بازدید
در اینکه ادیان زیادی وجود دارد شکی نیست . پیروان هر دینی بر ای حقانیت آیینشان دلایلی اظهار می کنند که رسیدگی به همه ی آن ها برای تشخیص حق از باطل کار مشکلی به نظر می رسد ؛ چرا که اثری از معجزات پیامبران آنان تا کنون باقی نمانده است. فقط مسلمانان هستند که مدعی هستند یکی از معجزات پیامبرشان به نام قرآن تا کنون باقی مانده و تحریف نیز نشده است. بنابر این اگر کسی یقین کند این کتاب معجزه است ؛ آن هم معجزه ای که کسی مانند مانند آن را نمی تواند بیاورد تکلیفش روشن است و طبق دستورات آن می تواند عمل کند.
مفهوم معجزه :
خلیل بن احمد (م ۱۷۰ ق ) صاحب کهنترین کتاب لغت عرب،العین، « عجز» را به معنای ضعف و ناتوانی دانسته است . لسان العرب نیز بر همین پایه،صورتهای دیگر ساخته شده از این واژه را توضیح میدهد و می نویسد: « عَجَّزَ الرجلُ و عاجَزَ ؛ رفت و به او نرسید» پس استمرا در ناتوانی در معنای این لغت نهفته است و در همین معناست این آیهی شریفه:
« وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ » [حج (۲۲)، (53) ]
آنان که عاجزانه در ابطال آیات ما تلاش میکنند. [ یا این که در فکر معاجزه هستند و معاجزه به مفهوم کوشش هر یک از دو طرف در عاجز کردن طرف مقابل است]
إعْجاز به معنای عاجز و ناتوان و درمانده ساختن دیگری است و از همین باب است:
« وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعجِزَاللهَ فِی الأَرْضِ» [ جن(72) ، ۱۲]
و ما دانستیم که هرگز خدا را عاجز نتوانیم کرد.
اما در معنای اصطلاحی اعجاز،دانشمندان علم کلام و قرآن شناسان، فراوان و موشکافانه سخن راندهاند. از آن جمله، علامه فاضل مقداد سیوری در شرح خود بر باب حادی عشر آورده است که : « المُعْجزُ هَوَ الأَمْرُ الخارقُ لِلْعادهِ المطابِقُ لِلدَّعْوی الْمَقْرونُ بِالتَّحَدِّی المُتَعَذِّرُ عَلَی الْخَلْقِ الإتْیانُ بِمِثلِهِ ؛معجزه امری است خارق عادت ومطابق ادعا که هم راه با تحدی و همانند طلبی بوده و مردم از انجام آن درمانده گردند. »
شیخ طوسی ، همچنین بر اختصاص معجزه به شخص آورندهی آن تصریح میکند تا تردیدی در دل مردم واقع نشود و صدق دعوی آورنده ،به روشنی ثابت شود.
علامهی طباطبایی در تعریف اعجاز مینویسد:
« اَلأمْرُ الْخارِقُ لِلْعَادَهِ الدّالُّ عَلی تَصَرُّفِ ماوَراءِالطَّبِیعَهِ فی عالَمِ الطَّبیعَهِ وَنَشْأَهِ الْمادَّهِ لابِمَعنَی الأَمْرِ الْمُبْطِلِ لِضَروُرَهِ الْعَقلِ ؛ معجزه امری است خارق عادت که بر دخالت و تصرف نیروی ماورای طبیعت در عالم طبیعت و جهان مادی دلالت میکند،نه آن که به معنای امری باشد که ضروریات عقلی (مانند قانون علیّت) را ابطال کند. »
در قرآن کریم، « اعجاز» در معنای اصطلاحی یاد شده به کار نرفته است، بلکه معمولاً از واژههای آیه و بینه ( آیات و بینات) استفاده شده است .
بنابر تعریف راغب اصفهانی، « آیه» به معنای نشانه و علامت آشکار، و « بینه» به معنای دلیل روشن و واضح است،اعم از آن که دلیل عقلی باشد یا حسی.
« لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ » [انفال (۸) ، ۴۲]
تا هر که هلاک میشود از روی دلیل به هلاکت رسد و هر که زنده میشود از روی دلیل زندگی یابد.
آنچه لازم است درباره ی وجوه اعجاز قران بدانیم :
سیری در وجوه اعجاز قرآن کریم
دربارهی وجوه اعجاز قرآن در طول تاریخ اسلام، فراوان گفته و نوشتهاند، به گونهای که توصیف ، تبیین و بررسی آنها مستلزم چندین پژوهش گسترده و پردامنه است . اینکه به صورتی کاملاً مجمل و مختصر سیری داریم در مشهورترین وجوهی که نامداران پهنهی تفسیر و قرآن پژوهی در آثار خود به یادگار نهادهاند و یا از قول آنها در آثار دیگران نقل شده است .
۱ـ تنوع حیرت انگیز آرا دربارهی وجه اعجاز قرآن
گوناگونی آرای قرآن پژوهان در امر اعجاز قرآن، بسی شگفت انگیز است . هر چند به تصریح تمامی اندیشمندان مسلمان اصالت معجزهبودن قرآن کریم، حقیقتی است که مورد پذیرش واتفاق همگان است و هیچ کس در آن تردید روا نمیدارد ، با این حال، این کتاب آسمانی، چون توسط بشر، در معرض تبیین علمی قرار میگیرد ، معرکهها برمیانگیزد و هوش وخرد نقادان معانی و الفاظ را به بهت و حیرت وا میدارد.
اینک به ذکر فشردهی نظرات پرداخته ، از توضیح و تفصیل آنها صرف نظر میکنیم:
۱ـ ۱ـ بحث از وجوه اعجاز قرآن ضروری نیست
علامه شعرانی ضمن برشمردن وجوهی از اعجاز، یادآور میگردد که خواجه نصیر الدین طوسی همهی آنها را محتمل میشمرد و سپس اظهار میکند که بحث از وجوه اعجاز ، بحثی غیرلازم است و دقت در علت اعجاز، وسوسهای غیر ضروری است که نفعی جز انحراف ذهن از راه مستقیم ندارد. با توجه به توضیحات علامه شعرانی در اثر دیگر خود، راه سعادت، میتوان گفت : ایشان توجه و وسواس بر کشف وجه اعجاز را برای اذهان ضعیف، مجاز نمیشمرد، ولی به طور کلی غیر ضروری بودن این بحث یا نهی از وسواس بیجا در چند و چون این مفهوم، منافاتی با سودمند یا حتی مستحسن بودن این مباحث ندارد، همچنان که خود نیز در حد معمول و معقول بدان پرداخته است.
۱ـ۲ـ کاوش از وجوه اعجاز قرآن ضروری است
در نقطهی مقابل نظر پیشین، علامه جرجانی، اطلاع ما را از شکست اعراب در برابر تحدی قرآن،موجب بینیازی از کاوش در چرایی این واقعیت نمیداند و ترجیح جهل را بر علم در این باره مجاز نمیشمرد و خود نیز در کاوش از این چگونگی قدم در میدان تحقیق مینهد.
۱ـ ۳ ـ ادراک وجه اعجاز امکان پذیر نیست.
برخی از قرآن پژوهان و مفسران برآنند که وجه اعجاز قرآن ـ هر چه باشدـ برای بشر قابل درک نیست و « تردید در تعیین وجه اعجاز قرآن دلیل بر نشناختن و درنیافتن وجه اعجاز قرآن است. » از دانشمندانی علامه مجلسی، سکاکی و حسن بن محمد قمی مشابه این نظر نقل شده است.
۱ـ ۴ ـ اعجمی تنها با استدلال، اعجاز را در مییابد.
بسیاری از دانشمندان تأکید میکنند که اعجمی و حتی عرب غیرفصیح و ناآشنا با بلاغت، نمیتواند با علم تفصیلی و به گونهای بدیهی و ضروری، اعجاز قرآن را دریابد و تنها راه فهم
اعجاز قرآن برای این گروه، استدلال است.
روشن است که این نظر دربارهی درک اعجاز بلاغی قرآن درست است، ولی آیا قرآن کریم، تنها از نظر بلاغت معجزاست که راه درک تفصیلی آن بر اعجمی مسدود باشد؟!
۱ـ۵ـ ناآشنا به زبان عربی نیز محروم و محجوب از قرآن نیست
در مقابل رأی سابق، گروهی دیگر از دانشمندان، درک اعجاز قرآن را برای احدی از کسانی که بخواهند به وجهی از وجوه اعجاز دست یابند، غیرممکن نمیدانند؛ یعنی همچنان که ممکن است باب معارف قرآن بر روی کسی که جز از بلاغت آن آگاهی ندارد ناگشوده بماند، کسانی هم که از بلاغت قرآن سررشتهای ندارند ممکن است از وجوه دیگر،روزنهای برای مشاهدهی عظمت کبریایی و ماورایی این کتاب برای خود بیابند.
۱ـ۶ـ نظریهی صرفه: اعجاز قرآن جلوگیری مردم از همانند آوری است
از دیرباز، کسانی از مذاهب مختلف اسلامی همچون ابواسحاق نظام (م ۴۳۶ ق) و ابن سنان خفاجی (م ۴۶۶ ق) نظریهای را مطرح کرده و گسترش دادهاند که بر آن است « رمز شکست اعراب در رویارویی با قرآن ، نه از ناحیهی جنبههای درونی قرآن بلکه به سبب نیروی بازدارندهای است که خداوند نسبت به مخالفان و منکران حقانیت قرآن اعمال میکند و به این وسیله از همانند آوری آنان مانع میشود.»25 ناگفته نماند که برخی از منتقدان به نظریهی صَرفه، یا کسانی که احتمال درستی آن را نیز میدهند، علاوه بر نظریهی صرفه، وجوه دیگر اعجاز را نیز صادق میدانند،از این گروه میتوان راغب اصفهانی۲۶ و خواجه نصیرالدین طوسی۲۷ را نام برد.
۱ـ۷ـ نیازی به فراگیر بودن وجوه اعجاز نسبت به کل آیات نیست.
از نظرات تازهای که مطرح شده، میتوان نظر خالد العک را نام برد. وی مینویسد: در قرآن کریم دوازده معنا وجود دارد که اگر در تمام قرآن جز یکی از آنها نبود برای اثبات اعجاز آن کفایت میکرد .این معانی عبارتاند از : ایجاز لفظ، تشبیه چیزی به چیز دیگر، استعاره، معانی نو، هماهنگی حروف و کلمات،فاصلههای مقاطع کلام در آیات، تجانس ساختار کلمات، بیان قصص و احوال، اشتمال بر حکمتها و اسرار، مبالغه در امر و نهی، حسن بیان مقاصد و اغراض، تمهید مصالح و اسباب واخبار از آنچه بوده و خواهد بود.
وجوه مذکور سیزده وجه است که ممکن است مؤلف دو تا از آنها را باهم به حساب آورده باشد نظیر تشبیه و استعاره . به هر حال با توجه به این که تمامی این وجوه در کل ایات جریان ندارد معلوم میشود که از نظر ایشان وجود یکی از وجوه اعجاز در پارهای از آیات برای اثبات اعجاز کل قرآن کفایت میکند.
۱ـ ۸ـ وجه حقیقی اعجاز، جمع همهی ویژگیها است
از جملهی نظریههای قابل توجه در تبیین وجه اعجاز قرآن ، رأیی است که بدرالدین زرکشی اظهار داشته و میگوید:
نظر اهل تحقیق آن است که میگویند اعجاز قرآن با تمامی وجوه یاد شده واقع شده است نه به تکتک آنها، چرا که قرآن ، همهی آنها را باهم جمع کرده پس معنا ندارد که با وجود اشتمال بر همه، تنها به یک وجه نسبت داده شود.
۱ـ۹ـ تفسیر علمی، جلوه گاه اعجاز علمی قرآن است .
اعتقاد به این که در قرآن کریم، علوم اولین و آخرین نهفته است و تلاش برای یافتن راهها و روشهای استخراج این دانشها، برخلاف تصور معمول، سابقهای طولانی در میان مفسران و قرآن پژوهان دارد.
در توضیح بنیاد این روش گفته شده است که معتقدان به این نوع تفسیر، با توسعه بخشیدن به اصطلاح « علم» ،برآنند که قرآن در کنار علوم اعتقادی و عملی دینی، دربردارندهی دیگر دانشهای دنیا با وجود همهی شاخهها و گونههای متفاوت آن نیز هست.
از پیشینیان، شاید شناختهترین کسی که کوشید در این راه به فهمی روشمند دست یابد و با جدیت تمام،دیگران را به این نوع نگرش فراخوند محمد غزالی (م ۵۰۵ ق ) باشد که هم در احیاء علوم الدین و هم در جواهر القرآن سخت بر این نظر پای فشرده است.
صاحب کتاب فکرهِ اعجاز القرآن که به معرفی کوتاه آرای دانشمندان علوم قرآنی از قرن دوم تا قرن چهاردهم پرداخته است، در موارد متعددی نظرات کسانی همچون طنطاوی صاحب تفسیر الجواهر را بازگو میکند که به تصریح یا اشاره وجه اعجاز قرآن را در رازگشایی از حقایق علمی جهان برشمردهاند.
۱ـ۱۰ـ فصاحت و علم در همهی آیات قرآنی جاریاند.
از جمله معتقدان به این نظر علامه شمس الدین محمد آملی صاحب کتاب نفائس الفنون است . وی سبب اعجاز قرآن را دو عامل میشمارد که هر دو در تمامی آیات قرآن جاری و نمودار است . این دو عامل عبارت اند از :
الف ) فصاحت و بلاغت منحصر به فردی که تمام بلیغان عرب را از همانند آوری عاجز ساخت .
ب ) اشتمال بر جمیع معارف وحکم و محاسن شیم (اخلاق ) و اقاصیص اولین و آخرین و اخبار از مغیبات و کیفیت ادای طاعات و امتناع از منهیات و جمیع آنچه در تکمیل نفوس بشری و وصول به سعادت ابدی بدو احتیاج افتد.
۱ـ۱۱ـ در قرآن هزاران معجزه وجود دارد.
این مسراقه، بنابر آنچه سیوطی در اتقان از وی نقل میکند بر آن است که تمامی وجوهی که عالمان در تبیین وجه اعجاز برشمردهاند درست است و با این همه به یک دهم از ده یک کل وجوه اعجاز دست نیافتهاند .
زرقانی نیز به وجود هزاران وجه اعجاز در قرآن تصریح میکند و میگوید: بسیار اتفاق میافتد که یک معجزه تنها در یک آیه مشاهده میشود،همچنان که آیهی « مباهله» به تنهایی یک معجزه است.
۱ـ۱۲ـ وجوه اعجاز قرآن به موازات پیشرفت اعصار، ظاهر میشود.
آنچه این نظر را از نظریهی پیشین متمایز میسازد، توجه به عنصر تعیین کنندهی زمان در ظهور معجزات قرآن است . بنابراین اعتقاد، وجوه اعجاز قرآن، نه تنها بیش از آن است که قابل استقصا و شمارش باشد بلکه قرآن با مردم هر عصر و زمان با زبان خودشان از اعجاز خود سخن میگوید و متناسب سطح درک و ظرفیت فهم و خرد و آگاهی آنها،ابعادی از معجزات خود آشکار میسازد. پس میتوان گفت: قرآن، کتاب همهی دورانهاست که همواره به زبان روزگار خود سخن میگوید.
موجبات اختلاف در تبیین وجوه اعجاز
سخن در عوامل ایجاد اختلاف میان دانشمندان قرآن پژوه پیرامون توضیح در چگونگی اعجاز قرآن و زوایا و دریچههای آن، پیچیده و گسترده است . آن چه به اجمال میتوان آورد طرح آنها در ساختار سه عنوان کلی ذیل است :
الف ـ عوامل انسانی و شخصی ؛
ب ـ عوامل علمی و اجتماعی
ج ـ عوامل قرآنی
۱ـ عوامل انسانی وشخصی
این عوامل به نوبهی خود به مؤلفههای دیگری بخشپذیرند:
۱ ـ دشواری بیان یک احساس درونی : اساساً درک و بیان یک احساس قلبی و جمال بیکران در قالب الفاظ سخت ثقیل و برگردهی زبان،تحمل ناپذیر است.
۲ ـ تفاوت مراتب درک : گوناگونی دریافت باطنی انسانها از آن حقیقت شکوهمند نیز امکان توضیح واحد را کاهش میدهد.
۳ ـ اختلاف در بیان و تعبیر: اختلاف سلیقه و تفاوت در گزینش معیارها و تعریفها نیز از جملهی موجبات ناهماهنگی در تحلیل و تبیین وجوه اعجاز است.
۲ـ عوامل علمی و اجتماعی
این مقوله نیز خود متشکل از اسباب گوناگونی است :
۱ ـ بررسیهای علمی و تخصصی : پیشرفت زمان، طرح پرسشهای جدید و گسترش عرصهی اندیشهی تخصصی موجب طرح روی کرد تازه و مباحث نوین در زمینهی اعجاز قرآن گردید.
۲ ـ رشد و گسترش علوم : رشد دانشها موجب اصلاحات تازه یا ساختار بهتر بخشیدن به مباحث و تنظیم مطلوبتر مباحث بوده است.
۳ ـ کشف وجوه تازه در اعجاز قرآن : علاوه بر عوامل یاد شده، باید از طرح عناوین تازه در وجوه اعجاز سخن گفت که بر پیشینیان پوشیده مانده بود.
۳ – عوامل قرآنی
شاید بتوان گفت مهمترین عوامل ایجاد اختلاف میان اذهان بشری در تبیین وجوه اعجاز در خود قرآن کریم نهفته است :
۱ـ بیکرانگی دنیای قرآن ؛
۲ ـ تفاوت مراتب ظهور اعجاز در آیات؛
۳ ـ تفاوت دامنهی وجوه اعجاز در شمول بر آیات.
موادی که به اعجازقرآن اشاره دارند و در این پژوهش بررسی می شوند:
۱- ادعای اعجاز در خود آیات قرآن
۲- فصاحت و بلاغت قرآن
۳- خبرهای غیبی قرآن
۴- قرآن و قانونگذاری
۵- قاطعیت و مصونیت از اشتباه
۶- اتقان و یکنواختی
۷- کتابی عظیم از مردی درس ناخوانده
۸- معجزات علمی قرآن
ادعای اعجاز در قرآن :
اولین پرسشی که مطرح می شود این است که آیا خود قرآن نیز به معجزه بودنش تأکید کرده و در قرآن نیز چیزی در این رابطه بیان شده است ؟ در پاسخ می توان گفت قرآن در ۴ مورد از مردمان جهان خواسته است که اگر شکی در آسمانی بودن آن دارید بیایید و اجتماع کنید و از همه کس غیر از خدا کمک بگیرید و مانند آن را بیاورید. این دعوت یک بار درباره ی نظیر کل قرآن مطرح شده است که ترجمه ی ان چنین است : (( بگو اگر تمام افراد انس و جن برای آوردن مانند قرآن اجتماع کنند موفق نخواهند شد اگر چه پشتیبان یکدیگر باشند. )) – سوره ی اسراء – آیه ی ۸۸
بار دیگر قرآن خواسته نظیر ده سوره از قرآن را بیاورند : (( آیا می گویید – پیامبر- این آیات را خودش ساخته است؟ بگو اگر راست می گویید شما هم از این قبیل سوره ها ده تا بسازید و در این کار غیر از خدا از هر کسی که می توانید یاری بجویید. )) – سوره ی هود – آیه ی۱۳
خدا در قرآن برای سومین بار دعوت کرده که فقط یک سوره مانند قرآن بیاورند : (( اگر درباره ی کتابی که بر بنده خود فرستاده ایم شک دارید ؛ یک سوره مانند آن را بیاورید و تمام گواهان خود را غیر از خدا ، برای این کار دعوت کنید. اگر راست می گویید. )) – سوره ی بقره – آیه ی ۲۳
در چهارمین دعوت به مبارزه خداوند متعال چنین می فرماید : (( آیا می گویند – پیامبر – این آیات را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است؟ بگو پس شما هم اگر راست می گویید یک سوره مانند آن را بیاورید و در این کار غیر از خدا از هرکس می خواهید یاری بگیرید .)) – سوره ی یونس – آیه ی ۳۸
بنابر این در خود قرآن مجید بر معجزه بودن قرآن و اینکه کسی نمی تواند مانند ان را باورد تأکید شده است. سوال اینجاست که چرا مشرکان سوره ای مانند قرآن را نیاورده اند. مسلم است که نتوانسته اند. چون اگر می توانستند حتما سوره ای مانند قرآن می آوردند تا به راحتی در مسابقه ای که از جانب خدا برگزار شده پیروز شده و اسلام را زیر سوال ببرند.
مخاطب آیات تحدی کیست ؟
در اینجا به بررسی دیدگاه باقلانی درباره ی مخاطب تحدی می پردازیم :
آیا هماوردجویی قرآن در خطاب با عموم انسانها در همهای اعصار است یا صرفاً با قهرمانهای فصاحت و بلاغت در عصر بعثت رسول مکرم اسلام؟
دکتر بنت الشاطی در گزارشی که از مفهوم اعجاز و مخاطبان تحدی بنابر نظرگاههای باقلانی به دست داده است مدعی وجود تعارض در اندیشهی این دانشمند شده است با این بیان که باقلانی در یک جا گفته است : این آیت ـ یعنی معجزهی قرآن ـ علمی است که بر همگان لازم است آن را بپذیرند و سر تسلیم در برابرش فرود آورند. این در حالی است که دانستیم مردم در درک این حقیقت و رسیدن به این علم، یا به عبارت دیگر به وجه دلالت آن، با یکدیگر تفاوت دارند، زیا غیر عرب تنها از طریق آگاهی یافتن از ناتوانی عرب در این مسأله به این معرفت میرسد که قرآن معجزه است . غیر عرب در معرفت این امر واسطههایی نیاز دارند که افرادی که خود اهل فصاحتاند بدان نیازمند نیستند . اما زمانی که همین غیر عرب از ناتوانی اهل فصاحت در این مسأله آگاهی مییابد، به منزلهی آنان، مخاطب این آیت و حجت قرار میگیرد. به همین نحو،کسانی هم که اهل فصاحتاند، ولی در سطحی متوسط قرار دارند، به آن اندازه به درک مسألهی اعجاز نایل نمیآیند که صاحبان قدرت و توانایی و چیرهدستان این صناعت بدان نایل میشوند. به همین دلیل نیز، شاید این متوسطها از این نظر در ردیف غیر عرب قرار گیرند که تنها در صورت آگاهی یافتن از ناتوانی خدواندگاران این هنر حجت بر آنها تمام میشود. بنابراین، در این مسأله، آنان که مرجع و معیارند مجموعه فصیحانند، نه تک تک آنها … .
اما دیری نمی پاید که دانشمد مزبور ، این سخن خود را که گفته بود تنها اعراب عصر بعثت مخاطب تحدی هستند، نادیده میگیرد و میگوید:
این تحدی، به یکنحو،هم آنان و هم دیگران را مورد خطاب قرار میدهد: ما به همان نحو که از ناتوانی مردم نخستین عصر [ در آوردن همانند قرآن ] آگاهی مییابیم ، از ناتوانی مردم دیگر عصرها نیز آگاه میشویم، زیرا راه رسیدن به چنین آگاهیای در هر دو مورد یکی است ، چرا که همه به یک نحو مخاطب تحدی و مبارزهجویی قرار گرفتهاند و از دیگر سوی ،روح به مخالفت و مبارزه برخاستن در همهی طبایع به یک نحو موجود است و تکلیف نیز به یک شیوه و بی آنکه تفاوتی در کار باشد متوجه همگان است.
به نظر میرسد تصور تعارض در سخنان علامه باقلانی، توهمی بیش نباشد که از تعارض ظاهری دو سخن یاد شده نشأت گرفته باشد در حالی که با این توضیح مختصر، اشکال مذکور مرتفع میشود که : هر چند خطاب تحدی به همگان است اما در حقیقت این متخصصان و نخبگان فصاحت و بلاغت ( یا هر یک از دیگر وجوه اعجاز قرآن ) هستند که مخاطب تحدی واقع میشود و اگر قرار باشد نمونهای همانند قرآن برساخته شود، هر چند همه بخواهند،اما به طور طبیعی همان متخصصان مدعی و تلاشگر در این کار خواهند بود. بنابراین اگر تا آخر تاریخ هم،همه مخاطب تحدی قرآن باشند، در عمل نگاه همهی شکاکان در اعجاز برای مشاهدهی نتیجهی کار به استادان فن به ویژه سرآمدان صدر تاریخ اسلام که فحول ادبیت و عربیت بودند دوخته میشود؛ گر چه تا ابدالدهر نیز هرگز توان کوچکترین مقابلهای را در این جهت نخواهندداشت ـ همچنان که طول تاریخ بشریت از صدر اسلام تاکنون نشان داده است و روز به روز این ناتوانی و شکست ظاهرتر و قطعیتر جلوه میکند، پس تعارضی در کار نخواهد بود.
فصاحت و بلاغت قرآن :
معجزات پیامبران هر عصر به تناسب موقعیت مکانی و زمانی و شرایط حاکم بر جامعه ی آن پیامبر متغیر بوده است. به عنوان مثال در زمان حضرت عیسی (ع) عصر طبابت بوده است و همه ی طبیبان مورد احترام جامعه بوده اند و در چنین شرایطی است که خداوند به عیسی (ع) معجزه ی زنده کردن مردگان و شفا دادن بیماران را می دهد. به عنوان نمونه ی دیگر می توان از عصر حضرت موسی (ع) نام برد. تاریخ می نویسد زمانی که فرعون ساحران را از سراسر مصر برای مبارزه با حضرت موسی (ع) فراخوان نمود ۱۰۰۰ ساحر بر ای مقابله با پیامبر خدا گرد آمدند که از بین آن ها گروهی که زبردست تر بودند انتخاب شدند. این کثرت ساحران نشانگر این واقعیت است که عصر موسی (ع) عصر سحر و جادو بوده است و به همین تناسب نیز معجزات حضرت موسی (ع) عبارت بودند از : عصایی که اژدها می شد و دستی که مثل ستاره ی درخشان از زیر کتف حضرت بیرون می آمد ( ید بیضا ) .
در زمان پیامبر اسلام (ص) نیز باید معجزه ای به تناسب موقعیت اجتماعی می آمد که مورد توجه واقع شود. به گواهی تاریخ و طبق اسناد و مدارک و اشعار به جای مانده از عصر جاهلیت می توان پی به این موضوع برد که اعراب جاهلیت بسیار به ادبیات و شعر علاقمند بوده اند و عصر جاهلیت ، عصر شعر و شاعری بوده است و در آن دوره این شاعران بوده اند که از مقام و منزلت اجتماعی بهره مند بوده اند. در این شرایط قرآن با چنان فصاحت و بلاغتی نازل می شود که حتی بزرگترین شاعران و ادیبان جاهلیت را به حیرت فرو می برد.
نکته ی قابل ذکر این این مقام این است که اگر به ماجرای تسلیم شدن ساحران به دین موسی توجه کنیم می بینیم کسانی که تسلیم خدا شدند همه از سران و بزرگترین ساحران روزگار خود بودن اما با این وجود تسلیم شدند و حتی حاضر شدند جان خودرا در این راه از دست بدهند. علت این امر را می توان چنین بیان نمود که ساحران که به درجه ی اوج سحر رسیده بودند وقتی حرکت موسی (ع) را دیدند بلافاصله پی بردند که این سحر نیست و هیچ جادویی نمی تواند چنین کند و فهمیدند که این نشانه ی الهی است. عین این مسئله برای اربابان شاعر عرب نیز مطرح بود و آن ها درک کردند که سخن هیچ بشری نمیتواند چنان فصیح و بلیغ و موزون باشد . برخی از این موارد عبارتند از :
الف ) داوری ولید بن مغیره ی مخزومی : این فرد که او را به حکیم اعرب می خوانند از زبردسترین سخنپردازان عرب به شمار می رفت. گروهی نزد وی رفته و نظر وی را درباره ی قرآن جویا شده بودند. وی در پاسخ به آنان گفته بود : (( به خدا سوگند سخنانی از محمد شنیدم که نه مانند گفتار آدمیان و نه از سنخ گفتار پریان است. به خدا سوگند آن را شیوایی و زیبایی است که کلام بلند آن را پرثمر و جملات عادی آن پر برکت است و این سخن فراتر رفته اوج خواهد گرفت و چیزی را بر او برتری و علو نخواهد بود. ))
این اعتراف عملی ازیکی بزرگترین چهره های ادبی عرب جاهلیت نشانگر اوج فصاحت و بلاغت و شیوایی و رسایی کلام حق است و دلیلی بر اینکه قرآن معجزه است . چون قرآن فصاحت و بلاغتی مافوق بشری دارد.
نکته ای که باید در اینجا ذکر نمود این است که فصاحت و بلاغت چیزی نیست که هر کسی آن را به طور کامل درک کند و درباره ی این موضوع اهل فن هستند که می توانند نظر دقیق بدهند ولی با این حال قرآن دارای چنان آهنگ زیبایی بود که همه ی اعراب را به خود جلب می نمود.
ب) داوری عتبعه بن ربیعه : این فرد که از سران و مشاهیر قریش بود نزد رسول اکرم (ص) رفت تا به ایشان پیشنهاداتی بدهد که مانع پیشرفت اسلام شود. حضرت آیه ی ۳۷ سوره ی فصلت را در پاسخ به او تلات نمودند و به سجده رفتند. جذابیت و شیوایی قرآن کریم چنان وی را به شگفتی آورده بود که مدتی به پیامبر (ص) خیره شده و سپس بدون آنکه چیزی بگوید از نزد ایشان خارج شد و به دوستان خود گفت : « سخنی از محمد شنیدم که به خدا سوگند نه شعر است ، نه افسون و نه کلام جن و … . »
ج) داوری طفیل : طفیل از سران قبیله اش بود و نفوذ خاصی به افراد قبیله اش داشت. کفاراز بیم آنکه طفیل مسلمان شود و به تبلیغ دین اسلام در قبیله اش بپردازد پیش از ورود او به مسجد الحرام دور او را گرفتند و گفتند محمد ساحری است که اگر صدای او را بشنوی سحر می شوی . پس با پنبه گوشهایت رابپوشان تا صدایش را نشنوی و مبادا که گمراه شوی. طفیل همین کار را کرد ولی درحالی که پیامبر(ص) داشت آیات قرآن را برای مردم می خواند از روی کنجکاوی پنبه ها را از گوش در آورد و آیات الهی را شنید. طفیل به دنبال حضرت راه افتاد ؛ به خانه ی ایشان رفت و از پیامبر (ص) خواست که دین خود را به عرضه کند . پیامبر نیز ضمن معرفی دین اسلام به وی آیاتی از قرآن را نیز قرائت نمودند. طفیل می گوید : « به خدا سوگند هرگز سخنی شیواتر از قرآن نشنیده و آیینی عادلانه تر از اسلام نیافته ام. » و سپس مسلمان شد.
د) جمع شدن گروهی ۴ نفره برای مسابقه با قرآن : هشام بن حکم از امام صادق (ع) بیان می کند که ۴ تن از سران کفر و الحاد به نام های ابن ابی العوجا ، ابوشاکر ، عبدا… بن مقفع و عبدالملک بصری در مسجد الحرام گرد هم آمدند تا به تحدی قرآن کریم پاسخ بگویند. از این رو قرار شد تا سال آینده که همه دوباره همدیگر را در مسجد الحرام می بینند هرکدام به اندازه ی یک چهارم قرآن را بیاورند تا به طور کامل قرآن جاوید را از بین ببرند. تا سال آینده که آن ۴ نفر بازگشتند هر کدام به دیگری آیه ای از قرآن را گفتند که متحیرشان ساخته و نتوانسته اند مانند آن را بیاورند.
علاوه بر موارد فوق امروزه نیز اکثر علمای فصاحت و بلاغت در این معجزه ی جاویدان متحریانه نگریسته و اعترافات تکان دهنده ای دارند . به عنوان مثال دکتر شبلی شمیل که به ماوراء طبیعه اعتقاد ندارد در ضمن اشعارش می گوید : « من اگر چه به دین حضرت محمد کافر هستم ولی چگونه می توانم آیات محکم قرآنش را نادیده بگیرم و به آن کفر ورزم . »
کرنیکو ، دانشمند انگیلیسی و استاد ادبیات دانشکده ی علیگره ی هند در حضور اساتید سخن و ادبیات در پاسخ به پرسشی که در مورد اعجاز قرآن کریم مطرح شده بود گفت : « قرآن را برادر کوچکی است به نام نهج البلاغه . آیا برای کسی امکان دارد مانند این برادر کوچک را بیاورد تا ما را مجال گفتگو در امکان آوردن بلاغتی نظیر قرآن کریم باشد ؟! »
برخی می گویند کلمات حروف الفبا محدود است و بنابر این کلماتی که از آن ها ساخته می شود نیز محدود است پس فصاحت و بلاغت قرآن نیز محدود است. در پاسخ باید گفت که فصاحت و بلاغت در حقیقت یعنی بیان معانی بسیار زیاد در جملاتی کوتاه و قابل فهم برای همه . بنابر این فصاحت و بلاغت اصلا ربطی به محدودیت کلمات ندارد و این ملاک سنجش نیست ؛ بلکه هنر همین است که از دل همین کلمات محدود معانی نامحدود را می رساند.
تشکیک در وجوه انگیزه ی مقابله با قرآن کریم :
برخی می گویند شاید مردم اصلا انگیزه ی مقابله با قرآن را نداشته اند در پاسخ باید گفت که چرا انگیزه ای نباشد در حالی که اگر بهتر از قرآن می آوردند ، اسلام زیر سوال می رفت و تازه تاریخ خود بهترین داور بر این است که چه کسانی تلاش کرده اند که مانند قآن را بیاورند ولی شکست خورده اند.
گروهی دیگر پا را فراتر این نهاده می گویند خدا خودش کاری کرده که کسی انگیزه ای نداشته باشد که مانند قرآن را بیاورد . اولا در پاسخ باید گفت : شما که خدای ما را قبول ندارید پس چگونه به خدایی که وجودی برایش قائل نیستید استناد می کنید. ثانیا : اگر خدا می خواست انگیزه را بگیرد از همان اول کاری می کرد که هیچ کس حتی به فکر مقابله با قرآن نیافتد در حالی که این خود خداست که انگیزه می دهد و آیات تحدی را بیان نموده و به مبارزه دعوت می کند . پس با منطق سازگار نیست که خدایی که می خواهد انگیزه ی فردی را از او بگیرد دوباره آیات تحدی را بیاورد و بر ضد هدف خود عمل کند.
تشکیک در ناتوانی مردم در آوردن مانند قرآن :
برخی می گویند شاید کسانی بوده اند که مانند قرآن را آورده اند ولی اثری از کارشان تا کنون باقی نمانده و از کجا معلوم که تا کنون کسی مانند آن را نیاورده است. در پاسخ باید گفت تاریخ به دست همه ی گروه ها نگاشته می شده است . در همه ی ملل اعم از مسلمان و یهودی و کفار و دوستان و دشمنان مسلمانان تاریخ های جداگانه و متعددی نگاشته می شده است . برخی از این تواریخ حتی سرگذشت پیامبران دروغین را در دل خود گزارش نموده اند. بنابر این اگر کسی مانند قرآن را آورده بود لااقل در یکی از کتاب های تاریخی دشمنان اسلام این مورد ذکر می شد تا ضربه ای برای اسلام باشد ، در حالی که هیچ کتاب تاریخی گواهی بر این ندارد که کسی توانسته باشد مانند قرآن را بیاورد.
آیا الفاظ تکراری مانع ازفصاحت و بلاغت قرآن است ؟
یکی از مسایلی که از قدیم ذهن قرآن پژوهان را به خود مشغول ساخته، تکرار برخی عبارتها و آیههای قرآن کریم است . این موضوع در سورههای « رحمن » و « مرسلات» جلوهی خاصی پیدا کرده است . به طوری که در سورهی نخست با ۷۶ آیه، جملهی « فَبِاَیِّ آلاءِ رَبَّکُمَا تُکَذِّبانِ » 31 بار و در سورهی دوم، آیهی « وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ » ده بار تکرار شده است. همچنین آیات « فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُر » و « لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرآنَ لِلذَّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِر » در سورههای قمر ، چهار بار مکرر گشته است.
موضوع تکرار آیات و الفاظ قرآن از این جهت حایز اهمیت است که در علوم بلاغی، تکرار را از جملهی عوامل اطناب برشمرده و نیز مخل به فصاحت دانستهاند . از این رو محققان درصدد بیان فواید تکرار در قرآن برآمدهاند.
نویسندهای محترم در این نوشته با نگاهی جامع به موضوع تکرار در قرآن، فواید الفاظ مکرر قرآن را یادآور شده و این مقاله را در دو بخش فراهم آورده است: در بخش نخست به طبقهبندی الفاظ مکرر در قرآن پرداخته و در بخش دوم فواید تکرار آنها را برشمرده است.
کلید واژهها : تکرار، اطناب،فصاحت، بلاغت ،اعجاز قرآن، الفاظ مکرر.
۱ـ مقدمه
مقصود از الفاظ مکرر، الفاظی است که در یک متن بیش از یک بار به کار رفته باشد. در علوم بلاغی، در مباحثی همچون « اطناب» و « فصاحت کلام»از « تکرار» سخن به میان آمده است ؛ اطناب،یعنی زیادت الفاظ بر معانی ـ که در عین حال مفید نیز باشد ـ یا ادای معانی با عبارتی بیش از حد متعارف به جهت تقویت و تأکید آن، اطناب ، انواع بسیاری دارد؛ یکی از آنها تکراری است که به انگیزههای خاصی صورت میگیرد. همچنین،یکی از مواردی که به فصیح بودن کلمه آسیب میرساند،کثرت تکرار بیفایده است.
بنابراین میتوان گفت که تکرار بر دو قسم است : ۱) تکرار بلیغ و مفید؛ ۲) تکرار غیربلیغ و بیفایده.
با این توضیح، باید دید اول این که تکرار در قرآن چه جایگاهی دارد، دوم آن که چه فوایدی بر این تکرار مترتب است . از این رو ، متن اصلی مقاله را در دو بخش قرار دادهایم؛ در بخش نخست، الفاظ مکرر در قرآن را طبقهبندی کردهایم، در بخش دوم به بیان فواید تکرار در قرآن پرداختهایم .
2 ـ طبقه بندی الفاظ مکرر در قرآن
الفاظ مکرر در قرآن را میتوان از لحاظ « شمار تکرار در کل قرآن » و نیز از « لحاظ تعداد الفاظ مکرر در مواضع خاص » طبقهبندی کرد.
۲ـ۱ـ الفاظ مکرر از لحاظ شمار تکرار در کل قرآن
این الفاظ را میتوان در سه دسته جای داد: ۱) الفاظ حایز کمترین شمار تکار ؛ ۲) الفاظ حایز بیشترین شمار تکرار ؛ ۳) سایر الفاظ مکرر.
الفاظی که در سراسر که قرآن تنها دو بار به کار رفتهاند از دستهی نخستاند،مانند: « الابل » [انعام (۶)، ۱۴۴ ؛ غاشیه (۸۸) ،17] ، « اثاثاً» [ نحل (۱۶) ،80 ،80 ؛ مریم (۱۹) ،74 ] و « باخع » [کهف (۱۸) ،6 ؛ شعراء (۲۶) ،3]
الفاظی که حایز بیشترین شمار تکرارند،از بشترین تا ده مورد عبارتاند از ؛ ۱) لفظ جلاله « الله » ، 2702 بار ـ با احتساب واژهی اللهم که پنج بار آمده است ؛ ۲) « قال » ، ۱۷۲۵ بار ؛ ۳) « کان »، ۱۳۸۸ بار ؛ ۴) « ربَ» ،973 بار؛ ۵) « ایمان » ، ۸۷۹ بار ؛ ۶) « علم» ، ۷۸۰ بار ؛ ۷) « اتی » ،549 بار ؛ ۸) « کفر » ،525 بار؛ ۹) « رسول » ، ۵۱۳ بار ؛ « یوم » ، 475 بار.
۲ـ۲ـ الفاظ مکرر از لحاظ تعداد واژههای تکرار شده در مواضع خاص
در اینجا ، سخن از آن نیست که یک واژه در سراسر قرآن ، چند بار به کار رفته است،بلکه سخن از تکرار یک واژه یا واژههای یک آیه در مواضع خاصی از قرآن است . برای مثال گفته میشود چرا واژهی « الناس» در آخرین سورهی قرآن چند بار تکرار شده است ؛ و یا چرا بخشی از آیهی ۴۸ سورهی بقره در آیهی ۱۲۳ همین سوره مکرر گشته است ؛ و یا چرا آیهی «فَبِایَّ آلاءِ ربِّکُما تُکَذِّبان » عیناً و با شمار زیادی در سورهی « رحمن » تکرار شده است.
این الفاظ ، ابتدا به دو دستهی کلی تقسیم میشوند: الف) یک لفظ مکرر؛ ب) بیش از یک لفظ مکرر.
قسم نخست، خود با توجه به محل تکرار به دو گونه قابل تقسیم است: ۱) در یک آیه یا در چند آیهی متوالی ؛ ۲) در مواضع مختلف از قرآن .
قسم دوم نیز ـ با توجه به کل الفاظ آیات ـ به دو نوع قابل تقسیم است: الف) در حد تمام الفاظ آیات؛ ب) در حد برخی از الفاظ آیات.
۲ـ۲ـ۱ـ یک لفظ مکرر
در نوع اول از این قسم، یعنی « در یک آیه یا چند آیه متوالی» ، تمام الفاظ، در نوع دوم،یعنی « در مواضع مختلف » تنها الفاظی مدنظر قرار گرفتهاند که معانی مستقل دارند؛ نه الفاظی مانند « مِنْ» ،« ذلک» و « الذین» که به تنهایی معنای کاملی ندارند و از میان الفاظ دارای معنای مستقل نیز فقط مواردی لحاظ شدهاند که آیات مشتمل بر آنها از نظر این کلمهی مکرر ، وحدت موضوعی دارند؛ نه کلماتی همچون « اَبِی» که در آیهی « اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَی وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ » [یوسف (۱۲)، ۹۳] اشاره به پدر یوسف (ع) و در آیهی « وَ اغْفِر لِاَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنْ الضَّالِّینَ [ شعراء (۲۶)، 86 ] اشاره به پدر ابراهیم دارد . زیرا چنین تکراری تنها تکرار «شکل » است .
۲ـ۲ـ۲ـ بیش از یک لفظ مکرر
نوع دوم از این قسم یعنی ط تکرار در حد برخی از الفاظ آیات» چنانچه شامل تعداد کمی از کلمات آیات شود،این گونه آیات همدیگر را تفسیر میکنند . اما در صورتی که شامل تعداد زیادی از کلمات آیات شود، به نوع اول یعنی « در حد تمام الفاظ آیات » نزدیک میشود . محور بررسیهای ما در این قسم، نوع اول است که شامل ۷۲ آیه ۲ از قرآن کریم میشود . این آیات که عیناً و بدون هیچ اختلافی تکرار شدهاند؛ از لحاظ محل تکرار به دو دسته : « در یک سوره » و « در دو یا چند سوره » و دستهی اول نیز از لحاظ میزان تکرار به دو گونه : « به تداد زیاد» و به « تعداد کم » دستهبندی میشوند.
3 ـ فواید کاربرد الفاظ مکرر در قرآن
با توجه به این که از نظر متخصصان علوم بلاغی، استفاده از الفاظ مکرر، بدون فایده محل بلاغت است، تبیین و تفسیر وقوع چنین پدیدهای در قرآن در موارد بسیاری ـ حتی در حد تکرار تمام الفاظ آیه ـ چیست؟
برای این پرسش ، دو پاسخ داریم : پاسخ اول آن است که : اگر فرض بگیریم هر گونه تکراری مخالف با بلاغت است،باز هم دلیلی بر وجود عیب و نقص در قرآن کریم نیست؛ زیرا میتوان گفت که از نظر قرآن ، اصل ،دنبال کردن هدفی است که قرآن برای آن نازل شده است و تا جایی که بلاغت مانع پیاده کردن هدفش نباشد، از آن سود میجوید . اگر به فرض ، در برخی موارد اجرای قواعد بلاغی با هدف اصلیاش سازگاری نداشته باشد، بدیهی است که دنبال کردن هدف اصلی بر رعایت موازین بلاغی مقدم خواهد بود.
باید به این نکته توجه داشت که وجه اعجاز قرآن کریم منحصر در « بلاغت » نیست، بلکه قرآناز جهات گوناگون معجزه است،چنانچه در موارد خاصی، رعایت وجوه دیگر اعجاز قرآن، مقتضی عدم رعایت قواعد بلاغی بوده است، این امر خللی به اعجاز قرآن وارد نمی کند.
و اما پاسخ دوم : با دقت و تدبر در آیات قرآن میتوان اسرار وحکمتهای وجود این الفاظ را در قرآن یافت. برای نیل به این هدف، با توجه به تقسیمبندی ارائه شده، به بررسی آیات دربردارندهی الفاظ مکرر میپردازیم.
بررسی این ایات با توجه به دستهبندی نوع اول یعنی « از لحاظ تعدد تکرار در کل قرآن » به بحث اعجاز عددی منجر میشود که در زمینهی آن پژوهشهایی از سوی بعضی از دانشمندان انجام گرفته است و نیازی به طرح دوبارهی آن در این مقاله نیست . بنابراین محور بحث ، بیان فواید تکرار الفاظ ، مطابق دستهبندی نوع دوم ( از لحاظ تعداد الفاظ تکرار شده در برخی مواضع ) است .
۳ ـ ۱ فایدهی مکرر بودن یک لفظ در دو یا چند آیهی متوالی
پژوهشگران دربارهی فایدهی وجود این نوع، شش دلیل ذکر نمودهاند: ۱ـ مقبولیت کلام؛ ۲ـ ترس از فراموشی مخاطب در صورت طولانی شدن کلام؛ ۳ـ تعظیم و تهدید؛ ۴ـ مداح ؛ ۵ـ استبعاد؛ ۶ـ شیوع و اهمیت داشتن در جامعه ؛ برخی نیز معتقدند این نوع، اساساً تکرار محسوب نمی شود تا از فایدهی آن سخن بگوییم.
3ـ۲ـ فواید مکرر بودن یک لفظ در مواضع مختلف
بررسی اینگونه الفاظ همان روش تفسیر موضوعی است که برخی از دانشمند با استفاده از این روش به تفسیر قرآن پرداختهاند. مفسر پس از جمعآوری آیات مربوط به یک لفظ یا موضوع خاص، همهی آنها را همچون موادی که درهم میآمیزند، پیش روی خود قرار داده، در معانی آنها تفقه نموده، نسبت آنها را با یکدیگر کشف و از میان آنها نتیجهگیری و هدف را آشکار میکند.
۳ـ۳ـ فواید مکرر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیه
از میان ۷۲ آیهی مکرر قرآن کریم، تنها سه آیهی مکرر سورههای « رحمن»، « مرسلات» و «قمر» که به سبب تکرار زیاد در یک سوره به خودی خود توجه انسان را جلب میکنند، مورد عنایت پژوهشگران قرار گرفته است سایر موارد به خاطر فاصلهی زیاد محل تکرار، نظری را به خود جلب ننموده، تاکنون هیچ گونه تحقیقی دربارهی آنها انجام نشده است.
فایدهی ذکر شده از طرف بیشتر دانشمندان دربارهی آیات مکرر در این سه سوره، «تأکید» است که تعمیم آن نیز به تمام آیات مکرر صحیح نیست، زیرا آیهای که در سراسر قرآن فقط دو بار ذکر شده است، چگونه میتواند موجب تأکید شود؟! برای خوانندهی قرآن که آیهای را یکبار در جایی و سپس با فاصلهای نسبتاً زیاد در جایی دیگر میبیند و یا اصلاً سورهای را در یک زمان و سورهی دیگری را در زمان دیگر میخواند، چگونه میتواند تأکید احساس شود؟ این عدم کارآیی توجیه عرضه شده، ما را وامیدارد تا علل و فواید دیگری را جستجو کنیم.
برای نیل به این مقصود، نگارنده در رسالهی دکتری،این تحقیق را در چند مرحله به انجام رساندم؛ در مرحلهی اول ، تمام آیات مکرر استخراج و طبقهبندی شد؛ و در مرحلهی دوم ، هر یک از سورههای حاوی آیات مکرر با توجه به معنای آیهی مکرر، مورد بررسی قرار گرفت . نتیجهی حاصل از این دو مرحله این است که آیهی مکرر در حکم هدف و مقصود اصلی سوره است . به تعبیر دیگر، آیهی مکرر به منزلهی گل سرسبد آن سوره بوده، سایر آیات در حال تبیین و توضیح و ارائهی نمونههایی برای درک بهتر و کاملتر همان آیه میباشند.
در مرحلهی سوم، بررسی هر یک از این آیات با توجه به دستهی مربوط به خود انجام گرفت و نیتجهی مربوط به هر دسته در جای خود بیان گردید. آنچه در پی میآید گزیدهای از مطالب این تحقیق است .
۳ـ۳ـ۱ـ فواید تکرار آیات در یک سوره به تعداد زیاد
محدودهی این بحث ، سه سورهی « رحمن»، « قمر» و « مرسلات » است که به بررسی آنها میپردازیم:
۳ـ۳ـ۱ـ۱ـ فواید تکرار آیهای « فَبِایِّ آلاءِ ربِّکُما تُکَذِّبان »
آیهی یاد شده، ۳۱ بار در سورهی « رحمن » آمده است . پژوهشگرانی که دربارهی تکرار این آیه اظهار نظر کردهاند،فوایدی برای آن برشمردهاند که خلاصهی نظریههای آنها در پی میآید .
۱ـ تقریر تعمتهای عطا شده نیکوست. پس حسن تکرار به جهت اختلاف نعمتی است که تقریر میکند.
۲ـ اشاره به این که هر نعمتی از ان نعمتها و هر بینهای از آن بینات به تنهایی مستلزم شکر و اقرار به وحدانیت خداوند است.
۳ـ این آیه اگر چه متعدد آمده، ولی هر یک از آنها متعلق به ما قبل خود است .
۴ـ تکرار این آیه، آن هم در مقطعهای کوتاه، آهنگ جالب و زیبایی به سروه داده و چون با محتوای زیبایش آمیخته میشود، جاذبهی خیرکنندهای پیدا میکند، لذا جای تعجب نیست که در حدیثی از پیغمبر اسلام (ع) نقل شده است که فرمود: « هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن سورهی الرحمن است.»
۵ـ از میان ۳۱ بار تکرار آن ، هشت مورد پس از شمردن عجایب خلقت و مبدأ آفرینش؛ هفت مورد ـ به شمار درهای جهنم ـ پس از یاد جهنم و سختیهای آن؛ هشت مورد ـ به شمار درهای بهشت ـ در وصف دو بهشت و اهل آن، و هشت مورد آخر درباره ی دو بهشتِ دیگر آمده است . پس برای کسی که به هشت مورد اول معتقد باشد و به موجبات آن عمل نماید، درهای بهشت گشوده ودرهای جهنم بسته میشود.
۶ ـ این آیه در طی زمان فریاد میزند و به صراحت اعلام میدارد که کفر جن و انس و انکارشان نسبت به نعمتهای الاهی، خشم تمام موجودات را برمیانگیزد و به حقوق همهی مخلوقات تجاوز میکند. لذا اگر در خطاب به آنها هزاران مرتبه هم تکرار شود، باز هم ضرورت دارد و نیاز به آن همیشه باقی است.
۳ـ۳ـ۱ـ۲ـ فواید تکرار دوآیهی « فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ » و « وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ » .
هر یک از این دو آیه، چهار بار در سورهی قمر تکرار شدهاند.۱۹ مفسران و قرآن پژوهان نکاتی به عنوان فواید تکرار این دو آیه برشمردهاند که خلاصهی آن به این شرح است:
۱ـ از آن جایی که در این سوره انواع انذار و عذاب ذکرگردیده، یادآوری نیز کاملاً به یکایک آنها پیوند خورده است.
۲ـ علت تکرار آیهای « فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ » در داستان قوم عاد این است که اولی مربوط به دنیاست و دومی مربوط به آخرت .
۳ـ سبب تکرار آیهی « فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ » در داستان قوم عاد شاید از این جهت است که عذاب این گروه از دیگران شدیدتر بود. هر چند همهی عذاب های الاهی شدید میباشد.
۴ـ تکرار آیهی « وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ » در هر یک از داستانهای این سوره به خوانندگان میفهماند که تکذیب هر رسول مقتضی نزول عذاب و شنیدن هر داستان مستلزم یادآوری وعبرتگیری است تا دچار غفلت نشوند.
۳ـ۳ـ۱-۳ـ فواید تکرار آیهی « فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ »
این آیه، نه بار در سورهی « مرسلات » آمده است. صاحب نظران در مورد تکرار این آیه، حکمتهای زیر را بیان کردهاند:
۱ـ این سوره، روز فصل یعنی قیامت را ذکر کرده، اخبار مربوط به آن را تأکید و با تهدید شدید نسبت به تکذیبگران آن و بشارت نسبت به سایران قرین نموده و به جهت افزودن جانب تهدید بر جانب دیگر، این آیه را تکرار کرده است.
۲ـ آیهی فوق هر بار پس از یکی از نعمتهای شمرده شده در این سوره قرار دارد، پس تکرار محسوب نمیشود.
۳ـ چون هر بار به دنبال یکی از داستانهای این سوره آمده است، پس در هر مرتبه مربوط میشود به تکذیبگران همان داستان.
3ـ۳ـ۱ـ۴ـ فواید دیگر
به نظر نگارنده، فایدهی تکرار زیاد این آیات، تأکید بر اهمیت هدفی است که در این آیات دنبال میشود؛ تا بدین وسیله خوانندهی آیات الاهی به سادگی از آن رد نشده، نهایت توجه خود را بدان معطوف دارد. البته آیهی مکرر هر بار معنای جدیدی را هم در ارتباط با آیات نزدیکش میرساند.
اینک برای نمونه، به تحلیل فواید تکرار آیهی « فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ» میپردازیم.
دهبار تکرار این آیه در سروهی « مرسلات» ، بیانگر هدف این سوره و تأکید بر شدت سختیها و عذابهای روز قیامت است،سایر آیات این سوره نیز هر یک به نوعی نشاندهندهی علت و چگونگی این سختیهاست . این تأکید میتواند سبب پیشگیری از گرفتار شدن انسانها به آن عذابها گردد.
از این ده بار، مورد اوّل پس از چند سوگند و جواب آن یعنی « اِنَّمَا تُوعَدوُنَ لَواقِعٌ » و نیز برخی از حوادث مربوط به روز قیامت آمده است . یعنی حال که آن روز برخلاف تصور آنان به حتم فرا میرسد و چنان وقایع هولناکی هم در آن هنگام رخ میدهد،پس وای بر تکذیبگران آن روز و آن وقایع .
مورد دوم پس از اشاره به هلاکت گذشتگان و اعلام گرفتار شدن آیندگان ـ و به طور کلی تمام بدکاران ـ به همان عقوبت دیده میشود . پس وای در آن روز بر تکذیبگردان که باور نمیکردند عاقبتی همچون گذشتگان داشته باشند.
آیات پیش از مورد سوم به آفرینش انسان از آبی پست و قرار گرفتن آن در جایگاهی استوار تا زمانی معین اشاره دارند. یعنی خدایی که قدرت داشت شما را از آبی پست بیفریند و تا زمانی مشخص در چنین جایگاهی قرار دهد،قادار خواد بود روز قیامت نیز شما را که ا مدتی معین در دنیا زندگی کردهاید و سپس ز دنیا رفتهاید ، دوباره زنده کند. پس وای بر تکذیبگران در آن روز که تصور میکردند خداوند قادر نیست آنها را دوباره زنده کد و به حساب اعمالشان رسیدگی و عذابشان نماید؛ ولی همهی اینها واقع میشود.
مورد چهارم پس از اشاره به قبض و بسط زمین و وجود کوهها و آب برای انسان آمده است. پس وی بر تکذیبگران د رآن روز که میتوانستند در صورت استفادهی نیکو از آن امکانات و نعمتا و جلب رضای خدا وضعیت خوبی در روز قیامت داشته باشند، ولی به سبب استفادهی نادرست باید عذاب ببینند.
موارد پنجم و ششم در پی ذکر برخی از اوضاف جهنم و عذابهای تکذیبگران واقع شدهاند. پس وای بر تکذیبگران در آن روز که باید گرفتار چنین عذابهای سختی شوند.
مورد هفتم به دنبال توصیف آن روز به عنوان روز فصل و جدایی و جمع گذشتگان و آیندگان و نیز خطاب به آنها برای به کار گرفتن هر گونه مکر و حیله برای رهایی از عذابهای آنجا دیده میشود . پس وای بر تکذیبگران که در آن روز از تصدیقکنندگان جدا میشوند و چون هیچگونه مکر وحیلهای نمیتوانند بزنند، هیچ راهی برای خلاصی از آن همه عذاب ندارند.
مورد هشتم پس از بیان وضعیت اهل تقوا در بهشت قرار دارد، پس وای بر تکذیبگران که نه تنها از چنین نعمتهایی محروم خواهند بود، بلکه عذاب هم خواهند شد.
پیش از مورد نهم آیهای از اندک بودن زمان برخورداری آنان از لذات و خوشیا سخن میگوید، پس وای بر تکذیبگران که زمان راحتی و آسایش آنان بسیار کوتاه است و پس از این عمر کوتاه برای همیشه باید عذاب ببینند.
مورد دهم پس از سرپیچی آنان از اطاعت خداوند، به عنوان یکی از ویژگیهای آنها در دنیا آمده است. پس وای بر تکذیبگران که چون به وظیفهی خود یعنی اطاعت خداوند عمل نکردهاند ، سزاوار عذاب جهنم هستند.
از دو مورد اخیر نتیجهگیری میشود: همین اعمال ناشایست آنان که با کلمهی « مجرم » از آن تعبیر شده و نیز سرپیچی از اطاعت خدا،زمینهی تکذیب آیات الاهی توسط آنان را فراهم آورده است.
از توضیحات بالا معلوم میگردد که تمام آیات این سوره در حال تبیین و توضیح و تأکید هدف این سوره ـ یعنی سخت بودن روز قیامت بر تکذیبگران که مضمون آیهی مکرر است ـ میباشند.
۳ـ۳ـ۲ـ فایدهی مکرر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیهی واقع در یک سوره به تعداد کم
بررسی این گونه موارد نشان میدهد که پس از ذکر بار اول آیه، یک سری آیات مربوط به موضوع همان آیه قرار دارد و چون سخن طولانی شده، برای یادآوری خوانندگان نسبت به هدف آن آیات، دوباره همان آیه آمده است.
در نتیجه میتوان گفت: آیهی مکرر با قرار گرفتن در ابتدا و انتهای یک سری آیات، هم محدودهی موضوعی خاص و هم دف آنها را مشخص مینماید . برای مثال، آیات ۴۷ و ۴۸ سورهی بقره در آیات ۱۲۲ و ۱۲۳ همین سوره تکرار شدهاند؛ یک آیه (۴۷) عیناً و یک آیهی دیگر (۴۸) با اختلافی مختصر دوبار در سورهی بقره ذکر شده است. در فاصلهی دو مورد تکرار، ۷۳ آیه وجود دارند که سه گونهاند:
۱ـ آیاتی که در مقام عرضهی نمونهها و مصادیقی از نعمتها و عفو و رحمت خداوند نسبت به بنی اسرائیل یا زمینهسازی برای بیان چنین مطالبی میباشند. این آیات کاملاً با آیهی اول مکرر مرتبط هستند، زیرا در آن آیه به بنی اسرائیل امر شده که نعمتهای خداوند و نیز برتری خود را در آن برههی زمانی بر تمام جهانیان به یاد آورند و در این آیات نمونههایی از همان نعمتهای عطا شده به آنان دیده میشود.
۲ـ آیاتی که بیانگر برخی از اعمال و گفتار بنیاسرائیل یا توبیخ و مجازات خداوند نسبت به آنها و یا زمینهسازی برای چنین مواردی میباشند. این سری آیات کاملاً با آیهی دوم مکرر ارتباط دارند، زیرا در آن آیه به بنیاسرائیل خطاب شده که از گرفتار شدن به سختیهای روز قیامت با خصوصیات نامبرده بپرهیزند و در این آیات نمونههایی از اعمال و گفتار ناپسند آنان که عذاب الاهی را در پی خواهد داشت، آمده تا آنها متنبه شده، از این گونه اعمال و سخنان دست بردارند و خود را اصلاح نمایند.
۳ـ آیاتی که مربوط به مؤضعگیری اهل کتاب و دیگر مخالفان اسلام نسبت به پیامبر اکرم(ص) یا وظیفهی آن حضرت نسبت به آنها میباشند. در این دسته از آیات نیز علاوه بر این که یهود به خودی خود جزو این گرو هستند، با توجه به قراین موجود، مقصود اصلی آیات هستند.
مسألهی توجه به نعمتها و ترس از سختیهای روز قیامت و یادآوری اعمال وگفتار ناپسند که از سویی خود به خود توجه به خداوند و به جا آوردن شکر او و انجام اعمال صالح را به دنبال دارد و از سوی دیگر، معمولاً توسط بندگان به فراموشی سپرده میشود، آن قدر اهمیت دارد که خداوند با این که یک بار در ابتدای این آیات این مسأله را گوشزد نموده، یک بار دیگر در پایان آن نیز، همان را تذکر داده است تا هم عنایت آنها را هر چه بیشتر بدان جلب نماید و هم پس از اتمام مطالب مربوط به آن ـ که نسبتاً طولانی نیز شده است و ممکن است خوانندهی آیات الاهی، هدف از ذکر آنها را فراموش کرده باشد ـ یک بار دیگر یادآوری کند و بدین ترتیب حصاری هم به دور آیات مربوط به این موضوع خاص کشدیه و محدودهی آن را مشخص نموده است.
۳ـ۳ـ۳ـ فایدهی مکرر بودن تمام الفاظ یک یا چند آیهی واقع در دو یا چند سوره
مقایسهی سورههای دربردارندهی آیات مکرر، نشان میدهد که آیات این سورهها آنچنان باهم ارتباط دارند که مطالب یکدیگر را تکمیل و حتی گاهی تفسیر و تبیین میکنند. به عبارت دیگر، آیات مکرر نشانههایی هستند که ما را به یافتن توضیحات بیشتر پیرامون مطالب برخی از سورهها رهنمون میشوند.
در دو سروهی « مؤمنون » و « معارج » چهار آیه عیناً و یک با اختلافی مختصر تکرار گردیدهاند. همین امر موجب مقایسهی آیات این دو سوره و در نتیجه یافتن شباهتها و اشتراکات بسیاری میان آنها شده است . میتوان گفت: این دو سوره ـ یکی به تفصیل و دیگری به اختصار ـ معانی یکدیگر را تکمیل کرده، در مواردی نتایج جدیدی به دست میدهند.
مطالب هر دو سوره به دو دستهی کلی : « آیات مربوط به مؤمنان » و « آیات مربوط به کفار » تقسیم میشوند . با این تفاوت که در سورهی « مؤمنون » ابتدا مطالبی دربارهی مؤمنان و سپس کفار ، ولی در سورهی « معارج » اول کفار و بعد مؤمنان آمده است.
مواردی از اشتراکات و شباهتهای دو سروه به ترتیب مذکور در سورهی « مؤمنون » به شرح زیر است .
الف ـ مؤمنون ،2 و معارج، ۲۳
هر دو سوره شامل خصوصیتی در ارتباط با نماز میباشند. با این اختلاف که در سورهی « مؤمنون » ، « خشوع » و در سورهی « معارج » ، « دوام » آن به تناسب هر یک از دو سوره مطرح است . زیرا آیات پیشین سورهی « معارج » به صفاتی چون بیتابی و بیقراری هنگام برخورد با ناملایمات زندگی و بخل ورزیدن و محروم نمودن دیگران در وقت رو به رو شدن با خیر و خوشی اشاره دارند که با دوام نماز از بین میروند؛ چون کسی که درصدد است از هر فرصتی برای به جا آوردن نماز استفاده کند، به طور طبیعی میل و رغبتی به دنیا ندارد تا هنگام از دست دادن آن بیتاب شود و با برخورداری از آن ، دیگران را محروم نماید . ولی سورهی « مؤمنون» دربارهی شرایط رستگاری است که لازمهی آن مبرا بودن فرد از هر گونه غرور و تکبر در مقابل پروردگار میباشد.
ب ـ مؤمنون ، ۱۱ـ۱۰ و معارج، ۳۵
هر دو سوره پس از ذکر برخی از اوصاف مؤمنان و نمازگزاران، به عاقبت آنان یعنی ورود به بهشت اشاره دارند.
ج ـ مؤمنون، ۱۴ـ۱۲ و معارج ، ۳۹
سورهی « معارج» تنها به آفرینش انسانها ـ بدون ذکر جزئیات ـ اشاره دارد و سورهی « مؤمنون» تمام مراحل خلقت را به ترتیب بیان میکند. پس سورهی « مؤمنون » در بردارندهی شرح و تفصیل سورهی « معارج » در این موضوع میباشد.
دـ مؤمنون، ۵۰ ـ ۱۷ و معارج ۴۱ ـ ۴۰
در سورهی « معارج» طی دو آیه، قدرت خداوند بر جایگزینی انسانهایی بهتر از انسانهای عصر پیامبر(ص) و به طور کلی همهی زمانها مطرح شده و درسورهی « مؤمنون » طی ۳۴ ایه پس از اشاره به فرستان آب از آسمان و قدرت خداوند بر بردن آن از زمین و نیز نمونههایی از توانایی خداوند در طبیعت، برای مسألهی خلقت اقوام و ارسال پیامبران (ع) به سوی آنان و سپس نافرمانی و در نتیجه هلاکت و جایگزینی اقوامی دیگر به جای آنها میباشد.
بنابراین، همانگونه که خداوند در مورد آبی که فرستاده، قادر است آن را از زمین و دسترس مردم دور کند و نیز همانطور که در گذشته اقوامی را هلاک و گروهی دیگر را به جای آنها آورده است، در مورداین امت نیز قادر است آنها را ببرد و گروهی دیگر جایگزین نماید.
هـ ـ مؤمنون،54 و معارج، ۴۲
پس از ذکر مطالبی دربارهی کفار در هر دو سوره، به پیامبر اسلام (ص) امر شده است که آنها را در همان حال سرگرمی و غفلت رها کند، زیرا دعوت آنان نیز همچون امتهای گذشته به جایی نرسیده، دست از اعمال ناروای خود بر نمی دارند و هدایت نمیشوند.
سوره « مومنون» از غایت این امر با زمان مبهم « حتی حین » تعبیر نموده، ولی سورهی « معارج » با تعبیر « حَتَّ یُلاَقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدوُنَ »، این ابهام را برطرف کرده، زمانش را مشخص مینماید.
و ـ مؤمنون ، ۶۱ ـ ۵۵ و معارج ، ۲۱
سورهی « معارج » نوع انسان را در مواجهه با خبر، بخیل معرفی میکند و سورهی « مؤمنون» خیر بودن چیزهایی مانند مال و فرزند را نفی کرده، خیر حقیقی را منحصر میکند به خیری که انسانهایی با ویژگیهای نامبرده در همانجا، به سوی آن میشتابند. از اینرو، به کار رفتن کلمهی « خیر» در سورهی « معارج» در ارتباط با انسانهای بخیل از جهت تصور آنهاست ؛ و گرنه خیر از نظر خدا همان است که در سورهی « مؤمنون» آمده است. چیزهایی از قبیل مال و فرزند، تنها وسیلهی امتحان هستند . بنابراین، انسانهای بخیل هم در شناختن « خیر» در اشتباه هستند و هم با بخل ورزیدنشان در آزمونهای الاهی موفق نمیشوند.
زـ مؤمنون، ۵۷ و معارج ، ۲۷
سورهی « معارج » روشن میکند که مقصود از ترس و خشیت از پروردگار در سورهی « مؤمنون » ، در حقیقت ترس از عذاب پروردگار است.
ح ـ مؤمنون ،76 ـ ۷۵ و معارج، ۲۰
در سورهی « معارج » چگونگی برخورد انسان با مشکلات زندگی و در سورهی « مؤمنون » اولاً چگونگی برخورد او با رحمت الاهی و بر طرفشدن سختیها و ثانیاً فلسفهی رسیدن این مشکلات مطرح است . بنابر سورهی « معارج» ،انسان در رویارویی با سختیها بیتاب و بیقرار است و بنابر سورهی « معارج » ، هنگام برخورداری از رحمت الاهی و رفع مشکلت ، به طغیان خود میافزاید و زمان رو به رو شدن با آن خاضع و متضرع نمیشود. از همین جا معلوم میشود که علت رو به رو شدن با گرفتاریهای زندگی این است که او به خود آید و از گردنکشی و تکبر دست کشیده، خضوع و تضرع نماید.
ط ـ مؤمنون ، ۲۷ـ۲۵ و ۸۳ـ۸۲ و معارج ، ۴۴ـ۴۳
در سورهی « مؤمنون»، کافران اقوام گذشته و نیز کافران زمان پیامبر اسلام(ص) زندگی پس از مرگ و نیز روز موعود را انکار کردهاند و در سورهی « معارج » به زنده شدن آنها با کیفیت نامبرده در آن و فرا رسیدن روز موعود تصریح شده است . بنابراین میتوان گفت: در این آیات، سورهی «معارج» در مقام پاسخگویی به سخن کافران مذکور در سورهی مؤمنون است.
ی ـ مؤمنون ۸۹ ـ ۸۴ و معارج ، ۳۳
در سورهی « معارج» ، قیام و عمل به شهادات به عنوان یکی از خصوصیات مؤمنان مطرح است . در سورهی « مؤمنون» با توجه به این که پرسشهای مذکور از کافران میباشد که عملاً خداوند را کنار گذارده، از هوا و هوسهای خود تبعیت مینمایند،معلوم میشود که پرسشها از فطرت انسانهاست؛ نه به صورت رو در رو و ظاهر، زیرا اگر از کافران در ظاهر چنین پرسشهایی شود، خدا را انکار میکنند ولی فطرت آنها که بر اساس خداپرستی است، چنین شهاداتی میدهد . بنابراین ، مقصود از شهادات مؤمنان نیز همان شهادات فطری آنهاست که برخلاف کافران، آنها کاملاً در همان جهت و بر مبنای آن عمل میکنند.
ک ـ مؤمنون ،101 و معارج ، ۱۴ ـ ۱۰
در هر دو سوره نپرسیدن خویشاوندان از حال یکدیگر در روز قیامت مطرح است . بنا بر سورهی « مؤمنون » ، در آن روز نسب و رابطهی خویشاوندی وجود ندارد و خویشاوندان نسبت به یکدیگر احساس بیگانگی میکنند و بر اساس سورهی « معارج» ، سختیهای آن روز به حدی شدید است که انسانهای مجرم با هر وسیلهی ممکن، درصدد نجات خود هستند . بنابراین ،هیچ پروایی ندارند که حتی اگر بتوانند ،همان کسانی را که از طرفی در آن وقت احساس بیگانگی نسبت به آنها دارند و از طرف دیگر به دلیل وابستگی به همینها که در دنیا وسیلهی امتحانشان بودند، برای نجات خویش فدا کنند و آنها عبارتاند از : فرزندان، همسر، برادر و خویشان حامی .
ل ـ مؤمنون، ۱۱۱ ـ ۱۰۹ و معارج ، ۵
در سورهی « مؤمنون» نمونهای از « صبر جمیل » عرضه شده که در سورهی معارج، پیامبر اسلام بدان مأمور شده است. در سورهی «معارج» به رستگاری و پاداش بندگان مؤمنی اشاره دارد که در مقابل تمسخر کافران صبر کردند. پیامبر گرامی اسلامی (ص) نیز از جانب مشرکان قریش رنج و آزار وتمسخر بسیار میدید . از این رو، یکی از مواردی که آن حضرت باید صبر میکردند، در مقابل آنان بود.
م ـ مؤمنون، ۱۱۴ ـ ۱۱۳ و معارج، ۴
بنابر سورهی « مؤمنون » ، در روز قیامت ، کافران در پاسخ به این پرسش که چه مدت در دنیا اقامت داشتهاند ، میگویند یک روز یا قسمتی از یک روز و به آنها میگویند شما تنها مدت اندکی در زمین کردهاید و بنابر سورهی « معارج » ، مدت زمان روز قیامت برابر با پنجاه هزار سال دنیاست که در مقایسه با مدت عمر انسان در دنیا، واقعاً هم تمام عمر او در مقابل آن بسیاراندک است .
جلوههای ادبی در قرآن ( داستان ) :
در اینجا برای تکامل بحث فصاحت و بلاغت کمی موشکافانه تر وارد قضیه شده و به بررسی ابعاد داستان در قرآن می پردازیم که با دقت در این نکات و ظرافت هایی که قرآن در این ارتباط رعایت نموده است به حقانیت قرآن می توان پی برد.
اِنَّ هَذَا القُرْانَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ اَقْومَ
قرآن چراغی است که روشنی آن فرو نمینشیند چشمه زایندهای است که داروین از آن نمیکاهند نشانههایی است که روزگان بی آنها راه نمی یابند.
ابزارهای هنری، بی شک رساترین، بلیغ ترین و کاریترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است .
مقام معظم رهبری
هنر یک شیوه بیان است، یک شیوه ادا کردن است .
شاید امروز، کسی را نتوان یافت که بنوعی در عمرش از هنر تأثیر نپذیرفته باشد، اما به حتم،گروه بسیاری از مردم، نه تنها همواره تحت تأثیر قرار گرفتهاند و هنوز تحت چنین تأثیراتی هستند که اصولاً کلیترین تحولات فکری و اخلاقی را گذشته از ایدئولوژیها در رابطه با هنر یافتهاند .
با وجود همه تأثیرگذاریهای هنر وبا وجود تلاشهای پیگیر محققین ـ در سراسر تاریخ اندیشه برای شناخت هنرـ این پدیده هنوز تعریف نشده است . این خود از یکسو دلیل بر پیچیدگی هنر است و از سوی دیگر دلیل بر ضعف دانش . اما اشاره شد که با همه بی تعریف ماندن هنر؛ اهمیت، کاربرد و ویژگیهای آن شناخته شده و به کار گرفته میشود. در حال حاضر هر کسی بوجود هنر و اهمیت آن از تأثیری که خود و دیگران میپذیرند، پی میبرد و اصولاً پس از چنین تأثیرپذیری، انسان در جهت بازشناسی عقلی و علمی پدیدهای برمیآید که در ضمیر ناخودآگاه آن را از پیش شناخته است.
-
فضائل و خواص تلاوت سوره طه
فضائل و خواص تلاوت سوره طه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه […]
راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]
خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان بعدها برای خودتان بخوانند.
چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۱۳/۵ (۸۲٫۵۰%) ۸ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]
سریع الاجابه ترین دعاها ۳٫۸۳/۵ (۷۶٫۶۷%) ۱۲ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیدهی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت میرسد .
دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]
به نکات زیر توجه کنید