جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

آفات

1,644

بازدید

آفات ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
  مشکلات ناشی از آفت کشها
مصرف آفت کشهای شیمیایی برای کنترل بسیاری از آفات سهل تر از به کارگیری روشهای کنترل بیولوژیکی است، زیرا استفاده از آفت کشهای شیمیایی نیازی به اطلاع از خاستگاه اکولوژیک آفات ندارد. آفت کشها را می توان به دفعات مورد نیاز برعلیه آفات یا قارچها به کاربرد و آنها را برای دوره ای محدود نیز تحت کنترل درآورد. مصرف سموم در دنیا از اوایل سال ۱۹۵۰تاکنون دوازده برابر شده است و هزینه ای که کشاورزان آمریکایی برای خرید مواد دفع آفات به ویژه در کنترل علفهای هرز وبیماریها موفق عمل کرده اند اما درموارد بسیاری، از جمله کنترل آفات حشره ای پنبه در بسیاری از کشورها تأثیر نداشته اند. به خاطر پرهیز از نتایج منفی کاربرد آفت کشها شامل عدم کنترل آفات، آلوده سازی محیط زیست و عوارض سوء برسلامتی انسان بسیاری از کشورها برآن شده اند تامصرف سموم را کاهش دهند.
مشکلات کاربرد آفت کشها زمانی ملموس می شود که آفتی کنترل نشود و یا سبب طغیان جدیدی شود. مقاومت آفات در برابر آفت کشها یکی از عوامل مؤثر در عدم تأثیر سموم است. مقاومت در آفات در اثر تفاوت واکنش حیاتی افرادی از یک جمعیت در برابر یک سم بروز می کند، از جمله ممکن است سم را به سرعت خنثی ساخته و مانع از ورود آن به بدن شود. چنین افرادی، طی چند نسل زیاد شده و جمعیت مقاومی را به وجود می آورند که تحت تأثیر همان آفت کش و حتی سموم دیگر از بین         نمی روند. از سال ۱۹۴۵تعداد حشرات، علفهای هرز و اخیراً پاتوژنهای گیاهی که دربرابرآفت کشها مقاوم شده اند به شدت افزایش یافته است. یکی دیگر از دلایل طغیان آفات، نابودی دشمنان طبیعی آنها در اثر مصرف آفت کشها است. بسیاری از آفات یا آفات بالقوه، توسط دشمنان طبیعی از طریق شکارگیری، پارازیتیسم، بیماریزایی و یا واکنش های آنتاگونیستی کنترل می شوند. این عوامل مفید غالباً در برابر سموم حساس تر از آفات بوده ودر اثر سمپاشی از بین می روند. برای مثال: حشره کشها، حشرات مفید را و کنه کشها، کنه های شکارگر را از بین می برند. همچنین قارچ کشها قارچهایی را که گیاهان در مقابل عوامل بیماریزای گیاهی حفاظت می کند نابود ساخته و حتی روی قارچهایی که بندپایان را تحت تأثیر قرارمی دهنداثر نامطلوب دارند. وقتی دشمنان طبیعی در اثر مصرف سموم از بین رفتند، عوامل زیان آور ذیربط بلامعارض زندگی کرده و در نتیجه با جمعیت زیادتری طغیان خواهد کرد. برای مثال طغیان زنجرک قهوه ای برنجNilaparvata  lugens (stal)   در آسیا به سبب از بین رفتن عنکبوتها و سایر دشمنان طبیعی آنها در اثر کاربرد آفت کشها تشخیص داده شده است.
آفت کشها موجب پدید آمدن آفات جدید نیز می شوند. بدین ترتیب که دشمنان طبیعی آفات کم اهمیت در اثر کاربرد سموم از بین رفته و این آفات فرصت می یابند تا با جمعیتی زیادتر فعالیت کنند. آن گاه این آفات خود اهداف جدید سمپاشیهای تازه ای قرار می گیرند و در نتیجه مصرف سموم افزایش می یابد. کنه های نباتی مثالهای بارزی از آفاتی به شمار می روند که در اثر مصرف سموم شیمیایی طغیان یافته اند. مینوز برگ سیب (پروانه)phyllonorycter  crataegella (Clemens)  نیز از آفاتی است که در اثر مصرف سموم روی سیب و نابودی دشمنان طبیعی آن به وجود آمده است.
در مناطقی که مصرف آفت کشها متداول است، ممکن است مقادیری از سموم به خارج از منطقه هدف سمپاشی انتقال یابد. این سموم موجب آلودگی خاک، آب، پرندگان و سایر جانوارن شده و نیز در خود محصول باقی می ماند.
کاربرد علف کشها و سموم تدخینی که برای ضد عفونی خاک به کار می روند، منابع آبهای زیر زمینی را آلوده ساخته اند. سموم کلره مانند ددت موجب نابودی منطقه ای بعضی از پرندگان کمیاب شده و حتی سموم خطرناک تر، مثل بعضی از سموم فسفره موجب مسمومیت مستقیم انسانها شده اند. مسمومیتهای اتفاقی و آلودگیها غالباً زمانی پیش می آید که زارعین متوجه زیان موادی که به کارمی برند نباشند و یا نتوانند برچسب سم را بخوانند و یا لوازم محافظت کننده کافی در اختیار نداشته باشند. آنگاه که زارعین و عموم مردم آگاهی بیشتری به این مشکلات پیدا کنند، تقاضا برای سایر روشهای کنترل آفات به خصوص کنترل بیولوژیک افزایش خواهد یافت.
البته کنترل بیولوژیک کار آسانی نبوده و اجرای موفقیت آمیز نیاز به متخصصین کارآزموده برای انجام تحقیقات لازم روی دشمنان طبیعی و کارشناسان و کشاورزان مطلع دارد.
تعریف کنترل بیولوژیک
کنترل بیولوژیک یعنی استفاده از پارازیتوئیدها، پرداتورها، آنتاگونیستا و یا میکرو ارگانیزمهای رقیب. برای کاهش جمعیت یک آفت، به طوری که آفت فراوانی کمتری داشته باشد و خاراتی کمتر از آن چه ممکن می بود وارد سازد. حشرات، کنه ها، علفهای هرز، عوامل بیماریزا و مهره داران جملگی ممکن است از اهداف کنترل بیولوژیک باشند. کنترل بیولوژیک ممکن است با دخالت هدفمند انسان صورت پذیرد و یا نتیجه عملی یک نیروی طبیعی خودجوش باشد. کنترل بیولوژیک ممکن است برای پایین آوردن جمعیت آفت مزارع یا جنگل ها و یا برای تعدیل ناهماهنگیهای به وجود آمده در اثر ورود یک عامل جدید به محیطی طبیعی صورت پذیرد. البته همه روشهای غیر شیمیمایی، کنترل بیولوژیک به شمار نمی آیند. اصلاح نژاد گیاهان، مبارزه زراعی و کاربرد مواد شیمیایی علامتی (Semiochemicals)  اگر با قصد تأثیر گذاری بر آفت به کاررود، کنترل بیولوژیک نیست. این موارد زمانی کنترل بیولوژیک محسوب می گردند که با هدف حمایت یا تقویت دشمنان طبیعی به کار گرفته شوند. برای مثال اصلاح نژاد گیاهان به صورتی که برای آفات مسموم کننده بوده و یا به طریق دیگری موجب کاهش جمعیت آفت گردد، مبارزه بیولوژیک نیست. اما اگر این اصلاح با هدف به وجود آوردن شرایطی بهتر برای زندگی و بقای پارازیتوئیدها یا پرداتورها و فراهم شدن شرایط برای میزبان یابی و حمله به آفات باشد، مبارزه بیولوژیکی به شمار می رود. مواد شیمیایی حاصل از عصاره گیاهان یا میکربها که علیه آفات به کار می برند نیز کنترل بیولوژیک نیست. کنترل بیولوژیک یعنی پدید آوردن مجموعه ای که در آن جمعیت یک گونه توسط افراد گونه ای دیگر با مکانیزمهای نظیر شکارگری، پارازییتیسم، بیماریزایی یا رقابت محدود شود. در این کتاب، کنترل بیولوژیک به طور مشروح مورد بحث قرار می گیرد و نمونه هایی از تاکسونها واهداف گوناگون ارائه می شود. اما کنترل بیولوژیک تاکسونهای به خصوصی (حشرات، علفهی هرز و غیره) به صورت جداگانه مورد بحث قرار نمی گیرد، بجز کنترل بیولوژیک عوامل بیماریزای گیاهی که تفاوت بارزی با سایر عوامل داشته و توضیحات جداگانه ای را می طلبد.
شکارگرهای حشرات(predators) . بیش از آنکه تاریخ طبیعی در دوره رونسانس به عنوان یک علم گسترش یابد در برخی کشورها از شکارگرها برای مبارزه با آفات استفاده می شد. مثلاً درچین و یمن از کولنی مورچه ها برای کنترل آفات در مرکبات citrus spp و خرما (phoenix dactylifera) بهره برداری می شد. همچنین در چین عنکبوت ها برای کنترل آفات به کار برده می شدند. در اروپا یکی از اولین پیش طرحهایی که جهت استفاده از شکارگرها برای کنترل آفات ارائه گردید. مربوط به تاکسونومیست معروف کارل لینئوس در سال ۱۷۵۲ است که خاطر نشان می سازد” هر حشره ای، شکارگر مخصوص خود را دارد که توسط آن تعقیب و نابود می شود. این شکارگرها را می توان برای پاکسازی نباتات زراعی از آفات مورد استفاده قراردارد.
در اوایل قرن نوزدهم طبیعی دانهایی مانند اراسموس داروین و برخی از حشره شناسان آمریکایی پیشنهاد می کردند که شکارگرهایی مانند سیرفید و کفشدوزکها بایستی برای مبارزه باشته ها در گلخانه و پاره ای محصولات زراعی مورد استفاده قرار گیرند. اولین حرکت بین المللی در بهره گیری از شکارگریها در سال ۱۸۷۳ انجام گرفت که ضمن آن حشره شناس آمریکایی (رایلی) کنه Tyroglyphus phylloxera را برای مبارزه با فیلوکزرای مو به فرانسه فرستاد ولی با وجود استقرار مؤثر واقع نشد.
پارازیتیسم حشرات
 برخلاف شکارگری حشره ای که حداقل از نظر مفهوم در مقایسه با پستانداران شکارگر به راحتی قابل درک بود، پارازیتیسم حشره ای به سادگی قابل درک نبود. برای مثال، آلدروواندی در سال ۱۶۰۲ وقتی خروج  پارازیتوئید را ازبدن یک لارو پروانه مشاهده کرد آن را با مرحله ای از استحاله اشتباه گرفت و تصور کرد که این مرحله دیگری از دگردیسی لارو پروانه است. اولین فردی که گزارش درستی از پارازیتیسم حشرات ارائه داد پزشک انگلیسی به نام مارتین لیستر بود که در سال ۱۶۸۵ خروج زنبورهای Ichneumonidae از بدن لاروهای پروانه را نتیجه تخمیریزی زنبور بالغ در بدن لارو دانست. در سال ۱۷۰۰ آنتونی وان لیونهوک (مبدع و سازنده میکروسکوپ ) هلندی پارازیتیسم شته ها توسط گونه ای از زنبور Aphidius را به درستی گزارش کرد.
پس از این مشاهدات اولیه بسیاری از محققین درباره سایر پارازیتوئیدها و پرداتورها مطالعه کردند و قرن نوزدهم شاهد مجموعه زیادی از اطلاعات در باره تاکسونومی، بیولوژی و اکولوژی تعداد زیادی از پارازیتوئیدها بود.
دانشمندانی مانندسی، روندانی، جی، دبلیو دالمن، ام.ام، اسپینولا، فورستر، جی.تی.سی.راتزبرگ، جی.آی.سی.گراون هورست، جی.او.وستوود. واتر فرانسیس وبسیاری دیگر در این زمینه بیولوژیک و به عنوان یک تکنولوژی کاربردی فراهم ساخت.
اولین کسی که انتقال پارازیتوئیدها را از کشورهای دیگر برای مبارزه با آفات پیشنهاد کرد حشره شناس آمریکایی آسافیچ در سال ۱۸۵۵بود که منظور او وارد کردن پارازیتوئیدهای پشه گندم sitodiplosis mosellana  از اروپا به مزارع آمریکا بود، ولی این کار عملی نگردید. در حدود ۳۰سال بعد یعنی در سال ۱۸۸۳ اولین پارازیتوئیدApanteles glomeratus(cotesia glomerrata) با موفقیت از انگلستان به آمریکا برده شد ودر مکانهای رها شده تثبیت گردید.
بیماریهای حشرات
 اطلاعات درباره بیماری حشرات نیز عمدتاً در قرن نوزدهم توسعه یافت. اساس کار توسط  ویلیام  کربی  در  کتاب  (  آشنایی  با  حشره  شناسی  )
 to entomology An Intrduction پایه گذاری شد. شناخت بیماریهای حشرات جهت استفاده در کنترل حشرات نبود، بلکه این امر مربوط به جلوگیری از آسیبهای وارده به حشرات مفید مورد استفاده بشر مثل کرم ابریشم Bombyx mori L        می شد.
آکوستینوباسی در ایتالیا   اولین  کسی  بود  که  بیماری  کرم  ابریشم  توسط  قارچ         
bassana beauveria را در سال ۱۸۳۵به اثبات رسانید.
مطالعات بیشتر درباره بیماریهای کرم ابریشم توسط لویی پاستور در فاصله ۷۰-۱۸۶۵در فرانسه صورت گرفت که انتقال افقی و عمودی آلودگی را در این حشره مشخص ساخت.
اولین پیشنهاد برای استفاده از پاتوژنها در کنترل حشرات توسط باسی در سال ۱۸۳۶ ارائه شد که معتقد بود می توان مایع گرفته شده از لاشه حشرات مریض را با آب مخلوط نمود و روی حشرات آفت پاشید و آنها را از بین برد. البته اولین بررسی مزرعه ای در این مورد تا سال ۱۸۸۴ انجام نگرفت. در این سال بود که حشره شناس روسی الی متچونیکوف روشی را برای تکثیر انبوه اسپور قارچ بیماریزای metarhizium anisopliae(M)sorokin ابداع کرد و اسپورها را در مزرعه روی سر خرطومی چغندر قند  cleonus punctiventrisآزمایش نمود که ۵۰تا ۸۵% تلفات را موجب شد.
بند پایان برای کنترل علفهای هرز
 اولین پیشنهاد در مورد استفاده از حشرات برای کنترل علفهای هرز توسط حشره شناس آمریکایی آسافیج در سال ۱۸۵۵ داده شد. وی ملاحظه کرد که روی بعضی از علفهای هرزی که از اروپا وارد آمریکا شده بود نظیر Linaria vulgaris miller  هیچگونه حشره گیاهخوار آمریکایی فعالیت ندارد و بر این اساس پیشنهاد نمود که اگر حشرات گیاهخواری از اروپا وارد شود مشکل آن حل خواهد شد. اولین کار عملی در مورد مبارزه بیولوژیکی با علفهای هرز در سال ۱۸۶۳ در هندوستان انجام گرفت که ضمن آن حشره dactylopius ceylonicus(Green) ازجنوب هندوستان برای از بین بردن نوعی کاکتوس با نام opuntia vulgaris miller به شمال هندوستان انتقال یافت و اولین جابه جایی بین کشوری نیز بلافاصله پس از آن صورت گرفت که این حشره به سریلانکا برده شد.
کنترل بیولوژیکی بیماریهای گیاهی
  سانفورد (درسال ۱۹۲۶) اولین کسی بود که به رقابت غذایی بین عوامل پوسیده خوارو بیماریزا در محل آغاز آلودگی از دیدگاه کنترل بیولوژیک پی برد. او مشاهده کرد که افزودن مواد آلی(کاه) به خاک موجب کاهش آلودگی سیب زمینی به بیماری لکه سیاه که عامل قارچ)waksman, henrici streptomycs scabies(Thaxter است، می گردد. وی به درستی گمان می برد که این پدیده به سبب اثرات آنتاگونیستیک (پادکرداری) عوامل پوسیده خوار است. تلاشهای ابتدایی برای کاربرد این ارگانیسم ها برای کنترل عوامل بیماریزا ناموفق بود ولی امروزه مشخص شده است که شرایط محیطی در توازن بین گونه ها خواه در خاک و خواه در سطح برگ (phylloplane) اثرات تعیین کننده دارد.
هرگاه شرایط برای رشد جمعیت اینوکولوم مصرف شده مساعد نباشد حجم زیاد اینوکولوم افزوده شده به محیط به تدریج کاهش خواهد یافت و اثری در کنترل بیماری نخواهد داشت. با وجود این در شرایطی موفقیت حاصل شده است. برای مثال تلقیح تنه درختان کاج پس از افتادن با قارچ آنتاگونیست  phanerochaete gigntea(Fries:Fries) بیماریزایی قارچ Heterobasidion annosum (Fries:Fries) را روی تنه درخت کاهش داده و آلودگی درختان اطراف نیز کم شده است.
کنترل بیولوژیکی بیماریهای گیاهی می تواند مکانیسمهای مختلفی داشته باشد. از جمله رقابت برسر موارد غذایی بین عامل بیماریزا و گونه های بی ضرر، پارازیتیسم، تولید مواد آنتی بیوتیک. مفاهیم کنترل بیولوژیک بیماریهای گیاهی به وسیله بیکر(۱۹۸۵)، کمبل(۱۹۸۳)، کوک و بیکر(۱۹۸۳)، تشریح شده است. در مقایسه با سایر روشها، کنترل بیولوژیک بیماریهای گیاهی جدید و متأخر بوده و سابقه و تاریخچه کوتاهتری دارد.

فصل اول

انواع اهداف، عوامل
و روشهای کنترل بیولوژیک
اهداف مبارزه بیولوژیکی
مبارزه بیولوژیک در ابتدا برای کنترل حشرات، کنه ها و علفهای هرز انجام می گرفت.
حشرات
حشرات آفت از مهمترین اهداف مبارزه بیولوژیک بوده اند. بیش از ۵۴۳ گونه حشره در جهان توسط ۱۲۰۰برنامه مبارزه بیولوژیکی از طریق معرفی(ورود) حشره مفید مورد مبارزه قرار گرفته است.   علاوه بر آن برنامه های حفاظت و تکثیر انبوه عوامل بومی نیز به اجرا در آمده است. این حشرات متعلق به رده های مهم حشرات از جملهHomoptera(جوربالان)، diptera(دوبالان)، Hymenoptera(زنبورها)، coleopetra(سوسکها)، lepidopetra(پروانه ها) وتعدادی از رده های دیگر بوده اند. جوربالان از جمله حشراتی هستند که بیشترین موفقیت در مبارزه بیولوژیکی با آنها از طریق معرفی حشرات مفید حاصل شده است. از دلایل این موفقیت می توان جابه جایی زیاد این حشرات (از قبیل شپشکها، شته ها و سفید بالکها) همراه با محموله های تجاری به لحاظ ریزی و ازدید پنهان ماندن همچنین وجود گونه های زیادی از آفات مهم در این رده و فراوانی و تنوع دشمنان طبیعی آنها را برشمرد.
کنه ها
چندین خانواده از کنه های نباتی از اهداف مبارزه بیولوژیک بوده اند از جمله کنه های     Tetranychidae ,Tarsonemidae ,eriophyidae و بیشتر از همه شکارگرهای کنه ها که شامل ورود کنه های شکاری به خصوص از خانواده Phytoseiidae و سوسکهای شکاری coccinellidae و همچنین حفاظت شکارگرهای کنه ها وتکثیر انبوه آنها بوده است.
سایر بی مهره گان
پس از حشرات حلزونها از بی مهره گان هستند که در موارد بیشتری مورد اهداف مبارزه بیولوژیک بوده اند. این حلزونها یا از انواع گیاهخوار بوده و یا از گونه هایی بوده اند که از نظر پزشکی دارای اهمیت می باشند. از میان حلزونهای آفت گیاهی باید به حلزون بزرگ آفریقایی Achatina  fulica  Bowdich اشاره کرد که عمدتاً به عنوان یک موجود خانوادگی به بسیاری از مناطق وارد شده وبه صورت آفت در آمده است. از میان حلزونها، حلزون واسطه بیماری شیستوزمی بیشترین اهمیت را دارا است. مبارزه بیولوژیکی با سایر مهره داران نادر است. کلاوسون(۱۹۸۷) اشاره ای به ورود پارازیت تخم یک نوع عنکبوت سمی به هاوایی دارد. مگس پارازیتوئید Pelidnoptrea nigripennis(Fabricius) نیز برای مبارزه با نوعی هزارپای omatoiulus moreletii lucas غیر بومی استرالیا به آن کشور برده شده است.
علفهای هرز
گیاهان زیادی به عنوان علف هرز در محیطهای مختلف از جمله اراضی مزروعی، جنگل، مرتع و اکوسیستمهای طبیعی تلقی می شوند. لااقل ۱۱۶گونه علف هرز از جمله۳۴خانواده از اهداف مبارزه بیولوژیک بوده اند که توسط بی مهرگان یا پاتوژنهای وارداتی مورد مبارزه قرار گرفته اند. نیمی از این علفهای هرز(۴۷%) مربوط به تیره کاسنی(Asteraceas) و کاکتوسها(cactaceae) بوده اند. البته در سایر خانواده ها نیز علفهای هرز مهمی قرار داشته اند و فعالیت زیادی روی آنها انجام گرفته است. از جمله این گیاهانworth’ Hypericum perforatum st Johnاز تیره salvinia molesta, clusiaceae ازتیرهsalviniaceae وشاه پسندL lantana camara  از تیره verbenaceae است. گراسها کمتر مورد مبارزه  قرار گرفته اند ولی امکاناتی برای مبارزه با این گونه علفهای هرز وجود دارد.
بیماریهای گیاهی
عوامل آنتاگونیست برای کاهش شدت بعضی از بیماریهای گیاهی مورد استفاده قرار گرفته اند. نمونه هایی از عوامل بیماریزا را که از اهداف مبارزه بیولوژیک بوده اند می توان به Agrobacterium  ,Heterobasidion, Cryphonectaria, Erwinia, Pythium, Sclerotinia, Rhysoctonia, pseudomonas  اشاره کرد.
مهره داران
انواع وحشی از مهره داران مانند موشهای صحرایی، خوکها، بزها، گوسفندان، خرگوشها و اپوسوم ها از مهره دارانی هستند که مراتع، جنگلها ومنابع طبیعی را در بسیاری از مناطق مورد حمله قرار می دهند. البته بسیاری از این حیوانات در جای خود مفید می باشند. مبارزه بیولوژیکی با مهره داران بایستی توسط عواملی صورت گیرد که به اهداف مورد نظر حمله کرده ولی به سایر مهره داران آسیبی وارد نسازند. چنین برنامه هایی در مناطقی قابل اجرا است که تداخلی بین جمعیت وحشی واهلی حیوانات وجود نداشته باشد و یا از مفید بودن مبارزه ای که انجام می گیرد اطمینان حاصل باشد. علاوه بر معرفی دشمنان طبیعی اختصاصی برای کنترل مهره داران امروز از علم ژنتیک هم استفاده می شود. بر این اساس پاتوژنهایی مورد استفاده قرار می گیرند که از نظر ژنتیکی به گونه ای پرداخته شده اند که کاملاً اختصاصی عمل می کنند مثل ویروس میکسوما(Myxoma) در خرگوش که موجب می گردد آنتی بادی خاصی در بدن حیوان ماده به وجود آید که مانع از فعالیت اسپرم نرو در نتیجه بارور شدن آن می گردد.

انواع عوامل مبارزه بیولوژیک
دشمنان طبیعی و یا به عبارت دیگر عواملی که برای مبارزه بیولوژیکی مورد استفاده قرار می گیرند، کلید دستیابی به موفقیت در این راه محسوب می گردند. این عوامل از نظر تاکسونومیک مربوط به گروههای مختلفی می باشند و از نظر بیولوژیکی و خصوصیات جمعیتی نیز بسیار متفاوتند. این ویژگیها نقش اساسی را در موفقیت یا شکست برنامه های مبارزه بیولوژیکی دارند و اطلاعات مشروح و دقیق از بیولوژی گروههای مختلف دشمنان طبیعی در کار مبارزه بیولوژیک بسیار ارزشمند است.
حشرات پارازیتوئید
پارازیتوئیدها حشراتی هستند که میزبان خود را می کشند، برخلاف پارازیتها یا انگلها که قادرند تمام دوره زندگی خود را برروی یک میزبان به سر برده و کامل سازند مثل ککها و کرمهای پهن و برخلاف پرداتورها(شکارگرها) که در طول زندگی تعدادی طعمه را مورد استفاده قرار می دهند. پارازیتوئیدها فراوان ترین نوع از دشمنان طبیعی هستند که برای مبارزه بیولوژیکی مورد استفاده قرارگرفته اند. بیشترین پارازیتوئیدها از رده زنبورها بوده و دوبالان در درجه بعدی قرار دارند. گرچه پارازیتوئیدهای مختلفی از ۲۶خانواده حشرات برای مبارزه بیولوژیکی مورد استفاده قرار گرفته اند اما بعضی ازگروهها مستثنی بوده و گونه های بیشتری ازآنها درپروژه های مبارزه بیولوژیک به کارگرفته شده اند.  بیشترین گروه اززنبورها متعلق به خانواده هایIchneumoidae, Braconidae ازبالاخانواده Ichneumoidae وخانواده هایAphelinidae, Enerytidae Eulophiodae Pteromalidae  از بالا خانواده clacidoidea بوده اند. از رده دوبالان بیشترین عوامل استفاده شده از خانواده Tachinidae بوده است(گریت هد، ۱۹۸۶). رده های Caleoptera, Strepsiptera (سوسکها) نیز دارای پارازیتوئید می باشند از جمله خانواده هایی مثل Rhipiphoridae, meloidae, Staphylinidae. البته به طور کلی سوسکها فاقد ویژگیهای پارازیتیسم می باشند.(آسکو، ۱۹۹۱)
بند پایان وسایر بی مهرگان شکارگر (پرداتور)
شکارگری در بین حشرات به صورت گسترده ای معمول بوده و گونه های شکارگر را می توان در میان افراد بیشتر رده های حشرات وبسیاری از خانواده ها یافت. حشرات شکارگر برای کنترل آفات مهاجر به بعضی از مناطق وارد ویا از از شکارگرهای بومی برای کاهش جمعیت آفات بومی ومهاجر استفاده شده است. شکارگرهایی که به دفعات برای مبارزه با آفات مزارع و جنگل مورد استفاده قرارگرفته اند متعلق به حدود۳۲خانواده می باشند. ازمیان آنها تیره های Carabidae, Reduviidae, Pentatomidae, Anthocoridae, Coccinelidae, Chrysopidae, Staphylinidae, Formicidae, Syrphidae, Cecydomyiidae در موارد بیشتری مورد استفاده قرارگرفته اند. کنه ها نیز شکارگرمی باشد و از آنجا که موجوداتی نیستند که طعمه خود را شکار کنند در محیطهای خاصی فعالیت دارند. در سالهای اخیر به اهمیت کنه های شکارگر در پایین آوردن جمعیت آفات زراعی بیشتر پی برده شده است. کنه های نباتی که یکی از آفات مهم محصولات زراعی محسوب می گردند فاقد پارازیتوئید بوده وغالباً توسط شکارگرها کنترل می شوند. از جمله این شکارگرها تریپس ها و برخی از کفشدوزکها و از همه مهمتر کنه های شکارگر از خانواده فیتوزویئد هستند. حلزونها و رابها هم توسط حلزونهای شکارگر، مگسهای سیو می زید(که لارو آن حلزونها رایافته و از بین می برد) و سوسکهای کارابید شکار می شوند.
مهره داران گوناگونی از حشرات تغذیه می کنند. از جمله پرندگان حشره خوار، پستانداران کوچک، مارمولکها، بعضی آبزیان وماهیها، که برخی از اینها در گذشته برای مبارزه با آفات مورد استفاده قرار گرفته اند(دیویس و همکاران، ۱۹۷۶). هرچند ورود پرندگان و پستانداران برای کنترل آفات مهاجر معمول نیست. لیکن اعتقاد براین است که اینگونه جانوران در کنترل آفات بومی به خصوص در محیطهای پایدار مانند جنگلها نقش مهمی دارند(بلوز و همکاران، ۱۹۸۲آ). ماهیهها در بسیاری ازموارد برای کنترل لاروپشه ها مورد استفاده قرارگرفته اند(میورا و همکاران، ۱۹۸۴).
عوامل بیماریزا و نماتدهای بند پایان
پاتوژنهای حشرات شامل باکتریها، ویروسها، قارچها و پروتوزوآ می باشد. توده های طبیعی این عوامل نقش مهمی در مرگ و میر بعضی از گونه ها دارند. علاوه بر آن بعضی از پاتوژنها به صورت انتفاعی تکثیر و به عنوان حشره کش بفروش می رسند.
باکتریها
 از میان عوامل بیماریزا، باکتریها بیشتر از بقیه به صورت تجارتی مورد استفاده قرار گرفته اند. درحال حاضر سه گونه از باکتریهای اسپرزا از جنس باسیلوس برای مبارزه با آفات به کار می روند. Bacillus Popilliae Dutky (برای کرم سفید ریشه)؛thuringiensis Bacillus ، رقم durstaki آن (برای لار و پروانه)؛ رقم Israelensis (برای لارو مگسها از خانواده های مختلف)؛ رقم Tenebrionis (برای مبارزه با سوسکهای کریز وملید) و Bacillus Sphaericus Neide (برای مبارزه با دوبالان کولیسید).  باکتریها از نظر تجارتی عوامل با صرفه تری نسبت به ویروسها محسوب می شوند. زیرا تکثیر آنها درمحیطهای تخمیر مقدور بوده ومانند ویروسها نیاز به تولید حشرات به عنوان محیط تکثیر زنده ندارند. بیشترین توجه روی Bacillus thuringiensis متمرکز بوده و تاکنون حدود ۳۰ زیرگونه و ۷۰۰نژاد از آن سواسازی شده است. مواد تهیه شده معمولاً محتوی باسیل زنده و همچنین پروتئینهای سمی آن می باشد ولی بعضی از تولیدات فقط محتوی پروتئین سمی باسیل بوده که در آزمایشگاه از آن گرفته شده است. پروتئین سمی این باسیل اولین بار در آسیا به منظور احتراز از آلوده شدن کرم ابریشم در ژاپن به کار رفت.
ویروسها
 لااقل از ۱۶خانواده ویروسهایی به عنوان پاتوژن حشرات مشخص شده اند. از میان آنها بیشترین توجه به ویروسهای baculoviridae معطوف بوده و برای اهداف تجاری انتخاب شده است. این ویروسها غالباً موجب تلفات در حشرات می شوند و تنها حشرات را هم آلوده می سازند. این گروهها از ویروسها افراد nuclear polyhedrosis  و گرانولوزیس دارند. ویروسهای nonoccluded که سابقاً جزء باکولوویریدها طبقه بندی می شدند اکنون جزء آنها محسوب نمی گردند. بیولوژی این خانواده توسط گرانادوس و فدریچی (۱۹۸۶) مورد مطالعه قرار گرفته است. تعداد معدودی از ویروسها تکثیر و به صورت تجارتی عرضه شده اند لیکن به دلیل سنگینی هزینه ها و طیف محدود میزبان غالباً از بودجه عمومی برای تکثیر آنها استفاده شده است.
قارچها
 بیشترین قارچهایی که حشرات را مورد حمله قرار می دهند از خانواده
Entomophthoraceae از زیر ردهZygomycotina   یا Deuteromycotina  (گونه ها تنها از روی فرم جنسی شناخته می شوند) بوده اند. درطبقه بندی قارچها بین دانشمندان اختلاف نظرهایی وجود دارد که در این کتاب از نظرات آینسورث(۱۹۷۱) وآینسورث و همکاران (۱۹۷۳) پیروی می شود. قارچها موجب بروز عفونت در حشرات شده و آنها را ازبین می برند. قارچ zoophthora radicans برای کنترل شته یونجه trifolii therioaphis از فلسطین اشغالی به استرالیا وارد شده است. قارچهای دیگری نیز با اهداف تجارتی و به عنوان آفت کشهای قارچی مورد توجه بوده اند. امروزه تولید حشره کشهای قارچی به دلیل محدودیت طیف میزبانی ولزوم رطوبت بالا جهت فعال شدن آنها بسیار محدود است. حشره کشهای قارچی مناسبت زیادی برای کاربرد در آب و هوای مرطوب و محیطهای رطوبی مثل خاک دارند. البته فرمولاسیونهای جدید واز جمله استفاده از روغنهای نباتی به جای آب برای تهیه محلول سمپاشی امکان استفاده از این ترکیبات را در گسترده وسیعتری امکان پذیر ساخته است.
پروتوزوآ
 چند نوع پروتوزوآ حشرات را مبتلا می سازند. ازجمله این پروتوزوآها میکروسپوریدیانها و اوگرگاینها(eugregarines)  هستند. بعضی از پروتوزوآ به عنوان حشره کش میکربی برعلیه آفات آزمایش شده اند از جمله گونه هایی ازNosema برعلیه زنجره ها و آفات ذرت.
نماتدها
 مهمترین نماتدهایی که درکنترل آفات نباتی مؤثرند از خانواده های Steinernematidae و heterorhabditidae می باشند. که معمولاً با یک باکتری همزیستی داشته و پس از ورود نماتد به بدن حشره باکتری نیز عفونت ایجاد کرده و سبب مرگ آن می گردد. نماتدهای دیگری نیز وجود دارند که همانند پارازیتوئیدها با رشد و تکامل در داخل بدن میزبان باعث مرگ آن می شوند از جمله این نماتدها می توان به Mermithidae، مثل Phaenopsitylenchidae ; (Romanomermis) مثل
(beddingia) ؛ Lotonchiidae مثلSphaerulariidae; (Paraiotonchium) مثل              (Tripius)؛وTetradonematidae مثل Tetradonema  plicans اشاره کرد. بعضی از نماتدها دامنه میزبانی وسیعی دارند و از این رو به صورت تکثیر انبوه برای مبارزه با آفات مورد استفاده قرار گرفته اند که بیشترین فعالیت روی نماتدهای
Heterorhabditis , Steinernema  متمرکز بوده است. (به دلیل وجود اسامی مشابه(synonyme) برای این نماتدها منابع نوشته شده درباره آنها تداخل پیدا می کند.) برای پی بردن به این شباهتها با کایا(۱۹۹۳) مراجعه شود. این نماتدها برای فعالیت خود نیاز به محیط های مرطوب دارند و در برابر نور ماورای بنفش نیز حساسند، لذا فعالیت آنها محدود به محیط های بسته ای مانند داخل خاک یا داخل بافتهای گیاهی می شود. علاوه بر تکثیر انبوه گونه های بومی، بعضی از نماتدها به قدر کافی به صورت اختصاصی روی میزبانهایی فعالیت دارند که قابلیت ورود به منطقه جدید برای کنترل آفات مهاجر را داشته باشند. مثلاً نماتد Bedingia  Stiricidicola (Bedding)از خانواده Phaenositylenchidae به استرالیا وارد شد و در کنترل زنبور چوبخوار اروپاییSilex Noctilio (Fabricius) موفق اثر کرد. همچنین نماتد Steinernema Scapterisici برای کنترل آبدزدک مهاجر به فلوریدا وارد شد.
گیاهخواران و پاتوژنهای علفهای هرز
گیاهخوارانی که از روی عمد و به منظور کنترل علفهای هرز رهاسازی شده اند بیشتر از حشرات بوده اند. زیرا این گروه از بی مهرگان از نظر میزبان بسیار اختصاصی عمل کرده و تکثیر انبوه آنها نیز آسان است. بیشترین نوع حشراتی که برای کنترل علفهای هرز مورد استفاده قرار گرفته اند در درجه اول از سوسکها و پروانه ها بوده اند. به خصوص خانواده های Chrysomelidae, Curculionidae سرخرطومی ها؛ Cerambicidae، سوسکهای شاخک بلند؛ Dactylopiidae, Pyralidae, Tephritidae بیشتر از بقیه مورد استفاده قرار گرفته اند. علاوه بر حشرات بعضی از کنه های اریوفید و اخیراً تترانیکید (Tetranichidae) نیز مورد بهره برداری بوده اند.
برخلاف حشرات که به صورت کاملاً اختصاصی گونه هایی از علفهای هرز را نابود می سازند، بعضی از ماهیای گیاهخوار پلی فاژ برای از بین بردن علفهای هرز در محیطهای خاصی (اغلب دست ساخت) مثل کانالها و یا مخازن آب مورد بهره برداری قرار گرفته اند. از جمله این ماهیها گونه هایی از خانواده هایOsphronemedae, Cichlidae, Cyprinidae  می باشند. سالهای اخیر استفاده از پاتوژنها برای مبارزه با علفهای هرز کمترمعمول بود، ولی از سال ۱۹۷۰به بعد پیشرفتهایی در زمینه معرفی پاتوژنهای جدید برای مبارزه بیولوژیکی با علفهای هرز و همچنین آماده سازی پاتوژنها به طوری که مانند یک علفکش قابل مصرف باشد حاصل گردیده است. مثلاً قارچ عامل زنگ Puccinia chondrillina در سال ۱۹۷۱ از اروپا به استرالیا برده شد و در آنجا توانست علف هرز قندرون  Chondrolla-spp.  را تحت کنترل در آورد. قارچ Colletotrichum gloeosporoides نیز که در علف هرز Aeschynomene virginica ایجاد بیماری می کرد، در آمریکا تکثیر و در سال ۱۹۸۲به صورت مایکو هربیساید (علفکش قارچی) وارد بازار گردید.
مبارزه بیولوژیکی با بیماریهای گیاهی
مکانیسمهای مؤثر در کنترل بیولوژیکی بیماریهای گیاهی پیچیده بوده و امکان دارد به چند طریق صورت پذیرد ویا چند عامل در این امر دخالت داشته باشند. کارایی عوامل بیماریزای گیاهی ممکن است به دلیل از بین رفتن اینوکولم آنها در محیط و یا به علت اثرات متقابل دو عامل و یا رقابت بر سرمنابع موجود محدود گردد. رقابت بین دو عامل ممکن است در هرجا و هرمرحله از شروع آلودگی در سطح خارجی گیاه تا مراحل توسعه و تکثیر عامل بیماریزا صورت پذیرد. بعضی از قارچها مثل تریکودرما با اعمال نوعی پارازیتیسم به هیف ها یا سایر اندامهای قارچ حمله کرده و آن را ازبین می برند. بعضی از باکتریها، اکتینومایستها و قارچها موادی تولید می کنند(آنتی بیوتیکها) که به شدت مانع از رشد گونه های دیگر می گردد. بعضی از عوامل نیز از طریق رقابت مانع از رسیدن مواد ضروری مثل مواد معدنی، مواد غذایی، اکسیژن یا آب به پاتوژنها می شوند. این عمل ممکن است در محل آغاز آلودگی و حتی دورتر از آن انجام گیرد.
روشهای کلی کنترل بیولوژیک
مبارزه بیولوژیکی به مفهوم به کارگیری دشمنان طبیعی به منظور تقلیل جمعیت آفات (به معنی اعم) است. سه روش عمده برای استفاده از دشمنان طبیعی وجود دارد. حفاظت(conservation)، معرفی (introduction) و انبوه سازی یا افزون سازی. از میان این روشها معرفی(وارد کردن دشمن طبیعی جدید) روشی است که بیشترین اثر را در حل مشکلات مبارزه با حشرات و علفهای هرز داشته ولی به ندرت برای کنترل بیماریهای گیاهی به کار رفته است.)
حفاظت
رفتار بشر می تواند به نحو بسیار مؤثری قدرت دشمنان طبیعی را در تقلیل جمعیت آفات به منصه ظهور برساند. محافظت به عنوان یک روش مبارزه بیولوژیکی به مفهوم شناخت چنین رفتارها و کاربرد آنها است. برای دستیابی به این هدف بایستی رفتارهای مخرّب راشناسایی و از اعمال آنها جلوگیری نموده و مزرعه وسایر مکانها را برای زندگی دشمنان طبیعی مساعد ساخت. در مبارزه بیولوژیکی با روش حفاظت، اصل بر این است که همیشه گونه هایی از دشمنان طبیعی وجود دارند که اگر به آنها فرصت داده شود قادرند به طور مؤثرتری جمعیت آفات را کاهش دهند. این فرضیه در مورد بسیاری از آفات بومی صادق است اما در مورد آفات غیربومی زمانی صدق پیدا می کند که دشمن طبیعی مناسب از موطن آن وارد شده باشد.
یکی از مهمترین مواردی که بردشمنان طبیعی اثرات سوء دارد سمپاشها است. به خصوص سمومی که طیف تأثیر آنها گسترده است و دوام زیادی دارند. وجود لایه گرد و خاک درسطح برگ نیز یکی دیگر از عوامل منفی به شمار می رود. همچنین مورچه هایی که به خاطر بهره برداری از ترشحات شته ها و شپشکها به شدت از آنها دفاع کرده و مزاحمین ومهاجمین را دفع می کنند. سایر عواملی که ممکن است بردشمنان طبیعی اثر منفی داشته باشند شامل زمان و نحوه شخم، از بین بردن بقایای محصول، کاشت محصول در اراضی یکپارچه و از بین بردن مکانهای زمستانگذرانی دشمنان طبیعی مانند پرچینها و رستنیهای اطراف مزرعه است.
محافظت مؤثر مشتمل بر کوششهایی است که نیازهای طبیعی دشمنان طبیعی را برای شکفتن و ثمردادن در یک سیستم تأمین می سازد. از جمله این کوششها ایجاد و نگهداری پایگاههای فیزیکی، تأمین میزبانهای واسطه با منابع کربوهیدرات ها، تعدیل شرایط فیزیکی از طریق ایجاد پوشش در سطح خاک، پیش بینی مکانهایی برای پناه گرفتن و یا برداشت نواری محصول است. موفقیت روشهای حفاظتی در مرحله اول وابسته به اطلاعاتی است که از مؤثربودن یک روش در شرایط خاص محلی در دست داریم. این موضوع ممکن است نیاز به تحقیقات گسترده و آزمایشهای زیاد ناحیه ای داشته باشد. هرگاه چنین دانشی وجود داشته باشد اغلب می توان روش مؤثر را حتی در یک مزرعه نیز جدا از مسایل یک منطقه به کار بست.
معرفی(ورود)دشمنان طبیعی جدید
در بسیاری از مناطق بخش مهمی از آفات را گونه های غیر بومی (خارجی یا وارداتی) تشکیل می دهند. مثلاً در آمریکا تنها ۲% از کل فون بندپایان را گونه های مهاجر تشکیل می دهند، در حالی که ۳۵% از ۷۰۰ نوع آفت گونه های مهاجر محسوب می شوند. برای اینگونه آفات غیر بومی روش محافظتی کافی به نظر نمی رسد زیرا بسیاری از دشمنان طبیعی آنها حضور ندارند.
در چنین مواردی وارد نمودن دشمنان طبیعی که برعلیه آفت مؤثر باشند از ضروریات بوده واقدامی است که سابقه موفقیتهای درخشانی دارد. معمولاً با جستجو و شناسایی، دشمنان طبیعی را درموطن اصلی آفت یافته، سپس این دشمنان طبیعی جمع آوری وبه کشور مورد نظر منتقل و پس از اعمال مقررات قرنطینه ای و اطمینان یافتن از بی زیان بودن آن رها می شوند.
معرفی، به عنوان یک روش مبارزه بیولوژیک منجربه کنترل کامل و یا بخشی از بیش از ۲۰۰گونه آفت شده است. معرفی مزیتی را نسبت به سایر روشها در بردارد و آن اینکه نیاز به نگهداری نداشته(self-maintaining) و لذا در دراز مدت بسیار ارزانتر تمام می شود. البته پس از آنکه دشمن طبیعی جدید یافت شد ممکن است اقدامات محافظتی برای مؤثر واقع شدن آن ضروری باشد. برنامه های مبارزه بیولوژیک، برای آنکه به نحو احسن اجرا گردد نیاز به تخصص ومهارتهای بالایی دارد. به همین لحاظ معمولاً چنین برنامه هایی توسط مؤسسات دولتی انجام می گردد.
انبوه سازی (افزون سازی)
هر جا که دشمنان طبیعی به آن راه نداشته باشند(گلخانه، محل پرورش قارچ) و یاگونه های مفیدی که دیر هنگام ظاهر می شوند و یا گونه هایی که اصولاً جمعیت آنها کمتر از آن است که اثر کنترل کننده داشته باشند، لازم می آید تا جمعیت دشمنان طبیعی  از طریق تکثیر و رهاسازی افزایش داده شود. این روش را انبوه سازی یاaugmentation می نامند. انبوه سازی چندین جنبه دارد. یکی رهاسازی تقویتی (inoculative release) است که هدف از آن تقویت یک عامل در اوایل فصل بوده و ضمن آن تعداد نسبتاً کمی از گونه مورد نظر در شروع فصل رهاسازی می شوند. با این امید که پس از آن خود تکثیر شوند و نسلهای بعدی آفت را برای مدتی تحت کنترل درآورند. دیگری رهاسازی انبوهinundation) یا (mass-releaseاست و زمانی اعمال می گردد که تکثیر طبیعی عامل برای افزایش جمعیت آن کافی نبوده ولازم باشد دشمن طبیعی مورد نظر به تعداد زیاد تکثیر و رهاسازی شود تا آفت توسط همین افراد رها شده کنترل گردد. فرق انبوه سازی پاتوژنها و نماتدها با پارازیتوئیدها و پرداتورها در آن است که پاتوژنها ونماتدها از نظر بسته بندی، جا به جایی، نگهداری و روش مصرف همانند آفت کشها می باشند. البته وقتی موادی مربوط به پاتوژنها، مثل توکسینها جدا از خود پاتوژن برای کنترل آفت به کار رود شباهت بیشتری با آفت کشها خواهد داشت تامبارزه بیولوژیکی، چرا که عامل زنده خود در این امر دخالت مستقیم ندارد. انبوه سازی ممکن است برعلیه آفات بومی یا غیر بومی اعمال گردد. عوامل محدود کننده این کار هزینه ها، کیفیت و کارایی عامل تکثیر شده می باشد. هزینه های تکثیر انبوه ممکن است کار را به عواملی که تکثیر آنها ارزانتر است و یامحصولاتی که گرانقیمت بوده روشهای ارزانتری برای کنترل آفت آنها در اختیار نیست محدود سازد. تنها درچنین شرایطی است که بخش خصوصی می تواند هزینه ها را جبران نموده و از نظر اقتصادی باروشهای دیگر رقابت نماید. درجایی که مؤسسات دولتی به تکثیر انبوه بپردازند امکان کاربرد این روش وسیعتر خواهد بود. درهر دوحال تولید دشمنان طبیعی با کیفیّت بالاضروری بوده و همچنین تحقیقات اولیه برای برآورد کارایی عامل در شرایط مزرعه لازم است.

فصل دوم

زیست شناسی و دینامیزم جمعیت
عوامل بیماریزا
فرایندهای اساسی در زیست شناسی پاتوژن
بسیاری از پاتوژنها برای اینکه بتوانند دوره زندگی خود را کامل کنند، بایست با میزبان تماس تماس حاصل کرده، بدان وارد شده، درون یک یا چند بافت تکثیر یافته و اجزایی را به وجود آورند که بتوانند میزبان تازه ای را بیمار سازد. در این فصل این جنبه از بیولوژی پاتوژن بررسی  می شود و در این راستا ابتدا نظریه ها و پس از آن جنبه های بیولوژی برخی از گروههای پاتوژنها مورد بحث می گیرد.
تماس با میزبان
برخلاف پارازیتوئیدها و پرداتورها، بسیاری از عوامل بیماریزا در بندپایان قادر به حرکت نیستند. بنابراین تماس این عوامل با میزبان به صورت فعال و از روی قصل قبلی نبوده و به صورت تصادفی پس از انتشار غیر ارادی از طریق باد، باران و یا عوامل زنده انجام می پذیرد.
میزان تماس بین پاتوژن و میزبان آن بستگی به فراوانی اندامهای زایشی پاتوژن و فراوانی توزیع میزبان و زنده مانی پاتوژن در طول زمان دارد. برای مثال، اندام ویروسهای نوکلارپلی هیدروزیس موجود در لاشه لار و مبتلای ابریشم باف ناجور تنها پس از متلاشی شدن لاشه لار و آزاد می شود. در ابتدا ویروسها در اطراف محل مرگ لارپراکنده می شوند ولی به تدریج توسط باران به برگهای اطراف می رسد(به خصوص برگهایی که در زیر محل مرگ لار قراردارند.) درمناطق مزروعی ممکن است پراکنش از طریق آبیاری نیز صورت گیرد. باد نیز از عوامل انتشار قارچهایی به شمار می رود که کنیدیهای آن بر لاشه میزبان به وجود آمده است. مجموع عواملی که در انتشار بیماریها نقش دارند، در ادامه این فصل مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اجزای تکثیر شونده پاتوژنها، ممکن است از طریق عوامل غیر زنده منتشر و بامیزبان جدید به صورت تصادفی برخورد کنند که انتقال افقی بیماری(Horizonthal transmission) نامیده می شود.  بسیاری از بیماریها نیز ممکن است از طریق والدین به اولاد منتقل شوند، که انتقال عمودی(Vertical transmission) نام دارد. علاوه بر آن برخی از عوامل بیماریزا مثل نماتدها یا قارچهای آبزی می توانند به صورت ارادی به طرف میزبان بروند. بعضی از نماتدها در آب بین ذرات خاک حرکت کرده و نشانه های شیمیایی مثل co2 یا فضولات را برای تجمع در اطراف میزبان مورد استفاده قرارمی دهند. همچنین اسپور قارچهای آبزی نظیرCoelomomyces  spp. و Lagenidium  spp. براساس نشانه های شیمیایی دریافتی از میزبان به سوی آن پیشروی می کنند.
نفوذ به میزبان
وقتی اجزای رویشی پاتوژن با میزبان تماس حاصل نمود، لازم است تا به درون بدن میزبان نفوذ کرده و بافتهای حساس را مورد حمله قرار دهد. کوتیککول بند پایان آنها را در برابر بسیاری از عوامل بیماریزا محافظت می کند.
بسیاری از باکتریها، ویروسها و پروتوزوآها پس از خورده شدن ازجدار لوله میانی گوارش وارد بدن میزبان می شوند. مهمترین منبع آلودگی بندپایان به خصوص برای انواع جونده، غذای آلوده است. برعکس، بند پایان مکنده به دلیل مکیدن شیره نباتی از این طریق آلودگی برحذر می باشند. درنتیجه حشرات مکنده نظیر شته ها کمتر به بیماریهای ناشی از باکتریها، ویروسها، و پروتوزوآهایی که از طریق گوارشی وارد بدن میزبان می شوند دچار می گردند. نماتدها و قارچها به طور معمول از راههایی غیر از لوله گوارشی وارد بدن میزبان می شوند. نماتدها ممکن است از طریق لوله گوارشی (پس از خورده شدن) و یا از راه زخمها و مجاری تنفسی وارد شده و یا ممکن است با استفاده از اسپیر یا استایلت بدن میزبان را بریده و وارد بدن میزبان شوند. اساسیترین راه نفوذ قارچها به داخل بدن میزبان از طریق کوتیکول است که ریسه های قارچ با کمک آنزیمهایی پوشش کوتیکولی بدن حشرات را سوراخ کرده و وارد می شوند.
تکثیر در بافت میزبان
وقتی پاتوژن وارد بدن میزبان شد، زمان آن می رسد که دریک یا چند بافت شروع به تکثیر نماید. در بعضی گروهها ممکن است محل تکثیر پاتوژن محدود به بافتهای خاصی گردد. برای مثال ویروسorichtes اصولاً در بافت چربی و اپیتلیوم لوله گوارشی تکثیر می یابد. هرچه بافتهای بدن حشره بیشتر و گسترده تر آلوده باشند حجم اجزای تشکیل شونده(پروپاگول) بیشتر خواهد بود. بنابراین تولید انبوه پاتوژنی که همه بافتهای میزبان را فرا می گیرد نسبت به پاتوژنی که بافت به خصوصی را آلوده می سازد ارجحیت دارد. نماتدهای هتروهابدیتید و اشتاینر نماتید پس از مرگ میزبان از طریق باکتریهای همزیست برروی همه بافتهای میزبان تکثیر می یابند.
خروج پروپاگولهای پاتوژن از لاشه میزبان
پس از تکثیر پاتوژن درون بدن میزبان، نوزاد آن بایست به نحوی با میزبانهای جدید تماس پیدا کند تا حیات آن ادامه یابد. در مواردی که انتقال عمودی میسر باشد آلودگی از طریق تخمهایی صورت می گیرد که میزبان آلوده می گذارد. اما در اکثر حالات اجزای تکثیر شونده(پروپاگولها) میزبان به صورت مستقل درمحیط رها شده و بعد با میزبان جدید تماس حاصل می کنند. اگر پاتوژن میزبان را می کشد، انتشار ممکن است در اثر نتیجه و پاشیدگی لاشه میزبان صورت گیرد، مثل ویروسها، درمورد قارچها، ممکن اس هیفهای قارچ از بدن میزبان خارج و اندامهای به خصوصی مثل اسپور تولید نمایند که بعداً اسپورها به طریق مختلف در محیط منتشر می شوند. نماتدها نیز به طرق مختلف بدن میزبان را ترک می گویند. در بعضی از گروهها لاروهای جوان یا انواع بالغ با تحرک خود از لاشه خارج ووارد خاک یا آب می شوند. درگروهی دیگر ممکن است نماتدها از طریق اندام تناسلی میزبان در زمان تخم ریزی منتشر شوند. پراکنش پروتوزوآ و باکتریها ممکن است از طریق فضولات میزبان آلوده در زمانی که میزبان زنده است و یا بعدها در اثر خورده شدن لاشه میزبان مرده صورت پذیرد.

پراکنش و پایداری پروپاگولهای پاتوژن
پس از آزاد شدن اجزای آلوده کننده پاتوژن درمحیط، ادامه حیات آن بستگی به تماس با میزبان جدید دارد. از آنجا که حضور مکانی و زمانی میزبان موضعی بوده وقابل پیش بینی نیست، لازم است پاتوژن پایدار بوده برای پراکنش سازگاری داشته باشد. انتشار در محیط همانگونه که قبلاً ذکر شد اکثراً توسط باد و باران صورت می گیرد و بنابراین تماس با میزبان عمدتاً تصادفی است و هرچه جمعیت میزبان متراکمتر باشد احتمال بروز آلودگی بیشتر خواهد بود. حشراتی مثل سفید بالکها، شته ها و پروانه ها که جمعیت انبوهی ایجاد می کنند احتمال آلودگی بیشتری دارند. حشراتی که درمحیطهای مصنوعی به صورت انبوه تکثیر می یابند نیز در برابر بیماریها حساسیت بیشتر دارند.
احتمال تماس پاتوژن با میزبان در اثر برخی از ویژگیهای زیستی تشدید می شود. بعضی از پاتوژنها به صورت عمودی به نتایج میزبان منتقل می شوند. مثل میکروسپوریدیوم Nosema  pyrausta که عمدتاً از طریق آلودگی تخم به میزبان خود Ostrina nubilalis منتقل می شود. گروهی دیگر از پاتوژنها با انتقال میزبان آلوده به زیستگاههایی که میزبانهای جدیدی وجود دارند منتشر می شوند. مثل نماتدهایی از Iotonchiidae وPhaenopositylenchidae که توسط میزبانهای آلوده (مگسهای موسکوئید و زنبورهای چوبخوار) در زیستگاه نماتدهای دیگر رها می شوند. از آنجا که احتمال دارد همیشه شرایطی برای ایجاد آلودگی مساعد نبوده و یا میزبان در دسترس نباشد، بسیاری از باکتریها، پروتوزوآ و قارچها حالتهای غیر فعال تولید می کنند که می توانند برای مدتی طولانی زنده بمانند. وجود چنین اندامهایی کمک می کند تا پاتوژن بتواند شرایط نامساعد را پشت سر گذارد.
انتقال عمودی بیماری به دوطریق صورت می گیرد.  یکی ترانس اواریال که به مفهوم وجود عامل بیماری درون تخمهایی است که توسط میزبان آلوده ریخته می شود و نوزاد حاصله با این عامل آلوده می شود. مثل میکروسپوریدیا و ویروسهای Nonoccluded   iridescent و دیگری ترانس اووم که پاتوژن در سطح تخمهایی قرار می گیرد که توسط میزبان آلوده ریخته می شود مثل باکولوویروسها و ویروسهای سیتوپلاسمیک پلی هیدروزیس در پروانه ها و زنبورها. تمام روشهای دیگر انتقال افقی محسوب می شوند. یکی از روشهای انتقال افقی وقتی است که اندامهای بیماریزا توسط فرد بیمار در محیط آزاد شده و توسط لاروهای سالم خورده شود. انتقال افقی در مورد باکولوویروسها و قارچها معمول است. انتقال بیماری در اثر جفتگیری حشره بیمار با جفت سالم نیز افقی محسوب می گردد.
همه گیری شناسی(Epizootiology) بیماریهای بندپایان
شیوع یک بیماری در یک مجموعه ممکن است برحسب زمان متفاوت باشد. دوره هایی که شیوع بسیار دارد طغیان اپی زوئوتیک بیماری نامیده می شود. بعضی از پاتوژنها دخالت بیشتری (ویروسها، قارچها، پژوتوزوآ) در شیوع طغیانی بیماری بندپایان نسبت به عوامل دیگر(باکتریها) دارند. عوامل چندی در طغیان بیماری در زمان ومکانی به خصوص نقش دارند. از جمله این عوامل: ویژگیهای میزبان و پاتوژن، تراکم و توزیع میزبان، و شرایط محیطی از قبیل حرارت، بارندگی و رطوبت است. مطالعه نحوه تأثیر این عوامل در طغیان آفت را اپی زوئوتیولوژی می نامند.
ویژگیهای میزبان مؤثر بر ازدیاد بیماری
درمیان عوامل مؤثر برگسترش همه گیری، تراکم میزبان، توزیع موضعی، سلامتی میزبان، وضعیت تغییر جلد و رفتار میزبان قابل ذکر است.
از آنجا که انتشار پاتوژن در محیط برای رسیدن به میزبان همراه با کاهش تراکم آن در واحد سطح خواهد بود، احتمال برخورد با میزبان در حالتیکه تراکم میزبان در واحد سطح فراوانتر باشد، بیشتر است. احتمال سرایت بیماری در محیطهای مصنوعی پرورش حشرات که تراکم میزبان زیاد است و یا در مورد حشراتی که به صورت کلنی زندگی کرده و یا فعالیت آنها با تجمع موضعی همراه است بیشتر خواهد بود. برای حشرات جونده مثل لار و پروانه ها، در شرایطی که تراکم زیاد باشد، به دلیل تماس بیشتر میزبان با فضولات و یا بقایای لاشه میزبان مرده احتمال بروز بیماری بیشتر است. در مورد حشرات مکنده، تجمع آنها موجب افزایش احتمال آلودگی خواهد بود، مثل انتقال بیماریهای قارچی توسط شته های بیماردرکلنی شته ها. سلامتی میزبان نیز در بروز بیماری مؤثر است. معمولاً میزبانهایی که تحت استرس سایر عوامل بیماریزا، کمبود غذا، و یا شرایط فیزیکی نامساعد باشند، احتمال مبتلا شدن آنها به بیماری بیشتر خواهد بود همچنین سن و وضعیت تغییر جلد در حساسیت بیماری مؤثر است. لاروهای جوان پروانه ها، به طور معمول بیشتر به ویروسها و  B.Tآلوده می شوند. لاروهایی که به تازگی پوست انداخته باشند، به دلیل نازک بودن کوتیکول آنها شرایط مساعدتری برای آلودگی به بیماریهای قارچی دارند. وقتی تعداد زیادی از افراد یک جامعه تحت استرس بوده و یا درحالت زیستی حساس به بیماری قرار داشته و یا تغییر جلد داده باشند، شرایط برای شیوع بیماری مساعدتر خواهد بود.
رفتار میزبان نیز می تواند در انتقال بیماری مؤثر باشد. ممکن است افراد آلوده تحرکات غیر عادی از خود بروز دهند که موجب پراکندگی بیماری گردد. درمورد بعضی از بیماریها بسیاری از افراد بیمار در قسمتهای فوقانی گیاه میزبان و یا زیستگاه میزبان می میرند. مثلاً بعضی از لاروپروانه های آلوده به ویروس به بالاترین نقطه شاخه ها رفته و می میرند. این حرکت موجب می گردد تا لاشه مرده لارو آلودگی را به برگهای پایینی منتشر سازد. همچنین برخی از مگسهای آلوده به قارچهای بیماریزا در نوک برگ گراسها می میرند. این حرکت موجب می شود تا باد به راحتی اسپورهای قارچ را پراکنده سازد. گه گاه نیز حرکاتی مثل تمیز کردن همنوعان در موریانه ها و یا همخواری (cannibalism) موجب انتقال بیماری می باشد.
ویژگیهای پاتوژن مؤثر بر ازدیاد بیماری
ویژگیهای زیادی از پاتوژنها می تواند در شدت بروز بیماری درجمعیت میزبان مؤثر افتد. این موارد عبارتند از: قدرت آلوده سازی، بیماریزایی، تولید توکسینها، چگونگی دوره زندگی پاتوژن، فراوانی، پراکنش و پایداری اینوکولوم.
درک بیولوژی و موانع انتقال پاتوژن درمحیط از نظر استفاده از آن در دفع آفات مهم است. ژنوتیپ یک نژاد پاتوژن در ایجاد آلودگی و بیماریزایی آن در یک میزبان به خصوص بسیار مؤثر است. آلوده سازی (infectivity) به مفهوم توان پاتوژن برای ورود به بدن میزبان و بیماریزایی (virulence) یعنی توان پاتوژن به ایجاد بیماری، پس از ورود به بدن میزبان است. یک پاتوژن ممکن است دارای پاتوتیپهای مختلفی باشد. یعنی از نظر توان حمله به میزبانهای مختلف تفاوتهای بارزی در آن دیده شود. قارچها ممکن است از نظر آنزیمهایی که برای نفوذ به میزبان تولید می کنند دارای نژادهای متفاوتی باشند. در BT، ایزوله های مختلفی از نظر کمیت و کیفیت توکسینهایی که تولید می کنند قابل تشخیص است. این تفاوت در توکسین، تعیین کننده گروه میزبانهایی است که توسط یک نژاد آلوده می شوند.
دوره زندگی پاتوژن ممکن است ساده و یا بسیار پیچیده باشد. دوره زندگی پیچیده می تواند یک عامل منفی در انتقال بیماری به شمار رود. زیرا احتمال دارد میزبان واسطه مورد نیاز و یا شرایط خاصی را که می طلبد تنها در زیستگاه یا دوره به خصوصی فراهم باشد. برای مثال نیاز قارچهای بیماریزا از جنس Coelomomyces به میزبانهای واسطهCoppodes  یا Ostracodes بدین مفهوم است که تکثیر مداوم آنها مشروط به وجود میزبانهای واسطه مذکور خواهد بود.
تراکم، پراکنش و پایداری اینوکولوم پاتوژن در ایجاد بیماری در میزبان و فراوانی و شدت همه گیری بیماری اهمیت دارد. مقدار اینوکولوم تولیدی به ازای هر میزبان بسته به نوع پاتوژن به چندین دلیل متفاوت است. برای مثال بعضی از پاتوژنها تمام بدن میزبان را فرا می گیرند. درصورتی که گروهی دیگر تنها بافتهای خاصی را مبتلا می سازند. همچنین پاتوژنهایی که میزبان خود را در سنین اولیه می کشند، احتمالاً اینوکولوم کمتری تولید می کنند تا آنهایی که میزبانهای رشد یافته تر و بزرگتر را آلوده می سازند.
انتشار یک پاتوژن دریک زیستگاه بستگی به مکانیسم آزادشدن آن ازمیزبان دارد. مثلاً اسپورهای قارچی که توسط باد پراکنده می شوند در سطح وسیعتری انتقال می یابند تا ویروسهایی که در اثر لهیدگی لاشه میزبان آزاد می شوند. دوام اینوکولوم یک پاتوژن بستگی به مقاومت آن در برابر عوامل فیزیکی از قبیل نور ماورای بنفش، حرارت زیاد و خشکی دارد. البته برخی از ریز زیستگاهها، به خصوص خاک و مکانهای پوشیده مثل شکاف پوست درخت، شرایط فیزیکی خاصی را به وجود می آورد که برای زنده مانی پاتوژنها مساعد است. تماس میزبان با چنین مکانها یا جا به جایی مواد از اینگونه پناهگاهها به محل تغذیه میزبان، مثل انتقال ذرات خاک به سطح برگ در اثر برخورد قطرات باران به خاک، در انتقال بیماری اهمیت دارد.

عوامل محیطی مؤثر بر ازدیاد بیماری
بسیاری از عوامل زنده و غیر زنده برشدت بیماری در بندپایان مؤثرند. ازجمله حرارت، خشکی، نور، ویژگیهای خاک و سایر ارگانیزمهایی که در انتقال پاتوژن مؤثرند. شرح مفصلی از اثرات این عوامل در همه گیری بیماری در حشرات توسط بنز(۱۹۸۷)به رشته تحریر در آمده است.
اثرات حرارت بر شدت بیماری پیچیده است و تغییرات درجه حرارت می تواند بر پاتوژن یا میزبان تأثیر گذارد. ولی برای تعیین نقش حرارت بر واکنشهای متقابل پاتوژن میزبان، لازم است اثر حرارت را بررفتار، رشد، تحرک و سایر عوامل در مورد هر کدام از آنها در نظر گرفت. برای مثال راه ورود پاتوژن به بدن میزبان می تواند نقش مهمی در این فرایند داشته باشد. برای ارگانیزمهایی که خوردن غذای آلوده عمده ترین مسیر ورود به شمار می رود، آلودگی در حرارتی صورت می گیرد که برای تغذیه میزبان مناسب باشد ولی برای قارچی که از راه کوتیکول وارد می شود، هر گاه قارچ بتواند در حرارتی پایینتر از شرایط مناسب برای تغذیه میزبان فعال باشد، احتمال بروز آلودگی قبل از شروع تغذیه میزبان نیز وجود خواهد داشت.
رطوبت، آب و خشکی از عواملی هستند که در موقعیتهایی نقش اساسی دارند. رطوبت زیاد به طور معمول برای فعالیت قارچها مساعد است و جوانه زدن اسپورها و ایجاد اسپورهای جدید را تسهیل می سازد. رطوبت خاک از نظر شیوع نماتدها نیز مهم است ولی در مورد باکتریها، ویروسها و پروتوزوآها اهمیت کمتری دارد.
باران، مستقیماً نقش زیادی در بروز بیماری نداشته و از نظر شستن اینوکولوم از روی برگها نیز اهمیت زیادی ندارد. برعکس خشکی عاملی مهم و کشنده برای بسیاری از عوامل بیماریزا محسوب می گردد. به خصوص برای نماتدها، باکتریها و پروتوزوآ. بسیاری از پاتوژنها در مراحل خاصی از زندگی خود نسبت به خشکی مقاومت نشان می دهند. از جمله اندامهای بسته شده باکولوویروسها، هاگ بعضی از باکتریها(باسیلها) سیست آمیبها و سایر پروتوزوآها، اسپورهای غیر فعال قارچها و تخمها و سنین اول غیر فعال برخی از نماتدها.
خاک، زیستگاهی پیچیده است که عوامل فیزیکی و زنده بسیاری در ساختار آن نقش دارند. از آنجا که خاک غالباً محیطی مرطوب و تاریک است، محل مناسبی برای زنده ماندن حالات غیر فعال عوامل بیماریزا، از قبیل باکتریها، باکولوویروسها و قارچها به شمار می رود. اسیدیته خاک، مواد آلی موجود در آن، و همچنین ترکیب گونه ها و فراوانی میکروارگانیسمها در زنده ماندن پاتوژنها مؤثرند.
آلودگی پارازیتوئیدها و پرداتورها به ویروسها وسایر پاتوژنها دراثر تغذیه از میزبانهای بیمار محتمل است. این عوامل ممکن است در برخورد با میزبانهای خود موجب انتقال بیماری نیز بشوند. فوکسا و همکاران (۱۹۹۳) در ردیابی ویروسی که از برزیل وارد آمریکا کرده بودند. این موضوع را به اثبات رسانیدند. این بررسی از آنجا میسر بود که ویروس مذکور در منطقه وجود نداشته و هرجا که یافت می شد از منبع رها شده سرچشمه می گرفت. علاوه بر عوامل زنده و غیر زنده(محیطی)، اثرات متقابل دیگر بین میزبان- پاتوژن وجود دارد که موجب شیوع دوره ای یا غیر دوره ای بیماری می شود.
بیماریهای باکتریایی در بندپایان
باکتریها موجوداتی تک سلولی هستند که جدار سلولی سختی دارند. شکل آنها میله ای، کروی، مارپیچی یا بی شکل است. درفصل چهارم شرح خانواده ها و جنسهایی که دارای باکتریهای بیماریزای بندپایان هستند داده شد. زیست شناسی باکتریهای بیماریزا در بندپایان به طور مشروح توسط تانادا و کایا(۱۹۹۳) مورد بحث قرارگرفته است. آلودگیهای باکتریایی در بندپایان را می توان به شرح زیر توصیف کرد. باکتریها در دستگاه گوارشی تکثیر یافته، آنزیمها (مثل لسیتینار و پروتئیناز) توکسینهایی تولید می کنند که به سلولهای لوله گوارشی آسیب وارد کرده و شرایط را برای حمله باکتری به هموسل مساعد می سازد. پس از حمله باکتری به هموسل(اجزای دستگاه گردش خون) موجب آلودگی عمومی شده و توکسینهای بیشتری تولید می کند. این توکسینها موجب بی اشتهایی و توقف تغذیه می گردد. میزبانهای آلوده حالت اسهالی پیدا می کنند و ممکن است استفراغ نیز بکنند که هر دو مورد موجب پراکنده شدن باکتری در محیط می گردد. حشراتی که در اثر حمله باکتریها می میرند تیره رنگ ولهیده به نظر می رسند. بافتها حالت خمیری به خود گرفته و بوی گندیدگی می دهد و پوشش حشره سالم می ماند ولی محتویات جمع شده و خشک و سخت می شود.
بیشتر باکتریهای بیماریزا در بندپایان از طریق دهان وارد بدن می شوند، تعدادی از آنها نیز می توانند مستقیماً از جلد وارد شوند. مثل Micrococcus nigrofaciens که عامل بیماری در سوسک(بالغ) کرم سفیدریشه از جنس Lachnosterna sp.  است. برخی از باکتریها نیز مستقیماً از والدین منتقل می شود مثل Serratia marcescens در ملخ قهوه ای Locustana pardalina. برخی از باکتریها نیز توسط تخمریز زنبورهای پارازیتوئید مستقیماً به هموسل منتقل می گردد. البته موارد مذکور از اهمیت زیادی برخوردار نیست و راه عمده آلودگی همان تغذیه از غذای آلوده است.
از آنجا که هموسل محل اصلی فعالیت باکتریها در بندپایان است مکانیسمهایی که ورورد باکتری به این بافت را تسهیل می سازد تعیین کننده کارایی باکتری خواهد بود. بعضی از باکتریها از جنس باسیل بلورهای پروتوئینی سمی تولید می کنند که نفوذ باکتری به سلولهای لوله گوارشی را میسر می سازد. گروهی از باکتریها فاقد چنین توکسینهایی (سمهایی) بوده و نمی توانند به راحتی وارد سلولهای گوارشی شوند. لذا به صورت گندزی (ساپروفیت)زندگی می کنند. باکتریهای Pseudomonas, Serratia, Proteus اگر به نحوی وارد هموسل شوند، مثل زمانی که میزبان تحت استرس باشد، ایجاد بیماری می کنند. در غیر این صورت بیماریزا نیستند. باکتریهایی از جنس Xenorhabdus, Photorhabdus با نماتدها زندگی همزیستی داشته و نماتدها به عنوان ناقل عمل نموده و باکتریها را به داخل هموسل منتقل      می سازند.
گونه هایی از باکتری بیماریزا در بندپایان مثل Bacillus thuringiensis به طور طبیعی ایجاد همه گیری نمی کنند، زیرا اسپورکمی تولید کرده و سرایت افقی ناچیزی دارند. درحقیقت، شواهد دال برآن است که اصولاً ساپروفیت بوده وبه طور تصادفی بیماریزا می شوند. با وجود این، باکتریهای این گروه از نظر کنترل بیولوژیکی از طریق رهاسازی انبوه اهمیت بسیاری دارند. مرگ میزبان آلوده به BT در اثر دلتا اندوتوکسین صورت می گیرد ولی مقدار ۵۰LC این باکتری زمانی که اسپورهای زنده زیاد باشند کاهش می یابد ونشان دهنده اهمیت سلولهای زنده در کارایی آن است. گونه های دیگر مثل  B. popilliae, B. sphaericus بیشتر سرایت افقی داشته و برای سالهای متمادی می توانند دوره زندگی خود را با ایجاد بیماری در بندپایان کامل کنند.
ویروسهای بیماریزا در بندپایان
ویروسها پارازیتهای اجباری درون سلولی هستند که از یک ژنوم DNA)یا(RNA تشکیل یافته و اطراف آن را پوششی از پروتئین با نام کاپسید فراگرفته که به نوبه خود در پوسته ای با نام پاکت قرار دارد. مجموعه کاپسید و DNAیا RNA را Nucleocapsid یا Virion می نامند. در بعضی پروتئینها ممکن است ویریون در پوششی از رشته های پروتئینی با نام (اندامهای پوششی) (Occulusion bodies) قرار داشته باشند.
ویروسها با استفاده از متابولیزم تولید پروتئین میزبان و مواد دیگر در داخل سلول میزبان تکثیر می یابند. برخی از جنبه های بیولوژی ویروسها که ازنظر مبارزه بیولوژیکی اهمیت دارند عبارتند از: حساسیت ویروسها به عوامل غیر زنده مانند نور ماورای بنفش و حرارت بالا؛ لزوم وجود مکانیزمی برای ورود به سلول میزبان؛ و بروز همه گیری بیماریهای ویروسی در طبیعت به خصوصی بیماریهای ناشی از باکولوویریده. حساسیت به عوامل محیطی در ویروسهای باکوویریده و آنتموپوکس ویریده و رئوویریده به دلیل داشتن رشته های پروتئینی (اندامهای پوششی) که ویریون را در برگرفته و آن را محفوظ می دارد کمتر است. اندامهای پوششی موجب ثبات و دوام ویریون در دوره ای می شود که ویروس در خارج از بدن میزبان به سر می برد. ویروسهای دیگر مثل رابدوویریده با عواملی غیر زنده مواجه نمی شوند. زیرا همیشه در درون بدن میزبان به سربرده و انتقال آنها عمودی (نسل به نسل) صورت می گیرد.
راه ورود ویروسهای باکولوویریده به بدن میزبان درمرحله اول از طریق غذای آلوده است. اسیدیته بالای دستگاه گوارش حشرات، پروتئین اندامهای پوششی را حل کرده و ویریون را آزاد می سازد. پوسته ویریون نیز در اثر تماس با سلولهای غشای میکروویلی لوله گوارشی آزاد شده نوکلئوکاپسیدها وارد سلولهای میزبان می شود. این فرایند را ویروپلکسیس می نامند. وقتی ویروس بدون پوشش(سیتوپاتولوژی) و تکثیر ویروسها را می توان به طور مشروح در نوشته تانادا و کایا(۱۹۹۳) یافت.
باکولوویروسها از زیر گروه نوکلاریلی هیدروزیس، در بسیاری از پروانه ها موجب آلودگی بافتهای مختلفی می شوند(چربی، زیرجلدی مجاری تنفسی و سلولهای خونی)، ولی در زنبورهای چوبخوار (Symphyta, Hymenoptera همین گروه از ویروسها، تنها بافتهای لوله گوارشی (midgut) را آلوده می سازند. این تفاوت در گستردگی آلودگی، از نظر تعداد ویریونهایی که توسط یک میزبان آلوده تولید می شود اهمیت دارد. زیرا تعداد ویروس حاصل از هر میزبان هم از نظر انتقال افقی و هم از نظر تولید انبوه ویروس به صورت تجارتی مهم است.
وقتی لاروهای بندپایان (مثل لاروپروانه) به باکولوویروسها آلوده شوند، اشتهای خود را از دست می دهند، اما به تغذیه بطنی خود تاچند روز قبل از مرگ ادامه می دهند. این مدت از ۵تا ۲۱روز طو ل می کشد. قبل از مرگ، برخی از گونه ها به نقاط بالای گیاه می روند که این رفتار به انتشار ویروس به حشراتی که دربخشهای زیرین گیاه فعالند کمک می کند. میزبانهای مرده در اثر بیماری ویروسی شکننده بوده و پوشش بدن آنها به راحتی پاره شده و ویروسها را در محیط آزاد می سازد. انتقال ویروس Oryctes (یک ویروس بدون پوشش) در سوسک Oryctes rhinoceros  در اثر تماس سوسکهای سالم با مدفوع سوسکهای بیمار که حدود ۳۰روز زندگی می کنند ایجاد می شود.
قارچهای بیماریزا در بندپایان
از نظر ظاهری قارچها به صورت تک سلولی (مثل مخمرها)، یا رشته های مشعب(ریسه) به صورت توده ای میسلیا دیده می شوند.هیفها ممکن است بدون هسته بوده و یا از قسمتهای چند هسته ای تشکیل شده باشد. در هیفهای چند هسته ای تعداد زیادی هسته در آنها وجود دارد بدون آنکه توسط دیواره هایی از هم جدا شده باشند.
قارچها ممکن است از طریق جنسی، غیرجنسی یا هر دو تکثیر یابند. تکثیر جنسی آنها شامل انتقال مواد بین دو عضو است. این اعضا ممکن است گامتهای متحرک، یا یکی متحرک و دیگری ساکن و یا هر دو هیفهایی باشند که از نظر جنسی با هم تفاوت دارند و یا هیفهایی که مشابه هم هستند. قارچها ممکن است هوموتالیک یا هتروتالیک باشند بدین معنی که ممکن است قارچی هر دو جنس را تولید کند و یا فقط مولد یک جنس باشد.
اندامهای آلوده ساز در قارچها به چندین شکل دیده می شوند. ازجمله اسپور، کنیدی، زئوسپور، پلانونت و آسکوسپور. گر چه اینها از نظر سبب شناسی با هم تفاوت دارند، اما بسیاری از آنها به جز زئوسپور قارچهای آبزی، از نظر نحوه تماس و نفوذ به میزبان یکسان عمل می کنند. نفوذ قارچها به میزبان غالباً از طریق پوشش بدن و گاهی از طریق سوراخهای بدن انجام می شود. انتقال قارچها از طریق تخم بسیار نادر است. برخلاف باکتریها و ویروسها بسیاری از قارچها نمی توانند از طریق گوارشی آلودگی ایجاد کنند. بندپایانی مثل شته ها که تغذیه آنها از طریق مکیدن شیره نباتی صورت می گیرد غالباً به بیماریهای قارچی(از طریق جلد) آلوده می شوند. اما آلودگی به بیماریهای ویروسی و باکتریایی کمتر پیش می آید. دامنه میزبانی در قارچها ممکن است محدود و یا گسترده باشد و گونه هایی که دامنه میزبانی گسترده ای دارند ممکن است دارای پاتوتیپهایی باشند که گونه های به خصوصی را آلوده می سازند.
آلودگی قارچی (مایکوزیس) درنتیجه تماس بین میزبان و اجزای آلوده کننده مثل اسپور یا کنیدی آغاز می شود. زئوسپور بعضی از قارچهای آبزی مثل Oomycota
(Lagenidiam spp.) با استفاده از فلاژل تاژک جابه جا شده و می توانند با یافتن نشانه های میزبان به طرف آن حرکت کنند. برعکس اسپورهای بیشتر قارچهای خشکی زی غیر متحرک بوده و به صورت تصادفی با میزبان تماس حاصل می کنند، که عامل آن معمولاً باد یا سایر نیروها می باشد. پس از تماس میزبان اولین قدم برای ایجاد آلودگی قارچی چسبیدن و تندش اسپور برکوتیکول میزبان است.
خصوصیات فیزیکی و شیمیایی جلدی میزبان سهم مهمی در اختصاصی عمل کردن بیماری قارچی از نظر چسبیدن و تندش اسپور دارد. درجه چسبندگی اسپور قارچ تحت تأثیر مواد مخاطی و شرایط فیزیکی آپرسوریا قرار دارد. نفوذ به داخل پوشش بدن میزبان از طریق مکانیکی و با کمک لوله جوانه زنی صورت می گیرد. این نفوذ تحت تأثیر فشار فیزیکی و استفاده از آنزیمهای مثل پروتئیناز و غیره انجام می شود. کوتیکول سخت شده میزبان در مقایسه با کوتیکول میزبان تازه، تغییر جلد داده مقاومت بیشتری در برابر نفوذ قارچ دارد. به همین دلیل، حشرات پس از تغییر جلد حساسیت بیشتری نسبت به قارچها دارند. تفاوت در قدرت آلوده سازی نژادهای یک قارچ ممکن است به دلیل تفاوت در مقدار آنزیمهایی باشد که می توانند برای تجزیه کیتین تولید کنند. در بعضی موارد نفوذ قارچ به بدن میزبان از طریق دستگاه گوارش نیز مشاهده شده است.
قارچهایی مانند Deuteromycotina پس از ورود به هموسل به سرعت تکثیر یافته و معمولاً میزبان خود را می کشند. گسترش قارچها می تواند از طریق اندامهای مختلفی صورت گیرد ازجمله هیفی مخمر شکل، رشته های هیفی و یا پروتوپلاستهای بدون دیواره. پروتوپلاستها به قارچها کمک می کنند تا بردفاع میزبان فائق آیند زیرا سیستم دفاعی میزبان قادر به تشخیص آنها نیست. این سلولهای مخمر شکل به سرعت توسعه یافته و توکسینهایی تولید می کنند که واکنش دفاعی میزبان را مختل می سازد. پس از مرگ میزبان، ادامه رشد قارچ به صورت گندرویی است. ادامه رشد منجر به تبدیل یک میسلیوم اندامی به نام اسکلروتیوم می شود که اندامی مقاوم و پایدار است. این اندام اسپورهای جنسی  را تولید می کند. علاوه بر آن در بسیاری از قارچها، هیفهای غیر جنسی از لاشه میزبان خارج شده و اگر شرایط مساعد باشد اسپورهای غیر جنسی به وجود می آورند. این اسپورها ممکن است در مواردی بر اثر تحرک حشره صورت گیرد. اما در اغلب موارد وسیله انتشار آنها آب یا باد است. پراکنش موضعی اسپورها ممکن است در اثر ترکیدن اندامهای تولید اسپورصورت گیرد. حرارت مساعد برای گسترش آلودگی قارچها غالباً بین ۲۰تا c30 است. رطوبت زیاد(بیش از ۹۰%) نیز اغلب برای جوانه زدن اسپور و همچنین تولید اسپور در سطح میزبان ضروی است. وجود لایه ای از آب برای جوانه زدن کنیدی در بعضی از Deuteromycotina ها ضروری ولی برای بسیاری از Entomophthorales ها نامساعد است. رطوبت پایین (زیر۵۰%)، تاریکی و ارتعاش برای امکان آزاد سازی اسپور در بعضی از قارچها مثل Beauveria, Metarhizium ضرورت دارد.
همانند بسیاری از عوامل بیماریزای دیگر، درقارچها نیز تولید مثل شامل تولید انواع متفاوتی از اسپورهاست. در شرایط مساعد کنیدیها و یا سایر انواع اسپورها به تعداد بسیار زیاد تولید می شوند که انتشار افقی قارچ را تسهیل نموده و موجب همه گیری بیماری می شود. در شرایط نامساعد اسپورهایی با دیواره ضخیم تولید می شود که در برابر عوامل نامساعد محیط مقاومترند. این اسپورها به عامل بیماری کمک می کنند تا در شرایط نامساعد استرسهای محیطی را تحمل و یا دوره هایی را که میزبان مناسب در اختیار آنها نباشد از سر بگذرانند.
 زیست شناسی قارچها از نظر امکان استفاده آنها در مبارزه بیولوژیکی از طریق رها سازی انبوه (تکثیر تجارتی) بسیار اهمیت دارد. بعضی از قارچها می توانند در محیطهای غیر زنده یافته و تولید اسپور کنند. گروههای دیگری مثل گونه هایی از Entomophthorales و کپکهای آبزی از Chytridiomycota مثلCoelomomyces  برای ادامه حیات و تکثیر، نیاز اجباری به محیط زنده دارند و بنابراین برای تولید تجاری مناسب نیستند. شرح کامل زیست شناسی انواع قارچها را می توان در تانادا و کایا(۱۹۹۳) یافت.
پروتوزوآهای بیماریزا در بندپایان
پروتوزوآها موجودات ریز و تک سلولی هستند که دربسیاری از زیستگاهها (شاید به جز هوا) یافت می شوند. آنها از نظر شکل و ریخت با هم تفاوت دارند. پروتوزوآها از طریق جنسی و غیر جنسی تکثیر می یابند. از حدود ۱۵۰۰۰گونه شناخته شده، حدود ۱۲۰۰گونه آن با حشرات مرتبط بوده و تعدادی از آنها بیماریزا می باشند(تانادا و کایا، ۱۹۹۳) برخی از آنها مثل جنس Lambornella  قادرند از طریق جلد وارد بدن میزبان شوند. مرحله آلوده ساز این موجودات سیست یا اسپور است، اما ممکن است حالت فعال آن نیز بیماریزا باشد. همخواری (کانیبالیسم) می تواند یکی از طرق اصلی انتقال افقی در حشرات باشد. زیرا ممکن است حشره سالم حشره آلوده را مورد تغذیه قراردهد همان طور که تغذیه از دیگر طعمه های آلوده می تواند عامل بروز آلودگی باشد. بسیاری از پروتوزوآهای مرتبط با حشرات در دستگاه گوارش آنها مستقر بوده و چندان بیماری هم ایجاد نمی کنند. اما اشکالی از آن مثل microsporidia, apicomplexans غالباً هموسل را مورد حمله قرار داده و ایجاد بیماری می کنند. میکروسپوریدیاها از مهمترین گروههای بیماریزا در بین پروتوزوآها بوده که حشرات را مورد حمله قرار می دهند. این گروه انگلهای اجباری بوده و فقط درون سلولهای زنده تکثیر می یابند. پروتوزوآها بافتهای مختلفی را مورد حمله قرار می دهند اما بیشتر بافتهای اپیتلیوم برجستگیهای مالپیکی و یا بافت چربی را آلوده می سازند.
علاوه بر ورود میکروسپوریدیایی ممکن است موجب اختلال در کار تکثیر حشرات برای تحقیق یا تجارت گردد. انتقال عمودی در بسیاری از پروتوزوآها و به خصوص میکروسپوریدیا صورت می گیرد.
بسیاری از آلودگیهای پروتوزوآهایی مزمن بوده و مدتها دوام خواهد داشت بدون آنکه میزبان را نابود سازد. میزبانهای آلوده غالباً علائم ظاهری دال بر وجود آلودگی بروز نمی دهند. پروتوزوآها توکسین تولید نمی کنند. آلودگی ممکن است عمودی یا محدود به بافتهای خاصی باشد. تکثیر آنها ممکن است جنسی یا غیر جنسی باشد.
نماتدهای بیماریزا در بندپایان
نماتدها شاخه جداگانه ای بانام Nematida هستند که درحدود ۹خانواده از آنها انگل حشرات بوده و قابلیت استفاده در مبارزه بیولوژیک را دارند. نماتدها شفاف، دراز و
 استوانه ای شکلند. بدن آنها از کوتیکول غیر سلولی و انعطاف پذیر پوشیده شده است و غیر حلقوی می باشند. برخلاف باکتریها، ویروسها و پروتوزوآها، نماتدها جانورانی هستند. چند سلولی که دارای دستگاههای تکامل یافته ترشحی، عصبی، گوارشی و تناسلی هستند. آنها فاقد سیستم تنفسی یا گردش خونند. دستگاه گوارش آنها مشتمل بردهان، حفره(بوکال) دهانی، روده، روده بزرگ و مقعد است. تاکسونومی نماتدها عمدتاً مبتنی بر مشخصات افراد بالغ آن است لذا تشخیص افراد نابالغ آنها مشکل یا ناممکن است.
نماتدها مختلف بوده و در هر محیطی یافت می شوند. نماتدها ممکن است زندگی آزاد داشته یا به صورت انگل گیاهی یا جانوری به سربرند. رابطه نماتدها با حشرات از سواری گرفتن تا انگل کامل متفاوت است. برخی ازنماتدها مثل Beddingia siricidicola زندگی متغیری داشته و گاه به صورت انگل و زمانی به صورت آزاد به سر می برند.
بسیاری از نماتدها دوره زندگی ساده ای مشتمل بر سه مرحله دارند: تخم، لارو و بالغ، نماتدها پس از تلقیح تخمریزی می کنند. معمولاً لاروهای سن اول در داخل تخم پوست عوض کرده و به صورت سن دوم از تخم خارج می شوند. بسیاری از نماتدها چهار بار تغییر جلد می دهند. در بسیاری از گروهها لارو سن سوم در پوشش وپوسته نسل دوم باقی می ماند. این وضعیت مقاومت آن را در برابر شرایط نامساعد افزایش می دهد. این سن سوم را لارو دارو (dauer) می نامند که به زبان آلمانی به معنی بادوام است. تبدیل شدن به حالت بالغ ممکن است درون بدن میزبان یا درمحیط خارج صورت گیرد. تمام حالات نماتد به جز تخم، متحرکند. بسیاری از نماتدها دارای جنسهای مخالف و مجزا هستند و نیاز به جفتگیری دارند.
آلودگی نماتدها معمولاً درهموسل صورت می گیرد ولی دربرخی از گروهها مثل نماتدهای Phaenopsitylenchidae (مثل Beddingia) وIotonchidae (مثلParaiotonchium) ممکن است به اندام تناسلی حمله کنند. آلودگی به نماتد ممکن است اثرات شدیدی برمیزبان داشته و موجب ضعف، نازایی یا مرگ آن شود. بسیاری از نماتدهای انگلی دارای میزبانهای اختصاصی بوده و با یک یا گروه کوچکی از میزبانها مربوط می باشند. برخی از نماتدها مثل اشتاینر نماتدها یا هتروهابدیتیدها در شرایط آزمایشگاهی، دامنه میزبانی گسترده ای از خود بروز می دهند. البته در طبیعت این دامنه محدودتر خواهد بود.
نماتدها، برخلاف بسیاری از پاتوژنها، میزبان را یافته و براساس نشانه های شیمیایی مثل فضولات میزبان یا دی اکسید کربن با شدت تراکم باکتریایی به طرف آن رفته و مورد حمله قرار می دهند. نماتدها از نظر روش میزبانی متفاوتند و گروهی با کمین کردن میزبان را به چنگ می آورند و گروهی دیگر با حرکت به دنبال میزبان می گردند. ورود به بدن میزبان نیزممکن است غیر فعال باشد. مثل Tetradonematidae  که لاروهای جوان توسط میزبان آن (مگسهای siarid) خورده می شود ولی در اغلب نماتدها ورود فعالانه بوده و از طریق جلد یا سوراخهای بدن صورت می گیرد. پس از ورود نماتد به لوله گوارش، با استفاده از اندامهایی مثل استایلت یا اسپیر جدار لوله گوارشی را سوراخ کرده و خود را به خون(هموسل)     می رساند.
آلودگی به نماتد، به طور معمول علامت ظاهری ندارد و فقط در برخی موارد شکم متورم شده و رنگ تغییر می کند. اثرات داخلی نماتدها ممکن است شدید باشد. عقیم سازی درچندین گروه از نماتدها از جمله مرمیتیدها فنوپسی تایلنکیدها و ایوتونکییده ها دیده می شود. ممکن است تغییر جلد نیز در میزبانها متوقف گردد. افراد آلوده به نماتد ممکن است در راه رفتن یا پریدن مشکل داشته و یا فتوتروپیسم غیر عادی از خود بروز دهند.
مرمیتیدها برخلاف دیگر نماتدها، پیش از بلوغ از بدن میزبان خارج شده و پس از آن پوست اندازی کرده و پس از جفتگیری پروژنیهایی با زندگی آزاد به وجود می آورند.
اشتاینر نماتیدها و هتروهابدیتیدها که بیشترین کاربرد را در مبارزه بیولوژیکی داشته اند میزبان خود را ظرف ۲تا ۳روز می کشد، که بسیار کوتاهتر از سایر نماتدها است. این موضوع به خاطر همزیستی آنها با باکترهایی است (Photorhabdis    spp.;Xenorhabdus spp.) که موجب عفونت عمومی در نماتدها شده و سبب مرگ میزبان می شوند. پس از مرگ میزبان نماتدهای جوان از لاشه تغذیه کرده، به سن بلوغ می رسند وتخمریزی می کنند. زمانی که نسل دوم به مرحله داور برسند لاشه را ترک می گویند.
نماتدهای خانواده Phaenopsitylenchidae وIotonchidae به دوصورت آزاد و انگلی زندگی می کنند. نماتد Beddingia siricidicola دو دوره زندگی دارد. در یک حالت زندگی آزاد داشته و از قارچی تغذیه می کند که با میزبان همزیستی دارد. این قارچ توسط میزبان(زنبوری چوبخوار از siricid) پراکنده شده و بر روی کامبیوم درختهای مورد حمله زنبور رشد می کند. نماتد از این قارچها تغذیه کرده کامل شده و تخمریزی می کنند. در دوره زندگی انگلی نماتد ماده وارد بدن لارو زنبور که خود از قارچ تغذیه می کند می شود. پس از شفیرگی زنبور، نماتدها در هموسل رشد یافته و نوزادان آن در تخمدان، تخمهای زنبور را مورد حمله قرار می دهند. نماتدParaiotonchium automnale که انگل مگسautomnalis Mussa است نیز زندگی مشابهی دارد. این نماتد تخمدان میزبان را مورد حمله قرار داده و همراه با تخم مگس در زیستگاه پخش می شود. همچنین نماتدParaiotonchium muscadomestica نیز که انگل مگس خانگیDomestica  Mussa  است به همین صورت زندگی می کند.
شاهدی از تاریخ- الف: دوویروس
ویروس نوکلارپلی هدروزیس در ابریشم باف ناجور
ابریشم باف ناجور (lymantria = gypsy moth) پروانه ایست از آفات جنگل در آسیا و اروپا که به آمریکا نیز وارد شده وطغیانهای دوره ای دارد. طغیان آفت در اثر شیوع ویروس پلی هدروزیس تحت کنترل در می آید. این ویروس در طول سالها از طریق انتقال از لاروهای جوان به لاروهای مسن تکثیر یافته و انتقال آن از سالی به سال دیگر در اثر آلودگی سطحی تخم آفت صورت می گیرد. آلودگی تخمها در اثر تخم ریزی در نقاط آلوده درختها به لاشه مرده لاروهای مریض پیش می آید. ویروسهایی که با تخم مخلوط شده اند به دلیل پوشیده بودن تخمها با موهای بدن پروانه از عوامل محیطی محفوظ نگهداشته شده و از آخر تابستان تا اوایل بهار سال بعد دوام می آورند.
لاروهای سن اول و دوم در اثر تغذیه از پوسته تخم آلوده به ویروس عفونت حاصل کرده و به زودی می میرند. لاشه مرده این لاروها آلودگی را درسطح گیاه پراکنده ساخته و موجب ابتلای لاروهای بزرگتر به ویروس می شوند. از آنجا که همه گیر شدن بیماری در شرایطی که تراکم لاروها زیاد باشد، شدیدتر خواهد بود، همه گیری ( دراثر افزایش جمعیت ) هرچند سال یکبار اوج گرفته و موجب افت شدید جمعیت می گردد. این طغیان به نوبه خود موجب کم شدن میزبان در سال بعد و درنتیجه افت جمعیت ویروس می شود.
ویروس بدون پوشش سوسک شاخ دار(oryctes non-occluded virus)
برخلاف ویروس ابریشم باف ناجور، که پس از رها شدن در توده تخمهای آفت، قادر است برای دوره ای حدود هشت ماه(شهریور تا اواخر فروردین) پایدار بماند، ویروس Oryctes اگر بدون پوشش رها شود ظرف کمتر از یک هفته نابود می شود. این ویروس سوسک شاخدار  Oryctes rhinoceros  را که آفت مهم نارگیل درجنوب شرقی آسیا محسوب می گردد مورد حمله قرار می دهد. این ویروس به چندین منطقه وارد و متعاقب آن از خسارت سوسک کاسته شده است. پس از آلوده شدن سوسکها، ویروس می تواند۴-۲ هفته در میزبان پایدار بماند. در طول این مدت مدفوع سوسک به ذرات ویروس آلوده خواهد بود. سوسکها که پرواز عادی خود را ادامه می دهند از درختی به درخت دیگر رفته ودر قسمت پوسیده تاج درخت تخمریزی می کنند. درحین این رفت و آمدها مدفوع آنها نیز پراکنده شده و در اثر تغذیه لارو و سوسکها، آلودگی منتقل شده و گسترش می یابد. بیماری را می توان با رهاسازی سوسکهای آلوده شده (در آزمایشگاه)شدت بخشید. نوسانات این بیماری توسط هوخبرگ و واگه(۱۹۹۱) شبیه سازی (مدل) شده است.
شاهدی از تاریخ- ب: دو نوع باکتری
بسیاری از باکتریهای بیماریزا از نظرتأثیر برجمعیت حشرات در طبیعت مهم شناخته نمی شوند. اما نحوه زندگی چند گونه از آنها طوری است که می توان خود آنها یا مواد شیمیایی تولید شده آنها را در مبارزه بیولوژیکی به طریق رهاسازی انبوه مورد استفاده قرارداد. بیشترین موفقیت در استفاده از انبوه باکتریها در مبارزه با حشرات، در کاربرد گونه هایی از جنس باسیلوس(B. popilliae, B. thuringiensis) حاصل شده است. بررسی بیولوژی این دوگونه نشان می دهد که خصوصیات زیستی گونه ها تا چه حد می تواند در کاربرد انبوه میکربها مؤثر واقع شود.
Bacillus thuringiensis
این باسیل به طور معمول در اغلب محیطها آنقدر دوام ندارد که بتواند همه گیری(اپی زوئوتیک) ایجاد می کند. اما این باکتری توکسینهای پایداری تولید می کند که می توان استحصال و به عنوان یک ماده شیمیایی در دفع آفات به کاربرد.
تولید تجارتی انبوه این باکتری درمحیط تخمیری امکان پذیر بوده و ارزان تمام می شود. چندین نژاد از این باکتری که توکسینهای متفاوتی تولید می کنند شناسایی شده اند. این نژادها این امکان را به وجود می آورند که از آنها بر علیه حشراتی از سه راسته (پروانه ها، سوسکها، دوبالان) استفاده نمود.
Bacillus popilliae
این باسیل برخلاف گونه قبلی در خاک دوام داشته و کرم سفید ریشه از اسکارابیدها
(popillia japonica) را آلوده می سازد. این باکتری در آمریکای شمالی درکاهش جمعیت آفت مذکور مؤثر است. با وجود اینکه انبوه سازی این باکتری به منظور کاربرد در مبارزه بیولوژیکی مورد توجه زیاد بوده است، اما به دلیل تفاوت درزیست شناسی آن نسبت بهB.T. موفقیت آمیز نبوده است. توکسین این باکتری هیچ نقشی درمرگ میزبان نداشته و برای تأثیر لازم است اسپور آن توسط میزبان خورده شده و در اثر ترکیدن درون سلولهای میزبان، مرگ حادث گردد. در حالی که رشد غیر جنسی این باکتری در محیطهای مصنوعی به سهولت انجام می گیرد، اما اسپورزایی (هاگزایی) آن (که برای ایجاد آلودگی ضرورت دارد) نیاز به محیط زنده دارد. از آنجا که سیستمی کارا برای تکثیر انبوه آن و استحصال اسپور وجود ندارد، تکثیر تجارتی آن انجام نمی گیرد و تنها محدود به تکثیرهای موردی بر روی لاروهای زنده می باشد. بنابراین با وجود آنکه این باکتری به طور طبیعی نقش قابل توجهی در کنترل آفت دارد، تکثیر تجارتی آن برخلافB.T. موفقیت آمیز نبوده است.
شاهدی از تاریخ-ج: دوگونه نماتد
پیشرفتهای اخیر در تولید انبوه نماتدهای اشتاینر نماتد و هترهابدیتید موجب می گردد تا تلاشهای بیشتری در جهت انبوه سازی چندین گونه از نماتدهای این خانواده برای مبارزه با آفات خاکزی صورت می گیرد. از طرفی بعضی از گونه های نماتد را در دو اقدام انجام شده منعکس است. یکی استفاده از Beddingia siricidicola(ازPhaenopsitylenchidae) علیه زنبور چوبخوار در استرالیا و دیگری استفاده از Steinernema scapterisci برای مبارزه با آبدزدک در فلوریدا.
Beddingia siricidicola زنبور چوبخوار سیریسید با نام sirex noctilio که منشأ اروپایی دارد از آفات کاج در استرالیا است. نماتد فوق الذکر به استرالیا وارد و در تاسمانیا همراه با قارچی به نام Amylostereum chailletii در سوراخهایی که توسط آفت در درختها ایجاد می شد قرار داده شد. این نماتد به دو صورت زندگی می کند: دریک حالت با تغذیه از قارچی که توسط زنبور منتقل می گردد رشد می یابد(این قارچ توسط زنبور پخش شده و موجب مرگ درخت می گردد، درنتیجه چوب درخت آلوده برای استفاده و تکثیر زنبور آماده می شود). نماتد مذکور می تواند لارو زنبور را هم آلوده سازد. در این حالت نماتد در هموسل میزبان تکثیر یافته و لاروهای جوان آن به داخل تخمدان زنبور نفوذ می کنند. این لاروها در آنجا باقی مانده تا زمانی که زنبور تخمریزی کرده و لاروها را به مناطق جدید منتقل سازد. در این حالت نماتدها یا از قارچ تغذیه می کنند و یامجدداً زنبورها را آلوده می سازند. با استفاده از این نماتد توانسته اند تعداد درختهایی را که در اثر حمله این زنبور در استرالیا خشک می شوند از دویست عدد در هزار و ششصد هکتار در ظرف چهارسال به صفر برسانند.
Steinernema scapterisci  آبدزدکهایی از نوع scapteriscus از آفات چمن و مرتع در فلوریدا محسوب می شوند. همه این آبدزدکها از آمریکای جنوبی منشأ گرفته اند. بررسی دشمنان طبیعی آبدزدکها در اوروگوئه منجر به یافتن گونه ای نماتد گردید که بعدها با نامSteinernema scapterisei نامگذاری شد. بررسی دامنه میزبانی آن نشان داد که این نماتد اختصاصاً بعضی از گونه های آبدزدک را مورد حمله قرار می دهد. باید دانست که اگر جمعیت آن زیاد باشد دامنه میزبانی آن گسترده تر خواهد بود. این نماتد در نقاط رهاسازی شده به مدت پنج سال دوام آورده و پیوسته بخشی از جمعیت میزبان را آلوده می سازد. انتشار طبیعی نماتد به نواحی جدید نیز مشاهده شده است و در مجموع قابلیت کنترل آفت را نوید می دهد.
اجرای این پروژه نشان داد که ورود و استقرار گونه های جدیدی از نماتد می تواند روش مؤثری در کنترل آفات مهاجر باشد.

 

 
 

دانلود کتاب






مطالب مشابه با این مطلب

    کدام خصلت ها را از پدر یا مادر به ارث می بریم ؟

    کدام خصلت ها را از پدر یا مادر به ارث می بریم ؟ ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز جنسیت بچه: پدر جنسیت بچه توسط پدر تعیین می شوداین حقیقت یکی از شناخته ترین خصیصه ها است که جنس بچه از پدر به ارث می رسد. […]

    عجائب هستی …

    عجائب هستی … ۲٫۰۰/۵ (۴۰٫۰۰%) ۱۵ امتیازs – آیا میدانید استفاده از هدفون در هر ساعت باکتری های موجود در گوش شما را تا هفتصد برابر افزایش می دهد؟ – آیا میدانید نود و هشت ونیم درصد از ژنهای انسان و شامپانزه یکسان می […]

    طراحی هوشمند در DNA

    طراحی هوشمند در DNA 4.13/5 (82.61%) 23 امتیازs طراحی هوشمند در DNA و مقایسه آن با هاردهای امروزی همانطور که میدانید در هسته بیشتر سلول های بدن DNA ها وجود دارند،که محتوی ماده ژنتیک سلول و اطلاعات آن هستند و به نوعی اگر هر […]

    پروژه ژنوم انسان

    پروژه ژنوم انسان ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز         برای آنکه انسان بتواند شرایط زیستی اش را تغییر دهد یا بهبود ببخشد لازم است که از مهندسی معکوس استفاده کند، و برای شناخت اجزای زیستی سرمایه گذاری کند.  یکی از این موارد […]

    مقاله آلودگی آب

    مقاله آلودگی آب ۳٫۱۲/۵ (۶۲٫۴۲%) ۳۳ امتیازs   آلودگی آب (Water Pollution) دید کلی آلودگی آب مشکل بزرگی است. به طوری که نتایج پژوهش پیرامون آن از صدها بلکه هزاران مقاله ، مجله و کتاب تجاوز می‌کند. تاریخچه در نوامبر سال ۱۹۸۶ بر اثر […]

    شبکه آندوپلاسمی، لیزوزوم،واکوئل

    شبکه آندوپلاسمی، لیزوزوم،واکوئل ۳٫۳۳/۵ (۶۶٫۶۷%) ۶ امتیازs دید کلی شبکه آندوپلاسمی بزرگترین اندامک داخل سلولی محسوب می‌شود. فضای داخل شبکه آندوپلاسمی لومن نام دارد و در سال ۱۹۶۴ توسط آنشلیم نامگذاری شد. این فضا که اغلب همگن است از ماده زمینه‌ای سیتوپلاسمی ، تراکم […]




هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi