که { که توسط شاهزاده اشرف ؟ } به عمل آمد ، با همان وکلای فاسد ( اکثریت عظیم آنها ) هم نتوانست کار کند و استعفا داد . »
ایرانیها به طور کلی مردم خوبی هستند ولی طبقه حاکمه آن ، مخصوصاً آنهایی که از نظر شغل رسمی نوکر دولت اند ، مردمانی نوعا فاسد و دزد و حقه باز و شیادند . از وزیر و معاون و مدیر بگیریم تا وکیل و روزنامه نویس و آنهایی که در حاشیه آنها هستند . و این جماعت معدود ، ملت ایران را بد نام و رسوا ساخته اند .
قرار بود که کابینه عبدالحسین هژیر مدتی بر سر کار باشد ، اما او در میان افراد با نفوذ دشمنان بسیار داشت و دخالت اشرف در انتصاب او هم کمکی به تثبیت کابینه اش نکرد در واقع متوسل شدن اشرف به هر وسیله ممکن برای نگه داشتن او بر مسند قدرت به ضرر او تمام شد نه به سودش .
در آبان سال ۲۷ هژیر ناگهان استعفا داد ، با آنکه تازه مجلس با اکثریتی چشمگیر در پایان یک استیضاح ، به او رأی اعتماد داده بود . کم و بیش با اطمینان می توان گفت که علت استعفای هژیر رسیدن به تفاهمی جدید با شرکت نفت انگلیس و ایران بود قدرتهای داخلی و خارجی آن روز ترجیح می دادند که محمد ساعد عهده دار این مسئله حساس شود چرا که هم بسیار زیرک بود و هم در دستگاه سیاسی و مذهبی آن روز موافقان بیشتری داشت . این دولتمرد سالخورده و نخست وزیر سابق ، محافظه کاری میانه رو و دیپلماتی قابل بود که او را متمایل به سیاست انگلیس می دانستند ، اما البته نه به اندازه هژیر ، عباسقلی گلشائیان ( یکی از برکشیدگان با هوش علی اکبر داور ) وزیر دارایی شد و مذاکره برای تجدید نظر در قرار داد نفت ۱۹۳۳ بر عهده اش قرار گرفت . حاصل این مذاکرات قرار داد الحاقی مشهور گس – گلشائیان بود که هرگز از تصویب مجلس نگذشت .
 
مصدق و جبهه ملی سوم
در بهمن ماه ۴۱ ، اندکی پس از رفراندوم شاه ، بسیاری از سران جبهه ملی ( و نیز تعداد زیادی از دانشجویان و سایر عناصر فعال ) به زندان افتادند . در اسفند ماه ، ملکی نامه‌مشهورش را به مصدق نوشت . در بعدالتحریری که به نامه اضافه کرده بود نوشته بود که پنج ماه پیشتر شروع به نوشتن آن کرده ، یعنی درست همان وقت که تقاضای گذرنامه برای سفر استعلاجی کرده بود . اما کار گرفتن گذرنامه ماهها به طول انجامید و در این فاصله سران جبهه ملی به زندان افتادند . او ابراز ناراحتی کرده بود که نامه را ( که از جمله حاوی انتقاداتی از رهبری جبهه بود ) زمانی می فرستد که آنان در زندان به سر می برند ، اما مسئله برایش از لحاظ سیاسی چنان اهمیتی دارد که نمی تواند به دلایل عاطفی از آن صرف نظر کند .
در آغاز نامه می گوید که حال که کشور را برای چند ماه ترک می کند ، « سخت این احتیاج عمیق قلبی را احساس می کنم که شمه ای از آنچه بر نهضت ملی ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گذشته است … گزارش دهم » . بخش زیادی از نامه به تشریح فعالیتهای نیروی سوم ( پس از کودتا ) و جامعه سوسیالیستها اختصاص یافته ، اما حاوی نقد کارنامه جبهه ملی دوم نیز هست :
نتیجه تمام این ندانم کاریها و اشتباهات حیرت انگیز سران جبهه ملی به آنجا انجامید که همه از چند و چون آن آگاه اند . بدین معنا که جبهه ملی این دور مبارزه را باخت ، و هیئت حاکمه موفق شد که در شرایط کنونی دهقانان را ( دست کم برای مدتی ) بفریبد ، روابط خود را با دولت شوروی بهبود بخشد و پرزیدنت کندی را سر انجام متقاعد سازد که موقعیت رژیم حاکم را تبریک بگوید و رهبری بلامنازع شاه را تصدیق کند .
در سال ۳۹ « که رژیم حاکم ضعیف بود و در مقابل اوضاع و احوال بین المللی و محلی خود را ضعیف حس می کرد » ، شاه اسدالله علم را سه بار به سراغ ملکی فرستاده بود و طی ساعتها گفتگو سعی کرد او را متقاعد سازد که با شاه به طور خصوصی ملاقات کند . ملاقات « پس از تصویب هیئت اجرائیه سازمانمان و مشورت مستقیم با آقایان صدیقی و سنجابی » صورت گرفت . شاه گفته بود که حاضر است صالح یا یکی دیگر از سران جبهه نخست وزیر شود ، به شرطی که جبهه موضع خود را نسبت به قانون اساسی و حزب توه روشن کند . ملکی موضوع را به اطلاع آنان رسانده بود . اما آنها از هر گونه اقدام یخودداری کردند .
مرگ مصدق
یک ماه پیش از یورش رژیم به جبهه ملی سوم ، خانم ضیاء السلطنه همسر مصدق درگذشت و فقدان همدم همه عمر در دوره افول زندگی خود او برایش اندوهی تحمل ناپذیر به بار آورد . او در پاسخ کوتاهش به نامه تسلیت یکی از دوستداران نوشت که این ضایعه برای او بویژه از این رود دردناک است که همسرش بیش از ۶۴ سال « با همه چیز من ساخت » ، و پس از مادرش تنها امید زندگانی او بود . او امید داشت که زودتر از همسرش از این جهان رخت برکشد ، و اکنون نیز دعا می کند که خداوند هر چه زودتر او را نیز ببرد و از این « زندگی رقتبار » خلاص کند .
برخی از نزدیکترین یاران پیشینش به او پشت کرده بودند ، نهضت بار دیگر شکست خورده بود ، رهبران و فعالانش پشت میله های زندان یا دادگاهها بودند ، ارتباط سیاسیش قطع شده بود ، فشارها و تضییقات رژیم افزایش یافته بود و امیدی هم به آینده نمی رفت . در روز ۴ فروردین ۴۵ در پاسخ تبریک عید یکی از دوستدارانش چنین نوشت :
به طور اختصار عرض می کنم که زندگی متجاوز از ۱۲ سال در دو زندان یعنی در لشکر ۲ زرهی و اکنون در احمد آباد حالی برایم باقی نگذاشته و از خداوند درخواست مرگ می کنم که از این زندگی رقتبار خلاص و آسوده شوم .
 
« شرح مختصری از زندگی و خاطرات مصدق »
تحصیلات من در ایران :
ارتباط بی اثرم با بعضی از مخالفین امین السلطان اتابک اعظم سبب شده بود که نسبت به من متغیر و بی لطف شود و شکایات یکی از ارباب رجوع که حقوقی در حقش برقرار شده بود و از تادیه رسوم معمول خودداری می کرد سبب شود آنچه در دل داشت اظهار کند و بخواهد مرا از کار بر کنار کند . ولی نکرد از آن به بعد از معاشرت با اشخاص خودداری کردم و در خانه منزوی شدم و چون از بیکاری به من بد می گذشت و مدرسه سیاسی هم در آن ایام تازه دایر شده بود می خواستم تحصیل کنم ولی چون مشغول بکار بودم نمی توانستم برنامه خود را با مدرسه تنظیم کنم .
ایامی را که با استادان گرامی محمد علی کاشانی – بغایدی – رهنما – میرزا خان قریب در مدرسه آلمانی گذراندم خود را مرهون الطافشان می دانم .
در مارس ۱۹۰۹ وارد پاریس شدم چون اولین مسافرتم به اروپا بود با دکتر معتمد که طبیب خانواده ما بود و چند سال در پاریس اقامت داشت ملاقات کردم و در یکی از مدرسه پاریس ثبت نام نمودم در این وقت با یکی از دانشجویان قسمت علوم مالی آشنا شدم او مرا در ای امر تشویق می کرد صبحها مرتباً به مدرسه می رفتم و عصرها هم در خانه با او کار می کردم دیدم او شخصی بسیار باهوش است و می تواند از عهده کارها بر آید دولت بیش از ۲ سال به من مخارج تحصیل نمی داد . و بعد از آن به تهران بازگشتم . و بعد از آن به من به عنوان یک استاد در مدرسه ای دعوت شد اولین روز ورودم به مدرسه مدیر کیف مرا دید و پرسید محتویات آن چیست که آنقدر ضخیم شده گفتم کاریست که برای تدریس یکسال تهیه نموده ام و در هفته بیش از ۲ ساعت درس نداشتم ام در این فکر بودم که باز برای مطالعه موضوعی را انتخاب کنم که خبر القای « کاپیتولاسیون » در ترکیه منتشر گردید و این واژه خارجی تازه به گوش مردم می رسد سبب شده بود هر کسی سئوال کند موضوع چیست و چرا ترکیه آن را القاء کرده است و برای همین رساله ای تحت عنوان « کاپیتولاسیون و ایران » متنشر کردم . و بعد از آن رساله ای به نام « شرکت سهامی در اروپا » منتشر نمودند .
عضویت من در حزب اعتدال :
مجلس سوم مرا به عضویت یکی از انجمن های فرعی که در مسجد سراج الملک واقع در خیابان برق تشکیل میشد انتخاب نمود در این انجمن با علامه دهخدا آشنا شدم و همکاری صمیمانه ای که بین ما پدید آمده بود یکی روزها از من دعوت کرد که به خانه حاج میرزا علی محمد دولت آبادی بروم و از من خواست که عضویت حزب اعتدال را بپذیرم و چون سکوت کردم قرآن آوردند و سوگند یاد نمودند .
عضویت من در کمیسیون تطبیق حوالجات :
این کمیسیون یکی از تشکیلات مرکزی آن وزارت و مرکب از ۵ عضو بود و مجلس شورای ملی می بایست انتخاب کند و تشکیل گردد و من با عضویت آن انتخاب شدم و یکی از وظایفش این بود به درخواست پولی که هر وزارتخانه می فرستاد رسیدگی کند و آن را تصدیق نماید و وزیر مالیه امضاء نموده و خزانه وجه آن را بپردازد . چهارده ماه در معاونت وزارت مالیه بودم و بعد از آن به عضویت دموکرات ضد تشکیل در آمدم و برای بار سوم به اروپا رفتم و از طریق بوشهر به ایران بازگشتم .
انتصابم به ایالت فارس :
ورودم به شیراز تصادف نمود با نا امنی هایی که در بعضی از نقاط فارس مخصوصاً خط آباده – شیراز بروز کرده ، فرمانفرما هم استعفا داده بود و دولت این مأموریت را به هر شخص تکلیف می نمود چون برای برقراری امنیت پول و استعداد می خواست والی فارس هنوز تعیین نشده بود .
نه مردم می خواستند کسی به فارس برود که از رویه ولات سابق پیروی کند نه سیاست خارجی می خواست در آن وقت که تبلیغات کمونیستی رو به شدت می گذاشت مردم ناراضی شوند . منتقدین هم که می دانستند هر کس از تهران اعزام شود به ضرر عموم تمام خواهد شد از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا با آن ایالت از نخست وزیر پیرنیا مشیر الدوله در خواست کردند او به من تلگراف نمود شرایط خود را برای تصدی این خدمت پیشنهاد کنم . سپس به خانه مؤید الملک آمدند و با من وارد مذاکره شوند .
وقایعی که سبب شد من کار کنم :
در روز ششم اردیبهشت که به خانه من آمده بودند و می خواستند موضوعی را با من مشورت کنند چون قبل از این ملاقت من در کمیسیون تحت مجلس شورای ملی بودم که طرح نه ماده ای جمعی از نمایندگان که برای ملی شدن صنعت نفت تنظیم شده بود و به تصویب رسید نظر اتخاذ رأی بدین طریق بر خلاف سابقه بود طبق پیشنهاد خود من جلسه رسمی مجلس و بدون تماشاچی تشکیل گردید و نمایندگان رأی خود را به طور مخفی دادند عده ای ورقه سفید دادند ولی من اکثریت رأی را داشتم و من به تحت وزیری انتخاب شدم .
روزی که من متصدی وزارت خارجه شدم آبادان از دست رفته بود و نفوذ ما در خاورمیانه رو به تنزل گذاشته بود قبل از هر چیز باید خود را متوجه کار نفت نمایم که منشاء این اختلاف بود .
برای پیشرفت با وزیر خارجه آمریکا وارد مذاکره شدم و پنج جلسه در آنجا تشکیل گردید موضوع مذاکرات این بود که مصدق را کمک بکنند و یک دولت شایسته ای در ایران برقرار نمایند یا کمک نکنند و او را به حال خود گذارند عقیده دولت آمریکا این بود اگر به او کمک نکنند وضعیت ایران متزلزل خواهد شد و من مخالف این نظریه بودم .
روز نه اسفند آقای حسین علاء وزیر دربار به خانه من آمد و راجب حرکت شاه که سری بود با من مذاکره کرد و قرار شد ساعت ۲ بعد از ظهر به حضور شاه بروم و اهمیت موضوع در این بود اگر ۲ بعد از ظهر می رفتم جمعیت برای از بین بردن من مقابل کاخ جمع شده بودند از خانه خارج نشوم تا آنها متفرق شدند موقع تشرف علیاء حضرت ملکه ثریا حضور داشتند که پیشخدمت پاکتی آورد به من داد توی آن نوشته بودند که من باید فوری با سفیر آمریکا ملاقات کنم وقتی از کاخ بیرون آمدم صدای فریاد جمعیت در خیابان مرا متوجه نمود که از در دیگر خارج شوم .
روز شنبه نه اسفند ۱۳۳۱ مصدق به شاه توصیه کرد که موقتاً از کشور خارج شود تا حدی از حیله و دسایس دور باشد شاه موافقت کرد .
هنوز من سفیر آمریکا برای ترسیم نقشه های گوناگون و سقوط دولت من به خارج رفته بود و عصر روز ۲۷ مرداد در تهران با مصدق دیدار نمود می خواست بگوید داخل این توطئه نیست و ضمن مذاکرات گفت روز قبل که وارد تهران شدم به مجسمه شاه فقید توهین شده است و من با این کار مخالفم اکنون که هشت سال از آن موضوع می گذرد من در این قلعه بی جهت و بی دلیل محبوسم که سه سال در زندان لشکر دو زرهی به سر برده ام و بعد به احمد آباد تبعید شدم .
در آخرین جلسه دادگاه نظامی از وزارت دربار شاهنشاهی نامه ای خطاب به ریاست دادگاه رسید به این شرح بود : به فرموده اعلیحضرت همایونی شاهنشاه بپاس خواست آقای دکتر محمد مصدق در سال اول نخست وزیری خود در امر ملی شدن صنعت نفت که خواسته عموم ملّت ایران و مورد تایید ذات ملوکانه بوده و میباشد آنچه نسبت بمعظم له گذشته است صرف نظر فرمودند .
۱ـ ملی شدن صنعت نفت که در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ صورت گرفت تصویب این قانون از مجلس گذشت .
۲ـ و ملی شدن صنعت نفت قطعی شد .
۳ـ خلع ید از شرکت سابق نفت که در ۲۹ خرداد ۳۰ به عمل آمد .
۴ـ خروج کارشناسان انگلیس از معادن نفت جنوب
۵ـ پیشرفت دولت ایران در شورای امنیت
۶ـ آزادی انتخابات که اون هم نصیب ملّت شود که سیاست خارجی دخالت ننماید
۷ـ بستن قونسلگریهای انگلیس
۸ـ نظر به اینکه شکایت دولت انگلیس در شورای امنیت به نتیجه نرسید به دیوان بین المللی دادگستری مراجعه نمود
۹ـ قطع روابط سیاسی بود که در ۳۰ مهر ماه صورت گرفت
اکنون لازم است نتیجه مبارزه و فداکاری ملّت ایران را در این قسمت از لایحه ی خود تجزیه و تحلیل کنم یکی از روزهای دوره دیکتاتوری مشیر الدوله به دیدنم آمده بود و صحبت ما به کار نفت کشید گفتند قرار داد (داری) را یکی از همکارانمان در مجلس پنجم القاء نمود و امتیاز نفت برای مدت سی دو سال تمدید گردید از نظر سیاسی تمدید مدت سبب شد که باز تا شصت سال دیگر ایران نتواند قدمی در راه آزادی و استقلال خود بردارد از نظر اقتصادی سال ۱۹۶۰ که قرار داد منقضی می شود تأسیسات نفت به دولت ایران تعلق می گرفت و سپس تمام فواید نفت متعلق به ایران بود و عایدات ما برای مدت سی و دو سال به جیب خارجی رفته است.
از آن به بعد من همیشه در این صدد بودم که مضرات تمدید را گوشزد کنم ولی اوضاع و احوال اجازه نمی داد و بدون هیچ دلیلی روز پنجم تیرماه ۱۳۱۹ دستگیر شدم و به بیرجند تبعید گردیدم به خواهش پسرم از شاهنشاه فعلی مرا به احمد آباد آوردند وزیر قطر شهربانی تهران بودم تا مستقیم به ایران آمدند و آزاد شدند و در انتخابات دوره چهارم انتخاب شدم و در مجلس انجام وظیفه نمودم و بلاخره روزی که من و همفکرانم وارد مجلس شانزدهم شدیم تا روزی که ما را دستگیر و تسلیم دادگاه نظامی کردند غیر از ملی شدن صنعت نفت که موجب آزادی و استقلال ایران می شد هیچ نظری نداشتیم.
مفهوم ملی کردن و اصول حقوقی مربوط به آن
در سال ۱۳۳۰ دولت ایران صنعت نفت را در سراسر کشور ملی اعلام نمود. این عمل چون با القای امتیاز شرکت نفت انگلیس و ایران شروع شد مخالفت شدید شرکت مزبور و دولت انگلستان و به طور کلی کارتل بین المللی نفت را برانگیخت و بحرانی ایجاد نمود که سه سال و نیم به طول انجامید و بالاخره با عقد قرارداد کنسرسیوم پایان یافت.
تفاوت بین ملی کردن و مصادره اموال
این تفاوت واضح است و احتیاج به شرح و بسط ندارد. مصادره در مواقع ضرورت ملی از قبیل جنگ صورت می گیرد. و عبارت است از گرفتن اموال منقول اشخاص معمولا مواد غذایی و وسایل حمل و نقل و نظایر آن یا اشغال اماکن به منظور تأمین احتیاجات فوری دولت . این اقدامات غالباً توام با پرداخت غرامت می باشد ولی ممکن است پرداخت غرامت موکول به آینده شود.
از اعطای امتیاز داری تا القای قرارداد شرکت نفت انگلیس و ایران
در سال ۱۲۸۰ شمسی (۱۹۰۱ میلادی) مظفرالدین شاه قاجار امتیاز تفحص و استخراج و حمل و نقل و فروش نفت و مواد مشتقه از آن را با اجازه انجام کلیه عملیات مربوطه در سراسر کشور بجز پنج ایالت شمالی ( که به علت مجاورت با روسیه مستثنی شده بود) برای مدت شصت سال به ویلیام دایسی (Wiliam Daycy) تبعه انگلستان واگذار نمود و امتیاز گیرنده در مقابل متعهد گردید که در ظرف دو سال شرکت یا شرکتهایی برای بهره برداری از امتیاز تأسیس کند.
شروع اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت
پس از درگذشت سپهبد رزم آرا حسین علا در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۲۹ به نخست وزیری منصوب شد دولت علاطی یک ماه و نیم تصدی خود اقدام موثری در مسئله نفت نموده در تاریخ ۲۳ اسفند سفیر انگلیس طی نامه ای خطاب به علا در رجوع اختلاف به داوری نمود ولی علا در جواب نامه مزبور ( به تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۳۰) اظهار داشت که چون مجلسین به اتفاق آراء تصمیم به ملی نمودن صنعت نفت گرفته اند و کمیسیون نفت مشغول تنظیم طرح اجرائی است دولت باید منتظر نتیجه مطالعات کمیسیون باشد در این هنگام دولت انگلستان به منظور ایجاد هماهنگی بین روش خود و روش دولت آمریکا در مسئله نفت ایران تصمیم گرفت هیئتی به واشنگتن بفرستد وزیر خارجه انگلستان روز چهارده فروردین ضمن اعلام قصد خود در پارلمان اظهار نمود که دولت کوشش خواهد کرد.
روش دولت آمریکا درباره ملی شدن صنعت نفت ایران
در تمام مدت بحران ملی شدن نفت ایران دولت آمریکا در جریان اختلاف بین ایران و انگلستان وارد بود و اول با وساطت و بعد با مداخله مستقیم در مذاکرات کوششهای فراوان به منظور حل اختلاف به عمل آورد و کمکهای مالی مختصری در حق ایران و مساعدتهای بسیار مهمتر و مؤثرتری در حق شرکت سابق مبذول داشت شرح اقدامات دولت آمریکا در تهیه مقدمات اعزام میسیونهای استوکس و بانک جهانی به ایران و تسلیم دو پیشنهاد مشترک از طرف رئیس جمهور آمریکا و تحت وزیر انگلستان به دولت ایران در فصلهای بعد گفته خواهد شد آنچه در این فصل مورد نظر است توضیح روش کلی و هدف اساسی سیاست آمریکا دو مسئله نفت ایران می باشد.
تطبیق پیشنهاد ها با اصول ملی شدن صنعت نفت
درباره مقررات قوانین ملی شدن صنعت نفت توضیحات کافی در فصل پنجم داده شد اینک چون می خواهیم پیشنهادهای پنجگانه ای را که در دوره زمامداری دکتر مصدق مطرح گردید خلاصه کنیم و مفاد آنها را با اصول ملی شدن مقایسه نماییم مقررات قوانین مزبور را اجمال به شرح زیر یادآوری می کنیم :
۱ـ حاکم بودن اصل ملی شدن به کلیه شئون صنعت نفت ایران
۲ـ قرار گرفتن همه عملیات صنعت نفت در دست دولت ایران
۳ـ مجاز بودن استفاده از کارشناسان خارجی به شرط قبول استخدام از طرف شرکت ملی نفت
۴ـ فروش نفت از طرف شرکت ملی به مشتریهای سابق و هر خریدار دیگر به نرخ عادلانه بین المللی
۵ـ تعلق کلیه درآمد فروش نفت و فرآورده های نفتی به دولت ایران
۶ـ رسیدگی به مطالبات و دعاوی حقه شرکت سابق و دعاوی و مطالبات متقابل دولت ایران توزیع ۲۵ درصد از درآمد جاری فروش بعد از وضع هزینه ها به منظور پرداخت غرامت
وضع دوره دوم زمامداری دکتر مصدق
دوره دوم زمامداری دکتر مصدق بین دو جنبش عمومی یکی قیام علیه حکومت قوام و دیگری قیام علیه حکومت خود او به مدت سیزده ماه از دو مرداد ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت در این مدت چون اثری از اخذ نتیجه مثبت در کار نفت و به طور کلی در امور اقتصادی مشهود نگردید و روابط خارجی ایران دچار تیرگی شده و روش دولت با محدود نمودن آزادیها و اصرار در تحصیل اختیار قانونگذاری موجب نگرانیهایی گردید دولت دکتر مصدق رو به ضعف گذاشت رفته رفته علایم مخالفت با دولت دکتر مصدق چه در داخل مجلس شورای ملی چه در خارج ظاهر شد.
معاملات نفت ایران در سالهای بحرانی ملی شدن نفت
شرکت ملی نفت از روزی که تأسیس شد درصدد برآمد که معاملاتی برای صدور نفت به خارج انجام دهد هر چند قسمت اعظم تأسیسات نفت جنوب تعطیل شده بود ولی شرکت ملی می توانست با استفاده از وسایل خود و بدون کمک خارجی در حدود سالی هفت الی ده میلیون تن نفت استخراج و تصفیه کند و بنابراین برای پیدا کردن خریدار کوششهای فراوانی می نمود البته شرکت درانجام این منظور از ابتدا با اشکالات زیادی رو به رو شد که مهمترین آنها اقداماتی بود که دولت انگلستان و شرکت سابق برای جلوگیری از فروش نفت ایران در همه کشورها به عمل می آوردند.
مذاکرات با کنسرسیوم
مذاکرات هیئت نمایندگی ایران یا نمایندگان کنسرسیوم در دو مرحله انجام یافت سخنگوی کنسرسیوم در مرحله اول (شانزده جلسه از ۲۵ فروردین تا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۳۳) اورویل هاردن (orrille Harden) و در مرحله دوم (بیست و هفت جلسه از اول تیر تا ۱۱ مرداد ۱۳۳۳) هاوارد پیچ (Howard page) بودند که هر دو از مدیران شرکت استاندارد نیوجرسی بودند. در تمام مدت مذاکره سخنگوی هیئت نمایندگی ایران دکتر علی امینی بود که به موجب تصویب نامه مورخ ۲۱ فروردین ریاست هیئت را به عهده داشت. در فاصله بین جلسات مذاکره دو هیئت نمایندگی کمیسیون فنی مشترک هم که اعضای ایرانی آن قبلاً معرفی شدند و نمایندگان کنسرسیون در آن ادیسن (Addison) و موناهان (Monohan) و براور (Broawer) بودند تشکیل می شد.
قرارداد فروش نفت و گاز
قانون اجازه مبادله قرارداد فروش نفت و گاز و طرز اداره عملیات آن روز ۲۱ مهرماه ۱۳۳۳ در مجلس شورای ملی با ۱۱۳ رأی از ۱۲۰ رأی و روز ۶ آبان درمجلس سنا با ۴۱ رأی از ۴۹ رأی تصویب شد و فرمان همایونی راجع به اجرای آن روز ۷ آبان صادر گردید آنچه مربوط به مقدمات تنظیم مواد قرارداد و بحث درباره بعضی از مقررات آن بود در فصل قبل گفته شد در این فصل فقط به توضیح مفاد قرارداد می پردازیم متنهایی که متضمن شرایط معامله ایران و کنسرسیوم می باشد به شرح زیر است :
الف) قرارداد کنسرسیوم یا قانون فروش نفت و گاز در دو قسمت یکی راجع به حقوق و وظایف طرفین معامله و دیگری راجع به غرامت شرکت سابق
ب) بیست فقره نامه ضمیمه قرارداد مربوط به موضوعهای مختلف در توضیح مقررات قرارداد
ج) اساسنامه شرکتهای عامل
د) موافقت نامه هایی که بین شرکتهای تشکیل دهند کنسرسیوم منعقد گردید ولی منتشر نشده است ظاهراً اینها عبارتند از : موافقت نامه شرکا، شرکت نامه و اساسنامه شرک صاحبان سهام ، و سند قرارداد. وزیر خارجه آمریکا از افشای مفاد این اسناد به کمیته پارلمانی آمریکا خودداری نمود و اظهار کرد که به عقیده او این کار در روابط خارجی آمریکا تأثیر نامساعد خواهد داشت اساس قرارداد کنسرسیوم به طوری که در مقدمه آن گفته شده است تقسیم عادلانه منافع حاصله از فروش نفت ایران است بین دولت ایران و شرکتهای امضاء کننده و فلسفه سهیم نمودن شرکتها در منافع مزبور به شرحی که در مقدمه قرارداد ذکر شده این است که شرکتهای عضو کنسرسیوم با وسایلی که در اختیار دارند (تأسیسات مربوط به حمل و نقل و پالایش و فروش) و بازارهایی که در سراسر جهان بر آن تسلط یافته اند می توانند و تعهد می کنند که نفت ایران را به مقادیر عمده برای مدت طولانی در بازارهای جهان به فروش رسانیده و از این راه نفع مشترک ملّت ایران و خود را تأمین کنند ضمناً به موجب همین مقدمه توافق شده است در اینکه به منظور تأمین تولید نفت و فرآورده ها به مقادیر کافی اداره تأسیسات موضوع قرارداد از جمله پالایشگاه آبادان بر عهده شرکتها خواهد بود.
تعیین و پرداخت غرامت شرکت نفت انگلیس و ایران
موضوع غرامت شرکت نفت انگلیس و ایران در صورتی که ترتیب قابل قبولی بین دولت ایران و کنسرسیوم مقرر گردد. شرکت مزبور غرامتی از بابت اموالی که مورد استفاده کنسرسیوم قرار خواهد گرفت مطالبه نخواهد کرد و از بابت آینده هم یعنی از بابت مدت بعد از تاریخ اجرای موافقت عمومی مطالبه ای نخواهد داشت ولیکن موضوع ضرر و زیان وارده تا تاریخ اجرای توافق کنسرسیوم و همچنین بهای منصفانه پالایشگاه کرمانشاه و معادن نفت نفت شاه و دستگاه پخش داخلی باقی خواهد ماند همچنین است موضوع دعاوی متقابل ایران دولت انگلیس به دولت ایران اطمینان می دهد که آنچه مورد مطالبه قرار خواهد گرفت چه از حیث مهلت پرداخت چه از حیث مبلغ منصفانه خواهد بود تا از این راه بار گرانی بر اقتصاد ایران تحمیل نشود. اصل پرداخت غرامت عادله مورد پشتیبانی دولت انگلستان و دولت آمریکا و کلیه اعضای کنسرسیوم و ظاهراً مورد قبول خود دولت ایران نیز می باشد دولت انگلستان و دولت آمریکا هر دو عقیده دارند که باید منتهای کوشش به عمل آید تا در اسرع اوقات راه حل صحیح و دوام پذیری پیدا شود بنابراین هر چند ممکن است چندین شق مختلف برای حصول توافق انتخاب نموده معذلک پیشنهاد می شود که طریق معمولی که به وسیله آن می توان از مطالعه تفصیلی در اطراف مطالبات و دعاوی متقابل احتراز نمود و مشاجرات طولانی را از بین برد این است که دولت انگلستان و دولت ایران روی یک مبلغ غرامت خالص توافق نمود. و یکبار برای همیشه به موضوع مورد اختلاف خاتمه دهند.
تأسیس شرکت ملی نفت ایران و فعالیت آن در دوره بحرانی ملی شدن نفت
شرکت ملی نفت ایران عملاً با تصویب قانون نهم اردیبهشت ۱۳۳۰ به وجود آمد و تحت نظارت هیئت مختلط و هیئت مدیره موقت شروع به کار نمود ولی قانونا تأسیس آن با تصویب اساسنامه مورخ ۵آذر ۱۳۳۱ و برقراری ارکان دایمی مقدر اساسنامه صورت پذیرفت. بی شک بزرگترین فایده ملی نمودن صنعت نفت بوجود آمدن شرکت ملی نفت ایران و مجهز شدن آن برای تصدی کلیه عملیات صنعت نفت بود و بدیهی است که رکن عمده این تجهیز عبارت از تجربه به آموختن و کار کشته شدن کارکنان ایرانی بود در دوره عمل شرکت سابق هر چند این کارکنان ناچار تجربه هایی حاصل می کردند ولی سازمان واحدهای فنی طوری ترتیب داده شده که ایرانیان همیشه تحت نظر و به دستور روسای خارجی کار می کردند و کمتر مسئولیت مستقیم داشتند و می توان گفت که شرکت مزبور حتی الامکان از گماشتنم ایرانیان به مشاغل عمده فنی اجتناب می کرد و منتهی سیاست را به کار می برد که سررشته امور فنی همیشه در دست خارجیها باشد حتی در امور غیر صنعتی مانند تشکیلات طبی و حسابداری و بازرگانی و اداری نیز وضع از همین قرار بود بدیهی است که در این وضع استعدادها چنانکه باید به روی کار نمی آمدند و نمی توانستند ثمر کامل به بار آورند. تردیدی نیست که بسیاری از کارکنان ایرانی که در دستگاه خود شرکت آموزش یافته و تجربه حاصل کرده بودند اگر راه ترقی موجب استحقاق برایشان باز بود می توانستند از حیث معلومات و توانایی اداره امور صنعت نفت به درجاتی به مراتب بالاتر از آنکه عملاً نصیبشان گردید برسند با ملی شدن صنعت نفت وضع  کارکنان ایرانی بکلی تغییر کرد و فرصت احراز مسئولیت برای آنها به دست آمد البته نمی توان گفت که وضع جدید بعد از تهی شدن تأسیسات از کارمندان خارجی بکلی خالی از عیب و نقص بود بر عکس به طوری که ناچار در مواقع بحرانی رخ می دهد بین کارکنان ایرانی یک سلسله اصطلاکها رقابتها شتابزدگی ها در رسیدن به مقامات بالا و زود رنجیها پیدا شد که مشککلاتی به وجود آورد ولی قدر مسلم این است که با ملی شدن صنعت نفت دیگر سد و مانع مصنوعی در جلو کاربر ایرانیان وجود نداشت و این خود قدمی بی اندازه مهم در راه تجهیز و تکامل سازمان شرکت ملی نفت ایران بود در نتیجه باز شدن راه کسب تجربیات برای کارکنان ایرانی و تفویض مسئولیت مستقیم در اجرای امور اعم از فنی و اداری به آنها در مدتی نسبتاً کوتاه شرکت ملی نفت ایران دارای کادری کاملاً مجهز و مجرب گردید که در هیچیک از کشورهای نفت خیز در حال رشد وجود نداشت و شاید به استثنای ونزوئلا هنوز هم وجود نداشته باشد حتی ونزوئلا هم در ده سال پیش موقعی که نسبتاً کارشناسان نفتی زیادی داشت برای تنظیم سازمان شرکت ملی نفت خود از متخصصین شرکت ملی نفت ایران کمک گرفت .
 
دانلود کتاب






مطالب مشابه با این مطلب

    کارنامه تحصیلی احمد شاه قاجار در ۱۳ سالگی + عکس

    احمد شاه آخرین پادشاه سلسلۀ قاجار بود که در سال ۱۲۸۸ شمسی در ۱۲ سالگی به سلطنت رسید و در سال ۱۳۰۴ با رای مجلس شورای ملی از سلطنت خلع شد.

    ماهیت قضایی روابط خارجیان در دوره قاجار

    خارجیان علاقه خاصی به نظام قضایی ایران داشتند؛ زیرا تا سال ۱۳۴۷ه.ق/ ۱۹۲۸م از حقوق ویژه کاپیتولاسیون استفاده می‌کردند.

    عکس هایی رمزآلود از بناهای متروکه

    عکس هایی رمزآلود از بناهای متروکه ۱٫۰۰/۵ (۲۰٫۰۰%) ۱ امتیاز یک هنرمند و عکاس فرانسوی به نام دیمیتری، در صفحه اینستاگرام خود دست به کار جالبی زده است. او که یک طراح گرافیک است، به تاریخ و بقایای بناهای تاریخی بسیار علاقه دارد.

    نظریه ویل دورانت درباره عشق

    نظریه ویل دورانت درباره عشق/ ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه قسمت چهارم، بحثهای بسیار مفصل و جامعی در زمینه مسائل جنسی و خانوادگی به عمل آورده است.

    تحلیل شخصیت شمر

    تحلیل شخصیت شمر ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۲ امتیازs تحلیل شخصیت شمر/ تحلیل شخصیت شمر/ یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ […]

    رمزگشایی از یک جراحی شیطانی

    رمزگشایی از یک جراحی شیطانی/ رمزگشایی از یک جراحی شیطانی؛ جمجمه‌هایی که سوراخ می‌شدند: هزاران سال پیش، یک شیوه خاص جراحی به نام (Trepanation) وجود داشت که در آن جمجمه سر بیمار را بوسیله‌ی نوعی مته بخصوص سوراخ می‌کردند. مردم دنیای باستان از این […]




هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi