جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

ابلیس ۱

947

بازدید

ابلیس ۱ ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
۱- معرفی ابلیس
پیش از آنکه به سابقه دفاع از ابلیس در عرفان اسلامی بپردازیم لازم ست که درباره این واژه و نام حقیقی ابلیس ، نامها وفرزندان و جنسیت وشکل و شمایل ظاهری او نیز به اختصار مطالبی را داشته باشیم .
الف – معنای لغوی
در قرآن کریم یازده بار نام ابلیس آمده و اسم خاص است برای موجودی که از امر خدا سر باز زده است «1 » و به همین جهت مطرود و ملعون گردیده است از …..

این یازده بار ، نه بار در رابطه آفرینش آدم است و دو بار هم ارتباطی با آفرینش آدم ندارد . «2 »
بحثهایی که پیرامون این واژه شده است ، به سه دسته تقسیم می شوند .
۱ . الف – گروهی که این واژه ها را عربی و مشتق از مصدر « ابلاس » از ماده ( ب ل س ) می دانند . ابن درید نوشته ، « اگر ابلیس عربی باشد اشتقاق آن از ( ابلس . یلبس ) بمعنی ماًیوس شد ، باشد . چون ابلیس از رحمت خدا ماًیوس است . « 3 »
باب افعال این کلمه به معنی نومید شدن وگاه نومید کردن است که این معنی پنج بار در قرآن کریم آمده است . یبلس المجرمون – روم ۳۰ / ۱۲ مبلسون انعام ۶ / ۴۴ ، مؤمنون۲۳ / ۷۷ ، زخرف – 43 / 75 مبلسین روم ۳۰ / ۴۹
__________________________________________________
گویا مشتق دانستن ابلیس از ابن فعل از ابن عباس سرچشمه گرفته که گوید خداوند او را از هر خبری نومید کرد ابلسه و شیطان رجیم ساخت « 1 » و معنی ابلیس نومید است بمعنی ابلس من رحمه الله « 2 »
۲-    الف – گروهی با آنکه این کلمه را از مصدر ابلاس ذکر می کنند ولی در صحت گفته خود تردید دارند و تردید خود را ذکر می کنند « 3 » طبری .
۳-    الف – اکثر لغت شناسان و مفسران مانند جوالیقی ( ص ۲۳ آن را واژه ای بیگانه دانسته اند طوسی ( % / ۱۵۳ ) و ابوالفتح رازی ( ۱ / ۸۸ ) به عجمی بودن آن عقیده داند . « 4 » . تحقیقات مستشرقان این واژه را محرف diabolos  « دیابولس » یونانی معرفی نموده است . نام ابلیس در ادبیات کهن تازی دیده نمی شود و این واژه گویا بوسیله مسیحیان وارد اسلام شده است . « 5 »
لفظ یونانی خود از ریشه bal  بمعنی افکندن آمده است و نیز به معنای کذاب و نمام آمده است . «6 »
از این مختصر معلوم میشود که ابلیس تغییر شکل یافته diabolos  یونانی است و معنای آن هم کذاب ، نمام و شیطان می باشد .
ابلیس در قرآن در مقام اسم خاص بهکار رفته است – اما در احادیث و روایات گاه آنرا از علمیت خارج کرده ، در قالب ابالسه جمع بسته اند « 7 » البته با جمع بستن ازعلمیت خارج نمس شود .

در کتب عرفانی فارسی نیز جمع این کلمه بصورت مذکور دیده می شود ……… و از ارواح جن ارواح شیاطین و مرده و ابالسه بیافرید …… « 1 » بنگر تا در عالمهای دیگر چه انواع و اصناف خلق باشند ……… از اصناف جن و شیاطین و ابالسه و …… « 2 »
در قرآن گاه واژه نیز بقول لغت شناسان دو ریشه دارد .
۱-    بر گرفته از ( شطن یشطن ) به معنای دور شدن .
۲-    از ( شاط یشیط ) بمعنای هلاکت با شدت غضب است . « 3 »
بعضی نیز از اصل این کلمه را عربی و بمعنای نا فرمان دانسته اند «4 »
نکته قابل توجه و تذکر در کتب عرفانی ، این است که وقتی از ابلیس سخن به میان میآید ، او نامید نیست و همواره به لطف خداوند امیدوار است و این قول با قول کسانی که ابلی را نا امید از رحمت خدا دانسته اند ، توافق کامل ندارد .
گرچه مردود است و هم نومید نیست                     لعنت او را گوئیا جاوید نیست
گرچه این دم هست نومیدش کــار                        در نا امیدی می گذارد روزگار
مهرش ادریس را بداده نویـــد                       لطفش ابلیـــس را نکرده نومیـد
ابلیس زلطف تو امید نمی بــرد                  هر دم ز تو می تابد در وی عملی دیگر
سرو رحمت چون شد خرامان بیا                           باید ابلیس لعین ایمان بلی
همچون عطار در الهی نامه نیز این قول را تکرار نموده است این تفکر که بعد درباره آن صحبت خواهیم نمود نمابنده این معنی است که ابلیس نیز ماًیوس از رحمت الهی نیست و همینطور نمایانگر وسعت و عظمت رحمت الهی است آنگونه که گفته اند
گر جمله کائنات کافر گردند                       بردامن کبریا یش ننشینند گرد
 
ب – نامها و القاب :
ابلیس نامها والقاب بسیاری دارد . یکی از این نامها عزرائیل است . بسیاری از راویان پنداشته اند آنکه نام ابلیس در عبری عزرائیل بوده است . در ریشه کلمه عزرائیل نیز تردید بسیار است و نشانه این کلمه مرکب از az az  به معنای قوت وel  به معنای خدا باشد .
اعتقاد بر این است که ابلیس قبل از اینکه مطرود شود عزرائیل نام داشت نام وی به سریانی عزرائیل است به عربی حارث بوده است . « 2 »
پیش از آنکه عصیان کند عزرائیل نام داشت « 3 »
و جوهری نیز در صحاح نام او را قبل از ابلیسی عزرائیل ذکر کرده است نام عزرائیل در کتب عرفانی بسیار آمده است .
 تا توانی به گرد کبر نگرد                              به عزرائیل بین که کبر چه کرد
ماهتاب دانی که کدام است ؟ نور سیاه عزرائیل که از مغرب ابدی بیرون رود حلاجعزرائیل را با عزل هم ریشه دانسته و می گوید « ابلیس را برای آن عزرائیل خواندند که ازمکان خود معزول بود و از ابدیت به نهایت نرسید و از بدایت شقی بیرون آمد . « 7 »
در مثنوی مولانا نیز نام عزرائیل چند بار تکرار شده است . «8 »
ابلیس قبل از آدم حارث نیز نام داشت و به همین خاطر است که اولین فرزند آدم عبدالحارث نام دارد ، چون ابلیس به آدم و حوا گفته بود که باید نام فرزند خود را عبد الحارث بگذارید آنان قبول نکرده
بودند و ابلیس دو فرزند آنان به ناتمهای عبدالرحمان و صالح را از میان برده بود و نام فرزند دیگر خود رابه پیشنهاد او عبدالحارث نهادند تا اینکه زنده بماند « 3 »  ابو کردوس لقب قبل از عصیان اوست و بعد از عصیان ملقب ه ابومره شده است « 2 » در ادبیات دینی و عربی ابلیس را علاوه بر نام حارث و لقب رجیم که لفظی قرآنی است چندین لقب و کنیه دیگر نیز داده اند ابومره ، ابو خلاف ، ابو للبینی ( گویند : لبینی نام دختر او بوده ) ابو کردوس ، ابو قتره ، ابو لجن ( در مقابل ابو الانس برای آدم ) ابو دوجانه و نیز خناس ، شیخ نجدی « 3 » و ابو الشیطان « 4 »
برخی از نامها ی دیگر ابلیس که گه گاه در آثار فارسی و عربی نیز راه یافته عبارتند از فعل ربوب ، ابوالعبزار ، لوکیفر بالوسیفر.
ب- در قرآن آمده است که ابلیس از نبان است و از آتش خلق شده « واز قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ( کهف ۱۸ / ۵۰ ) .
و یاد کن چون گفتیم فرشتگان عالم شمرده شده است « لا قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس » .  طه ۲۰ / ۱۱۱ و در سوره حجر ۱۵ / ۳۰ و سوره ص ۳۸ / ۷۳ و ۷۴ آمده است « فسجدوا لملائکه کلهم اجمعون الا ابلیس … »
 چون ابلیس در بعصی آیات از جن بحساب آمده و در بعهصی دیگر از فرشتگان مفسران بر این عقیده اند که جن طایفه ای از فرشتگان است که آتش آفریده شده اند و در قرآن نیز خلقت جان از آتش مذکور است و و خلق الجان من مارج من نار و آفرید پدر پریان را از فراز آتش با اشتعال . « 7 »

 خلقتنی من نار نیز در قرآن از زبان ابلیس در مناظره با حق عنوان شده است .
ابن عباس گفت عده ای از فرشتگان را جن می گویند که از قوم نار السموم آفریده شده اند و بقیه از نور پاک . ابلیس از قوم نار السموم است و گفته اند ملائکه از باد و ابلیس وسایر جنان از آتش آفریده شده اند . « 1 »
از ابن عباس روایت کرده اند که قبیله ای از فرشتگان جن بوده اند و ابلیس از ایشان بود « 2 » ابلیس وقتی از سجده سر باز می زند اشاره به خلقت خود از آتش می کند و خود را بر آدم خاکی تفضل می نهد « 3 » پس نتیجه این که ابلیس از قومی از فرشتگان بود که از آتش آفریده شده بودند .
ابلیس مذکر است و اقوالی هست کهاو زن میگسرد و زاد و ولد میکند .
ت – زاد و ولد ابلیس :
همانطور که ذکر شد عده ای معتقدند که ابلیس زن می گیرد و زادو ولد دارد و بعضی گویندکه ابلیس ماده ندارد و تخم گذاری می کند و جوجه ابلیس از تخمها سر برون می آورد . مجلسی در « حیوه القلوب » حدیثی از امام صادق ( ع ) نقل می کند که « پدران در اصل سه تا بودند ، آدم که مؤمن از او بهمه رسید و جان که کافر از او متولد شود و شیطان ( ابلیس ) که در میان او اولاد و نتیجه نمی باشد .
البته در میان فرزندان نام چند دختر هم ذکر شده است بعضی توالد و تناسل ابلیس را به شیوه های دیگری ذکر نموده اند « 5 » در کشف تلاسرار آمده است که ( ترجمه ) سعیدبن مسبب گفت : پدر شیطان است و آنان نر و ماده اند و زاد و ولد می کنند « نمی میرند  « 6 »

 فرزندان ابلیس :
در کتب مختلف برای ابلیس فرزندانی ذکر شده است که یاریگر او در کار هایش می باشند . این قوای کمکی در دین زرتشتی نیز وجود دارد ، اهریمن از قوای کمکی فراوانی بر خوردار است که او را در کارها یش یاری میکنند .
 از جمله لاقیس ، و لهان ، مره ، ثیر ، العوار ، مبسوط ، زلبنون ، فرزندان ابلیسند که در تفسیر کشف الاسرار ذکر شده است . « 2 »
غیر از اینها در کتب دیگر از فرزندانی به نامهای اعور ، ثبر ، رامبر و مطرش نام برده است و دختران او بیدخ – بیدخت ( زهره ) دلهاث – شیصار و لبسینی می باشند که هر کدام از این فرزندان وظیفه خاصی را بر عهده دارند . « 3 »
خناس نیز نام یکی از فرزندان ابلیس است که عطار در الهی نامه داستانی در باره او آورده است « 4 »
ابیض نیز نام شیطان است که هر گاه ابلیس از کاری باز در ماند به او کمک می کند و در تفسیر ابوالفتوح نام او در ماجرای فریفتن بر صیصیای عابد آمده است . « 5 »

 فرزندان او بانام عفاریت نیز در احادیث ذکر شده اند .
ج – شکل و قیافه ظاهری ابلیس :
برای ابلیس هبوط به زمین حیاتی شگفت انگیز قائل شده اند گویند : یک چشم بود، دستاری یا عمعمه ای که دنباله آن به چانه اش هم می رسید بر سر داشت و سک قوزه بیش به پایش نبود « 2 »
در کتاهای عرفانی بیشتر به اعور بودن ابلیس تاًکید شده است ، وقتی کهابلیس به جسد آدم می نگرد یک چشم است « بدان چشم ببت می دید و بچشم دیگر صاحب البنیت . کور بود ، او را نتوانست دیدن ، لعین گشت «3 » و در جائی دبگر باز به آدم اعورانه می نگرد . « 4 »
این اعورانه نگریستن و بابت نگریستن و بت دیده داشتن نشانه نقص است و در کتب مختلف عارفان به آن اشاره شده است .
کانکه ابلیس وار تن بیند                       همه را همچو خویشتن بیند « 5 »
تا نباشی همچو ابلیس اعوری                      نیم بیند همچو  ابتری
دید طین آدم و دینش ندید                     این جهان دید آن جهان بینش ندید
با دو دیده اول و آخر ببین                      هین مباش اعور چو ابلیس لعین « 7 »
روی هم رفته با این اقوال می توان فهمید که ابلیس ، قیافه چندان جالبی ندارد .
        ولی سعدی در جایی از بوستان از جمال ابلیس بسیار تعریف می کند و می گوید .
ندانم کجا دیده ام در کتاب                           که ابلیس را دید شخصی بخواب
به بالا صنوبر به دیدن چو حور                     چو خورشیدش از چهره می تافت نور
فرا رفت و گفت :ای عجب این تویی             فرشته نباشد بدین نکویی
تو کاین روی داری به حسن قمر                    چرا در جهانی به زشتی سمر
چرا نقش بندت در ایوان شاه                         دژم روی کرده است و زشت و تباه
شنید این سخن بخت برگشته دیو                   به زاری برآورد بانگ را غریو
که ای نیک بخت این نه شکل من است           ولیکن قلم در کف دشمن است «1»
ولی شیخ سعدی علاوه بر بوستان ، در گلستان نیز به زشتی شیطان اشاره نموده و در وصف او می گوید
تو گفتی که عفریط بلقیس بود                      به زشتی نمودار ابلیس بود «2»
و در گلستان در حکایت معلم ترشروی می گوید :
ابلیس را معلم ملائکه چرا کرده اند «3» 

عرفای زیادی موفق به رؤیت ابلیس شده اند ولی ذر مورد شکل و شمایل او کمتر سخن گفته اند به عنوان مثال عبدالله بن مبارک او را به شکل شتر بچه ای می بیند که چشمانش در سینه اش واقع شده است «4» و نیز او را برهنه دیده اند که بر گردن مردم سوار می شود ولی از شکل و شمایلش حرفی به میان نیاورده اند. «5»و گاه به صورت پیری دیده شده است .«6»                                   
به هر حال او چون از جنیان است ، متجسد و متمثل می شود و می تواند شکلهای گونه گون ظاهر شود «7»
بعد از این مختصر به سابقه دفاع از ابلیس در میان عارفان می پردازیم
       
۲- سابقه دفاع از ابلیس در عرفان :
ای عاقلان عشق مرا هم گناه نیست «1»
جستجوی نقش ابلیس در ادیان مختلف بسیار گسترده و قابل بررسی است گروهی خاستگاه این گونه تفکر یعنی دفاع از ابلیس را آیینهای باستانی ایران مانند زرتشتی و مانوی و غیره می دانند که خود موضوعی مستقل برای تحقیق است «2»
         یاد آوری مطلبی که در ابتدای این گفتار لازم می نماید  اینست که اندیشه دفاع از ابلیس ، را عقیده به جبر در بسیاری از موارد مطابقت دارد . در موضوع سجده که به تفصیل به آن خواهیم پرداخت ،‌ابلیس خود از سجده ناتوان است . زیرا می داند که قضای الهی در آن واقع شده است البته دفاع از ابلیس در دید گاه حلاج و عین القضاه آنچنان وسعت می یابد و جایگاه اظهار نظرهای عار فانه می شود که دیگر موضوع جبر کمتر مجالی برای ظهور می یابد .در آنجا ابلیس به خاطر توحید و یگانه پرستی اش از سجده سر باز می زند و به عنوان عاشق پاکباز و با ناز مطرح می شود . که این سرباز زدن از امر حق متضمن ضرری برای او نیست .
         عین القضاه در تمهیدات حدیثی از پیامبر نقل می کند :
 بعثت داعیا و لیس الی من الهدای شیء و خلق ابلیس مضلا و لیس الیه من الضلاله شیء
        راه نمودن محمد (ص) مجاز می دان و گمراه کردن ابلیس همچنین مجاز می دان.
        این حدیث که عین القضاه آنرا نقل می کند اندکی از بار سنگین ابلیس می کاهد و نشان می دهد که او کاره ای نیست و حدیثی دیگر نقل می کند از مفضل بشنو آنجا که مصطفی گفت : ان الله تعالی خلق نوری من نور عزته و خلق نور ابلیس من نار عزته . «1»
در جایی دیگر این عبارت را از قول حسن بصری با اندکی تغییر نقل می کند : ان نور ابلیس من نار العزه لقوله تعالی خلقتنی من نار . پس از این گفت : ولو اظهر نوره للخلق لعبدیه ( اگر ابلیس نور خود را به خلق نماید همه او را به معبودی بپرستند «2»
        در باره نور ابلیس عین القضاه ازکعب الا حبار رضی الله عنه گفت : در تورات خوانده ام ان ارواح المؤمنین من نور جمال الله و ان ارواح الکافرین من نور جلال الله  ارواح مؤمنان از نور جمال خدا باشند  ـــــــ  و اگر کافر بببند روح خود را جلال دوست دیده باشد. و در اینجا کافران را نیز دارای نور می داند و در مورد نور ابلیس می گوید چون او کافر است دارای نور جلال است «3»
       از امام صادق در اصول کافی حدیثی نقل شده است که امر الله و لم یشأ و شأ و لم یأمر ، امر ابلیس ان بسجد لآدم و شاء ان لا یسجدو و لو شأ لسجد و نهی آدم عن اکل شجر و شأ ان یأکل منها و لو لم یشاء لم یأکل «4».
     خداوند امر کرد و نخواست و خواست و فرمان نداد . به ابلیس امر کرد که به آدم سجده کند و می خواست که سجده نکند و اگر می خواست که ابلیس سجده کند حتماً سجده می کرد و آدم را خوردن ((میوه )) درخت نهی کرد و خواست که بخورد.
         قبل از حلاج گذشته از حسن بصری که توجهی به ابلیس دارد و او را دارای نور می داند عارفان دیگری به ابلیس توجه کرده اند و از او تمجید نموده اند . ذوالنون مصری گفت: در بادیه بودم ابلیس را دیدم که چهل روز سر از سجود بر نداشت گفتم یا مسکین بعد از بیزاری و لعنت اینهمه عبادت چیست ؟ گفت یا ذوالنون اگر من از بندگی معزولم او را خداوندی معزور نیست «1» .
      بلال بلخی به نزدیک بو یزید در آمد و گفت : یا شیخ ملائکه ابلیس را برسر کوی تو می زنند بو یزید گفت : مسکین بر سر کوی من چکار داشت «2». کخ با یزید با لحن دلسوزانه ای یاد می کند .
     با یزید ابلیس را در حرم می بیند و از او می پرسد که چرا از حق اطاعت نکردی و او بسیار زیبا و زیرکانه پاسخ می گوید «3» . و جای دیگر نیز برای او از حضرت حق رحمت می خواهد «4» .
    شبلی به حال او رشک می برد «5» و ابوالحسین نوری – وقتی که – ابلیس به حال خود گریه می کند با او همناله می شود «6» . جنید نیز چند ملاقات با ابلیس دارد – که در گفتار دیدار عرفا از ابلیس به آنها خواهیم پرداخت – در یکی از ملاقاتها وقتی که جنید از او می پرسد چرا سجده نکردی ؟ او در پاسخ می گوید : تورا چه صورت بندد که من غیر او را سجده کنم «7» که البته جنید گفته او را رد می کند . سهل بن عبد الله تستری و ابوبکر واستی نیز به نوعی از او با احترام یاد کرد ه اند «1» .
        با این همه حلاج همچنان که در بسیاری از مسائل دیگر تصوف پیشزو و بنیان گزار به حساب می آید ، در موضوع دفاع از ابلیس هم باید نخستین کس به شمار می آید . «2»
     یکی از عارفان بزرگ که حلاج نیز مدتی نزد او مریدی می کرد و بعد طرد شده است . شیخ عمرو بن عثمان مکی می باشد ، که از اکابر عارفان وقت خویش و مورد احترام شبلی و جنید و جریری  بوده است و به قول عطار کتابی به «محبت »  نیز داشتخه است «3» و هم اوست که حسین بن منصور را دعای بد کرده است و « پیراهن گفتند : هر چه بر یر حسین آمد از بلاها و دعاهای او آمد » «4».
        این شیخ ترجمه گنج نامه ای نوشته بوده است و حلاج این ترجمه را ربوده است و شیخ نزد گنج نامه را نفرین می کند . عطار متن گنجنامه را که از آن رایحه دفاع از  ابلیس به مشام می رسد در تذکره آورده است و در این گنج نامه آمده است که شیطان از امر خدا به خاطر کبر سر پیچی ننموده است ، بلکه ار آن جهت از امر حق سر باز می زند سر را ببیند و «گنج نامه ایت بود که گفت : آن وقت که جان به در قالب آدم (ع) آمد جمله فرشتگان را سجود فرمودند ، همه سر بر خاک نهادند . ابلیس گفت : من سجده نکنم و جان ببازم تا سر ببینم که شاید که لعنتم کنند و طافی و مرائی و فاسق خوانند سجده نکرد سر آدم را بدید و ـــــــ لاجرم به جز ابلیس هیچ کس را یر سر آدمی وقوف نیست و کسی سر ابلیس ندانست مگر آدمی پس ابلیس بر سر ادمی وقوف یافت از آنکه سجده نکرد تا سر بدید (که به سر دیدن مشغول بود …)«5».
و خواجه عبدالله نیز در طبقات الصوفیه به این موضوع اشاره دارد بدون ایکه متن گنج نامه را نقل کند . در مورد حلاج می گوید ( و آنچ وی را افتاد به دعای استاد وی افتاد عمر و عثمان مکی که جزوگی تصنف کرده بود بقدر توحید وعلم بود صوفیان وی آنرا پنهان بر گرفت و بو فست را خلق نمود سخن تاریک بود ، در نیافتند بر وی منکر شدند و انکار کردند «1 »
عطار نیز در منطق الطیر این حکایت را به نظم آورده و اضافاتی دارد و آن اینست که ابلیس از لعنت خداوند خشنود است و چون سر را دیده است دیگر رحمت و لعنت برایش یکسان است .
……… من همی دانم که آدم خاک نیست          سر نهم تا سر نبینم باک نیست
چون نبود ابلیس را سر بر زمین                            سر بدید او زانکه بود در کمین
بعد از آن ابلیس گفت آن گنج پاک               چون مرا روشن شد از لعنت چه باک
لعنت آن توست  رحمت آن تو                             بنده آن تست قسمت آن تو
گر مرا لعنت است قسمت باک  نیست         زهر هم باید همه تر باک نیست « 2 »
و نکته جالب توجه اینست که چون کسی محل گنج را ببیند ، سرش را می برند تا به دیگران خبر ندهد . ابلیس اینرا می داند و از خدا مهلت می خواهد می یابد تا به دروغ گویی و دشمنی متخم می شود به این جهت کسی سخن او را باور نکند .
پس او عصیان نکرده است و تهمتهایی که بر او بسته شده است برای این است که او سر آدم را فاش نکند .
در آثار مکتوب عارفان این اولین توجیه از عصیان ابلیس است .
شاید موضوع دفاع از ابلیس هم نزد عارفان سر ی بوده است که سر انجام حسین بن منصور آنرا آشکار می سازد و آشکارا به مدح ابلیس می پردازد و در کتاب طواسین خود بخشی را به نام طاسین الاول و الالتباس می آورد کهساسر آن دفاع از ابلیس است ، به زبانی شگفت انگیز و تعمقی خاص در مسئله لعنت ابلیس و شناخت مسئله او از توحید . « 3 »
ولی بعضی در صحت انتساب این بخش به حلاج تردید کرده اند و آنرا به هاشمی شاگرد حلاج نسب داده اند « 4 »
در هر صورت حلاج پیشرو طائفه مدافعان ابلیس است که بعد از او این اندیشه توسط احمد غزالی تکرار می شود و بوسیله عین القضاه – مرید احمد غزالی – بسط و گسترش می یابد ولی در فاصله بین حلاج و احمد غزالی ، عارفان دیگری بوده اند که اشاراتی در باب ابلیس داشته اند .
ابوالعباس قصاب او را کشته خداوند می داند و می گوید جوانمردی نبود کشته خداوند خوش را سنگ انداختن ( وگرنه خداوند در روز قیامت حساب را در دست من میگذرد ، همه را رد می کنم و ابلیس را مقام می سازم ) « 1 »
عقیده ابوالقاسم کرکانی نیز شایان عنایت است ، که ابلیس را خواجه خواجه گان و سرور مهجوران می داند « 2 » این ابو القاسم کرکانی از مشایخ غزالی نیز بوده است و غزالی از نظر فکری لااقل در این زمینه ها با او سنخیت دارد .
عقیده ابو الحسن بستی در باره ابلیس و نور سیاه نیز قابل توجه است ، که رباعی او را هم غزالی و هم عین القضاه نقل کرده اند « 3 »
ابو سعید ابولخیر که در خدمت ابوالعباس قصاب نیز بوده است ابلیس را در سر باز زدن از امر الهی بی تقصیر می داند و می گوید :
       ( روز قیامت وقتی دوباره به او می گویند سجده کن ، او در حالی که می گرید می گوید اگر به من بودی سجده روز اول کردمی ، وی می گوید سجده کن و لیکن نمی خواهد . اگر خواستی همان روز سجده کردمی  « 4 »
همچنین ابو سعید رباعی ای دارد که به نام حورائیه معروف است و در آن از خال سیه یاد شده است ، که بعضی آنرا اشاراتی به ابلیس می دانند « 5 »
از معاصران احمد غزالی ، سنائی شاعر و عارفی است که نظر تسامح نسبت به ابلیس را در آثارش می یابیم .
گردنی بایدت عزازیلی                                       تا زند دست لعنتش سیلی
سیلی ای که از دو دوست خوری                 همچو بادام بی دو پوست خوری « 6 »
که مفاد ابیات این است که هر کسی شایستگی و لیاقت لعن از طرف حق را ندارد .
نیک بد خوب و زشت یکسان گیر                    هر چه دادت خدای در جان گیر
نه ازازیل چون زرحمن دید                  رحمت و لعنه    هر دو یکسان دید « 7 »
 که اشاره به عشق ابلیس است و متضمن معنای هر چه از دوست رسد نیکوست می باشد .
ولی از هم مهمتر و زیبا تر غزلی است که در دیوان سنائی و زبان شیطان است البته این غزل در دیوان خاقانی  هم وجود دارد . بدون تردید نمی تواند از خاقانی باشد . (دراین غزل که من آن ابلیس است زیبا ترین تصویر از مهجری این عاشق گداخته ترسیم شده است تا خواننده ، از موضوع اطلاع دقیقی نداشته باشد نمی تواند زیبایی بیکران آنرا احساس کند . اما با توجه به اینکه سنایی در این غزلبا زبان شاعرانه خویش عقاید حلاج را برای نخستین بار در زبان فارسی عرضه می دارد ، باید این غزل رایکی از ژرف ترین و زیبا ترین غزلهای سراسر تاریخ ادب فارسی بحساب آورد « 1» و آن غزل اینست :
با او دلم به مهر و مودت یگانه بود               سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود
بر درگهم ز جمع فرشته سپاه بود                 عرش مجید ، جاه مرا آستانه بود
در راه من نهاد نهان ، دام مکر خویش          آدم میان حلقه آن دام دانه بود
می خواست تا نشانه لعنت کند مرا              کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود
بودم معلم ملکوت اندر آسمان                   امید من بخلد برین جاودانه بود
هفتصد هزار سال بطاعت ببوده ام               وز طاعتم هزار هزاران خزانه بود
در لوح خوانده ام که یکی لعنتی شود          بردم گمان به هر کس خود گمانه بود
آدم ز خاک بود و من از نور پاک او           گفتم یگانه من بودم و ، او یگانه بود
گفتند سالکان که نکردی تو سجده ای      چون کردی ؟ که با منش این در میانه بود
جانا بیا و تکیه به طاعات خود مکن                کاین بیت به هر بینش اهل زمانه بود
دانستم عاقبت که به ما از قضا رسید       صد چشمه آن زمان ز دو چشمم روانه بود
ای عاقلان عشق مرا هم گناه نیست              ره یافتن به جانبشان بی بهانه بود « 2»
 تمام عقایدمدافعان ابلیس در این غزل بیان شده است که بعداً به آن خواهیم پرداخت .
نام رشید الدین میبدی نیز قابل ذکر است زیرا در تألیف او ( کشف الاسرار در جاهای مختلف این نظریه عنوان شده است که در جای خود ذکر خواهد شد .
( شیخ عدیب بن مسافر « 470 تا ۵۵۵ » که در حدود                                 در بغداد با امام غزالی ارتباط یافت یک ) « 1 »
ذکر شیخ عدیبدر اینجا به این مناسبت است که سلسله یزیدیه با شیطان پرستان و مریدان او می باشند و او یکی از بنیان گذاران مشرب به شمار می آید به هر حال همزمان بوده او با غزالی و احتمالاً ارتباطش با او و برادرش نیز مسئله قابل توجهی است و اما سجد الدین احمد غزالی یکی از ستایشگران ابلیس درس توحید نگیرد زندیق است « 2 »
و در فصل شصت و چهارم سوانح از ابلیس به عنوان یک عاشق بحث کرده است «3»
و گمراهی ابلیس را مشیت الهی کی داند « 4 » ابن جوزی و دیگران برای این عقیده به او تاخته اند « 5 » و ابن ابی الحدید از او بعنوان یکی از مدافعان ابلیس یاد می کند . « 6 »
عین القضاه همدانی ، عقاید غزالی بخصوص نظریه دفاع از شیطان را شرح و بسط می دهد و موضوع « نور سیاه » را که غزالی در سوانح خود بدان اشاراتی دارد به تفصیلمورد بحث قرار می دهد .
عین القضاه همدانی ،  دوشیخ دارد به نامهای فتحه و برکه که در تمهیدات و نامه ها مطالبی را از آنان نقل می کند از اندک مطالبی که در تمهیدات و نامه ها از این دو پیر نقل شده است ، می توان به همگونی اندیشه عین القضاه با آنها درباره ابلیس پی برد .
وقتی که عین القضاه از قول غزالی برای شیخ برکه نقل می کند که شیخ ابوا القاسم کرکانی نام ابلیس را نمی برد و همیشه از او به عنوان آن خواجه خواجگان و سرور مهجوران نام می برد ، برکه می گوید سرور مهجوران از خواجه خواجگان بهتر است .
از شیخ برکه قدس الله روحه شنیدم که فتحه گفتی که ابلیس گفت در عالم از من سیه گلیم تر فتحه بود و پس این سخن بگفت و بگریست و کسی نداند چیست .« 7 »
عبارت پیشین ، مشابه فکری عین القضاه ، برکه وفتحه رادر باب ابلیس تاَییدو تقویت می کند.
عین القضاه         مکمل نظریات حلاج و غزالی در باره ابلیس است که در جای خود توضیح می دهیم مسئله دفاع از ابلیس در عین القضاه به او –خود – میرسد و پس از او در ادبیات ملل اسلامی دفاع های دیگری وجود دارد اماهمگی تکرار سخنان او و پیشنیان اوست و هیچ تازگی و طراوت سخنان او را ندارد . « 1 »
بعد از غزالی بسیاری از عرفا به این موضوع توجه نشان داده اند ولی نوآوری و ابتکاری در این زمینه ندارند . اما یکی از کسانی که بیشتر این نظریات را مطرح کرده و بسیار زیبا توضیح داده است شاعر و عارف سوخته دل ، عطار نیشابوری است . او در تذکره الاولیا از ذکر سخنان عارفان در تأیید ابلیس خودداری نمی کند و با نگاهی به مثنوی های او که هر کدام حاوی چند حکایت در باره ابلیس و عشق و توحید اوست . می توان پی برد که عطار نیز از حلاج ، غزالی و عین القضاه پیروی نموده است گاهی آنچنان با سوز و گداز از زبان ابلیس سخن می گوید که آدمی را دچار حیرت می سازد. کلام نرم و لطیف عطار به خوبی از عهده بیان عقاید رمز آمیز و سمبلیک در مورد ابلیس بر آمده است و با زیبایی و سادگی اندیشه دفاع از ابلیس را توضیح می دهد . در حالی که خود او نیز یکی از هواداران این عقیده است .
بعد از عطار هم کم و بیش عارفان دیگری به این موضوع علاقه نشان داده اند از مولانا جلال الدین بلخی گرفته تا جامی و شیخ محمود شبستری که در مواقع لزوم افکار آنان نیز ذکر خواهد شد .
عارفان صفات و القابی برای ابلیس ذکر نموده اند از قبیل جوانمرد « 2 » دیوانه خدا « 3 » شاه حبش « 4 » پاسبان حضرت « 5 » خواجه خواجگان و سرور مهجوران « 6 » مفلس طاعت « 7 » کشته خداوند « 8 »   مهجوران             یگانه وجود و                           که البته این تمام اوصاف او نیست بلکه اندکی ازبسیار است .
 غیر عارفان کسان دیگری از میان شاعران و ادیبان به این موضوع توجه داشته اند که البته جستجو و فحص در آثار همه آنان مستلزم تحقیق دیگر است . اما بعنوان مثال از قدما میتوان یه بشاربن برداشاراتی داشت آنجا که ابلیس را بر آدم شرف می نهد و او برتر می شمارد .
ابلیس افضل من ابیکم آدم                 
النار عنصره و آدم طیبینه                
تا جائیکه گفته اند چون او زردشتی بود و زردشتیان آتش را گرامی می دارند او نیز ابلیس را مدح میکرد زیرا ابلیس از آتش آفریده شده بود بشار و پیروان او چون مسک شموبی داشتند اشعار بسیاری در باره ابلیس و تفضیل عنصر آتشی او بر آدم خاکی داشته اند . « 5 »
دانلود کتاب






برچسب ها

مطالب مشابه با این مطلب

    فضائل و خواص تلاوت سوره طه

    فضائل و خواص تلاوت سوره طه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه […]

    راه هایی برای کاهش فشار قبر

    راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]

    چگونگی خواندن نماز والدین

    خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان بعدها برای خودتان بخوانند.

    چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟

    چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۱۳/۵ (۸۲٫۵۰%) ۸ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]

    سریع الاجابه ترین دعاها

    سریع الاجابه ترین دعاها ۳٫۸۳/۵ (۷۶٫۶۷%) ۱۲ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیده‌ی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می‌رسد .

    دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف

    دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]




هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi