جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

تحریفات کربلا

456

بازدید

این نوشته خلاصه از کتاب حماسه حسینی جلد اول می باشد که موضوع اصلی بحث آن “تحریفات درواقعه تاریخی کربلا” است. می خواهیم در مورد این مطلب بحث کنیم که در نقل وبازگویی واقعه بزرگ تاریخی عاشورا تحریفاتی صورت گرفته است، امید است که بتوانیم قسمتی از وقایع تاریخ را در این تحقیق باد آور شویم….

معنی تحریف:
اما بحث اول درباره معنی تحریف که تحریف یعنی چه؟ تحریف که از ماده “حرف” در زبان عربی است، یعنی متمایل کردن یک چیز ار آن مسیر اصلی ووضع اصلی که داشته است یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر، تحریف نوعی تغییرو تبدیل است، ولی تحریف مشتمل برچیزی است که کلمه ” تغییر” و ” تبدیل” نیست.
شما اگر کاری بکنیدکه یک جمله ای، یک نامه ای، یک شعری، یک عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند نفهماند، یک مقصود دیگری را بفهماند، اینجا می گویند شما این عبارت راتحریف کرده اید.مثلاً شما گاهی یک مطلبی را به یک نفر می گویید، بعد از آن شخص سخن  شما را درجای دیگری نقل می کند،بعد کسی به شما می گوید که فلانی از قول توچنین چیزی نقل کرد؛ شما می بینید آنچه که شما گفته اید با آنچه که او نقل کرده خیلی متفاوت است، او در سخنهای شما کم وزیاد کرده است، قسمتی از گفته های شما را که مفید مقصود شما بوده حذف کرده است و یک قسمتهایی از خودش برآنها افزوده است و درنتیجه سخن شما مسخ شده و ببرد، می گویند که تحریف کرده است.

انواع تحریف:
تحریف انواعی دارد و از همه مهمتر این است که تحریف یا لفظی  است ویا معنوی .تحریف لفظی این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند مثلا شخصی سخنی به شما گفته است شمایک چیزی از او کم کنید،یا یک چیزی روی گفته او بگذارید،و یا جمله های اورا پس و پیش کنید که معنی اش فرق کند بالاخره درظاهر و در لفظ سخن او تصرف کنید این را می گویند تحریف لفظی. اما تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی کنید، لفظ همین است که هست، ولی این لفظ را طوری می شود معنی کرد که همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است و طور دیگری می توان معنی کرد که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. وقتی که می خواهید این کلام را برای او شرح بدهید آن را طوری معنی می کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده. این را می گویند” تحریف معنوی ” .
در قرآن کریم کلمه “تحریف ” (به کار رفته است) مخصوصاً در مورد یهودیها که اینها قهرمان تحریف در جهان اند، نه امروز، از وقتی که تاریخ یهودیت در دنیا به وجود آمده است نمی دانم این نژاد چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف کردن دارد و لهذا همیشه کارهایی را در اختیار می گیرند که در آن کارها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد. من شنیده ام بعضی از همین خبرگزاریها ی معروف دنیا(داعی ندارم اسم ببرم ) که دیوراها و روزنامه ها همیشه از اینها نقل می کنند ، منحصراً مال یهودیهاست، چرا؟ برای اینکه بتوانند قضایا را در دنیا آن طوری که دل خودشان می خواهد منعکس کنند و قرآن چه عجیب درباره اینها حرف می زند! این خصیصه یهود یگری که تحریف است، در قرآن به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است.
تحریف از نظر موضوع:
گذشته از اینکه تحریف لفظی داریم و تحریف معنوی،تحریف از نظر موضوع نیز فرق می کند.یک وقت هست تحریف دریک سخن عادی است ما در نفر با همدیگر حرف می زنیم،حرف عادی،یک کسی نقل میکند،تحریف می کند.
یک وقت هست تحریف دریک موضوع بزرگ اجتماعی است.مثلا تحریف کردن درشخصیتها.شخصیتهایی هستند که قولشان حجت است عملشان برای مردم حجت است،خلفشان برای مردم نمونه است.یک کسی تحریف می کند،سخنی به علی علیه السلام نسبت می دهد که نگفته یا مقصودش چیز دیگر بوده است .این دیگر خیلی خطرناک است. خلقی،خویی رابه پیغیبر،به امام –که مردم از آنها پیروی می کنند –نسبت می دهد در صورتی که خلق او جور دیگر بوده است .تحریف در یک حادثه تاریخی که این حادثه از نظر اجتماعی یک سند است،سند اجتماعی است پشتوانه اخلاقی است،پیشوانه تربیت است ،این دیگر چقدر اهمیت دارد!وای به حال آنکه تحریفات ،چه تحریف لفظی وچه تحریف معنوی ،در موضوعاتی صورت بگیرد که آن موضوع عادی نیست.
حادثه کربلا برای ما مردم خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است ،یعنی این حادثه در تربیت ما،در خلق و خوی ما اثر دارد حادثه ای است که خود به خود بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده  باشد، میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت برای شنیدن و استماع قضایای مربوط به آن صرف می کنیم. میلیونها تومان پول برای این کار صرف می شود .این قضیه را ما باید همان طوری که بوده است،بدون کم و زیاد تلقی کنیم و اگر کوچکترین دخل تصرفی از طرف مادر این حادثه صورت بگیرد ،حادثه را منحرف می کند،بجای اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم قطعا ضرر خواهیم کرد .
نمونه هایی از بعضی تحریفهایی که در لفظ و ظاهرشده است،یعنی در شکل قضیه،در چیز هایی که نسبت داده اند،ذکر می کنم.مطلب آنقدر زیاد است که قابل بیان کردن نیست .اگر بخواهند روضه های دروغ را جمع کنند ،روضه هایی که می خوانند و دروغ است ،شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود، من فقط به طور نمونه عرض می کنم، و عرض خواهم کرد که من اینها را از چه کتابی درهمین مطلب استفاده کرده ام.
 در مقدمه کتاب نوشته است که فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان  نامه ای به من نوشته است واز روضه های دروغی که درهندوستان خوانده می شود شکایت کرده واز من خواهش کرده است که یک کاری بکنم، کتابی بنویسم که جلوی روضه های دروغ در آنجا گرفته بشود. بعد مرحوم حاجی به این عبارت ذکرمی کند، می نویسد:این عالم هندی خیال کرده که روضه خوانها وقتی به هندوستان می روند دروغ می گویند،نمی داند که آب از سرچشمه گل آلود است، مرکز روضه های دروغ، کربلا ونجف وایران است. همان مراکز تشیع مرکز روضه های دروغ است.
من به طور نمونه قسمتهایی را عرض می کنم. بعضی از اینها مربوط به وقایع قبل از عاشورا است، بعضی مربوط به وقایع بین راه است، بعضی مربوط به ایام اقامت در محرم است واغلب مربوط به روز عاشورا است، بعضی مربوط به ایام اسارت اهل بیت است وبعضی مربوط به ائمه است بعد از قضایای کربلا. حال برای هر کدام یکی دونمونه عرض می کنم.

دو مسئولیت بزرگ مردم :
این مطلب را هم در مقدمه باید عرض کرد: در همه اینها مردم مسئوول اند، یعنی شما مردمی که  اینجا
نشسته اید، هیچ خیال نمی کنید که دراین قضیه مسئوول هستید وخیال می کنید که مسئوول فقط گویندگان هستند. دو مسئوولیت بزرگ مردم دارند. یک مسئوولیت این است که نهی از منکر برهمه واجب است. وقتی که می فهمید ومی دانید- ومردم اغلب هم می دانند-که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است، بلکه باید مبارزه کنید. ودیگر این تمایلی است که صاحب مجلسها ومستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید کربلابشود.
روضه خوان بیچاره می بیند که اگر بنا بشود هرچه می گوید از آن راستها می باشد مجلسش نمی گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی کنند، ناچار یک چیزی هم اضافه می کند. این انتظار را مردم باید از سرخودشان بیرون کنند، (نگویند) فلان روضه خوانی که مجلس او می گیرد، فلان روضه خوانی که کربلا می کند.
نقل کردند یکی از علمای بزرگ دریکی از شهرستانها تا اندازه ای درد دین داشت وهمیشه ایراد می گرفت، می گفت: چرا این حرفهای دروغ را می گویید؟ و می گفتند تعبیرش هم این بود، می گفت: این زهر مارها چیست که بالای این منبرها می گویید؟ یک وقت به یک واعظی گفت: آقا این زهر مارها چیست که می گویید؟ او گفت: غیر از این نمی شود، اگر اینها را نگوییم اصلاً باید دردکان را تخته کنیم وبرویم.
گفت:خیر، اینها دروغ است. تا اینکه آن آقا خودش در مسجد خودش مجلسی بپا کرد وهمان واعظ را دعوت کرد، خودش هم بانی شد. به او گفت: من می خواهم به عنوان نمونه یک مجلسی ترتیب بدهم، توهم باید مقید باشی جز از کتابهای معتبر هیچ روضه ای نخوانی، فقط روضه راست بخوانی (گفتند تکیه کلامش هم این بود که از آن زهر ماری ها نگو، یعنی از آن دروغها)، از آن زهر ماری ها چیزی نگویی. گفت: چشم، چون مجلس مال شماست من هم همین طور (عمل می کنم.) شب اول خود آقا در محراب روبه قبله نشسته بود. منبر را هم کنار محراب گذاشته بودند. آن آقا رفت صحبتهایش را کرد، نوبت روضه شد. او مقید بود که جزروضه راست چیزی نخواند. خواند وخواند، مجلس هیچ تکان نخورد وهمین طور یخ کرده بود. این آقا دید عجب! این مجلس مال خودش هم هست،بعد مردم چه می گویند، زنها می گویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی گیرد، اگر آقا خودش نیتش درست بود، اخلاص نیت داشت حالا کربلا شده بود. دید آبرویش دارد می رود. چه بکند؟ آرام وزیر چشمی به او گفت: کمی از آن زهر ماری ها قاطی کن.
یک مسئوولیت بزرگ این مسئوولیت است، (مقاومت در برابر) این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند. این خودش دروغ ساز است ولهذا غالب جعلیاتی که شده است، مقدمه گریز زدن بوده است؛ یعنی جعل شده است برای اینکه بشود از آن جعل یک گریزی زد واشک مردم را جاری کرد، وغیر از این چیزی نبوده است.

 
نمونه هایی از تحریفات در شکل این حادثه؛
نمونه اول:
درباره این ماجرا که قاصدی از قاصدهای کوفه برای ابا عبدالله نامه آورده بود این طور نقل کرده اند-یعنی این طور بسته اند، تحریف وجعل کرده اند-که آمد خدمت آقا جواب خواست، آقا فرمود: سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر. سه  روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند آقا امروز عازم به رفتن اند. این هم گفت: پس حالا که آقا بیرون می روند، من بروم جلال وکوکبه پادشاه حجاز را ببینم که چگونه است؟ رفت دید آقا خودشان روی یک کرسی مثلاً مرصعی نشسته اند، بنی هاشم روی کرسیهای چنین وچنان نشسته اند، بعد محملها وعماریهایی آوردند، چه حریرها، چه دیباجها، چه چیزها در آنجا بود! بعد مخدرات را آوردند با چه احترامی سوار این محملها کردند. اینها را می گویند ومی گویند، بعد می گویند اما عصر روز یازدهم اینها که چنین محترمانه آمدند، آن وقت دیگر چه حالی داشتند!
حاجی نوری می گوید: این حرفها یعنی چه؟ این تاریخ است، امام حسین در حالی که بیرون آمد این آیه را می خواند: “فخرج منها خائفاً یترقب”   یعنی خودش را در این بیرن آمدن تشبیه می کرد به موسی بن عمران در وقتی که از فرعون فرار می کرد و (از شهر) بیرون می آمد ” قال عسی رّبی ان یهدینی سواء السّبیل” . یک قافله بسیار بسیار ساده ای حرکت کرده بود. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟ یا عظمت خاندان او به این است که سوار محملهایی شده باشند که آنها را از دیباح وحریر پوشانده باشند، اسبهایشان چطور باشد، شترهایشان چطور باشد، نوکرهایشان چطور باشد؟! کجا بوده یک چنین چیزهایی؟!حالا من به طور نمونه بعضی از قضایایی را که در کربلا نسبت می دهند، عرض می کنم.

نمونه دوم:
از این بالاتر، می گویند: در همان گرماگرم روز عاشورا که می دانیم مجال نماز خواندن هم نبود وامام نماز خوف خواند ، امام فرمود حجله عروسی راه بیاندازید، من می خواهم عروسی قاسم را بایکی از دخترهایم، لااقل شبیهش هم شده، در اینجا ببینم.(حالا قاسم یک بچه سیزده ساله است.) چرا؟ آخر آرزو دارم، آرزو را که نمی توانم به گور ببرم.شما را به خدا ببینید، یک حرفی است که اگر به زن دهاتی بگویی، به او برمی خورد. گاهی از یک افراد خیلی سطح پایین (می شنویم که) من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، عروسی دخترم را ببینم. حالا در یک چنین گرماگرم زد و خورد که مجال نماز خواندن نیست، می گویند حضرت فرمود که من در همین جا می خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد کنم ویک شکل عروسی هم شده است در اینجا راه بیاندازم. یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانی های قدیم ما هرگز جدا نمی شد، عروسی قاسم بود، قاسم نوکدخدا،یعنی نوداماد، قاسم نوداماد؛ در صورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد.
این مرد عالم، حاجی نوری، می گوید: اول کسی که این (قضیه) را در کتابش نوشته است، ملاحسین کاشفی بوده در کتابی به نام ” روضه الشهداء” واصل قضیه دروغ وصددرصد دروغ است. سبحان الله! گفت:
بس که ببستند بر اوبرگ وساز                         گرتو ببینی نشناسیش باز
اگر سیدالشهدا علیه الّسلام بیاید وببیند (او در عالم معنا که می بیند، اگر در عالم ظاهر هم بیاید ببیند) چه  می بیند؟ می بیند ما برای او اصحاب ویارانی ذکر کرده ایم که او اصلاً یک چنین اصحاب ویارانی نداشته است. مثلاً در کتاب محرق القلوب- که اتفاقاً نویسنده اش عالم وفقیه بزرگی است ولی در این موضوعات اطلاع نداشته- نوشته است یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید هاشم مرقال بود ویک نیزه هجده ذرعی هم دستش بود. آخر یک کسی هم گفته بود سنان ابن أنس که به قول بعضی سرامام حسین را برید (بیشتر هم  می گویند او سر حضرت را برید) نیزه ای داشت که شصت ذرع بود. گفتند آخر نیزه شصت ذرعی که نمی شود! گفت خدا از بهشت برایش فرستاده بود! محرق القلوب نوشته است که هاشم بن عتبه مرقال با نیزه هجده ذرعی پیدا شد. در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده ودر بیست سال پیش کشته شده بود. برای امام حسین یارانی ذکر می کنیم که نداشته است.

غنای حادثه کربلا از نظر نقلهای معتبر؛
آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد این است که اتفاقاً در میان وقایع تاریخی، کمتر واقعه ای است که از نظر نقلهای معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد. من در سابق خیال می کردم که اساساً علت اینکه این همه دروغ اینجا پیدا شده است این بوده که وقایع راستین را کسی نمی داند چه بوده است؟ بعد که مطالعه کردم، دیدم اتفاقاً هیچ قضیه ای در تاریخ-در تاریخهای دور دست مربوط به مثلاً سیزده یا چهارده قرن پیش-به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد. معتبرین مورخین اسلامی از همان قرن اول ودوم قضایا را با  سندهای معتبر نقل کردند واین نقلها با یکدیگر انطباق دارد وبه هم نزدیک است؛ وقضایایی در کار بوده است که سبب شده است جزئیات این تاریخ بماند. یکی از چیزهایی که سبب شده که متن این حادثه محفوظ بماند وهدفش شناخته بشود این است که در این حادثه خطبه زیاد خوانده شده است. خطبه در آن عصرها حکم اعلامیه را در این عصر داشت. همین طوری که در این عصر در وقایع، مخصوصاً در جنگها، اعلامیه های رسمی بهترین چیز است برای اینکه متن تاریخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه چنین بوده است. خطبه زیاد است، چه قبل از حادثه کربلا چه در خلال حادثه کربلا وچه خطبه هایی که بعد اهل بیت در کوفه، در شام ودر جاهای دیگر ایراد کردند واصلاً هدف آنها از این خطبه ها این بود که می خواستند به مردم اعلام کنند که چه گذشت وقضایا چه بود وهدف چه بود؟ این یکی از منابع؛ یعنی خودش انگیزه ای بوده است که قضایا نقل شود.
قضایای کربلا قضایای روشنی است وسراسر این قضایا هم افتخار آمیز است، ولی ما آمده ایم چهره این حادثه تابناک تاریخی را تا این مقدار مشّوه کرده ایم! بزرگترین خیانتها را ما به امام حسین علیه السلام کرده ایم. اگر امام حسین علیه السلام در عالم ظاهر هم بیاید ببیند، به ما چه می گوید؟می گویند: آن که در آنجا بود که این نیست؟ شما که به کلی قیافه راتغییر داده وعوض کرده اید، آن امام حسینی که شما در خیال خودتان رسم کرده اید که من نیستم!
تواریخ معتبر این قضیه را نقل کرده اند که در شب عاشورا اما م علیه السلام اصحاب خودش را در خیمه ای “عند قرب الما” جمع می کرد. معلوم می شود خیمه ای بوده است که آن را به مشکهای آب اختصاص داده بودند واز همان روزهای اول آبها را در آن خیمه جمع می کردند. امام اصحاب خودش را در آن خیمه یا نزدیک آن خیمه جمع کرد. آن خطابه  بسیار معروف شب عاشورا را در آنجا امام القا کرد.

عوامل تحریف:
در واقعه تاریخی کربلا تحریفاتی صورت گرفته است، چه از نوع لفظی وچه از نوع تحریف معنوی، وهمین تحریفها سبب شده است که این سند بزرگ تاریخی واین منبع بزرگ تربیتی برا ی ما بی اثر وکم اثر بشود واحیاناً در مواقعی اثر معکوس ببخشد. عموم ما این وظیفه را داریم که این  سند مقدس را از این تحریفها که آن را آلوده کرده است، پاک ومنزه  کنیم.

عوامل تحریف:
۱٫اغراض دشمنان
عاملهای تحریف بردوقسم است. یک نوع از عاملهاست که عاملهای عمومی است، یعنی به طور کلی در تواریخ دنیا این نوع عوامل وجود دارد وتواریخ دچار تحریف می کند، اختصاص به حادثه عاشورا ندارد.مثلاً همیشه اغراض دشمنان خود یک عاملی است برای اینکه حادثه ای را دچار تحریف کند.دشمن برای  اینکه به هدف و غرض خودش برسد، تغییر وتبدیلهایی در متن تاریخ می دهد ویا توجیه و تفسیرهای ناروایی از تاریخ می کند که این مطلب نمونه های زیادی دارد ومن نمی خواهم از نمونه های آن بحثی کرده باشم. همین قدر عرض می کنم که در حادثه کربلا هم این  نوع از عامل دخالت داشت، یعنی دشمنان درصدد تحریف نهضت حسینی برآمدند. همان طوری که در دنیا معمول است که دشمنان نهضتهای مقدس را به افساد واخلال وتفریق کلمه وایجاد اختلاف وامثال اینها متهم می کنند، حکومت اموی خیلی کوشش کرد برای اینکه چنین رنگی به نهضت حسینی بدهد.

۲٫تمایل بشر به اسطوره سازی:
عامل دوم، تمایل بشر است به اسطوره سازی وافسانه سازی. این هم باز در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. در بشر یک حس قهرمان پرستی هست، یکی حسی هست که درباره قهرمانهای ملی وقهرمانهای دینی افسانه می سازد.
(در شبهای عید غدیر که آقای دکتر شریعتی صحبت می کردند، یک بحث بسیار عالی راجع به این حسی که در همه افراد بشر برای اسطوره سازی وافسانه سازی وقهرمان سازی و قهرمان پرستی-آن هم به یک شکل خارق العاده وفوق العاده ای-هست، ایراد کردند.) بهترین دلیلش این است که مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا وشیخ بهائی چقدر افسانه جعل کردند! بوعلی سینا بدون شک نابغه بوده است،قوای جسمی وقوای روحی اش، یک جنبه فوق العادگی داشت است.
این حس اسطوره سازی خیلی کارهاکرده است. ما که نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم.” وان لنا فی کل خلف عدولاً ینفون عنا تحریف الغالین وانتحال المبطلین”. ما وظیفه داریم اینهارا از چنگ این افسانه سازها بیرون بیاوریم. حالا برای هرات هرکه هرچه می خواهد بگوید. اما برای حادثه عاشورا
حادثه ای که ما دستور داریم هر سال آنرا به صورت یک مکتب زنده بداریم، آیا صحیح است که در این داستان این همه افسانه وارد بشود؟!

۳٫عامل خصوصی:
عامل سوم یک عامل خصوصی است. این دوعاملی که عرض کردم،یعنی غرضها وعداوتهای دشمنان وحس اسطوره سازی وافسانه سازی، در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. ولی در خصوص حادثه عاشورا یک عامل بالخصوصی هست که این عامل سبب شده است که در این داستان بالخصوص، جعل واقع بشود.آن عامل چیست؟
پیشوایان دین از زمان پیغمبر اکرم وزمان ائمه اطهار دستور اکید وبلیغ داده اند که باید نام حسین بن علی زنده بماند، باید مصیبت حسین بن علی هر سال تجدید بشود، چرا؟ بحث در این “چرا” است. این چه دستوری است در اسلام؟ چرا این همه ائمه دین به این موضوع اهتمام داشتند؟ چرا برای زیارت حسین بن علی این همه اهتمام وترغیب است، این همه تشویق است؟ ماباید به این “چرا” دقت کنیم ممکن است کسی بگوید:” این برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد.” آیا این حرف مسخره نیست که بعد از هزار وچهارصد سال هنوز حضرت زهرا احتیاج به تسلیت داشته باشد؟ در صورتی که به نصّ خود امام حسین وبه حکم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین دیگر امام حسین وحضرت زهرا نزد یکدیگر هستند. این چه حرفی است؟! مگر حضرت زهرا بچه است که بعد از هزار وچهارصد سال هنوز هم دائماً به سرخودش بزند گریه کند، بعد ما برویم به ایشان سرسلامتی بدهیم! این حرفها دین را خراب می کند. حسین مکتب علمی در اسلام تاسیس کرد.حسین علیه السلام نمونه عملی قیامهای اصلاحی است. خواستند مکتب حسین زنده بماند، خواستند حسین سالی یک بار با آن نداهای شیرین وعالی و حماسه انگیزش ظهور پیدا کند، فریاد کند:” الا ترون انّ الحقّ لا یعمل به والباطل لا یتناهی عنه لیرغب المومن فی لقاء الله محقّاً”  . خواستند “الموت اولی من رکوب العار”  (مرگ از زندگی ننگین بهتر است) برای همیشه زنده بماند.خواستند “لا اری الموت الاّ سعادهً والحیاه مع الظالمین الابرماً”  برای همیشه زنده بماند. زندگی با ستمکاران برای من خستگی آور است؛ مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست.خواستند آن جمله های دیگر حسین:” خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفناه”  زنده بماند،”هیهات منّا الذّلّه”  زنده بماند.
خواستند اینها زنده بماند، مکتب حسین زنده بماند، تربیت حسینی زنده بماند، پرتوی از روح حسینی در این ملت بتابد.فلسفه اش خیلی روشن است. گفتند نگذارید این حادثه فراموش بشود. حیات وزندگی شما بستگی به این حادثه دارد، انسانیت وشرف شما بستگی به این حادثه دارد، اسلام را با این وسیله می توانید خوب زنده نگه دارید.
پس ترغیب کردند به این که مجلس عزای حسینی را زنده نگه دارید. راست است. عزادارای حسین بن علی واقعاً فلسفه صحیح دارد، فلسفه بسیار بسیار عالی هم دارد. هر چه ما در این راه کوشش کنیم، به شرط اینکه هدف این کار را تشخیص بدهیم بجاست. اما متاسفانه عده ای این را نشناختند، خیال کردند که بدون اینکه مردم را به مکتب حسین علیه السلام آشنا کنیم، به فلسفه قیام حسینی آشنا کنیم، عارف به مقامات حسینی کنیم، همین قدر که مردمی آمدند و نشستند ویک گریه ای را نفهمیده وندانسته کردند، دیگر کفاره گناهان است!

استفاده از وسیله نامقدس برای هدف مقدس:
از این (مطلب) یک مطلب بالاتری پیدا شد، که این نکته را باز مرحوم حاجی نوری در لولوومرجان کاملاً ذکر کرده است و آن این است که عده ای آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیله ای برای این کار می شود استفاده کرد. یک حرفی را امروزیها در آورده اند-در مکتب ماکیاول وامثال او-که می گویند هدف وسیله را مباح می کند؛ هدفت خوب باشد وسیله ات هرچه شد،شد.
اینها هم گفتند: ما اینجا یک هدف مقدس ومنزه داریم وآن گریستن بر امام حسین علیه السلام است. حالا این گریستن روی چه فلسفه ای است، کاری به آن ندارند؛ باید گریست. بسیار خوب، باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد. هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر یک تغزیه های اهانت آور هم بسازیم درست است یا درست نیست؟ گفتند: اشکی جاری می شود یا جاری نمی شود؟همین قدر که اشک جاری می شود، هرکاری کردید کردید. شیپور بزنیم، طبل بزنیم، معصیت کاری کنیم، به بدن مرد لباس زن بپوشانیم، عروسی قاسم درست کنیم، جعل وتحریف کنیم. گفتند: در دستگاه امام حسین این حرفها مانعی ندارد. دستگاه امام حسین علیه السلام از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتی، بخشیده است؛ جعل کردی، بخشیده است؛ تحریف کردی،بخشیده است؛ شبیه سازی کردی، بخشیده است؛ به تن مرد لباس زن کردی، بخشیده است؛ هرگناهی که اینجاکردی، بخشیده است. هدف خیلی مقدس است. در نتیجه یک افرادی در این قضیه دست به جعل وتحریف زده اند که انسان تعجب می کند.

تحریفات معنوی حادثه کربلا:
 در این بحثی که درباره “تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا” کردیم، عرض کردیم که به طور کلی تحریف بردوقسم است: تحریف لفظی وقالبی، و دیگر تحریف معنوی وروحی؛وعرض کردیم این تاریخچه باعظمت کربلا که به دست ما افتاده است، هم دچار تحریف لفظی شده است، یعنی ما از خودمان برگ و سازهایی بر پیکره این تاریخ بسته ایم که چهره این تاریخ با عظمت ونورانی را تاریک وظلمانی وقیافه زیبای آن را زشت کرده ایم، ونمونه هایی در این  زمینه  عرض کردیم، وهم متاسفانه این حادثه تاریخی ودر دست ما تحریف معنوی پیدا کرده است، که تحریف معنوی از تحریف لفظی صدبار خطرناکتر است. آنچه که سبب شده است که این حادثه بزرگ برای ما از اثر وخاصیت بیفتد تحریفات معنوی است نه تحریفات لفظی؛ یعنی اثر سوء تحریفات معنوی از اثر سوء تحریفات لفظی بیشتر است.

معنی “تحریف معنوی”:
تحریف معنوی یعنی چه؟ مثلاً در یک جمله ممکن است ما از لفظ نه کم کنیم و نه زیاد،ولی آنجا که می خواهیم توجیه وتفسیر کنیم،طوری آن را توجیه وتفسیر کنیم که درست برخلاف وبرضد معنی واقعی این جمله باشد.
اگر بخواهیم حوادث وقضایا را تحریف معنوی کنیم،چگونه تحریف می کنیم؟ حوادث وقضایای تاریخی، از یک طرف علل وانگیزه ها دارد، از طرف دیگر منظور و هدفها دارد. تحریف یک حادثه تاریخی به این است که یا علل وانگیزه های آن حادثه را چیزی بگوییم غیر از آنچه که بوده است ویاهدف ومنظور را طوری تفسیر کنیم غیر از آنچه که بوده است. باز یک مثال کوچک: شما به منزل کسی می روید به عنوان اینکه ازمکه آمده است. انگیزه شما این است که زیارت کردن حاجی مستحب است. فردی می گوید می دانی فلان کس  چرا به خانه فلان شخص رفت؟ می گوییم چرا؟ می گوید او فلان منظور را دارد؛می خواهد دختر او را برای پسرش خواستگاری کند یا می خواهد دخترش را به بال پس فلان کس بچسباند، موضوع مکه را بهانه کرده است. این طور منظور شما را تحریف می کنند. این را می گویند تحریف معنوی.

در حادثه تاریخی عاشورا که از یک طرف علل وانگیزه هایی دارد واز طرف دیگر هدفها و منظورهای عالی، ما مسلمانها، ما شیعیان حسین بن علی تحریف کردیم، همان طوری که معاویه بن ابی سفیان جمله پیغمبر را که درباره عمار فرمود: “تقتلک الفئه الباغیه” تحریف کرد؛ یعنی حسین یک انگیزه ای داشت، ما چیز دیگری برایش تراشیدیم؛ حسین هدف ومنظور خاصی داشت، ما یک هدف ومنظور دیگری برای او تراشیدیم. اباعبدالله نهضتی کرده است فوق العاده با عظمت و مقدس. تمام شرایط تقدس یک نهضت در نهضت اباعبدالله هست که نظیرش در دنیا وجود ندارد.

شرایط تقدس یک نهضت:
اولین شرط تقدس ی نهضت اسن است که منظور وهدف آن نهضت، شخصی وفردی نباشد، بلکه کلی، نوعی، انسانی باشد. یک وقت یک کسی نهضت می کند به خاطر شخص خودش. یک وقت کسی نهضت می کند به خاطر اجتماع، به خاطر انسانیت، به خاطر حقیقت، به خاطر حق، به خاطر توحید، به خاطر عدالت و مساوات، نه به خاطر خودش،ودر واقع به خاطرهمه انسانها. در آن وقتی که او نهضت می کند، دیگر خودش، خودش به عنوان یک فرد نیست، اوست وهمه انسانهای دیگر. به همین جهت کسانی که در دنیا، حرکاتشان، اعمالشان، نهضتهایشان به خاطر شخص خودشان نبوده است، بلکه به خاطر بشریت بوده است، به خاطر انسانیت بوده است، به خاطر حق وعدالت ومساوات بوده است، به خاطر توحید وخداشناسی وایمان بوده است، همه افراد بشر آنها را دوست دارند. همه می گویند:”حسین منی وانا من حسین”. همین طوری که پیغمبر فرمود:”حسین منی وانا من حسین” ما اینطور می گوییم:”حسین منا ونحن من حسین”چرا؟ می گوییم برای اینکه حسین در ۱۳۲۸ سال پیش برای ما و به خاطر ما وبه خاطر همه انسانهای عالم قیام کرد؛ قیامش قیام مقدس وپاک بود واز منظورهای  شخصی بیرون بود.
شرط دوم اینکه قیامی مقدس باشد این است که آن قیام با یک بینش ودرک قوی وبا یک بصیرت نافذ توام باشد؛ یعنی چه؟ یک وقت هست مردمی، اجتماعی، خودشان در غفلتند، بی خبرند، نمی فهمند، جاهلند؛ یک آدمی پیدا می شود بصیر، چیز فهم، بادرک، درد این مردم را از خود این مردم صد درجه بهتر می فهمد، دوای این مردم را از خود این مردم بهتر می فهمد. در وقتی که دیگران هیچ نمی فهمند و هیچ چیزی را درک نمی کنند، در ظاهر هم نمی بینند وبه اصطلاح آن چیزی را که مردم دیگر در آینه نمی بینند او در خشت خام می بیند، قیام ونهضت می کند. پیجاه سال می گذرد، تازه ملت بیدار میشوند که فلان شخص قیام کرد، حرکت کرد،فلان اقدام را کرد، نهضت کرد چون منظورهای مقدسی داشت، ولی مادر سی سال پیش و پدران ما در پنجاه سال پیش ارزش این (کار) را درک نمی کردند.

دو تحریف معنوی در هدف امام حسین (ع):
حسین می گوید من نهضت کردم برای امر به معروف، برای اینکه دین را زنده کنم،برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم. نهضت من یک نهضت اصلاحی اسلامی است. دو تا تحریف معنوی بسیار عجیب وماهرانه در اینجا کردیم نمی دانم بگویم ماهرانه یا جاهلانه).یک جا گفتیم حسین بن علی قیام کرد که کشته بشود برای اینکه کفاره گناهان امت باشد، کشته شد برای اینکه گناهان ما آمرزیده شود.
تحریف معنوی دومی که از نظر تفسیروتوجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند می دانید چرا امام حسین رفت وکشته شد؟یک دستور خصوصی فقط برای او بود وبه او گفتند تو برو خودت را به کشتن بده. معلوم است، اگر یک چیزی دستور خصوصی باشد،به ما وشما دیگر ارتباط پیدا نمی کند، یعنی قابل پیروی نیست. اگر بگویند حسین چنین کرد، توچنین بکن! می گوید حسین از یک دستور خصوصی پیروی کرد،به ما مربوط نیست،به دستورات اسلام که دستورات کلی وعمومی است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصی مخصوص خودش بود.

فسلفه دستور ائمه اطهار علیه السلام:
عرض کردیم که ائمه اطهار حتی به روایت از پیغمبر اکرم گفتند که این (حادثه) باید زنده بماند، فراموش نشود، مردم بنشینند وبگریند. چرا چنین گفتند؟هدف آنها از این دستور چه بوده است؟ اینجا هم باز یک هدف واقعی است و یک هدف مسخ شده: یک بار آمدیم گفتیم این فقط به خاطر این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا سلام الله علیها باشد. ایشان با اینکه در بهشت هستد، با اینکه همراه فرزند بزرگوارشان هستند وخود امام حسین هم فرمود:”وهی مجموعه له فی حضیره القدس” ودر روز اول فرمود:” وما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف” من آرزو دارم کشته شوم چون به پدرم، به جدم وبه مادرم ملحق می شوم؛ با اینکه امام حسین ملحق به مادرش هست،مع ذلک حضرت زهرا در بهشت نشسته دائماً بی تابی می کند وما مردم بی سروپا باید بیاییم یک مقدار گریه کنیم که حضرت زهرا تسلی خاطر پیدا کند.آیا شما توهینی بالاتر از این برای حضرت زهرا پیدا می کنید؟ گفتند ائمه که دستور دادند گریه کنید، هدف از این دستور این بوده که حضرت زهرا تسلی خاطر پیدا کند.
دیگر،گفتند (علت دستور ائمه علیهم السلام) چیز دیگری است. امام حسین بی تقصیر در کربلا به دست یک عده مردم تجاوز کار کشته شد، پس این تاثر آور است،باید متاثربود. من هم قبول دارم، امام حسین بی تقصیرکشته شد.
باید عزای حسین بن علی زنده بماند، چون او یک مکتب به وجود آورد، می خواستند مکتبش زنده بماند، برای اینکه در دنیا شما هرگز یک مکتب عملی که نمونه مکتب حسین بن علی باشد پیدا نمی کنید.
آنچه که در حسین بن علی در این حادثه عاشورا ودر آن ابتلاء ومصیبت پیدا شد واز توحید، از جلوه ایمان، از جلوه خداشناسی، از ایمان کامل به جهان دیگر، ازرضا، از تسلیم، ازصبر، از استقامت، از مردانگی، از طمأنینه نفس، از ثبات، از عزت نفس، از کرامت نفس، از آزادی خواهی و آزادی طلبی، از اینکه در فکر انسانها باشد، از اینکه در خدمت انسانها باشد، اگر شما نمونه ای در دنیا پیدا کردید، آنوقت بگویید چرا ما نام حسین بن علی را زنده کنیم.

قدرت روحی اباعبدالله(ع):
مخصوصاً خود اباعبدالله که به میدان آمد ودر چه وقتی آمد؟ فکر کنید، عصرروز عاشورا است، چون تا ظهر شد هنوز عده ای از اصحاب بودند که نماز هم خواندند. از صبح با عصر تلاش کرده است، چه تلاشهایی! بدن هریک از اصحابش را غالباً خودش آورده ودر خیمه شهدا گذاشته است. بدن یارانش را خودش آورده است، به بالین یارانش خودش آمده است، اهل بیتش را خودش تسلی داده است. اینقدر تلاش کرده که خدا میداند! گذشته از آن داغهایی که دیده است. آخرین کسی که به میدان می آید خودش است. خیال کردند که دیگر دریک چنین شرایطی می توانند با حسین مبارزه کنند. هرکسی که جلو آمد لحظه ای مهلتش نداد که فریاد عمرسعد بلندشد، گفت خدا مرگتان بدهد، مادرهایتان به عزاهایتان بنشینند،به مبارزه چه رفته اید؟! ” هذا ابن قتال العرب” .این،پسر کشنده عرب است، پسرعلی بن ابی طالب است “والله لنفس ابیه بین جنبیه”  به خدا روح پدرش علی در کالبد این است، به این نروید.
نه تنها درمقابل شمشیر اباعبدالله شکست خوردند، درمقابل منطقش هم شکست خوردند. اباعبدالله در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه انشاء کرد. واقعاً خود آن خطابه ها عجیب است. کسانی که اهل سخن هستند می دانند ممکن نیست در حال عادی انسان بتواند سخنی بگوید که تاحد اعلی اوج بگیرد.
باید روح بشربه اهتزاز بیاید. مخصوصاً اگر سخن از نوع مرثیه باشد باید دل آدم خیلی سوخته باشد تا یک مرثیه خوب بگوید. اگر بخواهد غزل بگوید باید سخت دچار احساسات عشقی باشد تا غزل خوبی بگوید. اگر بخواهد حماسه بگوید، باید سخت احساسات حماسی داشته باشد تایک سخن حماسه بگوید.
پس این است فلسفه این که گفته اند عزای حسین بن علی را زنده نگه دارید. ببینید چه مصیبتی برای حسین بن علی پیش نیامد، چه سختی پیش نیامد، چه بلا وگرفتاری پیش نیامد؟ ببینید درمقابل همه اینها آیا حسین بن علی سرفراز بیرون آمد یانه؟ پس شما هم یک ذره شیعه او باشید،یک ذره پیرو او باشید. توحید را ببینید! ایمان به معاد و آخرت را ببینید!

وظیفه ما در برابر تحریفها:
تحریفاتی در این حادثه بسیار بزرگ تاریخی تدریجاً در طول زمان پیدا شده است وبدون شک در اینجا وظیفه ای هست که باید با این تحریفها مبارزه کرد. بلکه به تعبیربهتر،اگر بخواهیم از خودمان ستایش کنیم وتعبیر احترام آمیزی درباره خودمان به کار ببریم،باید بگوییم که ما این نسل در این زمنینه رسالتی داریم برای مبارزه با این تحریفات.

هم خواص مسئولند وهم عوام؛
ولی حقیقت این است که در این تقصیر هم خواص مسئوول هستند وهم عوام، هردو. راجع به مسئوول بودن ومقصربودن خواص وعلما شاید چندان احتیاجی به توضیح نباشد،بعد ضمن بیان وظیفه علما خواهم گفت، ولی ای را بدانید که عامه مردم وتوده مردم هم در این مسائل شریک اند، به همان اندازه وشاید احیاناً بیشتر.
بلکه در این طور مسائل، این توده مردم هستند که حقایق کشی می کنند وخرافات را اشاعه می دهند.
حدیث معروفی است وعلما برای آن اعتبار قائل شده اند. شخصی از امام صادق علیه السلام درباره آیه شریفه:” ومنهم امیون الا یعلمون الکتاب الا اماّنی”  که خدا از عوام یهود در آنجا انتقاد می کند(با اینکه خدا این عوام را بی سواد، امّی ودرس ناخوانده معرفی می کند، در عین حال از همین عوام در قرآن انتقاد می کند واینها را مسئوول می شناسد) سئوال می کند علمای یهود مسئوول بودند درست، عوام دیگر چه مسئوولیتی دارند؟ اینها دیگر عوام بودنشان عذرشان است.
پس یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد، هرگونه درسی به قول معروف خط سیاه وسفید خواندن نمی خوهد،عربی دانستن نمی خواهند، فارسی دانستن هم نمی خواهند، صرف ونحو نمی خواهند،فقه واصول نمی خواهند، منطق وفلسفه نمی خواهند، فطرت سلیم می خواهد وفطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک می کند. در آن گونه مسائل شما چه می گویید؟پیغمبر اکرم جمله ای دارد که از پخته ترین جمله هاست، چون از فطری ترین جمله هاست.فرمود:”انما الاعمال بالنیات وانما لکل امری مانوی” عمل بستگی به قصد ونیت دارد. اگر شما کاری را انجام دهید، چه خوب وچه بد، اما قصد نداشته اید و بدون قصد آن کار از شما صادر شده است، اگر بد است مسئوول نیستید، اگر خوب است پاداش ندارید. این یک مطلب خیلی واضحی است وهر کسی می فهمد. حال اگر کسی آمد ومثلاً خوابی را نقل کرد، داستانی را نقل کرد،گفت فلان کس در یک جریان اضطراری، دریک عالم بی خبری، دریک کاری که کوچکترین قصدی نداشته است بلکه قصد خلاف داشته است، درعین حال همین کار بدون قصد، او را به اعلی عّلیّین بالا برد، تمام گناهانش را محو کرد، آیا ما باید قبول کنیم؟ باید کتاب خوانده باشیم،عربی دانسته باشیم،سیاه وسفید خوانده باشیم که (بدانیم) گناهان انسان را فقط یک توبه ویک بازگشت به حق پاک می کند،” انّ الحسنات یذهبن السّیئات” کار نیک است که اثر کار بد را می برد، اما کار بدون اختیار نه؟
خطر تحریف؛
مطلب دومی که قبل از بیان این رسالت ووظیفه می خواهم عرض بکنم، خطراتی است که در این تحریفات وجود دارد. می خواهم یک شرح مختصری راجع به خطر تحریف بحث کرده باشم. بسیار خوب، تحریف در دنیا واقع می شود. انواع تحریفها ما در واقعه تاریخی عاشورا به دست آوردیم. عوامل تحریف را هم شناختیم.حالا کسی بگوید تحریف بشود، مگر چه عیبی دارد،چه ضروری دارد، چه خطری دارد؟ خطرتحریف فوق العاده زیاد است. تحریف ضربت غیرمستقیم است که از ضربت مستقیم کاری تر است. اگر کتابی تحریف بشود، چه تحریف لفظی وچه تحریف معنوی، اگر کتاب هدایت باشد تبدیل به کتاب ضلالت می شود، اگر کتاب سعادت باشد تبدیل به کتاب شقاوت می شود. اگر کتابی باشد که انسان را رو به بالامی برد، در اثر تحریف روبه پایین می آورد. اساساً بکلی آن حقیقت را عوض می کند؛ نه تنها بدون خاصیت می کند، بلکه اثرمعکوس
می بخشد.
هرچیزی آفتی متناسب باخودش دارد. این که هرچیزی آفتی داردتعبیر من نیست ،تعبیر پیغمبر اکرم است. می فرماید:”آفته الدین ثلاثه :فقیه فاجر،امام جائر،مجتهد جاهل” ، سه چیز آفت دین است: اول دانشمند بدعمل، فاسق وفاجر. دوم زعیم و پیشوای ستمکار. سوم مقدس نادان. اینهارا پیغمبر اکرم به عنوان آفتهای دین
می شمارد.
شما ببینید علی علیه السلام، شخصیتی به این عظمت، در نظر بعضی از ما مردم یک شخصیت تحریف شده عجیبی است. بعضی از مردم علی را فقط وفقط به پهلوانی می شناسند وبس. وگاهی من می دانم به وسیله چه اشخاصی- حتماً  به وسیله اشخاص بسیارمغرضی-یک عکسهایی از علی علیه السلام منتشر می شود، یک شمشیری که مثل زبان ماردو تا زبانه دارد، بازوهایی،قیافه ای که انسان نمی فهمد آخر اینها از کجا (گرفته شده است؟) اولاً عکس ومجسمه علی علیه السلام وپیغمبر صلی الله علیه وآله قطعاً در دنیا نبوده است. می آیند
می گویند در فلان موزه ای که در پاریس است پیداشد. اولاً چون اسلام جلو اینها را گرفته بود برای اینکه مبارزه با انسان پرستی کرده باشد، خود مسلمانها چنین کاری نکردند. این دنیای اروپایی که شما امروز می بینید این طور در تمدن ترقی کرده اند، آن زمانها از وحشی ترین ملتهای دنیا بودند. عکس علی کجا بود که کسی بردارد، نقاشی علی کجا بود که کسی بردارد؟ یک قیافه های عجیب، که انسان هیچ باور نمی کند این همان علی عابداست، این همان علی است که شبها از خوف خدا می گریسته است؛ چون سیمای یک عابد، سیمای یک مجتهد، سیمای یک کسی که شبها استغفار می کرده است، سیمای یک حکیم، سیمای یک قاضی، سیمای یک ادیب یک جور دیگر است. هریک از بزرگان دین را که ما در نظر بگیریم سیما وچهره ای که برای آنها ترسیم می کنند غیر از آن چیزی است که بوده است.

تحریف مخصوص ما ایرانیها؛
یک چیزی که مخصوص ما ایرانیهاست من عرض می کنم (وآن این است که می گوییم) “امام زین العابدین بیمار”.شما در غیرزبان فارسی درجای دیگر این کلمه “بیمار” را دنبال اسم امام زین العابدین نمی بینید. مثلاً در زبان عربی. ایشان القاب زیادی دارند. “السجاد” یکی از القابشان است، “ذوالثّفنات” یکی از القابشان است. شما ببینید یک کتاب در دنیا پیدا می کنید که یک لقبی به زبان عربی به امام داده باشند که مفهوم بیمار را برساند؟
خطر تحریف چقدر زیاد است، واقعاً خنثی می کند. واقعاً تحریف ضربت غیرمستقیماست، خنجر از پشت زدن است.قبلاً هم اشاره کردم نسل یهودیها قهرمان تحریف در جهان اند. هیچ کس به اندازه اینها در تاریخ جهان تحریف نکرده است وبه همین دلیل هیچ کس به اندازه اینها به بشریت ضربه نزده است،حقایق را قلب نکرده وبدعتها ایجاد نکرده است. اینها بودندکه در هر دین ومذهبی افکار مزخرف خودشان را به نام اولیاء همان دین ومذهب پخش می کردند. این هم یک مطلب که من به طور اجمال اشاره کردم.
اما وظیفه ورسالت. بدانید که وظیفه سنگینی داریم مخصوصاً دراین عصر، دیگر با حادثه تحریف شده نمی شود به مردم خدمت کرد. در گذشته هم نم شد. در گذشته اگر فایده ای نداشت، ضررش کم بود، ولی حالا ضررش خیلی زیاد است. ما و شما باید توجه داشته باشیم که بزرگترین وظیفه ای که ما داریم این است که ببینیم چه تحریفهایی در تاریخ ما شده است؟ چه تحریفهایی درنقاشی شخصیتهای بزرگان ماشده است؟ چه تحریفهایی در قرآن ما شده است؟ اما تحریف قرآن تحریف لفظی نیست، یعنی در قرآن یک کلمه نه کم شده ونه زیاد(قبلاً عرض کرده ام تحریف معنوی به اندازه تحریف لفظی خطرناک است)،بلکه تحریف معنوی است، یعنی تفسیر وتوجیه غلط. در قرآن کوچکترین تحریف لفظی صورت نگرفته است، نه یک “واو” کم شده است ونه یک “واو” زیاد. اما چقدر ما همیشه تحریف معنوی می کنیم، یعنی آیات قرآن را غلط تفسیروتوجیه می کنیم! همین هم نباید باشد. تاریخهای ما، آن تاریخهایی که برای ما درس آموزنده است، سند اخلاقی ماست، سند تربیت اجتماعی ماست، مثل حادثه تاریخی عاشورا، ببینیم چه تحریفاتی در اینها شده است؟ باید با این تحریفات مبارزه کنیم.

دو نقطه ضعف مردم در مجالس عزاداری؛
یکی از نقاط ضعف این است که معمولاً، هم صاحبان مجالس یعنی موسسین مجالس-چه آنهایی که در مساجد تاسیس یک مجلس می کنند وچه آنهایی که در منازلشان، بالخصوص کسانی که درمنازلشان-وهم مستعمین(خواهان زیادی جمعیت هستند) واین در حدودی که من تجربه دارم استثنا ندارد. گرچه من یکی دوسال است که دیگر منبرنمی روم وبحثهایم منحصر است به همین جلسات محدودی که اینجا بحث می کنم یا در انجمن اسلامی مهندسین سالی دوسه جلسه بحث می کنم، ولی در چند سالی که گاهی می رفتم، این را احساس می کردم و می توانم بگویم برای این امر استثنا ندیدم که هم موسسین وهم حتی مستمعین آن چیزی را که می خواهند ازدحام جمعیت است. اگر جمعیت ازدحام بکند راضی است، اگر جمعیت ازدحام نکند راضی نیست. این، نقطه ضعف است. این جلسات که برای این نیست که جمعیت ازدحام بکند یانه؟ مگر ما می خواهیم سان ببینیم؟ مگر ما می خواهیم رژه برویم؟ هدف چیز دیگری است. هدف آشنا شدن با حقایق و مبارزه کردن با تحریفات است. این می شود یک نقطه ضعف.
نقطه ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزاداری- که خوشبختانه باید بگوییم کمتر شده است-این مساله شور و واویلا بپا شدن است. باید منبری حتماً در آخر ذکر مصیبت کند ودر این ذکر مصیبت هم نه تنها مردم اشک بریزند، اشک بریزند قبول نیست، باید مجلس از جا کنده بشود، باید شور و واویلا بپا بشود. من نمی گویم مجلس از جا کنده نشود، من می گویم این نباید هدف باشد. من می گویم اگر کسی در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات بدون آنکه یک روضه دروغی بخواند، بدون اینکه جعلی بکند، بدون اینکه تحریفی بکند، بدون اینکه برای امام حسین اصحابی بسازد که در تاریخ نبوده وخود امام حسین آنها را نمی شناسد چون وجود نداشته اند، بدون آنکه برای امام حسین فرزندانی ذکر کند که چنین فرزندانی در دنیا وجود نداشته اند.

جرح راوی؛
می دانید که غیب حرام است، چه غیبت زنده باشد وچه غیبت مرده. ولی غیبت یک مواردی دارد که استثنا شده است (مواد استثنائی). یکی از موارد استثنای غیبت که همه علمای بزرگ مرتکب این غیبت شده اند واین غیبت را لازم می دانند بلکه احیاناً واجب می دانند وغیبت واجب است آن چیزی است که “جرح راوی” می نامند. یک کسی حدیث روایت می کند، از پیغمبر حدیث روایت می کند، از امام حدیث روایت می کند، آیا شما فوراً باید قبول کنید؟ نه، باید تحقیق کنید که این چگونه آدمی است؟ راستگوست یا دروغگو؟ اگر در زندگی او یک نقطه ضعفی-عیبی،نقصی، دروغی،فسقی-را کشف کردید، اینجا برشما نه تنها جایز است،بلکه لازم است در متن کتابها این آدم را رسوا کنید، بگویید فلان کس، مثلاً اسحق بن احمری نهاوندی، که فلان روایت را مثلاً روایت شهربانو را ولو درکافی نقل کرده است،یک آدم جعال ووضّاع ودروغگویی بوده است. اورا در مقابل تاریخ باید رسوا کنید. این کار اسمش “جرح” است. با اینکه غیبت وبدگویی است وغیبت وبدگویی نه از مرده جایز است ونه از زنده، ولی در اینجا که پای تحریف وقلب حقایق است باید شما دروغگو را رسوا کنید.

دانلود کتاب






مطالب مشابه با این مطلب

    فضائل و خواص تلاوت سوره طه

    فضائل و خواص تلاوت سوره طه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه […]

    راه هایی برای کاهش فشار قبر

    راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]

    چگونگی خواندن نماز والدین

    خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان بعدها برای خودتان بخوانند.

    چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟

    چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۱۳/۵ (۸۲٫۵۰%) ۸ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]

    سریع الاجابه ترین دعاها

    سریع الاجابه ترین دعاها ۳٫۸۳/۵ (۷۶٫۶۷%) ۱۲ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیده‌ی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می‌رسد .

    دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف

    دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]




هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi